کد مطلب : ۳۲۱۲۴
نیازمندان، محرم و گرسنگی مادام!
عماد صادقی نسب- سالهاست که شیعیان در سراسر دنیا روزهای نخستین ماه محرم را به سوگواری برای امام حسین (ع) و یارانش اختصاص میدهند و در جریان این عزاداریها، میلیاردها تومان صرف نذریها میشود. اگرچه سالهاست نقدهایی بر نحوه عرضه نذری و تغییر شکل و ماهیت آن ابراز میشود، اما تغییر خاصی در نحوه هزینهکرد نذریها پدید نمیآید و همچنان شاهد آن هستیم که حداقل در دهه اول محرم، همه هیاتها شامشان را در قالب نذری عرضه میکنند و در گوشه و کنار شهر، خانوادهها یک نهار یا شام را تقدیم امام حسین (ع) میکنند. در حالی که احتمال تناول نذری توسط یک فقیر واقعی بسیار کم است و آنهایی که از استطاعت مالی بهرهمندند، بزرگترین مشتری نذریها به شمار میروند.
مشکل اگرچه از پیش نیز آشکار بود، اما زمانی بیشتر نمود یافت که استفاده نرمافزارهای نذرییاب باب شد؛ نرمافزارهایی که از طریق آنها گروهِ همواره به دنبال نذری، راحتتر از مکان عرضه نذری و حتی نوع آن مطلع میشدند و احتمالا مجبور نبودند برای ایجاد سمفونی نذریها در صندلی عقب خودرو، تمام شهر را زیر پا بگذارند و به هر کوچهای سرک بکشند.
بخش عمدهای از آنها که نذری میدهند، همچنان امیدوارند که نیازمندان واقعی مشتری اصلیشان باشند و بتوانند برای یک وعده هم که شده، فقیری را سیر کنند. معدود افرادی نیز برای خودنمایی و مطرح شدن نذری میدهند و این از عرضه نذریهای لوکس در شمال شهر تهران پیداست. اما همه اینها در شرایطی اتفاق میافتد که ما حتی در پایتخت نیز شاهد حضور فقیران واقعی هستیم که شرم و حیا به آنها اجازه حضور در صفهای طویل نذری را نمیدهد. همان کودکان کاری که گونی زباله را بر دوش میکشند و از کنار خانهای ویلایی با صف طولانی مردم در انتظار نذری میگذرند و گرسنگیشان را ادامه میدهند. همان کارگرانی که بعد از چند ماه کار بی اجر، بیکار شدهاند و به نان شب محتاجاند. همان زنان سرپرست خانواری که به دستفروشی در مترو روی آوردهاند و هزاران «همان» دیگر.
فلسفه نذری، هر چه که هست و تا حالا هر چه که بر آن گذشته امروز وقت تغییر است. به جای قیمه و قرمهسبزی و به جای خودنمایی و ذبح گوسفند در میانههای کوچه؛ دستگیر فقیران و نیازمندان باشیم و نگذاریم که از محرم، فقط صدای طبل نصیبشان شود.
مشکل اگرچه از پیش نیز آشکار بود، اما زمانی بیشتر نمود یافت که استفاده نرمافزارهای نذرییاب باب شد؛ نرمافزارهایی که از طریق آنها گروهِ همواره به دنبال نذری، راحتتر از مکان عرضه نذری و حتی نوع آن مطلع میشدند و احتمالا مجبور نبودند برای ایجاد سمفونی نذریها در صندلی عقب خودرو، تمام شهر را زیر پا بگذارند و به هر کوچهای سرک بکشند.
بخش عمدهای از آنها که نذری میدهند، همچنان امیدوارند که نیازمندان واقعی مشتری اصلیشان باشند و بتوانند برای یک وعده هم که شده، فقیری را سیر کنند. معدود افرادی نیز برای خودنمایی و مطرح شدن نذری میدهند و این از عرضه نذریهای لوکس در شمال شهر تهران پیداست. اما همه اینها در شرایطی اتفاق میافتد که ما حتی در پایتخت نیز شاهد حضور فقیران واقعی هستیم که شرم و حیا به آنها اجازه حضور در صفهای طویل نذری را نمیدهد. همان کودکان کاری که گونی زباله را بر دوش میکشند و از کنار خانهای ویلایی با صف طولانی مردم در انتظار نذری میگذرند و گرسنگیشان را ادامه میدهند. همان کارگرانی که بعد از چند ماه کار بی اجر، بیکار شدهاند و به نان شب محتاجاند. همان زنان سرپرست خانواری که به دستفروشی در مترو روی آوردهاند و هزاران «همان» دیگر.
فلسفه نذری، هر چه که هست و تا حالا هر چه که بر آن گذشته امروز وقت تغییر است. به جای قیمه و قرمهسبزی و به جای خودنمایی و ذبح گوسفند در میانههای کوچه؛ دستگیر فقیران و نیازمندان باشیم و نگذاریم که از محرم، فقط صدای طبل نصیبشان شود.
مرجع : همدلی