کد مطلب : ۳۲۸۸۸
تعادل حماسه و سوگ در اشعار مذهبی
محمدرضا رحيمي
هر کاري در کائنات چه مثبت، چه منفي بدون انعکاس و رفلکس نميشود. عصارة آموزههاي انبيا دو چيز است؛ مهرباني و خونسردي (آرامش). در چه صورت اين دو به دست ميآيد؟ چگونه ميشود مهربان بود و آرام؟ بزرگترين کرامت، تعادل است. مولا علي(ع) ميگويد از صفات پرهيزکاران اين است که وقتي خبر خوشي به آنها ميرسد و وقتي بلايي به آنها ميرسد تکان نميخورند. هيچ تغييري در او نميبيني نه آنقدر خوشحالي ميکند و نه آنقدر بيتابي. آرام است، تعادل دارد خلقت و آفرينش بر مدار تعادل ميچرخد، تعادل معيار و ميزان سعادت دنيوي و اخروي بشر است.
تعادل در همهچيز و همهجا حتي در کارهاي خير. ما بايد با اشعار آييني، کرامت انساني را به او برگردانيم آن هم با برقراري تعادل که نتيجهاش مهرباني و آرامش است. شعر آييني ميتواند بهترين ابزار براي هدايت باشد و اين در صورتي ممکن ميشود که زندگي و سيرة ائمة اطهار(ع) در اشعار آييني، جاري و ساري باشد.
شعر، گرهخوردگي عاطفه و خيال است که در زبان آهنگين هويدا ميشود. گرهخوردگي استعاره، تشخيص، ايهام، بيان پارادوکس با خيال في حد ذاته موجب ميشود که شعر تعادل نداشته باشد؛ اما شعر ميتواند در جهت تعادل بخشيدن به روند حيات بشر و جامعه مؤثر واقع شود. بايد بررسي کنيم و ببينيم با نسلي که امروز مخاطب ماست از چه منظري عاشورا را به نظاره بنشينيم که بتوانيم ميل و رغبتش را به داستان عاشورا بيشتر کنيم.
ما بايد امام حسين(ع) را با اعمال و رفتارمان به عنوان پدر و مادر، معلم، مدير، مسئول، فرزند و ... به نسل امروز معرفي کنيم؛ هر چه رفتارمان شبيهتر باشد و به ملکوت و حقيقت عاشورا نزديکتر شويم حوزة نفوذمان وسيعتر ميشود؛ اگر حرفهايمان دلي باشد و بتوانيم نسبتي با امام حسين(ع) برقرار کنيم، مخاطبان بيشتري پيدا ميکنيم.
بايد بسنجيم در چه جامعه و با چه شرايطي هستيم و مخاطبانمان چه کساني و با چه روحيه، اعتقادات، ايدهها، تمايلات و خواستههايي هستند. زماني در يک دورة تاريخي جامعه نياز به حماسه دارد، عاشورا را با جنبة حماسياش ببينيم و از اين بعد مطرح کنيم. اينگونه به تعادل ميرسيم. گاه از بعد فرهنگي، اخلاقي، سوگواري و ... به آن بپردازيم، نميگويم بايد استفادة ابزاري داشته باشيم؛ اما بايد جامعه را ديد که در چه موقعيتي است و به کدام سمت و سو ميرود. وجوه سوگوارانة آن هم هست، حماسه هم هست و با هم گره خورده است.
عاشورا اقيانوسي است. جنبة حماسياش براي جوانان، جنبة تراژدياش براي آنان که ميخواهند با گريه و اشک در آن سهيم باشند. البته برقراري تعادل و حفظ آن در مقابل آسيبها و آفتها کار آساني نيست.
تعادل در همهچيز و همهجا حتي در کارهاي خير. ما بايد با اشعار آييني، کرامت انساني را به او برگردانيم آن هم با برقراري تعادل که نتيجهاش مهرباني و آرامش است. شعر آييني ميتواند بهترين ابزار براي هدايت باشد و اين در صورتي ممکن ميشود که زندگي و سيرة ائمة اطهار(ع) در اشعار آييني، جاري و ساري باشد.
شعر، گرهخوردگي عاطفه و خيال است که در زبان آهنگين هويدا ميشود. گرهخوردگي استعاره، تشخيص، ايهام، بيان پارادوکس با خيال في حد ذاته موجب ميشود که شعر تعادل نداشته باشد؛ اما شعر ميتواند در جهت تعادل بخشيدن به روند حيات بشر و جامعه مؤثر واقع شود. بايد بررسي کنيم و ببينيم با نسلي که امروز مخاطب ماست از چه منظري عاشورا را به نظاره بنشينيم که بتوانيم ميل و رغبتش را به داستان عاشورا بيشتر کنيم.
ما بايد امام حسين(ع) را با اعمال و رفتارمان به عنوان پدر و مادر، معلم، مدير، مسئول، فرزند و ... به نسل امروز معرفي کنيم؛ هر چه رفتارمان شبيهتر باشد و به ملکوت و حقيقت عاشورا نزديکتر شويم حوزة نفوذمان وسيعتر ميشود؛ اگر حرفهايمان دلي باشد و بتوانيم نسبتي با امام حسين(ع) برقرار کنيم، مخاطبان بيشتري پيدا ميکنيم.
بايد بسنجيم در چه جامعه و با چه شرايطي هستيم و مخاطبانمان چه کساني و با چه روحيه، اعتقادات، ايدهها، تمايلات و خواستههايي هستند. زماني در يک دورة تاريخي جامعه نياز به حماسه دارد، عاشورا را با جنبة حماسياش ببينيم و از اين بعد مطرح کنيم. اينگونه به تعادل ميرسيم. گاه از بعد فرهنگي، اخلاقي، سوگواري و ... به آن بپردازيم، نميگويم بايد استفادة ابزاري داشته باشيم؛ اما بايد جامعه را ديد که در چه موقعيتي است و به کدام سمت و سو ميرود. وجوه سوگوارانة آن هم هست، حماسه هم هست و با هم گره خورده است.
عاشورا اقيانوسي است. جنبة حماسياش براي جوانان، جنبة تراژدياش براي آنان که ميخواهند با گريه و اشک در آن سهيم باشند. البته برقراري تعادل و حفظ آن در مقابل آسيبها و آفتها کار آساني نيست.