کد مطلب : ۳۱۰۱۷
جامعه شناسی وپدیدار شناسی پیاده روی اربعین
شیعه، یک پشیمانی مداوم دارد!
محمدرضا جوادی یگانه
میخواهم از منظری متفاوت به قضیه اربعین ورود کنم؛ بعضی زمانهای قدسی داریم، مثل عید قربان، ماه رمضان. که خود نفس آن زمان و درک آن اهمیت دارد. به همین دلیل، استهلال اهمیت پیدا میکند. برای اینکه دقیقاً همان زمان مقدس درک شود. برخی مکانهای مقدس هم داریم؛ مثل کعبه، مسجدالنبی، قبور ائمه. اینجا، بحث زیارت اهمیت پیدا میکند. در بحث کعبه خیلی توصیه داریم؛ زیر ناودان طلا وقتی باران بیاید، دعا کنید، اجابت میشود. کعبه در گودی قرار دارد و وقتی باران بیاید اطراف آن پرآب میشود. توصیهها برای اینکه خانه خدا هرگز خالی از طوافکنندگان نماند.
حضور در مکان مقدس توصیه میشود. هرچه نزدیکتر به آن…جدای از آن میتوانیم در زمانهای مقدسی، در مکانهای مقدس هم باشیم. مثل روز عاشورا در کربلا، حضور در یک مکان مقدس با یادآوری یک زمان مقدس…اما حادثه عاشورا تمام شده، هرقدر هم در کربلا حضور داشتهباشیم، آن را درک نمیکنیم. یعنی ترکیب کربلا و عاشورا یک ترکیب مشخص است که فقط یکبار رخ داده. بنابراین الآن چنین چیزی را نداریم.
ترکیب قدسی زمان و مکان
اما یک ترکیب زمان و مکان مقدس هم داریم: حج؛ حج پدیدهای است که برخلاف همه اینها نزدیک شدن به یک مکان، یا یادآوری یک زمان نیست، بلکه خودش یک واقعه است، تماماً یک واقعه است. در زمان مشخص، در مکان مشخص که تماماً مقدس است باید حضور داشته باشیم. حج عمره با واجب کاملاً متفاوت است؛در حج واجب، انسان خودش درگیر میشود در ساخت یک واقعه، این تجربه ناب و بینظیر است. هیچجای دیگر حضور ندارد.خود حضور است که اهمیت پیدا میکند. در حج، هیچ توصیهای، ذکری به آن معنا که در نماز هست، نداریم، فقط رفتار است. کتاب تحلیلی از مناسک حج دکتر شریعتی، درک زیبایی از حضور در مکان و زمان را به ما میدهد.
حج، واقعهای است که هرسال تکرار میشود و تکرار هرسالهاش با حضور انسان ها تکرار میشود. نمیتوان حج سال گذشته را زنده کرد. حج هرسال، پدیدهای است که ربطی به حج سال گذشته ندارد. خیلی کوچکشده آن در راهپیمایی بیستودو بهمن است. هرسال یک راهپیمایی، هرسال حضور است. مشروعیت نظام پیوند خورده به حضور مردم که اگر نیایند، تمام میشود و مردم هم هرسال آمدهاند.
غیرقدسیترین مناسک قدسی
اما راهپیمایی اربعین، یک مقدار متفاوت است. ما توصیه و آدابی در باب زیارت اربعین به این معنا نداریم. در توصیهها، زیارت اربعین، یک متن است که باید بخوانیم. زیارت قبر امام حسین (ع) هم توصیه شده است، ولی اینکه پای پیاده به کربلا برویم، جایی نیست. البته میشود شواهدی پیدا کرد و این راهپیمایی سابقه هزارساله دارد، اما خیلی برجسته نیست، ریشههای اصلی آن در دوره اخیر است. در زمان صدام، ظاهراً زنان عراقی، این سنت را زنده نگه داشتند. بنابراین، قدسیتی پشت این مراسم نیست. به تعبیر من، غیرقدسیترین مناسک قدسی است. یعنی هیچ روایتی، توصیهای، ثوابی در باب آن نیست. زیارت امام حسین (ع) حضور در عتبات و حرم امام حسین، از خانه حرکت کردن به سمت حرم و با نیت زیارت، همه اینها ثواب دارد؛ اما اینکه هفده صفر، از نجف راه بیفتی، نوزده صفر به کربلا برسی، این را نداریم. بنابراین پدیدهای است غیرقدسی. خودمان ساختیم، هیچ مبنا و سنت و حدیثی ندارد. قاعدتاً نفس زیارت مقدس است، ولی در این راهپیمایی نه.
تبلیغ بدتلویزیونی مناسک دینی
چهچیزیاست که این راهپیمایی را اینقدر زنده میکند؟ با همان معنایی که برای حج گفتم؛ یک پدیده که هرسال باید تکرار شود. تازه داریم کشفش میکنیم، هرسال متفاوت است، انسان هااضافه میشوند! شوق، دامن زده میشود! البته این شوق، توسط تلویزیون به ناکجا کشیده میشود. من معتقدم تلویزیون، مهمترین آسیب اجتماعی در این کشور است. پرداختن افراطی به این راهپیمایی، آنهم از نوع تلویزیونی آن، غلط است. «سر دلبران بهتر است گفته ناید در حدیث دیگران». خود این رسانه، خیلی نامحرم است. شوق باید توسط مردم، کسانی که سالهای گذشته رفتهاند، شعله ور شود.
یادآوری راه نرفته عاشورای 61
در هر حال، هرسال با وجود احتمال خطر، شوق بیشتر است. از زمان متوکل که دست قطع میکرده، همواره زیارت امام حسین (ع) با خطر روبهرو بوده. الان، خطر گستردهتر است و زیارت گستردهتر. هرسال راهپیمایی اربعین، خودش تکرار میشود، ما یادآوری یک واقعه را نداریم. یادآوری نمیکنیم پارسال چه بوده، روز عاشورا چه شده. این که میرویم، یعنی داریم حماسه را خلق میکنیم، مناسکی از ایندست نداریم. کاملاً مشابه با حج، با تفاوتهای فراوان! حج، کاملاً قدسی است، تمامش بر پایه سنت است. این راهپیمایی، نقطه مقابل حج است. حج، مناسک کاملاً دقیق دارد، اینجا کاملاً رهاست و این مهم، راز راهپیمایی اربعین است که افراد را جلب میکند. منطق اعراب که میروند یا موکب دارند، بر اساس مروت عربی-شیعی است که خیلی زیباست این فضا. منطق این راهپیمایی نیز نزد اعراب، از خانه تا کربلاست، از بصره است و کرکوک و شلمچه و هر جا که هستی.
تعبیر من این است که شیعه، یک پشیمانی مداوم دارد. من قبلاً تلاش کردهام نشان بدهم که در لشکر عمرسعد، شیعه نبوده. شیعیان، امام حسین(ع) را نکشتند. در باره شیعیان نمیگویند قتلونا، میگویند خذلونا: دیدید که اسرجت و الجمت و تنقبت بوده علیه ما، کوفه مهیای جنگ شده، کاری نکردید! سکوتی که شیعه کرده، راهی که شیعه باید آن موقع میرفته تا کربلا و نرفته؛ این مراسم یادآوری آن راه نرفته است از کوفه تا کربلا. در مقابل همه عالم اسلام، از زمانی که امام حسین(ع) از مدینه بیرون آمدند، هیچ صدایی از شیعیان شنیده نشده؛ فقط کوفه بوده که تقاضا کرده از حسین. مرکز شیعه، کوفه بوده. انتظار میرفته کوفیان از کوفه حرکت کنند به سمت خیمهگاه امام حسین؛ کاری که حبیب میکند و سی نفری که شب عاشورا میروند و ما نرفتیم. ما شیعیان دست از یاری امام حسین کشیدیم. در بودن ما، امام شهید شد. این، دقیقاً راهی است که باید میرفتیم و نرفتیم.
یعنی صدای استنصار امام حسین(ع) بلند شده، باید از خانه با هروسیلهای میرفتیم و نرفتیم. این راهپیمایی، یادآوری مداوم آن حرکت است.
در کوفه، هروسیلهای آماده کردند، یکی شمشیر تیز میکرد، یکی اسب نعل میکرد… الان دقیقاً برعکس آن است. هرکس، هرکاری میتواند میکند که آن فضایی که باید میکردیم و نکردیم را تکرار نکند؛یادآوری مداوم آن کوتاهی که کردیم.
هر کسی با هر توانی میرود، افتان و خیزان، کودک و زن و پیر. هر کس با هر توانی، به این خیل روندگان یاری میرساند. این همه، یادآوری سالانه کمکی است که نکردیم و راهی است که نرفتیم. اما رفتن در این مسیر و پیوستن به امام دشوار است. اگر میدانستیم شیعیان کوفی چقدر تلاش کردند از حضور در سپاه عمرسعد خودداری کنند و برای فرار از کوفه و نبودن در سپاه عمرسعد چقدر هزینه دادند، باید میگفتیم ایکاش کوفی بودیم، باز هم کوفیان. این راهپیمایی میشود آن یادآوری مداوم.
راهپیمایی اربعین را درونگفتمانی تأویل کنیم
توصیه این است که راهپیمایی اربعین را تأویل درونگفتمانی کنیم، نه برونگفتمانی و اجتماعی. نه بهعنوان یک مشاهدهکننده همراه با مشارکت، بلکه بهعنوان مشارکت کننده بدون مشاهده. بهعنوان کسی که دارد عمل شیعی انجام میدهد. آنچه راهپیمایی اربعین را جالب کرده، پشیمانی است. افتان و خیزان این مسیر را رفتن است، سالانه تکرار کردن است تا فراموش نشود! و این دقیقاً نقطه عکس آن فراموشیای است که ما با تاکید بر «ما اهل کوفه نیستیم»انجام میدهیم.
گذشته خودمان را فراموش میکنیم و ادعا میکنیم ما نبودیم. ولی کاش اهل کوفه بودیم و کاش اندکی و بیش از اندکی - مانند شیعیان کوفی- خطر میکردیم، ولی قلّ الدیّانون تا حد هفتاد و دو نفر، فقط. تأویل این ماجرا چنین چیزی میتواند باشد. اتفاقاً غیر قدسی بودنش هم به همین معنا برمیگردد.
در یزد، در مراسم نخلبرداری، این تمایز محسوس است. تمایز سادات و غیرسادات، در محل قرار گرفتنشان و در نحوه عزاداری کردنشان! آنهایی که بودند و آنهایی که نبودند. تقریباً همه خانواده امام حسین، بهجز یکیدونفر، هیچ کس کوتاهی نکرد،هرچه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند. کسانی که نبودند، شیعیان بودند! اهلبیت که کوتاهی نکردند.
تکرار و تذکر مداوم برای فرج
شیعه بعد از حادثه کربلا رها شده. مثل قوم موسی (ع) که فرمود وقتی تخلف کردید، بروید همدیگر را بکشید تا خدا بگوید بس است. نمیشود که فقط پشیمانی باشد. آنچه دیده میشود، این مبنای غیرقدسی است. تقریباً در تمام قیامهای شیعه در زمان ائمه، حضور ائمه و تأیید آنها نیست. یک زمانی باید می آمدید و نیامدید. کاروان اسرا که به کوفه میرسند، مردم کوفه گریه میکنند. امام سجاد ؟ع؟ میفرمایند: پس چهکسی ما را کشت؟! کلمهای دفاع از مختار و توابین نمیبینید. شاد شدن دل اهل بیت هست، اما دفاع نمیبینید. یعنی این پشیمانی خیلی باید تکرار شود، تا تغییر اتفاق بیفتد، یا فرجی رخ دهد که منتقم بیاید.
بنابراین به نظر من، آنچه این حرکت را خیلی جالب میکند، رهاشدگی است. ما رها شدیم، در مناسکی که از آن چیزی نداریم! هیچ توصیهای نشده.
ما باید میرفتیم و نرفتیم، الان پشیمانیم. این یکنوع ابراز پشیمانی است. و الّا، اینهمه پیادهروی و سختی کشیدن چه منطقی دارد؟ همانجا تعداد زیادی ماشین، هر زائری را تا کربلا میبرد. این زجر و خودزجردهی، از نوع پشیمانی است. این امر، آن چیزی است که به نظرم پیادهروی اربعین را کاملاً درونشیعی میکند. تمام این مسیر، رفتن است؛ که همهجا کربلاست و از بام خانه هم میتوان به حسین سلام داد. اما «در راه بودن» است که راهپیمایی اربعین را میسازد. همیشه در راه بودن، یا همیشه چشمانتظار رفتن، ماندن!
دکتر محمدرضا جوادی یگانه
رییس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
انتهای پیام/
حضور در مکان مقدس توصیه میشود. هرچه نزدیکتر به آن…جدای از آن میتوانیم در زمانهای مقدسی، در مکانهای مقدس هم باشیم. مثل روز عاشورا در کربلا، حضور در یک مکان مقدس با یادآوری یک زمان مقدس…اما حادثه عاشورا تمام شده، هرقدر هم در کربلا حضور داشتهباشیم، آن را درک نمیکنیم. یعنی ترکیب کربلا و عاشورا یک ترکیب مشخص است که فقط یکبار رخ داده. بنابراین الآن چنین چیزی را نداریم.
ترکیب قدسی زمان و مکان
اما یک ترکیب زمان و مکان مقدس هم داریم: حج؛ حج پدیدهای است که برخلاف همه اینها نزدیک شدن به یک مکان، یا یادآوری یک زمان نیست، بلکه خودش یک واقعه است، تماماً یک واقعه است. در زمان مشخص، در مکان مشخص که تماماً مقدس است باید حضور داشته باشیم. حج عمره با واجب کاملاً متفاوت است؛در حج واجب، انسان خودش درگیر میشود در ساخت یک واقعه، این تجربه ناب و بینظیر است. هیچجای دیگر حضور ندارد.خود حضور است که اهمیت پیدا میکند. در حج، هیچ توصیهای، ذکری به آن معنا که در نماز هست، نداریم، فقط رفتار است. کتاب تحلیلی از مناسک حج دکتر شریعتی، درک زیبایی از حضور در مکان و زمان را به ما میدهد.
حج، واقعهای است که هرسال تکرار میشود و تکرار هرسالهاش با حضور انسان ها تکرار میشود. نمیتوان حج سال گذشته را زنده کرد. حج هرسال، پدیدهای است که ربطی به حج سال گذشته ندارد. خیلی کوچکشده آن در راهپیمایی بیستودو بهمن است. هرسال یک راهپیمایی، هرسال حضور است. مشروعیت نظام پیوند خورده به حضور مردم که اگر نیایند، تمام میشود و مردم هم هرسال آمدهاند.
غیرقدسیترین مناسک قدسی
اما راهپیمایی اربعین، یک مقدار متفاوت است. ما توصیه و آدابی در باب زیارت اربعین به این معنا نداریم. در توصیهها، زیارت اربعین، یک متن است که باید بخوانیم. زیارت قبر امام حسین (ع) هم توصیه شده است، ولی اینکه پای پیاده به کربلا برویم، جایی نیست. البته میشود شواهدی پیدا کرد و این راهپیمایی سابقه هزارساله دارد، اما خیلی برجسته نیست، ریشههای اصلی آن در دوره اخیر است. در زمان صدام، ظاهراً زنان عراقی، این سنت را زنده نگه داشتند. بنابراین، قدسیتی پشت این مراسم نیست. به تعبیر من، غیرقدسیترین مناسک قدسی است. یعنی هیچ روایتی، توصیهای، ثوابی در باب آن نیست. زیارت امام حسین (ع) حضور در عتبات و حرم امام حسین، از خانه حرکت کردن به سمت حرم و با نیت زیارت، همه اینها ثواب دارد؛ اما اینکه هفده صفر، از نجف راه بیفتی، نوزده صفر به کربلا برسی، این را نداریم. بنابراین پدیدهای است غیرقدسی. خودمان ساختیم، هیچ مبنا و سنت و حدیثی ندارد. قاعدتاً نفس زیارت مقدس است، ولی در این راهپیمایی نه.
تبلیغ بدتلویزیونی مناسک دینی
چهچیزیاست که این راهپیمایی را اینقدر زنده میکند؟ با همان معنایی که برای حج گفتم؛ یک پدیده که هرسال باید تکرار شود. تازه داریم کشفش میکنیم، هرسال متفاوت است، انسان هااضافه میشوند! شوق، دامن زده میشود! البته این شوق، توسط تلویزیون به ناکجا کشیده میشود. من معتقدم تلویزیون، مهمترین آسیب اجتماعی در این کشور است. پرداختن افراطی به این راهپیمایی، آنهم از نوع تلویزیونی آن، غلط است. «سر دلبران بهتر است گفته ناید در حدیث دیگران». خود این رسانه، خیلی نامحرم است. شوق باید توسط مردم، کسانی که سالهای گذشته رفتهاند، شعله ور شود.
یادآوری راه نرفته عاشورای 61
در هر حال، هرسال با وجود احتمال خطر، شوق بیشتر است. از زمان متوکل که دست قطع میکرده، همواره زیارت امام حسین (ع) با خطر روبهرو بوده. الان، خطر گستردهتر است و زیارت گستردهتر. هرسال راهپیمایی اربعین، خودش تکرار میشود، ما یادآوری یک واقعه را نداریم. یادآوری نمیکنیم پارسال چه بوده، روز عاشورا چه شده. این که میرویم، یعنی داریم حماسه را خلق میکنیم، مناسکی از ایندست نداریم. کاملاً مشابه با حج، با تفاوتهای فراوان! حج، کاملاً قدسی است، تمامش بر پایه سنت است. این راهپیمایی، نقطه مقابل حج است. حج، مناسک کاملاً دقیق دارد، اینجا کاملاً رهاست و این مهم، راز راهپیمایی اربعین است که افراد را جلب میکند. منطق اعراب که میروند یا موکب دارند، بر اساس مروت عربی-شیعی است که خیلی زیباست این فضا. منطق این راهپیمایی نیز نزد اعراب، از خانه تا کربلاست، از بصره است و کرکوک و شلمچه و هر جا که هستی.
تعبیر من این است که شیعه، یک پشیمانی مداوم دارد. من قبلاً تلاش کردهام نشان بدهم که در لشکر عمرسعد، شیعه نبوده. شیعیان، امام حسین(ع) را نکشتند. در باره شیعیان نمیگویند قتلونا، میگویند خذلونا: دیدید که اسرجت و الجمت و تنقبت بوده علیه ما، کوفه مهیای جنگ شده، کاری نکردید! سکوتی که شیعه کرده، راهی که شیعه باید آن موقع میرفته تا کربلا و نرفته؛ این مراسم یادآوری آن راه نرفته است از کوفه تا کربلا. در مقابل همه عالم اسلام، از زمانی که امام حسین(ع) از مدینه بیرون آمدند، هیچ صدایی از شیعیان شنیده نشده؛ فقط کوفه بوده که تقاضا کرده از حسین. مرکز شیعه، کوفه بوده. انتظار میرفته کوفیان از کوفه حرکت کنند به سمت خیمهگاه امام حسین؛ کاری که حبیب میکند و سی نفری که شب عاشورا میروند و ما نرفتیم. ما شیعیان دست از یاری امام حسین کشیدیم. در بودن ما، امام شهید شد. این، دقیقاً راهی است که باید میرفتیم و نرفتیم.
یعنی صدای استنصار امام حسین(ع) بلند شده، باید از خانه با هروسیلهای میرفتیم و نرفتیم. این راهپیمایی، یادآوری مداوم آن حرکت است.
در کوفه، هروسیلهای آماده کردند، یکی شمشیر تیز میکرد، یکی اسب نعل میکرد… الان دقیقاً برعکس آن است. هرکس، هرکاری میتواند میکند که آن فضایی که باید میکردیم و نکردیم را تکرار نکند؛یادآوری مداوم آن کوتاهی که کردیم.
هر کسی با هر توانی میرود، افتان و خیزان، کودک و زن و پیر. هر کس با هر توانی، به این خیل روندگان یاری میرساند. این همه، یادآوری سالانه کمکی است که نکردیم و راهی است که نرفتیم. اما رفتن در این مسیر و پیوستن به امام دشوار است. اگر میدانستیم شیعیان کوفی چقدر تلاش کردند از حضور در سپاه عمرسعد خودداری کنند و برای فرار از کوفه و نبودن در سپاه عمرسعد چقدر هزینه دادند، باید میگفتیم ایکاش کوفی بودیم، باز هم کوفیان. این راهپیمایی میشود آن یادآوری مداوم.
راهپیمایی اربعین را درونگفتمانی تأویل کنیم
توصیه این است که راهپیمایی اربعین را تأویل درونگفتمانی کنیم، نه برونگفتمانی و اجتماعی. نه بهعنوان یک مشاهدهکننده همراه با مشارکت، بلکه بهعنوان مشارکت کننده بدون مشاهده. بهعنوان کسی که دارد عمل شیعی انجام میدهد. آنچه راهپیمایی اربعین را جالب کرده، پشیمانی است. افتان و خیزان این مسیر را رفتن است، سالانه تکرار کردن است تا فراموش نشود! و این دقیقاً نقطه عکس آن فراموشیای است که ما با تاکید بر «ما اهل کوفه نیستیم»انجام میدهیم.
گذشته خودمان را فراموش میکنیم و ادعا میکنیم ما نبودیم. ولی کاش اهل کوفه بودیم و کاش اندکی و بیش از اندکی - مانند شیعیان کوفی- خطر میکردیم، ولی قلّ الدیّانون تا حد هفتاد و دو نفر، فقط. تأویل این ماجرا چنین چیزی میتواند باشد. اتفاقاً غیر قدسی بودنش هم به همین معنا برمیگردد.
در یزد، در مراسم نخلبرداری، این تمایز محسوس است. تمایز سادات و غیرسادات، در محل قرار گرفتنشان و در نحوه عزاداری کردنشان! آنهایی که بودند و آنهایی که نبودند. تقریباً همه خانواده امام حسین، بهجز یکیدونفر، هیچ کس کوتاهی نکرد،هرچه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند. کسانی که نبودند، شیعیان بودند! اهلبیت که کوتاهی نکردند.
تکرار و تذکر مداوم برای فرج
شیعه بعد از حادثه کربلا رها شده. مثل قوم موسی (ع) که فرمود وقتی تخلف کردید، بروید همدیگر را بکشید تا خدا بگوید بس است. نمیشود که فقط پشیمانی باشد. آنچه دیده میشود، این مبنای غیرقدسی است. تقریباً در تمام قیامهای شیعه در زمان ائمه، حضور ائمه و تأیید آنها نیست. یک زمانی باید می آمدید و نیامدید. کاروان اسرا که به کوفه میرسند، مردم کوفه گریه میکنند. امام سجاد ؟ع؟ میفرمایند: پس چهکسی ما را کشت؟! کلمهای دفاع از مختار و توابین نمیبینید. شاد شدن دل اهل بیت هست، اما دفاع نمیبینید. یعنی این پشیمانی خیلی باید تکرار شود، تا تغییر اتفاق بیفتد، یا فرجی رخ دهد که منتقم بیاید.
بنابراین به نظر من، آنچه این حرکت را خیلی جالب میکند، رهاشدگی است. ما رها شدیم، در مناسکی که از آن چیزی نداریم! هیچ توصیهای نشده.
ما باید میرفتیم و نرفتیم، الان پشیمانیم. این یکنوع ابراز پشیمانی است. و الّا، اینهمه پیادهروی و سختی کشیدن چه منطقی دارد؟ همانجا تعداد زیادی ماشین، هر زائری را تا کربلا میبرد. این زجر و خودزجردهی، از نوع پشیمانی است. این امر، آن چیزی است که به نظرم پیادهروی اربعین را کاملاً درونشیعی میکند. تمام این مسیر، رفتن است؛ که همهجا کربلاست و از بام خانه هم میتوان به حسین سلام داد. اما «در راه بودن» است که راهپیمایی اربعین را میسازد. همیشه در راه بودن، یا همیشه چشمانتظار رفتن، ماندن!
دکتر محمدرضا جوادی یگانه
رییس پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات
انتهای پیام/
مرجع : روزنامه صبح نو