تاریخ انتشار
يکشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۳۴
۰
کد مطلب : ۳۲۸۳۴
مروری بر تاریخچه و خاطراتی از هیئت جامعه مداح و ماجرای وحدت هیئات در بنیاد دعبل

موسوی: مردم، مداح را با کت بلند یا فینه بر سر می‌شناختند/ هاشمی:‌ وحدت هیئات جامعه مداح را ادامه‌ می‌دهیم

موسوی: مردم، مداح را با کت بلند یا فینه بر سر می‌شناختند/ هاشمی:‌ وحدت هیئات جامعه مداح را ادامه‌ می‌دهیم
سید علی صالحی/ دعبل: یکی از هیئات باسابقه و قدیمی تهران به نام «جامعة مداحان» یا «جامعة مداحان شرق تهران» است. برای بررسی تاریخچه این هیئت و مروری بر خاطرات آن از حاج سید اصغر موسوی و حاج سید احمد هاشمی دو نفر از بزرگان مداحی و پیرغلامان سیدالشهدا دعوت کردیم تا دربارة تاریخچة این هیئت سخن بگویند؛
 
به عنوان شروع بحث خوب است درباره قدمت جامعة مداحان تهران بگویید.
موسوی: جامعة مداح تهران بیش از صد سال قدمت دارد. مرحوم حاج مرزوق عرب، مرشد غلامرضا و مرشد قاسم، هیئت جامعة مداح را تأسیس کردند که هر هفته، صبحِ روزهای یکشنبه برنامه داشت. بعدها افراد دیگری به این هیئت وصل شدند؛ از جمله مرحوم آقاشاه  و مرحوم سید مصطفی هاشمی دانا.
70 سال پیش هیئت جامعة مداح شرق تهران تأسیس شد. مسئولیت جامعة مداح شرق تهران را حاج آقا محبی برعهده داشت؛ پس از ایشان حاج آقا آهی مسئولیت را برعهده گرفت. جامعة مداح شرق تهران هر هفته سه‌شنبه‌ها برنامه داشت. همان زمان جامعة مداح جنوب تهران نیز تشکیل شد که روزهای شنبه تشکیل جلسه می‌داد.
جامعة مداح تهران در مرکز تهران بود و شرق آن در اختیار حاج آقا آهی و جنوب آن برعهدة بچه‌های منطقه دولاب و غیاثی بود. تفاوت سن این هیئات با یکدیگر حدود هفت الی 10 سال است. در همین زمان هیئت جامعة مداح غرب تهران تشکیل شد که روزهای شنبه برنامه داشت. من در سن 13، 14 سالگی به هیئت شنبه‌ای‌ها و سه‌شنبه‌ای‌ها می‌رفتم. چند سال به این ترتیب گذشت تا به سن  18 سالگی رسیدم و به هیئت سه‌شنبه‌ای‌ها گرایش بیشتری پیدا کردم. قبل از پیروزی انقلاب به هیئت سه‌شنبه‌ای‌ها می‌رفتم؛ اما پس از پیروزی انقلاب به همراه حاج محمد قنبری به هیئت یکشنبه‌ای‌ها رفت و آمد می‌کردم. مسئول هیئت یکشنبه‌ای‌ها حاج مصطفی هاشمی دانا و مجری آن حاج محمد قنبری بود. ایشان فردی آرام و وزین بود و بسیار زیبا سخن می‌گفت. حاج محمد علامه، حاج حسن محمدی دولابی، حاج اکبر کاظمی، شاه‌حسین بهاری و ... مداحان ماهر آن زمان بودند؛ به تعبیر دیگر جامعة مداح در اختیار ایشان بود.
جلسات ماه مبارک رمضان هیئت جامعه مداح از هر جهت پر بار بود و مردم از همة نقاط تهران در آن شرکت می‌کردند. مداحان ارزنده و ماهری به جلسات یکشنبه‌ها می‌آمدند، از جمله حاج محمد علامه، حاج اکبر کاظمی، ‌حاج احمد شمشیری و هر کدام از این آقایان 70 الی 80 بیت شعر را از حفظ می‌خواندند و بدون بلندگو مجلس را اداره می‌کردند.
حاج آقای آهی با اعضای هیئت روزهای سه‌شنبه از نظر مسائل شرعی، احکام، احادیث و اخلاق کار می‌کرد. کم‌کم بچه‌ها وارد مسائل سیاسی شدند به گونه‌ای که سه‌شنبه‌ای‌ها و یکشنبه‌ای‌ها به طور واضح موضع‌گیری سیاسی می‌کردند. گاهی یکدیگر را تأیید و گاهی نقد می‌کردند تا انقلاب به پیروزی رسید. پس از پیروزی انقلاب کسانی که قصد مداح شدن داشتند شاگرد این مداحان می‌شدند. خدا حاج آقا حسینی را رحمت کند، از کسانی که قصد مداح شدن داشتند استقبال می‌کرد و به آنها می‌گفت که باید اشعار را از حفظ بخوانند. آنها را با خود به هیئت‌های مختلف می‌برد تا خواندن را آغاز کنند، بسیاری ریزش می‌کردند؛ چون نمی‌توانستند اشعار را از حفظ بخوانند.
در طول جنگ تحمیلی، مداحان بسیاری از گوشه و کنار کشور رشد کردند؛ اما بسیاری از آنها از روی کاغذ می‌خواندند.
 
هاشمی: هشت سال داشتم که دست در دست پسر عموی مادرم که اتفاقاً روشندل نیز بود به روضه می‌رفتم؛ پس از آن تا پانزده سالگی خدمت آقای مصطفی هاشمی دانا، حاج حسن محمدی، حاج حسین زاهدی قزوینی، حاج محمد علامه و حاج اکبر کاظمی بودم. معیار جلساتی که روزهای یکشنبه تشکیل می‌شد این بود که مداح اشعار را از حفظ بخواند، از طرفی اشعاری بخواند که مورد نظر اساتیدی همچون آهی، هاشمی دانا، محمد قنبری، علامه و ... باشد؛ اگر مداح یک رباعی را از روی کاغذ می‌خواند از او می‌خواستند که بنشیند و وقتی آن را حفظ کرد دوباره بخواند.
خودم مداحی را از هشت سالگی آغاز کردم و تا به امروز که 76 سال دارم یک رباعی را از روی کاغذ نخوانده‌ام؛ چون حاج حسین حسینی قزوینی و حاج آقا هاشمی دانا و حاج آقا آهی به من می‌فرمودند که نباید اشعار را از روی کاغذ بخوانم؛ باید آنها را حفظ کنم؛ اما متأسفانه کم‌کم این معیار کنار رفت. مداحان در گذشته از عرقچین، کت بلند (پالتو)، فینه، عبا و ... استفاده می‌کردند؛ اما امروز حتی عرقچین هم استفاده نمی‌کنند و با لباس معمولی وارد مجالس می‌شوند.
 
علت استفاده از این نوع لباس چیست؟ آیا مداحان در گذشته برای شناخته شدن از آن استفاده می‌کردند یا تفسیر دیگری وجود دارد؟
هاشمی: حاج آقا مرزوق عرب برای اولین بار با فینه وارد مجلس شد و کم‌کم سادات، فینه گذاشتند؛ از طرفی سادات شال سبز و غیر سادات شال شیرشکری می‌بستند. مداحانی مانند حاج آقا آصفی و حاج احمد شمشیری عرقچین بر سر می‌گذاشتند؛ ولی کت بلند که شبیه به پالتو بود همیشه به تن داشتند.

حاج مرزوق عرب
 

مرحوم آهی تا روزهای پایانی عمر خود پالتوی بلند بر تن داشت. آیا این نوع لباس نشان‌دهندة حجب مداحان است؟
هاشمی: احترام به امام حسین (ع) محسوب می‌شود. مداحان این را نشانه‌ی ادب به ساحت مقدس اهل بیت می دانستند و تا آخر عمر به خود اجازه نمی دادند با هرلباسی در فضای جامعه و مجالس حاضر باشند که متاسفانه امروزه دیگر اینطور نیست.
 
القاب مداحان مانند آقا شاه، شاه حسین، شاطر العلما، مرشد و ... از کجا آمده است؟
موسوی: مرحوم آقا شاه مدتی مسئول هیئت یکشنبه‌ای‌ها بود و مسلمیه را هم می‌گرداند و بسیار در کار خود موفق بود؛ بنابراین لقب آقا شاه را به او نسبت دادند. نام فامیل شاه حسین، بهاری بود. وی بسیار زیبا سخن می‌گفت و مناسب با زمان و جلسه نوحه می‌خواند برای همین، بازاری‌ها و نه مداحان، لقب شاه حسین را به او نسبت دادند. این القاب بیشتر از سوی مردم به یک مداح می رسید و یا همین طور در بین جامعه معروف می شدند ولی ریشه ی خاصی نداشت بیشتر سلیقه ای بود.
 
شاه حسین بهاری


هیئت جامعة مداحان
دقیقاً از چه تاریخی تأسیس شد؟

هاشمی: هیئت جامعة مداحان 110 سال پیش تشکیل شد. روی پرچم این هیئت سال 1300 درج شده است حال آنکه این هیئت 15 سال، پیش از برافراشته شدن پرچم، تشکیل شده بود. باید بگویم که این پرچم توسط حاج مرشد قاسم، حاج مرشد غلامرضا، حاج محمدعلی تابع، حاج آقا خاشع تهیه شد.
 
حاج آقا هاشمی گفتید که هیئت صبح یکشنبه‌ها را حاج مرزوق عرب راه‌اندازی و کم‌کم هیئت سه‌شنبه‌ای‌ها اضافه شد. درست است؟
هاشمی: حاج حسن فرشته و حاج عباس ذاکری پس از 20 سال و بعد از ماجرای یکشنبه‌ای‌ها، هیئت شنبه‌ای‌ها را در میدان شوش تأسیس کردند؛ از طرفی مسئول هیئت دوشنبه‌ای‌ها در غرب تهران حاج نادعلی کربلایی بود.
 
درباره ی تاریخچه حضور مداحان در جامعه برای ما توضیح بفرمایید؟
موسوی: در دورة قاجار در تکیة دولت تعزیه می‌خواندند و مداحان، مرشد نامیده می‌شدند. مرشدها در قهوه‌خانه‌ها، بازار و میدان‌های اصلی پرده‌خوانی می‌کردند؛ وقتی رضاشاه سر کار آمد روضه‌ها را تعطیل کرد. در همان بحبوحه، تعدادی از علما از داش‌مشدی‌های محل دعوت کردند و به آنها گفتند که مگر شما شیعه نیستید، محرم است؛ اما خبری در خیابان‌ها نیست. روضه‌خوانی را آغاز کنید؛ بنابراین آنها خیمه زدند و روضه‌خوانی را آغاز کردند. کلانتری‌ها خیمه‌ها را خراب می‌کردند و داش‌مشدی‌ها به کلانتری‌ها حمله می‌کردند تا اینکه داش‌مشدی‌ها موفق به راه‌اندازی روضه شدند. یکی از این داش‌مشدی‌ها طیب حاج رضایی بود. کم کم همان مرشدهای پرده خوان با عنوان مداح به روضه خوانی پرداختند.
 
ّافراد باید به چه مرحله‌ای می‌رسیدند تا مرشد نامیده می‌شدند؟
موسوی: سخن بر دو نوع، نثر یا نظم است. سخن نظم در گذشته بارِ دوش مرشد بود و امروز هم بار دوش مداح است. نثر زمانی خریدار دارد که با لحن و آوا خوانده شود؛ اگر دکلمه خوانده شود کارایی ندارد. مرشد نثر را با لحن و آوا می‌خواند. بسیاری از مداحان 40 الی 50 سال گذشته دستگاه‌های موسیقی را نمی‌شناختند؛ اما روی دستگاه‌های موسیقی می‌خواندند.
داش‌مشدی‌ها از مرشدها پذیرایی می‌کردند؛ آنها را با اتومبیل هر کجا می‌خواستند، می‌بردند؛ وقتی دکتر مصدق روی کار آمد و دیگر آن خفقان سیاسی گذشته وجود نداشت، به داش مشدی ها اعلام شد که دیگر لازم نیست شما از آنها پذیرایی کنید. آنها آزاد هستند که روضه بخوانند؛ حتی مرشدها به خانة افرادی چون مصدق و رزم‌آرا می‌رفتند و ماهانه روضه می‌خواندند. از این پس بود که روضه‌خوانان هر ماه در روزهای مشخصی مراسم روضه‌خوانی داشتند؛ البته چنین برنامه‌هایی در شهر مشهد هم برگزار شد.
 
یادتان هست روضه‌های خانگی چگونه شکل گرفتند؟
موسوی: در اواخر دوران حکومت رضاشاه روضه از تکیۀ دولت به خانه‌ها رفت و مراجع و علما روضه می‌خواندند؛ مانند آیت الله سید احمد خوانساری و دیگر مراجع وقت... که مرشدها و روضه خوان ها به این روش امورات خود را می گذراندند و تا به حال ادامه دارد. البته امروزه بیشتر تکیه ها مثل گذشته نیستند. مثلاً در تهران تکیه‌های بسیاری هستند که حدود 150 سال پیش وقف شده‌اند و موقوفه هم دارند؛ اما ادارة اوقاف می‌گوید که من مسئول واقف و وقف هستم؛ بنابراین همۀ پول‌ها به ادارۀ اوقاف می‌رود. به طور مثال من به تکیۀ دولاب دعوت شدم و پاکتی دریافت کردم که به بنده می گفتند بانی آن متعلق به 150 سال قبل است، یعنی همان کسانی که آن زمان بانی وقف این تکیه ها بودند و از دنیا رفتند.
 
اگر خاطره‌ای از آن زمان دارید برای ما تعریف کنید.
هاشمی: به خاطره‌ای اشاره کنم؛ حاج آقا آهی در ایام شهادت امام جعفر صادق (ع) در منزلش مراسم روضه گرفته بود؛ کلانتری ایشان را احضار کرد؛ وقتی پدرش خبر را شنید از روی سکو پایین افتاد و در بیمارستان بهادری به رحمت خدا رفت. من با موتور به کلانتری رفتم و آقای آهی را به بیمارستان بردم؛ اما پس از مصدق روضه‌های هفتگی، ماهانه و ... ادامه داشت و مردم آشکارا روضه‌خوانی می‌کردند.
 
هیئت جامعه مداح شرق تهران


در همان دوران جامعة مداحان فعالیت خود را آغاز کرد؟
هاشمی: بله.
موسوی: در همین زمان لفظ مرشد برچیده و لفظ مداح باب شد. مردم، مداح را با کت بلند یا فینه بر سر می‌شناختند. سیدها فینة سبز و غیر سیدها فینۀ‌ سفید یا شیرشکری بر سر می‌گذاشتند.
در گذشته مداحان ایستاده مداحی می‌کردند و اصلاً روی منبر نمی‌نشستند؛ چون اعتقاد داشتند که این نوع مجالس متعلق به اهل بیت (ع) است و ایشان به این مجالس نظر دارند. این منبری‌ها بودند که نشستن روی صندلی یا پلۀ اول منبر را باب کردند؛ والا مداحان در گذشته اصلاً نشسته مداحی نمی‌کردند.
 
انگار در گذشته منبری روضه را آغاز می‌کرد و بعد از دقایقی به مداح اشاره می‌کرد و از ته مجلس مداح آغاز می‌کرد تا جلو بیاید به اصطلاح از دهان منبری میگرفت. این فضا هنوز هم در جامعة مداح حاکم است.
موسوی: بله درست است؛ ولی در گذشته مداح مستقلاً منبر می‌رفت. در هر مسجدی چه در ولادت‌ها و چه در شهادت‌ها همة مردم اول منتظر مداح بودند؛ ولی این سنت امروز از بین رفته است.
 
امروز مساجد همچون گذشته فعال نیستند و هیئات را درون خود راه نمی‌دهند و هیئات جامعة مداح را میزبانی نمی‌کنند. چرا؟
هاشمی: چون برای هر هیئت یک خوانندۀ کت و شلواری قرار داده‌اند.
موسوی: برخی از آقایان معتقدند که افراد برای این طلبه می‌شوند که در آینده وزیر یا وکیل یا سفیر یا قاضی شوند و اگر هیچ کدام نشوند پیش نماز یک مسجد می‌شوند؛ اما روضه‌خوان نمی‌شوند. تنها کسی که امروز مدافع مداحان است مقام معظم رهبری است. بقیه ظاهراً اظهار محبت می‌کنند. کسی که در گذشته مداح بوده و امروز واعظ شده و اتفاقاً واعظ مشهوری هم هست و سراسر کشور او را می‌شناسند و نزدیک 90 سال سن دارد؛ میانة خوبی با مداحان ندارد.
 
هیئت جامعة مداحان حدود 110 سال قبل توسط حاج مرزوق عرب تشکیل شد. وی از کدام مسجد و کدام محله فعالیت خود را آغاز کرد؟
هاشمی: از پایین شهر، منزل آقای مرزوق عرب در میدان
قیام بود. اول خیابان مولوی که از یک سمت به بازارچه راه دارد و از طرفی نزدیک مسجد حاج ابوالفتح بود. یعنی تقریباً پشت مسجد حاج آقا خندق‌آبادی بود.
 
در شهر یزد آموزش منبریها به این شکل است که هر منبری بالای منبر میرود و می‌خواند و پایین می‌آید و اینطور نیست که مداح بخواند و یک استاد اشکال بگیرد یا تشویق و مرحبا بگوید در گذشته نیز چنین مرسوم بود. این سنت که امروز باب شده از کجا آمده است؟
موسوی: این سبک پس از انقلاب ایجاد شد. یکی از علل آن تسلط نداشتن برخی عزیزان به ادبیات بود. قبل از انقلاب در یک مجلس از میان 100 نفر 80 نفر بی‌سواد بودند؛ اما علاقۀ بسیاری نسبت به اهل بیت (ع) وجود داشت؛ مثلاً در هیئت یکشنبه ای ها یا هیئت سه‌شنبه ای ‌ها بعضی از حال می‌رفتند و سرشان را به دیوار می‌کوبیدند. پس از پیروزی انقلاب جوانانی که به مداحی علاقه داشتند در مدرسه و دبیرستان و دانشگاه مداحی می‌کردند؛ اما وقتی پای منبر آمدند متوجه شدند که غلط می‌خوانند. آقای سازگار بعد از انقلاب با یک سری از جوانان جویای نام خدمات بسیاری به جامعۀ مداح کرد.

حاج آقای سازگار مجمعالذاکرین حسینی را در سال 60 شکل داد و  به نوعی این روش جدید را باب کرد.
هاشمی: بعد از پیروزی انقلاب آقای سازگار با یکسری از جوانان، مجمع الذاکرین حسینی تهران را راه اندازی کردند تا جوانان در آنجا بخوانند و رفع اشکال نمایند و این روشی بود که از همان زمان رسم شد و تا به امروز هم ادامه دارد. به صورت یک دانشگاه تجربی و موثر.
موسوی: در گذشته ابتدای مجلس، مداحی که سابقۀ کمتری داشت، می‌خواند و در انتهای مجلس آنکه سابقة بیشتری داشت؛ به گونه‌ای که مداح آخر نوحة امام زمان (عج) را می‌خواند تا حرف آخر را زده باشد. این احترام حاکم بود.
 
می‌خواهم بدانم قوانین و آداب مرسوم در بین مداحان  را چه کسی در جامعة مداح گوشزد می‌کرد؟ آیا همۀ مداحان چنین حقی داشتند؟
هاشمی: نه همه حق تذکر دادن نداشتند. بلکه فقط باید اساتید یا ناظم جلسه به دیگران تذکر می داد.
موسوی: خیلی از بزرگان عرصه مداحی و هیئت جامعه مداحان برای این آداب فریاد می زدند تا این رسوم دست نخورد و همه به آن ها پایبند باشند. آدابی مانند ایستاده خواندن، از حفظ خواندن، لباس بلند به تن کردن، ادب و احترام به پیشکسوت و ...
 
از وعاظ آن زمان بگویید؛ مانند حاج اشرف کاشانی(معروف به اشرف الواعظین)، حاج آقا فاضل کاشانی،  و یا حاج آقا سید ابوالقاسم شجاعی؟
موسوی: حاج اشرف در منبر بسیار قوی بود و منبری‌ها قادر به رقابت با او نبودند. حاج فاضل کاشی اطلاعات وسیعی داشت در هیئت «خامس آل عبا» که رؤسای آن را کارخانه‌داران تشکیل می‌دادند، صبح‌های جمعه برنامه داشت. من دو، سه سال در مراسم آنها شرکت کردم. بیست سال قبل صبحانة آنها برای هر نفر 10 الی 15 هزار تومان می‌شد. نیمه شعبان در مسجد جلیلی بهترین برنامه ی جشن و شادی را برپا می کردند. رئیس هیئتِ «خامس آل عبا» آقای تهرانی، نمایندة آیت‌الله شریعتمداری بود.
 
نظامت جامعة مداح هر دوره بر عهده این افراد قرار داشت؟
هاشمی: بله.
موسوی: عده‌ای از مداحان غرب تهران به هیئت یکشنبه‌ای‌ها در مرکز تهران آمدند. حاج مصطفی هاشمی دانا از آقای کربلایی خواست تا مداحی را برای خواندن معرفی کند. ایشان فردی را معرفی کرد. آن مداح بالای منبر آمد، در ابتدا بسم‌الله گفت، سپس حدیث خواند و مداحی کرد. آقای هاشمی دانا خطاب به او گفت؛ حدیثی که خواندید همۀ ما می‌دانیم. ما از شما اشعار می‌خواهیم. اولین سرمایة مداح شعر اوست، دوم آواز اوست و سوم صدا و صحیح خواندن اوست. امروز همۀ اطلاعات مداحان، آنتن تلویزیون است آنها هیچ منبع اطلاعاتی ندارند.

حجت الاسلام شیخ رضا سراج


چه کسی طرح سحرهای ماه مبارک رمضان را در جامعة مداحان راه‌اندازی کرد؟ می‌خواهم، بدانم قدمت سحرهای ماه مبارک رمضان به کجا می‌رسد؟ و مبدأ آن کدام یک از ناظم‌های جلسه است؟
هاشمی: مرشد کاظم و مرشد غلامرضا سی شب در سی نقطه از شهر به صورت سیار برنامه داشتند. در همان موقع حاج شیخ رضا سراج 30 شب پا به پای مداحان برای هیئت جامعه مداح منبر می رفت و روضه های نابی میخواند که حال هر کسی را دگرگون می کرد به طوری که مردم در آن زمان در مساجد سر به ستون‌ها می‌کوبیدند و از سرهایِ‌شان خون می‌چکید و بیهوش می‌شدند.
موسوی: اولین برنامه‌ای که برای شب‌های ماه مبارک رمضان برگزار شد در هیئت یکشنبه‌ای‌ها بود؛ سپس هیئت سه‌شنبه‌ای‌ها آن را برگزار کرد. این مراسم متعلق به 50 سال قبل است. آن زمان مردم به پزشک مراجعه نمی‌کردند، آنها متوسل می‌شدند و شفا پیدا می‌کردند. بسیاری سرطانی می آوردند و خیلی ها همان زمان معتقد بودند که ته مانده چای یک نوکر اهل بیت را بنوشند تا شفا پیدا کنند.
 
لطفاً در مورد مسائل درونی جامعة مداح صحبت کنید. از طرفی تعدادی از ناظم‌ها را نام ببرید.
هاشمی: مرشد قاسم، مرحوم خاضع، مرشد غلامرضا، آقا شاه، هاشمی دانا، آقا سید مصطفی موسوی، مرحوم ابراهیم فیروزی، حاج محمد قنبری، عزیزالله مبارکی.
موسوی: هنگامی که آقاسید مصطفی هاشمی دانا مسئول یکشنبه‌‌ای‌ها شد حاج محمد قنبری نیز به عنوان گردانندة جلسات انتخاب شد. مسئول سه‌شنبه‌ای‌ها حاج آقا آهی و مسئول چهارشنبه‌ای‌ها حاج عزیزالله مبارکی بود. حاج محمد قنبری موتور رکس داشت ساعت 12 شب سه‌شنبه پس از پایان مراسم ما را سوار می‌کرد و به هیئت یکشنبه‌ای‌ها می‌برد. به یاد دارم یک شب باران می‌بارید و همگی خیس آب شدیم. از جمله کسانی که در آن زمان نظامت را برعهده داشتند، می‌توان به حاج محمد قنبری، حاج ابراهیم فیروزی، آسید مصطفی موسوی، محمد فیروزی و علی بهاری اشاره کرد. پس از درگذشت حاج ابراهیم فیروزی، حاج مصطفی هاشمی دانا از من خواست تا ناظم باشم؛ ولی قبول نکردم؛ بنابراین آسید احمد هاشمی را به عنوان ناظم انتخاب کردند و مدت کوتاهی ایشان ناظم بود؛ سپس حاج محمد یوسفی ناظم هیئت یکشنبه‌ای‌ها شد؛ وقتی حاج محمد یوسفی به رحمت خدا رفت هیئت یکشنبه‌ای‌ها افت بسیاری کرد؛ چون
نه رئیس و نه ناظم داشت. خدا حاج آقا آهی را رحمت کند ایشان هیئت سه‌شنبه‌ای‌ها را با یکشنبه‌‌ای‌ها ادغام کرد.
 
یکپارچگی جامعۀ مداح یا برنامۀ مشترک در ماه رمضان دغدغۀ حاج آقا آهی بود؛ ولی این اتفاق در زمان حیات ایشان رخ نداد.
موسوی: جامعۀ مداح دو سال با یکدیگر ادغام شدند. سال اول، من مسئول سه‌شنبه‌ای‌ها بودم. حاج آقا آهی خواستند که هیئت یکشنبه‌ای‌ها و سه‌شنبه‌ای‌ها ادغام شوند. من با شرایطی قبول کردم و این دو هیئت ادغام شدند و اتفاق بسیار خوب و مبارکی هم بود. حاج محمد آقای یوسفی آن زمان ناظم بود. منبری‌ها هم همکاری بسیاری کردند؛ مثلاً حاج آقا سید مهدی طباطبایی که خدا شفای عاجل به ایشان بدهد نه اینکه صله ای دریافت نمی کرد، بلکه خودش پاکت هم می‌داد. سال دوم حاج محمد یوسفی پیشنهاد داد تا دو هیئت با یکدیگر ادغام شوند. من موافقت کردم و گفتم که رأی‌گیری کنیم؛ بنابراین جلسه‌ای با حضور بیش از 100 نفر در منزل من برگزار و رأی‌گیری انجام شد. به این دلیل رأی‌گیری کردیم؛ چون بسیاری از جمله حاج محمود کریمی فاضل در سال گذشته اعتراض کردند. نتیجة رأی‌گیری، ادغام جامعۀ مداح بود؛ بنابراین سال دوم نیز دو هیئت ادغام شدند.
 
شما دو رکن اصلی جامعة مداح هستید. مسئول شنبه‌ای‌ها آقای فیاض هستند که البته در کار خود موفق‌اند؛ اما هیئت شنبه‌ای‌ها زودتر از یکشنبه‌ای‌ها افت کرد؛ چرا؟
هاشمی: مسئول هیئت شنبه‌ای‌ها آقای فیاض هستند و قبل از ایشان حاج عباس ذاکری و قبل از ایشان نیز حاج فرشته مسئول بود که همگی به خوبی فعالیت کردند. از افت هیئت شنبه‌ای‌ها خبر دارم؛ ولی گفتن علل آن صلاح نیست؛ چون «ما برای وصل کردن آمدیم / نی برای فصل کردن آمدیم».
هاشمی: حاج آقا سید اصغر موسوی، حاج آقا سلطانی، آقای فیاض به همراه من مدت دو سال است که ناظم هستیم. علیرضا بهاری، حسین علامه، حاج آقا مهدی رضایی به مسجد حاج آقا آهی آمدند و پرچم را زمین گذاشتند و گفتند که ما دیگر نیستیم. آقای آصفی هم گفت که من نمی‌توانم؛ چون بنده دوشنبۀ هر هفته 10 نفر از ساعت 9 تا 10 می‌آیند و هر کدام پنج دقیقه می‌خوانند و می‌روند. آنها به من گفتند که هاشمی نگذار این پرچم زمین بماند. آقای خرسندی، آقای رضایی، آقای حسن آهی و آقای حمید بهاری گفتند که پرچم را بردار ما کمک‌ات خواهیم کرد. من هم موافقت کردم و به مسجد حاج آقا آهی آمدم و پرچم، قند، چای، کتری، قابلمه و ... را به خانه آوردم و به همه اطلاع دادم که هفتة آینده هیئت در حسینیة حضرت رضا (منزل حاج آقا عرب‌سرخی) برگزار خواهد شد. سال گذشته هم به همت آقای موسوی و بنده حقیر، آقای فیاض، آقای سلطانی و حاج آقای حسینی‌مجد مراسم برگزار شد.
 
آیا این وحدت ادامه خواهد داشت؟
هاشمی: بله هر شرایطی پیش آید ادامه خواهیم داد.
موسوی: یک روز علیرضا بهاری، بنده و حاج آقا آهی، حاج آقا فیاض و چند نفر دیگر را به منزلش دعوت کرد. در آن مجلس پیشنهاد شد تا این دو هیئت ادغام شوند. آن زمان میان من و حاج آقا آهی تنش پیش آمد و آنچه نباید، گفتیم؛ به همین دلیل این دو هیئت ادغام نشدند. 
 
آیا همة جامعة مداحان در نوای دسته‌جمعی وحدت دارند؟ چندین قول در این باره شنیده‌ام، مجمع‌الذاکرین نیز نوایی را که آقای سازگار ساخته‌اند، می‌خوانند.
موسوی: بله این شعر و نوای همخوانی در جامعه مداح متعلق به جودی خراسانی است و شعر «ای مدنی برقع و مکی نقاب» متعلق به نظامی است؛ مثلاً بیت «ای مدنی برقع و مکی نقاب» از نظامی و بیت «ای ولی عصر امام زمان» متعلق به سید عباس ذاکری است؛ البته نگذاشتیم این سنت از بین برود.
 
در زمان آقا شاه فردی این سرود را خوانده و از آن زمان باب شده است که وقتی آقا بالای منبر می‌رود سرود را همخوانی می‌کنند.
هاشمی: بله.
 
در جامعه این‌طور باب شده است که مداحان بی‌سواد هستند؛ ولی حاج سید اصغر آقای موسوی مدرک کارشناسی دارند. لطفاً در این باره سخن بگویید.
موسوی: من از فرصت‌ها استفاده می‌کردم. در 16 سالگی مداحی و پاکت دریافت کردم. در 18 سالگی با همین پاکت‌ها ماشین خریدم. اولین مداحی که ماشین خرید آقای فرشچی بود. من شاگرد آقا مجتبی تهرانی بودم. پس از اتمام دبیرستان قصد داشتم طلبه شوم؛ ولی سنم به سربازی رسیده بود به همین دلیل نتوانستم طلبه شوم. خدا رحمت کند آشیخ علی متبحری را، ایشان تحصیلکرده بود و روضه می‌آمد یک بار به من گفت که دو سال سربازی چیزی نیست برو آن را بگذران و بیا. این بود که سال 50 به سربازی رفتم و بعد از بازگشتم ماهانه روضه داشتم. یکی از مداحان، بابت روضه‌های من 400 تومان می‌داد. در خدمت سربازی ماهی 300 تومان دریافت می‌کردم و خود نیز چهارشنبه و پنجشنبه روضه می‌رفتم؛ به این ترتیب از نظر مالی هیچ مشکلی نداشتم از طرفی متوجه شدم فرصت دارم به همین دلیل به دانشگاه تهران رفتم. آقای محمدی پیشنماز مسجد و مرد بسیار باسوادی بود او را با پیکانم می‌بردم و می‌آوردم. یک بار به من گفت که شما پاکت خوبی می‌گیرید و نیازی به درس و تحصیل ندارید؛ ولی من گفتم که درس خواندن را دوست دارم.
 
در چه سالی مدرک کارشناسی دریافت کردید؟
موسوی: سال 57 باید مدرک کارشناسی‌ام را دریافت می‌کردم؛ ولی در سال 56 و 57 اعتصاب بود. شهید مطهری یکی از اساتید ممتاز من بود. سال 59 لیسانسم را دریافت کردم؛ یعنی اگر می‌خواستم ادامه دهم نیازی به کنکور نداشتم. سال 65 الی 66 هم یک دوره گذراندم و مدرک مدرسی گرفتم تا دو سال در اختیار وزارت علوم بودم؛ اما حقوقی که آنها قصد داشتند به من بدهند با پولی که از این حوزه کسب می‌کردم همخوانی نداشت. به همین دلیل سراغ آن نرفتم.
من کلاس آموزشی دارم و به جوانان سفارش می‌کنم که درس بخوانند. افراد بسیاری در سطوح بالا قرار دارند و فقط به خاطر اینکه مدیر گروه مکه بشوند در دانشگاه آزاد تحصیل می‌کنند تا مدرک کارشناسی دریافت کنند. به جوانان علاقه‌مند به این عرصه سفارش می‌کنم که درس بخوانند؛ اگر توان دارید در بازار کار کنید و اگر می‌توانید در اداره‌ای مشغول به کار شوید و زندگی مستقل و خوبی فراهم کنید.
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما