تاریخ انتشار
دوشنبه ۴ تير ۱۳۹۷ ساعت ۱۷:۰۶
۰
کد مطلب : ۳۳۰۹۰
درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها

جلسة سی‌ام (آخرین جلسه): کنایه

استاد اسماعیل امینی
جلسة سی‌ام (آخرین جلسه): کنایه

درس‌گفتارِ درون‌مایة مداحی: آشنایی با عناصر شعری، زیبایی‌شناسی و آرایه‌ها
 
جلسة سی‌ام (آخرین جلسه): کنایه
استاد اسماعیل امینی
 
   غزلی از استاد «محمدعلی مجاهدی» متخلص به «پروانه» می‌خوانم که از بزرگان شعر مذهبی هستند:
   طعنه می‌زد به چمن بر رخ جانان گل سرخ
   پرده افکند و شد از کرده پشیمان گل سرخ
   رخ یار از اثر شرم گل انداخته بود
   دید و شرمندگی‌اش گشت دو چندان گل سرخ
   با گل روی وی از خویش نمی‌باید گفت
   لاجرم می‌گزد انگشت به دندان گل سرخ
 
   در همین سه بیتی که خواندم، جملاتی هست که برای ما که فارسی‌زبان هستیم و به کنایه‌ها، تمثیل‌ها و اشارات زبانی عادت داریم، شاید معمولی باشد و خیلی به نظرمان نیاید که حرف خاصی است؛ ولی کسی که خیلی خوب زبان ما را نمی‌داند یا تازه با زبان فارسی آشنا می‌شود، گاهی در بعضی جمله‌ها و معنی آنها گیر می‌کند؛ مثلاً در این شعر: طعنه می‌زد به چمن بر رخ جانان؛ بر رخ جانان طعنه می‌زد؛ طعنه زدن یعنی چه؟ طعن، به معنی نیزه است؛ طعن زدن، یعنی نیزه زدن. آیا منظور ما نیزه زدن است؟ اگر گفتیم کسی به کسی طعنه زد، یعنی چه زد؟ یا مثلاً پایین‌تر می‌گوید: گل انداخته بود؛ گونه‌هایش گل انداخته بود. ما چون همین‌طوری این جمله‌ها را مرتب به‌کار می‌بریم، خیلی توجه نمی‌کنیم که این صورت جمله، چیز دیگری می‌گوید و منظور ما چیز دیگری است. گونه‌اش گل انداخته بود؛ می‌شود گونة آدم گل اندازد؟ برای کسی که تازه زبان را یاد می‌گیرد، مثلاً اگر بگویم قدمت روی چشم، او خیال می‌کند یک نفر پایش را روی چشم آن یکی می‌گذارد. به جمله‌های این شکلی، اصطلاحاً «کنایه» می‌گویند؛ که در زبان فارسی متداول است. جمله‌هایی که معنی اولیه آنها یعنی معنی ظاهری آنها مورد نظر گوینده نیست؛ مثلاً
منظورش این نیست که گونه‌ای گل انداخته باشد به جایی. مثلاً می‌گویند: این آتش گل انداخته؛ آتش چه‌طور گل می‌اندازد؟ منظور از این جمله را همه می‌دانیم. همه فارسی بلد هستیم. گل انداختن به معنی سرخ شدن است، به معنی قرمز شدن است؛ پس گونه‌اش گل انداخت، یعنی گونه‌اش سرخ شد. به این می‌گویند معنی ثانوی، یا معنی دورتر. به اولی معنی نزدیک و به دومی معنی دور می‌گویند. به زبان عربی یعنی معنی قریب و معنی بعید.
 
   در کنایه، معنی بعید مورد نظر است؛ مثلاً طعنه زدن، یعنی تمسخر؛ وقتی می‌گویند طعنه زد یعنی تمسخر کرد؛ این معنی دور، مورد نظر است. وقتی می‌گوییم دست به جیب شد، منظورمان فقط دست کردن در جیب نیست؛ منظور ما معنی دیگری است که آن معنی، کمی دورتر است؛ ولی اتفاقاً آن معنی دور، مورد نظر ماست؛ منظورمان پول خرج کردن است. یا اگر بگوییم فلانی، در خانه‌اش باز است، منظورمان این است که آدم سخاوتمندی است؛ منظورمان این نیست که بی‌مبالات است و در خانه را باز می‌گذارد و نمی‌بندد. در جملة در خانه‌اش باز است، معنی ظاهری‌اش مورد نظرمان نیست؛ معنی دور آن مورد نظرمان است. شاعر در بیت دیگری از این غزل می‌گوید:
   گره افتاده به کار دل من زان که صبا
   زده امروز بر آن زلف پریشان گل سرخ
 
   باد صبا آمده و گل سرخی بر آن زلف پریشان زده و گره به کار دل عاشق افتاده است؛ گره به کارم افتاده است، تصویری ذهنی است؛ چه‌طور ممکن است به کار، گره بیفتد؟ کار که چیزی بیرونی نیست، طناب و زنجیر نیست که به آن گره افتد؛ اصلاً معنی ظاهری آن، خیلی مورد نظر گوینده نیست؛ بلکه گره به‌کار افتادن، به معنی سختی و تنگنا است؛ به این کنایه می‌گویند. علمای بلاغت گفته‌اند: کنایه گاهی از تصریح رساتر است. در این شعر نیز، درست است که منظور به‌صراحت بیان نشده، اما اتفاقاً رساتر است. چرا؟ چون شنونده را به تفکر وادار
می‌کند. استاد مجاهدی در بیت دیگری می‌گوید:
   اشتباه است اگر زیره به کرمان بردن
   از چه رو می‌بری ای دوست به کاشان گل سرخ
 
   زیره به کرمان بردن هم تعبیر کنایی است که در اثر تکرار ضرب المثل شده است. زیره به کرمان بردن، معنی ظاهری‌اش مورد نظر نیست؛ یعنی خبر نمی‌دهد که کسی چیزی برداشته و جای دیگری برده است. زیره به کرمان بردن، یعنی کاری کنیم که بی‌فایده است؛ یعنی تحصیل حاصل کنیم؛ مثلاً بخواهیم به کسی که دانشمند است، درس بدهیم؛ در حالی که خود او دانشمند است؛ زیره به کرمان بردن به این معنی است؛ یعنی چیزی که ضرورتی ندارد انجام دهیم، کار بیهوده انجام دهیم. در ادامه، استاد چیز دیگری به مطلب اضافه کرده است. این کنایه را خود استاد درست کرده که این نیز می‌تواند ضرب‌المثلی باشد: گل به کاشان بردن؛ چون کاشان، قمصر و  در کل مناطق اطراف شهر کاشان همه گلزار هستند و به گلزار بودن و گلستان بودن مشهور هستند؛ این را هم استاد به آن اضافه کرده و بعد گفته است:
   گرچه از خاطرة غنچه‌لبان تنگ‌دل است
   بر سر تربت پروانه بیفشان گل سرخ
 
   تنگ‌دل یا دل‌تنگ هم کنایه است. برای این‌که دل آدم مثل لباس نیست که سایز داشته باشد، تنگ باشد یا گشاد باشد، اندازه‌های مختلف داشته باشد؛ بنابراین معنی ظاهری‌ دل‌تنگ مورد نظر نیست؛ این کنایه از کسی است که گرفته است، کسی که غمگین است. کسی که شاد و سرحال نیست، یا مشتاق دیدن کسی است، دربارة او می‌گویند: دلش تنگ است؛ یا تنگ‌دل شده است.
   برخی از کنایه‌هایی که در زبان معمولی کاربرد دارند و متداول و مشهور هستند، مثل «چشم ما روشن»، ساختة شاعران است. مثلاً:
   در کفن هم اثر از وضع جنون خواهد ماند
   دست ما با تیغ از خاک برون خواهد ماند
 
   این کنایه است. به‌طور معمول غیر ممکن است کسی که شهید شده، دستش از خاک
بیرون باشد، اما منظور شاعر از این‌که: دست ما با تیغ از خاک برون خواهد ماند، این است که من بعد از شهادت هم در میدان هستم، بعد از شهادت هم آمادة پیکار هستم، بعد از شهادت هم مسلح هستم و دست برنداشته‌ام، شهادت منجر به این نشده که جهاد من ختم شود، من بعد از شهادت هم جهاد می‌کنم؛ چنان‌که دربارة شهدای بزرگ ـ البته همة شهدا ولی دربارة شهدای بزرگ بیشتر ـ مشهور است که این‌گونه است؛ یعنی تأثیرگذاری آنها بعد از شهادت‌شان بیشتر بوده است. حضرت عباس (ع) هنوز در میدان است و هنوز می‌جنگد؛ هنوز روبه‌روی اشقیا ایستاده است. حضرت علی اکبر (ع) هنوز روبه‌روی اشقیا ایستاده و می‌جنگد؛ هنوز مدافع حرم اهل‌بیت (ع) است؛ هنوز مدافع حق است. در کفن هم اثر از وضع جنون خواهد ماند/ دست ما با تیغ از خاک برون خواهد ماند؛ یعنی این‌گونه نیست که با دفن کردن شهید، کار تمام شود؛ او دستش بیرون است، در میدان است و آمادة رزم است.
 
   حضرت علی (ع) تعبیری دارد که آن را به محمد حنفیه در روز جنگ می‌گوید: تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ؛ اگر کوه‌ها بلرزند تو نلرز. وقتی در میدان جهاد هستی، کوه‌ها بلرزند، اما تو نلرز. عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ؛ دندان‌هایت را به‌هم بفشار و سرت را کرایه بده، امانت بده به خدا؛ یعنی سرت را به خدا بسپار. تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ؛ مثل میخ پاهایت را به زمین بکوب؛ یعنی کسی که برای جهاد آماده است، سست نیست؛ انگار کوهی است که ایستاده و انگار پاهایش مثل میخی است که بر زمین رفته است.
 
   کنایه‌ها، تمثیل‌ها، کاربرد مجازی کلمات و استعاره‌ها به شاعر کمک می‌کنند، به جای این‌که حرف بزند، مقصود خودش را نشان دهد؛ جای حرف زدن، با تصویر مقصود خودش را نشان دهد؛ به‌نحوی که شنونده به جای مفاهیم ذهنی بیشتر با تصاویر، محسوسات و عینیات مواجه شود.
 
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما