کد مطلب : ۳۲۶۹۸
تاملی دیگر در کارنامه شعرآیینی
رضا اسماعیلی
قبل از هر چیز تاکید بر این نکته ضروری است که بی هیچ شکی کارنامه شعر دینی و آیینی روزگار ما از آثار فاخر، عمیق و ارجمند بی بهره نیست. بدیهی است در طول چهل سال گذشته شاعران روشن اندیشِ دین آگاه برگ های بسیار زرینی بر این صحیفه پر افتخار و باشکوه افزوده اند که قابل ستایش و تقدیر است.
ولی از آنجا که سقف انتظار و توقع جامعه دینی ما از شعر و شاعران آیینی، هم ترازی با قله های سر به فلک کشیده ای همچون فردوسی، ناصرخسرو، سنایی، عطار، مولانا، حافظ و سعدی است، وضع «موجود» را با آرمان «موعود» می سنجند و از این منظر در این کارنامه کاستی هایی می بینند که تذکر و یادآوری این کاستی ها ما را به تلاش بیش تر برای به کمال رساندن آن کمک می کند.
به اذعان اکثر کارشناسان و پژوهشگران، این گونه ادبی برای رسیدن به کمال همچنان نیازمند پالایش و پیرایش محتوایی و مضمونی است که نباید از روی مصلحت سنجی از این دقیقه غافل بود.
یادمان نرود که صیانت و پاسداری از این میراث گرانسنگِ معنوی، رسالتی است که بر دوش یکایک ما سنگینی می کند. این یادداشت نیز با چنین رویکردی نوشته شده است که با واکاوی و کالبدشکافی ضعف ها و کاستی ها، به دنبال اصلاح باشیم و در آینده گام های بلندتری برای بالندگی این شجره طیبه برداریم – ان شاءالله.
** شعر آیینی و آفت «مناسبت زدگی»
وقتی فضای فرهنگی جامعه را در حوزه شعر آئینی رصد میکنیم، میبینیم به برخی از بزرگان دین بهای بیش تری داده می شود.
به عنوان مثال درباره امام حسین(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امام رضا(ع) و امام زمان(عج) شعرهای بیش تری سروده شده و در رابطه با سایر ائمه(ع) آثار کمتری وجود دارد.
به نظر میرسد این نقیصه ریشه در مناسبتزدگی دارد. به این معنا که در ایام ولادت و شهادت بزرگان دین، برخی نهادها و سازمانها اقدام به برگزاری جشنوارهها و همایشهایی در باره عاشورا، امام رضا(ع) و امام زمان(ع) میکنند که این همایش ها سبب ایجاد انگیزه در شاعران و نویسندگان میشود تا دست به خلق و تولید آثار ادبی با موضوعات مطروحه بزنند، اما در باره بسیاری از بزرگان دین - به هر علت - این اتفاق کمتر به وقوع می پیوندد.
وقتی همایش ها و برنامه های دینی را در طول سال بررسی میکنیم، به روشنی در می یابیم که برای مثال برنامههای متعددی در باره امام حسین(ع) در طول ماه های مُحرم و صفر برگزار میشود.
این جشنوارهها انگیزه ای برای سرودن شعر عاشورایی در گروهی از شاعران ایجاد می کند که بیش تر به قصد شرکت در جشنواره ها و کنگره ها دست به تولید اثر بزنند. تربیت نسلی از شاعران جشنواره ای نیز محصول چنین روندی است. حال آن که شعر اصیل آیینی محصول ایمان و باورمندی قلبی است و در یک فرایند طبیعی و خودجوش اتفاق می افتد. از این رو به نظر میرسد ادبیات کشورمان مناسبت زده شده است، یعنی سرایش شعرهای دینی و آیینی در یک فرآیند طبیعی و خودجوش اتفاق نمی افتد.
** شرطی شدن جامعه ادبی
وقتی شعرهای شاعران برجسته ادبیات فارسی مانند فردوسی، سنایی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و ... را بررسی میکنیم، از فخامت و ارجمندی شعرها در می یابیم که این سرودهها برآمده از جان و جهان شاعرانی است که به مدد «معرفت دینی»، گوهر و جوهر دین را دریافته اند و به سفارش فطرت توحیدی خویش دست به خلق و آفرینش این آثار زده اند.
شاعر آیینی اصیل، شاعری مومن و باورمند است که بی هیچ چشمداشتی و تنها به نیت تقرب به آستان حضرت دوست در این مسیر روشن گام بر می دارد. نه به سفارش این جشنواره و آن سوگواره.
متأسفانه جامعه ادبی امروز ما، کمی کج سلیقه و شرطی شده است، به ویژه نسل شاعران جوان که منتظر انتشار فراخوان سازمان ها و نهادهای دولتی و بعضا خصوصی هستند تا مطابق ذوق و ذائقه آنها و به قصد برخورداری از برکات دنیوی و اخروی دست به آفرینش ادبی بزنند. کاری هم به این ندارند که محتوا و مضمون شعرشان منطبق بر آموزه های اصیل وحیانی و قرآنی هست یا نه! چون در چنین سلوکی آنچه که مهم است پسند مشتری است و لاغیر!
** اولویت سنجی در عرصه شعر آیینی
«جشنواره زدگی» هویت و استقلال ادبی شاعران آیینی را زیر سوال برده است. سرودن شعر صرفا به انگیزه شرکت در یک جشنواره، به کرامت انسانی یک شاعر آیینی لطمه جبران ناپذیری می زند.
شاعران باید تا حد ممکن خود را از این فضای کاذب کنار بکشند و براساس نیازهای فطری و اصیل جامعه و رسالت اجتماعی و دینی دست به تولید اثر بزنند.
مایه تاسف است که با گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز آثار فاخر و قابل تاملی به زبان شعر درباره بسیاری از بزرگان دینی نداریم. چرا؟ به این علت که هنوز جشنواره ای در باره آنان برگزار نشده است! برای مثال بعد از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی تا کنون چند شعر فاخر در باره شخصیت های بزرگی همچون «سلمان»، «ابوذر»، «مالک اشتر»، و بسیاری دیگر از یاران و همراهان وفادار پیامبر(ص) سروده شده است؟ به راستی جواب به این سوال باعث شرمندگی است. برای ترمیم این گسست دینی، باید در عرصه شعر آیینی به اولویت سنجی بپردازیم تا کمبودها و نیازها را دریابیم و برای پاسخ به مطالبات بر زمین مانده برنامه ریزی کنیم.
** عوام زدگی ادبی
امروز شوربختانه در حوزه شعر دینی و آیینی شاهد چرخه وارونه ای هستیم. به این معنا که شاعران در عرصه خلق و آفرینش ادبی در برابر مداحان دچار انفعال شده اند. یعنی به جای آن که شاعر با معرفی شعر خوب و فاخر ذوق مداح را بالا ببرد، مداح با سفارش شعر نازل ذوق و سلیقه شاعر را پایین می آورد!
به جای آن که مداح برای گرفتن شعر خوب به شاعر مراجعه کند، شاعر به سفارش مداح شعر کوچه - بازاری می گوید تا شعرش توسط مداح خوانده شود! و این یعنی چرخه معیوب. در حالی که شاعر باید در این حوزه جلودار و پرچمدار باشد.
در تاریخ هزار و دویست ساله ادبیات فارسی وقتی به وجود مفاخری چون فردوسی، ناصرخسرو، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و ... افتخار میکنیم، به این دلیل است که آنها در جامعه خود پیشتاز، جریانساز و تحولآفرین بودهاند. اما به نظر می رسد شاعران امروز مرجعیت ادبی خود را از دست دادهاند و جایگاه و پایگاه ادبی گذشته را ندارند. چرا که به خاطر مشغله های کاذب غیر ادبی، کمتر به دنبال کسب فضائل اخلاقی، مطالعه و تحقیق هستند، و بیش تر بر اساس گفته ها و شنیده ها شعر می گویند که نام آن را باید «عوام زدگی» ادبی گذاشت.
** «فقر اندیشه» و «غیبت معنویت»
شعر آیینی امروز ما شدیدا از «فقر اندیشه» و «غیبت معنویت» رنج می برد. چرا که «مذهبیت» با «معنویت» دو مقوله جداست که ان شاء الله در فرصتی دیگر و در یادداشتی مستقل به وجوه تمایز آنها خواهم پرداخت.
این شعر پیش و بیش از آن که «شعر معنوی» باشد، «شعر مذهبی» است. یعنی شعری که در پوسته دین(شعائر و مناسک) متوقف مانده و به جای آن که برای رضایت خدا سروده شود - بیش تر با انگیزه های مادی - برای رضایت خلق خدا سروده می شود. حال آن که طبق آموزه های دینی «عمل معنوی» عملی بدون چشمداشت دنیوی و اخروی و صرفا به قصد «قربة الی الله» است.
دیگر این که «فقر اندیشه»، ریشه در «فقر آموزش» و «فقر نقد علمی» دارد که باید برای جبران این نقیصه و کاستی چاره ای اندیشید. در مواردی نیز این فقر به غرور و خودبزرگ بینی(خود استاد پنداری) بعضی از شاعران جوان بر می گردد که... بگذریم!
این مسئله به دلیل آن است که بسیاری از شاعران روز و روزگار ما یک سر دارند و هزار سودا! بسیاری از آنها - علی رغم شاعران متقدم که قبل از شاعری حکیم و متکلم و محدث و مفسر و فیلسوف بودند - بیش تر اهل جلوت اند تا خلوت. شاعرانی پروازی، بلند آوازه و دائم السفر که به علت ضیق وقت، به ناگزیر طبع شان را به بداهه سرایی عادت داده اند تا از قافله ترقی و پیشرفت عقب نمانند. حال آن که شعر فاخر و ارجمند محصول عرقریزان روح است و ریشه در خلوتی انسانی و روحانی دارد. یادم هست در دیداری که چند سال پیش شاعران انقلاب با رهبری داشتند، مقام معظم رهبری فرمودند؛ یکی از نیازهای شاعر خلوت شاعرانه است. از این رو اگر شاعر خلوت شاعرانه و سیر و سلوک درونی نداشته باشد، نمیتواند در شعرش محتوایی عرضه کند که کاربردی و مورد نیاز جامعه باشد.
** وجه تمایز شاعران متقدم و معاصر
با توجه به اینکه شاعران درگذشته علاوه بر شعر به علومی چون فلسفه و حکمت و فقه نیز اشراف داشته اند، این تسلط به علوم زمانه باعث قوت و صلابت شعرشان می شد. یعنی شعرشان علاوه بر بیان احساس، از عقلانیت و اندیشه نیز برخوردار بود. به همین خاطر وقتی از بزرگان دینی سخن می گفتند، به سیره عملی ائمه(ع) توجه داشتند.
امروز با وجود این که شاعران نسل امروز در حوزه ساختار و فرم شاعری پیشرفت کردهاند و از نظر ساختار، شعرهایی منسجم و مستحکم با زبان استوار و فاخر میسرایند، اما در حوزه مضمون و محتوا عقب هستیم و این امر سبب شده شعرهای آئینی امروز در منزل صورت سیر کنند، یعنی اغلب آنها لهجه ای توصیفی دارند و در حصار مدح و منقبت و مرثیه مانده اند. بیش تر این شعرها دچار فقر اندیشه اند، به همین خاطر جز گریاندن، تکانه و لرزه دیگری در جان و جهان مخاطب ایجاد نمی کنند. تکانه ای که به اندیشه اش تلنگر بزند و او را متحول کند.
** غفلت از «سیره عملی» بزرگان دینی
پرداختن به «سیره عملی» و«سبک زندگی» بزرگان دینی که آیینه تجلی کرامت های والای انسانی است، حلقه مفقوده اشعار آیینی روزگار ماست. در کارنامه شعر آیینی روزگار ما اشعاری که به درستی و به دور از افراط و تفریط سیمای خاندان رسالت(علیهم السلام) را بر بوم شعر ترسیم کرده باشند، نادر و انگشت شمارند. بیش تر شعرها حول محور «تجلیل» می چرخند و لهجه ای صرفا توصیفی دارند که هر چند در جای خود لازم است، ولی افراط در ستایش و تجلیل، راه را بر شناخت و تحلیل می بندد و ذوق و سلیقه مخاطب شعر آیینی را به ساده پسندی عادت می دهد. دیگر این که «ستایشگری» صرف و متوقف ماندن در منزل «محبت» بدون پشتوانه «معرفت دینی»، به تبعیت و پیروی از راه و مرام بزرگان دین نمی انجامد و جامعه را به بیراهه «صورت پرستی» می کشاند که نوعی اخباری گری است.
با شعرها و نوحه هایی از این دست، مسلما نسل امروز نمیتواند شخصیت واقعی بزرگان دین را بشناسد و از آنان به عنوان یک الگو در زندگی پیروی کند.
آنچه در حوزه ادبیات موجود است، انتقال دهنده ابعاد گوناگون شخصیتی و زندگی آن انسان های کامل نیست و این ضعف شعر آئینی را نشان میدهد. البته نقیصه فوق به این دلیل است که نگاه شاعران کاربردی است و مدح و منقبت را برای جلسات ولادت آن حضرت و مرثیهها را برای جلسات مرثیهخوانی میگویند و تصورشان بر این است که اگر به موضوعات دیگری درباره ائمه(ع) بپردازند استقبالی نخواهد شد و انتظار دارند شعرشان مصرف اجتماعی داشته باشد.
جان کلام آن که شعر دینی و آیینی اصیل باید ما را به جاده «خداشناسی» و «خودشناسی» هدایت کند، و در نهایت از ما یک انسان تراز اسلام بسازد. شعری جهل سوز، خرافه ستیز و انسان ساز. باید شعری بگوییم که در آیینه آن سیره عملی خاندان رسالت را به زیباترین وجه به تماشا بنشینیم. شعری که با خواندن آن مخاطبان شناخت کامل تری نسبت به سیره عملی بزرگان دینی پیدا کنند و به نکاتی دست یابند که آن ها را در جایی دیگر به دست نیاورده اند.
به اذعان اکثر کارشناسان و پژوهشگران، این گونه ادبی برای رسیدن به کمال همچنان نیازمند پالایش و پیرایش محتوایی و مضمونی است که نباید از روی مصلحت سنجی از این دقیقه غافل بود.
یادمان نرود که صیانت و پاسداری از این میراث گرانسنگِ معنوی، رسالتی است که بر دوش یکایک ما سنگینی می کند. این یادداشت نیز با چنین رویکردی نوشته شده است که با واکاوی و کالبدشکافی ضعف ها و کاستی ها، به دنبال اصلاح باشیم و در آینده گام های بلندتری برای بالندگی این شجره طیبه برداریم – ان شاءالله.
** شعر آیینی و آفت «مناسبت زدگی»
وقتی فضای فرهنگی جامعه را در حوزه شعر آئینی رصد میکنیم، میبینیم به برخی از بزرگان دین بهای بیش تری داده می شود.
به عنوان مثال درباره امام حسین(ع)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امام رضا(ع) و امام زمان(عج) شعرهای بیش تری سروده شده و در رابطه با سایر ائمه(ع) آثار کمتری وجود دارد.
به نظر میرسد این نقیصه ریشه در مناسبتزدگی دارد. به این معنا که در ایام ولادت و شهادت بزرگان دین، برخی نهادها و سازمانها اقدام به برگزاری جشنوارهها و همایشهایی در باره عاشورا، امام رضا(ع) و امام زمان(ع) میکنند که این همایش ها سبب ایجاد انگیزه در شاعران و نویسندگان میشود تا دست به خلق و تولید آثار ادبی با موضوعات مطروحه بزنند، اما در باره بسیاری از بزرگان دین - به هر علت - این اتفاق کمتر به وقوع می پیوندد.
وقتی همایش ها و برنامه های دینی را در طول سال بررسی میکنیم، به روشنی در می یابیم که برای مثال برنامههای متعددی در باره امام حسین(ع) در طول ماه های مُحرم و صفر برگزار میشود.
این جشنوارهها انگیزه ای برای سرودن شعر عاشورایی در گروهی از شاعران ایجاد می کند که بیش تر به قصد شرکت در جشنواره ها و کنگره ها دست به تولید اثر بزنند. تربیت نسلی از شاعران جشنواره ای نیز محصول چنین روندی است. حال آن که شعر اصیل آیینی محصول ایمان و باورمندی قلبی است و در یک فرایند طبیعی و خودجوش اتفاق می افتد. از این رو به نظر میرسد ادبیات کشورمان مناسبت زده شده است، یعنی سرایش شعرهای دینی و آیینی در یک فرآیند طبیعی و خودجوش اتفاق نمی افتد.
** شرطی شدن جامعه ادبی
وقتی شعرهای شاعران برجسته ادبیات فارسی مانند فردوسی، سنایی، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و ... را بررسی میکنیم، از فخامت و ارجمندی شعرها در می یابیم که این سرودهها برآمده از جان و جهان شاعرانی است که به مدد «معرفت دینی»، گوهر و جوهر دین را دریافته اند و به سفارش فطرت توحیدی خویش دست به خلق و آفرینش این آثار زده اند.
شاعر آیینی اصیل، شاعری مومن و باورمند است که بی هیچ چشمداشتی و تنها به نیت تقرب به آستان حضرت دوست در این مسیر روشن گام بر می دارد. نه به سفارش این جشنواره و آن سوگواره.
متأسفانه جامعه ادبی امروز ما، کمی کج سلیقه و شرطی شده است، به ویژه نسل شاعران جوان که منتظر انتشار فراخوان سازمان ها و نهادهای دولتی و بعضا خصوصی هستند تا مطابق ذوق و ذائقه آنها و به قصد برخورداری از برکات دنیوی و اخروی دست به آفرینش ادبی بزنند. کاری هم به این ندارند که محتوا و مضمون شعرشان منطبق بر آموزه های اصیل وحیانی و قرآنی هست یا نه! چون در چنین سلوکی آنچه که مهم است پسند مشتری است و لاغیر!
** اولویت سنجی در عرصه شعر آیینی
«جشنواره زدگی» هویت و استقلال ادبی شاعران آیینی را زیر سوال برده است. سرودن شعر صرفا به انگیزه شرکت در یک جشنواره، به کرامت انسانی یک شاعر آیینی لطمه جبران ناپذیری می زند.
شاعران باید تا حد ممکن خود را از این فضای کاذب کنار بکشند و براساس نیازهای فطری و اصیل جامعه و رسالت اجتماعی و دینی دست به تولید اثر بزنند.
مایه تاسف است که با گذشت نزدیک به چهار دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز آثار فاخر و قابل تاملی به زبان شعر درباره بسیاری از بزرگان دینی نداریم. چرا؟ به این علت که هنوز جشنواره ای در باره آنان برگزار نشده است! برای مثال بعد از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی تا کنون چند شعر فاخر در باره شخصیت های بزرگی همچون «سلمان»، «ابوذر»، «مالک اشتر»، و بسیاری دیگر از یاران و همراهان وفادار پیامبر(ص) سروده شده است؟ به راستی جواب به این سوال باعث شرمندگی است. برای ترمیم این گسست دینی، باید در عرصه شعر آیینی به اولویت سنجی بپردازیم تا کمبودها و نیازها را دریابیم و برای پاسخ به مطالبات بر زمین مانده برنامه ریزی کنیم.
** عوام زدگی ادبی
امروز شوربختانه در حوزه شعر دینی و آیینی شاهد چرخه وارونه ای هستیم. به این معنا که شاعران در عرصه خلق و آفرینش ادبی در برابر مداحان دچار انفعال شده اند. یعنی به جای آن که شاعر با معرفی شعر خوب و فاخر ذوق مداح را بالا ببرد، مداح با سفارش شعر نازل ذوق و سلیقه شاعر را پایین می آورد!
به جای آن که مداح برای گرفتن شعر خوب به شاعر مراجعه کند، شاعر به سفارش مداح شعر کوچه - بازاری می گوید تا شعرش توسط مداح خوانده شود! و این یعنی چرخه معیوب. در حالی که شاعر باید در این حوزه جلودار و پرچمدار باشد.
در تاریخ هزار و دویست ساله ادبیات فارسی وقتی به وجود مفاخری چون فردوسی، ناصرخسرو، عطار، مولانا، سعدی، حافظ و ... افتخار میکنیم، به این دلیل است که آنها در جامعه خود پیشتاز، جریانساز و تحولآفرین بودهاند. اما به نظر می رسد شاعران امروز مرجعیت ادبی خود را از دست دادهاند و جایگاه و پایگاه ادبی گذشته را ندارند. چرا که به خاطر مشغله های کاذب غیر ادبی، کمتر به دنبال کسب فضائل اخلاقی، مطالعه و تحقیق هستند، و بیش تر بر اساس گفته ها و شنیده ها شعر می گویند که نام آن را باید «عوام زدگی» ادبی گذاشت.
** «فقر اندیشه» و «غیبت معنویت»
شعر آیینی امروز ما شدیدا از «فقر اندیشه» و «غیبت معنویت» رنج می برد. چرا که «مذهبیت» با «معنویت» دو مقوله جداست که ان شاء الله در فرصتی دیگر و در یادداشتی مستقل به وجوه تمایز آنها خواهم پرداخت.
این شعر پیش و بیش از آن که «شعر معنوی» باشد، «شعر مذهبی» است. یعنی شعری که در پوسته دین(شعائر و مناسک) متوقف مانده و به جای آن که برای رضایت خدا سروده شود - بیش تر با انگیزه های مادی - برای رضایت خلق خدا سروده می شود. حال آن که طبق آموزه های دینی «عمل معنوی» عملی بدون چشمداشت دنیوی و اخروی و صرفا به قصد «قربة الی الله» است.
دیگر این که «فقر اندیشه»، ریشه در «فقر آموزش» و «فقر نقد علمی» دارد که باید برای جبران این نقیصه و کاستی چاره ای اندیشید. در مواردی نیز این فقر به غرور و خودبزرگ بینی(خود استاد پنداری) بعضی از شاعران جوان بر می گردد که... بگذریم!
این مسئله به دلیل آن است که بسیاری از شاعران روز و روزگار ما یک سر دارند و هزار سودا! بسیاری از آنها - علی رغم شاعران متقدم که قبل از شاعری حکیم و متکلم و محدث و مفسر و فیلسوف بودند - بیش تر اهل جلوت اند تا خلوت. شاعرانی پروازی، بلند آوازه و دائم السفر که به علت ضیق وقت، به ناگزیر طبع شان را به بداهه سرایی عادت داده اند تا از قافله ترقی و پیشرفت عقب نمانند. حال آن که شعر فاخر و ارجمند محصول عرقریزان روح است و ریشه در خلوتی انسانی و روحانی دارد. یادم هست در دیداری که چند سال پیش شاعران انقلاب با رهبری داشتند، مقام معظم رهبری فرمودند؛ یکی از نیازهای شاعر خلوت شاعرانه است. از این رو اگر شاعر خلوت شاعرانه و سیر و سلوک درونی نداشته باشد، نمیتواند در شعرش محتوایی عرضه کند که کاربردی و مورد نیاز جامعه باشد.
** وجه تمایز شاعران متقدم و معاصر
با توجه به اینکه شاعران درگذشته علاوه بر شعر به علومی چون فلسفه و حکمت و فقه نیز اشراف داشته اند، این تسلط به علوم زمانه باعث قوت و صلابت شعرشان می شد. یعنی شعرشان علاوه بر بیان احساس، از عقلانیت و اندیشه نیز برخوردار بود. به همین خاطر وقتی از بزرگان دینی سخن می گفتند، به سیره عملی ائمه(ع) توجه داشتند.
امروز با وجود این که شاعران نسل امروز در حوزه ساختار و فرم شاعری پیشرفت کردهاند و از نظر ساختار، شعرهایی منسجم و مستحکم با زبان استوار و فاخر میسرایند، اما در حوزه مضمون و محتوا عقب هستیم و این امر سبب شده شعرهای آئینی امروز در منزل صورت سیر کنند، یعنی اغلب آنها لهجه ای توصیفی دارند و در حصار مدح و منقبت و مرثیه مانده اند. بیش تر این شعرها دچار فقر اندیشه اند، به همین خاطر جز گریاندن، تکانه و لرزه دیگری در جان و جهان مخاطب ایجاد نمی کنند. تکانه ای که به اندیشه اش تلنگر بزند و او را متحول کند.
** غفلت از «سیره عملی» بزرگان دینی
پرداختن به «سیره عملی» و«سبک زندگی» بزرگان دینی که آیینه تجلی کرامت های والای انسانی است، حلقه مفقوده اشعار آیینی روزگار ماست. در کارنامه شعر آیینی روزگار ما اشعاری که به درستی و به دور از افراط و تفریط سیمای خاندان رسالت(علیهم السلام) را بر بوم شعر ترسیم کرده باشند، نادر و انگشت شمارند. بیش تر شعرها حول محور «تجلیل» می چرخند و لهجه ای صرفا توصیفی دارند که هر چند در جای خود لازم است، ولی افراط در ستایش و تجلیل، راه را بر شناخت و تحلیل می بندد و ذوق و سلیقه مخاطب شعر آیینی را به ساده پسندی عادت می دهد. دیگر این که «ستایشگری» صرف و متوقف ماندن در منزل «محبت» بدون پشتوانه «معرفت دینی»، به تبعیت و پیروی از راه و مرام بزرگان دین نمی انجامد و جامعه را به بیراهه «صورت پرستی» می کشاند که نوعی اخباری گری است.
با شعرها و نوحه هایی از این دست، مسلما نسل امروز نمیتواند شخصیت واقعی بزرگان دین را بشناسد و از آنان به عنوان یک الگو در زندگی پیروی کند.
آنچه در حوزه ادبیات موجود است، انتقال دهنده ابعاد گوناگون شخصیتی و زندگی آن انسان های کامل نیست و این ضعف شعر آئینی را نشان میدهد. البته نقیصه فوق به این دلیل است که نگاه شاعران کاربردی است و مدح و منقبت را برای جلسات ولادت آن حضرت و مرثیهها را برای جلسات مرثیهخوانی میگویند و تصورشان بر این است که اگر به موضوعات دیگری درباره ائمه(ع) بپردازند استقبالی نخواهد شد و انتظار دارند شعرشان مصرف اجتماعی داشته باشد.
جان کلام آن که شعر دینی و آیینی اصیل باید ما را به جاده «خداشناسی» و «خودشناسی» هدایت کند، و در نهایت از ما یک انسان تراز اسلام بسازد. شعری جهل سوز، خرافه ستیز و انسان ساز. باید شعری بگوییم که در آیینه آن سیره عملی خاندان رسالت را به زیباترین وجه به تماشا بنشینیم. شعری که با خواندن آن مخاطبان شناخت کامل تری نسبت به سیره عملی بزرگان دینی پیدا کنند و به نکاتی دست یابند که آن ها را در جایی دیگر به دست نیاورده اند.