کد مطلب : ۳۲۹۸۹
نرمالسازی مخاطب، نه بحران مخاطب
دکتر جبار رحمانی
این روزها در قالب آسیب شناسی، نقد ، سوال و طرح مسأله از بحران مخاطب مذهبی سخن گفته میشود ادعایی که بهنظر میرسد کمرنگتر شدن حضور افراد در مساجد و هیئتهای مذهبی(غیر از چند هیئت معروف که مردم به خاطر مداحش به آن میروند) نسبت به گذشته دلالتی بر اثبات آن باشد؛ در این ارتباط دیدگاه دکتر جبار رحمانی دانش آموخته ی انسان شناسی و پژوهشگر فعال در حوزه مطالعات اجتماعی دین را جویا شدهایم؛ یادداشت شفاهی او را بخوانید.
مساله مخاطبان برنامه های مذهبی،یک مساله کلیدی در فهم تحولات مذهبی و الگوهای دینداری در جامعه ایرانی است. عموما تلقی آنست که با نوعی کاهش و افول مخاطبان مذهبی مواجه بودهایم و شاخص این امر نیز خالی شدن مساجد و حتی برخی هیأت های قدیمی که زمانی مجالس چند هزار نفری برگزار می کردند، در نظر گرفته می شود. به نظر می رسد فارغ از اینکه این پرسش از کمیت مخاطبان درست باشد، باید نحوه طرح کردن آن و دلالت هایآن را خیلی دقیقتر مد نظر داشت. اینکه چرا و با چه شاخصی می توان از کم شدن و افول مخاطبان حرف زد و در نهایت حتی این نتیجه گیری را هم داشت که دینداری در جامعه ضعیف شده است.
اول آنکه نمی توان یک فرم و یک فضا را معیار فهم دیندرای جامعه ایرانی در نظر گرفت. دیگر نمیتوان مسجد و هیأت را به عنوان اشکال کلیدی و محوری سنجش دینداری در جامعه ما دانست. تنوع الگوها و فضاهای دیندرای به گونه ای است که میتوان از اشکال مختلف دینداری در ایران و گونه های مختلف فضاها و محافل دینی صحبت کرد. لذا اگر زمانی تنها فرم ممکن دیندرای در فضاهای محدودی مانند مسجد و هیأت بود،امروزه این الگوی رایج نه تنها کاسته شده بلکه الگوهای متکثری نیز ظهور کرده اند. به عبارت دیگر بیش ازآنکه با کاهش و افول دین مواجه باشیم، با نرمال شدن دینداری در جامعه ایرانی و تنوع یافتن سبک های دینداری مواجه هستیم.
از شرایط اوایل دهه هشتاد که سبک های جدید مداحی ناگهان اوج گرفت و خروج از اشکال رسمی و کلیشه های رایج دینداری در هیات های سنتی به سمت فرمهای متنوع ونوین عزادرای ذیل ایده هایی مانند هیات های پاپ و ... مطرح شد، ما شاهد یک تحول و شکست الگوهای بسته قبلی در ایجاد فضا و فرم و محتوای مشخص برای دینداری بودیم.
در شرایط فعلی، جامعه ما از الگوهای بسیار متنوعی از دینداری و فضاهای تجربه دینی استفاده میکند. که همراه با آن از نوعی نرمال شدن،که با متعادل شدن عطش جامعه و کاهش فرآیندهای ناگهانی اوج مصرف دینی در جامعه و در قشر جوانان همراه بوده است. قشر مسن و بزرگسال که همچنان در همان فضاهای سنتی دینداری حضور دارند، آنچه که کم شده حضور پرشور و شتابان جوانان در محافل مذهبی وهیاتی است. بخشی از این مساله نوعی پایان ظرفیت هیات ها برای رفع عطش معنویت خواهی نسل جدید بود و بخشی هم تغییر نسلی است که نسل جوان امروز بر خلاف جوانان دهه هشتاد چندان ذائقه سنتی در تجربه دینی در قالب های رایج مانند هیات ندارد. به همین دلیل مساله اصلی تغییر ذائقه دینی مردم و همچنین الگوهای مصرف دینی آنها و سبک های دینداری آنان است. ضمن آنکه تب بالای دیندرای رایج در دهه هفتاد و هشتاد نیز خوابیده است.
به همین دلیل تحول جمعیت شناختی میزان مخاطبان هیات ها یک تغییر است تا یک کاهش و افول. مساله اصلی آنست که بفهمیم این تغییر به چه سمتی و به چه کیفیتی رخ داده است. بحران نه در مخاطبان بلکه در خود فضاها و متولیان دینی است. آنچه که بحران است اینست که برنامه های مذهبی موجود کفایت لازم را برای جذب مخاطبان ندارد. آسیب اصلی نه در مخاطبان، بلکه در برنامه های دینی است که تناسب کافی را با نیازهای جوانان و مخاطبان امروزی ندارد. به همین دلیل باید در این زمینه بازاندیشی صورت بگیرد. آنچه که دیده میشود اینست که فرم ومحتوای برنامه های امروزی توان جذب انواع مخاطبان را ندارد. تنوعی که در ذائقه های مذهبی و فرهنگی مخاطبان رخ داد، و گروه بندیهای جدید که شروع شده و نیازهای جدیدی که سر برآورده، در سبک رایج هیات ها پاسخ کافی نمی گیرند ضمن آنکه دستکاریهای سیاسی در هیت ها نیز خودش عاملی برای طرد مخاطبان بوده و در این زمینه موثر بوده است.
مساله مخاطبان برنامه های مذهبی،یک مساله کلیدی در فهم تحولات مذهبی و الگوهای دینداری در جامعه ایرانی است. عموما تلقی آنست که با نوعی کاهش و افول مخاطبان مذهبی مواجه بودهایم و شاخص این امر نیز خالی شدن مساجد و حتی برخی هیأت های قدیمی که زمانی مجالس چند هزار نفری برگزار می کردند، در نظر گرفته می شود. به نظر می رسد فارغ از اینکه این پرسش از کمیت مخاطبان درست باشد، باید نحوه طرح کردن آن و دلالت هایآن را خیلی دقیقتر مد نظر داشت. اینکه چرا و با چه شاخصی می توان از کم شدن و افول مخاطبان حرف زد و در نهایت حتی این نتیجه گیری را هم داشت که دینداری در جامعه ضعیف شده است.
اول آنکه نمی توان یک فرم و یک فضا را معیار فهم دیندرای جامعه ایرانی در نظر گرفت. دیگر نمیتوان مسجد و هیأت را به عنوان اشکال کلیدی و محوری سنجش دینداری در جامعه ما دانست. تنوع الگوها و فضاهای دیندرای به گونه ای است که میتوان از اشکال مختلف دینداری در ایران و گونه های مختلف فضاها و محافل دینی صحبت کرد. لذا اگر زمانی تنها فرم ممکن دیندرای در فضاهای محدودی مانند مسجد و هیأت بود،امروزه این الگوی رایج نه تنها کاسته شده بلکه الگوهای متکثری نیز ظهور کرده اند. به عبارت دیگر بیش ازآنکه با کاهش و افول دین مواجه باشیم، با نرمال شدن دینداری در جامعه ایرانی و تنوع یافتن سبک های دینداری مواجه هستیم.
از شرایط اوایل دهه هشتاد که سبک های جدید مداحی ناگهان اوج گرفت و خروج از اشکال رسمی و کلیشه های رایج دینداری در هیات های سنتی به سمت فرمهای متنوع ونوین عزادرای ذیل ایده هایی مانند هیات های پاپ و ... مطرح شد، ما شاهد یک تحول و شکست الگوهای بسته قبلی در ایجاد فضا و فرم و محتوای مشخص برای دینداری بودیم.
در شرایط فعلی، جامعه ما از الگوهای بسیار متنوعی از دینداری و فضاهای تجربه دینی استفاده میکند. که همراه با آن از نوعی نرمال شدن،که با متعادل شدن عطش جامعه و کاهش فرآیندهای ناگهانی اوج مصرف دینی در جامعه و در قشر جوانان همراه بوده است. قشر مسن و بزرگسال که همچنان در همان فضاهای سنتی دینداری حضور دارند، آنچه که کم شده حضور پرشور و شتابان جوانان در محافل مذهبی وهیاتی است. بخشی از این مساله نوعی پایان ظرفیت هیات ها برای رفع عطش معنویت خواهی نسل جدید بود و بخشی هم تغییر نسلی است که نسل جوان امروز بر خلاف جوانان دهه هشتاد چندان ذائقه سنتی در تجربه دینی در قالب های رایج مانند هیات ندارد. به همین دلیل مساله اصلی تغییر ذائقه دینی مردم و همچنین الگوهای مصرف دینی آنها و سبک های دینداری آنان است. ضمن آنکه تب بالای دیندرای رایج در دهه هفتاد و هشتاد نیز خوابیده است.
به همین دلیل تحول جمعیت شناختی میزان مخاطبان هیات ها یک تغییر است تا یک کاهش و افول. مساله اصلی آنست که بفهمیم این تغییر به چه سمتی و به چه کیفیتی رخ داده است. بحران نه در مخاطبان بلکه در خود فضاها و متولیان دینی است. آنچه که بحران است اینست که برنامه های مذهبی موجود کفایت لازم را برای جذب مخاطبان ندارد. آسیب اصلی نه در مخاطبان، بلکه در برنامه های دینی است که تناسب کافی را با نیازهای جوانان و مخاطبان امروزی ندارد. به همین دلیل باید در این زمینه بازاندیشی صورت بگیرد. آنچه که دیده میشود اینست که فرم ومحتوای برنامه های امروزی توان جذب انواع مخاطبان را ندارد. تنوعی که در ذائقه های مذهبی و فرهنگی مخاطبان رخ داد، و گروه بندیهای جدید که شروع شده و نیازهای جدیدی که سر برآورده، در سبک رایج هیات ها پاسخ کافی نمی گیرند ضمن آنکه دستکاریهای سیاسی در هیت ها نیز خودش عاملی برای طرد مخاطبان بوده و در این زمینه موثر بوده است.