کد مطلب : ۱۷۷۱۹
گفتگو با استاد محمدجواد محقق
شعر قرآن را در سوژه قرار دادن قرآن خلاصه نکنیم
بزرگترین شاعران تاریخ ما ریزهخوار خوان قرآن کریم بودهاند
به لحاظ سبکی و فرمی، چیزی به عنوان شعر قرآنی نداریم. این تعبیر، برساختة سالهای اخیر است؛ اما در نگاه محتوایی میتوان شعر قرآنی را زیرمجموعة شعر دینی و یا به تعبیر نهچندان درستی که مصطلح شده، «شعر آیینی» قلمداد کرد و د رکنار شعر نبوی، شعر علوی یا شعر فاطمی و حسینی و رضوی و مهدوی که بیشتر کار شدهاند، قرار داد؛ یعنی یکی از شاخههای شعر دینی؛ اما نکتة قابل تأمل این است که بسامد شعرهایی دربارة قرآن یا با موضوع قرآن در آثار شاعران قدیم و جدید چندان بالا نیست و کمیت آن مثلاً با شعرهای علوی و رضوی و مهدوی برابری نمیکند و به دلایل مختلف رشد زیادی نداشته است.
بصائر: دلیل این کمبود را چه میدانید؟ چرا رشد نکرده است؟ مگر شاعران ما اهل قرآن نبودهاند؟
حتماً بودهاند و هنوز هم هستند. بزرگترین شاعران تاریخ ما مثل سعدی، حافظ و مولانا همه ریزهخوار خوان نعمت قرآن کریم بودهاند؛ اصلاً راز ماندگاریشان هم در همین است. جابهجا هم از تعابیر و مفاهیم قرآنی یا داستانها و تفاسیر و آیات قرآن چه به استعاره و ایهام و چه به صورت مستقیم اشاره کردهاند.
حافظ بارها به ارتباط و تأثیرپذیری خودش از قرآن اشاره کرده و گفته است:
صبحخیزی و سلامتطلبی چون حافظ
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
یا درجای دیگر میفرماید:
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری
تسط حافظ به قرآن کریم نشانة زندگی او با این کتاب آسمانی و مطالعة تفاسیر قرآنی مخصوصاً تفسیر «کشّاف» است که به قول امروزیها، کتاب بالینی او بوده است. در غزل دیگری به احاطة علمی خودش به چارده روایت قرائت معروف روزگارش اشاره دارد که بر اساس روایت گذشتگان مرسوم بوده و گفته است:
عشقت رسد به فریاد، گر خود بسان حافظ
قرآن زِ برَ بخوانی با چارده روایت
علاوه بر این، حافظ در ابیات بسیاری از داستانها یا تشبیهات و تلمیحات قرآنی استفاده کرده و حتی در مواردی عین یا قسمتی از آیه را تضمین کرده است؛ مثل:
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوة جنات تجری تحتالانهار داشت
اصلاً کمتر شاعری توانسته مثل حافظ لطایف حکمت را با ظرایف قرآنی، یکجا به مخاطب عرضه کند. خودش هم به این توانایی بالیده و با افتخار گفته است:
ز حافظان جهان، کس چو بنده جمع نکرده
لطاطیف حِکَمی با نکات قرآنی
سعدی هم که بهرهوریاش از قرآن و روایات متکی بر قرآن و اهلبیت(ع)، اظهر من الشمس است و در آثار منظوم و منثورش صدها نمونه از این استفادههای قرآنی دارد که میتوان دید.
مولانا هم که استفادهها و اشاراتش به قرآن و محتوای آن در آثارش معلوم است. بهرهگیری مولانا از قرآن در حدی است که عدهای از محققان و پژوهشگران قدیم و جدید، کتابها دربارة آیات مندرج در مثلاً مثنوی، نوشتهاند. یکی از این کتابها همان تحقیق معروف استاد صاحبنام معاصر، مرحوم «فروزانفر» است. البته کسان دیگری هم در اینباره کار کردهاند که آخرین آنها هم اگر اشتباه نکنم، اثری بود از شاعر محقق کردستانی، آقای سید عبدالحمید حیرت سجادی.
پس میبینید که بیشتر شاعران بزرگ ما ریزهخوان قرآن کریم بودهاند.
بصائر: پس چگونه میگویید بسامد شعر قرآنی بالا نیست؟
چون هرچه جلوتر میآییم، کمیت ملموس شعرهایی از آن دست، کاهش پیدا میکند. در سالهای قبل از انقلاب تقریباً میشود گفت به صفر میرسد. بهویژه در میان چهرههای صاحبنام.
بصائر: چرا؟
به این دلیل که اولاً چهرههای معروف عمدتاً لائیک بودند و ثانیاً شاعران بزرگ مسلمان هم معدود هستند. شعر هم تحت تأثیر جریانهای لائیک، سکولار و حتی مارکسیست و ضد مذهب قرار میگیرند.
طبیعی است که شاعر مارکسیست، لنینیست که شعر قرآنی تولید نمیکند. فضای ادبیات هم دیگر فضای قرآنی نیست.
در زمان سعدی، حافظ یا مولانا، هم فضا دینی بود و هم آبشخور علمی و تحصیلاتی آنها قرآنی بود. مخاطب هم از همین جنس بود؛ در نتیجه در یک کلیت قرآنی، نوشتهها و سرودههای قرآنی هم امری طبیعی بود. حالا این طور نیست؛ منظورم ۱۰۰ سال اخیر است. شاعران معروف در این سالها عموماً اهل آسمان و اندیشههای آسمانی نبودهاند؛ به همین دلیل طبیعی است که آوردههای ذهنی و زبانیشان هم برگفتة از کتاب آسمانی نباشد.
بصائر: شاعران انقلاب در این زمینه چه کردهاند؟ در این سالها که فضای مناسبی برای آفرینش شعرهای قرآنی بوده است؟
پاسخ اولیه این که در سالهای بعد از انقلاب اسلامی، تعداد شعرهای قرآنی افزایش چشمگیری داشته است؛ منظورم قرآن است. مخصوصاً در شاخة شعر کودک و نوجوان. این شعرها کاملاً قابل توجه بودهاند و بسامد خوبی دارند؛ اگر چه باز هم به نسبت شعرهای نبوی، علوی، فاطمی، حسینی، رضوی و مهدوی در اقلیت است.
بصائر: به چه دلیل؟
شاید یک دلیلش این باشد که قرآن کتابی است عظیم شامل صدها و بلکه هزاران موضوع زندگی دنیا و آخرت که آوردن آن همه مفاهیم در یک شعر، کاری ناشدنی است؛ بهویژه در شعر امروز که بر خلاف شعر کهن ما نگاه کلی، اجمالی و آسمانی ندارد و سخت زمینی است و روزبهروز هم زمینیتر و در عین حال جزءنگرتر میشود.
بصائر: آیا این بیتوجهی به قرآن محسوب نمیشود؟
به نظر من نه! شاید باید ما قدری نگاهمان را تغییر بدهیم. اگر شاعران ما به قرآن بیتوجه بودند، برای بزرگان دین ما هم شعر نمیگفتند؛ ولی قرآن مثل هواست و هوا، اگر چه همة ما به آن محتاجیم و در لحظهلحظة عمرمان، به آن نیاز داریم؛ اما کمتر به آن فکر میکنیم. ما آنقدر که به غذا و برنامههای درسی و فیلم و سریالها توجه داریم، حتی یک صدم آن به هوایی که تنفس میکنیم، توجه داریم؟ کافی است یک نفر چند ثانیه جلو دهان و بینی ما را بگیرد، آن وقت متوجه میشویم چه گوهر گرانبهایی از ما دریغ شده است!
یعنی این بیتوجهی از سر بیاعتقادی نیست. در واقع به مصداق «مَنِ اختَفی لِفَرط ظهوره» نوعی گم شدن از شدت پیداییست، یا غیبت از شدت ظهور، ما خیلی از اطرافیانمان را نمیبینیم مگر زمانی که نباشند، آنگاه متوجه نبودشان میشویم. بعضی از بچهها آنقدر سرگرم درس و دوستان و بازی و تفریح و تلویزیون میشوند که اصلاً ساعتها یاد بابا و مامانشان نمیافتند؛ چون همیشه در کنارشان هستند و همهچیز را برایشان آماده میکنند؛ اما کافی است مادر یک روز خانه نباشد، تازه بچهها متوجه میشوند غذای گرم نیست، سفره آماده نیست، لباسها شسته نمیشوند، ظرفهای کثیف شام و ناهار توی ظرفشویی تلنبار شدهاند، کسی در را برایشان باز نمیکند و خلاصه همهچیز بههمریخته است. بسیاری از ما متوجه سلامتیمان نمیشویم، مگر زمانی که بیماری سراغمان بیاید.
بصائر: این خودش بیتوجهی نیست؟
غفلت است! اما دلیلش بیاعتقادی نیست؛ یعنی بچهها مادر را دوست دارند؛ اما حواسشان به او نیست! البته یک نگاه دیگر هم وجود دارد که قدری عمیقتر از نگاه موجود به قرآن و شعر ـ به تعبیر شما ـ قرآنیست. در این نگاه، فعالیت قرآنی فقط حفظ کردن یا خوب خواندن آن نیست؛ عمل کردن به آن است؛ متخلق شدن به اخلاق قرآنی است.
با این نگاه، شعر قرآنی هم، فقط شعری نیست که دربارة قرآن باشد. هر شعری که با اهداف قرآنی در هر زمینه سروده شود، شعر قرآنی است. شما شعری در تکریم کارگران و کشاورزان هم که بگویید، شعر قرآنی گفتهاید. شعری در وصف پدر و مادر هم شعر قرآنیست؛ چون در راستای«وَ بِالوالِدَینِ اِحساناً»، شعر در ستایش خانواده و اخلاق یا درس خواندن و علمآموزی هم میتواند شعر قرآنی تلقی شود. مواظب باشیم شعر قرآنی را در سوژه قرار دادن قرآن خلاصه نکنیم. با این نگاه، اغلب شعرهایی که شاعران در این سه چهار دهه دربارة امام(ره) و انقلاب و شهدا و دفاع مقدس و ... گفتهاند، همه شعر قرآنیست؛ چطور میتوان شعر شهادت را شعر قرآنی ندانست؟
بصائر: یعنی این نوع شعر یک نوع مستقل ادبی نیست؟
از نظر سبک و فرم، نه نیست؛ اما از نظر موضوعی میتواند مستقل دیده شود، مثل بقیة موضوعات.
بصائر: تأثیر یا خدمات متقابل شعر و قرآن چگونه ممکن است؟
شاعر از قرآن الهام میگیرد و به عنوان نقشة راهنما از آن استفاده میکند تا شعرش به انحراف کشیده نشود و قرآن هم در شعر شاعران قرآنی بازتاب بیشتری پیدا میکند.
بصائر: اصولاً شاعر تراز قرآن چگونه شاعری است؟
رفتارش هم مثل گفتارش قرآنی باشد. هر چقدر این هماهنگی و همسویی اعمال و رفتار یا ادعاها و خواستههای شعریاش بیشتر باشد، به آن تراز نزدیکتر شده است؛ یعنی چنان نباشد که قرآن به او بگوید: ل«ِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفعَلُونَ؟!»؛ «چرا چیزی میگویید که عمل نمیکنید؟»
بصائر: آیا نمونههای شعر موفق قرآنی را در خاطر دارید که مثال بزنید؟
شعر قرآنی با کدام نگاه؟ به نگاه اول یا دوم؟ با نگاه اول که قرآن سوژه و موضوع باشد، بیشتر نمونههای کودک و نوجوانیاش در خاطرم هست؛ اما با نگاه دوم تقریباً اغلب شعرهای شاعران بزرگ ما از سعدی و حافظ و مولوی گرفته تا فردوسی و نظامی و سنایی و غیره، عموماً شعر قرآنی است.
بصائر: توصیة خاص شما برای شاعران جوانی که میخواهند شاعر قرآنی باشند، چیست؟
اول، آموختن روانخوانی قرآن، دوم مطالعة همهروزة آیاتی از آن، همراه با یک ترجمة معتبر و روان و آشنایی با زبان متعادل شعر امروز است که میتواند محصولی نسبتاً خواندنی و احیاناً ماندنی تولید کند.
بصائر: با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
اثری از استاد جواد محقق
کارنامة خدا
چقدر این کتاب، خواندنیست
چقدر قصههای آن به یادماندنیست
همیشه پشت سطرهای این کتاب
کسی نشسته است
کسی که ساده و صبور
مرا، ز جادههای زندگی
به پای شوق میدهد عبور
کسی که حرفهای روشنی
برای من نوشته است
کسی که آفریدگار هر فرشته است.
تمام آیههای این کتاب
نشانة شکوه اوست
همان که دشمن بزرگ دشمنی است
همان، همیشه دوست.
چقدر دوست دارم آسمان و آب را
چقدر دوست دارم این کتاب را
که مثل آب و آسمان
همیشه روشن است
و حرفهای زندهای
برای زندگانی من است.
چقدر این کتاب، خواندنیست
چقدر قصههای آن به یاد ماندنیست
کتاب کهنهای که حرفهای آن
همیشه تازه است
کتاب برگزیدة تمام جشنوارههای زندگی
کتاب بندگی
کتاب روشنی که کارنامة خداست
و مرکز مطالعات آدم است.
همیشه وقت خواندن کتاب دوست
خیال میکنم
کسی که در برابرم نشسته
اوست
به او سلام میکنم
و زیر چتر مهربانیاش
بزرگ میشوم.
مرجع : نشریه بصائر