کد مطلب : ۱۶۷۸
سفید، کنار خاکستری
گفتگوی خیمه با سید محمد سادات اخوی درباره آلبوم «پرده عشاق»
چند تجربه این چنینی داریم که شما از گفتن حاشیه هایش ابا دارید؟
سادات اخوی: یکی از دلایلی که نمی خواهم چیزی بگویم، این است که به نظر نیاید من هستم که کار اول را کردهام.
در گزارشها و خبرها به اندازه کافی گفتهاند که این کار به این شکل، اولین بار است که منتشر میشود.
اگر برای نفسم چیزی لازم باشد، همین بس است!واقعیتاش این است که وقتی کاری برای اهلبیت(ع) انجام میدهم، دلم نمیخواهد همین جا تسویه شود، مگر این که احساس کنم کار، خیلی بزرگتر از من است.
* خودتان هم اعتقاد دارید این کار، شسته رفتهترین کار صوتی سنتی و مذهبی است؟
سادات اخوی: طبیعی است که به عمد سراغ کاری رفته باشم که تا به حال انجام نشده باشد. مرام همیشهام، همین است؛ در داستانهایم، شعرهایم و در پذیرفتن مسئولیت، سعی میکنم به سراغ کاری بروم که قبلا انجام نشده باشد. در تنهاییام که به «پرده عشاق» فکر میکنم، افتخار میکنم. خیلی وقتها کارهایی انجام میدهیم که شاید وقتی برگردیم و نگاهش کنیم، راضیمان نکند، اما این کار، به معنای واقعی کلمه، باعث افتخار من است. احساس میکنم وقتی داشتم این اصوات را جمع میکردم، در من اتفاقی افتاده و این، پاداش آن روزهاست.
* آن روزها، یعنی ایامی که اصوات را خودتان در مجالس ضبط کردهاید؟
سادات اخوی: بله، البته بگویم همهاش کار من نیست. «سید علی رضا ابن تراب» هم آرشیوشان را در اختیارم گذاشتند.
قرار ما برای جمعآوری صداهای خام، سه ماه بود ولی متأسفانه به خاطر بدقولیها، مجبور شدیم در مرحله پالایش هم پذیرش داشته باشیم. قرار ما تا تیر بود. اما تا شهریور برایم صدا میرسید.
* فکر نمیکنید کار، خوب دیده نشده؟ صدا و سیما و مجلات، مهربانی کردند که نشانیاش را بدهند؟
سادات اخوی: در جلسه مطبوعاتی برای معرفی کار، دو گروه حضور داشتند؛ یکی آنها که گفتند با پول بیتالمال، مداحها را در قرن بیست و یکم مطرح میکنند و خبرهایشان هم بوی ریشخند میداد. بعضیها هم که دلسوز بودند، مختصات کار را نمیفهمیدند. فکر میکردند کار، گلچین مداحی است!
عدهای زنگ میزدند که ما گرفتیم، خسته نباشید ولی چرا تصویری نیست! بعد تازه میفهمیدند اینها اصلا زنده نیستند و...
البته دیده نشدنش دلایل دیگری هم داشت؛ کار خیلی دیر رسید، نزدیک 28 صفر بود. در عمل توزیع مناسب ماند برای سال بعد.
* تولید این مجموعهها را ادامه می دهید؟
سادات اخوی: شخص من بله، ولی فعلا جایی برای حمایت از این ماجرا پیش قدم نشده است. خوبی ارتباط من و آقای سید عباس سجادی (مدیر موسسه نغمه شهر) راحت بودنمان با هم بود.
هر دو میخواستیم برای اجدادمان، کار فاخری بکنیم. نمیخواستیم در هیچ شرایطی، حتی یک قدم از ایدهآلهایمان فاصله بگیریم.
اگر خوانندگان این گفت و گو آن مجموعه را بشنوند، میفهمند چقدر رویش کار شده. ما سعی کردیم در نهایت امانتداری رفتار کنیم. داخل مجموعه هم قید کردهام که چه چیزهایی کم و زیاد شده. دلایل کم شدن بعضی چیزها را هم نوشتهایم.
توجهاتی که از طرف آن مرحومین هم به این مجموعه شد، دلگرمی فوق العادهای به ما داد. یکی از آن بزرگواران وقتی همه چیز آماده انتشار بود، به خواب آشنایش آمد. گفت: «آن قسمت که قرار است با اسم من منتشر شود، صدای من نیست. بروید پیش فلانی، با این که من خوب نیست، ولی یادش هست و میتواند شهادت بدهد که این صدا، صدای مثلا مرشد مطهری است و نباید به اسم من منتشر شود.»
این در حالی بود که همه اطلاعات ما هم به ظاهر درست بود و دلایل لازم را برای اطمینان به صدای مورد نظر و خوانندهاش داشتیم. ما در آخرین لحظه مجبور به حذف آن بخش شدیم که همزمان شد با از دست دادن مرحوم مبارکی و صدای ایشان جایگزین آن قسمت حذف شده شد.
* گویا بر حفظ اصالت عزاداری مصر هستید. دغدغهای که از سالهای دور بوده و مانده، به نظر شما چرا امروز کمتر کسی همچون گذشته به حفظ میراث مذهبی اهمیت میدهد؟ چرا کسی را نمیبینیم که برود فلان مجلس و با خودش ضبط کوچک یا حتی ام پی تری ببرد و ضبط کند؟ تنها دلیلش پیشرفتهای سمعی است یا محتوای مداحیها هم تغییر کرده؟ چرا رغبت به این کار کم شده است؟
سادات اخوی: من اگر تندتر صحبت کنم اشکالی نداره؟
* نه. اول جملهتان را که شروع کردید، فکر کردم میخواهید بگویید سوال تندی پرسیدهام؟
سادات اخوی: نه، میخواهم با صراحت بگویم که معمولا آنچه باید رخ بدهد، کمتر رخ میدهد. اگر بخواهم به عدد و رقم تبدیلش کنم، باید بگویم 30 تا 40 درصد چیزی که هست، همان است که باید باشد.
قبلا مردم با آمدن به یک مجلس فکر میکردند تغییری حاصل شده. الان چقدر این اتفاق میافتد؟ آخرین بار برای خود ما کی بوده؟ این که چند ده میلیون تومان پول میدهند و سیستمی میخرند برای ضبط و پخش مراسم مداحی که نه استاد داشته، نه ادبیات می داند، نه شعر خوب را میشناسد، نه مقتل درست میخواند، نه متخلق به اخلاق مورد انتظار از یک مداح اهل بیت(ع) است و نه حالش در هنگام ذکر صادقانه است. در کنارش اما مداحل اصیل و با عظمت قدیمی، یک بلندگوی بوقی هم ندارد، آن وقت چه انتظاری میشود داشت که میراث این همه سال تلاش حفظ شود و صدمه نخورد؟ اصلا شده از قدیمیها حال شان را نمی پرسند!
وقتی به منزل «آقا سید حسن معطر» رفتم، یا محضر آقای «محمدی» معروف به «دولابی» رسیدم، بیاضهای بی نظیری دیدم که تمامش را این بزرگان حفظ بودهاند؛ بیاض، مجموعه شعرهایی بود در قطع خاص که مداحان میگرفتند و از رویش حفظ میکردند و میخواندند. آقای دولابی 50 بیاض داشتند. من هر صفحهای را باز میکردم و هر بیتی میخواندم، ایشان بقیه ابیات را میخواندند.
حالا کدام مداح در این دوره و زمانه هست که شما دو بیت از قصیدهای حتی معروف را بخوانی و او ابیات دیگرش را بخواند؟ قصیده حفظ کردن برای مداحان امروزی، بیشتر شبیه قصه است!
نقل میکنند «مرحوم آقای شمشیری» از میلاد امام حسن عسکری(ع) بیش از 16قصیده حفظ بوده. میلاد امام حسن عسکری(ع) یکی از کم تعدادترین عناوین اشعار مذهبی را دارد. چه کسی جای آقای شمشیری آمده؟
قبلا نماد هیأت، پرچم بود. به قول معروف چوب به چوب پرچمها را دنبال میکردیم و به هیأت میرسیدیم. الان در تبلیغهای تلویزیونی، از یک دقیقه، 55 ثانیه اسم مداح و سخنران است. دو ثانیه هم میگویند مثلا هیأت امام حسین(ع)!
در این فضا. نمیدانم حرف چقدر فایده دارد؟ از 28 نفر در پرده عشاق، صدا شنیدهایم. این همه از هم دورهایهایشان زندهاند. چرا به سراغشان نمیروند؟ چرا الگو نمیسازند؟ چرا تجربههایشان حفظ نمیشود؟
* حرف آخری مانده است؟
سادات اخوی: همه دردم این است که جایی برای حفظ این میراث نداریم و هر روز، چیزی بیشتر از دیروز از دست میدهیم. باید جایی باشد که فقط صدا بماند. البته کاش عبایشان هم بماند، کاش انگشترشان هم حفظ شود و از عصایشان هم برای تبرک محافظت شود...
گفتگو از: کامران ایزدی