کد مطلب : ۳۳۵۴۵
درسهای عاشورا در حکمت سعدی
علی زمانیان: سعدی علیه الرحمه، در گلستان، باب اخلاق درویشان، درسی بزرگ را به ما یادآوری میکند. آن درس چنین است: "لقمان را گفتند ادب از که آموختی، گفت: از بیادبان، هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم."
مطابق با حکمت سعدی، داستان عاشورا دو گونه درس و یا درسهایی دارد که میتوان از آنها آموخت و برای یک زندگی خوب به کار بست.
اولا: در هنگام دشمنی کردن با دیگران، قساوت نورزیم و حد نگه داریم. ثانیا: در دشمنی با دیگران، حرمت انسانیشان را در هم نشکنیم.
داستان غم انگیز عاشورا، تنها از آن جهت غم انگیز نیست که جانهایی پاک و انسانهایی شریف، برای آزاده زیستن و تن به تحقیر ندادن مجبور میشوند جان شیرینشان را فدا کنند، بلکه از آن رو سهمناک و اندوهناک است که در آن نبرد "جشنواره قساوت" راه انداختند. قساوتی عمیق و بدوی که اخلاق دشمنی را نادیده میگرفت و از هر چه قدرت در اختیارشان بود، بدون ضرورت، استفاده کردند. نفرت از یزید نفرت از همه کسانی است که در دشمنی، اخلاق دشمنی را نگه نمیدارند و دستهایشان را در هر کاری و به هر بیرحمی گشاده میبینند.
قبح و کراهت و سیاهی رفتار یزید، به همگان یادآوری میکند که حتی اگر دشمنی میورزید، باید که حد و اندازه نگه دارید. کینههای تل انبار شده تاریخی را به میان نیاورده و روحیه وحشی و بدوی را به تمرین اخلاق، رام کنید.
یزید، سمبل زیرپا گذاشتن اخلاق دشمنی و جباریت عنان گسیخته است. پیش از این واقعه سیاه، امام علی به ضربت ابن ملجم شهید شد. پس از عاشورا نیز ستمها و ظلمهایی بر جانهای پاک رفت. اما چرا عاشورا در حافظه تاریخی چنین ماندگار و جانسوز باقی مانده است؟ زیرا در این رویداد، "اخلاق دشمنی"، زیر چکمه لشگریان ستم، پایمال گردید. یزید میخواست اراده آزاده زیستن حسین را در هم بشکند. میخواست او را از اوج آزادگی به حضیض ذلت پایین بکشد، از این رو بود که سپاهیانش از هر کار بیرحمانهای مضایقه نکردند. خانواده و فرزندانش را به سختترین وضع به اسارت بردند و برای تحقیر کردنشان شهر به شهر گرداندند. او البته توانسته بود بدنهای اهلبیت پیامبر را در هم بشکند، اما روحشان را نتوانست به چنگ آورد. زیرا روحهای بلند پرواز در دام حقارتِ قدرت نمیافتند. عاشورا، نمایشگاه تحمل رنج انسان است، آن گاه که بخواهد آزاده زندگی کند.
مطابق با حکمت سعدی، داستان عاشورا دو گونه درس و یا درسهایی دارد که میتوان از آنها آموخت و برای یک زندگی خوب به کار بست.
اولا: در هنگام دشمنی کردن با دیگران، قساوت نورزیم و حد نگه داریم. ثانیا: در دشمنی با دیگران، حرمت انسانیشان را در هم نشکنیم.
داستان غم انگیز عاشورا، تنها از آن جهت غم انگیز نیست که جانهایی پاک و انسانهایی شریف، برای آزاده زیستن و تن به تحقیر ندادن مجبور میشوند جان شیرینشان را فدا کنند، بلکه از آن رو سهمناک و اندوهناک است که در آن نبرد "جشنواره قساوت" راه انداختند. قساوتی عمیق و بدوی که اخلاق دشمنی را نادیده میگرفت و از هر چه قدرت در اختیارشان بود، بدون ضرورت، استفاده کردند. نفرت از یزید نفرت از همه کسانی است که در دشمنی، اخلاق دشمنی را نگه نمیدارند و دستهایشان را در هر کاری و به هر بیرحمی گشاده میبینند.
قبح و کراهت و سیاهی رفتار یزید، به همگان یادآوری میکند که حتی اگر دشمنی میورزید، باید که حد و اندازه نگه دارید. کینههای تل انبار شده تاریخی را به میان نیاورده و روحیه وحشی و بدوی را به تمرین اخلاق، رام کنید.
یزید، سمبل زیرپا گذاشتن اخلاق دشمنی و جباریت عنان گسیخته است. پیش از این واقعه سیاه، امام علی به ضربت ابن ملجم شهید شد. پس از عاشورا نیز ستمها و ظلمهایی بر جانهای پاک رفت. اما چرا عاشورا در حافظه تاریخی چنین ماندگار و جانسوز باقی مانده است؟ زیرا در این رویداد، "اخلاق دشمنی"، زیر چکمه لشگریان ستم، پایمال گردید. یزید میخواست اراده آزاده زیستن حسین را در هم بشکند. میخواست او را از اوج آزادگی به حضیض ذلت پایین بکشد، از این رو بود که سپاهیانش از هر کار بیرحمانهای مضایقه نکردند. خانواده و فرزندانش را به سختترین وضع به اسارت بردند و برای تحقیر کردنشان شهر به شهر گرداندند. او البته توانسته بود بدنهای اهلبیت پیامبر را در هم بشکند، اما روحشان را نتوانست به چنگ آورد. زیرا روحهای بلند پرواز در دام حقارتِ قدرت نمیافتند. عاشورا، نمایشگاه تحمل رنج انسان است، آن گاه که بخواهد آزاده زندگی کند.
مرجع : جمهوری اسلامی