کد مطلب : ۳۳۴۹۵
گفت و گو با عباس جواهری، پیشکسوت تعزیه خوانی
56 سال حرّ بودن
حر به میدان میآید؛ زردپوش و با کلاهخودی بر سر که بالایش دو پر بزرگ چون دو پرچم نیمه برافراشته، در اهتزازند. در یک دستش شمشیری و در دست دیگرش بلندگویی که رجزخوانی رسایش را تا دهها متر دورتر از میدان معرکه میبرد. آوازخوانی مرد با مارش و موسیقی غمگنانه عزا درهم میآمیزد و شوروحالی غریب به میدان رزم میدهد. تعدد و تنوع شعرهای تعزیهای که از حفظ دارد و صدای زیبا و پرطنین و هنر موسیقایی و آوازخوانیاش، آنچنان شوروحالی به تعزیه داده، که صدها جفت چشم را میخکوب و خیره به میدان کرده و نفسها را در سینه حبس، نگاهها اما دودو میزند، میان جمعیت سبزپوشان و سرخپوشان میدان، نگاهها چرخ میزند و چرخ و میایستد روی حر؛ حری که مردد است میان انتخاب حسین(ع) و یزید، بین انتخاب بهشت و جهنم.... قصه حر، آب بستنش به روی یاران حسین(ع) و پشیمانیاش در آخرین لحظه و پیوستنش به جمع بهشتیان کربلا، حکایت جدیدی نیست، برای بیش از هزار سال نقل منبرها و روضهها و تعزیهها بوده، با این همه جمعیت گردآمده در حسینیه باغملک اصفهان خیره به دهان حر شدهاند و منتظر که چه خواهد کرد و چه خواهد گفت؛ گویا که میدان کربلاست و اولین بار که حر به میدان میرود و تاریخ عاشورا رقم میخورد... .
استاد عباس جواهری، حر میدان است؛ لباس زردرنگی برتن کرده، کلاهخود پردارش را روی سر میگذارد و آماده رفتن به باغملک میشود. از خانه او در محله خوان اصفهان تا جاده مبارکه باغملک؛ جایی که چهارشب از دهه محرم آنجا تعزیهخوانی دارد، حدود 70 کیلومتر راه است. ساعت 8شب است و همراه پسرش که او هم، دستی در تعزیهخوانی دارد، رهسپار باغملک میشوند. امشب چهارمین و آخرین شب تعزیهخوانیاش است. سه شب پیش تعزیه شاهچراغ شیراز، حضرت حمزه(ع) و حضرت مسلم بن عقیل(ع) را اجرا کرده و امشب نوبت اجرای تعزیه حُر است. به باغملک که برسند، ساعت از 9 شب گذشته و تا پاسی از شب توی میدان خواهند بود، به همراه گروهی هفت هشت نفره که قرار است یکی از بهترین تعزیههای اصیل و پرقدرت اصفهان را برگزار کنند. حر لباسهایش را به تن کرده، اما هنوز راهی جاده نشده، فرصتی کوتاه دارد تا گپ و گفتی با هم داشته باشیم. اولین اشارهاش به رنگ لباس «حُر» است: «رنگ هر لباس معنایی دارد و رنگ زرد لباس حر به معنای تردید و احتیاط است، زیرا حر هنوز مردد است؛ مردد میان انتخاب بد و خوب، بهشت و جهنم... پس لباسش زرد است.»
او در سه شب پیش تعزیه مسلم و حمزه و شاهچراغ را خوانده است. میپرسیم که چرا اینها و تعزیه عباس و علیاکبر و قاسم نه و در جواب میگوید که دهه محرم تعزیههای رُندی دارد که همان تعزیه عباس، مسلم، علی اکبر، حر و طفلان است و اینها مناسبت دارد، اما چهارشب از این دهه میماند، بدون نام و نشان و تعزیه، پس باید از تعزیههای جایگزین مثل حمزه و درهالصدف و... استفاده کنند. خواندن این تعزیهها هم سخت است و کار هر کسی نیست. این کار معمولا به اساتید بزرگ و پیشکسوت سپرده میشود.
عباس جواهری، 56 سال سابقه تعزیهخوانی دارد و از تعزیهخوانهای برجسته و پیشکسوت کشور و استان اصفهان است؛ یک جورهایی نامش با تعزیه اصیل این سرزمین گره خورده است.
62 سال دارد و از شش سالگی و همراه پدرش تعزیهخوانی را شروع میکند. درواقع پدر و پدربزرگ و اجدادش تعزیهخوان بودهاند و هنر تعزیهخوانی موروثی در خانوادهشان جاری شده و به او و برادر بزرگش رسیده است. میگوید: الزاما همه پسران و همه نسلهای بعدی یک خانواده تعزیهخوان نمیشوند و غیر از صدای خوب و داشتن جوهره هنر تعزیهخوانی، باید عشق و ارادت و اعتقاد به سیدالشهدا(ع) و خاندان اهلبیت(ع) باشد تا انگیزه ورود به دنیای تعزیه با همه سختیهایش را در وجود آدمی ایجاد کند؛ همان چیزی که امروز دیگر کمیاب است و کیمیاست. جواهری به ما میگوید: «امروز و با ورود انواع و اقسام دستگاههای موسیقی و سبکهای خوانش و... میتوان ادعا کرد که تعزیهخوانی نسبت به نیم قرن پیش با تنوع و کیفیت بیشتری اجرا میشود، اما بردل نمینشیند، چراکه جوهره اصلی تعزیه یعنی عشق و اعتقاد، همان که در گذشته پررنگ بود، امروز کمرنگ شده و تعزیهها بیشتر از آنکه یک کار دلی باشند، ارائه یک جور برنامه سرگرمی و نمایشی شدهاند. در گذشته مردم نذر میکردند که تعزیه حضرت ابوالفضل(ع) بخوانند، اما امروز هوس میکنند،یعنی میگویند هوس کردهایم که دور هم جمع شویم و برایمان تعزیه بخوانید. در گذشته سنجاق و پارچهای بود که به وسایل و لباس تعزیهخوانها بسته میشد و انگیزه همهاش عشق و اعتقاد بود، چیزی که امروز دیگر نیست.
البته نبود وسایل صوتی و تصویری و انواع و اقسام مداحی و نوحهخوانی و تعزیه در گذشته شاید عامل دیگری بود که بازار تعزیه را داغتر میکرد حال آنکه امروز با ظهور و بروز دستگاههای موسیقی و تعزیهخوانی با دانش جدید و دستگاههای موسیقایی متنوع و همچنین نوحهخوانی جدید و ریتمیک، توجه به تعزیه اصیل کمتر شده، گرچه تعزیه اصیل هنوز مشتری خودش را دارد.
پدرش، حاج غلامحسین جواهری، امام قتلگاه تعزیه بوده و موافق خوان، شاید همین هم باعث شده که او هم موافق خوان شود و طی 50سال گذشته نقشهای مثبت بگیرد و موافقخوانی کند. اولین بار که به میدان میرود، تعزیه شاهزاده عبدا...؛ پسر امام حسن مجتبی(ع) را میخواند، در محله فخرآباد لنجان؛ محل کسب و کار و مسگری پدر؛ همان جا که هم پدر تعزیه میخواند و هم او هنرنمایی و بچهخوانیاش را آغاز کرد، با شعرهایی که در کنار پدر پیش از این فراگرفته بود.
تا حدود ده سال یعنی سنین 15 تا 16 سالگی در محضر پدر و حاج مظفر خاکساری، ( هر دو از اساتید قدیمی اصفهان که موافق خوان بودند و محلی میخواندند) شاگردی میکند و رشد میکند.
تعزیهخوانهای تهران اما از بهترینهای تعزیه در دهههای گذشته بودند، سالی یکبار یکی از این تعزیهخوانهای بزرگ و بنام کشور، به نام حاج مرتضی سلیمانی وارد اصفهان شده و تعزیهخوانی داشتند. عباس نوجوان پای تعزیهخوانی استاد تعزیهخوان تهران مینشیند و مجذوب صدای زیبا و سبک اصیل و گیرای خوانش وی میشود، آنقدر که سبک و سیاق تعزیهخوانی او را در پیش میگیرد و میگوید آنقدر شبیه او خواند و تمرین و تکرار کرد که در 20سالگی صدا و سیاق تعزیهخوانیاش درست شبیه استاد سلیمانی شده بود.
تعزیهخوانی شاید اندک درآمدی داشته باشد، اما محل و منبع کسب درآمد تعزیهخوانهای قدیمی نیست، برای همین در کنار تعزیهخوانی شغل و حرفهای برای خود دست و پامی کردند. همین شد که استاد جواهری هم در کنار پدر به کار مسگری مشغول شد، بزرگتر که شد مشاغل دیگری مثل کشاورزی و کارهای ساختمانی را تجربه کرد و در همین حرفه هم به مرحله بازنشستگی رسید. نکته تلخ اما اینکه او هم هنوز مثل بسیاری از هنرمندان پیشکسوت و بنام کشورمان بیمه ندارد و پیگیریاش دراینباره به نتیجه نرسیده است. جواهری به جامجم میگوید که البته برخی تعزیهخوانها بیمه شدهاند، آنها که نه مثل او باسابقه و پیشکسوت هستند و نه خاک این صحنه را خوردهاند و خدا میداند که چطور آنها بیمه شدهاند و او و بسیاری از پیشکسوتان مثل او هنوز بیمه ندارند، با اینکه عظمت کار و هنرش باعث شد شهرداری اصفهان برایش مراسم تجلیلی هم برگزار کند.
استاد جواهری از وزارت ارشاد هم کم گله ندارد؛ چراکه حمایتشان از تعزیهخوانهای سنتی اصیل صفر است و میدان دادنشان به نوحهخوانها و تعزیهخوانهای با سبک و سیاق جدید و پرسروصدا و پرغلط حتی کفرگو بسیار. او میگوید تا شورایی و اتحادیهای از تعزیهخوانهای اصیل و قدیمی برای سامان دادن به اوضاع تعزیه تشکیل نشود، نمیتوان به آینده این هنر امیدی داشت و باید از همین حالا پایان عمر آن را اعلام کرد.
استاد عباس جواهری، حر میدان است؛ لباس زردرنگی برتن کرده، کلاهخود پردارش را روی سر میگذارد و آماده رفتن به باغملک میشود. از خانه او در محله خوان اصفهان تا جاده مبارکه باغملک؛ جایی که چهارشب از دهه محرم آنجا تعزیهخوانی دارد، حدود 70 کیلومتر راه است. ساعت 8شب است و همراه پسرش که او هم، دستی در تعزیهخوانی دارد، رهسپار باغملک میشوند. امشب چهارمین و آخرین شب تعزیهخوانیاش است. سه شب پیش تعزیه شاهچراغ شیراز، حضرت حمزه(ع) و حضرت مسلم بن عقیل(ع) را اجرا کرده و امشب نوبت اجرای تعزیه حُر است. به باغملک که برسند، ساعت از 9 شب گذشته و تا پاسی از شب توی میدان خواهند بود، به همراه گروهی هفت هشت نفره که قرار است یکی از بهترین تعزیههای اصیل و پرقدرت اصفهان را برگزار کنند. حر لباسهایش را به تن کرده، اما هنوز راهی جاده نشده، فرصتی کوتاه دارد تا گپ و گفتی با هم داشته باشیم. اولین اشارهاش به رنگ لباس «حُر» است: «رنگ هر لباس معنایی دارد و رنگ زرد لباس حر به معنای تردید و احتیاط است، زیرا حر هنوز مردد است؛ مردد میان انتخاب بد و خوب، بهشت و جهنم... پس لباسش زرد است.»
او در سه شب پیش تعزیه مسلم و حمزه و شاهچراغ را خوانده است. میپرسیم که چرا اینها و تعزیه عباس و علیاکبر و قاسم نه و در جواب میگوید که دهه محرم تعزیههای رُندی دارد که همان تعزیه عباس، مسلم، علی اکبر، حر و طفلان است و اینها مناسبت دارد، اما چهارشب از این دهه میماند، بدون نام و نشان و تعزیه، پس باید از تعزیههای جایگزین مثل حمزه و درهالصدف و... استفاده کنند. خواندن این تعزیهها هم سخت است و کار هر کسی نیست. این کار معمولا به اساتید بزرگ و پیشکسوت سپرده میشود.
عباس جواهری، 56 سال سابقه تعزیهخوانی دارد و از تعزیهخوانهای برجسته و پیشکسوت کشور و استان اصفهان است؛ یک جورهایی نامش با تعزیه اصیل این سرزمین گره خورده است.
62 سال دارد و از شش سالگی و همراه پدرش تعزیهخوانی را شروع میکند. درواقع پدر و پدربزرگ و اجدادش تعزیهخوان بودهاند و هنر تعزیهخوانی موروثی در خانوادهشان جاری شده و به او و برادر بزرگش رسیده است. میگوید: الزاما همه پسران و همه نسلهای بعدی یک خانواده تعزیهخوان نمیشوند و غیر از صدای خوب و داشتن جوهره هنر تعزیهخوانی، باید عشق و ارادت و اعتقاد به سیدالشهدا(ع) و خاندان اهلبیت(ع) باشد تا انگیزه ورود به دنیای تعزیه با همه سختیهایش را در وجود آدمی ایجاد کند؛ همان چیزی که امروز دیگر کمیاب است و کیمیاست. جواهری به ما میگوید: «امروز و با ورود انواع و اقسام دستگاههای موسیقی و سبکهای خوانش و... میتوان ادعا کرد که تعزیهخوانی نسبت به نیم قرن پیش با تنوع و کیفیت بیشتری اجرا میشود، اما بردل نمینشیند، چراکه جوهره اصلی تعزیه یعنی عشق و اعتقاد، همان که در گذشته پررنگ بود، امروز کمرنگ شده و تعزیهها بیشتر از آنکه یک کار دلی باشند، ارائه یک جور برنامه سرگرمی و نمایشی شدهاند. در گذشته مردم نذر میکردند که تعزیه حضرت ابوالفضل(ع) بخوانند، اما امروز هوس میکنند،یعنی میگویند هوس کردهایم که دور هم جمع شویم و برایمان تعزیه بخوانید. در گذشته سنجاق و پارچهای بود که به وسایل و لباس تعزیهخوانها بسته میشد و انگیزه همهاش عشق و اعتقاد بود، چیزی که امروز دیگر نیست.
البته نبود وسایل صوتی و تصویری و انواع و اقسام مداحی و نوحهخوانی و تعزیه در گذشته شاید عامل دیگری بود که بازار تعزیه را داغتر میکرد حال آنکه امروز با ظهور و بروز دستگاههای موسیقی و تعزیهخوانی با دانش جدید و دستگاههای موسیقایی متنوع و همچنین نوحهخوانی جدید و ریتمیک، توجه به تعزیه اصیل کمتر شده، گرچه تعزیه اصیل هنوز مشتری خودش را دارد.
پدرش، حاج غلامحسین جواهری، امام قتلگاه تعزیه بوده و موافق خوان، شاید همین هم باعث شده که او هم موافق خوان شود و طی 50سال گذشته نقشهای مثبت بگیرد و موافقخوانی کند. اولین بار که به میدان میرود، تعزیه شاهزاده عبدا...؛ پسر امام حسن مجتبی(ع) را میخواند، در محله فخرآباد لنجان؛ محل کسب و کار و مسگری پدر؛ همان جا که هم پدر تعزیه میخواند و هم او هنرنمایی و بچهخوانیاش را آغاز کرد، با شعرهایی که در کنار پدر پیش از این فراگرفته بود.
تا حدود ده سال یعنی سنین 15 تا 16 سالگی در محضر پدر و حاج مظفر خاکساری، ( هر دو از اساتید قدیمی اصفهان که موافق خوان بودند و محلی میخواندند) شاگردی میکند و رشد میکند.
تعزیهخوانهای تهران اما از بهترینهای تعزیه در دهههای گذشته بودند، سالی یکبار یکی از این تعزیهخوانهای بزرگ و بنام کشور، به نام حاج مرتضی سلیمانی وارد اصفهان شده و تعزیهخوانی داشتند. عباس نوجوان پای تعزیهخوانی استاد تعزیهخوان تهران مینشیند و مجذوب صدای زیبا و سبک اصیل و گیرای خوانش وی میشود، آنقدر که سبک و سیاق تعزیهخوانی او را در پیش میگیرد و میگوید آنقدر شبیه او خواند و تمرین و تکرار کرد که در 20سالگی صدا و سیاق تعزیهخوانیاش درست شبیه استاد سلیمانی شده بود.
تعزیهخوانی شاید اندک درآمدی داشته باشد، اما محل و منبع کسب درآمد تعزیهخوانهای قدیمی نیست، برای همین در کنار تعزیهخوانی شغل و حرفهای برای خود دست و پامی کردند. همین شد که استاد جواهری هم در کنار پدر به کار مسگری مشغول شد، بزرگتر که شد مشاغل دیگری مثل کشاورزی و کارهای ساختمانی را تجربه کرد و در همین حرفه هم به مرحله بازنشستگی رسید. نکته تلخ اما اینکه او هم هنوز مثل بسیاری از هنرمندان پیشکسوت و بنام کشورمان بیمه ندارد و پیگیریاش دراینباره به نتیجه نرسیده است. جواهری به جامجم میگوید که البته برخی تعزیهخوانها بیمه شدهاند، آنها که نه مثل او باسابقه و پیشکسوت هستند و نه خاک این صحنه را خوردهاند و خدا میداند که چطور آنها بیمه شدهاند و او و بسیاری از پیشکسوتان مثل او هنوز بیمه ندارند، با اینکه عظمت کار و هنرش باعث شد شهرداری اصفهان برایش مراسم تجلیلی هم برگزار کند.
استاد جواهری از وزارت ارشاد هم کم گله ندارد؛ چراکه حمایتشان از تعزیهخوانهای سنتی اصیل صفر است و میدان دادنشان به نوحهخوانها و تعزیهخوانهای با سبک و سیاق جدید و پرسروصدا و پرغلط حتی کفرگو بسیار. او میگوید تا شورایی و اتحادیهای از تعزیهخوانهای اصیل و قدیمی برای سامان دادن به اوضاع تعزیه تشکیل نشود، نمیتوان به آینده این هنر امیدی داشت و باید از همین حالا پایان عمر آن را اعلام کرد.
مرجع : جام جم