کد مطلب : ۳۲۹۸۳
درسگفتارِ درونمایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیباییشناسی و آرایهها
جلسة هفدهم: وزن شعر و موسیقی کلمات
استاد اسماعیل امینی
درسگفتارِ درونمایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیباییشناسی و آرایهها
جلسة هفدهم: وزن شعر و موسیقی کلمات
استاد اسماعیل امینی
دربارة شعر تصوری وجود دارد که خیلی هم رایج است. عموم مردم و نیز بسیاری از شاعرانی که خیلی مطالعات ادبی ندارند، خیال میکنند وزن شعر چیز خیلی مهم و علم خاصی است که هر کسی ندارد و دست پیدا کردن به قواعد وزن شعر دستنیافتنی است؛ حتی برخی شاعران قدیم میگفتند اشعارشان از یک عالم دیگری، از عالم بالاتری، به آنها القاء میشود. برخی میگفتند در خواب به من الهام شده و از این حرفها که غالباً باطل است.
وزن و یاد گرفتن وزن شعر کاری است که با تمرین بهراحتی برای هر کسی میسر است، علم بسیار سادهای است، اصلاً کار سختی نیست؛ هیچ راز و رمزی هم ندارد. علت اینکه هم شاعران و هم دانشجوهای ادبیات، خیلی دیر وزن را یاد میگیرند، این است که علم وزن شعر فارسی، علم عروض، اصطلاحات سخت و پیچیدهای دارد و گاهی هم عیب از ما معلمهاست که نمیتوانیم بهخوبی آن را بیان کنیم؛ بنابراین وزن را که خیلی ساده، خیلی طبیعی و خیلی دلنشین است، به یک معمای عجیب و غریب تبدیل میکنیم؛ که باعث میشود هم شاعران و هم علاقهمندان به شعر کلافه شوند.
برای اینکه وزن را یاد بگیریم، کتابهای عروضی و علم عروض در جای خود محترم هستند، هر کس بخواهد میتواند به آنها مراجعه کند؛ اما در این درس برای اینکه ذهن ما موزون شود، ۳ ـ ۲ تمرین خیلی ساده میگوییم. پیش از این عرض میکنم که یاد گرفتن وزن، هیچ راه سادهای ندارد؛ سادهترین راهش این است که زیاد شعر بخوانیم و زیاد شعر بشنویم، اگر حافظة خوبی داریم، زیاد شعر حفظ کنیم. در حال حاضر تجهیزات زیادی در اختیار داریم و میتوانیم یک شعر خوب را یا با صدای خودمان یا با صدای یک شاعر یا گویندة خوب ضبط کنیم و در گوشی همراه داشته باشیم و بارها بشنویم. بهترین راه یاد گرفتن وزن شعر، زیاد شعر خواندن، زیاد شعر حفظ کردن و زیاد شعر شنیدن است. کسی که میخواهد شاعری کند، چارهای هم غیر از این ندارد که زیاد شعر بشنود؛ مثل کسی که میخواهد آهنگسازی کند، که طبعاً باید صدای موسیقیهای مختلف و سازهای مختلف را بشنود تا مهارت پیدا کند.
حالا فرض کنیم کسی اینها را یاد گرفته، شعر هم زیاد بلد است و زیاد شعر خوانده است، ولی باز هم در وزن میلنگد و اشکال دارد. با ۳ ـ ۲ تمرین ساده، کسانی که حوصله دارند، میتوانند ذهنشان را موزون کنند. اولین تمرین این است که ما کلمات را بتوانیم بر اساس اینکه چند بخش و چند هجا دارند، بشناسیم؛ یعنی کلمات یک هجایی، دو هجایی و سه هجایی را بتوانیم تشخیص دهیم؛ که کار بسیار سادهای است؛ مثلاً اگر نوشتیم «کربلا»، بهسادگی بتوانیم تشخیص دهیم که چند هجا دارد: «کر» «ب» «لا»؛ سه هجا، سه بخش است. مثلاً «حسینیه»: «ح» «سی» «نی» «یه»، چهار بخش است. مثلاً «محرّم»: «مُ» «حر» «رم»؛ تشدیدها را هم باید رعایت کنیم. محرّم روی «ر» تشدید دارد. بنابراین وقتی روی «ر» تشدید دارد، انگار دو مرتبه «ر» ادا میشود: «م» «حر» «ر» «م». اگر بخواهیم جدا بنویسیم، اینطور میشود: «محرْرَم». یکی این است؛ یعنی تشخیص اینکه کلمه چند هجا دارد. یعنی حساس شدن به اینکه کلمات، چند هجایی هستند؛ آیا دو هجایی هستند؟ یا سه هجایی؟ یا چهار هجایی؟ کلمه پنج هجایی در فارسی خیلی کم است. معمولاً کلمات در فارسی یک، دو، سه یا چهار هجا دارند.
پس از تشخیص تعداد هجا، آنچه مورد نظر من است تمرین خیلی سرگرم کنندهای است؛ بهخصوص این تمرین برای کسی که شاعر است و با موسیقی و با سبکهای خواندن سر و کار دارد، میتواند خیلی جالب باشد. برای این نوع تمرین، یک کلمه را بنویسید؛ مثلاً همین کلمة «محرم». اگر آن را چهار بار تکرار کنیم، از درونش آهنگ در میآید؛ محرم محرم محرم محرم. اینکه میگویم چهار بار، برای این است که بیشتر شعرهای فارسی، چهار رکن دارند. بیشتر وزنهای مشهور فارسی چهار رکن دارند؛ یعنی یک مصراعشان چهار بخش دارد، چهار قسمت دارد. یا سه رکن دارد. تکرار کردن یک کلمه، برای چهار بار، ما را کمکم با آهنگها، لحنها و وزنهایی که در شعر فارسی وجود دارد، آشنا میکند.
برای مثال کلمة دیگری را مینویسم: «نوشتم»؛ نوشتم نوشتم نوشتم نوشتم. اگر این تمرین را در ذهن خودمان تکرار کنیم، بهتدریج ذهن ما را موزون میکند؛ ممکن است کلمات مفصلتر از این موارد یا کوتاهتر از اینها باشد؛ مثلاً کجا رفتی کجا رفتی کجا رفتی کجا رفتی. با این تکرار، آهنگ و وزن کلمات را خودبهخود پیدا میکنیم. لازم نیست شتابزده باشیم و بخواهیم بدانیم که کجا رفتی، کدام از یک از افاعیل عروضی است، آن را نیز بعدها یاد میگیریم.
بسیاری خیال میکنند اگر کسی افاعیل عروضی را یاد گرفت، راز شعر را یاد گرفته است؛ در حالی که این موضوع بحث بسیار سادهای است؛ برای مثال: کجا رفتی، مفاعیلن؛ محرم، فعولن؛ محرم محرم محرم محرم، فعولن فعولن فعولن فعولن؛ نوشتم نوشتم نوشتم نوشتم؛ فعولن فعولن فعولن فعولن. چیز بسیار سادهای است؛ ولی نباید برای درک آن عجلهای داشته باشیم. اول باید این تمرین را انجام دهیم. این تمرین برای اینکه بهراحتی موسیقی کلمات را یاد بگیریم، خیلی به ما کمک میکند؛ اما پیشتر یاد بگیرید که کلمات را با حوصله ادا کنید.
نسل جدید، بعضی کلمات را بریدهبریده و شتابزده ادا میکند. نه! با حوصله ادا کنید. مثلاً مینویسیم «خیمهها»؛ اگر با شتاب ادا کنیم، میشود «خیمآ». در تمرینِ خیمهها خیمهها خیمهها خیمهها، اگر این شکلی ادا کنیم، موسیقی کلمات را یاد میگیریم. بنیان وزن شعر فارسی بر اساس یاد گرفتن موسیقی کلمات است؛ کسی که این را یاد نگیرد، اگر هزاران بار شعر را تقطیع کند، افاعیل عروضی را یاد بگیرد، اصطلاحات مربوط به افاعیل عروضی را یاد بگیرد، اسم بحرها را یاد بگیرد، هیچ فایدهای نخواهد داشت. چون کسی که ذهنش موزون نیست، با آن اصطلاحات به هیچ عنوان نمیتواند دریابد که موسیقی شعر از چه حاصل میشود.