تاریخ انتشار
سه شنبه ۵ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۵۸
۱
کد مطلب : ۲۷۷۴۱

مردی که تا روز آخر عمر برای مداحان غصه خورد

مردی که تا روز آخر عمر برای مداحان غصه خورد
این اولین محرمی است که علی آهی، پیشکسوت شعر آیینی و استاد و مرشد مداحی معاصر در میان ما نیست. او که بیش از ۷۰ سال از عمر ۸۷ ساله‌اش را در مسیر نشر معارف اهل بیت علیهم‌السلام به شاگردی علما و مراجع دینی همچون آیت‌الله میلانی و حاج شیخ جواد خراسانی، تربیت مداحان و ذاکران اباعبدالله علیه‌السلام در تهران، نقد و بررسی اشعار شاعران آیینی از نظر عقیدتی و حفظ و حراست از انقلاب اسلامی گذرانده بود، در شانزدهمین روز بهار امسال درگذشت. نگاهی به زندگی، کارنامه و خدمات استاد علی آهی نشان می‌دهد که تلاش‌های فراوان او در زمینه ادبیات مذهبی و شعر آیینی و تمرکز او بر مسائل اعتقادی در سروده‌های دینی برای جلوگیری از انحطاط ادبی در این گونه از اشعار، آن‌قدر فروتنانه و به دور از خودنمایی و ریاکاری بوده که حدود ۱۴ ماه قبل از مرگ او برایش نکوداشت می‌گیرند و اولین بار از لفظ «استاد» درباره او استفاده می‌کنند. آهی که پس از انقلاب، مسئولیت‌های مهمی مانند فرماندهی نیروی انتظامی در منطقه مازندران و سیستان و بلوچستان را پذیرفته بود و مدتی مسئول امور ایثارگران این نیرو بود، در اواخر دهه ۶۰ هنگامی که حضور در محل کارش، منوط به پوشیدن لباس نظامی شد، نعلینش را از پا درآورد و گفت: «من لباس نوکری امام حسین (ع) و خاک کف این نعلین را با هیچ مقامی عوض نمی‌کنم و اگر از نظر قانون نیروی انتظامی اشکالی هست، استعفا می‌دهم.» پسر حوا علی آهی متولد سال ۱۳۰۷ هجری شمسی در محله پامنار تهران است؛ اما همان‌طور که شهرت او به دهستان «آه» (از توابع شهر آبعلی فعلی) منسوب است، پدربزرگ او در این روستای ییلاقی و کوهستانی در ۴۰ کیلومتری شمال شرق تهران و در مسیر شهرستان آمل زندگی می‌کرده و پس از چندی به تهران مهاجرت کرده است. آهی در خانواده‌ای متدین تولد یافت و لقب و پیشوند «حاج» در پدران او (حاج قربانعلی فرزند حاج حسین فرزند حاج الله فرزند حاج علی) نشانه تدین و اهتمام آن‌ها به فریضه حج بوده است. مادر وی «بی‌بی حوا»، دختر «میرزا محمد آهی» و پدرش «حاج قربانعلی آهی»، فرزند «حاج حسین» است. به گفته حاج قربانعلی به نقل از پدرانش آن‌ها از سلسله جلیله سادات بوده‌اند، اما شجره‌نامه سیادتشان مفقود شده است. به همین دلیل، پیشوند «سید» در نام و یا شهرت این خاندان ثبت نشده است. کودکی آهی با ممنوعیت عزاداری ماه محرم به دستور رضا شاه ملعون مصادف شد، اما مردم با شور و شعور حسینی، عزاداری سیدالشهدا (ع) را به هر نحوی که بود، برپا می‌کردند. علی که کودکی چهار ـ پنج ساله بود، در دنیای کودکانه خود با زدن پارچه‌ مشکی بر چوب، بیرق عزای حسینی درست می‌کرد و با کودکان هم‌سن خویش دسته عزاداری ۱۰ نفره‌ای در بازار پامنار به راه می‌انداخت. اما آجودان‌های رژیم پهلوی، حتی سوگواری و سینه‌زنی این دسته عزاداری کودکان را برنمی‌تابیدند و آنان را متفرق می‌کردند. آن‌ها نیز در حال فرار، شعار سر می‌دادند: در کربلا غوغا شده/ آژان پیره پیدا شده! ۷سال از عمر علی گذشته بود که حاج قربانعلی او را برای تحصیل در مدرسه‌ای ثبت نام کرد. مهر سال ۱۳۱۴ او یک دانش‌آموز کلاس اولی بود که در نمازهای جماعت به مدیر متدین مدرسه‌اش اقتدا می‌کرد. آن سال، زمانی بود که زنان عفیفه و پاکدامن ایرانی را به دستور ظالمانه رضا شاه معدوم از پوشش چادر منع می‌کردند تا همچون زنان غربی در کوچه‌ها و خیابان‌ها رفت و آمد کنند. در پی این قانون، مدارس مختلط شد؛ یعنی دختران، بدون پوشش حجاب و پسران با شلوار کوتاه‌ در کنار یکدیگر روی یک نیمکت می‌نشستند و درس می‌خواندند. در همین دوره بود که آموزش قرآن به تعطیلی کشیده شد و دیانت از مدارس رخت بر بست. حاج علی آهی وضع آن زمانه را این‌گونه توصیف کرده است: «مدیری داشتیم که حدود ۷۰ سال سن داشت. او در آن ایام از ترس مأموران، کلاس قرآن ما را در کلاسی در انتهای مدرسه که نسبت به آن دید کافی نبود، برپا می‌کرد. روزی بازرسانی وارد مدرسه‌مان شدند و به جرم آموزش قرآن، مدیرمان را به زندان بردند.» اولین کتاب شعری که دید دو سال از این موضوع گذشت و علی ۹ ساله، در کلاس سوم دبستان مشغول تحصیل بود. در این سال (۱۳۱۶ شمسی) علاقه فراوان او به مداحی و نیازش به شعر آیینی، مادر را مجبور به خرید کتاب «خزائن الاشعار» (مجموعه‌ای از سروده‌های سیدعباس جوهری است که منبع شعری بسیاری از مداحان و ذاکران قدیمی به شمار می‌رود) برای استفاده او از اشعار آن کرد. علی با داشتن این کتاب بیش از پیش مشتاق آن شده بود تا آن سال در مراسم نیمه شعبان، با قرائت اشعاری از آن، مراسم را باشکوه‌تر کند. چراغانی محله، مسجد امام (مسجد شاه) و مغازه‌ها شور عجیبی در او ایجاد کرده بود. علی در مقابل یکایک مغازه‌های بازارچه نوروزخان می‌ایستاد و با اشعاری از این کتاب به مدیحه‌خوانی امام زمان (عج) می‌پرداخت. او از همان سال‌ها با نوحه‌خوانی سالار شهیدان عجین شد؛ به گونه‌ای که از اشعار به دست آمده، برای کودکان هم‌سن خود نوحه می‌خواند. در همان سال‌ها بود که پدرش گاهی در ایام دهه اول محرم، او را برای نوحه‌خوانی به «قاسم‌آباد میرفضل‌اللهی» (بین شمال چهاردانگه و یافت‌آباد) می‌برد. علی نوجوان در همان سنین (۱۳۱۷ شمسی) در مسجد شاه، از منبرهای فصیح‌الزمان شیرازی و شب جمعه در مسجد جامع در دعای کمیل از آیت‌الله حاج میرزا محمدعلی شاه‌آبادی بهره می‌برد. او در نماز جماعت آیات عظام شاه‌‌آبادی و سیدمحمد استرآبادی و دیگران نیز حضور می‌یافت. او در خاطراتی خودنوشت آورده است: «در یک برهه از آن زمان، آیت‌الله سیدنورالدین شیرازی با حدود ۵۰ دستگاه اتوبوس جمیعت از شیراز به تهران آمده بودند و زعامت این جمعیت انبوه با آیت‌الله کاشانی بود. بنده در آن ایام از منبر آیت‌الله شیرازی که در مسجد شاه برگزار می‌شد، بسیار بهره بردم.» آشنایی با آیت‌الله میلانی در کربلا در سال ۱۳۳۰ شمسی، آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی به عنوان امیرالحاج انتخاب شد و حاج قربانعلی (پدر علی آهی) نیز به قصد اعمال حج با فرزند ۲۳ ساله خود از طریق سوریه به کربلا مشرف شد تا از آن‌جا به حج برود. در کربلای معلی، هنگام اقامه نماز در حرم مطهر امام حسین (ع)، حاج علی برای اولین‌بار با مرجعیتی آشنا شد که اخلاق، منش و گفتارش، او را چنان شیفته خود ساخت که راه وصال به محبوب را جز مریدی ایشان ندید. او کسی جز مرجع عالیقدر شیعه «آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی» نبود. آشنایی آهی با این مرجع بزرگ تقلید، گام‌های مؤثر «جهاد اکبر» را در بر داشت؛ به گونه‌ای که آهی آنچه را در عرفان و معارف الهی کسب کرده است، مدیون ایشان می‌داند. کسب فیض از محضر علما، مراجع و روحانیون نامدار کشور به آیت‌الله میلانی، خلاصه نمی‌شد و حاج علی آهی، از هر باغ و بوستانی، گلی خوشبو و باطراوت می‌چید. چنین بود که در اولین آشنایی‌اش با آیت‌الله آقاشیخ محمدجواد خراسانی، دریافت که ایشان تبحر بسیاری در مباحث عقیدتی شعر دارد. از طرف دیگر، اخلاق و منش آقاشیخ جواد، او را به شدت جذب خویش کرده بود. علی آهی از این پس خود را ملزم کرد که با او ارتباط بیش‌تر و وسیع‌تری داشته باشد. بنابراین اغلب اوقات نزد او در پایگاه تبلیغی‌اش یعنی مسجد حضرت ولی‌عصر (عج) فعلی در سرآسیاب دولاب تهران می‌رفت و پیش از استفاده از اشعار مدح و مرثیه بزرگان دین، آن اشعار را برای اصلاح نزد او قرائت می‌کرد. این اولین گامی بود که آهی در مسائل اعتقادی شعر آیینی برداشت. بنابراین، می‌توان آیت‌الله حاج شیخ جواد خراسانی را اولین استاد وی در این امر دانست. مقابله با تبلیغ تصوف و ترویج عرفان‌های نوظهور در شعر در اشعار آیینی، گاهی شعر شاعران به سمت و سویی سوق پیدا می‌کند که بر آن اشکالاتی وارد می‌شود که با دین مبین اسلام سازگاری ندارد. این‌گونه ایرادات را «اشکالات عقیدتی شعر» می‌گویند. اشکالات عقیدتی شعر در ابعاد بسیاری بررسی می‌شود که از آن جمله می‌توان به اشکالات موضوعی، معنایی، زمانی و مکانی و همچنین در اشکالات جبر و تفویض، تشبیه، تعطیل، حلول، قیاس، تناسخ، صلح کل و لسان وجود و نیز اشکالاتی در اصول دین و فروع دین و یا ضد عقل و یا اشکالات استفاده از اصطلاحات صوفیه و مکاتب و مسالک فرقه‌های دینی و غیردینی و عرفان‌های نوظهور اشاره کرد. حاج علی آهی در آموزه‌ها و تحقیقات خود مبنی بر تفکر شیعی در اشعار، با اشکالات بسیاری روبرو شد و با استفاده از آیات و احادیث و دلایل منطقی، به رفع این اشکالات می‌کوشید. او گاهی نیز برای محاجه، به سرودن اشعاری در این زمینه می‌پرداخت که از جمله در مقدمه کتاب آیینه نور ـ که مجموعه‌ای است از اشعار آیینی او ـ در این باره آورده است: «شاعر مذهبی متعهد، نباید از کلماتی استفاده کند که مسمای آن در شرع مقدس اسلام، حرام باشد؛ مانند: باده، می، مل، صهبا، صبوحی، مست و مستی، شراب، مانند این اشعار: گفتم شراب و خرقه، نه آیین مذهب است گفت این عمل به مذهب پیر مغان کنم *** آنچه او ریخت به پیمانه ما، می‌نوشیم اگر از خمر بهشت است و گر از باده مست *** ‌هاتفی از گوشه میخانه دوش گفت ببخشند گنه، می‌بنوش آهی بر اثر همنشینی با چهره‌های حق‌نگر و محققان ژرف‌نگر، سیره اهل بیت (ع) را در ابعاد زندگی خود به ویژه در سرودن اشعار، مبنا قرار داد. او با داشتن عقیده‌ای محکم و استوار بر مذهب شیعه امامیه، از نیش زبان‌ها و طعنه‌ها در امان نبود و صدمات و آزارهای فراوانی را نیز در این مسیر پرخطر متحمل شد. آهی در حوزه عقیدتی شعر، بعضی از اشعار ادیبان بزرگ کشور را ـ که از روی جهل و یا عناد، مفاهیم غیرشیعی را پیرامون این مکتب گسترش داده‌اند ـ با دلیل و برهان، طبق ادله قرآنی و احادیث اهل بیت (ع) به نقد و بررسی کشاند و انتقادهای خود را در قالب نظم و نثر به تصویر کشید که این آثار وی همراه با دیگر اشعارش به چاپ رسیده است. از جمله نقدهای وی، نقد شعر «موسی و شبان» جلال‌الدین محمد بلخی و شعر «باب تواضع» سعدی بود که بر اثر نامه‌نگاری‌های مستمر او، این اشعار از کتاب‌های درسی آموزش و پرورش حذف شد. در همه دیدارهایی که با رهبر انقلاب داشت، نامه‌ای برای پیگیری وضعیت مداحان تقدیم می‌کرد چگونه با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای آشنا شد؟ حاج علی آهی در آن سال‌ها، علاوه بر آموزش مداحی از ادامه تحصیل خویش نیز غافل نبود. به خصوص هنگامی که اطلاع یافت که آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی از کربلا به مشهد مقدس مهاجرت کرده است، با پایان دروس پایه در حوزه آیت‌الله مجتهدی در سال ۱۳۳۶ شمسی، خود را برای ادامه تحصیل به حوزه آیت‌الله میلانی در مشهد رساند و تا بدانجا پیش رفت که پس از آن، خود به تدریس دروس پایه تا لمعه در حوزه مشغول شد. استادان وی در طول تحصیل در دروس ادبیات، صرف و نحو، منطق، فقه، اصول، تفسیر، علم کلام و رجال و حدیث عبارت بودند از: آیت‌الله سیدرضی شیرازی، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی، آیت‌الله میرزاحسن لواسانی، حجت‌الاسلام سیدعلی‌اصغر میردامادی، حجت‌الاسلام والمسلمین احمد مجتهدی، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد ضیاء‌آبادی و استادان وی در اخلاق و علوم اعتقادی شعر و شاعری و نقد و تحلیل آن، عبارت بودند از: آیت‌الله محمدجواد خراسانی، آیت‌الله سیدابوالقاسم خویی، آیت‌الله سیدمحمدهادی میلانی،‌ آیت‌الله میرزاجوادآقای تهرانی، آیت‌الله سیدمحمدرضا گلپایگانی، آیت‌الله علی نمازی شاهرودی، آیت‌الله سیدمحمد وحیدی، آیت‌الله حسین وحید خراسانی و آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب (شهید محراب). آهی، تحصیل علوم دینی را تا مقطع «کفایتین» ادامه داد و پس از آن به تحقیق درباره مسائل و مباحث عقیدتی شعر پرداخت تا آنجا که در این راستا صاحب نظر و مورد وثوق اعظم علما، مجتهدین و صاحب‌نظران شد. حضور در درس خارج آیت‌الله میلانی، اولین ملاقات وی را با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر فرزانه انقلاب را رقم زد. معظم له که در آن سال‌ها در حوزه آیت‌الله میلانی مشغول به تحصیل در درس خارج ایشان بودند، از روابط نزدیک آیت‌الله میلانی با حاج علی آهی و از اعتماد بسیار ایشان نسبت به او باخبر شدند. حضور فعال آهی در عرصه‌های مختلف با آیت‌الله میلانی از جمله جابه‌جایی نامه‌های فوق‌محرمانه ایشان به حضرت امام (ره) و باز پس آوردن پاسخ ایشان، آشنایی و رفاقت استواری را بین آیت‌الله خامنه‌ای و حاج علی آهی فراهم آورد؛ به گونه‌ای که این رفاقت دیرپا تا زمان رحلت آهی ادامه داشت و اگر نامه‌های خصوصی و پیگیری‌های بی‌وقفه او به رهبر فرزانه انقلاب نبود، شاید هیچ گاه نهادهای حمایتی از مداحان و ذاکران تشکیل نمی‌شد. آهی برای بالا بردن معارف خود، از هر موقعیتی که پیش می‌آمد به نحو شایسته‌ای استفاده کرد. دیدار مراجع، عرفا و بزرگان دینی را یکی از وظایف خود می‌دانست. دیدار مداوم او با این بزرگان و کسب معارف از ایشان، عمل به علوم دریافتی، کسب تقوا و تدین و ... احترام آهی را نزد این بزرگان افزایش داد؛ به طوری‌که علما و مراجع، او را فردی امین و مورد وثوق می‌دانستند و به آهی اعتماد کامل داشتند. به همین دلیل بود که او حامل نامه‌ها و پیام‌های محرمانه‌ای برای حضرت امام (ره) از طرف حضرت آیت‌الله میلانی و روحانیت شرق تهران قرار داشت. در جای دیگر، اعتماد و وثوق به وی تا حدی بود که از سوی مراجع عظام وقت برای تشکیل دادن جلسات و هیئتی ۱۰ نفره از بهترین و متدین‌ترین افراد منطقه شرق تهران مأموریت یافت. آهی در این مأموریت، اخبار، وقایع و رخدادهای رژیم طاغوت را که ضد مکتب تشیع روی می‌داد، هر شب برای این افراد در ساعاتی متفاوت در یک یا دو جلسه به شرح و توضیح می‌داد. آماده ساختن این افراد برای مبارزات مخفیانه و راهپیمایی‌هایی در حمایت از اسلام، روحانیت و حضرت امام (ره) از اصلی‌ترین برنامه‌های این نشست‌ها بود. این‌گونه بود که وی در ایجاد تشکیلات مخفی و ساماندهی آنان نقش اساسی داشت. جامعه مداحان را مدرسه کرد آهی، با پشتوانه سنگین علمی و شاگردی درازمدت در مکتب مراجع و بزرگان دینی، خلأ آموزشی در میان مداحان را به خوبی درک کرد و در دهه ۱۳۴۰ شمسی، هیئتی برای مداحان شرق تهران تأسیس کرد که در جلسات آن، هم مباحث و مسائل اعتقادی اشعار را به آن‌ها گوشزد کند، هم به بیان دقیق تاریخ اسلام بپردازد، هم مقتل صحیح و بدون اغراق و خرافه را به مداحان بیاموزاند و هم روش روضه‌خوانی را به آن‌ها یاد دهد. این هیئت آموزشی که صبح روزهای سه‌شنبه هر هفته در شرق تهران برپا شد، ابتدا با دعوت از مداحان جوان و در منازل آنان شکل گرفت، اما بعدها مداحان پیشکسوت نیز از آن استقبال و در آن شرکت کردند. اعضای جامعه مداحان در آن زمان را حدود ۱۰۰ نفر از بهترین مداحان و شاعران تهران تشکیل می‌دادند که بعدها به دلیل پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی از سوی آهی، تا اندازه‌ای تغییر جهت داد. شعارهای شاعرانه برای انقلاب در پی همکاری‌های حاج علی آهی با گروه «جمعیت اتحاد مسلمین» و عضویت وی در گروه فداییان اسلام به رهبری شهید نواب صفوی در خصوص حفظ مکتب، مأموران ساواک مکرراً برای یافتن مدرکی به منزل او وارد می‌شدند و بارها و بارها وی را به جرم فعالیت در این گروه‌ها دستگیر و بازداشت می‌کردند. نقش مؤثر وی در شکل‌گیری انقلاب اسلامی، از تحت نظر بودنش توسط ساواک و نیز نامه‌های پی‌در پی این گروه برای دستگیری آهی به وضوح دیده می‌شود. همچنین ناامنی محل سکونت آهی، بازداشت فرزندانش و شکنجه شدنشان، حاکی از استواری وی در عمل به آیات قرآن و آموزه‌های دینی و تربیت فرزندان در راهی است که خود بدان یقین داشته است. در بحبوحه پیروزی انقلاب به دستور حضرت امام (ره)، مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، سربازانی که برای خدمت سربازی در پادگان‌ها بودند، پیام امام را به عنوان ولی‌فقیه بر دیده قرار داده، پادگان‌ها را ترک کردند. مردم برای پیروزی انقلابی که به دست حضرت امام (ره) پا گرفته بود، با اعتصابات گسترده، روزها و شب‌ها در محل‌های معینی تجمع می‌کردند و با پخش اطلاعیه‌های حضرت امام (ره) و با شعارهایی که از سوی دوست‌داران این انقلاب ساخته و پرداخته می‌شد، گروه گروه علیه رژیم منفور پهلوی به تظاهرات می‌پرداختند. از جمله اموری که حاج علی آهی در این راهپیمایی‌ها به عهده داشت، هدایت تظاهر‌کنندگان بود. او شب‌ها طی جلسات مخفی با حضور ۵ نفر از معتمدان در طرح‌ریزی این تظاهرات و به ساخت شعارهای انقلابی مشغول می‌شدند. پس از این جلسه، در تجمع مردم در محل‌های معین، توسط فرزند وی (حاج حسن)، این شعارها برای مردم خوانده می‌شد و آنان علیه رژیم پهلوی به راه می‌افتادند. از جمله شعارهای ساخته شده توسط حاج علی آهی می‌توان به این‌ها اشاره کرد: به دست آمریکا و اسراییل ـ شورای سلطنت شده تشکیل اساس این شورا بر ضد الله است ـ نقشه دیگر از جنایت شاه است مسئولیتی که آیت‌الله مهدوی کنی به آهی داد در اوایل انقلاب بود که با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی، به سفارش آیت‌الله مهدوی کنی، وی به عضویت آن درآمد و در کمیته مسئولیت گرفت. او در ابتدا مسئولیت کمیته‌های جاده هراز تا ابتدای آمل و جاده فیروزکوه تا شهر فیروزکوه را به عهده داشت که بعدها طی تقسیمات وزارت کشور، مرکز آن شهرستان دماوند شد. خاطرات و یادگارهای بر جای مانده از ایشان در کمیته انقلاب اسلامی به نقل از پاسداران در همین کتاب آورده شده است. اقدامات شایسته وی در این عرصه، آهی را نزد عوامل کشوری شایسته فرماندهی استان سیستان و بلوچستان کرد. او پس از سال‌ها خدمت بی‌اجر و پاداش، به فرماندهی استان سیستان و بلوچستان منصوب شد و در ادغام ژاندارمری و شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی به نیروی انتظامی، به دستور مقام معظم رهبری به درجه سرتیپ تمام با سه سال ارشدیت نایل آمد. در نیروی انتظامی نیز شایستگی‌های قابل تحسین سرتیپ حاج علی آهی، وی را به سمت و سوی اداره «ایثارگران نیروی انتظامی» سوق داده تا او مسئول این سازمان شود. آهی یکی از خاطرات خود را در این منصب این‌گونه بازگو می‌کند: «هنگامی که در جلسه‌ای عنوان کردند همه مسئولان نیروی انتظامی موظف هستند لباس رسمی بر تن کنند، منظورشان من بودم که با نعلین و لباس مداحی به محل خدمت می‌رفتم. من نیز با کمال خونسردی نعلین خود را از پا درآوردم، آن را روی میز گذاشتم و گفتم: من لباس نوکری امام حسین (ع) و خاک کف این نعلین را با هیچ مقامی عوض نمی‌کنم و اگر از نظر قانون نیروی انتظامی اشکالی هست، من استعفا می‌دهم.» آهی سرانجام با درجه سرتیپ تمامی با دوسال ارشدیت از نیروی انتظامی کناره‌گیری کرد. دلسوزی برای مداحان؛ از حمایت‌های صنفی تا دیار ابدی حاج علی آهی به واسطه آشنایی با جامعه مداحان و شاعران آیینی در کل کشور و شناخت دردها و نیازهای موجود این قشر تأثیرگذار مذهبی و فرهنگی، به منظور فراهم آوردن فضایی برای ارائه و انجام خدمات رفاهی و بیمه مداحان و شاعران آیینی کشور، بنیاد علمی ـ فرهنگی دعبل خُزاعی را با سایر افراد و نمایندگان دستگاه‌های مرتبط پایه‌ریزی کرد. آهی در آبان ماه ۱۳۸۱، طی نامه‌ای به مقام معظم رهبری، به برخی از مشکلات مداحان اهل بیت (ع) اشاره کرد و پس از پیگیری‌های مکرر در سال ۱۳۸۴ در دیداری که معظم له هر ساله به مناسبت ولادت حضرت زهرا (س) با مداحان اهل بیت (ع) داشتند، نامه دیگری تقدیم معظم له کرد. با سابقه آشنایی میان مقام معظم رهبری با وی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دستور تشکیل جلسه‌ای را در خصوص رسیدگی به این امر صادر کردند که نتیجه جلسه مذکور تأسیس «مؤسسه بنیاد علمی ـ فرهنگی دعبل خزاعی» در خرداد سال ۱۳۸۵ شمسی شد و از همان تاریخ، انجام خدمات ویژه مداحان و شاعران آیینی از طریق این مؤسسه آغاز و صدها نفر از مداحان پیشکسوت را زیر پوشش قرار داده است. البته آهی پس از تأسیس بنیاد دعبل و حمایت بیمه‌ای از مداحان و پشتیبانی معیشتی از پیرغلامان ازکارافتاده مأموریتش را تمام شده ندانست. گام دوم تفکر او، حفظ و حراست مداحان از انحرافات و در پی آن تعلیم اصول و قواعد مداحی بود. از این رو آهی برای عملی شدن این گام مهم، تشکیل و تأسیس خانه‌ای را برای این امر به شهرداری تهران پیشنهاد داد که بعدها خانه مداحان اهل بیت رسول‌الله (ص) نام گرفت. اگر تأسیس جامعه مداحان شرق تهران، پایه‌گذاری بنیاد دعبل و راه‌اندازی خانه مداحان را سه اقدام اساسی حاج علی آهی در طول حیات ۸۷ ساله او بدانیم، نمی‌توانیم از تلاش‌های او برای اختصاص قطعه‌ای برای تدفین مداحان و ذاکران اهل بیت (ع) در بهشت زهرای تهران چشم بپوشیم. تأسیس خانه مداحان، زمینه‌ای شد که آهی و اعضای هیئت مدیره آن در نشست‌های پی در پی با مدیران شهری، دستور شهردار تهران را برای تکریم مداحانی که به سوی دیار ابدی سفر می‌کنند، دریافت کنند. طبق این دستور، ۱۲۰۰ قطعه قبر از قطعه شماره ۳۰۱ بهشت زهرا با امضای توافقنامه‌ای در اسفند ۱۳۸۹ بین شهردار تهران و حاج علی آهی به اعضای خانه مداحان واگذار شد. نوشته‌های استاد حاج علی آهی پس از تلاش‌ها و کوشش‌های مستمر و شبانه‌روزی خود، تحقیقات خود را به صورت کتاب‌ها و یا جزواتی درآورد که برخی از کتاب‌های وی عبارتند از: ۱. مجموعه شعر دیوان آهی در دو جلد. ۲. مجموعه شعر آیینه نور. ۳. توصیف صنایع شعر کهن فارسی و پیرایش آن با کِلک بدیع. ۴. فلسفه قیام امام حسین (ع) از دیدگاه عقل. ۵. شعر و شاعری از نظرگاه قرآن، عترت و سنت، در هفت بخش. ۶. درس‌هایی از علم کلام (نگرشی تحلیلی درباره تصوف و تأثیرات آن در ادبیات آیینی) در یک جلد. ۷. تنویر الافکار (درباره مباحث اعتقادی در شعر). ۸. قافیه در شعر فارسی (نقد و بررسی قافیه از آغاز تا به امروز). این کتاب با پیرایش استاد حسین آهی به صورت آموزشی تدوین یافته و در نوع خود بی‌نظیر است. ۹. جزوات آموزشی متعدد، با موضوعات: جبر و تفویض، تشبیه و تعطیل، تجسم، تجسد و ... و نیز آشنایی با عقاید متصوفه مانند: صلح کل، وحدت وجود، حلول و اتحاد، ولایت نوعیه و ... که به شعر و ادب پارسی و متأسفانه به اشعار آیینی راه یافته است. شاعری که ۱۶ ماه قبل از مرگش استاد شد! علی آهی را خیلی از مراجع، علما و شخصیت‌های سیاسی، مذهبی و فرهنگی می‌شناختند و ده‌ها مداح و شاعری که زیر نظر او تربیت یافته بودند، آهی را استاد مسلم شعر و مدح ائمه طاهرین سلام‌الله علیها می‌دانستند. با این حال، این مرد انقلابی و شاعر پرکوشش، تنها ۱۶ ماه قبل از مرگش به لقب «استاد» ملقب شد. قصه از آن‌جایی آغاز می‌شود که شهرداری تهران در مراسم نکوداشتی در قالب «پرده عشاق» تصمیم گرفت از این شاعر و پیشکسوت مداحی تجلیل کند. تازه آن‌جا بود که لفظ «استاد» به صورت رسمی برای او به کار رفت و رسانه‌ها از آیین نکوداشت «استاد علی آهی» خبر، گزارش، فیلم و عکس تهیه کردند. آهی ۹ ماه بعد از این مراسم، کوچک‌ترین پسرش، دکتر محمدرضا آهی را از دست داد. این داغ، قامت استاد را خم کرد و او را در بستر بیماری‌های گوناگون انداخت. تا این‌که درد و رنج در ۱۶ فروردین امسال بر او غلبه کرد و خبر درگذشت استاد علی آهی در شهر پیچید. آخرین نامه‌ای که نوشت چند روز بعد از درگذشت استاد علی آهی، حجت‌الاسلام والمسلمین خاموشی، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در خاطره‌ای از او می‌گوید: «یک بار برای عیادت از استاد آهی به بیمارستان رفتم و به ایشان گفتم: «شما امری با بنده ندارید؟» اشاره کرد که صبر کنم. دستش را زیر بالش برد و یک نامه به من داد. در تکمیل آن چه در نامه نوشته بود، گفت: «پدرجان! این بندگان خدا از کار افتاده و خانه‌نشین شده‌اند. دستور بدهید به آن‌ها رسیدگی کنند.» منظور او از بندگان خدا، مداحان سالخورده بود.
مرجع : مشرق
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما