کد مطلب : ۳۲۵۰۰
مردانِ بزرگ در شمار نمیگنجند
دکتر اسماعیل امینی/ عضو هیئت علمی دعبل
از شمارِ دو چشم، یک تن کم / وز شمارِ خرد، هزاران بیش
این بیت را در اندوهیادِ استاد حبیبالله چایچیان زمزمه میکنم، اما نه به رسمِ ذکرِ خیر از رفتگان، که البته رسمِ نکویی است، بلکه از آن روی که بزرگمردانی چون استاد حسان، چندان پرشمار نیستند از آن روی که قدر ایشان در شمار، نمیگنجد؛ اولئک والله الاقلّون عدداً و الاَعظمونَ عندالله قدراً.
انسانهای بزرگ، با زندگیشان، با آثارشان و با مرگشان، گره از کار انسان و جهان میگشایند، دشوارترین پرسشهای زمانه را پاسخ میدهند و بر تیرگیها، نور میافشانند.
شاعری که سخنگوی دین و معنویت است، به واقع از چه چیزی حرف میزند؟ از تاریخ وقایع مرتبط با دین و زندگی شخصیتهای مذهبی؟ از برداشتها و تأویلها و تفسیرهای عرفانی و فلسفی از اندیشههای دینی؟ از عواطف شخصی و شادمانیها و غمها در اعیاد و سوگواریها؟ از احکام فقهی و عبادات و زیارات و مناسک و مراسم مذهبی؟
میتوان گفت که این موضوعات و بیش از اینها در سرودههای شاعرانِ اهل دیانت، آمده است و هر کدام اهمیت و مقبولیت خاص خود را دارد. اگر چه هر شاعری به اقتضای علایق و مطالعاتِ خود به یکی از این گونههای موضوعی، ممکن است دل بستگی بیشتری داشته باشد.
اما از اینها مهمتر آن است که شعر، هنگامی به ذات شعر نزدیکتر است که سخنگوی جانِ و روانِ شاعر باشد و در زبان و بیان، با مقتضای حال و مقام، همراهی کند. یعنی افزون بر شیوایی و رسایی و زیبایی پاسخگوی نیاز زمان باشد.
شاخهای از شعر مذهبی که در مسجد و هیئت و حسینیه، رواج دارد، به هر نامی که بنامیم، همواره بر سر این دو راهی بوده است که برای رسایی و تأثیر بر مخاطبانِ پرشمار، ناگزیر از سادگی در زبان وبیان است، اما این سادگی گاهی موجب سهل انگاری و بیتوجهی به دقائق کلام شاعرانه است. و از آن سوی، توجه به فنون شاعری در چنین شعرهایی، آنها را از دسترسِ فهم عامه دور میکند.
از دیر باز، شعر مذهبی یکی از این دو راه، را پیش روی داشته است. توجه به اقبال عام و رویگردانی از فنون بلاغی و زبان وبیان شاعرانه، یا رعایتِ پسندِ اهل شعر و چشم پوشی از مخاطبانِ پرشمار و مشتاقِ شعرهایی مذهبی.
شعر بزرگانی چون استاد فقید حبیبالله چایچیان، این دو گانگی را از میان برمیدارد و نشان میدهد که میتوان شعرِ استوار و فصیح وبلیغ سرود و در عین حال این استواری سخن با سادگی و تأثیرگذاری عاطفی و فکری همراه باشد؛ چندان که نه فخامت زبان مانع رسایی شود و نه سادگی و صمیمیت شعر، دستاویزِ نازل شدنِ زبان و مضامین و غفلت از زیباییهای کلامِ شاعرانه شود.
استاد حسان در شعر مذهبی، از آرمانگرایی اجتماعی سخن گفت اما شعرش هرگز، بیانیۀ حزبی نشد.
از اندوه و اشک سخن گفت، اما هرگز سخنگوی ذلت و حقارت و انفعال نبود.
در مدح و منقبتِ اهل بیت علیهمالسلام، سرود اما هرگز، بر طریقِ وحدت شکنی گام ننهاد و به غوغاییانِ مروجِ عصبیت، اقبال نکرد.
و از همه مهمتر این که؛ حُسنِ شهرت و آبرویی را که در گذارِ سالیان، از مجاورت بر آستان اهل بیت علیهم السلام اندوخته بود، در حواشی آستانِ اهل سیاست به نمایش نگذاشت.
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
این بیت را در اندوهیادِ استاد حبیبالله چایچیان زمزمه میکنم، اما نه به رسمِ ذکرِ خیر از رفتگان، که البته رسمِ نکویی است، بلکه از آن روی که بزرگمردانی چون استاد حسان، چندان پرشمار نیستند از آن روی که قدر ایشان در شمار، نمیگنجد؛ اولئک والله الاقلّون عدداً و الاَعظمونَ عندالله قدراً.
انسانهای بزرگ، با زندگیشان، با آثارشان و با مرگشان، گره از کار انسان و جهان میگشایند، دشوارترین پرسشهای زمانه را پاسخ میدهند و بر تیرگیها، نور میافشانند.
شاعری که سخنگوی دین و معنویت است، به واقع از چه چیزی حرف میزند؟ از تاریخ وقایع مرتبط با دین و زندگی شخصیتهای مذهبی؟ از برداشتها و تأویلها و تفسیرهای عرفانی و فلسفی از اندیشههای دینی؟ از عواطف شخصی و شادمانیها و غمها در اعیاد و سوگواریها؟ از احکام فقهی و عبادات و زیارات و مناسک و مراسم مذهبی؟
میتوان گفت که این موضوعات و بیش از اینها در سرودههای شاعرانِ اهل دیانت، آمده است و هر کدام اهمیت و مقبولیت خاص خود را دارد. اگر چه هر شاعری به اقتضای علایق و مطالعاتِ خود به یکی از این گونههای موضوعی، ممکن است دل بستگی بیشتری داشته باشد.
اما از اینها مهمتر آن است که شعر، هنگامی به ذات شعر نزدیکتر است که سخنگوی جانِ و روانِ شاعر باشد و در زبان و بیان، با مقتضای حال و مقام، همراهی کند. یعنی افزون بر شیوایی و رسایی و زیبایی پاسخگوی نیاز زمان باشد.
شاخهای از شعر مذهبی که در مسجد و هیئت و حسینیه، رواج دارد، به هر نامی که بنامیم، همواره بر سر این دو راهی بوده است که برای رسایی و تأثیر بر مخاطبانِ پرشمار، ناگزیر از سادگی در زبان وبیان است، اما این سادگی گاهی موجب سهل انگاری و بیتوجهی به دقائق کلام شاعرانه است. و از آن سوی، توجه به فنون شاعری در چنین شعرهایی، آنها را از دسترسِ فهم عامه دور میکند.
از دیر باز، شعر مذهبی یکی از این دو راه، را پیش روی داشته است. توجه به اقبال عام و رویگردانی از فنون بلاغی و زبان وبیان شاعرانه، یا رعایتِ پسندِ اهل شعر و چشم پوشی از مخاطبانِ پرشمار و مشتاقِ شعرهایی مذهبی.
شعر بزرگانی چون استاد فقید حبیبالله چایچیان، این دو گانگی را از میان برمیدارد و نشان میدهد که میتوان شعرِ استوار و فصیح وبلیغ سرود و در عین حال این استواری سخن با سادگی و تأثیرگذاری عاطفی و فکری همراه باشد؛ چندان که نه فخامت زبان مانع رسایی شود و نه سادگی و صمیمیت شعر، دستاویزِ نازل شدنِ زبان و مضامین و غفلت از زیباییهای کلامِ شاعرانه شود.
استاد حسان در شعر مذهبی، از آرمانگرایی اجتماعی سخن گفت اما شعرش هرگز، بیانیۀ حزبی نشد.
از اندوه و اشک سخن گفت، اما هرگز سخنگوی ذلت و حقارت و انفعال نبود.
در مدح و منقبتِ اهل بیت علیهمالسلام، سرود اما هرگز، بر طریقِ وحدت شکنی گام ننهاد و به غوغاییانِ مروجِ عصبیت، اقبال نکرد.
و از همه مهمتر این که؛ حُسنِ شهرت و آبرویی را که در گذارِ سالیان، از مجاورت بر آستان اهل بیت علیهم السلام اندوخته بود، در حواشی آستانِ اهل سیاست به نمایش نگذاشت.
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
مرجع : خیمه