تاریخ انتشار
سه شنبه ۳ آذر ۱۳۸۸ ساعت ۱۱:۳۸
۰
کد مطلب : ۱۰۳۳۲

تاريخ قرباني فقه

محمد اسفندياري
تاريخ قرباني فقه
از دیر باز معارف اسلامی را به سه بخش اعتقادات (كلام) و اخلاق و احكام (فقه) تقسیم كرده‌اند. از این سه بخش چنین می‌نماید كه اخلاق از همه مهمتر است و حتی مهمتر از اعتقادات. هدف نخست اسلام، تهذیب اخلاق مردم و انسان‌سازی است و اساس نبوت و معاد به همین منظور در دین قرار داده شده است.

از آن رو پیامبران آمده‌اند و یادآور شده‌اند كه آخرتی هست و پاداش و جزایی وجود دارد كه مردم در دنیا به فضائل اخلاقی بگروند و از رذائل اخلاقی بپرهیزند. احكام نیز از آن رو تشریع شده است تا برانگیزنده به مكارم اخلاقی باشد و بازدارند از رذایل اخلاقی.
باری اگر نگوییم اخلاق مهمتر از اعتقادات و فقه است، ‌تردیدی در این نیست كه فقه جایگاهی فروتر از اخلاق و اعتقادات دارد.

با وجود این در جهان اسلام، فقه همیشه صدرنشین علوم بوده است و فقها بالادست دیگر عالمان بوده‌اند. فقه بر دیگر معارف اسلامی غلبه داشته و غالب دانشوران به فقه بیشتر اهتمام می‌كرده‌اند. بسیاری علم را فقط فقه می‌دانستند و عالم را فقط فقیه می‌شمردند. دیگر علوم را فضل می‌نامیدند و عالم به آن را نه شایسته عنوان عالم كه فاضل می‌خواندند. قرن‌هاست كه حوزه‌های علمیه به حوزه‌های فقهیه تبدیل شده و همه هم و غم حوزویان فقه شده است و فقه.

فیلسوف شرق فروتر از فقیه شهر است و اگر هم كسی آن شود نانش
به دست این است.

این همه سرمایه‌گذاری در فقه و تفریع فروع و تشقیق شقوق، ‌البته كه این علم را غنی ساخته است اما به ازای زار و نزار شدن دیگر علوم از جمله علم تاریخ.

تاریخ گذشته از اینكه علمی است مستقل، منبع اعتقادات و احكام نیز است. آن بخش از تاریخ معصومان، كه جزء سیره است، مستند همه علوم اسلامی از جمله فقه می‌تواند باشد. ولی بی توجهی به تاریخ به علاوه توجه بسیار به حدیث موجب گردیده است كه به سیره چندان توجهی نشود شاهد اینكه كتاب‌های حدیثی فراوان خوانده و بدانها استناد می‌شود اما كتاب‌های سیره چندان خوانده نمی‌شود و بیشتر محل رجوع است.

اینك لازم است كه علم تاریخ جدی گرفته شود به همان جدیت فقه .

اگر فقه‌التاریخ مانند فقه‌الاحكام مطمح نظر قرار گیرد نتیجه‌اش تاریخی خواهد بود كه با تاریخ موجود تفاوت دارد. به عبارت دیگر اگر همان تحقیق و تدقیقی كه در فقه می‌شود در تاریخ شود، شماری از مشهورات مهجور می‌گردد و شماری از مهجورات مشهور می‌شود و تصویر و تصوری متفاوت از تاریخ موجود عرضه می‌گردد.

در گذشته اولا به تاریخ چندان اهتمام نمی‌شده است و ثانیا به فقه. تاریخ. بیشتر نقل تاریخ بوده است تا فقه تاریخ و تفنن بوده است تا تدقیق. اهتمام به تاریخ و تدقیق آن تا آنجا كه تعبیر فقه‌التاریخ (مانند فقه‌الاحكام) درباره آن صدق
كند، بندرت بوده است به تاریخ زندگی امام حسین(ع) نیز هم كه مهم است و هم مردم‌پسند، عنایت كافی نشده است.

جمع آثار متقدمان و متاخران درباره امام حسین(ع) در ده قرن اول (‌منابع دست اول و دست دوم) كه نگاهداری شده و موجود است هفت كتاب است.
این یعنی فاجعه. هم كم كاری شده است و هم بی‌مبالاتی در نگهداری و برای اینكه دانسته شود كه چقدر كم‌كاری شده. این رقم را مقایسه كنید با آثار مستقل و موجود درفقه از همان ده قرن كه بسیار بیشتر است و شمارش آنها دشوار.

باور نكردنی است ولی حقیقت دارد كه همه آثار مستقل و موجود درباره امام حسین در طی هزار سال فقط هفت كتاب است. میراث ما درباره امام حسین(ع) بسیار كم‌برگ است و نه تنها قصور كه شاید تقصیر شده است.

پا‌نوشت‌:

منابع باقیمانده از پنج قرن نخست:
۱- «تسمیه من قتل مع الحسین» از فضیل بن زبیر رسان كه كمتر از ده صفحه است و نویسنده آن در قرن دوم درگذشته است.
۲- «فضل زیاره الحسین» از ابوعبدالله محمد علوی شجری (م۴۴۵)

منابع باقیمانده از پنج قرن دوم:
۱- «مقتل الحسین» از خوارزمی(م ۵۶۸)
۲- «مقتل الحسین» از فردی ناشناخته كه آنرا به ابومخنف نسبت داده و در قرن ششم میزیسته
۳- «الملهوف یا اللهوف» از سید ابن طاووس ( م ۶۶۴)
۴- «مثیر الاحزان» از ابن نما ( م ح ۶۸۰)
۵- «راس الحسین» از ابن تیمیه (م۷۲۸)
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما