تاریخ انتشار
دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۹:۰۴
۰
کد مطلب : ۳۳۰۶۶
درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها

جلسة بیست‌وهفتم: استعاره

استاد اسماعیل امینی
جلسة بیست‌وهفتم: استعاره

درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها
 
جلسة بیست‌وهفتم: استعاره
استاد اسماعیل امینی
 
   دربارة شیوة تحلیل شعر به کمک فنون بلاغی قبلاً صحبت ‌کرده‌ایم و درخصوص فنون بلاغی در شاخة علم بیان گفتیم که از تشبیه، استعاره و مجاز صحبت می‌شود. دربارة تشبیه، نکاتی را گفتیم که به کار شاعری بیاید؛ اگرچه بحث تشبیه بسیار گسترده‌تر است. اکنون نکاتی دربارة استعاره می‌گوییم. در واقع، استعاره گونه‌ای از تشبیه است؛ منتهی تشبیهی که یکی از طرف‌هایش را بیان نمی‌کنند؛ یعنی در ذهن‌شان وقتی دو پدیده را به‌هم تشبیه می‌کنند، یکی را بیان نمی‌کنند؛ مثلاً در جملة: فرزندِ گلِ من به خانه آمد، فرزند خودش را مثل گل دیده است. فرزند گل، یعنی فرزندی که مانند گل است، یک اضافة تشبیهی است؛ اگر یکی از کلمات ترکیب را حذف کنیم، آن وقت با استعاره مواجه هستیم.
 
   برای مثال اگر پدر یا مادری بگوید: گل من به خانه آمد، می‌گوید: گل، اما مقصودش فرزند است؛ به این استعاره می‌گویند. از فرزندش حرف نزده است، اما اسم جدیدی برای آن گذاشته است، اسم‌گذاری کرده است. بر اساس شباهت، او فرزندش را مانند گل دیده است و گفته: گل من به خانه آمد. از کجا باید بفهمیم این گل را که می‌گوید، منظورش همین گلی نیست که واقعاً در گل‌فروشی یا در باغچه هست؟ و منظور او فرزندش است؟
 
   در این جمله، صفات دیگری که مربوط به فرزند بوده، حذف شده است؛ یعنی منظور از فرزند که پسرم یا دخترم بوده، حذف شده است و صفات دیگری از او را در این جمله آورده است؛ از این صفات می‌فهمیم که این گل، گل معمولی یا گل همیشگی نیست. این صفات چنین است؛ مثلاً راه می‌رود، می‌آید؛ در حالی که گل نمی‌تواند راه برود و به خانه بیاید؛ از این‌که به خانه می‌آید، معلوم می‌شود که مربوط به فرزند است؛ این کار را در استعاره، اصطلاحاً «قرینه» می‌گویند؛ یعنی این‌ها قرینه‌ای یا دلیلی هستند که نشان می‌دهند این کلمه در معنی معمولی خودش به‌کار نرفته و در معنی جدید به‌کار رفته است. استعاره به همین صورت ساخته می‌شود. یعنی از یک رابطة تشبیهی، یک طرفش را حذف می‌کنند و به این ترتیب، استعاره می‌سازند. در این دو بیتی که
از ترکیب‌بند انتخاب شده، دو استعاره هست که آنها را بررسی می‌کنیم. در این ابیات صحبت از اشقیاست:
   از صاحب حرم چه توقع کنند باز
   آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
 
   دربارة صید حرم، اصل منظور را می‌دانیم چیست؛ در منطقة حرم، در محدودة حرم، کسی حق ندارد چیزی شکار کند؛ کسی حق ندارد حتی گیاهی را بکند؛ نه‌تنها شکار حلال، حتی حیوانات موذی و مضر را هم حق ندارد شکار کند؛ حتی اگر پشه روی دستش نشست، حق ندارد آن را بزند. صید حرم، از محرمات بزرگ است؛ اگر کسی در حرم بخواهد شکار کند، از گناهان بزرگ است. این جا شاعر توجه را به این گناه جلب کرده که کسی در حرم صید کرده است؛ شکار کرده است.
 
   اما تلخ‌تر این است که متوجه می‌شویم، این استعاره، مثلاً استعاره از آهو نیست؛ صید حرم، نشان‌دهندة آهو نیست؛ انسان‌ها را می‌گوید؛ این‌ها تیغ به صید حرم زدند؛ انسان‌ها را کشتند؛ و این انسان‌های محترم اساساً انسان‌هایی بودند که حرم به‌خاطر آنها ساخته شده است؛ یعنی اهل‌بیت را شکار کردند؛ تیغ به اهل بیت زدند؛ صید حرم استعاره از شهدای کربلا، از یاران امام حسین(ع) و خود سیدالشهداء است.
 
   منطقه‌ای که روز عاشورا در آن جا افتاده افتاده، حرم نبوده است؛ آن جا کربلاست. حرم، مکه و مدینه است. مدینة منوره و مکة مکرمه حرم هستند؛ پس چرا شاعر این‌ها را صید حرم گفته است؟ چرا این استعاره را آورده است؟ برای این‌که بگوید هر جا که ولی خدا باشد، آنجا حرم است؛ چون حرم فقط به ساختمان و سنگ و چوب و محیط جغرافیایی نیست؛ این‌ها همراه خودشان، حرم را حرکت دادند. هر جا که ولی خدا باشد، هر جا امام باشد، آن جا حرم است. بنابراین شاعر می‌گوید: آنها روز قیامت چه توقعی دارند که اهل حرم، صاحب حرم یعنی ولی خدا، یعنی رسول خدا، یعنی امام برای آنها شفاعت کنند؛ یعنی شفاعت آنها را نمی‌کنند، زیرا آنها اهل حرم را صید کردند. به همین دلیل شاعر در آن بندی که این‌طور شروع می‌شود:
   ای چرخ غافلی که چه بیداد کرده‌ای
   وز کین چها در این ستم‌آباد کرده‌ای
  
   به چرخ روزگار، به آسمان می‌گوید: خبر نداری که چه ظلم بزرگی کرده‌ای.
   کام یزید داده‌ای از کشتن حسین
   بنگر که را به قتل که، دل‌شاد کرده‌ای
  
بهر خسی که بار درخت شقاوت است
   در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای
 
   امام حسین(ع) شهید شده و یزید به آروزی خودش رسیده است. می‌گوید این رسم روزگار است که تو امام را به شهادت برسانی برای این‌که دل یزید شاد شود؟ این جا دو استعاره آورده است: یکی خس، یعنی خار، چیز بی‌ارزش؛ خاری که از درخت شقاوت درآمده است. درخت شقاوت استعاره از خاندان بنی‌امیه است که یزید هم یکی از خارهایی‌ است که از این درخت سنگدلی و بدبختی و بی‌رحمی درآمده است؛ همة آنها بی‌رحم و سنگدل بودند؛ از هند جگرخوار و ابوسفیان که پدر و مادر معاویه بودند، تا خود معاویه و یزید. این خس استعاره از یزید است که بار درخت شقاوت است. درخت شقاوت استعاره از بنی‌امیه است.
 
   در باغ دین چه با گل و شمشاد کرده‌ای؛ باغ دین، اضافة تشبیهی است؛ دین به باغ تشبیه شده است؛ یعنی دین مانند باغی است که در آن گل‌هایی، درختانی، شمشادهایی، سروهایی روییده است. این درختان و گل‌ها و شمشادها که این جا آورده، استعاره از یاران دین است؛ کسانی که یاری دین کرده‌اند، در باغ دین برآمده‌اند و رشد کرده‌اند و پرورش یافته‌اند؛ یعنی یاران سیدالشهداء(ع) که همراه امام حسین(ع) به کربلا آمدند و جنگیدند و سرافرازانه شهید شدند؛ و برخی هم کودکان بودند و زنان اهل حرم که اسیر شدند. این گل و شمشاد، استعاره از آنهاست. این دو را در مقابل هم قرار داده است؛ یعنی یک درختی که خس و خار بار آورده است، یعنی درخت بنی‌امیه و دیگری باغ دین که گل و شمشاد بار آورده است؛ تضاد و طباقی میان این دو هست: آن کلاً پلیدی، تیرگی و بی‌ثمری است و این کلاً زیبایی، خوش‌قامتی از شمشاد، دل‌نشینی و خوش عطر بودن؛ که نشان‌دهندة قسمت حق ماجرای عاشوراست؛ یعنی سویة اهل‌بیت و یاران امام حسین(ع).
 
   محتشم کاشانی در این بیت با سه استعاره یعنی خس، درخت شقاوت و گل و شمشاد، و با یک اضافة تشبیهی کل ماجرای کربلا و آن صف‌بندی را در یک تصویر بسیار زیبا، بیان کرده است. آشنایی با این شیوه‌ها، با این فنون بلاغی و بیانی به شاعر کمک می‌کند که هم شعرها را خوب بفهمد و هم وقتی شعر می‌‌سراید، متوجه باشد چگونه می‌تواند از این امکانات برای بیان و تأثیرگذاری خوب استفاده کند.
 
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما