تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۴:۳۵
۰
کد مطلب : ۱۷۹۹۰

شاعر شعر معصوم باید تمام شعرهای پارسی را بخواند؛ از رودکی تا همین امروز

شاعر شعر معصوم باید تمام شعرهای پارسی را بخواند؛ از رودکی تا همین امروز
محمد سهرابی شاعر و نویسنده آئینی معاصر و خالق آثاری چون «اقیانوس آلام» و «سکته قبلی» همزمان با ایام فاطمیه با جضور در خبرگزاری مهر در گفتگویی با موضوع شعر آئینی معاصر و فرصت ها و تهدیدهای پیش روی آن شرکت کرد. گفتگویی که در بخش نخست از آن آن سهرابی تاکید دارد باید به موضوع لفظ و محتوا به صورت هماهنگ و همزمان در شعر آئینی توجه داشت. بخش دوم و پایان این گفتگو بیش از هر چیز به نقشه راهی تاکید دارد که این شاعر آئینی آن را پیش روی شاعران جوان ایران باز می‌کند. این گفتگو را در ادامه می‌خوانیم:

جناب سهرابی شما از چه زمانی شاعری را شروع كردید؟

یادم نیست. اما فکر کنم سال ۷۰ بود، شاید ۱۴، ۱۵ سالم بود.

بیشتر در حوزه‌‌های آئینی شعر گفتید؟

با شعر آئینی و معصوم شروع كردم، هنوز ارادتم همین است، هنوز اگر در حاشیه شعری با مضمون اجتماعی یا عاشقانه می‌گویم آن هم رنگ و بوی همان را دارد. یعنی دست به دامان همان است.

فردا كه غیر حُسن، شفیعی پدید نیست/ ماییم دست و دامن چشم غزاله‌ها

در بین اهل بیت علیهم‌السلام شما شعر گفتن را برای كدام یک از حضرات بیشتر دوست دارید؟

كلهم نورٌ واحد. اصلا نمی‌شود تفكیك كرد. یعنی به قول شریف حضرت امام هادی علیه‌السلام: «طابت و طهرت بعضها من بعض» یكی از یكی بهتر. یعنی به امام هادی علیه‌السلام نگاه می‌كنی می‌گویی این خدای من است، «شمس من و خدای من»، برمی‌گردی به سمت امام جواد علیه‌السلام، می‌گویی این دیگر تام و تمام است، نور مطلق این است، اصل این است. امام رضا علیه‌السلام را می‌بینی، می‌گویی اصل این است.

خب پس بگذارید این‌طور بپرسم که کدام یک از شعرهایتان را بیشتر از بقیه شعرهایتان دوست دارید؟ مایلید برای ما نمونه‌ای از آنها را بخوانید؟

آدم نباید بین اولادش فرق بگذارد. «اوراقنا، اولادنا، اشعارنا اولادنا». اما یکی را می خوانم:

گر شود كافه مردم به حساب آلوده/قهوه‌ چشم تو فالی ست به خواب آلوده

زودتر می شکند توبه خشک از آن روی/سر سجاده کنم لب به شراب آلوده

نام ما را بنویسید به ایوان نجف/نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده

دامن عصمتم از گَرد عبادت پاک است/نشود بنده‌ حیدر به ثواب آلوده

زیر سنگ است به عشق تو علی جان دستم/تا عقیق یمنی شد به رکاب آلوده

ز آشنایان چه توقع ز غریبان چه ملال/در محیطی كه نشد بحر به آب آلوده

معنی از خیر گذشتن به لبش بگذر باز/حیف از آن لب که بگردد به عتاب آلوده

شعر دیگری هم هست با این ترتیب:

مپوش از دیده من فتنه چشم غزالان را /كه من از سرمه بیرون می‌كشم آواز لالان را

تعیُّن تا كجاها رفته از خاطر به یاد تو /كه شیران در اسارت می‌روند از پی، شغالان را

مپرس از معجزه، بازی ز ملزومات طفلان است/ بببین در آستینم همت صاحب‌كمالان را

برای بوسِ قبل از خواب چل منزل سفر كردم/ میندازد به روزم حق تعالی خردسالان را

شما نویسنده رمانی با عنوان «سکته قبلی» هم هستید،چه شد رفتید سراغ رمان و داستان؟

اشتباهی بود. آن هم که چاپ شده كار منزهی نیست و خط داستانی‌اش هم ضعیف است.

در این سال‌های شاعری کرامتی هم از شعر دیده‌اید؟

من به شعر مدح و مرثیه حضرات كلا به چشم كرامت نگاه می‌كنم. آن هدیه خداست. شاعری رفت پیش حضرت رضا علیه‌السلام و عرض كرد شعری در مدح شما گفتم و اجازه می‌خواهم آن را بخوانم، چند بیتی خواند و حضرت رضا علیه‌السلام شروع كردند ادامه شعر را خواندن، شاعر گفت به خدا این برای خودم است و خودم گفتم، حضرت به این مضمون سخنی فرمودند كه «می‌دانیم از توست ولی اینكه ما ادامه آن را خواندیم، به این خاطر است که ما خودمان این را به تو بخشیده‌ایم. چطور می‌خواهی ما بی‌خبر باشیم؟» لذا شعر برای اهل بیت علیهم‌السلام سراسر لطف و كرامت، معنی و عظمت است.

شما از شاعران آئینی جوان به شمار می‌روید، برای شعرای جوان که تازه به این وادی وارد شده‌اند، خوانش چه مقاتل و كتاب‌هایی را توصیه می‌کنید؟

مقتل را باید علما بگویند، چون یك شاعر نمی‌داند كدام مقتل دارای صحت است، ‌اقلاً صحت بیشتر و حداكثری و كدام مقتل داری سُقم است، شاید كذبی در آن باشد، این را باید علما بگویند. در حیطه شعر شاید بتوانم حرفی بزنم، آن هم اینكه حق این است که شاعر شعر معصوم، تمام شعرهای پارسی را باید بخواند، یعنی از رودكی تا همین امروز. اما بایدها با توانایی‌ها و مقدورات ما متفاوت است.

خود شما كه وارد این حوزه شدید سراغ همه رفتید؟

این یك باید است، شاید یك دستور از ناحیه خود شعرولی اینكه چقدر از آن را به كار می‌بندیم یك مقوله دیگر است. من می‌توانم اینجا ادعا كنم تمام شعرهای پارسی را خوانده‌ام، اما قطعا این یك ادعای دروغ است. در شعرا معمولاً طبع شاعران به سمت یك شاعر بزرگ گرایش دارد، این را همه شاعران به یك نحوی تجربه كرده‌اند، یك تجربه روحی است، شاید برای غیر شعرا این ملموس نباشد. به سمت یك شاعر بزرگ و یا بهتر بگوییم به سمت یك مكتب شعری مثل خراسانی، عراقی، مكتب آذربایجان، مثلا وقوع، طرز تازه و یا بازگشت. هر كدام از اینها یك مكتبی را می‌پسندند، آن مكتب را كه پسندیدند باید شعر اقلاً بزرگان آن مكتب را مطالعه كنند و مداقه كنند، یعنی دقیق بشوند در آن. یعنی مثلا كسی كه سبك عراقی را دوست دارد، خیلی زشت است برایش كه سعدی و حافظ نخواند، كسی كه «طرز تازه» یا همان سبک هندی را می‌پسندد، باید با صائب و بیدل مانوس باشد، باید «غالب دهلوی» بداند، حزین لاهیجی بداند، فیاض لاهیجی بداند، میرزا اثر و سلیم تهرانی را بخواند، قدسی را بخواند، طغرای مشهدی را بخواند، نادم لاهیجی را بخواند. اما حكم شعر این است که شاعر به تمام مصادیق شعر اشراف داشته باشد. یعنی تو كه طرز تازه را دوست می‌داری،‌ عراقی را هم بخوان، خراسانی هم بخوان، مثلا مكتب وقوع وحشی بافقی را هم بخوان.

منتها می‌گوییم امروز وقت‌ها تنگ است و شاعر دوست‌دار یك مكتب است. در این حال او اقلاً باید آن مكتب را واقعا شخم بزند. یعنی همه بیت‌ها را بخواند؛ این یك قاعده است. در قدیم قاعده بوده كه شاعر باید ۱۲۰ هزار بیت از دیگران حفظ باشد. امروزه مثلا شل گرفتیم و می‌گوییم تو که شعرهای خودت را حفظی دمت گرم است.

اما در بحث بیان عاطفی، ذکر کردن عین مقتل باید رعایت شود. من به این مساله تاكید دارم. تحریف هم در اذهان رخ می دهد نه در كتب، تحریف در ذهن، هنر اینطور است. امروز فیلمی ساخته شده که نشان می‌دهد که خون شاهزاده علی‌اصغر علیه‌السلام ریخت بر پای اسب. ما این را قبول كنیم یا حدیث امام صادق را كه فرمود والله یك قطره از آن خون به زمین برنگشت؟ مردم عامه كدام را می‌پذیرند؟ مردم كتاب می‌خوانند، مقتل می‌خوانند؟ نمی‌خوانند. این است كه هنر چون نفوذ دارد باید پاكیزه ارائه شود.

شما حس نمی‌کنید ما كم‌كم در مجالس عزاداری در حال دور شدن از اصل روضه و فلسفه‌اش هستیم؟

این‌طور نیست. ما که می‌گوییم اصل روضه را عاطفی بیان كنند از طرفی هم می‌گوییم که باید عین مقتل باشد؛ منتها با بیان عاطفی. نه اینكه با بیان خشن. این را همه بلد هستند بگویند. و البته هم لطفی ندارد. یك طور باید بگویی كه باقی بلد نباشند و باقی هم فیضش را ببرند. ما تكیه‌مان بر عین مقتل است منتها با تشبیه، با استعاره، با خیال ممدوح. در تخیل هم اجازه نداریم از یك حدی فراتر برویم. در لفظ گفتیم كه هر كلمه‌ای اجازه ورود ندارد، در تخیل هم نمی‌شود گفت هر خیالی مقدس است و چون به خیال‌مان رسیده، پس درست است، نه. باید خیال را با عین مقتل تطبیق داد و سپس آن را در قالب شعر گفت.

باید در مدح هم این موضوع رعایت شود. مثلا تشبیه حضرات معصوم، حتی به خورشید هم شاید درست نباشد. آیا خورشید عظمتش بیشتر است یا امیرالمومنین علیه‌السلام؟ خورشید بنده امیرالمومنین علیه‌السلام است، روایت داریم كه چندین بار اهل مدینه دیدند كه خورشید موقع طلوع بر حضرت امیر علیه‌السلام سلام داده و یا در واقعه ردُّ شمس ایشان دستور دادند دوباره شبان‌گاهان روز شود، این تشبیهات باید در دایره قدس بررسی شود، یعنی قداستش حفظ شود و الا شعر خراب می‌شود. البته منظورم این نیست که بیاییم مته به خشخاش بگذاریم. ما معیار را می‌گوییم. هرچه به معیارها نزدیک‌تر شویم بهتر است. ما باید تا جایی که می‌توانیم شعر عالی برای حضرات علیهم‌السلام بسراییم.

در ‌ایام فاطمیه قرار داریم، دوست دارم حسن ختام این گفتگو شعری باشد برای حضرت ایشان و از سروده‌های شما

در شعر فاطمی ساحت قدس خیلی بلندمرتبه است، ‌فرمودند «نحن حجج‌الله علی خلقه و جدتنا فاطمه حجه علینا» امام صادق فرمودند، ما حجت خدا بر مردم هستیم و مادر ما فاطمه حجت است بر ما. در شعر گفتن برای ایشان با عظمتی روبرو هستی که به راحتی نمی‌شود این وجود مقدس را مدح كرد. لذا آن كسی كه مدح حضرات را می‌گوید، مداح خودش است، چون تلویحا می‌گوید من خوبی‌ها را فهمیدم و دیدم. مادح خورشید، مداح خود است.

مداح حضرت زهرا سلام الله علیها مستقیما دارد مدح خدا را می‌گوید. او خدا را می‌ستاید. اما همین که فهمش رسیده که خدا ستودنی است، مادح خود نیز هست.

زهی كوی كسی كز خون بُود آب خیابانش/ ز سرهای عزیزان چیده گلدان گرد میدانش

به خورشید قیامت می‌شود منجر به هر جلوه/ تشرف‌های آیینه به صحن شبنمستانش

زهی بانوی جعفر پاسبان حمزه‌دربانی/ كه صد چشمی نگهدارست او را مرد مردانش

به ذیل نام او جز حاشیه متنی نمی‌جوشد/ که دارد منشئاتش شأن فرعیت به عنوانش

به شأن خویش دارد إلتجا از فرط آگاهی/ اگر دستی بگیرد در خرامیدن به دامانش

ز کوران نیز در ستر تجلی گشته او پنهان/ كه ممكن بود دیدارش دهد چشمی به کورانش

چنین شأنی که من می‌بینم از حیث احد کامل/ ندارم شک که در خلوت پرستیدست شیطانش

به دربار زنی کز غیر خود رو در حجاب آرد/نظر دارد به الله الصمد نقاش ایوانش

به جمع پنج تن از چهار سو در هشت چشم آید/علی موسی الرضا پیدا شد از آئینه بندانش

به قم بر چادرش افتاده جمعی یارضا گویان/گروهی حضرت معصومه گویان در خراسانش

به شهر قم به چشمم از دهانی شادباش آمد/کدامین پسته خندیدست بر بادام سوهانش

به امکان زنی دلداده‌ام کز شدت اعجاز/جمل را در ته سوزن کند با بار کوهانش

مگو گستاخ شیون بوده این نو شاعر الکن/به قدر وسع خود کرده است معنی تازه کتمانش
مرجع : مهر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما