کد مطلب : ۳۳۱۷۵
در حوزه«شعر رضوی»، طرحی نو در اندازیم
رضا اسماعیلی
شعر رضوی، شجره طيبه اي است كه ريشه در حقايق و معارف ناب اسلامي و قرآني دارد و از چشمه فياض «حقیقت» و«بصیرت» آب مي خورد. شاعران رضوی نیز سينه خود را كشتزار محبت و معرفت آل الله (عليهم السلام) قرارداده اند و همواره در طول تاريخ رسالتي پيامبرگونه براي خود قايل بوده اند. رسالت اين شاعران: بيان حقايق و معارف ديني، مبارزه با مظاهر كفر و شرك و نفاق، مقابله با جهل و خرافه و تحریف و بدعت، افشاي مظالم و مفاسد حكومت های غاصب و نامشروع، به تصويركشيدن مظلوميت خاندان رسالت و ذكر مصا يب آنان، مدح و منقبت بزرگان ديني، و در يك كلام «بيدارگري» بوده است.
اگر دواوین شاعران مسلمان پارسی زبان را مرور کنیم، خواهیم دید که از زمان شکل گیری ادبیات فارسی تا به امروز، اکثر شاعران مسلمان با افتخار و مباهات اشعاری را به ساحت ملکوتی عالم آل محمد، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) تقدیم کرده اند.
اولین شاعران رضوی در ادب عرب
در مورد پیشینه شعر رضوی در ادبیات عرب، پیش و بیش از هر شاعر دیگری، باید ازشاعر نامدار شیعی مذهب دعبل خزایی (۱۴۸-۲۴۶ق، کوفه) نام برد. شاعر مجاهد، انقلابی و دار بر دوشی که همنفس و همنشین چهار امام معصوم بوده است. شهرت دعبل اما بیش تر به خاطر قصیده بلند«تائیه» یا «مدارس آیات» است که یکی از شاهکارهای ادب شیعی است و در 130 بیت – و به روایت علامه مجلسی در 124 بیت - سامان یافته است. علت شهرت این قصیده به «مدارس آیات» بیت زیر است:
مدارسُ آیاتٍ خَلَت مِن تلاوهٍ
و منزلُ وحیٍ مَقفَر العرصاتِ
«ترجمه: جايگاه تلاوت آيات (قرآن) را می يابم كه ديگر خالی است و منزل های وحی را مي بينم كه هواداری ندارد.»
هنگامی که دعبل خزاعى در محضر مبارک امام رضا(ع) بیت زیر از قصیده «تائیه» را که در باره مزار امام موسی کاظم(ع) بود، خواند:
و قبر ببغداد لنفس زکی
ضمّنها الرّحمن فی الغرفات
امام رضا با تاثر فرمود: می خواهی دو بیت به قصیدهات بیفزایم تا کامل گردد؟
دعبل با افتخار خطاب به امام فرمود: یا ابن رسول اللّه بفرمایید.
و حضرت دو بیت زیر را به قصیده دعبل افزود:
و قبر بطوس یا لها من مصیبة
توقّد فی الأحشاء بالحرقات
إلى الحشر حتّى یبعث اللّه قائما
یفرّج عنّا الهمّ و الکربات
«ترجمه: و قبر دیگر در طوس خواهد بود که حسرت ها از آن مصیبت، دلها را شعله ور مىکند تا به روز قیامت. تا آن که حق تعالى، قائم(عج) را برانگیزد و او با ظهورش، غم و حزن ما را برطرف
سازد.»
دعبل بعد از قرائت این قصیده، مورد ستایش علی بن موسی الرضا(ع) قرار گرفت و صله ای شایسته دریافت کرد. همچنان که اشاره شد، دعبل شاعری دار بر دوش بود و سرانجام نیز به خاطر دوستی خاندان رسالت و دشمنی با بنی عباس توسط «مالك بن طوق» که در آن روزگار فرماندار دمشق بود به شهادت رسید.
علاوه بر دعبل، از ابونواس اهوازی، شاعر ایرانی تبار عرب(۱۳۳–۱۹۶ق)، ابراهیم بن عباس الصُّولی(176- 243 ق)، و «یَعْقوب بن اِسْحاق دورَقی اَهْوازی» معروف به اِبْن سِکّیت (۱۸۶ق – ۲۴۴ق) نیز به عنوان اولین شاعرانی که در مدح و منقبت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شعر گفته اند، باید نام برد.
پیشینه شعر رضوی در ادب پارسی
تاریخ تولد شعر دینی و آیینی در ادب پارسی به اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم هجری، یعنی دوران حاکمیت دولت های علویان طبرستان، آلبویه(دیلمیان) - اولین حکومت مقتدر شیعی که بر عراق و مناطق مرکزی، غربی و جنوبی ایران حکومت می کردند - فاطمیان و آلحمدان در ایران بر می گردد. آل بویه دارای نژاد اصیل ایرانی و از مُحبان خاندان رسالت بودند که در منطقه دیلمان ایران(گیلان) سکونت داشتند. یافتن شعری در مدح و منقت خاندان رسالت پیش از این تاریخ - دوران حاکمیت سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان – کاری بسیار دشوار است.
قله های شعر و ادب پارسی نیز به خاطر محبتی و معرفتی که نسبت به خاندان رسالت داشته اند، همواره بیان فضایل آل الله را افتخاری بزرگ برای خود می دانسته و بر این اعتقاد و باور بوده اند که: «مادح خورشید، مداح خود است». اما در حوزه شعر و ادب پارسی، باید گفت که متاسفانه تا زمان تیموریان و پیش از صفویه(قرن های نهم تا دوازدهم) شعر آیینی از درخشش چندانی برخوردار نیست. در عصر صفویان است که با رسمیت یافتن مذهب تشیع، شعر آیینی - بخصوص شعر رضوی - قد می کشد و به بلوغ و بالندگی میرسد. این اشعار مدایح ثبت شدهای هستند که میتوان به دو گونه آنها را بررسی کرد. در بخشی از آنها، شاعران با نام بردن از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) به ساحت ملکوتی حضرت عرض ارادت میکنند. بخش دیگری از شاعران نیز در سروده های خود به بیان فضایل رضوی، سجایای اخلاقی، کرامت های الهی و انسانی عالم آل محمد(ص) پرداخته اند.
از خیل شاعران متقدمی که زبان به مدح و منقبت شمس خراسان گشوده اند، نام شاعرانی چون: سنایی غزنوی، خاقانی، ابن یمین، ابن حسام، جامی، بابا فغان شیرازی، طالب آملی و وصال شیرازی از برجستگی بیش تری برخوردار است. اما«سنایی» که یکی از قله های شعر و ادب پارسی در قرن ششم است، در عرصه شعر رضوی نسبت به دیگر شاعر ان حق تقدم دارد. به نظر می رسد که پیش از او کسی گام در این وادی ننهاده و اگر هم شاعری در باره فضایل امام رضا شعری سروده در کتابی ثبت نشده است. چکامه فاخر و استوار سنایی در بیان فضایل امام رضا، لحن و لهجه ای آمیخته با حکمت و معرفت دارد که ابیاتی از آن را با هم زمزمه می کنیم:
دین را حرمی ست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
از معجزه ها ی شرع احمد
از حجت های دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
بی نام رضا، همیشه بی نام
بی شأن رضا، همیشه بی شأن
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافراز مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفرنگیردم گریبان...
سنایی در ابیاتی از این چکامه فاخر و استوار به حدیث معروف «سلسله الذهب» امام رضا(ع) و شرط توحید که «امامت و ولایت» است، اشاره می کند و با صراحت تمام می گوید:
از جمله شرط های توحید
از حاصل اصلهای ایمان
خاقانی شروانی(۵۲۰ ق، شَروان - ۵۹۵ ق، تبریز) از نام آورترین قصیده سرایان ادب پارسی، از دیگر شاعرانی ست که سیمای روشن امام رضا(ع) را در دو قصیده به تصویر کشیده است. وی در یکی از این قصیده ها اشتیاق خود برای زیارت امام هشتم را اینچنین روایت کرده است:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند
عندلیبم، به گلستان شدنم نگذارند
نیست بستان خراسان را چون من مرغی
مرغم، آوخ! سوی بستان شدنم نگذارند
روضه ی پاک رضا دیدن اگر طغیان است
شاید ار بر ره طغیان شدنم نگذارند...
«عبدالرحمن جامی» (۸۱۷ - ۸۹۸ ق) شاعر و نویسندۀ سنی مذهب قرن نهم هجری که او را خاتم الشعرای شعر پارسی نامیده اند، با الهام از مضمون زیارت آل یاسین با شعری به ساحت مقدس آن امام همام اینچنین عرض ادب و ارادت کرده است:
سلامٌ علی آل طه و یاسین
سلامٌ علی آلِ خَیْر النبیّین
سلامٌ علی روضةٍ حلَّ فیها
امامٌ یُباهی بهِ المُلکُ والدّین ...
ترجمه:«سلام بر خاندان طه و یاسین، سلام بر خاندان بهترین پیمبران، سلام بر روضه ای که مسکن گرفت در آن،امامی که افتخار کند بدان مُلک و دین.»
اشعار فاخر شاعران اهل تسنن در بیان حقانیت و فضایل خاندان رسالت گویای این حقیقت روشن است که گوهرمحبت و معرفت «آل الله» همه قلب ها را به تسخیر خود در آورده و در این عرصه فرقی بین شیعه و سنی نیست.
مهدوی دامغانی در باره اهمیت سرودههای آیینی جامی می گوید: «با توجه و بررسی این قصیده و قصیده دیگر جامی در فاتحهالشباب و با توجه به ترجمهی بسیار شیوای جامی از قصیده میمیه فرزدق در ستایش امام سجاد(ع) و ملمع زیبای او درستایش امام رضا(ع) با مطلع« سلامٌ عَلی آلِ طه و یاسین، سلامٌ عَلی آلِ خَیر النّبیین»که پیش از توسعه حرم مطهر رضوی، زینتبخش دیوار کفشکن صحن عتیق (انقلاب اسلامی) بود، میتوان به گرایش بسیار آمیخته با مهرورزی و احترام جامی به پیشوایان گرانقدر تشیع پی برد.»
(مهدوی دامغانی، محمود، «نگاهی به قصیده عبدالرحمان جامی در ستایش امیرالمومنین(ع)»، فصلنامه تخصصی ادبیات فارسی دانشگاه)
از نسل شاعران نیمایی نیز شاعران نام آوری چون اخوان ثالث با ارادت و معرفت تمام زبان به ستایش هشتمین خورشید پر فروغ آسمان رسالت گشوده اند. اخوان در شعری نیمایی سیمای پر فروغ خورشید بام خراسان و جهان را با نگاهی ارجمند به تصویر کشیده است:
ای علی موسی الرّضا، ای پاکمردِ یثربی در توس خوابیده
من تو را بیدار میدانم
زنده تر، روشن تر از خورشید عالم تاب
از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار میدانم.
گرچه پندارند دیری هست، همچون قطرهها در خاک
رفتهای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری پاک و رحمت بار میدانم...
شعر رضوی بعد از انقلاب
کارنامه شعر رضوی بعد از انقلاب نیز کارنامه قابل تامل و پرباری است. در این میان شاعرانی چون طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، و قیصر امینپور کسوت پیشتازی و پیشکسوتی دارند و در زمره شاعرانی هستند که در حوزه شعر رضوی دست به خلق و آفرینش آثاری فاخر و ماندگار زده اند.
سید علی موسوی گرمارودی که یکی از شاعران نام آور شیعی روزگار ماست، و با شاهکارهایی چون «خط خون» و «در سایه سار نخل ولایت» بر نام بلند خود در عرصه شعر آیینی رنگ جاودانگی زده است، منظومه رضوی خود را با ادب و ارادتی قابل ستایش می آغازد:
درود بر تو
ای هشتمین سپیده
اگر از سایه ساران درود می پذیری
و با سطرهایی آمیخته با معرفت و بصیرت شیعی، به زیبایی به پایان می برد:
تاریخ چون به تو می رسد
طواف می کند
عرفان در ايستگاه حَرَمت
پياده مي شود
و کلمه
چون به تو مي رسد
به درباني درگاهت
به پاسداري مي ايستد!
شعر من نيز
که هزار سال راه پيموده
هنوز
بيرون بارگاه تو مانده است.
(موسوی گرمارودی، علی، گوشواره عرش، تهران، سوره مهر، چاپ سوم، 1388 ، سپیده هشتم، صص 257 تا 261.)
«طاهره صفارزاده» بانوی شاعری که جوهره شعرش «اندیشه و بیداری» ست، در کتاب «دیدار صبح» شعر بلندی با عنوان «زیارتنامه» دارد که به ساحت مقدس امام رضا (ع) تقدیم شده است. این شعر رضوی با سطرهای درخشان زیر آغاز میشود:
«این خانه خواب ندارد
این بارگاهِ داد
یکسره بیدار است
تعطیل و فصل ندارد.
.....
طبیب این همه بیمار
گره گشای این همه مشکل
هرگز غریب نیست
غریب ما هستیم
که در دیار خودیم
و در محاصره محرمان بیگانه...
(صفارزاده، طاهره، دیدار صبح، تهران، پارس کتاب، چاپ دوم، 1384 ، زیارتنامه، صص153 تا 157.)
«قیصر امین پور» نیز که از طلایه داران و نام آوران شعر انقلاب اسلامی ست، با غزل معروف زیر نام خود را در شمار معرفت آموزان مکتب انسان ساز عالم آل محمد(ص) تا همیشه به ثبت رسانده است:
چشمه های خروشان تو را می شناسند
موج های پریشان تو را می شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی جوابی
ریگ های بیابان تو را می شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند
هم تو گل های این باغ را می شناسی
هم تمام شهیدان تو را می شناسند
از نشابور با موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می شناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را می شناسند
گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی، پیدای پنهان! تو را می شناسند
اینک ای خوب! فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را می شناسند
وصف حال و حدیث ارادت مندی «سید محمد جواد شرافت» از شاعران جوان و خوش آتیه انقلاب نیز با وارث اسم اعظم، مُفسر «بسم الله النور» و عالم آل محمد(ص) شنیدنی ست:
نه دعبلم، نه فرزدق، که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم ...
همیشه سفره مهمان نوازی ات باز است
اجازه میدهیام گاه زائرت باشم؟
«طرحی نو» در اندازیم
با تاکید بر این نکته که در حوزه شعر رضوی بعد از انقلاب، زایش ها و رویش های خوبی داشته ایم، و آثار فاخر و ارجمند در این حوزه قابل تامل است، اشاره به این نکته نیز ضروری است که گفته شود با وجود گام های نسبتا بلندی که در این عرصه برداشته ایم، هنوز تا رسیدن به قله و رسیدن به وضعیت مطلوب راه زیادی داریم.
اجازه بدهید بی پرده بگویم دقیقه ای که در حوزه شعر آیینی و رضوی همچنان مغفول مانده، بی توجهی به «سیرت» و «درونه» دین - موضع - و پرداختن افراطی به «صورت» و ظاهر دین – موضوع - است. پرداختن به «تجلیل» که افراط در آن همیشه به «تحریف» می انجامد و فاصله گرفتن از «تحلیل»، «تبیین» و «تعریف» که نیاز هنوز و همیشه ماست. به «صورت» پرداختن یعنی خلاصه کردن شعر رضوی در نمادهایی چون: صحن و بارگاه و گنبد و گلدسته و کبوتر و پنجره فولاد ، و متوقف ماندن در روایت هایی چون «ضامن آهو» و غفلت از دیگر کرانه های وجودی امام رضا(ع).
«صورتگری» در شعر رضوی در بی موضعی شاعر آیینی ریشه دارد، یعنی این که شاعر در این مقام «حرفی برای گفتن» ندارد. پس به ناگزیر و برای نباختن قافیه، «چگونه گفتن» را در این عرصه جایگزین «چه گفتن» می کند و با مشاطه گری کلام، خواننده را مقهور جادوی کلام خویش.
انگشت اشاره شاعری که در شعر موضعی ندارد، به ناگزیر به سمت خودش - من - نشانه می رود. یعنی هدف غایی و نهایی شاعر این می شود که در آیینه شعرش، خودش را عرضه کند و در چشم مخاطب به تماشا بگذارد. لغزش و خطا نیز در بطن همین «خودبینی» و «خودستایی» شاعرانه نطفه می بندد. یعنی تقدم «تعهد ادبی» بر«تعهد دینی»، و فرو افتادن در دامچاله های زبان بازی، صنعتگری و فرمالیسم محض. حال آن که - به قول «اخوان» - شاعری پرتویی از شعور نبوت است و رسالت شاعر اصیل، رسالتی از جنس رسالت پیامبران. از این منظر، منِ شاعر حق ندارم به نیت تفریح و تفنن، وقت شریف کلمات را بگیرم و از شاعری، عصای «ساحری» بسازم و با لالایی شعر مردم را به خواب عمیق بی خبری فرو ببرم! خدا رحمت کند «جلال آل احمد» را که سال ها پیش این دقیقه را دریافته بود که شاعر نه تاجر، که «مجاهد» است و کارش «جهاد»:
«در این ولایت کار هنر، کار جهاد است. جهاد با بی سوادی، با فضل فروشی، با فرنگی مآبی، با تقلید، با دغلی؛ با نان به نرخ روز خوردن، با بلغمی مزاجی ... حالا اگر مردی، این گوی و این میدان... در هر بیتی باید مویی از سرت سفید بشود و با هر شعری گوشه ای از جانت بسوزد. مبادا شعر تو هم مثل زندگی دیگران فقط از بغل گوش ات رد شده باشد...»
آری، بسیاری از آفات و آسیب هایی که امروز گریبانگیر شعر آیینی ما شده است، در همین «بی موضعی» که سرانجام به «تفرعن شاعرانه» ختم می شود، ریشه دارد. تفرعن شاعرانه و خودبینی ریشه تعهد و رسالت مداری را در جان و جهان شاعر می سوزاند و ایمان و عمل صالح را بر باد می دهد و در پله آخر شاعر را از «ذکر کثیر» و «انتصار» باز می دارد، و روزی ناگهان شاعر چشم باز می کند و می بیند شده است «خسرالدنیا والاخره»! همه فکر و ذکر شاعری که به این نقطه می رسد، می شود جلوه فروشی و خودنمایی و دغدغه شبانه روزش تعداد فالوورها و لایک هایی که وجدان شعرش را استتار و آیینگی روحش را خط خطی می کند!
ولی امروز زمان آن رسیده است که بایستیم و با کمی تامل و مکث از خودمان بپرسیم: «به راستی تا کی باید در این منزل متوقف بمانیم و حرف های تکراری بزنیم؟!» باور کنید این دور و تسلسل تصویری ما را به جایی نمی رساند. برای برآمدن و اوج گرفتن «شعر رضوی» باید از پیله رخوت و عادت بیرون بزنیم و «طرحی نو» در اندازیم. امروز باید امام رضا را از نو بشناسیم و سیمای روشن آن «اسوه حسنه» و «انسان کامل» را از زوایای دیگری به تماشا بنشینیم.
امام رضا را در «ضامن آهو» خلاصه نکنیم
باید فروتنانه بپذیریم که شعر رضوی تنها صحن و حرم و گنبد و گلدسته نیست، و امام رضا نیز فقط در داستان «ضامن آهو» خلاصه نمی شود. حضرت علی بن موسی الرضا(ع) اسوه حسنه، عالم آل محمد(ص) و اقیانوس کرانه ناپدید حکمت و معرفت است. آیا تا کنون امام را از این ضلع و زاویه به تماشا نشسته ایم؟ تا کی می خواهیم به امام تنها و تنها به چشم گنج «توسل» و واسطه «شفاعت» نگاه کنیم و صرفا معجزات و کرامات ماورایی او را در قاب شعر رضوی به تماشا بگذاریم؟ واگویه کرامات قدسی و ملکوتی امام نیز در جای خود لازم است، ولی به شرط آن که ما را از نگاه به قامت انسانی و این جهانی آن امام همام به عنوان «اسوه» و الگو بازندارد. برای نسل امروز تبیین و تحلیل شاعرانه این که امام «که بود؟»،«چه گفت؟» و«چه کرد؟» مهم تر از دانستن و به تصویر کشیدن جز به جز خصوصیات حرم و بارگاه رضوی است. می ترسم حکایت امروز ما و امام رضا، مثل حکایت دیروز امام علی(ع) و مردمی باشد که به جای پرسش از چیستی و هستی عالم آفرینش، در مقابل قرآن ناطق و گنجینه اسرار عالم هستی از موهای سر و ریش خود آمارگیری می کنند!! آنجا که امام خطاب به مردم با سخاوتِ تمام می گوید:«سَلُونِي قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِي فَوَاللهِ لا تَسْئَلُونِي عَنْ فِئَةٍ تُضِلُّ مِاَةً و تَهْدِي مِاَةً اِلاّ اَنْبَأْتُكُمْ بِناعِقِها وَ سائِقِها».
«از من بپرسيد پيش از آن كه مرا بجوييد و نيابيد، چرا که من راه های آسمان را بهتر از راه های زمین می دانم. به خدا سوگند درباره هر گروهي كه جمعي را گمراه و جمعي را هدايت مي كند از من نمي پرسيد؛ مگر اين كه من به شما خبر مي دهم از ناعق و سائق آن( زمامدار و دنباله رو) آن را معرّفي مي كنم و از تمام جزئيّات آن شما را آگاه ميسازم». می گویند در اين هنگام مردي از جا برخاست و گفت: «اَخْبِرنِي كَمْ فِي رَأسِي وَ لِحْيَتِي مِنْ طاقَةِ شَعْرٍ». بگو در سر و ريش من چند عدد تار مو هست؟!»
از آنجا که پيدا بود اين سؤال از روي بغض نسبت به امام(ع) است. امام(ع) در پاسخ فرمود:«وَ اللهِ لَقَدْ حَدَّثَنِي خَلِيلِي اَنَّ عَلَيكُلِّ طاقَةِ شَعْرٍ مِنْ رَأسِكَ مَلَكاً يَلْعَنُكَ وَ اَنَّ عَليكُلِّ طاقَةِ شَعْرٍ مِنْ لِحْيَتِكَ شَيْطاناً يُغْوِيكَ وَ اَنَّ فِي بَيْتِكَ سَخْلاً يَقْتُلُ ابْنَ رَسُولِ اللهِ».204
«به خدا قسم خليلم - رسول خدا - به من خبر داده كه در پاي هر مويي از موهاي سرت مَلِكي است كه تو را لعنت مي كند و در پاي هر موي ريشت شيطاني است كه تو را اغوا مي كند و در خانهات بزغاله يا گوساله اي داري كه قاتل پسر پيغمبر خواهد شد!».
(به نقل از: نهج البلاغه خطبۀ ۱۸۹، غررالحکم، ۵۶۳۵، عیون الحکم و المواعظ ۲۸۵/۵۱۴۵.)
مراجعه به منابع مستند و موثق
امروز یکی از بزرگ ترین آفاتی که در جان ادبیات دینی و آئینی ما رخنه کرده است ، آفت «مناسبتی سرودن و سطی نگری» است . بخش اعظم شعر آیینی روزگار ما به «فقر اندیشه» مبتلاست و لهجه ای صرفا احساسی و توصیفی دارد. با کمال تاسف باید اعتراف کرد که ما در این حوزه از پرداختن به سیره عملی خاندان رسالت و حقیقت زلال دین - بخصوص اصل توحید - غافل مانده ایم . برای پرهیز از فرو افتادن در دامچاله های «صورت زدگی» و «سطحی نگری» صرف، شایسته است برای ترسیم سیمای اصیل و واقعی امام به منابع مستند و موثق مراجعه کنیم. مطالعه روایات و احادیث رضوی – بخصوص تامل در خطبه های آن امام همام – و همچنین واکاوی سنت و سیره رضوی برای نیل به این مقصود بهترین راهکاری است که می تواند ما را به سرمنزل مقصود - شناخت عالم آل محمد – برساند. برای مثال توجه به حدیث سلسله الذهب و تفسیر عالمانه و شاعرانه آن می تواند یکی از مصادیق «طرحی نو» در انداختن در شعر رضوی باشد که تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است: «اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.»
ترجمه:«خداوند جل جلاله میفرماید: کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قلعه محکم من است، پس هرکس این ذکر را بگوید ، وارد قلعه من شده، و هر کس وارد قلعه من شود، از عذابم در امان است.» و امام رضا در تفسیر آن گفت: «منظور گفتن لااله الا الله است با شرایطش، و من جزو شرایط آنم.»
(شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۸۹ق، ص ۲۵.)
با توجه به مقتضیات زمانه و نیاز جامعه به درک عمیق تر و اصیل تر از دین و برای این که شعر آیینی ما از چنبره تکرار و تقلید بیرون بیاید و جانی دوباره بگیرد ، زمان آن رسیده است که با بهره گیری از منابع اصیل دینی همچون قرآن ، نهج البلاغه ، صحیفه سجادیه و ... در حوزه شعر آیینی از منزل صورت ( مدح و منقبت ) به منزل سیرت ( معارف و حقایق دینی ) هجرت کنیم . چنان که مقام معظم رهبری نیز در دیداری که در سال 92 با شاعران داشتند با تاکید بر همین نکته فرمودند :«نکته بعد اين است که مناجات هم جزو شعر آيينى است. شعر آيينى فقط مسئله مدح و مرثيه نيست؛ مناجات هم جزو شعر آيينى است. براى اين که مضمون مناجات را درست پيدا کنيم، بهترين مرجع، دعاهاست. دوستان با صحيفه سجاديه انس پيدا کنيد. شما مي توانيد مضامين دعاى عرفه سيدالشهداء (سلام ا...عليه) را به شعر بياوريد... معارف بلند اسلامى و قرآنى را از خود قرآن و از نهج البلاغه و از بعضى از روايات اهل بيت - روايات اصول کافى در بخش هايى - اخذ کنيد. با اين منابع، انس پيدا کنيد... شعر آيينى را باید متکى و مستند کنيد به اين معارف حقه الهيه...»
«شعر آیینی» و رسالت امروز ما
امروز رسالت ما به عنوان شاعران آئینی این است که همچون دعبل، کمیت و فرزدق به افقهای جامعتری از حوزه دین و معرفت بنگریم و به تبیین سیره عملی خاندان رسالت بپردازیم. شعر آیینی باید آیینه تمام نمای معارف حقه قرآنی و حقایق انسان ساز توحیدی باشد. امروز رسالتی بالاتر از این برای ما شاعران آیینی متصور نیست که با تعمق و تدبر در سیرت و باطن دین، به تبیین سیره عملی خاندان رسالت (علیهم السلام) و آموزههای انسانساز قرآنی و وحیانی بپردازیم و ساحت مقدس دین و آیین را از گزند بدعت و تحریف و آلوده شدن به آفات خرافه و گزافه حفظ کنیم.
زمان آن رسیده است که با بهره گیری از میراث ماندگار پیامبر خاتم (ص) – قرآن و عترت - از مدح و منقبت صرف فاصله بگیریم و همچون شاعران صدر اسلام بر مسند پیام رسانی تکیه بزنیم و در این ساحت مقدس به دنبال ترویج حکمتهای دینی و احیای مکارم اخلاقی باشیم. به عبارت دیگر باید با به تصویر کشیدن سیره عملی بزرگان دین، از زبان شعر برای سوق دادن اقشار مختلف جامعه به «سبک زندگی اسلامی» استفاده کنیم.
شعر آئینی ما باید پلی برای عبور از منزل گاه خاک به عالم افلاک باشد. مکتبی برای انسانسازی و جامعه سازی. چرا که از منظر اسلام، شعر فاخر پرتویی از شعور نبوت است و تنها به زبان آوری ، صنعتگری، خیال پردازی و ارزشهای هنری و احساسی محدود نمی شود، بلکه راهنمای مخاطبان خود به صراط مستقیم راستی و درستی، بیداری و رستگاری، و توحید و اخلاق اسلامی ست.
با کنکاش در زندگی اهل بیت (علیهم السلام) میتوان سبک زندگی آن بزرگواران را در همه ابعاد زندگی از جمله: سلوک فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی و ... به عنوان اسوه و الگو در اختیار جامعه قرار داد و این امر رسالت اصلی شاعران آئینی روز و روزگار ماست – اینچنین باد.
اگر دواوین شاعران مسلمان پارسی زبان را مرور کنیم، خواهیم دید که از زمان شکل گیری ادبیات فارسی تا به امروز، اکثر شاعران مسلمان با افتخار و مباهات اشعاری را به ساحت ملکوتی عالم آل محمد، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) تقدیم کرده اند.
اولین شاعران رضوی در ادب عرب
در مورد پیشینه شعر رضوی در ادبیات عرب، پیش و بیش از هر شاعر دیگری، باید ازشاعر نامدار شیعی مذهب دعبل خزایی (۱۴۸-۲۴۶ق، کوفه) نام برد. شاعر مجاهد، انقلابی و دار بر دوشی که همنفس و همنشین چهار امام معصوم بوده است. شهرت دعبل اما بیش تر به خاطر قصیده بلند«تائیه» یا «مدارس آیات» است که یکی از شاهکارهای ادب شیعی است و در 130 بیت – و به روایت علامه مجلسی در 124 بیت - سامان یافته است. علت شهرت این قصیده به «مدارس آیات» بیت زیر است:
مدارسُ آیاتٍ خَلَت مِن تلاوهٍ
و منزلُ وحیٍ مَقفَر العرصاتِ
«ترجمه: جايگاه تلاوت آيات (قرآن) را می يابم كه ديگر خالی است و منزل های وحی را مي بينم كه هواداری ندارد.»
هنگامی که دعبل خزاعى در محضر مبارک امام رضا(ع) بیت زیر از قصیده «تائیه» را که در باره مزار امام موسی کاظم(ع) بود، خواند:
و قبر ببغداد لنفس زکی
ضمّنها الرّحمن فی الغرفات
امام رضا با تاثر فرمود: می خواهی دو بیت به قصیدهات بیفزایم تا کامل گردد؟
دعبل با افتخار خطاب به امام فرمود: یا ابن رسول اللّه بفرمایید.
و حضرت دو بیت زیر را به قصیده دعبل افزود:
و قبر بطوس یا لها من مصیبة
توقّد فی الأحشاء بالحرقات
إلى الحشر حتّى یبعث اللّه قائما
یفرّج عنّا الهمّ و الکربات
«ترجمه: و قبر دیگر در طوس خواهد بود که حسرت ها از آن مصیبت، دلها را شعله ور مىکند تا به روز قیامت. تا آن که حق تعالى، قائم(عج) را برانگیزد و او با ظهورش، غم و حزن ما را برطرف
سازد.»
دعبل بعد از قرائت این قصیده، مورد ستایش علی بن موسی الرضا(ع) قرار گرفت و صله ای شایسته دریافت کرد. همچنان که اشاره شد، دعبل شاعری دار بر دوش بود و سرانجام نیز به خاطر دوستی خاندان رسالت و دشمنی با بنی عباس توسط «مالك بن طوق» که در آن روزگار فرماندار دمشق بود به شهادت رسید.
علاوه بر دعبل، از ابونواس اهوازی، شاعر ایرانی تبار عرب(۱۳۳–۱۹۶ق)، ابراهیم بن عباس الصُّولی(176- 243 ق)، و «یَعْقوب بن اِسْحاق دورَقی اَهْوازی» معروف به اِبْن سِکّیت (۱۸۶ق – ۲۴۴ق) نیز به عنوان اولین شاعرانی که در مدح و منقبت حضرت علی بن موسی الرضا(ع) شعر گفته اند، باید نام برد.
پیشینه شعر رضوی در ادب پارسی
تاریخ تولد شعر دینی و آیینی در ادب پارسی به اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم هجری، یعنی دوران حاکمیت دولت های علویان طبرستان، آلبویه(دیلمیان) - اولین حکومت مقتدر شیعی که بر عراق و مناطق مرکزی، غربی و جنوبی ایران حکومت می کردند - فاطمیان و آلحمدان در ایران بر می گردد. آل بویه دارای نژاد اصیل ایرانی و از مُحبان خاندان رسالت بودند که در منطقه دیلمان ایران(گیلان) سکونت داشتند. یافتن شعری در مدح و منقت خاندان رسالت پیش از این تاریخ - دوران حاکمیت سامانیان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان – کاری بسیار دشوار است.
قله های شعر و ادب پارسی نیز به خاطر محبتی و معرفتی که نسبت به خاندان رسالت داشته اند، همواره بیان فضایل آل الله را افتخاری بزرگ برای خود می دانسته و بر این اعتقاد و باور بوده اند که: «مادح خورشید، مداح خود است». اما در حوزه شعر و ادب پارسی، باید گفت که متاسفانه تا زمان تیموریان و پیش از صفویه(قرن های نهم تا دوازدهم) شعر آیینی از درخشش چندانی برخوردار نیست. در عصر صفویان است که با رسمیت یافتن مذهب تشیع، شعر آیینی - بخصوص شعر رضوی - قد می کشد و به بلوغ و بالندگی میرسد. این اشعار مدایح ثبت شدهای هستند که میتوان به دو گونه آنها را بررسی کرد. در بخشی از آنها، شاعران با نام بردن از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) به ساحت ملکوتی حضرت عرض ارادت میکنند. بخش دیگری از شاعران نیز در سروده های خود به بیان فضایل رضوی، سجایای اخلاقی، کرامت های الهی و انسانی عالم آل محمد(ص) پرداخته اند.
از خیل شاعران متقدمی که زبان به مدح و منقبت شمس خراسان گشوده اند، نام شاعرانی چون: سنایی غزنوی، خاقانی، ابن یمین، ابن حسام، جامی، بابا فغان شیرازی، طالب آملی و وصال شیرازی از برجستگی بیش تری برخوردار است. اما«سنایی» که یکی از قله های شعر و ادب پارسی در قرن ششم است، در عرصه شعر رضوی نسبت به دیگر شاعر ان حق تقدم دارد. به نظر می رسد که پیش از او کسی گام در این وادی ننهاده و اگر هم شاعری در باره فضایل امام رضا شعری سروده در کتابی ثبت نشده است. چکامه فاخر و استوار سنایی در بیان فضایل امام رضا، لحن و لهجه ای آمیخته با حکمت و معرفت دارد که ابیاتی از آن را با هم زمزمه می کنیم:
دین را حرمی ست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
از معجزه ها ی شرع احمد
از حجت های دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
بی نام رضا، همیشه بی نام
بی شأن رضا، همیشه بی شأن
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافراز مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفرنگیردم گریبان...
سنایی در ابیاتی از این چکامه فاخر و استوار به حدیث معروف «سلسله الذهب» امام رضا(ع) و شرط توحید که «امامت و ولایت» است، اشاره می کند و با صراحت تمام می گوید:
از جمله شرط های توحید
از حاصل اصلهای ایمان
خاقانی شروانی(۵۲۰ ق، شَروان - ۵۹۵ ق، تبریز) از نام آورترین قصیده سرایان ادب پارسی، از دیگر شاعرانی ست که سیمای روشن امام رضا(ع) را در دو قصیده به تصویر کشیده است. وی در یکی از این قصیده ها اشتیاق خود برای زیارت امام هشتم را اینچنین روایت کرده است:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند
عندلیبم، به گلستان شدنم نگذارند
نیست بستان خراسان را چون من مرغی
مرغم، آوخ! سوی بستان شدنم نگذارند
روضه ی پاک رضا دیدن اگر طغیان است
شاید ار بر ره طغیان شدنم نگذارند...
«عبدالرحمن جامی» (۸۱۷ - ۸۹۸ ق) شاعر و نویسندۀ سنی مذهب قرن نهم هجری که او را خاتم الشعرای شعر پارسی نامیده اند، با الهام از مضمون زیارت آل یاسین با شعری به ساحت مقدس آن امام همام اینچنین عرض ادب و ارادت کرده است:
سلامٌ علی آل طه و یاسین
سلامٌ علی آلِ خَیْر النبیّین
سلامٌ علی روضةٍ حلَّ فیها
امامٌ یُباهی بهِ المُلکُ والدّین ...
ترجمه:«سلام بر خاندان طه و یاسین، سلام بر خاندان بهترین پیمبران، سلام بر روضه ای که مسکن گرفت در آن،امامی که افتخار کند بدان مُلک و دین.»
اشعار فاخر شاعران اهل تسنن در بیان حقانیت و فضایل خاندان رسالت گویای این حقیقت روشن است که گوهرمحبت و معرفت «آل الله» همه قلب ها را به تسخیر خود در آورده و در این عرصه فرقی بین شیعه و سنی نیست.
مهدوی دامغانی در باره اهمیت سرودههای آیینی جامی می گوید: «با توجه و بررسی این قصیده و قصیده دیگر جامی در فاتحهالشباب و با توجه به ترجمهی بسیار شیوای جامی از قصیده میمیه فرزدق در ستایش امام سجاد(ع) و ملمع زیبای او درستایش امام رضا(ع) با مطلع« سلامٌ عَلی آلِ طه و یاسین، سلامٌ عَلی آلِ خَیر النّبیین»که پیش از توسعه حرم مطهر رضوی، زینتبخش دیوار کفشکن صحن عتیق (انقلاب اسلامی) بود، میتوان به گرایش بسیار آمیخته با مهرورزی و احترام جامی به پیشوایان گرانقدر تشیع پی برد.»
(مهدوی دامغانی، محمود، «نگاهی به قصیده عبدالرحمان جامی در ستایش امیرالمومنین(ع)»، فصلنامه تخصصی ادبیات فارسی دانشگاه)
از نسل شاعران نیمایی نیز شاعران نام آوری چون اخوان ثالث با ارادت و معرفت تمام زبان به ستایش هشتمین خورشید پر فروغ آسمان رسالت گشوده اند. اخوان در شعری نیمایی سیمای پر فروغ خورشید بام خراسان و جهان را با نگاهی ارجمند به تصویر کشیده است:
ای علی موسی الرّضا، ای پاکمردِ یثربی در توس خوابیده
من تو را بیدار میدانم
زنده تر، روشن تر از خورشید عالم تاب
از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار میدانم.
گرچه پندارند دیری هست، همچون قطرهها در خاک
رفتهای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری پاک و رحمت بار میدانم...
شعر رضوی بعد از انقلاب
کارنامه شعر رضوی بعد از انقلاب نیز کارنامه قابل تامل و پرباری است. در این میان شاعرانی چون طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، و قیصر امینپور کسوت پیشتازی و پیشکسوتی دارند و در زمره شاعرانی هستند که در حوزه شعر رضوی دست به خلق و آفرینش آثاری فاخر و ماندگار زده اند.
سید علی موسوی گرمارودی که یکی از شاعران نام آور شیعی روزگار ماست، و با شاهکارهایی چون «خط خون» و «در سایه سار نخل ولایت» بر نام بلند خود در عرصه شعر آیینی رنگ جاودانگی زده است، منظومه رضوی خود را با ادب و ارادتی قابل ستایش می آغازد:
درود بر تو
ای هشتمین سپیده
اگر از سایه ساران درود می پذیری
و با سطرهایی آمیخته با معرفت و بصیرت شیعی، به زیبایی به پایان می برد:
تاریخ چون به تو می رسد
طواف می کند
عرفان در ايستگاه حَرَمت
پياده مي شود
و کلمه
چون به تو مي رسد
به درباني درگاهت
به پاسداري مي ايستد!
شعر من نيز
که هزار سال راه پيموده
هنوز
بيرون بارگاه تو مانده است.
(موسوی گرمارودی، علی، گوشواره عرش، تهران، سوره مهر، چاپ سوم، 1388 ، سپیده هشتم، صص 257 تا 261.)
«طاهره صفارزاده» بانوی شاعری که جوهره شعرش «اندیشه و بیداری» ست، در کتاب «دیدار صبح» شعر بلندی با عنوان «زیارتنامه» دارد که به ساحت مقدس امام رضا (ع) تقدیم شده است. این شعر رضوی با سطرهای درخشان زیر آغاز میشود:
«این خانه خواب ندارد
این بارگاهِ داد
یکسره بیدار است
تعطیل و فصل ندارد.
.....
طبیب این همه بیمار
گره گشای این همه مشکل
هرگز غریب نیست
غریب ما هستیم
که در دیار خودیم
و در محاصره محرمان بیگانه...
(صفارزاده، طاهره، دیدار صبح، تهران، پارس کتاب، چاپ دوم، 1384 ، زیارتنامه، صص153 تا 157.)
«قیصر امین پور» نیز که از طلایه داران و نام آوران شعر انقلاب اسلامی ست، با غزل معروف زیر نام خود را در شمار معرفت آموزان مکتب انسان ساز عالم آل محمد(ص) تا همیشه به ثبت رسانده است:
چشمه های خروشان تو را می شناسند
موج های پریشان تو را می شناسند
پرسش تشنگی را تو آبی جوابی
ریگ های بیابان تو را می شناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند
هم تو گل های این باغ را می شناسی
هم تمام شهیدان تو را می شناسند
از نشابور با موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می شناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را می شناسند
گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی، پیدای پنهان! تو را می شناسند
اینک ای خوب! فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچه های خراسان تو را می شناسند
وصف حال و حدیث ارادت مندی «سید محمد جواد شرافت» از شاعران جوان و خوش آتیه انقلاب نیز با وارث اسم اعظم، مُفسر «بسم الله النور» و عالم آل محمد(ص) شنیدنی ست:
نه دعبلم، نه فرزدق، که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم ...
همیشه سفره مهمان نوازی ات باز است
اجازه میدهیام گاه زائرت باشم؟
«طرحی نو» در اندازیم
با تاکید بر این نکته که در حوزه شعر رضوی بعد از انقلاب، زایش ها و رویش های خوبی داشته ایم، و آثار فاخر و ارجمند در این حوزه قابل تامل است، اشاره به این نکته نیز ضروری است که گفته شود با وجود گام های نسبتا بلندی که در این عرصه برداشته ایم، هنوز تا رسیدن به قله و رسیدن به وضعیت مطلوب راه زیادی داریم.
اجازه بدهید بی پرده بگویم دقیقه ای که در حوزه شعر آیینی و رضوی همچنان مغفول مانده، بی توجهی به «سیرت» و «درونه» دین - موضع - و پرداختن افراطی به «صورت» و ظاهر دین – موضوع - است. پرداختن به «تجلیل» که افراط در آن همیشه به «تحریف» می انجامد و فاصله گرفتن از «تحلیل»، «تبیین» و «تعریف» که نیاز هنوز و همیشه ماست. به «صورت» پرداختن یعنی خلاصه کردن شعر رضوی در نمادهایی چون: صحن و بارگاه و گنبد و گلدسته و کبوتر و پنجره فولاد ، و متوقف ماندن در روایت هایی چون «ضامن آهو» و غفلت از دیگر کرانه های وجودی امام رضا(ع).
«صورتگری» در شعر رضوی در بی موضعی شاعر آیینی ریشه دارد، یعنی این که شاعر در این مقام «حرفی برای گفتن» ندارد. پس به ناگزیر و برای نباختن قافیه، «چگونه گفتن» را در این عرصه جایگزین «چه گفتن» می کند و با مشاطه گری کلام، خواننده را مقهور جادوی کلام خویش.
انگشت اشاره شاعری که در شعر موضعی ندارد، به ناگزیر به سمت خودش - من - نشانه می رود. یعنی هدف غایی و نهایی شاعر این می شود که در آیینه شعرش، خودش را عرضه کند و در چشم مخاطب به تماشا بگذارد. لغزش و خطا نیز در بطن همین «خودبینی» و «خودستایی» شاعرانه نطفه می بندد. یعنی تقدم «تعهد ادبی» بر«تعهد دینی»، و فرو افتادن در دامچاله های زبان بازی، صنعتگری و فرمالیسم محض. حال آن که - به قول «اخوان» - شاعری پرتویی از شعور نبوت است و رسالت شاعر اصیل، رسالتی از جنس رسالت پیامبران. از این منظر، منِ شاعر حق ندارم به نیت تفریح و تفنن، وقت شریف کلمات را بگیرم و از شاعری، عصای «ساحری» بسازم و با لالایی شعر مردم را به خواب عمیق بی خبری فرو ببرم! خدا رحمت کند «جلال آل احمد» را که سال ها پیش این دقیقه را دریافته بود که شاعر نه تاجر، که «مجاهد» است و کارش «جهاد»:
«در این ولایت کار هنر، کار جهاد است. جهاد با بی سوادی، با فضل فروشی، با فرنگی مآبی، با تقلید، با دغلی؛ با نان به نرخ روز خوردن، با بلغمی مزاجی ... حالا اگر مردی، این گوی و این میدان... در هر بیتی باید مویی از سرت سفید بشود و با هر شعری گوشه ای از جانت بسوزد. مبادا شعر تو هم مثل زندگی دیگران فقط از بغل گوش ات رد شده باشد...»
آری، بسیاری از آفات و آسیب هایی که امروز گریبانگیر شعر آیینی ما شده است، در همین «بی موضعی» که سرانجام به «تفرعن شاعرانه» ختم می شود، ریشه دارد. تفرعن شاعرانه و خودبینی ریشه تعهد و رسالت مداری را در جان و جهان شاعر می سوزاند و ایمان و عمل صالح را بر باد می دهد و در پله آخر شاعر را از «ذکر کثیر» و «انتصار» باز می دارد، و روزی ناگهان شاعر چشم باز می کند و می بیند شده است «خسرالدنیا والاخره»! همه فکر و ذکر شاعری که به این نقطه می رسد، می شود جلوه فروشی و خودنمایی و دغدغه شبانه روزش تعداد فالوورها و لایک هایی که وجدان شعرش را استتار و آیینگی روحش را خط خطی می کند!
ولی امروز زمان آن رسیده است که بایستیم و با کمی تامل و مکث از خودمان بپرسیم: «به راستی تا کی باید در این منزل متوقف بمانیم و حرف های تکراری بزنیم؟!» باور کنید این دور و تسلسل تصویری ما را به جایی نمی رساند. برای برآمدن و اوج گرفتن «شعر رضوی» باید از پیله رخوت و عادت بیرون بزنیم و «طرحی نو» در اندازیم. امروز باید امام رضا را از نو بشناسیم و سیمای روشن آن «اسوه حسنه» و «انسان کامل» را از زوایای دیگری به تماشا بنشینیم.
امام رضا را در «ضامن آهو» خلاصه نکنیم
باید فروتنانه بپذیریم که شعر رضوی تنها صحن و حرم و گنبد و گلدسته نیست، و امام رضا نیز فقط در داستان «ضامن آهو» خلاصه نمی شود. حضرت علی بن موسی الرضا(ع) اسوه حسنه، عالم آل محمد(ص) و اقیانوس کرانه ناپدید حکمت و معرفت است. آیا تا کنون امام را از این ضلع و زاویه به تماشا نشسته ایم؟ تا کی می خواهیم به امام تنها و تنها به چشم گنج «توسل» و واسطه «شفاعت» نگاه کنیم و صرفا معجزات و کرامات ماورایی او را در قاب شعر رضوی به تماشا بگذاریم؟ واگویه کرامات قدسی و ملکوتی امام نیز در جای خود لازم است، ولی به شرط آن که ما را از نگاه به قامت انسانی و این جهانی آن امام همام به عنوان «اسوه» و الگو بازندارد. برای نسل امروز تبیین و تحلیل شاعرانه این که امام «که بود؟»،«چه گفت؟» و«چه کرد؟» مهم تر از دانستن و به تصویر کشیدن جز به جز خصوصیات حرم و بارگاه رضوی است. می ترسم حکایت امروز ما و امام رضا، مثل حکایت دیروز امام علی(ع) و مردمی باشد که به جای پرسش از چیستی و هستی عالم آفرینش، در مقابل قرآن ناطق و گنجینه اسرار عالم هستی از موهای سر و ریش خود آمارگیری می کنند!! آنجا که امام خطاب به مردم با سخاوتِ تمام می گوید:«سَلُونِي قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِي فَوَاللهِ لا تَسْئَلُونِي عَنْ فِئَةٍ تُضِلُّ مِاَةً و تَهْدِي مِاَةً اِلاّ اَنْبَأْتُكُمْ بِناعِقِها وَ سائِقِها».
«از من بپرسيد پيش از آن كه مرا بجوييد و نيابيد، چرا که من راه های آسمان را بهتر از راه های زمین می دانم. به خدا سوگند درباره هر گروهي كه جمعي را گمراه و جمعي را هدايت مي كند از من نمي پرسيد؛ مگر اين كه من به شما خبر مي دهم از ناعق و سائق آن( زمامدار و دنباله رو) آن را معرّفي مي كنم و از تمام جزئيّات آن شما را آگاه ميسازم». می گویند در اين هنگام مردي از جا برخاست و گفت: «اَخْبِرنِي كَمْ فِي رَأسِي وَ لِحْيَتِي مِنْ طاقَةِ شَعْرٍ». بگو در سر و ريش من چند عدد تار مو هست؟!»
از آنجا که پيدا بود اين سؤال از روي بغض نسبت به امام(ع) است. امام(ع) در پاسخ فرمود:«وَ اللهِ لَقَدْ حَدَّثَنِي خَلِيلِي اَنَّ عَلَيكُلِّ طاقَةِ شَعْرٍ مِنْ رَأسِكَ مَلَكاً يَلْعَنُكَ وَ اَنَّ عَليكُلِّ طاقَةِ شَعْرٍ مِنْ لِحْيَتِكَ شَيْطاناً يُغْوِيكَ وَ اَنَّ فِي بَيْتِكَ سَخْلاً يَقْتُلُ ابْنَ رَسُولِ اللهِ».204
«به خدا قسم خليلم - رسول خدا - به من خبر داده كه در پاي هر مويي از موهاي سرت مَلِكي است كه تو را لعنت مي كند و در پاي هر موي ريشت شيطاني است كه تو را اغوا مي كند و در خانهات بزغاله يا گوساله اي داري كه قاتل پسر پيغمبر خواهد شد!».
(به نقل از: نهج البلاغه خطبۀ ۱۸۹، غررالحکم، ۵۶۳۵، عیون الحکم و المواعظ ۲۸۵/۵۱۴۵.)
مراجعه به منابع مستند و موثق
امروز یکی از بزرگ ترین آفاتی که در جان ادبیات دینی و آئینی ما رخنه کرده است ، آفت «مناسبتی سرودن و سطی نگری» است . بخش اعظم شعر آیینی روزگار ما به «فقر اندیشه» مبتلاست و لهجه ای صرفا احساسی و توصیفی دارد. با کمال تاسف باید اعتراف کرد که ما در این حوزه از پرداختن به سیره عملی خاندان رسالت و حقیقت زلال دین - بخصوص اصل توحید - غافل مانده ایم . برای پرهیز از فرو افتادن در دامچاله های «صورت زدگی» و «سطحی نگری» صرف، شایسته است برای ترسیم سیمای اصیل و واقعی امام به منابع مستند و موثق مراجعه کنیم. مطالعه روایات و احادیث رضوی – بخصوص تامل در خطبه های آن امام همام – و همچنین واکاوی سنت و سیره رضوی برای نیل به این مقصود بهترین راهکاری است که می تواند ما را به سرمنزل مقصود - شناخت عالم آل محمد – برساند. برای مثال توجه به حدیث سلسله الذهب و تفسیر عالمانه و شاعرانه آن می تواند یکی از مصادیق «طرحی نو» در انداختن در شعر رضوی باشد که تا کنون کمتر به آن پرداخته شده است: «اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا.»
ترجمه:«خداوند جل جلاله میفرماید: کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» قلعه محکم من است، پس هرکس این ذکر را بگوید ، وارد قلعه من شده، و هر کس وارد قلعه من شود، از عذابم در امان است.» و امام رضا در تفسیر آن گفت: «منظور گفتن لااله الا الله است با شرایطش، و من جزو شرایط آنم.»
(شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۸۹ق، ص ۲۵.)
با توجه به مقتضیات زمانه و نیاز جامعه به درک عمیق تر و اصیل تر از دین و برای این که شعر آیینی ما از چنبره تکرار و تقلید بیرون بیاید و جانی دوباره بگیرد ، زمان آن رسیده است که با بهره گیری از منابع اصیل دینی همچون قرآن ، نهج البلاغه ، صحیفه سجادیه و ... در حوزه شعر آیینی از منزل صورت ( مدح و منقبت ) به منزل سیرت ( معارف و حقایق دینی ) هجرت کنیم . چنان که مقام معظم رهبری نیز در دیداری که در سال 92 با شاعران داشتند با تاکید بر همین نکته فرمودند :«نکته بعد اين است که مناجات هم جزو شعر آيينى است. شعر آيينى فقط مسئله مدح و مرثيه نيست؛ مناجات هم جزو شعر آيينى است. براى اين که مضمون مناجات را درست پيدا کنيم، بهترين مرجع، دعاهاست. دوستان با صحيفه سجاديه انس پيدا کنيد. شما مي توانيد مضامين دعاى عرفه سيدالشهداء (سلام ا...عليه) را به شعر بياوريد... معارف بلند اسلامى و قرآنى را از خود قرآن و از نهج البلاغه و از بعضى از روايات اهل بيت - روايات اصول کافى در بخش هايى - اخذ کنيد. با اين منابع، انس پيدا کنيد... شعر آيينى را باید متکى و مستند کنيد به اين معارف حقه الهيه...»
«شعر آیینی» و رسالت امروز ما
امروز رسالت ما به عنوان شاعران آئینی این است که همچون دعبل، کمیت و فرزدق به افقهای جامعتری از حوزه دین و معرفت بنگریم و به تبیین سیره عملی خاندان رسالت بپردازیم. شعر آیینی باید آیینه تمام نمای معارف حقه قرآنی و حقایق انسان ساز توحیدی باشد. امروز رسالتی بالاتر از این برای ما شاعران آیینی متصور نیست که با تعمق و تدبر در سیرت و باطن دین، به تبیین سیره عملی خاندان رسالت (علیهم السلام) و آموزههای انسانساز قرآنی و وحیانی بپردازیم و ساحت مقدس دین و آیین را از گزند بدعت و تحریف و آلوده شدن به آفات خرافه و گزافه حفظ کنیم.
زمان آن رسیده است که با بهره گیری از میراث ماندگار پیامبر خاتم (ص) – قرآن و عترت - از مدح و منقبت صرف فاصله بگیریم و همچون شاعران صدر اسلام بر مسند پیام رسانی تکیه بزنیم و در این ساحت مقدس به دنبال ترویج حکمتهای دینی و احیای مکارم اخلاقی باشیم. به عبارت دیگر باید با به تصویر کشیدن سیره عملی بزرگان دین، از زبان شعر برای سوق دادن اقشار مختلف جامعه به «سبک زندگی اسلامی» استفاده کنیم.
شعر آئینی ما باید پلی برای عبور از منزل گاه خاک به عالم افلاک باشد. مکتبی برای انسانسازی و جامعه سازی. چرا که از منظر اسلام، شعر فاخر پرتویی از شعور نبوت است و تنها به زبان آوری ، صنعتگری، خیال پردازی و ارزشهای هنری و احساسی محدود نمی شود، بلکه راهنمای مخاطبان خود به صراط مستقیم راستی و درستی، بیداری و رستگاری، و توحید و اخلاق اسلامی ست.
با کنکاش در زندگی اهل بیت (علیهم السلام) میتوان سبک زندگی آن بزرگواران را در همه ابعاد زندگی از جمله: سلوک فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی و ... به عنوان اسوه و الگو در اختیار جامعه قرار داد و این امر رسالت اصلی شاعران آئینی روز و روزگار ماست – اینچنین باد.