کد مطلب : ۷۱۵۷
درباره کتاب رسانه شیعه
ما موزه نیستیم
ناصر هاشمزاده
اینکه ماجرای امام حسین (ع) براي شیعه بزرگترین مستمسک برای ارائه دینداری است، برای این است که اسوة اساسیاي را که میخواهد معرفي کند، نشان دهد. همه جا کربلاست و همه روز عاشورا.
اما اینکه کل این کربلا و کل این تاریخ یک رسانه دارد، پرسشی است که نویسندة کتاب بايد پاسخ دهد و مباحث زيادي را میتواند ایجاد کند. سؤال من اين است که آیا رسانة شیعه همین سوگورایها و هیئتهای سوگواری است؟ من فکر میکنم اختصاص دادن اين قضیه به کربلا با آن مقدمهای که نویسنده آوردهاند و مسئلة دین را از دینداری جدا کردهاند، درست نيست. من خیلی سعي کردم که تحلیل کنم، چگونه دینداران میتوانند اعمالی انجام دهند که نسبتی با دین نداشته باشد؟ این پرسش از اول تاریخ بوده است.
در سخنان سقراط هم آمده است که از خدایان المپ میپرسند که آیا دین همان است که خدایان عمل میکنند یا دین چیزی است که خدایان به ما عرضه میکنند؟
تفکیک این دو در تاریخ دو گروه اهل کلام «اشعریها» و «اخباریها» را ایجاد کرد و شیعه با تمسک به معرفتی که از ائمه (ع) آموخته بود وارد این نزاع نشد و راه دیگری را پیش گرفت. این پرسش را از آن جهت مطرح میکنم که نویسنده اگرچه از اصلیترین مبحث ذکر کربلا که مسئلة معرفت شیعی است غفلت نکرده، اما خوب به آن نپرداخته است. شیعه به وسیلة سوگواری شناخته نشد. اگرچه سوگواري میتواند علامت و نشانهای از شیعه بودن و ارادت به خاندان رسول (ص) باشد.
اگر با تعاریف امروزي و جامعهشناسانه و مردمشناسانه و با روشمندیهای علوم انسانی جدید وارد بررسیهای دینی شويم، یعنی با روش دیگران آیین خود را بررسی کنیم، کربلا و سوگواری ما تبدیل به موزهای میشود که دیگران باید به تماشایش بنشینند. در حالی که ما موزه نیستیم. یک جریان متحرک و فعال هستیم که انفعالی به آن معنایی که ائمه (ع) و امام حسین (ع) بیان کردند هم نداريم. اما اهل دین کماند. تفاوتی که نویسنده بین دین و دینداری ایجاد میکند، یک مقدار باید به لحاظ معرفتشناسی دقیقتر بررسی شود. ما به جامعهای دیندار میگوییم که به دین عمل کند. تفکیکی که در جامعهشناسی و مردمشناسی امروز انجام گرفته را منع نمیکنم، اما بايد توجه داشت اگر دین با روشمندیهای علوم انسانیاي که در قرون هفده و هجده در اروپا ایجاد شد بررسی شود، نتیجه آن میشود که در جامعه شیعی و دینی چیزی خواهند ساخت که مردم باید به تماشایش بیایند.
پرسش دیگر از نویسنده این است که چرا به مسئلهای که جزو ذات دینداری است و به توصیة ائمة شیعه (ع) انجام ميشود و هرگز فارغ از دینداری نیست، خارج از اين حوزه پرداخته شده است؟ چرا از حيث انحرافات تاريخي به موضوع عزاداريها پرداخته نشده است؟ یعنی معضلاتی که در مسئله هیئتها داریم از کجاست و نتایج آن چه خواهد شد؟ امروز ناهنجاریهای موجود در هیئتهای مذهبی چگونه باید حل شود؟ این ناهنجاري از کجا آمده؟ از بدفهمی مردم بوده یا کسانی که باید معرفت دینی را اشائه میدادند، کوتاهی کردهاند؟ چرا از شخصیتهای مذهبی روشنفکر مثل دکتر علي شریعتی و شخصیتهای روحانی اهل جامعه و جامعهشناس مثل استاد مطهری غفلت شده است؟
شما کسانی را به عنوان نمايندة هیئتداری معرفی کردهاید که به قول شما میتوانند نظراتشان را بر اهل سیاست دیکته کنند و آنها را بر اینکه موضع خاصی بگیرند، مجاب کنند. بررسي اين موضوع به عنوان يکي از مهرههايي که مورد استفادة اهل قدرت قرار ميگيرد، در آسيبشناسي مفيد خواهد بود و به شناخت آفات کمک ميکند. البته بايد فرض کنيم که ممکن است ما نتوانیم موضع قدرتمندانهای در برابر آنها بگیریم و آنها اين کار را انجام دهند. در واقع ما به جنگی میرویم که در آن معرفت حکومت نمیکند. اين خطرهای زیادی دارد و بايد توجه کنيم که انگيزش احساسات عليه دين و عليه فتاواي مراجع نباشد.
ضمن اينکه عنوان «جامعهشناسی آیینهای عاشورایی» براي کتاب کفایت میکند و عبارت «رسانة شیعه» و اختصاص آن به آیینهای سوگواری کمی اجحاف نسبت به شیعه و همة اهل معرفتي که در تاریخ شیعه تلاش کردند شیعه را معرفی کنند، است. امروز سیاستهایی در جهان سعی میکنند، شیعیان را گروهی اهل شورش نشان دهند. انشاءا... بتوانیم از طریق همان علوم جامعهشناسی، جواب آنها را با رجوع به اهل معرفت شیعه که رسانة شیعه بودند، بدهيم.