کد مطلب : ۳۵۵۶۰
شعر خوانی احمد بابایی به مناسبت سالروز سازمان تبلیغات اسلامی
وا شده مشت زمان و لب حیرانیها
گره افتاده به افسانه سفیانیها
روضه مشک رسیدست به بیآبیها
باز هم حرمله سرجوخه وهابیها
قرنها زخم به یک پلک زدن رد شده است
گفته تقویم خدا فصل محمد شده است
ناله دارند در این معرکه نیها دفها
صف کشیدند پی قافله مستضعفها
از احد نعره زند حمزه که احمد زندست
باکی از کشته شدن نیست که ایزد زندست
از سر هر که ستم پیشه کلاه افتادست
عدل با لشگری از آه به راه افتادست
وقت معلوم به دجالی تلمود رسید
عید خیبرشکنان جمعه موعود رسید
هان فراموش مکن زنده به یادیم همه
در پی نصر خداییم عمادیم همه
خون ما بذر جهاد است بگو با صهیون
میر ما فاطمه زادست بگو با صهیون
حاش لله که به دو تا حاشیه دل بسته شویم
باز در خواب ببینید که ما خسته شویم
در لغتنامه ما ننگ به غافل مانده
کدخدا نیز حماریست که در گل مانده
عاشقان را ز تن چاک زده باکی نیست
هر که را نیست شهادت دل افلاکی نیست
از دم روح خدا آه به فریاد کشیم
انتظار فرج از نیمه خرداد کشیم
شب قدریم و به از حرف هزاران ماهیم
ما بسیجی شده نهضت روح اللهیم
چند سالیست جنون واجب عینی شده است
حاکم امت حق حکم خمینی شده است
با علی تا گذر کربلا همراهیم
رویش تازهای از گلشن روح اللهیم
کدخدا را اجل قطعی و وقت اگاهیم
همه فرزند قسم خورده روح اللهیم
خون مظلوم گواه است شهادت اینست
حج ما بر سرنیزه است عبادت اینست
بکشید امت حق را که سعادت اینست
خاک پای شهدا تاج شرف خواهد شد
برکت خون نمر مکه نجف خواهد شد
وقت آنست حجاز از جگرش آه کشد
یوسف فاطمه بیرون ز دل چاه کشد
سنی و شیعه کند آنچه دل احمد خواست
امت واحده از شرق به خواهد خواست
امت واحده و قافلهای بت شکنیم
گاهی در نجف و گاه عقیق یمینیم
آید آن روز که از واهمه بیرون بزنیم
پرچم فتح سر تپه صهیون بزنیم
شب ما آیه نور است بگو با صهیون
عید ما صبح ظهور است بگو با صهیون
گاه امواج فراتیم و گهی در نیلیم
صاعقه صاعقه بر هستی اسرائیلیم
انتهای پیام/