کد مطلب : ۳۲۵۲۳
زینب اسوه ای پنهان در اسطوره
نسیم کاهیرده
زینب (س) جزء انگشت شمار زنان نام آور تاریخ اسلام است که حضورش در نهضت عاشورا بعنوان مقطعی حساس از رویارویی تفکر اسلام واقعی با اسلام حکومتی بسیار برجسته و تعیین کننده بود. اما تا کنون آنچه که از حضور زینب (س) در نهضت عاشورا بازنمایی شده ، بخش عمده اش تصویری است از رنج ، مصیبت وغم ؛ این موضوع را شریعتی با نگاهی ظریف و موضعی انتقادی خیلی پیش تر، در اسلام شناسی مطرح کرد که ؛ ((زینب بعد از شهادت امام حسین (ع) و یارانش در قلب قساوت تنها می ماند ولی مبارزه اش را پیگیر،قاطع و با شهامت و آگاهانه دنبال می کند ورسالت همه را به دوش می گیرد . آنوقت اینچنین کسی را به صورت زن ضعیف نوحه گری درآورده اند که جز گریه بر برادرش هیچ رسالتی ندارد و به صورت یک شخصی که ما عاجزهای مرده باید براو بگرییم )).
شریعتی می کوشد میان حافظه مومن که وفاداری به خاطره را پاس می دارد از یک سو و شناخت تاریخی که فراتر از حافظه مومن اتفاق می افتد نسبت برقرار کند. او می داند که مومن از فرط به یاد آوردن تراژدی، موضوعیت آن را، تاریخیت آن را از یاد برده است و تاریخ را بدل به یکسری آیین ساخته و تنها راه آن را برگرداندن اسطوره ها به موقعیت تاریخی اولیه آن می داند بنابراین ، معتقد است که بعد شجاعانه وانقلابی شخصیت زینب (س) نیز از جهت الگوسازی برای جامعه اسلامی در حاشیه و در سایۀ توجه به رنج ها و مصائب زینب (س) و بعد عاطفی و تراژیک واقعه کربلا ،فراموش شده است .
اما از آنجا که اهل بیت ومعصومان (ع )نه فقط به دلیل پیوستگی نسبی با پیامبر( ص) بلکه به دلیل اعتقاد به برخورد داری آنان از منزلتی قدسی مورد احترام فراوان قرار داشته اند ، هویت آنان از شخصیت های تاریخی به هویتهای تاریخی ، فرا انسانی و ماورائی تبدیل شده است ؛شخصیت هایی که دور ازدسترس و به نوعی دست نیافتنی نشان داده شده اند و همین امر موضوع مهم الگو و اسوه بودن آنها را مغفول باقی گذاشته است .
زینب(س) علیرغم اسطوره بودن و برخورداری از ویژگیهای ممتاز شخصیتی ، زنی بود بسان زنهای دیگر، که در بستر خانواده ،جامعه ، محیط و فرهنگی خاص ، زیست که امروز باید شناخته و شناسانده شود .
حضرت زینب (س) در روز پنجم جمادی الاولی در مدینه و در خانواده پیامبر(ص) چشم به جهان گشود. روزی، پیامبر(ص)، زینب تازه تولد یافته را بوسید و گفت: (( به حاضران و غایبان امتم وصیت میکنم که حرمت این دختر را پاس بدارند، همانا وی مانند خدیجه کبری (ع) است)). بیان این عبارت از طرف پیامبر اسلام شاید به نوعی پیشگویی این حقیقت بوده است که درآینده حضرت زینب (س) در ماندگار ساختن پیام عاشورا نقشی را برعهده خواهد داشت که دارای همان اهمیت نقش خدیجه (س) در پیشبرد اسلام است.
شکل گیری شخصیت زنی با ویژگیهای حضرت زینب (س) ؛که در زمانه خود یکتا و استثناء بوده ، در بسترمساعد خانواده ای خاص و یگانه اتفاق افتاده است
یگانگی این خانواده ازسویی در اتصال به مقام نبوت و از سوی دیگر به واسطه برخورداری از پدری چون علی (ع) و مادری چون فاطمه (س) است . ((علی (ع) کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگیاش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاجهای چندگونه بشری، در همه دورهها، پاسخ میدهد واز شخصیت هایی است که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده و برای آیندگان هم هادی و رهبربوده است)) . و(( فاطمه یک زن است آنچنان که اسلام میخواهد که زن باشد. "تصویر سیمای" او را پیامبر، خود رسم کرده بود واو را در کورههای سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.وی در همه ابعاد گوناگون "زن بودن" نمونه شده بود... یک "اُسوه" یک "شاهد" برای هر زنی که میخواهد "شدن خویش" را خود انتخاب کند. ))
((زینب را می بینیم که در فضای چنین خانه ای که در آن مورد عنایت مخصوص از ناحیۀ جد بزرگوارش است و افراد خانواده او را بسیاردوست می دارند و با وی مهر می ورزند ،از دور می بینیم که زینب دختری است شیرین ؛در دامان مادر ،نخستین درس های زندگی را فرا می گیرد و پس از آن که از آغوش مادر پای بیرون می گذارد ،بزرگ ترین آموزگارانی را که جزیرة العرب پرورش داده می بیند : جدش رسول خدا (ص) ،پدرش شهسوار میدان و استاد سخن، و دانشمندان و فقهایی از یاران ارجمند پیغمبر)).
ارتباط نزدیک پدربا دختر ، یکی دیگر از ویژگیهای مثبت خانواده ایست که زینب (س) را در درون خود پرورانده است . نزدیکی خاص زینب (س) با امام علی (ع) ،اگر چه اساسا" بر بستر معمول و طبیعی احساس و عاطفة پدر و فرزندی شکل گرفته است ، ولی بی شک در آن متوقف نمانده وپیوندی مستحکم تر از جنس معرفت و آگاهی و کمال انسانی را همراه داشته است. پیوندی که در آن پدر در نقش استاد و مربی و فرزند در موقعیت حقیقت جویی و کمال طلبی است ؛چرا که علی (ع) به عنوان پدری که در مقام امامت و رهبری امت اسلام ،همواره مردم را به پرسش و مراجعه علمی به خود دعوت کرده ،نمی توانسته دراین مورد نسبت به فرزند خود بی تفاوت باشد . بنابراین این نوع برداشت منطقی است که زینب (س) را در موقعیت مساعدتری برای بهره مندی از معرفت و علم امام تصور کنیم .موقعیتی که هیچ کدام از هم سن و سالان زینب (س) از آن بهره مند نبودند .
در چنین خانواده ای پدرعلیرغم اینکه از چنین موقعیت و شأن والایی برخوردار است ولی متواضعانه از دخترش ،مشورت می گیرد ؛در زمانه ای که اکثرمردم اهمیتی برای فرزندان دختر قائل نبودند این نوع رفتار از سوی پدر، علاوه براینکه به رشد بالای روابط خانوادگی دلالت دارد؛ به نوعی مؤید عمق دانش و خردمندی و زمینه مساعد روحی در وجود زینب (س) است ؛دختری که در آن حد از رشد و بلوغ فکری رسیده بود که می توانست طرف مشورت پدری چون علی (ع) باشد- چنانچه در برخی منابع آمده است که از زینب (س) به عنوان ((صاحب الشوری)) نیزیاد کرده اند.
بنابراین زینب(س) ازموهبت داشتن چنین پدری برخوردار بود که در تمامی تاریخ بشر بی نظیر است وبسیاری ازبزرگان دانش و اندیشه درتوصیف عظمت شخصیتش در مانده اند .
زینب (س) در کنار پدری یگانه چون علی (ع) ،مادری بی همتا چون فاطمه (س) نیز دارد ؛مادری که پاره تن پیغمبر خداست و دوستی او نشانه دوستی خدا و پیامبر(ص) است.مادری که اگرچه خیلی زود او را از دست داد ولی با شایستگی های که از او به ارث برده بود توانست نیابتش را در خانه پدر عهده دار شود ؛ این واقعیت را میتوان از آخرین گفتگو و وداع میان مادر و دختر به خوبی درک نمود ، وداعی که همراه با سپردن مسئولیتی دشوار به زینب (س) بود و نشان ازوجود اعتماد واطمینان خاطری دارد که مادر به قدرت ،توانایی وآمادگی روحی زینب (س) داشته است.
بعد از مرگ مادر ، زینب (س) در خانه پدرموقعیتی را که بزرگ تر از سن اوست داراست . حوادث ناگوار ، او را پخته کرده و آماده اش نموده که جای مادر سفر کرده اش را بگیرد و برای حسن و حسین و ام الکلثوم مادر باشد و مهر مادری را که به وسیله ی مدارای با کودک و از خود گذشتگی در برابرتمایلات او آشکار می گردد ، دارا بشود ؛هر چند در تجربه و زیرکی به مادرنرسیده باشد.
((شواهد تاریخی نشان می دهد که زینب (س) در تمامی وقایع اجتماعی – سیاسی عصر امامت پدر و برادرانش حضوری دائمی داشته است ؛ در ماجرای فتنه طلحه و زبیر زمانی که علی (ع) مرکز خلافت خود را از مدینه به کوفه انتقال داد .زینب (س) نیز همراه همسر و فرزندانش به کوفه آمدند و در آنجا ساکن شدند .هنگامیکه آتش فتنه افروخته شـد، زینب سـی ساله بود و باشوهر و فرزنـدان در دارالخلافه به سـر میبرد.زینب (س) در دوران نزدیک به پنج سال خلافت امام علی (ع) در کنار پدر بود .
در این ماجرا تصویری که از زینب (س) در ذهن متبادر می گردد ؛ تصویر زنی قدرتمند است که در جامعه مرد سالارعرب آن دوره ، از چنان اقتداری برخوردار بوده است که توانسته بود علاوه بر حضور خود در کنار پدر ،همسرو فرزندانش را نیز هم جهت با مواضع فکری و سیاسی خود در حمایت از خلافت امام علی (ع) همراه سازد . به طوریکه همسر زینب (س) در جنگ ها در رکاب امام علی (ع) بود . او در جنگ صفین فرماندهی یک گروه هزار نفره را برعهده گرفت و عرصه را بر عمرو عاص سخت و تنگ کرد)).
زینب (س) آن چنان زنی است که هم ، نقش فرزند پدری چون علی (ع) بودن ، را خوب می شناسد و هم از درایت کافی برای قرار گرفتن در نقش همسری مقتدر برخوردار است و اهمیت این موضوع زمانی بیشتر آشکارمی گردد که درک درستی از شرایط نامساعد تاریخی –اجتماعی و سیاسی مقطعی که زینب (س) زیست نموده است وجود داشته باشد ، شرایطی که ((علیرغم گذشت سالها از حاکمیت اسلام ، زن و مسائل مربوط به آن در حاشیه بوده و طبعا" رأی ،نظر و موضع گیری هایش در زندگی فردی واجتماعی نادیده انگاشته می شده است ؛چرا که این جامعه متشکل از فرهنگها، نژادها و زبان ها و ملیتهای گوناگون بود که در آن ثروت ، قدرت و زن به عنوان مثلثی همدوش شده و به مثابه ابزار مورد استفاده قرار می گرفت)) .
در چنین شرایطی است که زینب (س) فراتر از زن جامعه خود زیست نموده است و نه تنها در زندگی خانوادگی درگیر تضادهای نقشی نیست بلکه در زندگی اجتماعی هم زنی مورد توجه است ؛ آن چنان که در اجتماع خود کاملا"شناخته شده است و فضائل و برتریهایی را دارا می باشد که مرد و زن را وادار به تحسین ساخته است .چنانچه از او به نام ((عقیله بنی هاشم )) یاد می کنندیعنی وقتی عقیله بنی هاشم می گفتند زینب فهمیده می شود .
این که زنی به چنین صفتی توصیف شده است ؛آن هم در زمانی که زنان اکثریتشان بی سواد یا کم سواد بوده اند ،مؤید برتریهای خاص زینب (س) نسبت به زنان هم عصر خویش است .برتریهای که تا حد زیادی تحت تأثیر روش زندگی حضرت فاطمه (س) به عنوان مادر و الگوی یگانه او در زندگی بوده است ؛ در واقع زینب (س) از حق خواهی حضرت زهرا (س) در جریان فدک و حمایت از علی (ع) در جریان بیعت نکردن با خلیفه و رسوا نمودن او و حامیانش به نوعی به وظیفه اصلی اجتماعی –سیاسی خود پی برده و در جریان کربلا بدان عمل نمود ؛ وظیفه ای که به اذعان همگان بسیار سنگین تر از آنست که یک زن درحالت طبیعی با وجود ظرافتهای وجودی و احساسات و عواطف بتواند بر دوش گیرد .
زینب (س) علاوه بر اینکه در یک خانواده خاص به دنیا آمده بود، درزمانی زیست نموده و دوران رشد و بلوغ خود را طی نموده بود که در آن با اتکاء به قرآن و سیره پیامبر (ص) تحولی اساسی در شبه جزیره عربستان صورت پذیرفته و به تبع آن ، نگاه به زن و مسائل پیرامونش نیز دستخوش تغییرات زیادی شده بود ؛ چرا که ((در دوره جاهليت عمده مواد آموزشى زنان , مواد عملى همچون خانه دارى, مواظبت از شتر , برافراشتن و نگه دارى چادر بود كه معمولا معلمان آنها مادرانشا ن بودند و از آنجا كه دختران را در سنین پایین شوهر مى دادند, در دوره كوتاه مدت زندگانى آنها در خانه پدران , سعى مى كردند تمام امور مربوط به چرخاندن يك زندگى را كه در آن زمان بر عهده زنان بود, به آنان بياموزند. در اين دوره به نامهاى اندكى از زنان برخورد مى كنيم كه مرزهاى آموزشهاى عملى رايج را درنورديده و مواد آموزشى ديگرى همچون شعر و كتابت را نيز فرا گرفته اند و بلكه در مواردى گوى سبقت را از مردان ربوده اند. ولی بعد از آن زنان در جامعه عصر نبوی حضور فکری داشتند ؛البته بدون آنکه در اداره جامعه وارد شوند در فرهنگ و تحولات جامعه اسلامی ایفای نقش می کردند)).
دراین میان رفتار پیامبر (ص) با دخترگرامی اش فاطمه (س) ، بهترین الگو برای رفتار مردم با دختران و زنان بود . در برخی متون تاریخی تصریح دارد که: «پیغمبر،چهره و دو دست فاطمه را می بوسید ».این گونه رفتار بیش تر از تحبیب و نوازش دختری از جانب پدر مهربانش معنی دارد . «پدری دست دختر خود را می بوسد »؛ «آنهم دختر کوچکش را».
((چنین رفتاری در چنان محیطی ، یک ضربۀ انقلابی بر خانواده ها و روابط غیر انسانی محیط بوده است . «پیغمبر اسلام دست فاطمه را می بوسد ».چنین رفتاری چشمان کم سوی بزرگان و سیاستمداران و توده ی مردم مسلمان پیرامون پیغمبررا به عظمت شگفت فاطمه می گشاید و بالاخره چنین رفتاری از جانب پیغمبر به همه ی انسان ها و انسان های همیشه می آموزد که از عادات و اوهام تاریخی و سنتی نجات یابند . به مرد می آموزد که از تحت جبروت و جباریت خشن و فرعونیش در برابر زن فرود آید و به زن اشاره می کند که از پستی و حقارت قدیم و جدیدش که تنها ملعبه ی زندگی باشد ، به قله ی بلند شکوه و حشمت انسانی فراز آید !این است که پیغمبر ، نه تنها به نشانه ی محبت پدری ، بل که هم چون یک «وظیفه» ، یک « مأموریت خطیر » ، از فاطمه تجلیل می کند)) .
بعد از وفات پیامبر(ص) ، در دوران خلافت امام علی (ع) به علت رشد شرایط اجتماعی وتحمل پذیرش بیشتر ، ((عملا" زن به حوزه اداره نهادها و مراکزفکری هم دست یافت و خود را برای به عهده گیری مناصب سیاسی هم آماده می کرد .درمقایسه عصرنبوی با عصر علوی می بینیم ، در حالی که رسول خدا (ص) زنان را در جنگ ها در بخش خدمات و درمان و انتقال مجروح سهیم می کردند ولی علی (ع ) در نبردهای داخلی خویش که فقیهان سیاسی از آن با نام «مقاتلة با بُغا ة» یاد کرده اند ، زنان را تا مدیریت فرهنگی ،هدایت سیاسی ،تحلیل حوادث ،تبیین اهداف احزاب دشمن و شناخت چهره ها و دولتمردان پیش برده اند .
حضور ملموس و تأثیر گذار زن تا این حد از ایفای نقش اجتماعی و سیاسی مهم تراز نصب آنها به عنوان «عامل » ، «والی » و«مستوفی » است. شأن و اقتضای عصر و نسل هم اینگونه نبود که خود زنان برای اداره جامعه آماده و از حیث روحی و روانی مهیای شده باشند .در متون تاریخی بیشتردرشکایت ها و طرح نظرات خویش چه درعصر نبوی و چه در عصرعلوی به دنبال حضور دینی و فکری و تعیین نقش در این مجال بوده و از آن دم زده اند )).
بنابراین با توجه به چنین شرایطی که دوران رشد و بلوغ زینب (س) درآن سپری شد ،علاوه بر ویژگیهای فردی ، به لحاظ اجتماعی هم موقعیت مساعد ی برای ظهور نمونه و الگویی کامل از زن مسلمان وجود داشته است .از اینروست که شاهدیم ((درمدت پنج سال اقامت زینب (س) در کوفه ،شخصیت ایشان پشت پرده نماند ، بلکه به مرور زمان ،مردم متوجه مقام علمی و اخلاقی ایشان شدند و نمایندگانی فرستاده و از علی (ع) اجازه خواستند که برای هدایت و ارشاد بانوان از وجود ایشان بهره مند شوند،که امام هم موافقت نمودند.زینب (س) تجسم زهرا(س) در میان مردم کوفه بود .زنان کوفه در مجالس درس زینب (س) بر تفقه دینی و اطلاعات قرآنی دست می یافتند و سرشار از علم و کمال به منزل برمی گشتند .
شریعتی می کوشد میان حافظه مومن که وفاداری به خاطره را پاس می دارد از یک سو و شناخت تاریخی که فراتر از حافظه مومن اتفاق می افتد نسبت برقرار کند. او می داند که مومن از فرط به یاد آوردن تراژدی، موضوعیت آن را، تاریخیت آن را از یاد برده است و تاریخ را بدل به یکسری آیین ساخته و تنها راه آن را برگرداندن اسطوره ها به موقعیت تاریخی اولیه آن می داند بنابراین ، معتقد است که بعد شجاعانه وانقلابی شخصیت زینب (س) نیز از جهت الگوسازی برای جامعه اسلامی در حاشیه و در سایۀ توجه به رنج ها و مصائب زینب (س) و بعد عاطفی و تراژیک واقعه کربلا ،فراموش شده است .
اما از آنجا که اهل بیت ومعصومان (ع )نه فقط به دلیل پیوستگی نسبی با پیامبر( ص) بلکه به دلیل اعتقاد به برخورد داری آنان از منزلتی قدسی مورد احترام فراوان قرار داشته اند ، هویت آنان از شخصیت های تاریخی به هویتهای تاریخی ، فرا انسانی و ماورائی تبدیل شده است ؛شخصیت هایی که دور ازدسترس و به نوعی دست نیافتنی نشان داده شده اند و همین امر موضوع مهم الگو و اسوه بودن آنها را مغفول باقی گذاشته است .
زینب(س) علیرغم اسطوره بودن و برخورداری از ویژگیهای ممتاز شخصیتی ، زنی بود بسان زنهای دیگر، که در بستر خانواده ،جامعه ، محیط و فرهنگی خاص ، زیست که امروز باید شناخته و شناسانده شود .
حضرت زینب (س) در روز پنجم جمادی الاولی در مدینه و در خانواده پیامبر(ص) چشم به جهان گشود. روزی، پیامبر(ص)، زینب تازه تولد یافته را بوسید و گفت: (( به حاضران و غایبان امتم وصیت میکنم که حرمت این دختر را پاس بدارند، همانا وی مانند خدیجه کبری (ع) است)). بیان این عبارت از طرف پیامبر اسلام شاید به نوعی پیشگویی این حقیقت بوده است که درآینده حضرت زینب (س) در ماندگار ساختن پیام عاشورا نقشی را برعهده خواهد داشت که دارای همان اهمیت نقش خدیجه (س) در پیشبرد اسلام است.
شکل گیری شخصیت زنی با ویژگیهای حضرت زینب (س) ؛که در زمانه خود یکتا و استثناء بوده ، در بسترمساعد خانواده ای خاص و یگانه اتفاق افتاده است
یگانگی این خانواده ازسویی در اتصال به مقام نبوت و از سوی دیگر به واسطه برخورداری از پدری چون علی (ع) و مادری چون فاطمه (س) است . ((علی (ع) کسی است که، نه تنها با اندیشه و سخنش، بلکه با وجود و زندگیاش، به همه دردها و نیازها و همه احتیاجهای چندگونه بشری، در همه دورهها، پاسخ میدهد واز شخصیت هایی است که در عصر پیش از عصر خود به دنیا آمده و برای آیندگان هم هادی و رهبربوده است)) . و(( فاطمه یک زن است آنچنان که اسلام میخواهد که زن باشد. "تصویر سیمای" او را پیامبر، خود رسم کرده بود واو را در کورههای سختی و فقر و مبارزه و آموزش های عمیق و شگفت انسانی خویش پرورده و ناب ساخته بود.وی در همه ابعاد گوناگون "زن بودن" نمونه شده بود... یک "اُسوه" یک "شاهد" برای هر زنی که میخواهد "شدن خویش" را خود انتخاب کند. ))
((زینب را می بینیم که در فضای چنین خانه ای که در آن مورد عنایت مخصوص از ناحیۀ جد بزرگوارش است و افراد خانواده او را بسیاردوست می دارند و با وی مهر می ورزند ،از دور می بینیم که زینب دختری است شیرین ؛در دامان مادر ،نخستین درس های زندگی را فرا می گیرد و پس از آن که از آغوش مادر پای بیرون می گذارد ،بزرگ ترین آموزگارانی را که جزیرة العرب پرورش داده می بیند : جدش رسول خدا (ص) ،پدرش شهسوار میدان و استاد سخن، و دانشمندان و فقهایی از یاران ارجمند پیغمبر)).
ارتباط نزدیک پدربا دختر ، یکی دیگر از ویژگیهای مثبت خانواده ایست که زینب (س) را در درون خود پرورانده است . نزدیکی خاص زینب (س) با امام علی (ع) ،اگر چه اساسا" بر بستر معمول و طبیعی احساس و عاطفة پدر و فرزندی شکل گرفته است ، ولی بی شک در آن متوقف نمانده وپیوندی مستحکم تر از جنس معرفت و آگاهی و کمال انسانی را همراه داشته است. پیوندی که در آن پدر در نقش استاد و مربی و فرزند در موقعیت حقیقت جویی و کمال طلبی است ؛چرا که علی (ع) به عنوان پدری که در مقام امامت و رهبری امت اسلام ،همواره مردم را به پرسش و مراجعه علمی به خود دعوت کرده ،نمی توانسته دراین مورد نسبت به فرزند خود بی تفاوت باشد . بنابراین این نوع برداشت منطقی است که زینب (س) را در موقعیت مساعدتری برای بهره مندی از معرفت و علم امام تصور کنیم .موقعیتی که هیچ کدام از هم سن و سالان زینب (س) از آن بهره مند نبودند .
در چنین خانواده ای پدرعلیرغم اینکه از چنین موقعیت و شأن والایی برخوردار است ولی متواضعانه از دخترش ،مشورت می گیرد ؛در زمانه ای که اکثرمردم اهمیتی برای فرزندان دختر قائل نبودند این نوع رفتار از سوی پدر، علاوه براینکه به رشد بالای روابط خانوادگی دلالت دارد؛ به نوعی مؤید عمق دانش و خردمندی و زمینه مساعد روحی در وجود زینب (س) است ؛دختری که در آن حد از رشد و بلوغ فکری رسیده بود که می توانست طرف مشورت پدری چون علی (ع) باشد- چنانچه در برخی منابع آمده است که از زینب (س) به عنوان ((صاحب الشوری)) نیزیاد کرده اند.
بنابراین زینب(س) ازموهبت داشتن چنین پدری برخوردار بود که در تمامی تاریخ بشر بی نظیر است وبسیاری ازبزرگان دانش و اندیشه درتوصیف عظمت شخصیتش در مانده اند .
زینب (س) در کنار پدری یگانه چون علی (ع) ،مادری بی همتا چون فاطمه (س) نیز دارد ؛مادری که پاره تن پیغمبر خداست و دوستی او نشانه دوستی خدا و پیامبر(ص) است.مادری که اگرچه خیلی زود او را از دست داد ولی با شایستگی های که از او به ارث برده بود توانست نیابتش را در خانه پدر عهده دار شود ؛ این واقعیت را میتوان از آخرین گفتگو و وداع میان مادر و دختر به خوبی درک نمود ، وداعی که همراه با سپردن مسئولیتی دشوار به زینب (س) بود و نشان ازوجود اعتماد واطمینان خاطری دارد که مادر به قدرت ،توانایی وآمادگی روحی زینب (س) داشته است.
بعد از مرگ مادر ، زینب (س) در خانه پدرموقعیتی را که بزرگ تر از سن اوست داراست . حوادث ناگوار ، او را پخته کرده و آماده اش نموده که جای مادر سفر کرده اش را بگیرد و برای حسن و حسین و ام الکلثوم مادر باشد و مهر مادری را که به وسیله ی مدارای با کودک و از خود گذشتگی در برابرتمایلات او آشکار می گردد ، دارا بشود ؛هر چند در تجربه و زیرکی به مادرنرسیده باشد.
((شواهد تاریخی نشان می دهد که زینب (س) در تمامی وقایع اجتماعی – سیاسی عصر امامت پدر و برادرانش حضوری دائمی داشته است ؛ در ماجرای فتنه طلحه و زبیر زمانی که علی (ع) مرکز خلافت خود را از مدینه به کوفه انتقال داد .زینب (س) نیز همراه همسر و فرزندانش به کوفه آمدند و در آنجا ساکن شدند .هنگامیکه آتش فتنه افروخته شـد، زینب سـی ساله بود و باشوهر و فرزنـدان در دارالخلافه به سـر میبرد.زینب (س) در دوران نزدیک به پنج سال خلافت امام علی (ع) در کنار پدر بود .
در این ماجرا تصویری که از زینب (س) در ذهن متبادر می گردد ؛ تصویر زنی قدرتمند است که در جامعه مرد سالارعرب آن دوره ، از چنان اقتداری برخوردار بوده است که توانسته بود علاوه بر حضور خود در کنار پدر ،همسرو فرزندانش را نیز هم جهت با مواضع فکری و سیاسی خود در حمایت از خلافت امام علی (ع) همراه سازد . به طوریکه همسر زینب (س) در جنگ ها در رکاب امام علی (ع) بود . او در جنگ صفین فرماندهی یک گروه هزار نفره را برعهده گرفت و عرصه را بر عمرو عاص سخت و تنگ کرد)).
زینب (س) آن چنان زنی است که هم ، نقش فرزند پدری چون علی (ع) بودن ، را خوب می شناسد و هم از درایت کافی برای قرار گرفتن در نقش همسری مقتدر برخوردار است و اهمیت این موضوع زمانی بیشتر آشکارمی گردد که درک درستی از شرایط نامساعد تاریخی –اجتماعی و سیاسی مقطعی که زینب (س) زیست نموده است وجود داشته باشد ، شرایطی که ((علیرغم گذشت سالها از حاکمیت اسلام ، زن و مسائل مربوط به آن در حاشیه بوده و طبعا" رأی ،نظر و موضع گیری هایش در زندگی فردی واجتماعی نادیده انگاشته می شده است ؛چرا که این جامعه متشکل از فرهنگها، نژادها و زبان ها و ملیتهای گوناگون بود که در آن ثروت ، قدرت و زن به عنوان مثلثی همدوش شده و به مثابه ابزار مورد استفاده قرار می گرفت)) .
در چنین شرایطی است که زینب (س) فراتر از زن جامعه خود زیست نموده است و نه تنها در زندگی خانوادگی درگیر تضادهای نقشی نیست بلکه در زندگی اجتماعی هم زنی مورد توجه است ؛ آن چنان که در اجتماع خود کاملا"شناخته شده است و فضائل و برتریهایی را دارا می باشد که مرد و زن را وادار به تحسین ساخته است .چنانچه از او به نام ((عقیله بنی هاشم )) یاد می کنندیعنی وقتی عقیله بنی هاشم می گفتند زینب فهمیده می شود .
این که زنی به چنین صفتی توصیف شده است ؛آن هم در زمانی که زنان اکثریتشان بی سواد یا کم سواد بوده اند ،مؤید برتریهای خاص زینب (س) نسبت به زنان هم عصر خویش است .برتریهای که تا حد زیادی تحت تأثیر روش زندگی حضرت فاطمه (س) به عنوان مادر و الگوی یگانه او در زندگی بوده است ؛ در واقع زینب (س) از حق خواهی حضرت زهرا (س) در جریان فدک و حمایت از علی (ع) در جریان بیعت نکردن با خلیفه و رسوا نمودن او و حامیانش به نوعی به وظیفه اصلی اجتماعی –سیاسی خود پی برده و در جریان کربلا بدان عمل نمود ؛ وظیفه ای که به اذعان همگان بسیار سنگین تر از آنست که یک زن درحالت طبیعی با وجود ظرافتهای وجودی و احساسات و عواطف بتواند بر دوش گیرد .
زینب (س) علاوه بر اینکه در یک خانواده خاص به دنیا آمده بود، درزمانی زیست نموده و دوران رشد و بلوغ خود را طی نموده بود که در آن با اتکاء به قرآن و سیره پیامبر (ص) تحولی اساسی در شبه جزیره عربستان صورت پذیرفته و به تبع آن ، نگاه به زن و مسائل پیرامونش نیز دستخوش تغییرات زیادی شده بود ؛ چرا که ((در دوره جاهليت عمده مواد آموزشى زنان , مواد عملى همچون خانه دارى, مواظبت از شتر , برافراشتن و نگه دارى چادر بود كه معمولا معلمان آنها مادرانشا ن بودند و از آنجا كه دختران را در سنین پایین شوهر مى دادند, در دوره كوتاه مدت زندگانى آنها در خانه پدران , سعى مى كردند تمام امور مربوط به چرخاندن يك زندگى را كه در آن زمان بر عهده زنان بود, به آنان بياموزند. در اين دوره به نامهاى اندكى از زنان برخورد مى كنيم كه مرزهاى آموزشهاى عملى رايج را درنورديده و مواد آموزشى ديگرى همچون شعر و كتابت را نيز فرا گرفته اند و بلكه در مواردى گوى سبقت را از مردان ربوده اند. ولی بعد از آن زنان در جامعه عصر نبوی حضور فکری داشتند ؛البته بدون آنکه در اداره جامعه وارد شوند در فرهنگ و تحولات جامعه اسلامی ایفای نقش می کردند)).
دراین میان رفتار پیامبر (ص) با دخترگرامی اش فاطمه (س) ، بهترین الگو برای رفتار مردم با دختران و زنان بود . در برخی متون تاریخی تصریح دارد که: «پیغمبر،چهره و دو دست فاطمه را می بوسید ».این گونه رفتار بیش تر از تحبیب و نوازش دختری از جانب پدر مهربانش معنی دارد . «پدری دست دختر خود را می بوسد »؛ «آنهم دختر کوچکش را».
((چنین رفتاری در چنان محیطی ، یک ضربۀ انقلابی بر خانواده ها و روابط غیر انسانی محیط بوده است . «پیغمبر اسلام دست فاطمه را می بوسد ».چنین رفتاری چشمان کم سوی بزرگان و سیاستمداران و توده ی مردم مسلمان پیرامون پیغمبررا به عظمت شگفت فاطمه می گشاید و بالاخره چنین رفتاری از جانب پیغمبر به همه ی انسان ها و انسان های همیشه می آموزد که از عادات و اوهام تاریخی و سنتی نجات یابند . به مرد می آموزد که از تحت جبروت و جباریت خشن و فرعونیش در برابر زن فرود آید و به زن اشاره می کند که از پستی و حقارت قدیم و جدیدش که تنها ملعبه ی زندگی باشد ، به قله ی بلند شکوه و حشمت انسانی فراز آید !این است که پیغمبر ، نه تنها به نشانه ی محبت پدری ، بل که هم چون یک «وظیفه» ، یک « مأموریت خطیر » ، از فاطمه تجلیل می کند)) .
بعد از وفات پیامبر(ص) ، در دوران خلافت امام علی (ع) به علت رشد شرایط اجتماعی وتحمل پذیرش بیشتر ، ((عملا" زن به حوزه اداره نهادها و مراکزفکری هم دست یافت و خود را برای به عهده گیری مناصب سیاسی هم آماده می کرد .درمقایسه عصرنبوی با عصر علوی می بینیم ، در حالی که رسول خدا (ص) زنان را در جنگ ها در بخش خدمات و درمان و انتقال مجروح سهیم می کردند ولی علی (ع ) در نبردهای داخلی خویش که فقیهان سیاسی از آن با نام «مقاتلة با بُغا ة» یاد کرده اند ، زنان را تا مدیریت فرهنگی ،هدایت سیاسی ،تحلیل حوادث ،تبیین اهداف احزاب دشمن و شناخت چهره ها و دولتمردان پیش برده اند .
حضور ملموس و تأثیر گذار زن تا این حد از ایفای نقش اجتماعی و سیاسی مهم تراز نصب آنها به عنوان «عامل » ، «والی » و«مستوفی » است. شأن و اقتضای عصر و نسل هم اینگونه نبود که خود زنان برای اداره جامعه آماده و از حیث روحی و روانی مهیای شده باشند .در متون تاریخی بیشتردرشکایت ها و طرح نظرات خویش چه درعصر نبوی و چه در عصرعلوی به دنبال حضور دینی و فکری و تعیین نقش در این مجال بوده و از آن دم زده اند )).
بنابراین با توجه به چنین شرایطی که دوران رشد و بلوغ زینب (س) درآن سپری شد ،علاوه بر ویژگیهای فردی ، به لحاظ اجتماعی هم موقعیت مساعد ی برای ظهور نمونه و الگویی کامل از زن مسلمان وجود داشته است .از اینروست که شاهدیم ((درمدت پنج سال اقامت زینب (س) در کوفه ،شخصیت ایشان پشت پرده نماند ، بلکه به مرور زمان ،مردم متوجه مقام علمی و اخلاقی ایشان شدند و نمایندگانی فرستاده و از علی (ع) اجازه خواستند که برای هدایت و ارشاد بانوان از وجود ایشان بهره مند شوند،که امام هم موافقت نمودند.زینب (س) تجسم زهرا(س) در میان مردم کوفه بود .زنان کوفه در مجالس درس زینب (س) بر تفقه دینی و اطلاعات قرآنی دست می یافتند و سرشار از علم و کمال به منزل برمی گشتند .