کد مطلب : ۳۲۶۷۲
مرتبت وجودی زن در عرفان اسلامی/ زن مظهر جمال، لطف و محبت الهی است
عبداله صلواتی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران به مناسبت روز زن نوشته است:
در تفکر غربی مفاهیم دوگانه و متقابلی درباره زن و مرد وجود دارد؛ این دوگانه ها از طرفی محصول سیاست و فرهنگ جامعه هستند و از طرف دیگر، جهت گیری جامعه و ایماژهای زیستن و مدیریت و فرهنگ و هنر و حقوق و در یک نگاه همه شئون زندگی را در چنبره خویش دارند. این دوگانه ها عبارتند از: سوژه/ ابژه؛ فعال/ منفعل؛ فرهنگ، جامعه/ طبیعت؛ عمومی/ خصوصی؛ انسان/ حیوان؛ کلی و جهان شمول/ خاص؛ عقلی/ عاطفه؛ سیاست، حقوق، اخلاق/ شخصی، خانوادگی، زیست شناختی؛ منطق/ شهود؛ حضور/ غیبت؛ خودیت، موجود/ غیریت، ناموجود؛ روشن/ تاریک؛ استقلال/ وابستگی؛ خیر/ شر.
بسته به اینکه کدام طرف این دوگانه ها غلبه پیدا کند یا بسته به اینکه این دوگانه ها در حالت تعادل و تعامل باشند یا در حال ستیز، سرنوشت زنان و مردان و در کل، سرنوشت جامعه و مسیر حرکتش متفاوت می شود. فمینیستها اما به لحاظ تاریخی معتقدند: در این دوگانه ها معمولا طرف مردانه جنبه مثبت تری یافته و طرف زنانه به نوان امر طفیلی و تابع معرفی شده است و این سبب ظلم ها و ناعدالتی های گسترده ای در قبال زنان شده است.
غالباً از میان این دوگانه ها طرف مغلوب، یعنی طبیعت، خاص، عاطفه، غیریت، تاریک، شهود، شخصی، حیوان، ابژه، شر، و منفعل از آن زن تلقی می شود و طرف غالب از آن مرد است. (رک: بیسلی، چیستی فمینیسم، ص ۳۲-۳۴)
در عرفان اسلامی هم برخی از طرفهای مغلوب چون طبیعت، عاطفه، و منفعل به زن اختصاص می یابد. حال پرسش این است که آیا اسناد این مفاهیم به زن نشان از رتبت پایین زن در نگاه عرفان اسلامی دارد؟ و قبل تر از آن این پرسش مطرح است که زن در آثار عرفانی به ویژه مکتب ابن عربی و نظرگاه علامه حسن زاده آملی چه جایگاه وجودی ای دارد؟
در سخنان صوفیه توصیه می شود که: زن را باید به مثابه امانت الهی و با نگاه شفقت دید نه با نگاه شهوت. (رازی، جواهر التصوف، ص۱۷۰؛ سلمی، جوامع آداب الصوفیة، ص ۲۱۱؛ خرکوشی، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف، ص۳۸۲) و یکی از راه های نگاه انسانی به زن، پیشنهاد ابن عربی است. او در نظریه علم الاسمای خویش، زن را مظهر جمال و لطف و آینه محبت الهی می داند.
در عرفان ابن عربی، زن و مرد در اصل انسانیت مشترک اند و زن بودن و مرد بودن امور عارضی و بیرون از ذات انسانیت است. بنابراین، چنین نیست که مردان به حسب انسانیت بالاتر از زنان باشند. (ابن عربی، الفتوحات المکیة؛ ج۳ ؛ ص۸۷؛ جهانگیری، زن در عرفان ابن عربی در حدود شریعت، ص ۶)
از نظر ابن عربی، مقام و منزلت کمالی ای وجود ندارد مگر اینکه زن می تواند بدان دست یابد و صفتی نیست در مردان مگر آنکه زنان به آن دسترسی دارند (=و ما من صفه للرجال إلا و للنساء فیها مشرب) زنان می توانند به مقام های رفیعی چون ولایت، نبوت تعریف (نه نبوت تشریعی)، و قطبیت دست یابند. (همان، ج۱ ؛ ص۴۴۷؛ ج۲، ص: ۳۵؛ ج۳، ص ۸۹) فقط مردان می توانند به رسالت و بعثت برسند اما زنان به این دو امر دسترسی ندارند. (همان، ج۳، ص ۸۸)
علامه حسن زاده آملی، نسبت زن و مرد را نسبت زمین به آسمان می داند و بر این اساس، زن را در وجود متأخر از مرد تلقی می کند. (حسن زاده آملی، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص۶۱۰- ۶۱۱) اما این به معنای، موقعیت وجودی پایین تر زن در نسبت با مرد نیست. بنابر آنکه او کمالات انسانی را در ارتباط با نفس ناطقه می داند نه خصوصیتی با نام زن یا مرد. ایشان موافق با ابن عربی، نبوت مقامی را مختص مردان نمی داند و معتقد است: «صاحب نبوت انبائی خواه زن باشد و خواه مرد به جایی می رسد که مکاشفات و مشاهدات آنسویی و مصاحبات با ارواج و مکالمات با موجودات غیبی و تشرف به حضور انسان های ملکوتی از سفرای الهی و غیرهم، به او روی می آورد،» (همو، فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه، بخش۱۷)
استاد حسن زاده آملی در موضعی، تصریح میکند که قله انسانی یعنی انسان کامل هم در انحصار مرد نیست و زن هم می تواند انسان کامل باشد؛ چنانکه حضرت فاطمه (س) از مصادیق اتم انسان کامل بوده است و «انسان کامل، خواه مرد، خواه زن، میوه درخت وجود است یعنی انسان کامل غایت دو حرکت ایجادی و وجودی است. پس راز مطلق آفرینش بلکه راز ویژه آفرینش انسان پیدایش این میوه از درخت وجود است. پس، زن کارگاه صنع الهی است. پس غرض از آفرینش انسان و مطلق آفرینش آن است که حق که واجد کمالات ذاتی ازلی و ابدی است، به کمال اسمائی که متوقف بر ظهور است تجلی کند. پس زن مانند شجره طیبه ای است که ریشه آن محکم و شاخه های آن در آسمان است در همه اوقات به اذن پروردگارش میوه می دهد (همان، ص ۶۶۶- ۶۶۵ )
او با استناد به روایتی از امام صادق(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س) را لیله قدر معرفی می کند؛ لیله قدری که از هزار شب بهتر است. (همو، هزار و یک کلمه، ج۳، ص: ۴۴؛ همو، فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه، بخش ۱۳)
همچنین، او با مؤلفه عرفانی حضرت فاطمه (س) به مثابه نفس کل به تحلیل کنیه «ام ابیها» پرداخته و مینویسد: «چون عقل کل، پدر است و نفس کل، مادر و موجودات از آن دو ظهور یافتند، و مادر انوار و فضایل، فاطمه، عقیله رسالت و مظهر نفس کلیّه بر وجه اتم است. پس بنابراین تفسیر انفسی قویم از روایت، آن جناب مادر پدری است
اما پاسخهای اجمالی به دو پرسش در آغاز این یادداشت:
یکم. زن به مثابه طبیعت، زن به مثابه زمین، زن به مثابه امر منفعل، و زن به مثابه نفس نه عقل در کلمات ابن عربی و شارحان او وجود دارد، اما گفتنی است: طبیعت، انفعال، و زمین در شبکه زبانی ابن عربی و علامه حسن زاده یکسره متفاوت از معنای این واژگان در شبکه زبانی فمینیسم است.
دوم. مراد ابن عربی و شارحان او از طبیعت، نفس رحمانی است (ابن عربی، فصوص الحکم، ج۱، ص۲۱۹)؛ نفس رحمانیای که همه پدیده های امکانی از دامن او نشو و نما می یابند و منظور از انفعال، نه ظلم پذیر و تابع که به معنای مظهریت لطف و مهر است و این مهر و لطف هم در تعارض با عقلانیت و تمدن و سیاست نیست. بنابرآنکه ابن عربی تصریح می کند: هیچ کمالی نیست که دور از دسترس زن باشد و معنای زمین بودن زن، نه موقعیت پایین دست داشتن او که به معنای آن است که زن کارگاه صنع الهی است و زن مانند شجره طیبه ای است که ریشه آن محکم و شاخه های آن در آسمان است در همه اوقات به اذن پروردگارش میوه می دهد و مراد از نفس در شبکه زبانی، نفس کل در برابر عقل کل است و زن به مظهر نفس کل است.
سوم. از نظر ابن عربی و علامه حسن زاده آملی، مقام و منزلت کمالی ای وجود ندارد، مگر اینکه زن می تواند بدان دست یابد و صفتی نیست در مردان مگر آنکه زنان به آن دسترسی دارند، مگر رسالت و بعثت.
چهارم. به لحاظ مقام تعریف و مقام تحقق، انسان کامل منحصر به مرد نیست و زن هم می تواند انسان کامل باشد.
پنجم. زن در فضای عرفانی انسانی بی هویت یا با هویت سرگشته و دنباله رو نیست، بلکه هویتی الهی و اثربخش دارد و حتی می تواند به درجه ای دست یابد که مادر فضایل و کمالات و منتهای آمال دیگر انسانها در ساحت امکانی گردد.
ششم. ابن عربی از مقامات عالی زنان و مرتبت وجودی شان سخنان ارزشمندی دارد، اما علامه حسن زاده به عنوان عارفی شیعی در این فقره گامی جلوتر نهاده و حضرت فاطمه (س) را به عنوان انسان کامل معرفی می کند و حضرت فاطمه(س) را واجد همه ویژگیها و کمالات انسان کامل میداند. این گام رو به جلوی علامه حسن زاده آملی، قله انسانیت را برای زن نه فقط به عنوان امر ممکن یا ایده آل و قابل دسترسی که به عنوان امر محقق معرفی می کند. او نشان می دهد که رسیدن به قله انسانیت هم ممکن است و هم وجود مقدس حضرت فاطمه(س) بدان دست یافته است و به همین دلیل این وجود نازنین عالی ترین اسوه برای زنان است.
هفتم. بنابر نگاه عرفانی در سنت شیعی حضرت فاطمه (س) مادر فضایل و کمالات است. بنابراین از منظر وجودی یاد شده فضایل و کمالات رنگ و بو و رگ و ریشه فاطمی دارند.
منابع و مآخذ:
بیسلی، کریس، چیستی فمینیسم، ترجمه محمدرضا زمردی، تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۸۹.
جهانگیری، محسن، «مقام زن در عرفان ابن عربی در حدود شریعت»، فلسفه، پاییز و زمستان ۱۳۸۱ - شماره ۶ و ۷ (از صفحه ۵ تا ۲۰)
الخرکوشی، ابو سعد عبد الملک بن محمد ، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، دارالکتب العلمیه ، بیروت، چاپ: اول، ۱۴۲۷ ق.
حسن زاده آملی، حسن ، فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه، بیتا. {کتاب دیجیتالی از کتابخانه اینترنتی تبیان مشتمل بر ۲۱ صفحه که در مقاله از هر صفحه به بخش یاد شده با آدرس: http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/۱۰۲۵۸۹/۱۹#۰}
همو، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۸.
همو، هزار و یک کلمه، بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۱.
الرازی، ابوزکریا یحیی بن معاذ، جواهر التصوف، چاپ سعید هارون عاشور، مکتبه الآداب، قاهره، ۱۴۲۳ ق.
ابو عبدالرحمن محمد بن الحسین السلمی، جوامع آداب الصوفیه در: تسعه کتب فی اصول التصوف و الزهد، الناشر للطباعه و النشر و التوزیع و الاعلان،، چاپ: اول، ۱۴۱۴ ق
محیی الدین بن عربی، تنبیهات علی علو الحقیقه المحمدیه العلیه در: مجموعه رسائل ابن عربی(ثلاث مجلدات)، ۳جلد، دار المحجه البیضاء، بیروت، چاپ: اول، ۱۴۲۱ ق
همو، العبادله در: مجموعه رسائل ابن عربی(ثلاث مجلدات)، ۳جلد، دار المحجه البیضاء، بیروت، چاپ: اول، ۱۴۲۱ ق.
همو، فصوص الحکم، دار إحیاء الکتب العربیة، قاهره، چاپ: اول، ۱۹۴۶ م.
همو، الفتوحات المکیه (اربع مجلدات)، ۴جلد، دار الصادر، بیروت، چاپ: اول، بیتا.
همو، کتاب المعرفة، دار التکوین للطباعه و النشر، دمشق، چاپ: اول، ۲۰۰۳ م.
در تفکر غربی مفاهیم دوگانه و متقابلی درباره زن و مرد وجود دارد؛ این دوگانه ها از طرفی محصول سیاست و فرهنگ جامعه هستند و از طرف دیگر، جهت گیری جامعه و ایماژهای زیستن و مدیریت و فرهنگ و هنر و حقوق و در یک نگاه همه شئون زندگی را در چنبره خویش دارند. این دوگانه ها عبارتند از: سوژه/ ابژه؛ فعال/ منفعل؛ فرهنگ، جامعه/ طبیعت؛ عمومی/ خصوصی؛ انسان/ حیوان؛ کلی و جهان شمول/ خاص؛ عقلی/ عاطفه؛ سیاست، حقوق، اخلاق/ شخصی، خانوادگی، زیست شناختی؛ منطق/ شهود؛ حضور/ غیبت؛ خودیت، موجود/ غیریت، ناموجود؛ روشن/ تاریک؛ استقلال/ وابستگی؛ خیر/ شر.
بسته به اینکه کدام طرف این دوگانه ها غلبه پیدا کند یا بسته به اینکه این دوگانه ها در حالت تعادل و تعامل باشند یا در حال ستیز، سرنوشت زنان و مردان و در کل، سرنوشت جامعه و مسیر حرکتش متفاوت می شود. فمینیستها اما به لحاظ تاریخی معتقدند: در این دوگانه ها معمولا طرف مردانه جنبه مثبت تری یافته و طرف زنانه به نوان امر طفیلی و تابع معرفی شده است و این سبب ظلم ها و ناعدالتی های گسترده ای در قبال زنان شده است.
غالباً از میان این دوگانه ها طرف مغلوب، یعنی طبیعت، خاص، عاطفه، غیریت، تاریک، شهود، شخصی، حیوان، ابژه، شر، و منفعل از آن زن تلقی می شود و طرف غالب از آن مرد است. (رک: بیسلی، چیستی فمینیسم، ص ۳۲-۳۴)
در عرفان اسلامی هم برخی از طرفهای مغلوب چون طبیعت، عاطفه، و منفعل به زن اختصاص می یابد. حال پرسش این است که آیا اسناد این مفاهیم به زن نشان از رتبت پایین زن در نگاه عرفان اسلامی دارد؟ و قبل تر از آن این پرسش مطرح است که زن در آثار عرفانی به ویژه مکتب ابن عربی و نظرگاه علامه حسن زاده آملی چه جایگاه وجودی ای دارد؟
در سخنان صوفیه توصیه می شود که: زن را باید به مثابه امانت الهی و با نگاه شفقت دید نه با نگاه شهوت. (رازی، جواهر التصوف، ص۱۷۰؛ سلمی، جوامع آداب الصوفیة، ص ۲۱۱؛ خرکوشی، تهذیب الاسرار فی أصول التصوف، ص۳۸۲) و یکی از راه های نگاه انسانی به زن، پیشنهاد ابن عربی است. او در نظریه علم الاسمای خویش، زن را مظهر جمال و لطف و آینه محبت الهی می داند.
در عرفان ابن عربی، زن و مرد در اصل انسانیت مشترک اند و زن بودن و مرد بودن امور عارضی و بیرون از ذات انسانیت است. بنابراین، چنین نیست که مردان به حسب انسانیت بالاتر از زنان باشند. (ابن عربی، الفتوحات المکیة؛ ج۳ ؛ ص۸۷؛ جهانگیری، زن در عرفان ابن عربی در حدود شریعت، ص ۶)
از نظر ابن عربی، مقام و منزلت کمالی ای وجود ندارد مگر اینکه زن می تواند بدان دست یابد و صفتی نیست در مردان مگر آنکه زنان به آن دسترسی دارند (=و ما من صفه للرجال إلا و للنساء فیها مشرب) زنان می توانند به مقام های رفیعی چون ولایت، نبوت تعریف (نه نبوت تشریعی)، و قطبیت دست یابند. (همان، ج۱ ؛ ص۴۴۷؛ ج۲، ص: ۳۵؛ ج۳، ص ۸۹) فقط مردان می توانند به رسالت و بعثت برسند اما زنان به این دو امر دسترسی ندارند. (همان، ج۳، ص ۸۸)
علامه حسن زاده آملی، نسبت زن و مرد را نسبت زمین به آسمان می داند و بر این اساس، زن را در وجود متأخر از مرد تلقی می کند. (حسن زاده آملی، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص۶۱۰- ۶۱۱) اما این به معنای، موقعیت وجودی پایین تر زن در نسبت با مرد نیست. بنابر آنکه او کمالات انسانی را در ارتباط با نفس ناطقه می داند نه خصوصیتی با نام زن یا مرد. ایشان موافق با ابن عربی، نبوت مقامی را مختص مردان نمی داند و معتقد است: «صاحب نبوت انبائی خواه زن باشد و خواه مرد به جایی می رسد که مکاشفات و مشاهدات آنسویی و مصاحبات با ارواج و مکالمات با موجودات غیبی و تشرف به حضور انسان های ملکوتی از سفرای الهی و غیرهم، به او روی می آورد،» (همو، فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه، بخش۱۷)
استاد حسن زاده آملی در موضعی، تصریح میکند که قله انسانی یعنی انسان کامل هم در انحصار مرد نیست و زن هم می تواند انسان کامل باشد؛ چنانکه حضرت فاطمه (س) از مصادیق اتم انسان کامل بوده است و «انسان کامل، خواه مرد، خواه زن، میوه درخت وجود است یعنی انسان کامل غایت دو حرکت ایجادی و وجودی است. پس راز مطلق آفرینش بلکه راز ویژه آفرینش انسان پیدایش این میوه از درخت وجود است. پس، زن کارگاه صنع الهی است. پس غرض از آفرینش انسان و مطلق آفرینش آن است که حق که واجد کمالات ذاتی ازلی و ابدی است، به کمال اسمائی که متوقف بر ظهور است تجلی کند. پس زن مانند شجره طیبه ای است که ریشه آن محکم و شاخه های آن در آسمان است در همه اوقات به اذن پروردگارش میوه می دهد (همان، ص ۶۶۶- ۶۶۵ )
او با استناد به روایتی از امام صادق(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س) را لیله قدر معرفی می کند؛ لیله قدری که از هزار شب بهتر است. (همو، هزار و یک کلمه، ج۳، ص: ۴۴؛ همو، فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه، بخش ۱۳)
همچنین، او با مؤلفه عرفانی حضرت فاطمه (س) به مثابه نفس کل به تحلیل کنیه «ام ابیها» پرداخته و مینویسد: «چون عقل کل، پدر است و نفس کل، مادر و موجودات از آن دو ظهور یافتند، و مادر انوار و فضایل، فاطمه، عقیله رسالت و مظهر نفس کلیّه بر وجه اتم است. پس بنابراین تفسیر انفسی قویم از روایت، آن جناب مادر پدری است
اما پاسخهای اجمالی به دو پرسش در آغاز این یادداشت:
یکم. زن به مثابه طبیعت، زن به مثابه زمین، زن به مثابه امر منفعل، و زن به مثابه نفس نه عقل در کلمات ابن عربی و شارحان او وجود دارد، اما گفتنی است: طبیعت، انفعال، و زمین در شبکه زبانی ابن عربی و علامه حسن زاده یکسره متفاوت از معنای این واژگان در شبکه زبانی فمینیسم است.
دوم. مراد ابن عربی و شارحان او از طبیعت، نفس رحمانی است (ابن عربی، فصوص الحکم، ج۱، ص۲۱۹)؛ نفس رحمانیای که همه پدیده های امکانی از دامن او نشو و نما می یابند و منظور از انفعال، نه ظلم پذیر و تابع که به معنای مظهریت لطف و مهر است و این مهر و لطف هم در تعارض با عقلانیت و تمدن و سیاست نیست. بنابرآنکه ابن عربی تصریح می کند: هیچ کمالی نیست که دور از دسترس زن باشد و معنای زمین بودن زن، نه موقعیت پایین دست داشتن او که به معنای آن است که زن کارگاه صنع الهی است و زن مانند شجره طیبه ای است که ریشه آن محکم و شاخه های آن در آسمان است در همه اوقات به اذن پروردگارش میوه می دهد و مراد از نفس در شبکه زبانی، نفس کل در برابر عقل کل است و زن به مظهر نفس کل است.
سوم. از نظر ابن عربی و علامه حسن زاده آملی، مقام و منزلت کمالی ای وجود ندارد، مگر اینکه زن می تواند بدان دست یابد و صفتی نیست در مردان مگر آنکه زنان به آن دسترسی دارند، مگر رسالت و بعثت.
چهارم. به لحاظ مقام تعریف و مقام تحقق، انسان کامل منحصر به مرد نیست و زن هم می تواند انسان کامل باشد.
پنجم. زن در فضای عرفانی انسانی بی هویت یا با هویت سرگشته و دنباله رو نیست، بلکه هویتی الهی و اثربخش دارد و حتی می تواند به درجه ای دست یابد که مادر فضایل و کمالات و منتهای آمال دیگر انسانها در ساحت امکانی گردد.
ششم. ابن عربی از مقامات عالی زنان و مرتبت وجودی شان سخنان ارزشمندی دارد، اما علامه حسن زاده به عنوان عارفی شیعی در این فقره گامی جلوتر نهاده و حضرت فاطمه (س) را به عنوان انسان کامل معرفی می کند و حضرت فاطمه(س) را واجد همه ویژگیها و کمالات انسان کامل میداند. این گام رو به جلوی علامه حسن زاده آملی، قله انسانیت را برای زن نه فقط به عنوان امر ممکن یا ایده آل و قابل دسترسی که به عنوان امر محقق معرفی می کند. او نشان می دهد که رسیدن به قله انسانیت هم ممکن است و هم وجود مقدس حضرت فاطمه(س) بدان دست یافته است و به همین دلیل این وجود نازنین عالی ترین اسوه برای زنان است.
هفتم. بنابر نگاه عرفانی در سنت شیعی حضرت فاطمه (س) مادر فضایل و کمالات است. بنابراین از منظر وجودی یاد شده فضایل و کمالات رنگ و بو و رگ و ریشه فاطمی دارند.
منابع و مآخذ:
بیسلی، کریس، چیستی فمینیسم، ترجمه محمدرضا زمردی، تهران، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، ۱۳۸۹.
جهانگیری، محسن، «مقام زن در عرفان ابن عربی در حدود شریعت»، فلسفه، پاییز و زمستان ۱۳۸۱ - شماره ۶ و ۷ (از صفحه ۵ تا ۲۰)
الخرکوشی، ابو سعد عبد الملک بن محمد ، تهذیب الاسرار فی اصول التصوف، دارالکتب العلمیه ، بیروت، چاپ: اول، ۱۴۲۷ ق.
حسن زاده آملی، حسن ، فص حکمه عصمتیه فی کلمه فاطمیه، بیتا. {کتاب دیجیتالی از کتابخانه اینترنتی تبیان مشتمل بر ۲۱ صفحه که در مقاله از هر صفحه به بخش یاد شده با آدرس: http://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/۱۰۲۵۸۹/۱۹#۰}
همو، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۸.
همو، هزار و یک کلمه، بوستان کتاب، قم، ۱۳۸۱.
الرازی، ابوزکریا یحیی بن معاذ، جواهر التصوف، چاپ سعید هارون عاشور، مکتبه الآداب، قاهره، ۱۴۲۳ ق.
ابو عبدالرحمن محمد بن الحسین السلمی، جوامع آداب الصوفیه در: تسعه کتب فی اصول التصوف و الزهد، الناشر للطباعه و النشر و التوزیع و الاعلان،، چاپ: اول، ۱۴۱۴ ق
محیی الدین بن عربی، تنبیهات علی علو الحقیقه المحمدیه العلیه در: مجموعه رسائل ابن عربی(ثلاث مجلدات)، ۳جلد، دار المحجه البیضاء، بیروت، چاپ: اول، ۱۴۲۱ ق
همو، العبادله در: مجموعه رسائل ابن عربی(ثلاث مجلدات)، ۳جلد، دار المحجه البیضاء، بیروت، چاپ: اول، ۱۴۲۱ ق.
همو، فصوص الحکم، دار إحیاء الکتب العربیة، قاهره، چاپ: اول، ۱۹۴۶ م.
همو، الفتوحات المکیه (اربع مجلدات)، ۴جلد، دار الصادر، بیروت، چاپ: اول، بیتا.
همو، کتاب المعرفة، دار التکوین للطباعه و النشر، دمشق، چاپ: اول، ۲۰۰۳ م.
مرجع : مهر