کد مطلب : ۳۴۱۹۷
گزارشی از یک نشست در دانشکده الهیات دانشگاه تهران
پیامبر و فتوحات اسلامی به روایت منابع غیر مسلمانان
در این نشست مهدی شاددل پژوهشگر مطالعات اسلامی به ایراد سخن و بیان مطالب خود پرداخت.
شاددل پژوهشگر در حوزه تاریخ سیاسی اقتصادی اجتماعی صدر اسلام، باورهای آخرالزمانی، قرآن و دین در دوره باستان و متأخر است که به تازگی پذیرفته شده ی دوره دکتری در دانشگاه لایدن هلند است.
به بیان شاددل آشنایی مسیحیان غربی با اسلام ابتدائاً از دریچه منابع مسیحیان شرقی(بیزانس) به زبان سُریانی و ترجمه آن آثار به لاتین و یونانی بود. در مرحله دوم و برخلاف آشنایی های ابتدایی، پس از گسترش و تأسیس رشته های شرق شناسی در قرون هجده و نوزده مطالعات و آشنایی با اسلام عمدتاً از ترجمه منابع عربی و فارسی و ترکی و نگاشته ی خود مسلمانان برای اروپاییان حاصل شد.
بخش عمده قرن بیستم هم همین روند ادامه داشت و آشنایی اروپاییان با اسلام عمدتا متکی بر منابع عربی و آثاری بود که از جانب خود مسلمانان نگاشته شده بود. تا اینکه در سال 1977 دانشگاه آکسفورد کتاب هاجریسم پاتریشا کرون و مایکل کوک (HAGARISM, The Making of the Islamic World) را به انتشار رساند.
کرون و کوک در این کتاب سعی کردند قرون اولیه اسلام را صرفا در منابع و متون غیراسلامی بکاوند و به آن طریق روایت کنند. نتیجه پژوهشی این کتاب بسیار رادیکال و جدلی بود. کوک و کرون در این کتاب مدعی شدند که مبتنی بر صرف منابعی که غیرمسلمانان نگاشته اند، اسلام شاخه ای از یهودیت قرایی با باورهای آخرالزمانی ست که بعدها تبدیل به دین مستقلی می شود.
انتشار کتاب هاجریسم فارغ از نتیجه پژوهشی بحث برانگیز خود موجب توجه مورخین و اهل نظر به منابع غیرعربی و غیرمسلمانانه برای مطالعات اسلامی شد. این توجه نقطه عطفی در مطالعات تاریخ اسلام را پیش روی اهل نظر گشود. پس از این کتاب و توجه تازه به منابع غیرمسلمانانه در روایت تاریخ اسلام شاگرد خانم کرون کتاب دیگری چاپ کرد که ادامه مسیر تازه به راه افتاده بود. نام کتاب رابرت هایلند «اگر اسلام را به چشمِ دیگران ببینیم» Seeing Islam as Others saw it بود که ادامه روایتگری تاریخ اسلام متکی بر منابع غیراسلامی و غیرمسلمانانه بود.
هایلند در سال 2000 مقاله مهمی نوشت که در آن تلاش کرد با یک نگاه تطبیقی روایت زندگی پیامبر(ص) در سیره ابن اسحاق و مبتنی بر منابع غیرمسلمانانه را با هم مقایسه کند. نتیجه هایلند جالب توجه بود. او به این نتیجه رسید که اگر لایه جدلی، ستیهنده و ردّیه های متون مسیحی را حذف کنیم، چارچوب اصلی روایت منابع اسلامی و عربی با منابع مسیحی و غیرمسلمانانه جز یک مورد مناقشه برانگیز تفاوت چندانی ندارد.
این یک مورد مناقشه برانگیز این بود که منابع غیرعربی و غیراسلامی، تاریخ اسلام را بدین گونه روایت می کردند که پیامبر بزرگوار اسلام در مرحله اولیه فتوح سرزمین های دیگر خود در قید حیات بوده است. این نکته هیچ ما به ازایی در منابع اسلامی نداشت و سیره های اسلامی یکسره بر این توافق داشتند که فتوحات در دوران خلفا و پس از رحلت پیامبر (ص) آغاز شده اند.
این تفاوت در روایت در زمان انتشار خود کتاب چندان مورد توجه واقع نشد تا اینکه در سال 2012 استفان شومِیکر از محققان دانشگاه اریگن کتاب مرگ پیامبر (The Death of A Prophet) را نوشت. شومِیکر آن نقطه اختلافی و صرفا ذکر شده در پی نوشت کتاب هاجریسم در مورد تاریخ مرگ پیامبر (ص) را بسط و توسعه داد. تفاوت نحوه روایت شومِیکر این بود که با توجه به محوریت این مبحث در محتوای کتاب، او با منابع بیشتری به سراغ این نکته رفت.
شاددل پس از بیان نکات قبلی، در ادامه افزود: « این نتیجه گیری در تقابل کامل با منابع اسلامی بود. منبع اصلی و قابل اعتنای اشاره شومیکر در اظهار این نقل متفاوت، متعلق به منبعی از یک یهودی تازه گرویده به مسیحیت و نوشته شده در قرن هفتم میلادی مقارن با ظهور اسلام به نام دکترین یاکوبی یا آموزه های یعقوب ( Doctorina Jacobi ) بود. این سند در بیان ظهور اسلام، اشاره به پیغمبر عربی تازه ظهور کرده ای میکند که مدعی ست کلیدهای بهشت را در دست دارد و در نزدیکی مرزهای فلسطین همراه با یاران خود در پی فتح فلسطین است.»
دانشجوی دکتری دانشگاه لایدن اضافه کرد: «از نظر من منابع مورد استناد شومیکر در کتاب خود به سه دسته قابل تقسیم بندی هستند. اول منابع نسبتا ضعیفی که چندان قابل اعتماد و اتکا نیستند. دوم، تواریخ به زبان سُریانی و غیرمسلمانانه ی قرن دوم هجری که در آنها از رسالت پیامبر (ص) با عین عبارت «پادشاهی» پیامبر و آغاز حکومت اعراب یاد می شود که در آنها مبنای تقویم هجری نیز تلقی به آغاز سلطنت پادشاهی جدید میشود.
در این دسته اسناد نیز فوت پیامبر(ص) در سال 14 هجری و همزمان با فتوحات ثبت شده است. دقت و محاسبه دقیق زمانی این نکته را آشکار میکند که در این منابع اشتباهی در محاسبه تاریخ انجام شده است. به این معنا که در نقل های دسته دوم کتاب، به تفاوت تقویم و کوتاهتر بودن سال قمری در نسبت با دیگر تقویم ها توجه نشده است و همین عدم توجه موجب سوء تفاهمی شده که تاریخ فوت پیامبر(ص) در منابع آنان اختلافی یکساله با نقل مشهور داشته باشد.
از همین رو مدعای این دسته منابع دوم نیز در کتاب شومیکر درباره تاریخ فوت پیامبر اعتبار نقل خود را تا حد زیادی از دست می دهند. اما دسته سوم که منقول از سند کهن دکترین یاکوبی یا آموزه های یعقوب در قرن هفتم است برای محققین و فضاهای علمی، بیشتر قابل توجه و بررسی ست. تصور و روایت ما از تاریخ قرون اولیه اسلامی، به تبع روایت مورخینی نظیر طبری، بلاذُری و امثالهم تصوری کلاسیک است. این تاریخ نگاران به واسطه فاصله داشتن از دوره روایت خود، با نگاهی از آینده به گذشته ، صورت بندی ای که از تاریخ به دست می دهند معمولا تابع تصور و سلیقه خود در بازنمایی وقایع است.
تصویری یکدست، مرتب، شسته رفته و با توالی های سریالی که لزوما بازتاب دهنده وقایع درهم و در هم تنیده بیرونی نیست. مطابق روایت کلاسیک تاریخی از قرن اولیه اسلام و اواخر حیات پیامبر (ص) ما با یک ترتیب و توالی بی تداخل، به ترتیب با رحلت پیامبر(ص)، جنگ های ردّه و دوران فتوحات مواجهیم. یعنی به این ترتیب که جنگ های ردّه دقیقا بعد از رحلت رسول و قتوحات هم بعد از جنگ های ردّه و پس از رحلت پیامبر اتفاق افتاده است. اما تصویر تاریخی منابع پیشاکلاسیکی شبیه دکترین یاکوبی این توالی منظم را می شکند و بیان می دارد که جنگ های ردّه و دغدغه برخی فتوح نظیر فتح فلسطین در اواخر حیات خود پیامبر(ص) هم جاری بوده است. این تصویر خلاف ترتیب منظم منابع و روایت منابع کلاسیکی نظیر تاریخ طبری و بلاذری و دیگر اسناد مشهور اسلامی متاثر از اینهاست. »
این پژوهشگر تاریخ و مطالعات اسلامی غربی افزود: « مجموع این بررسی ها نشان می دهد که بر یک مورخ و پژوهشگر تاریخ فرض است که همه منابع را با حداقل داوری پیشینی مبنی بر صحت یا ضعف سند مورد بررسی قرار دهد. از آن مهمتر هر روایت و منبع تاریخی را در سنت تاریخ نگاری خاص خود مورد نظر قرار دهد و سپس دست به تحلیل و تأمل بزند.
تاریخ نگاری به نوعی هنر ساختن گذشته است و این به معنای اتهام تاریخ سازی به مورخین نیست. بلکه به معنی واقعیت بازآفرینی و صورت بندی آنان از تاریخ است. همچنانکه در بررسی اختلاف بر سر تاریخ فوت پیامبر (ص) در منابع دسته ی دوم کتاب شومیکر، با بررسی اسناد دز سنت تاریخ نگاری خود اثبات شد که این اختلاف ناشی از سوء تفاهم در تقویم قمری و تلقی منابع غیر اسلامی از رسالت پیامبر به منزله آغاز پادشاهی عربی ای تازه و شروع گاهشمار به سنت آن زمان، یعنی آغاز سلطنتی تازه بوده است. در اینجا نیز شایسته است که بی تفاوت از کنار اسناد تاریخی غیرمسلمانانه نظیر دکترین یاکوبی نگذریم و به نحوه روایت پیشاکلاسیکی آنان از قروت اولیه اسلامی نیز نظر داشته باشیم»
نشست علمی در پایان جلسه، پس از پایان ارائه مطلب توسط سخنران به نقد و پرسش های حاضرین در مراسم اختصاص یافت.
شاددل پژوهشگر در حوزه تاریخ سیاسی اقتصادی اجتماعی صدر اسلام، باورهای آخرالزمانی، قرآن و دین در دوره باستان و متأخر است که به تازگی پذیرفته شده ی دوره دکتری در دانشگاه لایدن هلند است.
به بیان شاددل آشنایی مسیحیان غربی با اسلام ابتدائاً از دریچه منابع مسیحیان شرقی(بیزانس) به زبان سُریانی و ترجمه آن آثار به لاتین و یونانی بود. در مرحله دوم و برخلاف آشنایی های ابتدایی، پس از گسترش و تأسیس رشته های شرق شناسی در قرون هجده و نوزده مطالعات و آشنایی با اسلام عمدتاً از ترجمه منابع عربی و فارسی و ترکی و نگاشته ی خود مسلمانان برای اروپاییان حاصل شد.
بخش عمده قرن بیستم هم همین روند ادامه داشت و آشنایی اروپاییان با اسلام عمدتا متکی بر منابع عربی و آثاری بود که از جانب خود مسلمانان نگاشته شده بود. تا اینکه در سال 1977 دانشگاه آکسفورد کتاب هاجریسم پاتریشا کرون و مایکل کوک (HAGARISM, The Making of the Islamic World) را به انتشار رساند.
کرون و کوک در این کتاب سعی کردند قرون اولیه اسلام را صرفا در منابع و متون غیراسلامی بکاوند و به آن طریق روایت کنند. نتیجه پژوهشی این کتاب بسیار رادیکال و جدلی بود. کوک و کرون در این کتاب مدعی شدند که مبتنی بر صرف منابعی که غیرمسلمانان نگاشته اند، اسلام شاخه ای از یهودیت قرایی با باورهای آخرالزمانی ست که بعدها تبدیل به دین مستقلی می شود.
انتشار کتاب هاجریسم فارغ از نتیجه پژوهشی بحث برانگیز خود موجب توجه مورخین و اهل نظر به منابع غیرعربی و غیرمسلمانانه برای مطالعات اسلامی شد. این توجه نقطه عطفی در مطالعات تاریخ اسلام را پیش روی اهل نظر گشود. پس از این کتاب و توجه تازه به منابع غیرمسلمانانه در روایت تاریخ اسلام شاگرد خانم کرون کتاب دیگری چاپ کرد که ادامه مسیر تازه به راه افتاده بود. نام کتاب رابرت هایلند «اگر اسلام را به چشمِ دیگران ببینیم» Seeing Islam as Others saw it بود که ادامه روایتگری تاریخ اسلام متکی بر منابع غیراسلامی و غیرمسلمانانه بود.
هایلند در سال 2000 مقاله مهمی نوشت که در آن تلاش کرد با یک نگاه تطبیقی روایت زندگی پیامبر(ص) در سیره ابن اسحاق و مبتنی بر منابع غیرمسلمانانه را با هم مقایسه کند. نتیجه هایلند جالب توجه بود. او به این نتیجه رسید که اگر لایه جدلی، ستیهنده و ردّیه های متون مسیحی را حذف کنیم، چارچوب اصلی روایت منابع اسلامی و عربی با منابع مسیحی و غیرمسلمانانه جز یک مورد مناقشه برانگیز تفاوت چندانی ندارد.
این یک مورد مناقشه برانگیز این بود که منابع غیرعربی و غیراسلامی، تاریخ اسلام را بدین گونه روایت می کردند که پیامبر بزرگوار اسلام در مرحله اولیه فتوح سرزمین های دیگر خود در قید حیات بوده است. این نکته هیچ ما به ازایی در منابع اسلامی نداشت و سیره های اسلامی یکسره بر این توافق داشتند که فتوحات در دوران خلفا و پس از رحلت پیامبر (ص) آغاز شده اند.
این تفاوت در روایت در زمان انتشار خود کتاب چندان مورد توجه واقع نشد تا اینکه در سال 2012 استفان شومِیکر از محققان دانشگاه اریگن کتاب مرگ پیامبر (The Death of A Prophet) را نوشت. شومِیکر آن نقطه اختلافی و صرفا ذکر شده در پی نوشت کتاب هاجریسم در مورد تاریخ مرگ پیامبر (ص) را بسط و توسعه داد. تفاوت نحوه روایت شومِیکر این بود که با توجه به محوریت این مبحث در محتوای کتاب، او با منابع بیشتری به سراغ این نکته رفت.
شاددل پس از بیان نکات قبلی، در ادامه افزود: « این نتیجه گیری در تقابل کامل با منابع اسلامی بود. منبع اصلی و قابل اعتنای اشاره شومیکر در اظهار این نقل متفاوت، متعلق به منبعی از یک یهودی تازه گرویده به مسیحیت و نوشته شده در قرن هفتم میلادی مقارن با ظهور اسلام به نام دکترین یاکوبی یا آموزه های یعقوب ( Doctorina Jacobi ) بود. این سند در بیان ظهور اسلام، اشاره به پیغمبر عربی تازه ظهور کرده ای میکند که مدعی ست کلیدهای بهشت را در دست دارد و در نزدیکی مرزهای فلسطین همراه با یاران خود در پی فتح فلسطین است.»
دانشجوی دکتری دانشگاه لایدن اضافه کرد: «از نظر من منابع مورد استناد شومیکر در کتاب خود به سه دسته قابل تقسیم بندی هستند. اول منابع نسبتا ضعیفی که چندان قابل اعتماد و اتکا نیستند. دوم، تواریخ به زبان سُریانی و غیرمسلمانانه ی قرن دوم هجری که در آنها از رسالت پیامبر (ص) با عین عبارت «پادشاهی» پیامبر و آغاز حکومت اعراب یاد می شود که در آنها مبنای تقویم هجری نیز تلقی به آغاز سلطنت پادشاهی جدید میشود.
در این دسته اسناد نیز فوت پیامبر(ص) در سال 14 هجری و همزمان با فتوحات ثبت شده است. دقت و محاسبه دقیق زمانی این نکته را آشکار میکند که در این منابع اشتباهی در محاسبه تاریخ انجام شده است. به این معنا که در نقل های دسته دوم کتاب، به تفاوت تقویم و کوتاهتر بودن سال قمری در نسبت با دیگر تقویم ها توجه نشده است و همین عدم توجه موجب سوء تفاهمی شده که تاریخ فوت پیامبر(ص) در منابع آنان اختلافی یکساله با نقل مشهور داشته باشد.
از همین رو مدعای این دسته منابع دوم نیز در کتاب شومیکر درباره تاریخ فوت پیامبر اعتبار نقل خود را تا حد زیادی از دست می دهند. اما دسته سوم که منقول از سند کهن دکترین یاکوبی یا آموزه های یعقوب در قرن هفتم است برای محققین و فضاهای علمی، بیشتر قابل توجه و بررسی ست. تصور و روایت ما از تاریخ قرون اولیه اسلامی، به تبع روایت مورخینی نظیر طبری، بلاذُری و امثالهم تصوری کلاسیک است. این تاریخ نگاران به واسطه فاصله داشتن از دوره روایت خود، با نگاهی از آینده به گذشته ، صورت بندی ای که از تاریخ به دست می دهند معمولا تابع تصور و سلیقه خود در بازنمایی وقایع است.
تصویری یکدست، مرتب، شسته رفته و با توالی های سریالی که لزوما بازتاب دهنده وقایع درهم و در هم تنیده بیرونی نیست. مطابق روایت کلاسیک تاریخی از قرن اولیه اسلام و اواخر حیات پیامبر (ص) ما با یک ترتیب و توالی بی تداخل، به ترتیب با رحلت پیامبر(ص)، جنگ های ردّه و دوران فتوحات مواجهیم. یعنی به این ترتیب که جنگ های ردّه دقیقا بعد از رحلت رسول و قتوحات هم بعد از جنگ های ردّه و پس از رحلت پیامبر اتفاق افتاده است. اما تصویر تاریخی منابع پیشاکلاسیکی شبیه دکترین یاکوبی این توالی منظم را می شکند و بیان می دارد که جنگ های ردّه و دغدغه برخی فتوح نظیر فتح فلسطین در اواخر حیات خود پیامبر(ص) هم جاری بوده است. این تصویر خلاف ترتیب منظم منابع و روایت منابع کلاسیکی نظیر تاریخ طبری و بلاذری و دیگر اسناد مشهور اسلامی متاثر از اینهاست. »
این پژوهشگر تاریخ و مطالعات اسلامی غربی افزود: « مجموع این بررسی ها نشان می دهد که بر یک مورخ و پژوهشگر تاریخ فرض است که همه منابع را با حداقل داوری پیشینی مبنی بر صحت یا ضعف سند مورد بررسی قرار دهد. از آن مهمتر هر روایت و منبع تاریخی را در سنت تاریخ نگاری خاص خود مورد نظر قرار دهد و سپس دست به تحلیل و تأمل بزند.
تاریخ نگاری به نوعی هنر ساختن گذشته است و این به معنای اتهام تاریخ سازی به مورخین نیست. بلکه به معنی واقعیت بازآفرینی و صورت بندی آنان از تاریخ است. همچنانکه در بررسی اختلاف بر سر تاریخ فوت پیامبر (ص) در منابع دسته ی دوم کتاب شومیکر، با بررسی اسناد دز سنت تاریخ نگاری خود اثبات شد که این اختلاف ناشی از سوء تفاهم در تقویم قمری و تلقی منابع غیر اسلامی از رسالت پیامبر به منزله آغاز پادشاهی عربی ای تازه و شروع گاهشمار به سنت آن زمان، یعنی آغاز سلطنتی تازه بوده است. در اینجا نیز شایسته است که بی تفاوت از کنار اسناد تاریخی غیرمسلمانانه نظیر دکترین یاکوبی نگذریم و به نحوه روایت پیشاکلاسیکی آنان از قروت اولیه اسلامی نیز نظر داشته باشیم»
نشست علمی در پایان جلسه، پس از پایان ارائه مطلب توسط سخنران به نقد و پرسش های حاضرین در مراسم اختصاص یافت.
مرجع : ایرنا