کد مطلب : ۳۱۸۱۱
چرخه وارونه و معیوب تولید شعر آیینی
رضا اسماعیلی/ شاعر
روند رو به رشد شعر آیینی
با کمال افتخار و خرسندی باید بگوییم امروز با گذشت نزدیک به چهار دهه از پيروزی انقلاب اسلامی، مولود خجستهای به نام «شعر آیینی» كه دوران كودكي و نوجواني خود را با سربلندي پشت سر گذاشته و در فضاي ادبيات معاصر ايران قامت برافراشته است، به عنوان يک گونه ادبي مستقل و ارجمند، به رسميت شناخته شده و به همت شاعران مومن و دين باور، همچنان در مسير باروري و بالندگي به راه خود ادامه ميدهد.
این واقعیتی ملموس و غیرقابل انکار است که شعر دینی و آیینی در سالهای اخیر به برکت توصیهها و رهنمودهای راهبردی و دلسوزانه رهبر انقلاب و پیشکسوتان این عرصه - در دو بُعد کمی و کیفی - روند رو به رشدی داشته است. شاعران و ذاکران اصیل نیز با شناخت فرصتها و تهدیدها و با پالایش ساحت شعر آیینی از تحریفات و خرافات، در پاسداری و صیانت از این سرمایه معنوی گامهای بلندی برداشتهاند.
مداحمحوری در شعر آیینی
اما با وجود همه این برجستگیها، به خاطر حساسیت فوق العاده این حوزه، نمیتوان و نباید از کاستیهای این ژانر ادبی چشم پوشید. باید صادقانه گفت که در کنار همه این تلاشهای ارزنده و سازنده و دستاوردهای قابل ستایش، همچنان بخشی از پیکره شعر آیینی در آتش کج فهمیهای اعتقادی و کژتابیهای مضمونی میسوزد و متاسفانه هنوز هم از سوی گروه قلیلی از شاعران شاهد عرضه و ارائه آثاری هستیم که با آموزههای اصیل مکتب شیعی و جهانبینی توحیدی در تضاد و تقابل آشکار است.
این گروه قلیل که شاعری را با ساحری اشتباه گرفتهاند با استفاده ابزاری از شعر آیینی، ضمن دامن زدن به کژتابیهای اعتقادی و مضمونی و دمیدن در تنور «اغراق»، علاوه بر این که با موجودیت و حیثیت شعر آیینی بازی میکنند، طیف مخاطبان خویش را نیز با طرح مسائل غیر مستند و القاء باورهای غلط دینی به گمراهی میکشانند.
به خاطر بیاعتنایی این جماعت به ادب و آداب شعر آیینی، و در مواردی لجاجت و سماجت بر مواضع ناصواب خویش، امروز شوربختانه در حوزه تولید شعر دینی و آیینی شاهد چرخه وارونه و معیوبی هستیم. به این معنا که شاعران در عرصه خلق و آفرینش ادبی در برابر مداحان دچار انفعال شدهاند. یعنی به جای آن که شاعر با معرفی شعر خوب و فاخر ذوق مداح را بالا ببرد، مداح با سفارش شعر نازل ذوق و سلیقه شاعر را پایین میآورد! به جای آن که مداح برای گرفتن شعر خوب به شاعر مراجعه کند، شاعر به سفارش مداح شعر کوچه - بازاری میگوید تا شعرش توسط مداح خوانده شود! و این یعنی چرخه معیوب.
از دست دادن جایگاه مرجعیت ادبی
در حوزه شعر دینی و آیینی، شاعر باید جلودار و پرچمدار باشد. هم چنان که در تاریخ هزار و دویست ساله ادبیات فارسی بزرگانی چون فردوسی، سنایی، عطار، مولوی، سعدی، حافظ، اقبال، و ... هماره در این عرصه طلایهدار و پیشتاز بودهاند. اما با کمال تأسف باید گفت که نسل جوان شاعران امروز مرجعیت ادبی خود را از دست دادهاند و جایگاه و پایگاه ادبی گذشته را ندارند. علت این امر شهوت «شهرت» است که آنان را از اصالت و رسالت انسانی و اجتماعی خود دور کرده و به «لایک» های کاربران فضای مجازی دلخوش! این گروه از شاعران فقط و فقط به «آنچه شما خواستهاید» میاندیشند و پیش و بیش از آن که به دنبال «خلوت» شاعرانه و مطالعه و پژوهش برای ارتقای دانش و بینش ادبی و دینی خود باشند، سر در وسوسه دنیای مجازی دارند و اشتیاق بازی و واژهسازی!
تولید شعرهای «فست فودی!»
آری، مشغلههایی از این جنس شاعران را از خلوت شاعرانه و مطالعه برای تولید شعر فاخر بازداشته است. دیگر این که در عصر حاضر- به خاطر کثرت برگزاری همایشها و جشنوارههای رنگارنگ ادبی - بسیاری از شاعران دائم السفرند و مدام در حال رفت و آمد از این استان به آن استان. شاعرانی که به شاعران جشنوارهای معروفند و برای حفظ موقعیت طلایی خود – بیهیچ مطالعه و خلوتی - شعرهای «فست فودی» و جشنوارهای میسازند. شعرهایی که تاریخ تولید و انقضا دارند و به اقتضای هر مناسبتی به ناگزیر دچار بازنویسی و دگردیسی میشوند!
یادم هست در دیداری که چند سال پیش شاعران با امین شعر انقلاب داشتند، مقام معظم رهبری فرمودند؛ یکی از نیازهای شاعر خلوت شاعرانه است. از این رو اگر شاعر خلوت شاعرانه و سیر و سلوک درونی نداشته باشد، نمیتواند در شعرش «حرفی برای گفتن» داشته باشد، حرفی که جان و جهان مخاطب را بلرزاند و بر سبک زندگی و سلوک اخلاقی و اجتماعیاش تاثیر بگذارد. همچنان که حضرت عطار میگوید:
ذکر باید گفت تا فکر آورد
صد هزاران معنی بکر آورد
و صد البته «ذکر» که فعلی ست از جنس «مطالعه»، به خلوت شاعرانه و تفکر عالمانه نیاز دارد که در بساط بعضی از شاعران امروز «یافت مینشود!»
آفت «جشنوارهزدگی»
بدون تردید «جشنوارهزدگی» و «جشنوارهنویسی» یکی از آفتهای بزرگ شعر روز و روزگار ماست. این زنگ خطری برای نسل جوان شاعران امروز است که با چوب حراج زدن به استقلال ادبی و فرهنگی خود، روز و شب گوش به زنگ جشنوارهها هستند تا مطابق ذوق و ذائقه نهادها و سازمانهایی که این جشنوارهها را برگزار میکنند دست به تولید اثر بزنند. این موضوع در دراز مدت باعث تنزل جایگاه انسانی شاعران و به ابتذال کشیده شدن هنر فاخر شعر در جامعه میشود. برای مقابله با این آفت، شاعران هوشمند و اصیل باید خود را از فضای «جشنوارهزدگی» کنار کشیده و براساس نیازهای فطری و اصیل جامعه و رسالت اجتماعی و دینی دست به تولید اثر بزنند.
انقراض نسل شاعران حکیم
در گذشته اما شاعرانی که پیشانی نوشت اکثرشان «حکیم» بوده است، سلوکی عالمانه و متفکرانه داشتهاند. با تأملی اجمالی در زندگی بزرگان ادب پارسی به خوبی در مییابیم که آنان علاوه بر شعر و ادب، عالم به علوم زمانه خویش بودهاند. علومی همچون: فلسفه، حکمت، فقه، جامعهشناسی، مردمشناسی و... این تسلط به علوم زمانه باعث غنا و قوت، همچنین صلابت و سلامت مضمونی و اندیشگی شعرشان می شد. یعنی شعرشان علاوه بر بیان احساس، از گوهر و جوهرعقلانیت و اندیشه نیز سرشار بود. آنان در شعرشان رویکردی معرفتشناسانه، تعلیمی و اخلاقی داشتند. از همین روی، هنگام سخن گفتن از بزرگان دین، سعی شان بر این بود که از سیمای کرامات و فضایل معنوی و انسانی این ذوات مقدس پردهبرداری کنند و سیره علمی و عملی خاندان رسالت را در آیینه شعر به تماشا بگذارند.
گروهی از شاعران جوان امروز اما با وجود پیشرفتهای قابل توجه در حوزه ساختار، فرم، فنون صنعتگری و سخنوری، و برخورداری از توانمندیهای قابل ستایش در سرایش اشعار منسجم و محکم با زبانی استوار و فاخر(چگونه گفتن)، در ساحت مضمون، محتوا و معنا (چه گفتن) دستشان خالی است و حرف قابل تأملی برای گفتن ندارند، و این یعنی «انقراض نسل شاعران حکیم». به همین خاطر پارهای از شعرهای آئینی امروز - بی هیچ موضعی - در منزل «صورت» متوقف ماندهاند و از کژتابیهای مضمونی و اعتقادی شدیدا رنج میبرند.
این شعرها اکثراً لهجهای توصیفی و احساسی دارند و در حصار مدح و منقبت و سوگ و مرثیه گرفتارند. بیشتر این شعرها دچار فقر اندیشهاند، به همین خاطر جز برانگیختن هیجانات زودگذر و دعوت به «گریستن»، تکانه و لرزه دیگری در جان و جهان مخاطب ایجاد نمیکنند. تکانهای که منبعث از معرفت باشد، به اندیشه مخاطب تلنگر بزند و باعث «نگریستن» شود. بسامد چنین آسیبی به دلیل نگاه صرفا مصرفی و صورتی این گروه از شاعران به حوزه شعر آیینی است. آنان مدح و منقبت را برای مصرف در جلسات ولادت بزرگان دینی و مرثیهها را برای جلسات مرثیهخوانی میگویند و بر این تصورند که اگر موضوعات عمیقتری را دستمایه سرایش اشعار خود قرار دهند، شعرشان از سکه خواهد افتاد.
شعر آیینی، و «انسان» تراز اسلام
علی رغم چنین ذهنیت غلطی، شعر دینی و آیینی اصیل شعری است که از فضایل و سجایای انسانی، اخلاقی و اجتماعی بزرگان دینی که به حقیقت مصداق «انسان کامل» اند، بگوید و ما را به صراط مستقیم «خودشناسی»،«خداشناسی»،«یکتاپرستی» و«بندگی» هدایت کند، و در نهایت از ما یک «انسان» ترازِ اسلام بسازد. نیاز امروز جامعه دینی ما شعری است که از منزل شیفتگی و شیدایی محض و«تحریک احساسات» فاصله بگیرد و پیش و بیش از پرداختن به وجوه افتراقی همانند معجزات، به سیره علمی و سلوک عملی بزرگان دینی بپردازد. شعری که آیینه تمامنمای حقیقت محمدی باشد و برترین رسالت خود را جهلستیزی، خرافهسوزی و روشنگری بداند.
آری، امروز شعر اصیل آیینی باید با صولت حیدری، جهل خوارج نهروانی مُدرن را نشانه بگیرد. خوارجی که با نقاب القاعده و طالبان و داعش و ... به میدان آمدهاند تا بار دیگر با به سرنیزه کردن قرآن، حقیقت نبوی و عدالت علوی را شهید کنند و امت اسلام را پاره پاره و آواره. برای تحقق این مهم، پالایش ساحت شعر دینی و آیینی از خرافات و تحریفات یک ضرورت حیاتی است. برداشتن چنین گام بلندی، همت بلند دغدغهمندان دین آگاه و مُصلحان ژرفاندیش این حوزه را میطلبد تا با احصاء نکات مغفول، و کالبدشکافی و آسیبشناسی عالمانه، زمینه باروری و بالندگی بیش از پیش شعر آیینی را فراهم کنند – اینچنین باد.
با کمال افتخار و خرسندی باید بگوییم امروز با گذشت نزدیک به چهار دهه از پيروزی انقلاب اسلامی، مولود خجستهای به نام «شعر آیینی» كه دوران كودكي و نوجواني خود را با سربلندي پشت سر گذاشته و در فضاي ادبيات معاصر ايران قامت برافراشته است، به عنوان يک گونه ادبي مستقل و ارجمند، به رسميت شناخته شده و به همت شاعران مومن و دين باور، همچنان در مسير باروري و بالندگي به راه خود ادامه ميدهد.
این واقعیتی ملموس و غیرقابل انکار است که شعر دینی و آیینی در سالهای اخیر به برکت توصیهها و رهنمودهای راهبردی و دلسوزانه رهبر انقلاب و پیشکسوتان این عرصه - در دو بُعد کمی و کیفی - روند رو به رشدی داشته است. شاعران و ذاکران اصیل نیز با شناخت فرصتها و تهدیدها و با پالایش ساحت شعر آیینی از تحریفات و خرافات، در پاسداری و صیانت از این سرمایه معنوی گامهای بلندی برداشتهاند.
مداحمحوری در شعر آیینی
اما با وجود همه این برجستگیها، به خاطر حساسیت فوق العاده این حوزه، نمیتوان و نباید از کاستیهای این ژانر ادبی چشم پوشید. باید صادقانه گفت که در کنار همه این تلاشهای ارزنده و سازنده و دستاوردهای قابل ستایش، همچنان بخشی از پیکره شعر آیینی در آتش کج فهمیهای اعتقادی و کژتابیهای مضمونی میسوزد و متاسفانه هنوز هم از سوی گروه قلیلی از شاعران شاهد عرضه و ارائه آثاری هستیم که با آموزههای اصیل مکتب شیعی و جهانبینی توحیدی در تضاد و تقابل آشکار است.
این گروه قلیل که شاعری را با ساحری اشتباه گرفتهاند با استفاده ابزاری از شعر آیینی، ضمن دامن زدن به کژتابیهای اعتقادی و مضمونی و دمیدن در تنور «اغراق»، علاوه بر این که با موجودیت و حیثیت شعر آیینی بازی میکنند، طیف مخاطبان خویش را نیز با طرح مسائل غیر مستند و القاء باورهای غلط دینی به گمراهی میکشانند.
به خاطر بیاعتنایی این جماعت به ادب و آداب شعر آیینی، و در مواردی لجاجت و سماجت بر مواضع ناصواب خویش، امروز شوربختانه در حوزه تولید شعر دینی و آیینی شاهد چرخه وارونه و معیوبی هستیم. به این معنا که شاعران در عرصه خلق و آفرینش ادبی در برابر مداحان دچار انفعال شدهاند. یعنی به جای آن که شاعر با معرفی شعر خوب و فاخر ذوق مداح را بالا ببرد، مداح با سفارش شعر نازل ذوق و سلیقه شاعر را پایین میآورد! به جای آن که مداح برای گرفتن شعر خوب به شاعر مراجعه کند، شاعر به سفارش مداح شعر کوچه - بازاری میگوید تا شعرش توسط مداح خوانده شود! و این یعنی چرخه معیوب.
از دست دادن جایگاه مرجعیت ادبی
در حوزه شعر دینی و آیینی، شاعر باید جلودار و پرچمدار باشد. هم چنان که در تاریخ هزار و دویست ساله ادبیات فارسی بزرگانی چون فردوسی، سنایی، عطار، مولوی، سعدی، حافظ، اقبال، و ... هماره در این عرصه طلایهدار و پیشتاز بودهاند. اما با کمال تأسف باید گفت که نسل جوان شاعران امروز مرجعیت ادبی خود را از دست دادهاند و جایگاه و پایگاه ادبی گذشته را ندارند. علت این امر شهوت «شهرت» است که آنان را از اصالت و رسالت انسانی و اجتماعی خود دور کرده و به «لایک» های کاربران فضای مجازی دلخوش! این گروه از شاعران فقط و فقط به «آنچه شما خواستهاید» میاندیشند و پیش و بیش از آن که به دنبال «خلوت» شاعرانه و مطالعه و پژوهش برای ارتقای دانش و بینش ادبی و دینی خود باشند، سر در وسوسه دنیای مجازی دارند و اشتیاق بازی و واژهسازی!
تولید شعرهای «فست فودی!»
آری، مشغلههایی از این جنس شاعران را از خلوت شاعرانه و مطالعه برای تولید شعر فاخر بازداشته است. دیگر این که در عصر حاضر- به خاطر کثرت برگزاری همایشها و جشنوارههای رنگارنگ ادبی - بسیاری از شاعران دائم السفرند و مدام در حال رفت و آمد از این استان به آن استان. شاعرانی که به شاعران جشنوارهای معروفند و برای حفظ موقعیت طلایی خود – بیهیچ مطالعه و خلوتی - شعرهای «فست فودی» و جشنوارهای میسازند. شعرهایی که تاریخ تولید و انقضا دارند و به اقتضای هر مناسبتی به ناگزیر دچار بازنویسی و دگردیسی میشوند!
یادم هست در دیداری که چند سال پیش شاعران با امین شعر انقلاب داشتند، مقام معظم رهبری فرمودند؛ یکی از نیازهای شاعر خلوت شاعرانه است. از این رو اگر شاعر خلوت شاعرانه و سیر و سلوک درونی نداشته باشد، نمیتواند در شعرش «حرفی برای گفتن» داشته باشد، حرفی که جان و جهان مخاطب را بلرزاند و بر سبک زندگی و سلوک اخلاقی و اجتماعیاش تاثیر بگذارد. همچنان که حضرت عطار میگوید:
ذکر باید گفت تا فکر آورد
صد هزاران معنی بکر آورد
و صد البته «ذکر» که فعلی ست از جنس «مطالعه»، به خلوت شاعرانه و تفکر عالمانه نیاز دارد که در بساط بعضی از شاعران امروز «یافت مینشود!»
آفت «جشنوارهزدگی»
بدون تردید «جشنوارهزدگی» و «جشنوارهنویسی» یکی از آفتهای بزرگ شعر روز و روزگار ماست. این زنگ خطری برای نسل جوان شاعران امروز است که با چوب حراج زدن به استقلال ادبی و فرهنگی خود، روز و شب گوش به زنگ جشنوارهها هستند تا مطابق ذوق و ذائقه نهادها و سازمانهایی که این جشنوارهها را برگزار میکنند دست به تولید اثر بزنند. این موضوع در دراز مدت باعث تنزل جایگاه انسانی شاعران و به ابتذال کشیده شدن هنر فاخر شعر در جامعه میشود. برای مقابله با این آفت، شاعران هوشمند و اصیل باید خود را از فضای «جشنوارهزدگی» کنار کشیده و براساس نیازهای فطری و اصیل جامعه و رسالت اجتماعی و دینی دست به تولید اثر بزنند.
انقراض نسل شاعران حکیم
در گذشته اما شاعرانی که پیشانی نوشت اکثرشان «حکیم» بوده است، سلوکی عالمانه و متفکرانه داشتهاند. با تأملی اجمالی در زندگی بزرگان ادب پارسی به خوبی در مییابیم که آنان علاوه بر شعر و ادب، عالم به علوم زمانه خویش بودهاند. علومی همچون: فلسفه، حکمت، فقه، جامعهشناسی، مردمشناسی و... این تسلط به علوم زمانه باعث غنا و قوت، همچنین صلابت و سلامت مضمونی و اندیشگی شعرشان می شد. یعنی شعرشان علاوه بر بیان احساس، از گوهر و جوهرعقلانیت و اندیشه نیز سرشار بود. آنان در شعرشان رویکردی معرفتشناسانه، تعلیمی و اخلاقی داشتند. از همین روی، هنگام سخن گفتن از بزرگان دین، سعی شان بر این بود که از سیمای کرامات و فضایل معنوی و انسانی این ذوات مقدس پردهبرداری کنند و سیره علمی و عملی خاندان رسالت را در آیینه شعر به تماشا بگذارند.
گروهی از شاعران جوان امروز اما با وجود پیشرفتهای قابل توجه در حوزه ساختار، فرم، فنون صنعتگری و سخنوری، و برخورداری از توانمندیهای قابل ستایش در سرایش اشعار منسجم و محکم با زبانی استوار و فاخر(چگونه گفتن)، در ساحت مضمون، محتوا و معنا (چه گفتن) دستشان خالی است و حرف قابل تأملی برای گفتن ندارند، و این یعنی «انقراض نسل شاعران حکیم». به همین خاطر پارهای از شعرهای آئینی امروز - بی هیچ موضعی - در منزل «صورت» متوقف ماندهاند و از کژتابیهای مضمونی و اعتقادی شدیدا رنج میبرند.
این شعرها اکثراً لهجهای توصیفی و احساسی دارند و در حصار مدح و منقبت و سوگ و مرثیه گرفتارند. بیشتر این شعرها دچار فقر اندیشهاند، به همین خاطر جز برانگیختن هیجانات زودگذر و دعوت به «گریستن»، تکانه و لرزه دیگری در جان و جهان مخاطب ایجاد نمیکنند. تکانهای که منبعث از معرفت باشد، به اندیشه مخاطب تلنگر بزند و باعث «نگریستن» شود. بسامد چنین آسیبی به دلیل نگاه صرفا مصرفی و صورتی این گروه از شاعران به حوزه شعر آیینی است. آنان مدح و منقبت را برای مصرف در جلسات ولادت بزرگان دینی و مرثیهها را برای جلسات مرثیهخوانی میگویند و بر این تصورند که اگر موضوعات عمیقتری را دستمایه سرایش اشعار خود قرار دهند، شعرشان از سکه خواهد افتاد.
شعر آیینی، و «انسان» تراز اسلام
علی رغم چنین ذهنیت غلطی، شعر دینی و آیینی اصیل شعری است که از فضایل و سجایای انسانی، اخلاقی و اجتماعی بزرگان دینی که به حقیقت مصداق «انسان کامل» اند، بگوید و ما را به صراط مستقیم «خودشناسی»،«خداشناسی»،«یکتاپرستی» و«بندگی» هدایت کند، و در نهایت از ما یک «انسان» ترازِ اسلام بسازد. نیاز امروز جامعه دینی ما شعری است که از منزل شیفتگی و شیدایی محض و«تحریک احساسات» فاصله بگیرد و پیش و بیش از پرداختن به وجوه افتراقی همانند معجزات، به سیره علمی و سلوک عملی بزرگان دینی بپردازد. شعری که آیینه تمامنمای حقیقت محمدی باشد و برترین رسالت خود را جهلستیزی، خرافهسوزی و روشنگری بداند.
آری، امروز شعر اصیل آیینی باید با صولت حیدری، جهل خوارج نهروانی مُدرن را نشانه بگیرد. خوارجی که با نقاب القاعده و طالبان و داعش و ... به میدان آمدهاند تا بار دیگر با به سرنیزه کردن قرآن، حقیقت نبوی و عدالت علوی را شهید کنند و امت اسلام را پاره پاره و آواره. برای تحقق این مهم، پالایش ساحت شعر دینی و آیینی از خرافات و تحریفات یک ضرورت حیاتی است. برداشتن چنین گام بلندی، همت بلند دغدغهمندان دین آگاه و مُصلحان ژرفاندیش این حوزه را میطلبد تا با احصاء نکات مغفول، و کالبدشکافی و آسیبشناسی عالمانه، زمینه باروری و بالندگی بیش از پیش شعر آیینی را فراهم کنند – اینچنین باد.