کد مطلب : ۳۶۳۴۵
نذری که بینالمللی شد!/اینجا دلتان را به ضریح اباعبدالله کوک بزنید
کوک اول این کتیبهها از اربعین پارسال به تن پارچهها نشست. همان روزهایی که بعد از یک سال دلتنگی، بیتاب و مشتاق دیدن حرم حضرت یار بودیم، اما باز شرایط برای رفتنمان مهیا نشد. ما ماندیم و زخم فراقی که سر باز کرده بود ما ماندیم و دلتنگی! اما بعضیها برای روزهای دلتنگی، خوب چاره داشتند. مثل «زهرا نیلفروشان» که نذر کتیبهها را از همان روزها شروع کرد. نذری که باید از زبان خودش شنید:«نذر کتیبهها خیلی دلی شروع شد. همان روزهایی که مرزهای زمینی بسته بود و شرایط برای رفتن همه فراهم نبود. روزهای سختی بود، همه دلشکسته و بیتاب بودیم. تصمیم گرفتم در صفحه اینستاگرامم آموزش رایگان کتیبهدوزی بگذارم تا تسکینی بشود برای دل تنگ همهی جامانده ها! گفتم برای رفع دلتنگی و به امید نیم نگاهی از جانب اباعبدالله، بیایید نام مبارکشان را کوک بزنیم و این پرچمها را آویزان کنیم به خانهمان تا نور و برکت بشود. استقبال خوبی شد و امسال محرم دوباره این طرح جان گرفت.»
از ایران تا کانادا_تورنتو
نور بودنش را نمیشود انکار کرد؛ نوری که از خانه کوچک و دل بزرگ زهرا شروع شده و حالا به کشورهای دیگر هم رسیده. زهرا میان حرفهایش میگوید:« آموزش رایگان کتیبه دوزی را که در صفحهاینستاگرام گذاشتم. از همه شهرهای ایران عکس کتیبههایشان را برایم میفرستادند. اما چیزی که برایم جالب بود این بود که از خارج از کشور هم پیام میدادند و میگفتند شروع کردند به کتیبه دوزی! خیلی از ایرانیهای مقیم کشورهای دیگر دسترسی به پرچم ندارند و محرم امسال خانهشان را با کتیبهای که خودشان دوختند، حسینی کردند. مثلا خانمی از کانادا عکس کتیبهاش را فرستاد و گفت این را با آموزشهای شما دوختهام! گفت برای پیدا کردن وسیلههای گلدوزی خیلی به زحمت افتاده. حتی بعضیوسایل را هم نتوانسته فراهمکند اما هر طور بوده نام امام حسین(ع) را روی کتیبهاش کوک زده تا نور خانهاش باشد. اتفاق جالبترش این بود که آدرس مغازهای که از آن خرید کرده را برایم فرستاد تا اگر کس دیگری در کانادا میخواست این کار را شروع کند برای خرید وسایل به مشکل نخورد. کار برای امام حسین(ع) برکت دارد. نیت که کنی مشتاقان گوشه کار را میگیرند تا این نور وسیعتر شود.»
کتیبهای که به حرم اباعبدالله رسید!
کوک به کوک این کتیبهها وصله میشود به جان! روضه میشود. اشک میشود. گاهی دلت را تا پشت ضریح ارباب میکشاند. سر انگشتانت را که از سختی سوزن ضمخت شده میرساند به شبکههای ضریح اباعبدالله ! کوک به کوک این کتیبهها نور میشود. مینشنید روی دل، آدم را کربلایی میکند. شاید برای همین است که زهرا نامش را گذاشته کوک بهشتی!
میگوید:«من فکر میکنم این کتیبهدوزی چون کار دست است و روح آدم درگیرش میشود نورش باقی میماند. کوک به کوک این کتیبهها واقعا نور دارد و من این را به چشم دیدهام. از ابتدای محرم امسال که طرح کوک بهشتی دوباره جان گرفت خیلیها پیام دادند و گفتند به واسطه کتیبهدوزی گره از مشکلشان باز شده، حاجتی را گرفتند. آرامش به دلهایشان برگشته و یا برات کربلایشان امضا شده. مثلا یکی از کسانی که در این نذر شرکت کرده بود. کتیبهاش کربلاییاش کرد و برای عاشورا در حرم امام حسین(ع)بود. کتیبه را اهدا کرده بود به حرم و تبرکی گرفته بود از حرم آقا.»
برکت کتیبهها و بیماری که شفا گرفت!
قصههای قشنگی پشت هر کتیبه است.خیال میکنم هر گرهای که به جان پارچه مینشیند گرهای از زندگی باز میکند.همین چند روز پیش گلدوزی نام اباعبدالله یک نفر را از تخت بیمارستان بلند کرد. خدا میداند هربار شنیدن این داستانها برای زهرا چقدر حس خوبی دارد، اما این یکی بیشتر. بغض گلویش را قورت میدهد اما لرزش صدایش پرده از حال دلش برمیدارد. میگوید:«چند روز پیش خانمی به من پیام داد و گفت. من توی بیمارستان هستم و وضعیت خوبی ندارم. باید پیوند مغز استخوان شوم و حالا حالاها مهمان این تخت هستم.تقریبا باید یک ماه بستری میشد. بخاطر اینکه حوصلهاش سر نرود و از حال و هوای محرم دور نماند. گفته بود برایش وسیله فراهم کنند تا کتیبه بدوزد. هنوز یک هفته نگذشته بود که از مشهد به من پیام داد و گفت به برکت کتیبهای که گلدوزی کرده. حالش خوب شده از بیمارستان مرخص شده و طلبیده شده زیارت امام رضا!»
پشت این کتیبهها قصههای زیادی است!
قصهها زیادند. تمام این محرم، زهرا عکس کتیبه شاگردانش را دیده و روایت نگاه ارباب به آنها را شنیده. آن وقت اشک ریخته و با پای دل تا حرم دویده. مقابلم نشسته، دست گذاشته زیر چانهاش، چشمهایش را ریز کرده و در مرورگر ذهنش به دنبال قصهای می گردد که جنس متفاوتتری داشته باشد.
حالا همان لحظه است تا چیزی که میخواهد یادش بیاید و من سر تکان دهم که یعنی میشنوم و او هم برایم اینطور تعریف کند:«اگر چه کتیبهدوزی از صفحه من شروع شد اما خداروشکر هرکس یاد میگیرد دیگران را هم در این نذر سهیم میکند! صفحههای مختلفی در فضای مجازی میبینم که از هم برای کتیبه دوزی دعوت میکنند. در فضای حقیقی هم همین طور هر کس یاد میگیرد به اطرافیانش آموزش میدهد. به نظر من همه آدمهایی که این نذر را وسعت دادند در ثوابش شریک هستند. مثلا یکی از شاگردانم میگفت بعد از اینکه این آموزش رایگان را دیده و یاد گرفته از خانمهای هیئت دعوت کرده دور هم جمع شوند و کتیبه بدوزنند. حدود 60 کتیبه دوخته شده که قرار است اهدا بشود به حرم امام حسین علیهالسلام.»
قول و قراری که بین من و امام حسین(ع) است
میپرسم میشد از این آموزشها به راحتی کسب درآمد کنید اما چرا رایگان؟!:«خب این یک قرار بین من و آقای امام حسین(ع) که بگذارید بین خودمان بماند. اما من تمام کسب و کارم را مدیون ایشان هستم. خب معمولا کسی هنرش را به صورت رایگان در اختیار دیگران نمیگذارد و راه کسب درآمدش را با بقیه به اشتراک نمیگذارد. چون اینطور هم مشتریهایش را از دست میدهد و هم رقیب بیشتری برای خودش میسازد. اما من اصلا به این چیزها فکر نمیکنم. حساب و کتاب من با امام حسین(ع) است. آرامش زندگی و رونق کارم را از ایشان دارم. اتفاقا از وقتی این نذر ادا شده کسب و کارم نیز برکت بیشتری گرفته. شاید جالب باشد که بدانید. خیلی ها با این آموزش رایگان حالا کسب و کار خودشان را راه انداختهاند. سال گذشته هم برخی از کسانی که کتیبه خوبی دوخته بودند معرفی کردم تا مشتریهایم اگر خواستند به آنها سفارش بدهند. قشنگتر از همه این اتفاقات، پیام کسانی بود که میگفتند همیشه دلشان میخواسته یک پرچم در خانهشان داشته باشند اما توانایی خریدش را نداشتند. امسال خودشان خواسته دلشان را با نذر کتیبهها اجابت کردند. » بعضیها خوب معامله میکنند با اباعبدالله؛ مثل زهرا که تمام سرمایه و هنرش را نذر ایشان کرده. چطور میشود آقا اباعبدالله؟! چطور میشود اینطور دل آدم به شما گره خورده باشد؟!
از کوک بهشتی تا بهشتِ اباعبدالله!
درست است که کوک اول کتیبهها سال گذشته به تن پارچهها نشسته اما امسال منظم تر شده. اسمش را گذاشتند طرح کوک بهشتی و قرار است به چند نفر از منتخبین هدیه بدهند. زهرا ذکر یااباعبدالله روی کتیبه را لمس میکند احساس میکنم چشمهایش حوالی بابالقبله سیر میکند. نمیدانم صدایش بکنم و از طرح کوک بهشتی بپرسم یا نه، بگذارم خودش را برساند به آغوش حرم. سنگینی نگاهم را که احساس میکند سرش را بالا میگیرد. لبخندی تحویلم میدهد. انگار از زیارت برگشته باشد.میپرسم و میگوید:« دلخوشی این روزهای همهمان این است که این کتیبهها را با خودمان اربعین ببریم کربلا! جدا از این، با یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم به چند نفر از کسانی که در این نذر شرکت کردند هدیه تعلق بگیرد. نفر اول کمک هزینه سفر به کربلا، نفر دوم پرچم متبرک به حرم حضرت زینب(س) و 5 نفر بعدی سنگ حرم امام حسین. » گفتوگویم با زهرا تمام شده اما دلم کوک خورده میان کتیبههای او و شاگردانش، میان ذکر اباعبدالله که با خط نستعلیق گلدوزی شده. میان آن گلبرگهای سرخ حاشیه کتیبهها. باخودم فکر میکنم شاید من هم این روزها یک کتیبه بدوزم. زهرا که میگفت همه میتوانند بدوزند فقط کافی است عشق به اباعبدالله در دلشان باشد!
از ایران تا کانادا_تورنتو
نور بودنش را نمیشود انکار کرد؛ نوری که از خانه کوچک و دل بزرگ زهرا شروع شده و حالا به کشورهای دیگر هم رسیده. زهرا میان حرفهایش میگوید:« آموزش رایگان کتیبه دوزی را که در صفحهاینستاگرام گذاشتم. از همه شهرهای ایران عکس کتیبههایشان را برایم میفرستادند. اما چیزی که برایم جالب بود این بود که از خارج از کشور هم پیام میدادند و میگفتند شروع کردند به کتیبه دوزی! خیلی از ایرانیهای مقیم کشورهای دیگر دسترسی به پرچم ندارند و محرم امسال خانهشان را با کتیبهای که خودشان دوختند، حسینی کردند. مثلا خانمی از کانادا عکس کتیبهاش را فرستاد و گفت این را با آموزشهای شما دوختهام! گفت برای پیدا کردن وسیلههای گلدوزی خیلی به زحمت افتاده. حتی بعضیوسایل را هم نتوانسته فراهمکند اما هر طور بوده نام امام حسین(ع) را روی کتیبهاش کوک زده تا نور خانهاش باشد. اتفاق جالبترش این بود که آدرس مغازهای که از آن خرید کرده را برایم فرستاد تا اگر کس دیگری در کانادا میخواست این کار را شروع کند برای خرید وسایل به مشکل نخورد. کار برای امام حسین(ع) برکت دارد. نیت که کنی مشتاقان گوشه کار را میگیرند تا این نور وسیعتر شود.»
کتیبهای که به حرم اباعبدالله رسید!
کوک به کوک این کتیبهها وصله میشود به جان! روضه میشود. اشک میشود. گاهی دلت را تا پشت ضریح ارباب میکشاند. سر انگشتانت را که از سختی سوزن ضمخت شده میرساند به شبکههای ضریح اباعبدالله ! کوک به کوک این کتیبهها نور میشود. مینشنید روی دل، آدم را کربلایی میکند. شاید برای همین است که زهرا نامش را گذاشته کوک بهشتی!
میگوید:«من فکر میکنم این کتیبهدوزی چون کار دست است و روح آدم درگیرش میشود نورش باقی میماند. کوک به کوک این کتیبهها واقعا نور دارد و من این را به چشم دیدهام. از ابتدای محرم امسال که طرح کوک بهشتی دوباره جان گرفت خیلیها پیام دادند و گفتند به واسطه کتیبهدوزی گره از مشکلشان باز شده، حاجتی را گرفتند. آرامش به دلهایشان برگشته و یا برات کربلایشان امضا شده. مثلا یکی از کسانی که در این نذر شرکت کرده بود. کتیبهاش کربلاییاش کرد و برای عاشورا در حرم امام حسین(ع)بود. کتیبه را اهدا کرده بود به حرم و تبرکی گرفته بود از حرم آقا.»
برکت کتیبهها و بیماری که شفا گرفت!
قصههای قشنگی پشت هر کتیبه است.خیال میکنم هر گرهای که به جان پارچه مینشیند گرهای از زندگی باز میکند.همین چند روز پیش گلدوزی نام اباعبدالله یک نفر را از تخت بیمارستان بلند کرد. خدا میداند هربار شنیدن این داستانها برای زهرا چقدر حس خوبی دارد، اما این یکی بیشتر. بغض گلویش را قورت میدهد اما لرزش صدایش پرده از حال دلش برمیدارد. میگوید:«چند روز پیش خانمی به من پیام داد و گفت. من توی بیمارستان هستم و وضعیت خوبی ندارم. باید پیوند مغز استخوان شوم و حالا حالاها مهمان این تخت هستم.تقریبا باید یک ماه بستری میشد. بخاطر اینکه حوصلهاش سر نرود و از حال و هوای محرم دور نماند. گفته بود برایش وسیله فراهم کنند تا کتیبه بدوزد. هنوز یک هفته نگذشته بود که از مشهد به من پیام داد و گفت به برکت کتیبهای که گلدوزی کرده. حالش خوب شده از بیمارستان مرخص شده و طلبیده شده زیارت امام رضا!»
پشت این کتیبهها قصههای زیادی است!
قصهها زیادند. تمام این محرم، زهرا عکس کتیبه شاگردانش را دیده و روایت نگاه ارباب به آنها را شنیده. آن وقت اشک ریخته و با پای دل تا حرم دویده. مقابلم نشسته، دست گذاشته زیر چانهاش، چشمهایش را ریز کرده و در مرورگر ذهنش به دنبال قصهای می گردد که جنس متفاوتتری داشته باشد.
حالا همان لحظه است تا چیزی که میخواهد یادش بیاید و من سر تکان دهم که یعنی میشنوم و او هم برایم اینطور تعریف کند:«اگر چه کتیبهدوزی از صفحه من شروع شد اما خداروشکر هرکس یاد میگیرد دیگران را هم در این نذر سهیم میکند! صفحههای مختلفی در فضای مجازی میبینم که از هم برای کتیبه دوزی دعوت میکنند. در فضای حقیقی هم همین طور هر کس یاد میگیرد به اطرافیانش آموزش میدهد. به نظر من همه آدمهایی که این نذر را وسعت دادند در ثوابش شریک هستند. مثلا یکی از شاگردانم میگفت بعد از اینکه این آموزش رایگان را دیده و یاد گرفته از خانمهای هیئت دعوت کرده دور هم جمع شوند و کتیبه بدوزنند. حدود 60 کتیبه دوخته شده که قرار است اهدا بشود به حرم امام حسین علیهالسلام.»
قول و قراری که بین من و امام حسین(ع) است
میپرسم میشد از این آموزشها به راحتی کسب درآمد کنید اما چرا رایگان؟!:«خب این یک قرار بین من و آقای امام حسین(ع) که بگذارید بین خودمان بماند. اما من تمام کسب و کارم را مدیون ایشان هستم. خب معمولا کسی هنرش را به صورت رایگان در اختیار دیگران نمیگذارد و راه کسب درآمدش را با بقیه به اشتراک نمیگذارد. چون اینطور هم مشتریهایش را از دست میدهد و هم رقیب بیشتری برای خودش میسازد. اما من اصلا به این چیزها فکر نمیکنم. حساب و کتاب من با امام حسین(ع) است. آرامش زندگی و رونق کارم را از ایشان دارم. اتفاقا از وقتی این نذر ادا شده کسب و کارم نیز برکت بیشتری گرفته. شاید جالب باشد که بدانید. خیلی ها با این آموزش رایگان حالا کسب و کار خودشان را راه انداختهاند. سال گذشته هم برخی از کسانی که کتیبه خوبی دوخته بودند معرفی کردم تا مشتریهایم اگر خواستند به آنها سفارش بدهند. قشنگتر از همه این اتفاقات، پیام کسانی بود که میگفتند همیشه دلشان میخواسته یک پرچم در خانهشان داشته باشند اما توانایی خریدش را نداشتند. امسال خودشان خواسته دلشان را با نذر کتیبهها اجابت کردند. » بعضیها خوب معامله میکنند با اباعبدالله؛ مثل زهرا که تمام سرمایه و هنرش را نذر ایشان کرده. چطور میشود آقا اباعبدالله؟! چطور میشود اینطور دل آدم به شما گره خورده باشد؟!
از کوک بهشتی تا بهشتِ اباعبدالله!
درست است که کوک اول کتیبهها سال گذشته به تن پارچهها نشسته اما امسال منظم تر شده. اسمش را گذاشتند طرح کوک بهشتی و قرار است به چند نفر از منتخبین هدیه بدهند. زهرا ذکر یااباعبدالله روی کتیبه را لمس میکند احساس میکنم چشمهایش حوالی بابالقبله سیر میکند. نمیدانم صدایش بکنم و از طرح کوک بهشتی بپرسم یا نه، بگذارم خودش را برساند به آغوش حرم. سنگینی نگاهم را که احساس میکند سرش را بالا میگیرد. لبخندی تحویلم میدهد. انگار از زیارت برگشته باشد.میپرسم و میگوید:« دلخوشی این روزهای همهمان این است که این کتیبهها را با خودمان اربعین ببریم کربلا! جدا از این، با یکی از دوستانم تصمیم گرفتیم به چند نفر از کسانی که در این نذر شرکت کردند هدیه تعلق بگیرد. نفر اول کمک هزینه سفر به کربلا، نفر دوم پرچم متبرک به حرم حضرت زینب(س) و 5 نفر بعدی سنگ حرم امام حسین. » گفتوگویم با زهرا تمام شده اما دلم کوک خورده میان کتیبههای او و شاگردانش، میان ذکر اباعبدالله که با خط نستعلیق گلدوزی شده. میان آن گلبرگهای سرخ حاشیه کتیبهها. باخودم فکر میکنم شاید من هم این روزها یک کتیبه بدوزم. زهرا که میگفت همه میتوانند بدوزند فقط کافی است عشق به اباعبدالله در دلشان باشد!
مرجع : خبرگزاری فارس