کد مطلب : ۳۵۳۳۴
جملات هوشمندانه امام رضا(ع) در تنظیم سند ولایت عهدی
از اقدامات امام در جهت روشنگری و آگاهی توده مردم، چگونگی تنظیم سند ولیعهدی بود که در جای جای آن از مقاصد و اهداف باطنی مأمون پرده برداشت و بر حقوق علویان پای فشرد و توطئهای را که برای نابودی آنان انجام میشد، آشکار کرد.
امام در این سند، نوشته خود را با جمله زیر آغاز کرده و نوشته است: «ستایش برای خداوندی است که هرچه بخواهد همان کند، هرگز چیزی بر فرمانش نتوان افزود و از تنفیذ مقدّراتش نتوان سرباز زد، او از خیانت چشمها و آنچه که در سینهها پنهان است آگاهی دارد.»
امام با انتخاب این جملهها میخواست ذهن مردم را به خیانتها و نقشههای پنهانی مأمون توجه دهد. آن حضرت دستخط خود را چنین ادامه میدهد: «درود خدا بر پیامبرش محمد، خاتم پیامبران و بر خاندان پاک و مطهّرش باد… .» امام میخواست بفهماند که به چنین خاندان مقدس و ارجمندی تعلّق دارد. در ادامه نوشتند: «امیرالمؤمنین حقوقی از ما میشناخت که دیگران بدان آگاه نبودند.» و بدین وسیله یادآوری فرمودند که خلافت حق مسلّم آنان بوده و هست که دیگران آن را نشناخته غصب کردهاند. از دیگر عباراتی که امام رضا(ع) در سند ولیعهدی نوشته، این است: «او (یعنی مأمون) ولیعهدیِ خود و فرمانروایی این قلمرو بزرگ را به من واگذار کرد، البته اگر پس از وی زنده باشم… .» امام با جمله «اگر پس از وی زنده باشم» بدون شک به حوادث آینده و توطئههای مأمون اشاره میکند و نیت پلید او را در همان روزهای اول گوشزد میفرماید.
امام نوشته خود را چنین ادامه میدهد: «هرکس گرهای را که خدا بستنش را امر کرده بگشاید و ریسمانی را که هم او تحکیمش پسندیده، قطع کند، به حریم خداوند تجاوز کرده است، چه او با این عمل، امام را تحقیر کرده و حرمت اسلام را دریده است.» امام با این جملات اشاره به حق خود میکند که مأمون و پدرانش آن را غصب کردهاند.
پس منظور وی از گره و ریسمانی که نباید هرگز گسسته شود، خلافت و رهبری است که نباید پیوندش را از خاندانی گسست که خدا مأمور به آن کرده است. سپس امام چنین ادامه میدهد: «در گذشته کسی چنین کرد ولی برای جلوگیری از پراکندگی در دین و جدایی مسلمانان اعتراضی به تصمیمها نشد و امور تحمیلی به عنوان راه گریز تحمل گردید… .»
در اینجا گویا امام به مأمون طعنه میزند که باید به اطاعت وی درآید و بر تمرّد علیه وی وعلویان اصرار نورزد. سپس چنین میافزاید: «خدا را گواه بر خویشتن میگیرم که اگر رهبری مسلمانان را به دستم دهد با همه، به ویژه بنیعباس به مقتضای اطاعت از خدا و سنّت پیامبرش عمل کنم. هرگز خونی را به ناحق نریزم و نه ناموس و ثروتی را از چنگ دارندهاش به درآورم، مگر در آنجا که حدود الهی مرا دستور داده است.»
امام با ذکر این مطالب، تفاوت فاحش میان سبک حکمرانی اهلبیت با سبک سیاست دشمنانشان را بیان میکند. امام همچنین میافزاید: «… اگر چیزی از پیش خود آوردم، یا در حکم تغییر و دگرگونی در انداختم، شایسته این مقام نبوده، خود را مستحق کیفر نمودهام و من به خدا پناه میبرم از خشم او… .» بیان این جمله برای مبارزه با عقیده رایج در میان مردم بود که علمای کج فهم آن را بیان کرده بودند؛ به این معنا که خلیفه یا هر حکمرانی، مصون از هرگونه کیفر و بازخواستی است، چه او در مقامی برتر از قانون قرار گرفته و اگر دست به هر جرم و انحرافی بزند کسی نباید بر او خرده بگیرد، تا چه رسد به قیام بر ضد او.
امام(ع) با توجه به شیوه مأمون و سایر خلفای عباسی میخواهد این معنا را به همگان تفهیم کند که فرمانروا باید پاسدار نظام قانون باشد، نه آنکه مافوق آن قرار بگیرد. از این رو نباید هرگز از کیفر و بازخواست بگریزد. آنگاه برای اعلام عدم رضایت خویش به قبول ولیعهدی و نافرجام بودن آن به صراحت چنین بیان میدارد: «… جفر و جامعه خلاف آن را حکایت میکنند… .» یعنی بر خلاف ظاهر امر که حاکی از دستیابی من به حق امامت و خلافت میباشد، من هرگز آن را دریافت نخواهم کرد.
افزون بر اینها امام میخواهد با ذکر این حقیقت به رکن دوم از ارکان امامت راستین اهلبیت نیز اشاره کند که عبارت است از: آگاهی به امور غیبی و علوم ذاتی که خداوند فقط ایشان را بدین جهت بر دیگران برتری بخشیده است.
در ادامه امام به صراحت کامل بیان میدارد که: «من دستور امیرالمؤمنین (یعنی مأمون) را پذیرفتم و خشنودیاش را بدین وسیله جلب کردم… .» معنای این عبارت آن است که اگر امام ولیعهدی را نمیپذیرفت به خشم مأمون گرفتار میآمد و همگان نیز معنای خشم خلفای جور را به خوبی میدانستند که برای ارتکاب جنایت و تجاوز، به هیچ دلیلی نیازمند نبودند. امام همچنین برای قبول ولیعهدی شرایطی را گذاشتند؛ از جمله: «هرگز کسی را بر مقامی نگمارد و نه کسی را عزل و نه نصب و نه سنّتی را نقض کند و نه چیزی را از وضع موجود دگرگون سازد و از دور مشاور در امر حکومت باشد.
انتخاب شفقنا از کتاب معارف اسلامی
انتهای پیام
امام در این سند، نوشته خود را با جمله زیر آغاز کرده و نوشته است: «ستایش برای خداوندی است که هرچه بخواهد همان کند، هرگز چیزی بر فرمانش نتوان افزود و از تنفیذ مقدّراتش نتوان سرباز زد، او از خیانت چشمها و آنچه که در سینهها پنهان است آگاهی دارد.»
امام با انتخاب این جملهها میخواست ذهن مردم را به خیانتها و نقشههای پنهانی مأمون توجه دهد. آن حضرت دستخط خود را چنین ادامه میدهد: «درود خدا بر پیامبرش محمد، خاتم پیامبران و بر خاندان پاک و مطهّرش باد… .» امام میخواست بفهماند که به چنین خاندان مقدس و ارجمندی تعلّق دارد. در ادامه نوشتند: «امیرالمؤمنین حقوقی از ما میشناخت که دیگران بدان آگاه نبودند.» و بدین وسیله یادآوری فرمودند که خلافت حق مسلّم آنان بوده و هست که دیگران آن را نشناخته غصب کردهاند. از دیگر عباراتی که امام رضا(ع) در سند ولیعهدی نوشته، این است: «او (یعنی مأمون) ولیعهدیِ خود و فرمانروایی این قلمرو بزرگ را به من واگذار کرد، البته اگر پس از وی زنده باشم… .» امام با جمله «اگر پس از وی زنده باشم» بدون شک به حوادث آینده و توطئههای مأمون اشاره میکند و نیت پلید او را در همان روزهای اول گوشزد میفرماید.
امام نوشته خود را چنین ادامه میدهد: «هرکس گرهای را که خدا بستنش را امر کرده بگشاید و ریسمانی را که هم او تحکیمش پسندیده، قطع کند، به حریم خداوند تجاوز کرده است، چه او با این عمل، امام را تحقیر کرده و حرمت اسلام را دریده است.» امام با این جملات اشاره به حق خود میکند که مأمون و پدرانش آن را غصب کردهاند.
پس منظور وی از گره و ریسمانی که نباید هرگز گسسته شود، خلافت و رهبری است که نباید پیوندش را از خاندانی گسست که خدا مأمور به آن کرده است. سپس امام چنین ادامه میدهد: «در گذشته کسی چنین کرد ولی برای جلوگیری از پراکندگی در دین و جدایی مسلمانان اعتراضی به تصمیمها نشد و امور تحمیلی به عنوان راه گریز تحمل گردید… .»
در اینجا گویا امام به مأمون طعنه میزند که باید به اطاعت وی درآید و بر تمرّد علیه وی وعلویان اصرار نورزد. سپس چنین میافزاید: «خدا را گواه بر خویشتن میگیرم که اگر رهبری مسلمانان را به دستم دهد با همه، به ویژه بنیعباس به مقتضای اطاعت از خدا و سنّت پیامبرش عمل کنم. هرگز خونی را به ناحق نریزم و نه ناموس و ثروتی را از چنگ دارندهاش به درآورم، مگر در آنجا که حدود الهی مرا دستور داده است.»
امام با ذکر این مطالب، تفاوت فاحش میان سبک حکمرانی اهلبیت با سبک سیاست دشمنانشان را بیان میکند. امام همچنین میافزاید: «… اگر چیزی از پیش خود آوردم، یا در حکم تغییر و دگرگونی در انداختم، شایسته این مقام نبوده، خود را مستحق کیفر نمودهام و من به خدا پناه میبرم از خشم او… .» بیان این جمله برای مبارزه با عقیده رایج در میان مردم بود که علمای کج فهم آن را بیان کرده بودند؛ به این معنا که خلیفه یا هر حکمرانی، مصون از هرگونه کیفر و بازخواستی است، چه او در مقامی برتر از قانون قرار گرفته و اگر دست به هر جرم و انحرافی بزند کسی نباید بر او خرده بگیرد، تا چه رسد به قیام بر ضد او.
امام(ع) با توجه به شیوه مأمون و سایر خلفای عباسی میخواهد این معنا را به همگان تفهیم کند که فرمانروا باید پاسدار نظام قانون باشد، نه آنکه مافوق آن قرار بگیرد. از این رو نباید هرگز از کیفر و بازخواست بگریزد. آنگاه برای اعلام عدم رضایت خویش به قبول ولیعهدی و نافرجام بودن آن به صراحت چنین بیان میدارد: «… جفر و جامعه خلاف آن را حکایت میکنند… .» یعنی بر خلاف ظاهر امر که حاکی از دستیابی من به حق امامت و خلافت میباشد، من هرگز آن را دریافت نخواهم کرد.
افزون بر اینها امام میخواهد با ذکر این حقیقت به رکن دوم از ارکان امامت راستین اهلبیت نیز اشاره کند که عبارت است از: آگاهی به امور غیبی و علوم ذاتی که خداوند فقط ایشان را بدین جهت بر دیگران برتری بخشیده است.
در ادامه امام به صراحت کامل بیان میدارد که: «من دستور امیرالمؤمنین (یعنی مأمون) را پذیرفتم و خشنودیاش را بدین وسیله جلب کردم… .» معنای این عبارت آن است که اگر امام ولیعهدی را نمیپذیرفت به خشم مأمون گرفتار میآمد و همگان نیز معنای خشم خلفای جور را به خوبی میدانستند که برای ارتکاب جنایت و تجاوز، به هیچ دلیلی نیازمند نبودند. امام همچنین برای قبول ولیعهدی شرایطی را گذاشتند؛ از جمله: «هرگز کسی را بر مقامی نگمارد و نه کسی را عزل و نه نصب و نه سنّتی را نقض کند و نه چیزی را از وضع موجود دگرگون سازد و از دور مشاور در امر حکومت باشد.
انتخاب شفقنا از کتاب معارف اسلامی
انتهای پیام
مرجع : شفقنا