کد مطلب : ۳۶۲۴۲
مناسک مذهبی ظرفیت زیادی برای خلق اثر هنری دارند
ابوالفضل آقایی، متولد ۱۳۵۰ در اصفهان و فارغالتحصیل کارشناسی گرافیک و کارشناسی ارشد نقاشی است. او سالهاست که به تدریس رشتههای تجسمی در اصفهان اشتغال دارد و با الهام از منابع هنر عامیانه ایران، بهخصوص در شهر اصفهان، به خلق اثر در رشته نقاشیخط پرداخته است. نمایشگاههایی نیز از این مجموعه آثار در اصفهان، تهران و دیگر شهرها برگزار کرده و در پایاننامه کارشناسی ارشد خود به سراغ بیرقهای عزاداری اصفهان رفته و با بررسی آنها، به خلق آثاری مدرن با الهام از این گنجینه تصویری هنرهای عامه ایرانی پرداخته است. خبرنگار ایکنا در اصفهان، با او گفتوگویی در خصوص این آثار انجام داده که متن آن را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ جرقه اولیهای که باعث شد در مقطعی، شاکله آثار شما بر اساس بیرقها و خطنگارههای عاشورایی شکل بگیرد و پایاننامه کارشناسی ارشد خود را نیز به این موضوع اختصاص دهید، چه بود؟
از دوران هنرستان، به خطاطی و نوشتن علاقهمند بودم و کلاسهای خوشنویسی را پیگیری میکردم. از آن دوران، نوشتارهایی که ساختار معنویت بر آنها حاکم بود، برایم جذابیت داشت؛ اینگونه بود که موضوع پایاننامه ارشدم را «خطنگارههای عاشورایی در بیرقها و پرچمهای هیئتهای مذهبی اصفهان» انتخاب کردم و در این مسیر، به شناخت و تجربیات جالبی رسیدم. البته از دوران هنرستان که مشغول تحصیل در رشته گرافیک بودم، با آثار مکتب سقاخانه بهصورت جسته و گریخته روبرو میشدم. زمانی هم که وارد دانشگاه شدم و این موضوع برایم شکل علمیتری پیدا کرد، متوجه شدم که اتفاقات نابی میتواند در ساختار این جریان رخ دهد.
ایکنا ـ با توجه به اینکه در دورههای قبل، در جریانهایی مانند مکتب سقاخانه، هنرمندان از این آثار الهام گرفتهاند، نوع نگاه و الگوبرداری شما و بهنوعی، پیشزمینه ذهنیتان از این المانهای عاشورایی چگونه بود؟
از جمله آثاری که در اینباره به من درس آموختند، میتوانم به آثار حسین زندهرودی، محمد احصایی و یا زندهیادان، رضا مافی و فرامرز پیلارام اشاره کنم. همچنین موفق شدم برای دورهای نزد استاد نصرالله افجعهای به کسب تجربه بپردازم و از نزدیک با نگاه و منش هنرمندانه و آثار ایشان آشنا شوم و این پیشزمینهای شد تا در کارهایم، از بازی با حروف و خطوط استفاده کنم.
ایکنا ـ آیا در خصوص تعداد آثاری که خلق کردهاید، روند و ایده خاصی داشتهاید؟ تاکنون، چه تعداد آثار و با چه تکنیکها و ابعادی در این زمینه خلق کردهاید؟
بهدلیل تجربه در تندنویسی و خطاطی و سابقهای که در گرافیک داشتم و همچنین کارهایی که با استادان مختلف در خصوص handwriting یا بهنوعی، اتود زدنهای سریع انجام داده بودم، پیشزمینهای در من ایجاد شد تا از این فرمها و مدیومهای مختلفی که در دوران تحصیل رشته گرافیک تجربه کرده بودم، در آثارم استفاده کنم. بسیاری از پوسترها، لوگوها و یا جلد کتابهایی را که برای طراحی در دست داشتم، با این تکنیکها تولید میکردم.
بنابراین، زمانی که روی خطنگارههای عاشورایی متمرکز شدم و پردهها و بیرقهای زیادی را در هئیتهای مختلف اصفهان نگاه میکردم، متوجه شدم اصطلاحاً به این تندنویسی اشراف کافی و علاقه دارم؛ لذا مجموعهای که خلق کردم، با ابزارهای مختلفی که در دسترس بود، از جمله ماژیک، آبرنگ و یا ابزارهای خودساخته شکل گرفت؛ پارچهای را به دور کاتر میپیچیدم، با مرکب آغشته میکردم و مینوشتم. اینطور شد که از این روش و حس برای نوشتن استفاده کردم و نتایج خوبی نیز گرفتم.
اگر بخواهم مراحل کار را از اتود تا کار پایانی حساب کنم، عدد دقیقی از آثارم در دست ندارم، چون کارهای زیادی خلق کردم، ولی به یاد دارم که برای بیرقها و خطنگارهها، ۷۲ فریم کار تحویل دادم.
ایکنا ـ آیا از میان این سبک و مجموعه آثار، اثری در موزهها یا اماکن آیینی و مذهبی نگهداری میشود؟
چند نمایشگاه برای این مجموعه آثار برگزار کردم که شاخصترین آنها در سالن رودکی تالار وحدت تهران به مدت ۱۰ روز برگزار شد و مجموعه تالار وحدت نیز دو فریم از این مجموعه را خریداری کرد. همچنین در موزه هنرهای معاصر اصفهان، از آثار عاشورایی رونمایی کردم و به مدت سه هفته، آثار در معرض دید عموم قرار گرفت. این موزه نیز یک اثر از این مجموعه خریداری کرد. در بهمن 1395 این سعادت را پیدا کردم تا راهی سفر کربلا شوم؛ در این سفر نیز چهار اثر از این مجموعه را به موزه آثار نفيس کربلا تقدیم کردم. اینها مجموعه فعالیتهایی بود که در این سالها با این موضوع انجام شد و در این مکانها از آنها رونمایی شده است. البته یکی از دوستانم که در شبکه تلویزیونی امام حسین(ع) عراق مشغول کار بود، کلیپی از آثار بنده در یکی از مکانهای تاریخی اصفهان ساخت که در ایام محرم به نمایش گذاشته میشد.
ایکنا ـ آیا در بررسی بیرقها و خطنگارههای عاشورایی معاصر، به وجه تمایزی میان بیرقهای شهرهای مختلف ایران با اصفهان از لحاظ رنگ، نقش و... برخورد کردهاید؟
هنگامی که به مدت یک سال در اصفهان مشغول بررسی بیرقها و پرچمهای عاشورایی در هیئتها بودم، به ساختارهای چشمنواز و ترکیببندیهای ویژهای رسیدم. البته هر مقدار که این پرچمها تاریخ شکلگیری قدیمیتری داشتند، ساختارهای بهتری نیز دارا بودند؛ بهنوعی هر چه به دوران اخیر نزدیک میشویم، از هویت این آثار کاسته و مشخص میشود که صنعت دوخت و چرخهای صنعتی تأثیر خودش را گذاشته است. آنچه من را علاقهمند کرد، این بود که شاکله و بهاصطلاح استخوانبندی یکسانی برای پرچمها در تمام شهرها همچون تهران و اصفهان وجود داشت. به بیانی دیگر، تفاوت چندانی میان بیرقهای مورد استفاده در شهرهای ایران وجود ندارد و تفاوتهای جزئی با یکدیگر دارند.
ایکنا ـ آیا از نظر شما، اقتباس از مناسک مذهبی و ملی مانند عزاداری محرم، ظرفیت کار در زمینه هنر معاصر را دارد؟ و آیا کار کردن در این زمینه را به نسل جوان و دانشجویان خود پیشنهاد میکنید؟
برای این پروژه در بسیاری از فستیوالها و جشنوارههای مختلف داخلی همراه با موضوعات متفاوت مذهبی شرکت کردم و رتبههایی بهدست آوردم. ظرفیت بالایی در این خصوص وجود دارد که میتوانیم از آن در فرهنگ خود استفاده کنیم؛ البته نکته آسیبشناسانهای که باید به آن اشاره کنم، این است که در یک دهه گذشته، به شکل افراطی و بدون چهارچوب از این موضوعات استفاده شد و بهدلیل استفاده بیش از اندازه در این آثار، از جایگاه فرهنگی و ارزشمند خود خارج شده و تنزل پیدا کرده است. در یک دهه اخیر، از من برای حضور در جشنوارههای مختلف دعوت شد، ولی آنها را رد کردم، چون باور دارم زمانی که اثر وارد نوعی سفارشهای دولتی شود، ارزش خود را از دست میدهد.
ایکنا ـ با توجه به آثاری که در زمینه نقاشیخط بر روی بوم خلق کردهاید و مقایسه آنها با این مجموعه آثار که بهصورت میکسمدیا انجام شده است، متوجه میشویم که اجراهای روی بوم با وسواس بیشتر و مجموعه موردنظر با بداهگی بیشتری انجام شده است. چه رویکردی به این مسئله داشتهاید و این تفاوت از کجا ناشی میشود؟ آیا خلق تعداد بیشتر آثار باعث این مسئله شده است؟
زمانی که برای این موضوع مشغول به کار بودم، دفترهای مختلفی برای خودم ساختم و در فضاهای مختلفی که در طول روز قرار میگرفتم، از جمله کارگاههای هنرستان، دانشگاه و زمانهایی که فرصت آزادتری داشتم، سعی میکردم ابزار و وسایلی برای خودم فراهم کنم تا بتوانم اتود بزنم. بنابراین، همیشه ماژیک یا راپیدی همراه خود داشتم. اینگونه بود که این پروژه بهدلیل سرعت اتودها و کارهایم، سریعتر به نتیجه رسید. از دل این مجموعه اتودهایی که انجام میدادم، تعدادی از آنها به خوبی روی کاغذ به اجرا درمیآمد و آثاری کامل بود که سپس قاب شده و به نمایش گذاشته میشد. با تعداد دیگری از آنها بیشتر وقت گذراندم و روی آنها کار کردم تا روی بوم پیاده شدند. هر چه باشد، دو مدیوم متفاوت بودند که یکی از آنها با سرعت بیشتر آماده میشد و دیگری به زمان و دقت بیشتری نیاز داشت که از نظر من، هر کدام جایگاه خاص خودشان را داشتند.
در پایان باید بگویم، مجموعه آثاری که خلق شدند، از نظر من موضوعات خوبی داشتند و فکر میکنم اگر زمانی افرادی به این موضوع علاقهمند باشند، میتوانند از پایاننامه من تعدادی موضوعات جدید پیدا کنند. در روند شکلگیری این پایاننامه، با افراد، استادان و هیئتهای مختلفی آشنا شدم که با مراجعه به آن میتوانند از این مراکز مطلع شده و برای پژوهش از آنها استفاده کنند.
ایکنا ـ جرقه اولیهای که باعث شد در مقطعی، شاکله آثار شما بر اساس بیرقها و خطنگارههای عاشورایی شکل بگیرد و پایاننامه کارشناسی ارشد خود را نیز به این موضوع اختصاص دهید، چه بود؟
از دوران هنرستان، به خطاطی و نوشتن علاقهمند بودم و کلاسهای خوشنویسی را پیگیری میکردم. از آن دوران، نوشتارهایی که ساختار معنویت بر آنها حاکم بود، برایم جذابیت داشت؛ اینگونه بود که موضوع پایاننامه ارشدم را «خطنگارههای عاشورایی در بیرقها و پرچمهای هیئتهای مذهبی اصفهان» انتخاب کردم و در این مسیر، به شناخت و تجربیات جالبی رسیدم. البته از دوران هنرستان که مشغول تحصیل در رشته گرافیک بودم، با آثار مکتب سقاخانه بهصورت جسته و گریخته روبرو میشدم. زمانی هم که وارد دانشگاه شدم و این موضوع برایم شکل علمیتری پیدا کرد، متوجه شدم که اتفاقات نابی میتواند در ساختار این جریان رخ دهد.
ایکنا ـ با توجه به اینکه در دورههای قبل، در جریانهایی مانند مکتب سقاخانه، هنرمندان از این آثار الهام گرفتهاند، نوع نگاه و الگوبرداری شما و بهنوعی، پیشزمینه ذهنیتان از این المانهای عاشورایی چگونه بود؟
از جمله آثاری که در اینباره به من درس آموختند، میتوانم به آثار حسین زندهرودی، محمد احصایی و یا زندهیادان، رضا مافی و فرامرز پیلارام اشاره کنم. همچنین موفق شدم برای دورهای نزد استاد نصرالله افجعهای به کسب تجربه بپردازم و از نزدیک با نگاه و منش هنرمندانه و آثار ایشان آشنا شوم و این پیشزمینهای شد تا در کارهایم، از بازی با حروف و خطوط استفاده کنم.
ایکنا ـ آیا در خصوص تعداد آثاری که خلق کردهاید، روند و ایده خاصی داشتهاید؟ تاکنون، چه تعداد آثار و با چه تکنیکها و ابعادی در این زمینه خلق کردهاید؟
بهدلیل تجربه در تندنویسی و خطاطی و سابقهای که در گرافیک داشتم و همچنین کارهایی که با استادان مختلف در خصوص handwriting یا بهنوعی، اتود زدنهای سریع انجام داده بودم، پیشزمینهای در من ایجاد شد تا از این فرمها و مدیومهای مختلفی که در دوران تحصیل رشته گرافیک تجربه کرده بودم، در آثارم استفاده کنم. بسیاری از پوسترها، لوگوها و یا جلد کتابهایی را که برای طراحی در دست داشتم، با این تکنیکها تولید میکردم.
بنابراین، زمانی که روی خطنگارههای عاشورایی متمرکز شدم و پردهها و بیرقهای زیادی را در هئیتهای مختلف اصفهان نگاه میکردم، متوجه شدم اصطلاحاً به این تندنویسی اشراف کافی و علاقه دارم؛ لذا مجموعهای که خلق کردم، با ابزارهای مختلفی که در دسترس بود، از جمله ماژیک، آبرنگ و یا ابزارهای خودساخته شکل گرفت؛ پارچهای را به دور کاتر میپیچیدم، با مرکب آغشته میکردم و مینوشتم. اینطور شد که از این روش و حس برای نوشتن استفاده کردم و نتایج خوبی نیز گرفتم.
اگر بخواهم مراحل کار را از اتود تا کار پایانی حساب کنم، عدد دقیقی از آثارم در دست ندارم، چون کارهای زیادی خلق کردم، ولی به یاد دارم که برای بیرقها و خطنگارهها، ۷۲ فریم کار تحویل دادم.
ایکنا ـ آیا از میان این سبک و مجموعه آثار، اثری در موزهها یا اماکن آیینی و مذهبی نگهداری میشود؟
چند نمایشگاه برای این مجموعه آثار برگزار کردم که شاخصترین آنها در سالن رودکی تالار وحدت تهران به مدت ۱۰ روز برگزار شد و مجموعه تالار وحدت نیز دو فریم از این مجموعه را خریداری کرد. همچنین در موزه هنرهای معاصر اصفهان، از آثار عاشورایی رونمایی کردم و به مدت سه هفته، آثار در معرض دید عموم قرار گرفت. این موزه نیز یک اثر از این مجموعه خریداری کرد. در بهمن 1395 این سعادت را پیدا کردم تا راهی سفر کربلا شوم؛ در این سفر نیز چهار اثر از این مجموعه را به موزه آثار نفيس کربلا تقدیم کردم. اینها مجموعه فعالیتهایی بود که در این سالها با این موضوع انجام شد و در این مکانها از آنها رونمایی شده است. البته یکی از دوستانم که در شبکه تلویزیونی امام حسین(ع) عراق مشغول کار بود، کلیپی از آثار بنده در یکی از مکانهای تاریخی اصفهان ساخت که در ایام محرم به نمایش گذاشته میشد.
ایکنا ـ آیا در بررسی بیرقها و خطنگارههای عاشورایی معاصر، به وجه تمایزی میان بیرقهای شهرهای مختلف ایران با اصفهان از لحاظ رنگ، نقش و... برخورد کردهاید؟
هنگامی که به مدت یک سال در اصفهان مشغول بررسی بیرقها و پرچمهای عاشورایی در هیئتها بودم، به ساختارهای چشمنواز و ترکیببندیهای ویژهای رسیدم. البته هر مقدار که این پرچمها تاریخ شکلگیری قدیمیتری داشتند، ساختارهای بهتری نیز دارا بودند؛ بهنوعی هر چه به دوران اخیر نزدیک میشویم، از هویت این آثار کاسته و مشخص میشود که صنعت دوخت و چرخهای صنعتی تأثیر خودش را گذاشته است. آنچه من را علاقهمند کرد، این بود که شاکله و بهاصطلاح استخوانبندی یکسانی برای پرچمها در تمام شهرها همچون تهران و اصفهان وجود داشت. به بیانی دیگر، تفاوت چندانی میان بیرقهای مورد استفاده در شهرهای ایران وجود ندارد و تفاوتهای جزئی با یکدیگر دارند.
ایکنا ـ آیا از نظر شما، اقتباس از مناسک مذهبی و ملی مانند عزاداری محرم، ظرفیت کار در زمینه هنر معاصر را دارد؟ و آیا کار کردن در این زمینه را به نسل جوان و دانشجویان خود پیشنهاد میکنید؟
برای این پروژه در بسیاری از فستیوالها و جشنوارههای مختلف داخلی همراه با موضوعات متفاوت مذهبی شرکت کردم و رتبههایی بهدست آوردم. ظرفیت بالایی در این خصوص وجود دارد که میتوانیم از آن در فرهنگ خود استفاده کنیم؛ البته نکته آسیبشناسانهای که باید به آن اشاره کنم، این است که در یک دهه گذشته، به شکل افراطی و بدون چهارچوب از این موضوعات استفاده شد و بهدلیل استفاده بیش از اندازه در این آثار، از جایگاه فرهنگی و ارزشمند خود خارج شده و تنزل پیدا کرده است. در یک دهه اخیر، از من برای حضور در جشنوارههای مختلف دعوت شد، ولی آنها را رد کردم، چون باور دارم زمانی که اثر وارد نوعی سفارشهای دولتی شود، ارزش خود را از دست میدهد.
ایکنا ـ با توجه به آثاری که در زمینه نقاشیخط بر روی بوم خلق کردهاید و مقایسه آنها با این مجموعه آثار که بهصورت میکسمدیا انجام شده است، متوجه میشویم که اجراهای روی بوم با وسواس بیشتر و مجموعه موردنظر با بداهگی بیشتری انجام شده است. چه رویکردی به این مسئله داشتهاید و این تفاوت از کجا ناشی میشود؟ آیا خلق تعداد بیشتر آثار باعث این مسئله شده است؟
زمانی که برای این موضوع مشغول به کار بودم، دفترهای مختلفی برای خودم ساختم و در فضاهای مختلفی که در طول روز قرار میگرفتم، از جمله کارگاههای هنرستان، دانشگاه و زمانهایی که فرصت آزادتری داشتم، سعی میکردم ابزار و وسایلی برای خودم فراهم کنم تا بتوانم اتود بزنم. بنابراین، همیشه ماژیک یا راپیدی همراه خود داشتم. اینگونه بود که این پروژه بهدلیل سرعت اتودها و کارهایم، سریعتر به نتیجه رسید. از دل این مجموعه اتودهایی که انجام میدادم، تعدادی از آنها به خوبی روی کاغذ به اجرا درمیآمد و آثاری کامل بود که سپس قاب شده و به نمایش گذاشته میشد. با تعداد دیگری از آنها بیشتر وقت گذراندم و روی آنها کار کردم تا روی بوم پیاده شدند. هر چه باشد، دو مدیوم متفاوت بودند که یکی از آنها با سرعت بیشتر آماده میشد و دیگری به زمان و دقت بیشتری نیاز داشت که از نظر من، هر کدام جایگاه خاص خودشان را داشتند.
در پایان باید بگویم، مجموعه آثاری که خلق شدند، از نظر من موضوعات خوبی داشتند و فکر میکنم اگر زمانی افرادی به این موضوع علاقهمند باشند، میتوانند از پایاننامه من تعدادی موضوعات جدید پیدا کنند. در روند شکلگیری این پایاننامه، با افراد، استادان و هیئتهای مختلفی آشنا شدم که با مراجعه به آن میتوانند از این مراکز مطلع شده و برای پژوهش از آنها استفاده کنند.
مرجع : سايت خبری قرآنی