کد مطلب : ۳۲۶۶۱
«شعر فاطمی» در دایره افراط و تفریط
رضا اسماعیلی
«خطر تحریف فوق العاده زیاد است، تحریف ضربت غیرمستقیم است که از ضربت مستقیم کاری تر است، یک کتاب که تحریف می شود (چه تحریف لفظی، چه تحریف معنوی) اگر کتاب هدایت باشد، تبدیل به کتاب ضلالت می شود، اگر کتاب سعادت باشد، تبدیل به کتاب شقاوت می شود. اگر کتابی باشد که انسان را رو به بالا می برد، در اثر تحریف رو به پائین می آورد. اساسا آن حقیقت را به کلی عوض می کند. نه تنها بدون خاصیت می کند، بلکه اثر معکوس می بخشد... بزرگ ترین وظیفه ای که داریم، این اسـت کـه بـبینیم چه تحریفاتی در تاریخ ما شده، چه تحریفاتی در نـقـاشـی شـخصیت ها و بزرگان ما شده... چه تحریفاتی در قرآن شده است... باید با این تحریفات مبارزه کنیم.»
(حماسه حسینی، آیت الله شهید مرتضی مطهری، ج100/1 ـ 107، صدرا.)
این حقیقتی غیر قابل انکار است که ما در معرفی بزرگان دین به عنوان «اسوه و الگو»، در موارد بسیاری ناکام بوده و به بیراهه رفته ایم. اعتراف تلخی است، ولی باید شجاعت این اعتراف را داشته باشیم که با کمال فروتنی بگوییم ما نتوانسته ایم این انسان های کامل را آن گونه که شایسته و بایسته است به نسل امروز معرفی کنیم. ما خاندان رسالت (علیهم السلام) را به نسل هوشمند و کمال جوی امروز با صفات و تعابیری که با روح فرهنگ شیعی در تضاد و تقابل است، «بد» معرفی کرده ایم و چه ظلمی بزرگ تر از این؟
بزرگی گفته است اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید، «خوب به آن حمله نکنید»، «بد از آن دفاع» کنید و این بلایی است که ما خواسته یا ناخواسته بر سر مفاخر اسلام آورده ایم یعنی با خروج از دایره اعتدال و در پیش گرفتن راه افراط و تفریط، گاهی از بزرگان دین «اسطوره» ساخته و آنان را تا آسمان «ربوبیت» و «الوهیت» بالا برده ایم، و گاهی در قالب «زبان حال» گویی این انسان های کامل را چنان بر زمین زده ایم که به موجوداتی مظلوم و قابل ترحم تبدیل شده اند.
گاهی این ذوات مقدس را با صفات و تعابیری از قبیل مظلوم، بیمار، ستم کش و... به عنوان انسان هایی منفعل، مُضطر، تارک دنیا، غیراجتماعی و پرخاشجو معرفی کرده ایم و گاهی آنان را با صفات و تعابیری همچون «شاه» و «پادشاه» و «ارباب» مورد ستایش قرار داده ایم که هر دو شیوه غلط و خارج از دایره اعتدال دینی و در تقابل با حقیقت ناب محمدی و آموزه های اصیل دینی است.
** «شعر فاطمی» در دایره افراط و تفریط
در مورد حضرت فاطمه زهرا (س) نیز این افراط و تفریط به گونه های دیگری تکرار شده است، برای اثبات این ادعا کافی است فقط تعدادی از شعرهایی را که در ایام ولادت و شهادت حضرت کوثر در هیئات مذهبی و حسینیه ها به عنوان مولودیه و مرثیه خوانده می شود، بشنوید.
آن وقت است که به عمق این فاجعه پی می برید. البته از حق نباید گذشت که در کنار خیل مولودیه ها و مرثیه های سست و ضعیف، شاعران دین آگاه و روشن اندیشی نیز داریم که در بیان فضایل این بانوی بزرگوار سنگ تمام گذاشته و اشعاری بسیار ارجمند و فاخر سروده اند که قابل تقدیر و ستایش است.
متاسفانه این شاعران معدودند و میدان بیش تر در دست خیل شاعرانی است که کلیدواژه بیشتر شعرها و نوحه های آنها «فدک»، «دیوار و در»، «آتش»، «سیلی»، «بیت الاحزان» و «قبر پنهان» حضرت زهراست، نه «قدر» و منزلت قرآنی و انسانی اش.
البته پرداختن هنرمندانه، متعادل و معقول به این ابعاد از زندگی حضرت زهرا (س) نیز در جای خود لازم است، برای مثال اگر شاعر در غزلی یک یا نهایتا دو بیت را به این موضوعات اختصاص دهد، بلا اشکال است ولی وقتی تمام فکر و ذکر شاعر از آغاز تا پایانِ غزل برگ و بار دادن و بزرگ نمایی موضوع فدک و دیوار و در می شود، به طوری که تعمدا ردیف غزلش را نیز واژگانی چون«بیت الاحزان»، «فدک» و«دیوار و در» قرار می دهد، این امر نشانه سطحی نگری و «فقر اندیشه» است.
سطحی نگری باعث دور شدن شعر فاطمی از اصالت و رسالت خود که مبارزه با تحریف و بدعت و خرافه، معرفت افزایی، ظالم ستیزی، مظلوم نوازی، بیدارگری و احیای کرامت های انسانی است می شود و شعر فاطمی را تبدیل به کالایی فانتزی و مجلسی می کند که فقط به درد گرم کردن مجلس می خورد و لاغیر!
بد معرفی کردن حضرت زهرا (س) به خاطر «توقف در منزل محبت» و راه نبردن به ملکوت«معرفت» و به تعبیر ساده تر عدم شناخت کامل زندگی و فضایل ایشان است. تلفیق و ترکیب «محبت و معرفت» است که باعث «تبعیت و پیروی» عملی می شود.
چنان که مقام معظم رهبری می فرماید: «باید هر حرف و کلمه و هر اشاره ای در زندگی این بزرگوار [فاطمه (علیهاالسلام)] برای ما یک سرمشق باشد. به محبت دورادور و احساس محبت اکتفا نکنیم؛ این احساس را در زندگی پیاده نماییم. اگر محبت نباشد، این رابطه عملی به وجود نمی آید. در سایه آن محبت می شود این پیوند و پیوستگی عملی را به وجود آورد اما بدون این پیوستگی و پیوند عملی، اصل آن محبت زیر سؤال خواهد رفت: «قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله»؛ دنباله محبت باید اطاعت و متابعت باشد.» (مقام معظم رهبری، 17/10/1369)
آری، متاسفانه در شعر فاطمی، نگاه تک بعدی و جزیره ای منجر به ارائه تصویری غیر واقعی و مسخ شده از حضرت زهرا (س) شده است.
برای ارائه تصویری تمام رخ و کامل از «کوثر کثیر قرآن» ضروری است زندگی آن حضرت را با مراجعه به منابع مستند و موثق شیعی همچون قرآن، نهج البلاغه، احادیث و روایات، خطبه ها و کتاب های مرجع مورد مطالعه قرار دهیم و از استناد صرف به «گفته ها و شنیده ها» بپرهیزیم.
هر عیب که هست، از مسلمانی ماست
آبادی میخانه ز ویرانی ماست
جمعیت کفر، از پریشانی ماست
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هرعیب که هست، از مسلـمانی ماست
جان کلام آن که همه این نابسامانی ها و ناهنجاری های دینی ریشه در عدم تعادل و توازن دینی و فرو افتادن در چاه و چاله افراط و تفریط دارد غافل از این که دین اسلام دین دانایی و بینایی و میانه روی است و خداوند صریحا در آیه 143 سوره بقره می فرماید: «وَکَذَ لِکَ جَعَلْنَـکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا: بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد.»
ما به هزار و یک دلیل یادمان رفته یا خودمان را به فراموشی زده ایم که به مردم صادقانه بگوییم اسلام دو بخش دارد: «دنیا و آخرت».
زندگی بزرگان دین نیز دو رو دارد، یک روی این سکه عبادت، جهاد، شهادت و تحمل مصائب و ناملایمات و سختی ها برای پاسداری از کیان اسلام و قرآن است و روی دوم آن شوق زندگی، تلاش برای آبادی دنیا، تجارت، کشاورزی، عشق و ازدواج، رسیدگی به امور خانه و خانواده، تربیت فرزند، تفریح و تفرج، آمد و شد در شهر و کوچه و بازار، و همنشینی و همزبانی با مردم است.
چنان که پیامبر مکرم اسلام(ص) نیز می فرماید: «الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ: دنیا، مزرعه آخرت است.»
با این همه، ما به شیوه های مختلف ادبی و هنری به روی اول این سکه «آخرت گرایی» بسیار پرداخته و از روی دوم آن «دنیا و زندگی» سخت غافل شده ایم چنان که در سایر امور دینی نیز به همین شیوه نامتعادل و نامتوازن عمل کرده ایم. برای مثال به روخوانی و حفظ قرآن بیش از تفسیر و تحلیل آن و معرفی قرآن به عنوان مرامنامه «سبک زندگی اسلامی»پرداخته ایم. یعنی جنبه های الگویی و کاربردی دین اسلام و بزرگان دینی را به فراموشی سپرده ایم.
به تعبیر ساده تر با چنین ذهنیتی ذره بین به دست، در اطراف و اکناف زندگی بزرگان دین چرخیده و هر کجا غم و مصیبتی دیده ایم آنها را برجسته و بزرگ کرده و از این ذوات مقدس تندیس مصیبت ساخته ایم ولی از پرداختن معقول به جلوه های دنیایی و «این جهانی» زندگی بزرگان دین غافل مانده ایم یعنی نگفته ایم که بزرگان دین هم مثل همه انسان های کره خاکی زندگی می کنند، عشق می ورزند، کار می کنند، می خورند، می پوشند، در کوچه و خیابان راه می روند، اهل شوخی و تفریح و تفرج اند و... ما چنان در این حوزه دچار افراط شده ایم که حتی در اعیاد و ایام ولادت این بزرگان نیز به جای شادمانی، عزاداری می کنیم، چنان که مقام رهبری در اعتراض به این مسئله می فرمایند: «استفاده از آهنگ شاد برای اعیاد: این را هم عرض بکنم که آهنگ شادی از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده که برای روزهای عید جلساتی تشکیل میدهند. بنده مخالف این کار نیستم؛ بد هم نیست که دست میزنند. البته اگر از رادیو بشنویم که بنده خودم گاهی از رادیو شنیدهام و شعر را درست گوش نکنیم، خیال میکنیم دارند سینه میزنند! هم لحن، سینهزنی است؛ هم آن دستی که میزنند، مثل زدن روی سینه است. این چه شادییی شد؟!
(از بیانات مقام معظم رهبری 5/5 /1384)
«اگر برای روزهای شادی، آهنگهای مناسب نه آهنگهای مبتذل، نه آهنگهای طاغوتی، نه آهنگهای حرام و شیوههای خوب انتخاب کنند، مؤثرتر و بهتر است. اینطور نباشد که چون به روضهخوانی عادت کردهایم، روز شادی هم که میخواهیم حرف بزنیم، لحنمان بشود لحن روضهخوانی.»
(از بیانات مقام معظم رهبری 5/5 /1384)
آری، باید صادقانه قبول کنیم که ما بزرگان دین و آیین را به صورت انسان هایی تک بُعدی صرفا ماورایی، آسمانی و آخرت گرا که فقط و فقط برای جنگ و جهاد و تحمل مصایب خلق شده اند به مردم معرفی کرده ایم؛ انسان هایی درویش و منزوی، تارک دنیا، عبوس و ابرو در هم کشیده و مخالف با هرگونه نشاط و لذت و شادی مشروع که در حقیقت چنین نیست و چنین اسلامی ساخته و پرداخته برداشت های تنگ نظرانه و سطحی ما از دین است.
بدیهی است که چنین اسلام خودساخته ای در تقابل با سیره و سنت نبوی، علوی و فاطمی و همچنین آموزه های اصیل وحیانی و قرآنی است.
علت این که در شعر فاطمی نیز ما تنها مصائب و ناملایمات زندگی آن حضرت را «بیت الاحزان، فدک، دیوار و در، قبر پنهان» در قالب شعر و نوحه و مرثیه منظوم می کنیم و در هیئات مذهبی، حسینیه ها و تکایا می خوانیم، ریشه در چنین ذهنیتی دارد که باید به اصلاح آن بپردازیم این چنین باد.
در پایان این نوشتار، شما خوبان را به بازخوانی دو غزل فاطمی فاخر و ارجمند از دو تن از شاعران پیشکسوت این روز و روزگار دعوت می کنم:
آفرید از گل و آیینه و لبخند تو را
سپس از عطر نَفس های خود آکند تو را
مُصحف رازی و در صبح نخستین جهان
بر افق با قلم نور نوشتند تو را
بشر و این همه آیینگی و شفّافی؟!
از چه خاکی مگر- ای پاک - سرشتند تو را؟
گسترش یافت، افق تا افق، آن زیبایی
وقتی - ای آینه ی حُسن - شکستند تو را
آسمان هر چه بلا بود نثار تو نمود
دید، با این همه، دریادل و خرسند تو را
یازده سرخ گل و سبزی هستی از توست
گر فدک نیست، درختان همه هستند تو را
همه «او» هستی و لال است زبانم، لال است
می ستاید به زبان تو، خداوند، تو را
(قربان ولیئی)
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم، قناری گنگی است در سرودن او
کشاندنش به صحاری شعر ممکن نیست
کمیت معجزه لنگ است، پیش توسن او
چه دختری که پدر پشت بوسهها می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری که برای علی به حظ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری که به تفسیر روز عاشورا
حریم مدرسۀ کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام می چکد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
(غلامرضا شکوهی)
(حماسه حسینی، آیت الله شهید مرتضی مطهری، ج100/1 ـ 107، صدرا.)
این حقیقتی غیر قابل انکار است که ما در معرفی بزرگان دین به عنوان «اسوه و الگو»، در موارد بسیاری ناکام بوده و به بیراهه رفته ایم. اعتراف تلخی است، ولی باید شجاعت این اعتراف را داشته باشیم که با کمال فروتنی بگوییم ما نتوانسته ایم این انسان های کامل را آن گونه که شایسته و بایسته است به نسل امروز معرفی کنیم. ما خاندان رسالت (علیهم السلام) را به نسل هوشمند و کمال جوی امروز با صفات و تعابیری که با روح فرهنگ شیعی در تضاد و تقابل است، «بد» معرفی کرده ایم و چه ظلمی بزرگ تر از این؟
بزرگی گفته است اگر می خواهید حقیقتی را خراب کنید، «خوب به آن حمله نکنید»، «بد از آن دفاع» کنید و این بلایی است که ما خواسته یا ناخواسته بر سر مفاخر اسلام آورده ایم یعنی با خروج از دایره اعتدال و در پیش گرفتن راه افراط و تفریط، گاهی از بزرگان دین «اسطوره» ساخته و آنان را تا آسمان «ربوبیت» و «الوهیت» بالا برده ایم، و گاهی در قالب «زبان حال» گویی این انسان های کامل را چنان بر زمین زده ایم که به موجوداتی مظلوم و قابل ترحم تبدیل شده اند.
گاهی این ذوات مقدس را با صفات و تعابیری از قبیل مظلوم، بیمار، ستم کش و... به عنوان انسان هایی منفعل، مُضطر، تارک دنیا، غیراجتماعی و پرخاشجو معرفی کرده ایم و گاهی آنان را با صفات و تعابیری همچون «شاه» و «پادشاه» و «ارباب» مورد ستایش قرار داده ایم که هر دو شیوه غلط و خارج از دایره اعتدال دینی و در تقابل با حقیقت ناب محمدی و آموزه های اصیل دینی است.
** «شعر فاطمی» در دایره افراط و تفریط
در مورد حضرت فاطمه زهرا (س) نیز این افراط و تفریط به گونه های دیگری تکرار شده است، برای اثبات این ادعا کافی است فقط تعدادی از شعرهایی را که در ایام ولادت و شهادت حضرت کوثر در هیئات مذهبی و حسینیه ها به عنوان مولودیه و مرثیه خوانده می شود، بشنوید.
آن وقت است که به عمق این فاجعه پی می برید. البته از حق نباید گذشت که در کنار خیل مولودیه ها و مرثیه های سست و ضعیف، شاعران دین آگاه و روشن اندیشی نیز داریم که در بیان فضایل این بانوی بزرگوار سنگ تمام گذاشته و اشعاری بسیار ارجمند و فاخر سروده اند که قابل تقدیر و ستایش است.
متاسفانه این شاعران معدودند و میدان بیش تر در دست خیل شاعرانی است که کلیدواژه بیشتر شعرها و نوحه های آنها «فدک»، «دیوار و در»، «آتش»، «سیلی»، «بیت الاحزان» و «قبر پنهان» حضرت زهراست، نه «قدر» و منزلت قرآنی و انسانی اش.
البته پرداختن هنرمندانه، متعادل و معقول به این ابعاد از زندگی حضرت زهرا (س) نیز در جای خود لازم است، برای مثال اگر شاعر در غزلی یک یا نهایتا دو بیت را به این موضوعات اختصاص دهد، بلا اشکال است ولی وقتی تمام فکر و ذکر شاعر از آغاز تا پایانِ غزل برگ و بار دادن و بزرگ نمایی موضوع فدک و دیوار و در می شود، به طوری که تعمدا ردیف غزلش را نیز واژگانی چون«بیت الاحزان»، «فدک» و«دیوار و در» قرار می دهد، این امر نشانه سطحی نگری و «فقر اندیشه» است.
سطحی نگری باعث دور شدن شعر فاطمی از اصالت و رسالت خود که مبارزه با تحریف و بدعت و خرافه، معرفت افزایی، ظالم ستیزی، مظلوم نوازی، بیدارگری و احیای کرامت های انسانی است می شود و شعر فاطمی را تبدیل به کالایی فانتزی و مجلسی می کند که فقط به درد گرم کردن مجلس می خورد و لاغیر!
بد معرفی کردن حضرت زهرا (س) به خاطر «توقف در منزل محبت» و راه نبردن به ملکوت«معرفت» و به تعبیر ساده تر عدم شناخت کامل زندگی و فضایل ایشان است. تلفیق و ترکیب «محبت و معرفت» است که باعث «تبعیت و پیروی» عملی می شود.
چنان که مقام معظم رهبری می فرماید: «باید هر حرف و کلمه و هر اشاره ای در زندگی این بزرگوار [فاطمه (علیهاالسلام)] برای ما یک سرمشق باشد. به محبت دورادور و احساس محبت اکتفا نکنیم؛ این احساس را در زندگی پیاده نماییم. اگر محبت نباشد، این رابطه عملی به وجود نمی آید. در سایه آن محبت می شود این پیوند و پیوستگی عملی را به وجود آورد اما بدون این پیوستگی و پیوند عملی، اصل آن محبت زیر سؤال خواهد رفت: «قل ان کنتم تحبّون الله فاتّبعونی یحببکم الله»؛ دنباله محبت باید اطاعت و متابعت باشد.» (مقام معظم رهبری، 17/10/1369)
آری، متاسفانه در شعر فاطمی، نگاه تک بعدی و جزیره ای منجر به ارائه تصویری غیر واقعی و مسخ شده از حضرت زهرا (س) شده است.
برای ارائه تصویری تمام رخ و کامل از «کوثر کثیر قرآن» ضروری است زندگی آن حضرت را با مراجعه به منابع مستند و موثق شیعی همچون قرآن، نهج البلاغه، احادیث و روایات، خطبه ها و کتاب های مرجع مورد مطالعه قرار دهیم و از استناد صرف به «گفته ها و شنیده ها» بپرهیزیم.
هر عیب که هست، از مسلمانی ماست
آبادی میخانه ز ویرانی ماست
جمعیت کفر، از پریشانی ماست
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هرعیب که هست، از مسلـمانی ماست
جان کلام آن که همه این نابسامانی ها و ناهنجاری های دینی ریشه در عدم تعادل و توازن دینی و فرو افتادن در چاه و چاله افراط و تفریط دارد غافل از این که دین اسلام دین دانایی و بینایی و میانه روی است و خداوند صریحا در آیه 143 سوره بقره می فرماید: «وَکَذَ لِکَ جَعَلْنَـکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا: بدین گونه شما را امتی میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه باشد.»
ما به هزار و یک دلیل یادمان رفته یا خودمان را به فراموشی زده ایم که به مردم صادقانه بگوییم اسلام دو بخش دارد: «دنیا و آخرت».
زندگی بزرگان دین نیز دو رو دارد، یک روی این سکه عبادت، جهاد، شهادت و تحمل مصائب و ناملایمات و سختی ها برای پاسداری از کیان اسلام و قرآن است و روی دوم آن شوق زندگی، تلاش برای آبادی دنیا، تجارت، کشاورزی، عشق و ازدواج، رسیدگی به امور خانه و خانواده، تربیت فرزند، تفریح و تفرج، آمد و شد در شهر و کوچه و بازار، و همنشینی و همزبانی با مردم است.
چنان که پیامبر مکرم اسلام(ص) نیز می فرماید: «الدُّنیا مَزرَعَةُ الآخِرَةِ: دنیا، مزرعه آخرت است.»
با این همه، ما به شیوه های مختلف ادبی و هنری به روی اول این سکه «آخرت گرایی» بسیار پرداخته و از روی دوم آن «دنیا و زندگی» سخت غافل شده ایم چنان که در سایر امور دینی نیز به همین شیوه نامتعادل و نامتوازن عمل کرده ایم. برای مثال به روخوانی و حفظ قرآن بیش از تفسیر و تحلیل آن و معرفی قرآن به عنوان مرامنامه «سبک زندگی اسلامی»پرداخته ایم. یعنی جنبه های الگویی و کاربردی دین اسلام و بزرگان دینی را به فراموشی سپرده ایم.
به تعبیر ساده تر با چنین ذهنیتی ذره بین به دست، در اطراف و اکناف زندگی بزرگان دین چرخیده و هر کجا غم و مصیبتی دیده ایم آنها را برجسته و بزرگ کرده و از این ذوات مقدس تندیس مصیبت ساخته ایم ولی از پرداختن معقول به جلوه های دنیایی و «این جهانی» زندگی بزرگان دین غافل مانده ایم یعنی نگفته ایم که بزرگان دین هم مثل همه انسان های کره خاکی زندگی می کنند، عشق می ورزند، کار می کنند، می خورند، می پوشند، در کوچه و خیابان راه می روند، اهل شوخی و تفریح و تفرج اند و... ما چنان در این حوزه دچار افراط شده ایم که حتی در اعیاد و ایام ولادت این بزرگان نیز به جای شادمانی، عزاداری می کنیم، چنان که مقام رهبری در اعتراض به این مسئله می فرمایند: «استفاده از آهنگ شاد برای اعیاد: این را هم عرض بکنم که آهنگ شادی از آهنگ عزا جداست. الان معمول شده که برای روزهای عید جلساتی تشکیل میدهند. بنده مخالف این کار نیستم؛ بد هم نیست که دست میزنند. البته اگر از رادیو بشنویم که بنده خودم گاهی از رادیو شنیدهام و شعر را درست گوش نکنیم، خیال میکنیم دارند سینه میزنند! هم لحن، سینهزنی است؛ هم آن دستی که میزنند، مثل زدن روی سینه است. این چه شادییی شد؟!
(از بیانات مقام معظم رهبری 5/5 /1384)
«اگر برای روزهای شادی، آهنگهای مناسب نه آهنگهای مبتذل، نه آهنگهای طاغوتی، نه آهنگهای حرام و شیوههای خوب انتخاب کنند، مؤثرتر و بهتر است. اینطور نباشد که چون به روضهخوانی عادت کردهایم، روز شادی هم که میخواهیم حرف بزنیم، لحنمان بشود لحن روضهخوانی.»
(از بیانات مقام معظم رهبری 5/5 /1384)
آری، باید صادقانه قبول کنیم که ما بزرگان دین و آیین را به صورت انسان هایی تک بُعدی صرفا ماورایی، آسمانی و آخرت گرا که فقط و فقط برای جنگ و جهاد و تحمل مصایب خلق شده اند به مردم معرفی کرده ایم؛ انسان هایی درویش و منزوی، تارک دنیا، عبوس و ابرو در هم کشیده و مخالف با هرگونه نشاط و لذت و شادی مشروع که در حقیقت چنین نیست و چنین اسلامی ساخته و پرداخته برداشت های تنگ نظرانه و سطحی ما از دین است.
بدیهی است که چنین اسلام خودساخته ای در تقابل با سیره و سنت نبوی، علوی و فاطمی و همچنین آموزه های اصیل وحیانی و قرآنی است.
علت این که در شعر فاطمی نیز ما تنها مصائب و ناملایمات زندگی آن حضرت را «بیت الاحزان، فدک، دیوار و در، قبر پنهان» در قالب شعر و نوحه و مرثیه منظوم می کنیم و در هیئات مذهبی، حسینیه ها و تکایا می خوانیم، ریشه در چنین ذهنیتی دارد که باید به اصلاح آن بپردازیم این چنین باد.
در پایان این نوشتار، شما خوبان را به بازخوانی دو غزل فاطمی فاخر و ارجمند از دو تن از شاعران پیشکسوت این روز و روزگار دعوت می کنم:
آفرید از گل و آیینه و لبخند تو را
سپس از عطر نَفس های خود آکند تو را
مُصحف رازی و در صبح نخستین جهان
بر افق با قلم نور نوشتند تو را
بشر و این همه آیینگی و شفّافی؟!
از چه خاکی مگر- ای پاک - سرشتند تو را؟
گسترش یافت، افق تا افق، آن زیبایی
وقتی - ای آینه ی حُسن - شکستند تو را
آسمان هر چه بلا بود نثار تو نمود
دید، با این همه، دریادل و خرسند تو را
یازده سرخ گل و سبزی هستی از توست
گر فدک نیست، درختان همه هستند تو را
همه «او» هستی و لال است زبانم، لال است
می ستاید به زبان تو، خداوند، تو را
(قربان ولیئی)
توان واژه کجا و مدیح گفتن او؟
قلم، قناری گنگی است در سرودن او
کشاندنش به صحاری شعر ممکن نیست
کمیت معجزه لنگ است، پیش توسن او
چه دختری که پدر پشت بوسهها می دید
کلید گلشن فردوس را به گردن او
چه همسری که برای علی به حظ حضور
طلوع باور معراج داشت دیدن او
چه مادری که به تفسیر روز عاشورا
حریم مدرسۀ کربلاست دامن او
بمیرم آن همه احساس بی تعلق را
که بار پیرهنی را نمیکشد تن او
دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد
پیام می چکد از چلچراغ شیون او
از آن ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند
که چشم را نزند آفتاب مدفن او
(غلامرضا شکوهی)