کد مطلب : ۲۳۱۶۹
تحلیل مسعود فراستی از فیلم "محمد رسول الله" مجید مجیدی
کاش چنین نبود– که متاسفانه هست– و با فیلم خوب، محکم و گویایی طرف بودیم و موثر. فیلمی که تصویر درستی– هر چقدر کوچک– از پیامبر اسلام می داد، نه تصویری این چنین مخدوش. بخصوص در وضعیت بلبشوی امروز جهان. وضعیتی که مسلمانان در شرق وغرب جهان بیش از پیش مظلومند و تحت فشار و هجمه و اتهام- اول از سوی تروریسم کور، وحشی و ماقبل تمدن "داعش" که بجای آن که علیه امپریالیسم و ستمگران باشد، بیشترین کمک- ایدئولوژیک ، سیاسی و حتی فرهنگی- را به آن ها می کند. و دوم از سوی ضد تروریست نماهای فکل کراواتی متمدن غربی که ظاهرا طرفدار آزادی بیان اند ؛ اما آزادی بیانی محدود و بی خطر برای ملت خود و آزادی نا محدود برای توهین به مقدسات مسلمانان – فعلا با روزنامه آنارشیست شارلی ابدو و بعدا با ... – و این آزادی خواهی باسمه ای را چماق می کنند علیه کشورهای جنوبی – بخصوص مسلمانان -، و نه علیه تروریست ها.
در چنین شرایطی – تحریم ها ی غرب علیه ما - واقعا به فیلمی نیاز داشتیم که از یک طرف چهره غیر بنیاد گرایی از مسلمانان ارائه دهد – چهره ای رحمانی – و از سوی دیگر چهره ای محکم که روی اصول سازش نمی کند و نه چهره ای سازشکار و بی اصول در مقابل زورگویان و سلطه طلبان ؛ نه چهره ای خنثی.
فیلم مجیدی اما فیلم خنثی ای است. خنثی حتی در بحث تحریم ها، که بحث امروز هم هست. فیلم، چیزی جدی از تحریم سنگین چندین ساله علیه مسلمین زمان حضرت رسول در فیلم نشان نمی دهد. سخرانی ابوسفیان هم که چندان جدی نیست.
اگر قرار است از تحریم جدی غرب علیه ایران بگوییم و از وضعیت ناشی از آن برای مردم، چرا فیلمی با داستان امروزی نمی سازیم؟ اگر زمان پیامبر، چنین تحریم هایی بود ، سران طرفدار حضرت رسول چگونه برخورد کردند؟ آیا خود و همه را دعوت به قناعت نکردند؟ نه این که دولتیان فقط شعار بدهند و مردم را به قناعت دعوت کنند و خود فارغ از " اقتصاد مقاومتی" زیست کنند؟
فیلم مجیدی نه سختی را می نمایاند و نه مقاومت مسلمین– سران و مردم– را. چرا برای این بحث این گونه از پیامبر خرج می کنید؟ اصلا مگر می شود طرفدار قناعت بود– در زمان تحریم ها- اما صد و اندی میلیارد هزینه یک فیلم کرد؟ آن هم چنین فیلم ابتری؟ و تازه قسمت دوم و سوم این سریال نا منسجم و بی هویت را نیز ادامه داد. قطعا با هزینه ای هنگفت تر. نمی شد این فیلم به این "مهمی" را ارزانتر – و اثر گذار تر– ساخت با عوامل خودی؟
عوامل خارجی با دستمزد های سنگین در فیلم چه کرده اند، که ما نمیتوانستیم؟ فیلمبردار اسکاری که یک کرین درست ندارد و کرین اش چندین جا لق می زند. اما شاید به جای ما، جای دوربین تعیین کرده و زاویه دوربین؟ و حتی دکوپاژ؟ جا و زاویه دوربین اش مسیحی – یا غربی – نیست؟ ما چه کاره فیلم بودیم، دستیار فیلمبردار یا کارگردان؟ کارگردانی که نه بازی خوب می گیرد، نه محیط و فضایی دراماتیک می سازد در فیلم چه کاره است؟ - رئیس مدرسه عالی هنر؟- کات ها را چه کسی داده؟ و میزانسن ها را؟ راستی کدام میزانسن؟ به یاد بیاورید صحنه " ایمان آوردن " ساموئل بد من را، که از حمله راهزن ها به کمک پیامبر جان سالم به در برده ، با دیدن ماهی ها شگفت زده می شود. به این شگفت زدگی می گویند: ایمان؟ راستی آیا ایمان آورده ای در فیلم می بیبنیم؟ و مهم تر، خدا در فیلم کجاست؟ - در بچه های آسمان و حتی رنگ خدا، بود -.
دوستانی که از فیلم خوششان آمده ، از نور پاشی آقای فیلمبردار /کارگردان شگفت زده شده اند ؟ نور دیده اند ؟ یا از ایمان نداشته فیلم حال کرده اند؟ یا مرعوب نام فیلم شده اند ، و خرده قصه هایی که کامل اش را می دانند . کسانی که روایت ها را نمی شناسند – مثلا خارجی ها – از فیلم چه دریافت می کنند ؟ نور پاشی ؟ " چگونه " ، بماند.
این تصویر اولترا نورانی از پیامبر فیلم مجیدی، که هیچ " آن " انسانی ندارد، درکی انحرافی– یهودی، مسیحی- از تاریخ ادیان است، باب طبع هالیوود دیروز در فیلم های به اصطلاح دینی شان.
حضرت خاتم در این فیلم از لحظه تولد نورانی است، وگهواره اش نیز. تاکید دوربین نیز نوید ظهور پیامبر می دهد، حال آن که پیامبر اسلام، در چهل سالگی مبعوث شده نه از لحظه تولد. آخرین تصویر از پیامبر را در فیلم بیاد بیاورید: پیامبر در ۱۴ سالگی بر لبه صخره ای ایستاده و دوربین با زاویه لوانگل، او را لانگ شات در آسمان می گیرد. سراسر تصویر نورانی است. این نما، یک نمای کامل هالیوودی نیست؟
این نورهای زرد به صورت ها– اطرافیان حضرت– و رنگ شیک کرم لباس ها و این نوع کادر بندی نقاشی وار، از فرهنگ مسلمانان نیامده ، متعلق به دوره ای از نقاشی کلاسیک دوره رنسانس غربی است. در ضمن در نقاشی های کهن غربی هاله ای از نور دور سر حضرت مسیح دیده می شود.
این نور پاشیدن به صورت پیامبران وائمه ، و دیدن نورتوسط همه – چه ایمان آوران و چه منکران – اپیدمی جدی فیلم ها و سریال های "دینی" – تاریخی ماست، که دامن گیر همه – ما و هالیوود - است. چگونه می شود کسانی که نوری در دلشان نیست، همچون کسانی که ایمان آورده اند، نور ببینند؟ این نقض غرض نیست؟
فیلم الرساله مصطفی عقاد که فیلم متوسط، کم خرج و بسیار بهتری از فیلم مجیدی است – و همچنان می شود دیدش-، در این بحث، معقول تر رفتار کرده. بدون آن که نور پاشی کند، بدون آن که تصویری از حضرت نشان دهد، از اور شولدر استفاده کرده و از پی او وی.
فیلم، نه تنها پیامبر نمی سازد– از تصویر و از صدای بد نیمه دخترانه ای که مجیدی استفاده کرده هم بگذریم – بلکه اصلا شخصیت پردازی ندارد. آدم ها بیشتر ماکت اند و بعضی مجسمه؛ با گریم سنگین، لباس و نام تاریخی. هیچ کدام حسی انسانی ندارد– مگر دو زن که احساسات (نه حس) رقیقه بر می انگیزند- که منتقل کنند. از همین جاست که بازی ها هم به شدت کلیشه ای شده. زبان و ادبیات آدم ها نیز فاقد هویت تاریخی اند.
آدم بدهای فیلم نیز شوخی اند و تعقیب کردن هایشان خطری و تعلیقی ایجاد نمی کند . وسط فیلم هم ول می شود. مهم ترینشان ساموئل است؛ دسیسه گری که " ایمان " می آورد . چگونه؟ در آن صحنه معرف ماهی ها . براستی این مردم بعد از واقعه چه می کنند، با این ماهی ها ؟ کات به روایت دیگر . تمام فیلم همین گونه کات می شود. صحنه حمله ابرهه را بیاد بیاورید. و اسپشیال افکت شگفت انگیزش (!) که از کار در نیامده و باوری نمی سازد و حسی. همچنان گنگ می ماند. مستقل از ناتمام ماندن قصه و جای آن در اثر.
حاصل این همه ادعا، هیاهو و این همه جو سازی، این همه عوامل مثلا حرفه ای در سطح جهان، شده فیلم کلاژی، بی منطق و شلخته از خرده روایت های تاریخی صدر اسلام، که به درستی برخی از این روایت ها نیز می توان شک کرد. با جمله "برداشت آزاد" و "خیال انگیز" فیلمساز نیز چیزی حل نمی شود، اگر بدتر نشود. این نوع روایت کلاژی و شعاری – نصفه نیمه و تکه پاره – خیال انگیز که نیست هیچ، زیبایی و اثر گذاری تاریخ را هم خدشه دار می کند. روی هیچ واقعه ای تمرکزی نیست. و این یعنی هیچ. در نتیجه هیچ مفهومی ساخته نمی شود.
فیلم نه تاریخ می گوید– به طور جدی و امین– نه جغرافیا دارد و ارتباط های جغرافیایی. مکه و جغرافیای دور وبرش، جز ماکت چیست؟ سیاهی لشگر ها چه می کنند؟ و حرکات کرین وتراولینگ سرگردان دوربین در این مکان ها هم نمی تواند اتمسفری بسازد. نکند موسیقی کلیسایی قرلر است فضای اسلامی بسازد؟
فیلم، ظاهرا خوش آب و رنگ است وتکنیک دارد؛ اما نه چندان جدی. فیلم رستاخیز درویش قطعا تکنیک بهتری دارد. بحث فرم در این جا بی ربط است و درنتیجه بحث محتوا. فیلمبردار اسکاری ، تدوین –بد- و موسیقی غربی و عربی، طراحی صحنه ولباس و دکور و تدارکات و حمل ونقل – با فیلمنامه ای بسیار ضعیف و پر حفره – نمی دهد یک فیلم خوب و با حس و حال.
فیلم خوب را انسان های باورمند وکار بلد می نویسند و می سازند. و از همه عوامل وتکنیک نیز در خدمت اثر سود می جویند.
کارگردانی مجیدی نسبت به "بچه های آسمان" و حتی "رنگ خدا"، جلو که نیامده هیچ؛ عقب هم رفته؛ هر چند این همه تکنیک اضافه شده. بیگ پروداکشن نه کار مجیدی است نه به درد سینمای ما می خورد. کافی است به تجربه های مشابه مان رجوع کنیم.
امیدوارم قسمت دوم وسوم فیلم، به همین سیاق نباشد و این همه گران و ابتر. خدا رحم کند.
در چنین شرایطی – تحریم ها ی غرب علیه ما - واقعا به فیلمی نیاز داشتیم که از یک طرف چهره غیر بنیاد گرایی از مسلمانان ارائه دهد – چهره ای رحمانی – و از سوی دیگر چهره ای محکم که روی اصول سازش نمی کند و نه چهره ای سازشکار و بی اصول در مقابل زورگویان و سلطه طلبان ؛ نه چهره ای خنثی.
فیلم مجیدی اما فیلم خنثی ای است. خنثی حتی در بحث تحریم ها، که بحث امروز هم هست. فیلم، چیزی جدی از تحریم سنگین چندین ساله علیه مسلمین زمان حضرت رسول در فیلم نشان نمی دهد. سخرانی ابوسفیان هم که چندان جدی نیست.
اگر قرار است از تحریم جدی غرب علیه ایران بگوییم و از وضعیت ناشی از آن برای مردم، چرا فیلمی با داستان امروزی نمی سازیم؟ اگر زمان پیامبر، چنین تحریم هایی بود ، سران طرفدار حضرت رسول چگونه برخورد کردند؟ آیا خود و همه را دعوت به قناعت نکردند؟ نه این که دولتیان فقط شعار بدهند و مردم را به قناعت دعوت کنند و خود فارغ از " اقتصاد مقاومتی" زیست کنند؟
فیلم مجیدی نه سختی را می نمایاند و نه مقاومت مسلمین– سران و مردم– را. چرا برای این بحث این گونه از پیامبر خرج می کنید؟ اصلا مگر می شود طرفدار قناعت بود– در زمان تحریم ها- اما صد و اندی میلیارد هزینه یک فیلم کرد؟ آن هم چنین فیلم ابتری؟ و تازه قسمت دوم و سوم این سریال نا منسجم و بی هویت را نیز ادامه داد. قطعا با هزینه ای هنگفت تر. نمی شد این فیلم به این "مهمی" را ارزانتر – و اثر گذار تر– ساخت با عوامل خودی؟
عوامل خارجی با دستمزد های سنگین در فیلم چه کرده اند، که ما نمیتوانستیم؟ فیلمبردار اسکاری که یک کرین درست ندارد و کرین اش چندین جا لق می زند. اما شاید به جای ما، جای دوربین تعیین کرده و زاویه دوربین؟ و حتی دکوپاژ؟ جا و زاویه دوربین اش مسیحی – یا غربی – نیست؟ ما چه کاره فیلم بودیم، دستیار فیلمبردار یا کارگردان؟ کارگردانی که نه بازی خوب می گیرد، نه محیط و فضایی دراماتیک می سازد در فیلم چه کاره است؟ - رئیس مدرسه عالی هنر؟- کات ها را چه کسی داده؟ و میزانسن ها را؟ راستی کدام میزانسن؟ به یاد بیاورید صحنه " ایمان آوردن " ساموئل بد من را، که از حمله راهزن ها به کمک پیامبر جان سالم به در برده ، با دیدن ماهی ها شگفت زده می شود. به این شگفت زدگی می گویند: ایمان؟ راستی آیا ایمان آورده ای در فیلم می بیبنیم؟ و مهم تر، خدا در فیلم کجاست؟ - در بچه های آسمان و حتی رنگ خدا، بود -.
دوستانی که از فیلم خوششان آمده ، از نور پاشی آقای فیلمبردار /کارگردان شگفت زده شده اند ؟ نور دیده اند ؟ یا از ایمان نداشته فیلم حال کرده اند؟ یا مرعوب نام فیلم شده اند ، و خرده قصه هایی که کامل اش را می دانند . کسانی که روایت ها را نمی شناسند – مثلا خارجی ها – از فیلم چه دریافت می کنند ؟ نور پاشی ؟ " چگونه " ، بماند.
این تصویر اولترا نورانی از پیامبر فیلم مجیدی، که هیچ " آن " انسانی ندارد، درکی انحرافی– یهودی، مسیحی- از تاریخ ادیان است، باب طبع هالیوود دیروز در فیلم های به اصطلاح دینی شان.
حضرت خاتم در این فیلم از لحظه تولد نورانی است، وگهواره اش نیز. تاکید دوربین نیز نوید ظهور پیامبر می دهد، حال آن که پیامبر اسلام، در چهل سالگی مبعوث شده نه از لحظه تولد. آخرین تصویر از پیامبر را در فیلم بیاد بیاورید: پیامبر در ۱۴ سالگی بر لبه صخره ای ایستاده و دوربین با زاویه لوانگل، او را لانگ شات در آسمان می گیرد. سراسر تصویر نورانی است. این نما، یک نمای کامل هالیوودی نیست؟
این نورهای زرد به صورت ها– اطرافیان حضرت– و رنگ شیک کرم لباس ها و این نوع کادر بندی نقاشی وار، از فرهنگ مسلمانان نیامده ، متعلق به دوره ای از نقاشی کلاسیک دوره رنسانس غربی است. در ضمن در نقاشی های کهن غربی هاله ای از نور دور سر حضرت مسیح دیده می شود.
این نور پاشیدن به صورت پیامبران وائمه ، و دیدن نورتوسط همه – چه ایمان آوران و چه منکران – اپیدمی جدی فیلم ها و سریال های "دینی" – تاریخی ماست، که دامن گیر همه – ما و هالیوود - است. چگونه می شود کسانی که نوری در دلشان نیست، همچون کسانی که ایمان آورده اند، نور ببینند؟ این نقض غرض نیست؟
فیلم الرساله مصطفی عقاد که فیلم متوسط، کم خرج و بسیار بهتری از فیلم مجیدی است – و همچنان می شود دیدش-، در این بحث، معقول تر رفتار کرده. بدون آن که نور پاشی کند، بدون آن که تصویری از حضرت نشان دهد، از اور شولدر استفاده کرده و از پی او وی.
فیلم، نه تنها پیامبر نمی سازد– از تصویر و از صدای بد نیمه دخترانه ای که مجیدی استفاده کرده هم بگذریم – بلکه اصلا شخصیت پردازی ندارد. آدم ها بیشتر ماکت اند و بعضی مجسمه؛ با گریم سنگین، لباس و نام تاریخی. هیچ کدام حسی انسانی ندارد– مگر دو زن که احساسات (نه حس) رقیقه بر می انگیزند- که منتقل کنند. از همین جاست که بازی ها هم به شدت کلیشه ای شده. زبان و ادبیات آدم ها نیز فاقد هویت تاریخی اند.
آدم بدهای فیلم نیز شوخی اند و تعقیب کردن هایشان خطری و تعلیقی ایجاد نمی کند . وسط فیلم هم ول می شود. مهم ترینشان ساموئل است؛ دسیسه گری که " ایمان " می آورد . چگونه؟ در آن صحنه معرف ماهی ها . براستی این مردم بعد از واقعه چه می کنند، با این ماهی ها ؟ کات به روایت دیگر . تمام فیلم همین گونه کات می شود. صحنه حمله ابرهه را بیاد بیاورید. و اسپشیال افکت شگفت انگیزش (!) که از کار در نیامده و باوری نمی سازد و حسی. همچنان گنگ می ماند. مستقل از ناتمام ماندن قصه و جای آن در اثر.
حاصل این همه ادعا، هیاهو و این همه جو سازی، این همه عوامل مثلا حرفه ای در سطح جهان، شده فیلم کلاژی، بی منطق و شلخته از خرده روایت های تاریخی صدر اسلام، که به درستی برخی از این روایت ها نیز می توان شک کرد. با جمله "برداشت آزاد" و "خیال انگیز" فیلمساز نیز چیزی حل نمی شود، اگر بدتر نشود. این نوع روایت کلاژی و شعاری – نصفه نیمه و تکه پاره – خیال انگیز که نیست هیچ، زیبایی و اثر گذاری تاریخ را هم خدشه دار می کند. روی هیچ واقعه ای تمرکزی نیست. و این یعنی هیچ. در نتیجه هیچ مفهومی ساخته نمی شود.
فیلم نه تاریخ می گوید– به طور جدی و امین– نه جغرافیا دارد و ارتباط های جغرافیایی. مکه و جغرافیای دور وبرش، جز ماکت چیست؟ سیاهی لشگر ها چه می کنند؟ و حرکات کرین وتراولینگ سرگردان دوربین در این مکان ها هم نمی تواند اتمسفری بسازد. نکند موسیقی کلیسایی قرلر است فضای اسلامی بسازد؟
فیلم، ظاهرا خوش آب و رنگ است وتکنیک دارد؛ اما نه چندان جدی. فیلم رستاخیز درویش قطعا تکنیک بهتری دارد. بحث فرم در این جا بی ربط است و درنتیجه بحث محتوا. فیلمبردار اسکاری ، تدوین –بد- و موسیقی غربی و عربی، طراحی صحنه ولباس و دکور و تدارکات و حمل ونقل – با فیلمنامه ای بسیار ضعیف و پر حفره – نمی دهد یک فیلم خوب و با حس و حال.
فیلم خوب را انسان های باورمند وکار بلد می نویسند و می سازند. و از همه عوامل وتکنیک نیز در خدمت اثر سود می جویند.
کارگردانی مجیدی نسبت به "بچه های آسمان" و حتی "رنگ خدا"، جلو که نیامده هیچ؛ عقب هم رفته؛ هر چند این همه تکنیک اضافه شده. بیگ پروداکشن نه کار مجیدی است نه به درد سینمای ما می خورد. کافی است به تجربه های مشابه مان رجوع کنیم.
امیدوارم قسمت دوم وسوم فیلم، به همین سیاق نباشد و این همه گران و ابتر. خدا رحم کند.