کد مطلب : ۳۳۴۷۴
گفتمان نوین مدّاحی
دکتر محمدعلی فیاضبخش: آنچه امروز نوستالژی نسل ما از ایام محرم و به خصوص دهه عاشوراست، به کلی از گفتمان امروزی عزاداری و مداحی فاصله گرفتهاست. طبیعیست که هر زمانهای ذائقه و سلیقه خود را داشتهباشد؛ به خصوص در جاهایی که به آیینها و مراسم و شعائر مربوط میشود. اما تغییر ذائقهها و سلیقهها، که دامنه ادبیات و اشعار و شکل ظاهری عزاداریها را دربرمیگیرد، نمیتواند توجیهکننده هرگونه گفتار و رفتاری به نام سوگواری و عزاداری باشد.آری، در گذشتهای نه چندان دور، مداح، «ازبرخوانی» میکرد و شاید بر متون مقاتل متمرکز میشد و فضا را در یک حرکات عزادارانه خاصی مدیریت مینمود و خلاصه، بیش از نمایشهای سمبلیک، بر فراخوانی مستمع بر روح واقعه اصرار میورزید؛ زین روی در نهایت سادهگویی، «شهادتنامه عشاق» را در «امضای الهی» نمایان مینمود و «میدان کربلا» را «عیدقربان» توصیف میکرد و «اهل حرم» را سوگمندانه ندا میداد که، «میر علمدار» رفت و باز نیامد و «فریاد العطش» را در همخوانی عزادارانِ گریان، از زبان «محتشم» به «عیوق» میرساند و بالاخره مجلس را در کسوت و شکل و شمایل عزاداری و دلدادگی به پایان میبرد. حاضران در مجالس، علیرغم اوج سوگ و آه و ناله عزاداران، حداکثر در زیر خیمه عزا سینه میزدند و اما طبل ودهل و ارگ و نوا و اکو و رنگ و چنگ، نه چنگ بر سینه همسایگان و رهگذران میزد و نه رنگ بر دیوار ودر و زیر و بالای خودروها و پشت و پهلوی عابران میکشید؛ چرا که، اصلِ سوگواری و یادکرد از واقعهای سترگ، دستور کار بود و نه دستوری دیگردر کار؛ و البته دو روز تاسوعا و عاشورا، اقتضائات و حالات خاص خود را داشت.
امروز با پذیرش تغییر ذائقه زمانه در ادبیات و سبک اشعار و حتی سیاق عزاداریها، اما نمیتوان بر محتوای بسیاری از مجالس، به خصوص محافلِ برَند و رسمی، نقدی وارد نکرد و دلمشغول تغییر هویت عزاداریها نبود. به خصوص که مداحان مطرح و رسمیتر، اغلب لباس چندرنگ سیاست را بر رخت مشکی عزا غالب کردهاند و بالاتر آن که، مجالس عزاداری را کاملاً سیاسی نمودهاند. از این رو و در سایه مصونیت عزای حسین علیهالسلام، به راحتی اجازه مییابند که هرحرکتی را در مجالس مجاز شمارند و هر سخنی را بیمحابا بر زبان برانند. به همین سبب است که مجالس در این ایام، حالتی قطبیسازی را در جامعه رقم زدهاند. سابقالایام، منبری ومداح، همینکه وعظ و خطابه میراند و روضه عزا میخواند، کافی مینمود که مخاطب را جذب کند، اما امروز از این سر شهر به آن سوی شهر، ترافیک و غلغله میشود برای درک محفلی خاص ومداحی از خواص! اگر غرض ذکر مصیبت و عزا و یادکرد سوگ است، مجلس، مجلس است؛ هرجای شهر که باشد؛ دیگر چه حاجت به این سر و دست شکستنها!؟ این همان چیزیست که از آن به عنوان «استحاله گفتمان عزاداری» یاد میکنم؛ توگویی مجلس عزای سیدالشهدا علیهالسلام نیز باید پارادایمی حزبی را به خود بپذیرد. بر این سیر استحاله، که هم فرم و هم محتوا را در برگرفته، اضافه کنید تفسیرها و تحلیلهای نوبهنو از وقایعِ یک صبح تا ظهر عاشورای سال ۶۱ هجری را، که برخی منبریان و قاطبه مداحان به میان میآورند؛ که بیشتر به ذهنخوانی و نیّتپردازی میمانَد، تا توصیف خالص و واقعی واقعه.
امروز در آشفتگی پرگوییها و بیشفعالیها، سوگمندانه باور کنیم، که زیادهگویی و سلیقهپردازی، دفتر خلوص عزاداریها را به تبصرهها و تکملههای نهچندان روا وگاه کاملاً ناروا شلوغ کرده؛ تا بدان پایه، که بازخوانی اصل ماجرا و بازیابی اصالت پیام، بس دشوار افتاده است.
امروز با پذیرش تغییر ذائقه زمانه در ادبیات و سبک اشعار و حتی سیاق عزاداریها، اما نمیتوان بر محتوای بسیاری از مجالس، به خصوص محافلِ برَند و رسمی، نقدی وارد نکرد و دلمشغول تغییر هویت عزاداریها نبود. به خصوص که مداحان مطرح و رسمیتر، اغلب لباس چندرنگ سیاست را بر رخت مشکی عزا غالب کردهاند و بالاتر آن که، مجالس عزاداری را کاملاً سیاسی نمودهاند. از این رو و در سایه مصونیت عزای حسین علیهالسلام، به راحتی اجازه مییابند که هرحرکتی را در مجالس مجاز شمارند و هر سخنی را بیمحابا بر زبان برانند. به همین سبب است که مجالس در این ایام، حالتی قطبیسازی را در جامعه رقم زدهاند. سابقالایام، منبری ومداح، همینکه وعظ و خطابه میراند و روضه عزا میخواند، کافی مینمود که مخاطب را جذب کند، اما امروز از این سر شهر به آن سوی شهر، ترافیک و غلغله میشود برای درک محفلی خاص ومداحی از خواص! اگر غرض ذکر مصیبت و عزا و یادکرد سوگ است، مجلس، مجلس است؛ هرجای شهر که باشد؛ دیگر چه حاجت به این سر و دست شکستنها!؟ این همان چیزیست که از آن به عنوان «استحاله گفتمان عزاداری» یاد میکنم؛ توگویی مجلس عزای سیدالشهدا علیهالسلام نیز باید پارادایمی حزبی را به خود بپذیرد. بر این سیر استحاله، که هم فرم و هم محتوا را در برگرفته، اضافه کنید تفسیرها و تحلیلهای نوبهنو از وقایعِ یک صبح تا ظهر عاشورای سال ۶۱ هجری را، که برخی منبریان و قاطبه مداحان به میان میآورند؛ که بیشتر به ذهنخوانی و نیّتپردازی میمانَد، تا توصیف خالص و واقعی واقعه.
امروز در آشفتگی پرگوییها و بیشفعالیها، سوگمندانه باور کنیم، که زیادهگویی و سلیقهپردازی، دفتر خلوص عزاداریها را به تبصرهها و تکملههای نهچندان روا وگاه کاملاً ناروا شلوغ کرده؛ تا بدان پایه، که بازخوانی اصل ماجرا و بازیابی اصالت پیام، بس دشوار افتاده است.