کد مطلب : ۱۵۳۱۴
گفتوگو با عفتالسادات افضل طوسی هنرمند نقاش و عضو هيات علمي دانشگاه الزهرا
هنر عاشورا هميشگی است
این هنرمند كه سالهاست به تدریس هنر میپردازد و از سال ۱۳۷۴ نیز عضو هیات علمی دانشكده هنر دانشگاه الزهراست در نزدیك به ۲۰ نمایشگاه گروهی و انفرادی نقاشی كه بیشتر آنها مرتبط با هنر عاشورایی و آیینی بوده است، شركت جسته است.
تالیف كتابهایی در حوزه هنر مانند از خوشنویسی تا تایپوگرافی، ایران فرهنگی و جهانی شدن، تاثیر نقاشی سنتی ایران بر تصویرسازی كتاب كودك و كتابت قرآن تجلی بعثت از جمله آثار مكتوب این هنرمند است. نمایشگاه گروهی نقاشیهای عاشورایی این استاد دانشگاه چندی پیش در حالی در نگارخانه شاهد تهران برپا شد كه تفاوتی چشمگیر با نمایشگاههایی دیگر از این دست داشت.
هنرمندان شركتكننده در این نمایشگاه كه همگی از اساتید و اعضای هیات علمیدانشگاه الزهرا بودند، در این نمایشگاه میخواستند نگاه جدیدی از هنر عاشورایی را به نمایش بگذارند. این گفتوگو در حاشیه این نمایشگاه صورت گرفته است.
برای شروع میخواهم كمی درباره ویژگیهای هنر عاشورایی در ایران بگویید.
در ایران نام حسین(ع) با خاطرات، یاد و جان همه عجین است. این امر به خصوص در هر دوران و برای هر نسلی با عبارات و نمادهای خاص خود همراه است. عباراتی كه همگان در نوحهها و عزاداریها شنیدهاند. به طور مثال برای یك نسل با شعار: سقای حسین سید و سالار نیامد ـ علمدار نیامد، علمدار نیامد و برای نسل متاخر با عبارت: بوی سیب و حرم حبیب و كربلا ........ كسی نیست كه از نام ایشان منقلب نشود. واقعیت این است كه امام حسین با فرهنگ ایرانی از مسلمان و غیر مسلمان عجین شده است. از سویی روز عاشورا در ایران بیش از نوروز فصل مشترك میان اقوام ایرانی از مسلمان و مسیحی و زرتشتی است. به واقع عاشورا به عنوان واقعهای همهگیر بخش مهمی از فرهنگ و حافظه مشترك ایرانیان است و چون در آداب و فرهنگ همگان رسوخ دارد، آنچه فرهنگی شد در هنر نیز جلوه مییابد.
تجسم چهره مقدسین همواره در هنر ایرانی با حرمت مواجه بوده. در مورد تجسم تصویری امام حسین(ع) در هنر ایرانی نیز این امر مستثنی نبوده است. اصولا با دوره صفویه و رسمیت یافتن مذهب شیعه، هنر دینی با گرایش شیعه در ایران رواج یافت. از اینرو هنر عاشورایی را اگر بتوان به عنوان یك ژانر هنری شناخت مربوط به دوران صفویه است.
چند عامل در به وجود آمدن هنر مربوط به عاشورا موثر بود: اول و بیش از همه ادبیات و شعر در مدح و رثای بزرگان و مقدسین دین. نمونه مشهور وشناخته شده آن ترجیحبند معروف محتشم كاشانی سروده شده به قرن دهم هجری در دوران شاه طهماسب است. اگرچه حتی قبل از این تاریخ نیز هرگاه به دنبال مقام شهید و شهادت در شعر فارسی باشیم ابیاتی در مورد امام حسین(ع) و شهدای كربلا مانند این بیت از عمادالدین نسیمی: یارب به ناحق ریخته خون حسین ابن علی شاه شهید تشنه لب مظلوم دشت كربلا و یا این بیت معروف از مولوی: كجایید ای شهیدان خدایی ــ بلاجویان دشت كربلایی برمیخوریم. اما به قول برخی از بزرگان شاید محتشم كاشانی را بتوان آغاز گر هنر عاشورایی در حوزه ادبیات دانست.
هنر عاشورایی در حوزه نقاشی از چه زمانی آغاز شد. اصلا میتوان آغازی برای این هنر متصور بود؟
در بخش هنرهای تجسمیدر دوران قاجار در آثار چاپ سنگی آن زمان تصویرسازی از اولیا و پیامبر(ص) و واقعه كربلا و امام حسین را مانند قصه حسنین میتوان دید. در اواخر قاجار و همزمان با دوران مشروطه نقاشی قهوهخانهای با هنرمندانی گمنام، اكثرا عامی و مكتب ندیده شكل گرفت كه بیشتر به سفارش قهوهخانهها پردههایی را با موضوع بزمی، رزمی و مذهبی نقاشی كردند. موضوع اصلی آثار آنان را تصاویری از داستانهای شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی، وقایع كربلا، قصص قرآن و حكایتهای عامیانه، تشكیل میدهد. هنرمندان نقاشی قهوهخانه با ذهنی سرشار حكایاتی را كه خوانده یا گاه فقط شنیده بودند، با عشق و اعتقاد به تصویر درآوردند كه تماشا و فهم آن برای عموم مردم آسان و دلنشین بود. از جمله این هنرمندان میتوان از مرحوم محمد مدبر و حسین قوللر آغاسی نام برد. در این دوران نیز میتوان از عباس بلوكیفر و حسن اسماعیلزاده نام برد كه با اندكی تغییرات كه نشانه انعكاس فضای هنری معاصر در اثر هنرمند است به سبك قهوهخانهای یا خیالینگاری آثاری را خلق كردند.
در اصل به دلیل ارائه اولیه این نقاشیها در قهوهخانه، زورخانه و حمام این سبك به قهوهخانه معروف گشت. هنرمندان نقاشی قهوهخانه غالبا هنرمندان خودجوش و مكتب ندیده بودند كه موضوعات فرهنگ عامیانه و بویژه حوادث كربلا را به تصویر درآوردند و عجیب آنكه در نقاشی خود چهره مقدسین را به تصویر و تجسم درآوردند و خود به خود نقاشی ایشان به این شكل و نمونهای ویژه از پاكی و صداقت در چهرهپردازی از اولیاءالله بدل گشت. چهره حضرت عباس(ع) و برخی شهدا معظم كربلا همچون حضرت علیاكبر(ع) از جمله آن است. این نقاشیها در دوران مدرن در دهه ۱۳۳۰ـ۱۳۲۰ توسط هنرمندان سبك سقاخانه مورد توجه و بازخوانی قرار گرفت و تركیببندی و تناسبات آن الگوی هنر مندان مدرن گشت.
میتوان گفت هنر عاشورایی با شعر محتشم كاشانی آغاز، در صحنه تعزیه تجسم و نمایش یافت و در نقاشی قهوهخانه به تصویر درآمد. شاید بتوان گفت اولین هنرمند صحنه عاشورا حضرت زینب(ع) بود؛ هم او بود كه در مقابل و شادی و تمسخر یزید بر مصائب و كشته شدن امام حسین(ع)، مانند یك ادیب و شاعر كه جهان را از پس خیال خود دگرگون میبیند با همه معرفت و دانایی و دید شهودی زیبایی كربلا را یادآور شد. چقدر زیبا گفت: «ما رایت الا جمیلا» من به جز زیبایی ندیدم.
با این توصیف كه كامل به نظر میرسد اصولا میتوانیم مدعی شویم كه در ایران چیزی به عنوان نقاشی عاشورایی پایهگذاری شده، شكل گرفته و حتی رشد پیدا كرده است؟
بله. صد درصد این هنر ویژه ایران است و بعد از انقلاب توسعه یافت و خصوصا هنر جنگ با انقلاب در دهه ۶۰ نیز عجین گشت. زیرا بسیاری از عناصر در هنر مذكور متاثر از هنر عاشورا و فرهنگ عاشورایی در ادبیات و در اعتقادات مردم و هنرمندان بود. نوارهای سبز و سرخ سربندهای رزمندگان در نقاشی و گرافیك جنگ، رنگهای عاشورایی و بیش از همه ارزش و بهای تصویری بالای شهادت در هنر جنگ، همه برگرفته از فرهنگ و تعلیمات عاشورایی است كه به مرور هنر عاشورایی را شكل داد. هنری كه تصویر آرمانی از آزادگی و مقاومت در مقابل ستم، ایثار و شهادت را نشان داد و هنری اجتماعی و حتی گاه عرفانی را نمایش گذاشت.
خیلی از هنرمندان جوان این روزها برای آن كه اثری در حوزه هنر عاشورایی خلق كنند تنها به چند نشانه مشخص رجوع میكنند. آیا صرف استفاده از چند المان و موتیف در یك اثر نقاشی میتوان به آن هویت نقاشی عاشورایی داد؟
این حقیقتی انكارناپذیر است كه همه زیبایی در دید و بیان یك نفر محدود نمیشود. اصولا مضمون عاشورا بیانها و آثار هنری متفاوت را شكل میدهد اما به نظر میرسد مثل بسیاری از گونههای هنری، هنر عاشورا نیز دارای ویژگی و نشانه خاص خود است. بهتر است مرز میان نمایش جنگ و خون و رنج با هنر عاشورایی در نظر گرفته شود. باید حرمت موضوع مقدس را دید. باید در حریم موضوع نهربندی كرد. در عین حال وقتی به یاد داستان معروف موسی و شبان و ابراز بندگی شبان به خداوند میافتیم، به نظر میرسد آنچه بیش از همه نقشآفرینی میكند، عشق است و البته نمیتوان توقع داشت همه بتوانند عشق را بازنمایی یا حتی بازخوانی كنند. از اینرو اقبال عمومی میتواند نشانه هنری اثر باشد و از سویی تازگی برخی آثار اگر در كارشناسی اثر عاشورایی تفسیر شد، نیاز به تبلیغ و ارائه و توضیح دارد و این كار هم خالی از فایده نیست، زیرا افق جدیدی از هنر عاشورایی و حتی فهم هنری را میگشاید.
بازی با المانهای هنری در همه ژانرها فقط بازی است. میتواند فریبا و اقناعكننده نیز باشد، اما خلاقیت و نشان دادن افقهای جدید به این آسانی نیست. معرفت شناخت عاشورا، توفیق و هنرمندی میخواهد. آنچه مسلم است سخن چون از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. از سویی دیگر در پی همین تكرار نشانهها و بازی سطحی با سمبلهاست كه گاه نشانه از جذابیت تهی میشود و آفرینش جدیدی را میطلبد. آن وقت دیگر اسم و رسم و تبلیغات در حفظ اثر یا هنرمند آن مفید نیست.
هنر ایران در نزدیك به ۱۰۰ سال اخیر افت و خیزهای زیادی داشته است. منتقدان از هنری با بنمایههای هنر عاشورایی بسیار سخن گفتهاند. به نظر شما تاثیرات هنر عاشورایی بر دیگر رشتههای هنرهای تجسمی مانند عكاسی یا پوستر چگونه است؟
در سالهای اخیر یا به عبارتی بعد از انقلاب بود كه هنر عاشورایی به عرصه پوستر وارد شد. اولین نمایشگاه هنر عاشورا مربوط به دهه ۶۰ بود و پس از آن متوقف ماند تا اینكه در دهه ۸۰ تحركاتی جدید صورت یافت و از جمله گروه بهار كه همین نمایشگاه نگارستان شاهد را از آن میبینید در سال ۸۳ تشكیل یافت. این گروه از همان زمان تاكنون هر سال نمایشگاهی از نقاشی و پوستر در محرم برگزار كرده است. فكر میكنم در آن سال و تا همین ۲ سال پیش شاید در سال فقط ۲ نمایشگاه در این موضوع برگزار میشد. از سال گذشته شاهد نمایشگاههای بیشتر و آثار متنوع و خصوصا تبلیغات وسیع در سطح شهر بودیم. امسال به وضوح پیشرفت هنری در پوسترهای نصب شده در معابر و اماكن عمومی شهر را شاهدیم كه خود نشانهای از اقبال و توجه به هنر عاشورا و تاثیر آثار هنرمندان فعال در این زمینه بر شكل دادن به هنر عاشورایی است و در عین حال موجب رشد و اعتلای فرهنگ عمومی در تبلیغات خواهد بود. از اینرو مطمئنا میتوان گفت بیشترین تاثیر هنر عاشورا در دهه ۸۰ و بخصوص ۲ سال اخیر بر گرافیك در هنر پوستر به وقوع پیوسته است.
میخواهم سوالم را اینگونه مطرح كنم. ما هر ساله شاهد برپایی نمایشگاههای متعددی با عنوان هنر عاشورایی هستیم، این روند را چطور ارزیابی میكنید. منظور از این سوال در واقع این است كه آیا امروزه هنر عاشورایی راه خویش را یافته است یا آنكه كمیت خلق آثار بر كیفیت ترجیح داده شده است؟
شاید از دید عدهای ارائه نمایشگاه هنر عاشورایی یك جور قشریگرایی یا حتی سیاستزدگی در عالم هنر محسوب شود. در واقع بیش از همه، كسی كه براستی برای اعتلای نام حسین(ع) و از روی عشق كار میكند، میداند كه این امر چندان آسان نیست و از ارائه یك اثر تبلیغی برای فلان موسسه و فیلم و... دشوارتر است و حتی چندان هم در گروی اراده فرد نیست. در یك اثر عاشورایی هنرمند منشوری است كه به قدر ابعاد و شفافیت درونی میتواند گوشهای از یك حادثه كه عالمیان را به تلاطم افكنده نشان دهد. نمایش عاشورایی نمایش دلدادگی شیرین و فرهاد یا لیلی و مجنون نیست، نمایش واقعه عظیم هستی است كه درك احساس آن برای خود هنرمند و بسیاری از انسانها دشوار است. هنرمند تنها میكوشد آنچه تاثیر گرفته است را نشان دهد، ولی واقعا مگر میتوان به تمامی عشق را در ظرفی گنجاند. از اینروست كه هنرمند عاشورایی مكرر در مكرر میكوشد و برای بیان او شاید انتهایی نباشد. با اینهمه عظمت كربلا بیش از اینهاست و یافتن ظرفی برای بیان آن همیشه ناكافی به نظر میرسد. این حادثه مانند انسانی است كه از كوك ۶ ماهه تا پیر سالخورده میتواند خود را در آن منعكس ببیند. آنچنان زمینی و با عظمت است كه تمام آبها و آتش و خورشید و آسمان و تمام اهل زمین و آسمان در آن شركت دارد. از دیده و نادیده از انسان تا فرشتگان با آن همآوا میشوند. از اینرو یك روز با زبان واقعگرا یا رئال، گاه با زبان سمبلها و گاهی با ادای كلمات و یادآوری احساسات برانگیخته میتوان آن را نشان داد. عاشورا از عرصه حقطلبیهای اجتماعی تا عشق و عرفان نوسان مییابد و قدرت حضور و نمایش دارد. از اینرو همگان میتوانند چنانچه با صداقت به موضوع نزدیك شوند آن را به نحوی بیان دارند اگرچه شاید به قول برخی امام حسین(ع) نیز باید بخواهد. اما من بر این گمانم كه امامان ما آنقدر بزرگوار و بخشنده هستند كه هركس به ایشان نظر كند به او بینظر نخواهند بود.
به گمانم افزایش این نمایشگاهها یا فعالیتهای هنری میتواند این اندیشه دینی را به متن جامعه نزدیك سازد و از سویی با بیان به روز این اعتقادات آن را دوباره به فرهنگ معاصر جامعه پیوند داد. این امر میتواند مانند بسیاری از اعمال دیگر شكل متظاهرانه یا برعكس خالصانه و مثبت بیابد. برای حفظ اصالت بیان هنر عاشورا بدون شك باید تعریفی منعطف از هنر عاشورایی داشت. باید اصل فرهنگ عاشورایی شناخته شود. فرهنگ عاشورا در هنر میتواند نمایش نماد رنج و زخم و تیغ باشد یا آزادگی و زیبایی و پرواز روح، نمایش معنویت باشد یا تكرار و بازی ساده با كلمات و نمادها، میتوان با آن افق تازهای را دید یا در سطح كاغذ بر فراز فرم و رنگ معلق ماند.
فكر میكنم باید تعریفی از این هنر حداقل در نمایشگاهای سراسری عمومی برای داوران وجود داشته باشد. چرا كه بسیار دیده شده كه تصویر ارائه شده با هر تعریف دیگری نیز هماهنگ است و لزوما نمایش عاشورا نیست. به نظر من اصولا اكثر هنرهای دینی بیانی نمادین و رمزگونه دارند كه به نوعی از آداب و مراسم آن دین برداشت شده است. به طور نمونه وقتی عبارت بوی سیب در نوحهها به كار میرود فقط یك عبارت شاعرانه نیست، بلكه اشاره به روایتی است كه در آن گفته شده بوی سیب برای یاران صدیق امام از حرم ایشان استشمام میشود یا آنكه وقتی از مفهوم آب در اثری هنری استفاده میشود اشاره به حادثه در كنار فرات و تشنگی امام و یارانش است كه به قول عارف زندهیاد جناب اسماعیل دولابی: آب روضه كربلا میخواند. گمان نمیكنم با تنوعطلبی بیقید و شرط هنر معاصر بتوان هنر عاشورایی آفرید، چرا كه بیان موضوعات خاص دستور زبان خاص خود را میطلبد. اساسا اگر چنین نبود، ژانر یا گونههای خاص هنری به وجود نمیآمد. با نوآوری در هنر است كه نوحه یا نقاشی عاشورایی امروز از دیروز جدا میشود و در عین حال با ویژگیهای مشترك نیز به زیر چتر هنر عاشورایی میرود.
شما در آثار هنریتان كه اكنون در نگارخانه شاهد با مفهوم عاشورا برپاست به دنبال نگاه متفاوتی در زمینه خلق آثار هنری عاشورایی بودید. این نگاه از كجا نشأت گرفت.
بیش از همه برای من بیان دردناكی این حادثه از دید خودم با برداشتهایی كه از روایات و حكایتها داشتم، مطرح بود. هرگز قادر و قائل به تصویرسازی واقعی حادثه و اشخاص نبودم، از سویی بیان نمادین را انتخاب كردهام و با استفاده از تكنیك عكاسی كوشیدم تا نمادها را به شكل جدیدتری كه با بیان روز هماهنگ باشد نشان دهم. در واقع همواره كوشیدهام میان خیال و واقعیت اشیا و محیط اطرافمان (كه با عكاسی آن را تداعی میتوان كرد) ارتباطی نو برقرار كنم و البته همیشه رنگ و رنگهای عاشورایی را نیز در نظر گرفتم.
من كوشیدم تا نمادهای عاشورایی جدیدی را كه خود در تصویر گذشتگان ندیده بودم، اما در روایت و حكایات شیعی مربوط به امام حسین(ع) بود در تصویر و تجسم بیاورم مانند گل سرخ ویا تسبیح و تربت امام حسین(ع) كه در سال ۸۳ و ۸۵ در آثارم استفاده كردم.
سعی كردم در بیان این مفاهیم تكنیك روز و نقاشی دیجیتال یا تصویرسازی دیجیتالی را به واسطه القای زمان ما و به دلیل آن كه بتوانم موضوع عاشورا را به متن جامعه هنری معاصر در آورده و آن را از تنگنای بیان سنتی بیرون آورم، انتخاب كنم.
در این مسیر بویژه از عكاسی و فتوگرافیك استفاده كردم تا هم بر قدرت و وسعت تصویر بیفزایم هم تصاویر خیالی را را با دنیای اطرافم آشتی دهم. خواستم بگویم وقتی عاشورا هست و نام حسین(ع) میآید، اكنون، همین جا این نزدیكی است. اهل زمین و آسمان با هم به سوگ مینشینند. امام حسین(ع) و یارانش از جن و انس یك تصویر قاب گرفته بر طاقچه خیال نیست یك حضور ابدی است كه باید به آن با نگاه بلند نگریست.
مرجع : روزنامه جام جم