تاریخ انتشار
شنبه ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۰
۰
کد مطلب : ۳۲۸۹۰

روضه‌ای که عشق غلامرضا سازگار است/ ماجرای قصیده گم‌شده‌ای که در بیابان پیدا می‌شود

روضه‌ای که عشق غلامرضا سازگار است/ ماجرای قصیده گم‌شده‌ای که در بیابان پیدا می‌شود
بارها در مجالس روضه امام حسین(ع) این رباعی به گوشمان خورده و آه از دل و جانمان برخاسته است:

گرد حرم دویده‌ام/ صفا و مروه دیده‌ام
هیچ کجا برای من/ کرب‌وبلا نمی‌شود

اما شاید کمتر کسی بداند سراینده این اشعار پیرغلامی از ذاکران اهل‌بیت(ع) و صاحب کتاب مشهور «نخل میثم» است.
او که متولد سال 1320 شمسی در محله «آلوچو» قم است، مداحی را از سنین کودکی آغاز کرده، در عنفوان جوانی به شغل نانوایی مشغول بوده و به توصیه استادانش کاسبی را رها می‌کند و فقط و فقط به مداحی و شاعری می‌چسبد.
نخستین شعرش درباره حضرت زهرا(س) بوده و همیشه این مثنوی که درباره صدیقه کبری(س) است را زمزمه می‌کند:
ای بهشت قرب احمد، فاطمه/ لیلةالقدر محمّد، فاطمه
ای خدا مشتاق یارب یاربت/ ای سلام انبیا بر زینبت...
تاکنون 35 مجموعه از اشعار، نوحه‌ها و مراثى مختلفى از این ذاکر اهل‌بیت(ع) به چاپ رسیده که «نخلستان»، «شعله‏هاى نخل»، «نخل ماتم» و «آواى مجمع» از جمله آن‌هاست.

«غلامرضا سازگار» هنوز هم صدایی گرم و گیرا دارد و شعرهای آیینی‌اش تمامی ناشدنی است، آنچه در ادامه می‌آید حاصل گفت‌وگویی است که بیش از یک ساعت به طول انجامیده است:
 
از اعتراض‌های والدین تا عشق به مداحی
* مثل اکثر مصاحبه‌هایتان، مجبوریم با سؤالی تکراری شروع کنیم. از چه زمانی شروع به مداحی کردید؟
- مداحی توفیقی است که خداوند لطف می‌کند، از دوران کودکی عشق به مداحی داشتم و از همان بچگی عاشق این کار بودم، شب‌ها آنقدر دیر از از هیئت به خانه می‌آمدم که گاهی پدر و مادر به من اعتراض می‌کردند که تا این وقت شب چرا بیرون ماندی؟! ولی عشقم بود و جلسه امام حسین(ع)، به خاطر همین خداوند کم‌کم لطف کرد و مداح اهل‌بیت(ع) شدم.
10 سالگی، آغاز شروع مداحی استاد سازگار
*چه زمانی احساس کردید که می‌توانید مداحی کنید؟
- اولین بار فکر می‌کنم منزل بودم و می‌خواندم و مداحی می‌کردم، چون صدای خوبی داشتم، از همان موقع از سن 10‌سالگی اولین بار پدرم من را به مجلس اباعبدالله الحسین(ع) برد، در آنجا آقا پسری نوحه خواند، او که خواند، عشق تمام وجود مرا در بر گرفت که این کار را انجام دهم.
اولین بار تمام بدنش ‌لرزید و دل‌نگران، روضه امام حسین(ع) را خواند
* اولین باری که خواندید چه حسی به شما دست داد؟ واکنش مردم و اطرافیان یادتان هست؟
-اولین بار میان بچه‌های می‌خواندم، با بچه‌ها یک هیئتی درست کردیم، چون کسی من را نمی‌شناخت تا دعوت کند، به این بهانه برای اینکه خودم مداحی کنم، یک هیئت درست کردم و خیمه زدیم، بعد بزرگ‌ترها ما را به مجالس دعوت کردند، در قم محله‌ای به نام «آلوچو» بود که در آن زمان وقتی دعوتم کردم تا در مجلس بزرگتر‌ها بخوانم، تمام بدنم می‌لرزید چه طور بخوانم و نکند کار را خراب کنم، برای همین یک حمد و 3 تا سوره توحید خواندم، وقتی خواندنم تمام شد، تشویقم کردند تا اینکه کم‌کم دلمان قرص شد.
* چند سالی است که مداحی می‌کنید؟
-حداقل 50 سال است که مداحی می‌کنم.
بهترین مداحی از منظر غلامرضا سازگار
*در این 50 سالی که مداحی می‌کنید، به نظر شما این حرفه دچار تغییر خاصی شده است؟ مداحی کنونی بهتر است یا مداحی قدیم؟
- مداحی قدیم یک خوبی داشت و مداحی امروز هم یک خوبی دارد، مداحان  قدیم سنتی می‌خواندند و معارف اهل‌بیت(ع) را بیان می‌کردند، اما مداحی امروز با شعرهایی که می‌گویند جوان‌ها را خیلی جمع می‌کنند. ولی امیدواریم شعرها به گونه‌ای باشد که شعور هم در آن باشد، اگر این شعرها با شعور باشد، گریه‌ها با معرفت می‌شود، پس اگر این شرط رعایت شود، من مداحی امروز را بهتر از دیروز می‌دانم، اما اگر شورهای بی‌محتوا باشد، مداحی دیروز بهتر است.
 
سبک مداحی غلامرضا سازگار
*سبک مداحی شما چگونه است؟
-اول هر مراسم بسم‌الله می‌گویم، بعد یک رباعی درباره پیامبر(ص) صلوات می‌فرستم، یک غزل نصیحتی خوانده می‌شود و بعد از آن با قصیده‌ای که مربوط به مجلس باشد، شروع می‌کنم و در نهایت گریز به مصیبت و روضه می‌زنم، این روش مداحی ماست که همان روش مداحی سنتی است.
روضه‌ای که عشق غلامرضا سازگار است
*کدام روضه را از همه بیشتر دوست دارید؟
-یکی روضه وداع امام حسین(ع) که خیلی روی من اثر گذاشته است و دیگری روضه قتلگاه و روضه حضرت زهراست.
* میان ائمه چطور؟
- ما اینقدر کوچک هستیم که نمی‌توانیم بگوییم کدام ائمه از همه بیشتر دوست داریم. کسی خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: آقا من شما را خیلی دوست دارم، پدرتان و پدر بزرگتان را خیلی دوست دارم، همچنین همه امامان را دوست دارم، ولی امام حسین(ع) را بیشتر از همه دوست دارم، امام صادق(ع) هم فرمودند: «ما هم حسین را بیشتر دوست داریم»، دوستی امام حسین(ع) واقعاً در همه دل‌ها رسوخ کرده است.
«زهیر» راه پدر را برگزید
* از فرزندان شما کسی بوده است که راه شما را ادامه دهد؟
- یکی از پسرانم کاسب است و دیگری آقا «زهیر» یکی از مداحان نامی تهران است که مداحی می‌کند.
تفاوت از عرش تا فرش!
* میان دیگر بستگان چطور،‌ کسی اهل مداحی هست؟
- میان برادرانم فقط من مداح شدم، آن‌ها فرش فروش هستند، گاهی من شوخی می‌کنم به آن‌ها می‌گویم: شما در فرش هستید و من در عرش!
 
«آچار فرانسه» مداحان چیست؟
* گاهی دیده می‌شود که مداحان هنگام خواندن کاغذ در دست دارند، به  نظر شما بهتر نیست که مداح شعر را از حفظ بخواند؟
- البته اگر از حفظ باشد، بهتر است؛ در قدیم خیلی بد بود، اگر کسی از روی کاغذ شعری می‌خواند، ولی الان مرسوم شده، زیرا نوحه‌های جدید پشت سر هم خوانده می‌شود و شعرهای جدید می‌آید.
در گذشته مداح از حفظ می‌خواند، چون یک شعر را هر سال تکرار می‌کرد و  شاعر هم نبود که شعر بگوید، اما اکنون لحظه به لحظه شعر گفته می‌شود و اگر مداح بخواهد همه را حفظ کند نمی‌تواند، هر چند که بهتر است اشعاری که سالی یکبار می‌خوانند، آن را حفظ کند، چرا که مثابه آچار فرانسه یک مداح است!
«تخصص، تعهد و اخلاص» سه سلاح مداح است
*یک مداح باید به چه سلاحی مجهز باشد تا بتواند وظیفه‌اش را درست و صحیح انجام دهد؟
- تخصص، تعهد، اخلاص و مطالعه کردن سلاح یک مداح است، اگر یکی از این موارد نباشد، مداح معطل می‌ماند، مانند این است که یک ماشین همه تجهیزاتش باشد، اما پلاتینش کار نکند، مداحی هم همین‌طور است باید اخلاص، تعهد، تجربه، استاد داشتن، مطالعه کردن باشد و از همه مهم‌تر مقتل شناس باشد، هر کدام از این موارد نباشد، مداح عقب می‌‌ماند و نمی‌تواند خوب مداحی کند.
 
وقتی قصیده گم‌شده در بیابان پیدا می‌شود!
* ظاهراً ترجمه «قصیده حِمْیَری» ماجرای جالبی دارد. امکان دارد از زبان خودتان بشنویم؟
- یک روز قصیده‌ای از «سید حمیری» به دستم رسید که قرار بود آن را به فارسی ترجمه و به شعر فارسی تبدیل کنم، از قضا این قصیده را گم کردم.
پس از مدتی در جاده قم رانندگی می‌کردم که در بیابان خوابم گرفت و در حال رانندگی یک لحظه از جاده منحرف شدم. ماشین از جاده منحرف شد و ایستاد، بیدار که شدم دیدم دفترچه‌ای روی زمین افتاده است، نزدیک‌تر رفتم و آن را برداشتم،‌ با تعجب دیدم که همان قصیده است!
آن را ترجمه کردم و قصیده‌ای ساختم که اکنون در کتاب «نخل میثم» است، موضوع قصیده «سید حمیری» درباره ولایت امیرالمؤمنین(ع) است که خیلی زیبا و به زبان عربی است، مضمونش این است که روز قیامت پنج علم به سمت صحرای محشر می‌آیند که یکی سرافراز و نیلگون است و چهار علم دیگر سرنگون! علم سرافراز مربوط به علم علی بن ابیطالب(ع) است و امیرالمؤمنین(ع) دوستانش را کنار حوض کوثر صدا می‌زند و بعد همه آن‌ها را از آب کوثر سیراب می‌کند.
ناگفته‌های «میثم» از نیم قرن مداحی‌
* خاطرات دیگری هم دارید که برای خوانندگان ما جالب توجه باشد؟
- خاطره‌های زیادی دارم، خاطره‌هایی است که باید با خود زیر خاک ببرم، نمی‌توانم همه را بگویم.
در یک مجلس که در شهر کرمان می‌خواندم، خیلی منقلب شدم و به طور مکرر امام زمان(عج) را صدا زدم، یک خانمی که تومور مغزی داشت در آن جلسه بود، شفا گرفت، آن خانم گفت: وقتی امام زمان(عج) من را شفا داد، فرمود: به فلانی بگو ما جوابت را دادیم، چقدر ما را صدا می‌زنی؟
یک روزی همراه با هیأت مداحان رفته بودیم مشهد، پای آسانسور دارالولایة شروع کردیم به مداحی، یک بچه فلج بغل من بود، در حرم امام رضا توسل پیدا کردم، (پای آن بچه مثل طناب باریک، خشک شده بود، برادرش می‌گفت که 18 شب است که به اینجا می‌آییم بلکه شفا بگیریم). یک آن حس کردم بچه سنگین شده و دیگر نمی‌توانم نگهش دارم، به محض اینکه او را زمین گذاشتم، دیدم شروع به حرکت کرد، همه داد زدند که شفا گرفت، خدام‌ها آمدند و این کودک را بردند.

 
مرجع : فارس
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما