صیرفی سلوک
فرهنگ-خیمه: هنگامی که صحبت از باورهای عوامانه دینی در میان است، مسائل مختلفی مورد نقد و بررسی کارشناسان قرار میگیرد و بیشتر به این مسئله پرداخته میشود که چگونه باید با دینداری عوامانه مقابله کرد.
اما نکتهای که بسیاری از وقتها مورد غفلت واقع میشود، همان شعار معروف «پیشگیری، بهتر از درمان» است؛ در واقع باید گفت امروزه صاحبنظران، دیدگاههای بسیاری برای مقابله با شیوع دینداری عوامانه مطرح میکنند؛ ولی نکتهای که میخواهم در اینجا بدان اشاره کنم این است که ما باید به جای اینکه تمام انرژی و توانمان را صرف مقابله با خرافات و باورهای دینی عوامانه کنیم، بیشترین تلاش خود را برای مواقعی بهکار گیریم که هنوز چنین باورهایی در ذهن افراد شکل نگرفته است؛ اما آیا چنین چیزی امکانپذیر است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت: بله؛ مقابله با باورهای عوامانه دینی قبل از شکلگیری چنین باورهایی یا در همان مراحل اولیه امکانپذیر است، برای رسیدن به این مقصود لازم است الگویی تهیه و تدوین شود تا باورهایی که توسط خانواده، نظامِ آموزش و پرورش و اجتماع به انسان سرایت میکند، توسط یکدیگر مورد تهذیب و پالایش قرار بگیرد؛ اما چطور؟
هیچ شکی نیست؛ خانواده اولین کانونی است که افکار، باورها و عقاید انسان در آن شکل میگیرد. در این کانون اگر افکار، باورها و عقاید درستی توسط والدین به فرزندان منتقل شود، مرحله اول کار به درستی انجام شده است؛ اما اگر عکس این مسئله اتفاق بیفتد و افکار، باورها و عقاید نادرستی (اعم از دینی و غیردینی) به فرزندان منتقل شود، لازم است در مرحله دوم یعنی زمانی که فرزندان در آستانه ورود به جامعه (ورود به نظام تعلیم و تربیت) قرار دارند، افکارشان مورد پالایش قرار گیرد؛ در واقع اگر پدر و مادر افکار خرافی داشته باشند، آنها را خواسته یا ناخواسته به فرزندان خود منتقل میکنند و این باورها اگر در دوران تعلیم و تربیت اصلاح نشود در درون فرزندان آنها تثبیت میشود؛ اما اگر این باورها در دوران تعلیم و تربیت اصلاح شود، عامل تعلیم و تربیت بر این باورهای غلط غلبه میکند و مانع از این میشود که جهل و بیسوادی زمینه رشد و تثبیت باورهای غلط و سرایت آنها به دیگران را فراهم کند.
در مورد مرحله سوم که همان محیط اجتماع است، باید گفت؛ موفقیت جامعه برای مقابله با افکار خرافی وقتی افزایش مییابد که کار در مراحل اول و دوم به درستی انجام شده باشد؛ یعنی خانوادهها، افکار و عقاید درستی را به فرزندان خود منتقل کرده باشند و آموزش و پرورش نیز معایب موجود را اصلاح کرده باشد؛ اما اگر کار در دو مرحله اول به درستی صورت نگیرد، نمیتوان مانع از شیوع افکار و باورهای غلط در میان جامعه شد؛ زیرا این افکار و باورها، زبانبهزبان و در ملاقاتهای اجتماعی به روشهای مختلفی به دیگران سرایت پیدا میکند؛ البته جامعه از امکانات و پتانسیلهایی برخوردار است که اگر به درستی مورد استفاده قرار بگیرند، میتواند نقش مهمی در هدایت افکار عمومی داشته باشند.
مطبوعات، رادیو، تلویزیون و آموزشهای همگانی بخشی از این امکانات است که در جهان امروز نقش مهمی برای شکلدهی به افکار عمومی در تمامی حوزهها اعم از دین تا سیاست ایفا میکنند.
وجود چنین قدرتی در رسانههای موجود در جامعه، توقع از آنها را بالا میبرد؛ زیرا در جهان امروز متأسفانه یا خوشبختانه بخش عمدهای از اوقات فراغت انسانها در سنین مختلف توسط رسانهها پُر میشود.
هر چند تا به امروز دلایل گوناگونی مانع از آن شده که ما بتوانیم از ظرفیتهای نهفته در خانواده، نظام آموزش و پرورش، محیط اجتماع و امکانات رسانهای استفاده بهینهای داشته باشیم؛ ولی با پیروزی انقلاب اسلامی، مذهب تشیع به یک مسئله بسیار مهم برای بیگانگان، ادیان مختلف، مخالفان و دشمنان نظام مقدس جمهوری تبدیل شده و آنچه امروز شاهدیم این است که دشمنان قصد دارند از طریق ایجاد افکار خرافی، باورهای غلط و سوءاستفاده از نقاط ضعف مدیریتی، با تبلیغات رسانهای گسترده خود، ظاهر مذهب تشیع را مخدوش کنند.
برای مقابله با فعالیتهای برنامهریزیشده دشمنان علیه مذهب مقدس تشیع لازم است، تمام نخبگان و دستاندرکاران امور دینی، فکری، عقیدتی و فرهنگی جامعه، دستبهدست هم دهند و از تمامی ظرفیتهای موجود کشور به درستی استفاده کنند؛ زیرا پاک کردن چهره تشیع از خرافات و آلودگیها یک رسالت جدی است. توجه به این موضوع از آن جهت حائز اهمیت بیشتری است که مقابله نکردن با باورهای عوامانه دینی عوارض منفی بسیاری دارد که در این مجال اندک فرصت پرداختن بیشتر به آن مقدور نیست.
برای آشنایی بیشتر با مبحث «عقلگرایی و خرافهستیزی» به «پرونده ویژه خیمه» در این زمینه مراجعه کنید.