کد مطلب : ۱۸۶۷۴
گفت و گو با حاج مهدی خادم آذریان؛
نوحه محور و مداح محور شدن هیئت ها آفت است
عشق به آستان اهل بیت عصمت و طهارت در میان ملت مسلمان ایران و به ویژه در میان آذربایجانی ها رنگ و بوی دیگری دارد. عشقی که از کودکی در جانهایمان نهاده می شود و تا لحظه ی مرگ در غم و شادی همراهمان می گردد.
در این میان برخی طلایه دار این عرصه اند. کسانی همچون حاج فیروز زیرک کار و حاج مهدی خادم آذریان که با نوای حسینی خود این شور و عشق را در جانها به اوج می رسانند.
در آذربایجان و ایران کمتر کسی هست که حاج مهدی را نشناسد و با سوز نوای او به لحظات ناب الهی نرسیده باشد. به همین بهانه در فرخنده روز میلاد امام حسین (ع) سراغ ایشان رفته ایم:
از اولین روزهایی بگویید که مداحی را شروع کردید؟
من در محله خیابان تبریز به دنیا آمده ام. محله ی خیابان تبریز قطب جلسات مذهبی تبریز و از جمله مناطقی بود که حرکاتش در شهر بخصوص در زمان مشروطه، تاثیرگذار بود. خانواده ما نسبتا مذهبی و پدرم نیز عضو هیئت قدیمی عجم میرچوپان و پایه ثابت هیئت زینبیه بود. من اولین فرزند خانواده هستم و دو برادر و دو خواهر دارم. با توجه به هیئتی بودن پدرم، پای من نیز از ۴ سالگی به هیئت باز شد. آن زمان سنت خوبی در تبریز وجود داشت (که امروزه این سنت در هیئت ها کمرنگ شده است) و آن این بود که روزهای جمعه قبل از نماز صبح زیارت عاشورا خوانده می شد و پس از آن نماز جماعت اقامه و بعد از نماز دعای توسل شروع می شد. بین صبحانه و جلسه ی روخوانی قرآن، آموزش حمد و سوره و احکام ابتدایی را به صورت عملی داشتیم. حدود سی چهل و گاه هفتاد نفر در آن جلسات شرکت می کردند.
آن جلسات برای من سنگین بود و من هر پنجشنبه شب دعا می کردم که ای کاش پدرم برنامه فردا را فراموش کند، اما پدر من یک فرد نظامی و منضبط بود و هیچ وقت جلسات فراموشش نمی شد. با این حال جلسات خسته کننده نبود چون بزرگان فوت و فن اداره جلسات را خوب می دانستند و به گونه ای برنامه ریزی می کردند که کودکان و سنین پایین تر خسته نشوند.
از جلسات قرآن به روضه خوانی رسیدم
من صدای نسبتا خوبی داشتم و حمد و سوره را با لحنی شبیه به ترتیل می خواندم. مدیر جلسات یک روحانی به نام کوچه باغی بود که به قفل گر معروف شده بود (وی قفل هایی را در یک سبد می ریخت و در کوچه ها و خیابان ها می فروخت و با درآمد ناچیز آن در حوزه تحصیل می کرد. او انسان بسیار بزرگواری است که من روحانی مثل او کمتر دیده ام.) لذا مدیر جلسه به من می گفت که بعد از همه در آخر حمد و سوره را با لحن بخوانم. درواقع در آن جلسات صدای من شناسایی شد و در زمینه آموزش قرآن نیز به صورت جدی تر وارد شدم. بعد از آن به صورت حرفه ای قرآن می خواندم و در مسابقات قرآن نیز میه موفق ظاهر می شدم.
توصیه ام به مداحان تحصیل در زمینه قرآن است
مداح باید قرآن را یاد بگیرد. به مداحان دیگر نیز توصیه می کنم حتما این امر را جدی بگیرند چون هرچقدر بیشتر قرآن بدانند در مداحی نیز موفق تر خواهند بود. البته یکی از شرایط پذیرش در کلاس های مداحی، آزمون قرآن است و اگر کسی به قرآن وارد نباشد او را به کلاس های آموزش قرآن (ترجمه، قرائت، مفاهیم و ...) معرفی می کنیم. در همین جلسات بود که در روز ولادت امام حسین(ع) از من خواستند که بعد از اتمام جلسه ی قرآن، شعر مشخصی را بخوانم. آن زمان هشت ساله بودم که اولین شعر (تلفیقی از فارسی و عربی) را در ولادت حضرت سیدالشهدا(ع) خواندم. البته یک هفته قبل از ان من آن شعر را تمرین و در مورد مضامین و مفاهیم آن پرس و جو کرده بودم. هنگام خواندن شعر، جملات عربی امام(ع) در روز عاشورا را نیز خوانده و با موج تشویق های حاضرین روبرو شدم. از آن پس در کنار قرآن شعر نیز می خواندم.
در روزهای اول شعر خوانی و مداحی تان اضطراب هم داشتید؟
من اکنون هم اضطراب دارم. من تا به امروز ۴۹ سال سابقه ی مداحی دارم و در مجالس بزرگ و کوچک زیادی اجرا کرده ام اما باز هم اضطراب دارم و از این جهت نیز خداوند را شاکرم چرا که اضطراب باعث می شود حواس من جمع تر باشد. در کودکی تشویق بزرگان اضطراب مرا به حداقل رسانده بود.
حاج مهدی از محضر چه کسانی در آموزش مداحی بهره بردید؟
من استاد مشخصی نداشتم و نزد فرد خاصی آموزش ندیده ام. با توجه به استعدادی که داشتم از هرکسی چیزی یاد گرفته ام. در واقع از یک جهت همه استاد من هستند اما از این جهت که تحت آموزش کسی بوده باشم، استادی نداشتم.
با دیدن اجرای مداحان بزرگ، تجربه آموختم
در سیزده سالگی، چهار سال به طور مداوم در موکب عزادارن تبریز شرکت کرده ام که از نظر کیفیت بهترین هیئت تبریز به شمار می رفت. از این طریق من با دیدن مداح های بزرگ و اجرای آن ها، کسب فن و تجربه نمودم. البته ناگفته نماند که من استاد اخلاق داشتم که ایشان دایی من اکبر رضاپور بود و باعث شد من به نوحه خوانی سوق پیدا کنم. دایی من با مرحوم حسین روزگار هم ردیف بود و هر دو مداح بزرگ تبریز محسوب می شدند. من تازه در خط مداحی افتاده بودم اما آن سال ها مثل امروز امکانات کافی مثل کتاب شعر و ... وجود نداشت. فقط در کافه نوحه خوانان آقایی بود بنام کاتب عمو که نسخه ای از شعر نو را می نوشت و می فروخت و برای من در آن زمان تهیه ی نوحه به این نحو نبود.
همیشه سعی کرده ام حرفی تازه برای گفتن داشته باشم
من از همان اول همیشه سعی می کردم در مجالس شعر تازه و غیر تکراری خوب بخوانم. اگر توجه کرده باشید حضرت آقا نیز یک بار به این موضوع اشاره و تذکری دادند؛ ایشان فرمودند در قدیم بین مداحان سنت خوبی وجود داشت که شعر را از حفظ می خواندند اما الحمدلله الان آن را کنار گذاشته و هر کس از روی یک کاغذ می خواند. اما رهبر در ادامه این کار را نیز به صورت نسبی تایید کردند و گفتند اشکالی ندارد، از روی کاغذ خواندن هم نشان از مستند بودن شعر است.
من به خاطر استفاده از شعر و کتاب های دایی ام به او نزدیکتر شدم و رابطه ی بیشتری با وی برقرار کردم.
یک بار از مادرم خواهش کردم که مرا به خانه دایی ببرد؛ هدفم نیز فقط این بود که از کتاب های دایی شعرهایی را رونوشت کنم. من بدون اجازه ی دایی به دفترها و کتاب هایش دست نمی زدم لذا همیشه زمانی به خانه شان می رفتیم که خودش نیز در منزل باشد.
یک سنت پسندیده
یکی از خصوصیات اخلاقی آقای رضاپور (دایی ام) این بود که وقتی به خانه شان می رسیدیم، در اولین سوال از ما می پرسید: شب را خانه ی ما می مانید و یا می روید؟ اگر مادرم می گفت نه نمی مانیم؛ مهدی را آورده ام که چند خط نوحه بنویسد. دایی هم می گفت پسرجان زود بنویس تا بروید.
اما اگر مادرم گفت: نه می مانیم؛ خیلی سریع دفترش را از طاقچه برمی داشت و عین هیئت شروع به مداحی می کرد! می گفت اگر برای احوال پرسی آمده اید؛ ما احوال پرسی کردیم و اگر کار دیگری با من ندارید، بلند شوید بروید و گرنه ممکن است مرتکب غیبت شویم! اما اگر نمی خواهید بروید و اگر می خواهید خانه ما بمانید، بهتر از همه ذکر یاد اهل بیت(علیهم السلام) است. لذا من همیشه او را استاد اخلاق خود می دانسته و می دانم.
من همراه با قرآن به مداحی و نوحه خوانی نیز مشغول شدم اما بعدها دیدم که از عهده ی هر دو برنمی آیم چرا که آیات اول را به ترتیل می خواندم اما بعد از تلاوت چند آیه می دیدم که لحن من ناهماهنگ شده است و قرآن را با آهنگ نوحه می خوانم! فلذا مداحی را ادامه دادم.
برای اولین بار در چند سالگی به صورت رسمی در یک مراسم، مداحی کردید؟
وقتی سوم ابتدایی را می خواندم در مدرسه مداحی کردم. بعد از آن که از محله خیابان اسباب کشی کرده و به چرنداب رفتیم. آنجا هیئتی به نام هیئت ائمه اطهار علیهم السلام بود که من در ۱۱ سالگی به آن هیئت می رفتم اما بعدا در ۱۲ سالگی خودم یک هیئت به نام "صغیران چهارده معصوم علیهم السلام" ایجاد و آنجا مداحی را شروع کردم. البته از لحاظ سنی بزرگترین فرد هیئت من بودم و بقیه همه از من کوچکتر بودند.
از آن زمان تا به حال من خودم هیئت دارم. اکنون نیز افتخار خدمتگزاری در دو هیئت بزرگ شهر تبریز را دارم.
چه نگاهی نسبت به هیئت ها دارید؟
من هیئت را به چشم حرم می بینم و این برگرفته از فرمایشات ائمه معصومین علیهم السلام است. زیرا در مجلس و محفلی که فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام ذکر و امر ایشان احیاء شود، آنجا به منزله ی حرم است. هرجا که قرآن تلاوت شود و هر جا که ذکر اهل بیت علیهم السلام باشد، آنجا محل هبوط ملائک است لذا هیئت برای من مقدس است و من هرگز بدون وضو شروع به نوحه خوانی نمی کنم.
برای مداحی هایم حتما وضو می گیرم
در واقع حتی اگر وضو هم داشته باشم به نیت نوحه ای که قرار است بخوانم وضو می گیرم. در این مورد باز هم اشاره ای به آموزش های استاد اخلاقم که سه مطلب اخلاقی به من یاد داده است: ۱. بدون وضو نوحه نخوانم ۲. نوحه را فقط برای خود معصوم (ع) بخوانم نه اهل مجلس ۳. وقتی میکروفن را به دست می گیری اگر در خود توانایی اداره ی ادامه مجلس را دیدی، شروع به نوحه خوانی کن وگرنه دیگر ادامه نده چرا که امام(ع) نه راضی به خراب شدن مجلس است و نه راضی به خراب شدن تو.
به نظر شما نقش هیئت ها در انتقال ارزش های دینی و مذهبی و معارف الهی چگونه است و تا چه اندازه در این زمینه موثر بوده است؟
طبق فرمایش رهبر معظم، کمتر رسانه ای به اندازه هیئت می تواند در انتقال مفاهیم و ارزش های اسلامی تاثیرگذار باشد. باید بگویم دلیل شکل گیری هیئت ها از همان ابتدا، یادگیری مفاهیم دینی و انتقال آن بوده است اما امروز متاسفانه هیئت ها نوحه محور و مداح محور شده اند و من این را جزو آفت های هیئت ها می دانم. متاسفانه اوضاع طوری شده است که تلاوت قرآن و منبر و ... را مقدمه ای برای مداحی می دانند و درواقع می خواهند مجلس را از این طریق صرفا برای مداحی آماده کنند! این آفت است. خواسته یا ناخواسته این روال در همه ی هیئت ها وجود دارد. به نظر من فلسفه ی وجود هیئت این است که از جایگاه والای امام حسین(ع) و سایر ائمه علیهم السلام و همچنین از غلیان احساسات مردم استفاده کرده و مفاهیم و ارزش های دین و مذهب خود را یاد بگیریم.
با توجه به تجربه ی چندین ساله ای که دارید، بفرمایید آیا هیئت های امروز نیز مثل قدیم می توانند در انتقال ارزش ها موثر باشند؟
ما به عنوان نسل دوم، حلقه ی اتصال بین نسل اول و نسل سوم هستیم. انتقال تجربیات مثبت نسل اول به نسل سوم، برای من که از نسل دوم هستم یک توفیق به حساب می آید اما در عین حال کار مرا سخت تر نیز می کند. در سازمان تبلیغات تشکیلاتی به نام شورای هیات مذهبی و کانون مداحان داریم که آنجا یکی از وظایف آنها دادن مجوز به هیئت های تازه تشکیل یافته است. یعنی اگر قرار باشد هیئتی تشکیل یابد، باید مجوز بگیرد (البته در این مورد اهرم های فشار و کنترل وجود ندارد و گاه می بینیم هیئت هایی تشکیل یافته اند، بدون اینکه مجوز گرفته باشند).
در هیئت ها به جوانان میدان نمی دهند
گاه چند نفر از جوانان آمده و می گویند ما قصد تشکیل هیئت داریم. ابتدا هیئت های منطقه شان را نام برده و می گویم که به جای تشکیل هیئت جدید، عضو همان هیئت های موجود باشند. ابتدا برخی دلایل دهن پر کن و محکمه پسند که فی نفسه خوب هستند ارائه می کنند، اما بعد از اینکه قدری از ان ها حرف کشیدیم، می گویند در هیئت های موجود به ما جوانان میدان نمی دهند. جوانان پرشور تر و بادغدغه تر هستند. اما نسل سنتی هیئت ها هنوز این واقعیت را نپذیرفته است. درحالی که من همیشه به ایشان می گویم که جوانان را تشویق و ترغیب و به هیئت جذب کنید و به آنان میدان بدهید.
در گذشته سطح معنویت و پایبندی به مسائل اخلاقی بیشتر بود. البته دلیل این تغییر منفی صرفا به اداره کنندگان هیات ها مربوط و مختص هیئت ها نیست بلکه در تمامی اقشار جامعه این امر واقعیت دارد، که شاید ناشی از پیشرفت تکنولوژی و استفاده نادرست از آن و دسترسی آسان به همه ی اطلاعات، بدون توجه به مثبت و منفی بودن آن، است. البته بهتر است اعتراف کنیم که متاسفانه ما نیز در جلساتمان نمی توانیم طبق طبع مخاطبان مطلب ارائه کنیم.
من یک بار به یکی از علما عرض کردم که جمع کردن ۵۰۰ نفر جوان در مسجد، آن هم در عصر کنونی و در روز جمعه که روز تفریح و فراغت آنان است، کار خیلی بزرگ و سختی است. اما من این کار را انجام داده ام و همه ی لوازم و امکانات را نیز فراهم ساخته ام؛ شما نیز طبق باب میل خودتان روحانی شده اید نه به اجبار کس دیگر؛ پس بیا و به این جمعیت جوان، دین را انتقال بده و مفاهیم مذهب شیعه را یادشان بدهید.
بنابراین باید گفت اگر امروز، هیئت ها چنان که باید تاثیر گذار نیستند، به این دلیل است که ما کم کاری می کنیم و در انتخاب مطالب و ارائه ی آن، مخاطبمان را در نظر نمی گیریم.
از فرهنگ غنی شیعه غافل شده ایم
قبل از انقلاب در ارتش خدمت میکردم و به طور مستند همه چیز را با چشم خودم دیده ام و کاملا درک می کنم که انقلاب چه چیزهایی برای ما به ارمغان آورده است.در زمان دفاع مقدس من نظامی بودم و در شروع جنگ به آن صورت تسلیحات هم نداشتیم. دشمن نیز تا دندان مسلح و تحت حمایت دنیا قرار داشت. ولی با این حال ما پیروز شدیم زیرا ما فرهنگی مثل فرهنگ شهادت و فرهنگ شیعی داشتیم. امروز نیز اگر این فرهنگ را تبلیغ کنیم و مفاهیم شیعی را در جوانانمان نهادینه کنیم، بزرگتر از آمریکا هم نمی تواند از سد این فرهنگ عبور کند. اشتباه ما این است که از ارزش های خود غافل شده ایم و به صورت ناخواسته دشمن را در نظر جوانانمان بزرگ جلوه می دهیم. ما باید با جوانان تعامل داشته باشیم. گاه بعد از مراسم ها برخی جوانان سوالاتی از من می پرسند که شاید هم بی ربط باشد؛ اما من جواب می دهم و به بهانه آن با جوان حرف می زنم هرچند که در آخر مراسم ها من معمولا خیلی خسته هستم. متاسفانه سخنرانان ما مطلب باب میل جوان را ارائه نمی کنند و تعامل و ارتباط با جوانان را ندارند و این خوب نیست. روحانیت در دین و نظام و انقلاب ما در محوریت قرار دارد و امام خمینی(ره) نیز می فرماید کشور بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است.
در اختلاف فکری موجود در هیئت ها، شما یک شخصیت فراجناحی به شمار می روید؛ آیا شما سابقه ی تقابل با تفکرات مختلف را دارید؟
اکنون نیز تقابل مذکور وجود دارد اما شکل آن فرق کرده است. شهید بهشتی در جمله ای فرمود: جاذبه در حد اعلی خود و دافعه در حد ضرورت، از ویژگی های خط امام است. به نظر من این ویژگی نه تنها ویژگی خط امام بلکه ویژگی دین اسلام است. زمانی مدل فرق می کرد و بنا بر نیاز دافعه زیاد بود. من حال نیز با برخی تقابل دارم و اگر مداحی را ببینم که نوحه ای ناشایست می خواند، حتما به او تذکر می دهم. اما در تذکر دادن نحوه ی برخورد و نوع گفتار مهم است. در کلاس هایمان ۱۹ سرفصل را تدریس می کنیم که از این میان مهمترین آن ها اخلاق مداحی است. در استان و شهر ما، در اوایل انقلاب، اختلاف مراجع مطرح شد که هنوز هم اثرات آن، مخصوصا در هیئت ها، از بین نرفته است و متاسفانه هیئت ها خود به خود به دو دسته انقلابی و ضد انقلابی تقسیم شده اند. من از زمان جنگ تلاش خود را شروع کرده ام که این دودستگی را به حداقل برسانم که تاحدی نیز به نتیجه مطلوب رسیده ام. با این حال خود به خود تقابل به وجود می آید.
چرا رابطه صمیمی و عاطفی در بین مداحان کمتر به چشم میخورد؟
مجموعه ی هیئت (که متشکل از مداح، سخنران و خادمان هیئت است) مجموعه ی مقدسی است. می فرمایند هرکس برای امام حسین(ع) اندازه ی بال مگسی اشک بریزد، بهشت بر او واجب می شود. وقتی یک مجموعه ای از چنین بعد معنوی برخوردار می شود، شیطان و حالات شیطانی در کمین است. شیطان در می خانه کاری ندارد چون کسی که شرب خمر می کند خود شیطان است و نیازی به وسوسه ی شیطان ندارد بلکه شیطان در تلاش است که مومنین را از راه به در کند. ما مداحان و از همه بیشتر خود من، در زمینه ی تهذیب و تزکیه نفس تلاش نکرده ایم و همین، عامل عمده ی همه ی مشکلات ماست. من معمولا برای مبارزه با این نقص دست روی دست نگذاشته ام و اقداماتی هم معمولا انجام می دهم. حتی خیلی از شعر ها و موقعیت های مداحی را به کسانی سپرده ام که هیچ کس دیگر به آن ها میدان نمی دهد. البته ناگفته نماند که حسد یک معضل اخلاقی است که در هر کسی می تواند بروز کند و مختص نوحه خوان نیست. با این همه مستمع باید به دنبال هدف باشد نه شخص و به گفته ی نوحه خوان توجه کند نه گوینده و خود مداح. اما متاسفانه مردم بیشتر به جای نوحه، نوحه خوان را دوست دارند.
تا به حال قمه زده اید؟
به هیچ وجه این کار را نکرده و نمی کنم. ۱۲ یا ۱۳ ساله بودم که روز عاشورا عزاداری هیئت، به پایان رسید. به من گفتند که در حیاط پشتی عده ای می خواهند بر سر خود قمه بزنند، اما نوحه خوان ندارند؛ اگر ممکن است شما برایشان نوحه بخوانید. برای اولین بار شاهد این اتفاق بودم. به حیاط رفتم و دیدم دسته ی کوچکی تشکیل داده اند و چهار نفر سفید پوش و قمه به دست ایستاده اند. به محض اینکه من نوحه را شروع کردم، فرد قمه به دستی که روبروی من ایستاده بود، قمه را بر سر خود زد! خونش بر روی من نیز پاشید! چنان ترسیدم که از هوش رفتم. دیگر ندانستم چه شد تا اینکه دیدم مرا به منزل آورده و سعی می کنند که بیدارم کنند. از آن روز به بعد اصلا در چنان فضاهایی قرار نگرفته ام.
از حضرت علامه امینی (ره) در مورد قمه پرسیدند که آیا حرام است یا خیر؛ ایشان فرمودند چون این کار مقدمه دارد، حرام است. منظور از مقدمه این است که شما با قصد قبلی زخم زدن بر سرتان، قمه تهیه می کنید. اما اگر بدون قصد قبلی در مجلس عزا حاضر شوید و به قدری تحت تاثیر فضای معنوی مجلس قرار بگیرید که از خود بی خود شوید و در حالت از خود بی خودی سر خود را به دیوار بکوبید، من هم التماس دعا دارم.
علاوه بر قمه زنی، در قدیم رسم شده بود و مردم در عزاداری عاشورا خود را روی زمین می کشیدند(کشیدن صورت بر زمین حرم که منجر به زخمی شدن و جاری شدن خون می شود)! این کار به قدری مرسوم شده بود که حتی یک بار هیئت خود ما نیز این کار را انجام داد؛ من نگران بودم لذا در مورد حکم این عمل از امام خمینی(ره) استفتاء کردم و ایشان در جواب بنده نوشتند: عزاداری سنتی برای سید مظلومان(ع) مستحب است. من با این سخن امام با خود گفتم پس کشیدن خود بر روی زمین ثواب هم دارد. اما برای اطمینان بیشتر فتوای امام را نزد آیت الله ملکوتی بردم تا آن را برای من تفسیر کند. حاج آقا به محض خواندن فتوا گفتند، آقا اجازه برای کشیدن خود بر روی زمین نداده اند. گفتم پس چرا نوشته اند مستحب است؟! گفت شما باید به کلمه سنتی توجه کنید! عزاداری سنتی عبارت از زنجیرزنی و سینه زنی تا حدی است که آسیبی به بدن نرسد. کشیدن خود و صورت بر روی زمین جزء عزاداری های سنتی نیست.
اشعار شما را چه کسی می سراید؟ سبک مداحی تان چیست؟
سیستم مداحی یک مقوله ی فنی و تخصصی است و خود به خود از سبک سنتی خارج شده است. از طرفی باتوجه به سطح بالای آگاهی مخاطب، ما نیز باید به روز باشیم و در انتخابمان به نحوی عمل کنیم که بتوانیم ارتباط سازنده با مخاطب خود برقرار کنیم.
شعر نیز در بحث مداحی اهمیت زیادی دارد. متاسفانه گاه مخاطبان گرفتار تعصب کور می شوند؛ یعنی به خاطر علاقه ای که به مداح دارند، به مضمون شعر توجه نمی کنند و درستی یا نادرستی آن را مورد بررسی قرار نمی دهند.
خودم اصلا شعر نسروده ام و به شاعر خاصی هم مقید نیستم. من از اشعار خوب هر شاعری استفاده می کنم.البته ناگفته نماند که شعر خوب هم دارای معیارهایی است که بر اساس آن معیارها من شعر را انتخاب می کنم. اما اگر بخواهم به عنوان نمونه از شعرایی نام ببرم، به آقای عابد، آقای زینی و زینی زاده، آقای کلامی و ... اشاره می کنم. غزلهایم را معمولا از بین اشعار آقای عابد، نوحه هایم را از اشعار آقای زینی و زینی زاده، و بیت های مقدماتی را از اشعار آقای کلامی که شعرهایش به روز هستند، انتخاب می کنم. آقای کلامی برای مناسبت های مختلف شعر گفته اند. مثلا اگر در روز شهادت شهید مطهری، به مجلسی بروم در میان روضه و مداحی، شعری از استاد کلامی را نیز در رابطه با شهید مطهری نیز می خوانم تا مستمع از یک سو بداند که مداح باید به مناسبت های روز هم توجه کند.
جالب است بدانید اصل زمان یکی از اصول مداحی است و باید در وقت مقرر مداحی را آغاز کرده و در زمان تعیین شده نیز به پایان برسانیم. از بعد دیگر به مناسبت های زمانی نیز باید توجه شود. مثلا در روز شهادت حضرت زهرا(س) مجلس را نباید با روضه ی امام حسین(ع) شروع کرد. حال اگر می بینید در روضه و مداحی حضرت زهرا(س) از امیرالمومنین(ع) نیز گفته می شود؛ اولا این اتفاق به ندرت رخ می دهد و دوما کاملا اتفاقی از مناسبت اصلی خارج می شود. از طرفی حتی اگر قرار باشد مداحی از مناسبت خارج شود، باز هم باید به مناسبت مربوطه اشاره شود. برای مثال کودکی را برای شفا گرفتن می آورند و من از حضرت رقیه(س) می خوانم؛ اما در کنار آن به این موضوع هم اشاره می کنم که در ایام فاطمیه قرار داریم. ناگفته نماند که این عوض شدن ردیف از مناسبت یا بر اثر عوامل جانبی است و یا هدایت شده از طرف ائمه اطهار علیهم السلام. در واقع ما تصمیم گیرنده نیستیم و به همین دلیل است که هرگاه از من می پرسند در مراسم از چه خواهی خواند، من می گویم طبق مناسبت شروع خواهم کرد اما از ادامه خبر ندارم.
با کدام یک از ائمه اطهار علیهم السلام بیشتر مانوس هستید؟
عقیده ی شیعه نسبت به ائمه ی معصومین علیهم السلام باید واحد باشد چون آن بزرگان هیچ فرقی باهم ندارد و مثل یک روح در ۱۴ تن هستند. اما معمولا افراد با برخی از ائمه علیهم السلام انس بیشتری می گیرند. من نیز به حضرت زهرا(س) بیشتر توسل می کنم و با ایشان خیلی مانوس هستم. در مجالس و روضه ی حضرت زهرا(س) حال من جور دیگری است و حضرت زهرا(س) تاثیر عجیبی بر من دارند.
به نظر شما کدام یک از ائمه معصومین علیهم السلام در جامعه ی ما مظلوم هستند؟
باید ما به تمام ولادت ها و شهادت های ائمه (ع) هیئت و مراسم داشته باشیم که متاسفانه بعضی ها کمرنگ شده و یا اصلا مراسمی برایش نیست.
نظرتان در مورد ادامه عزاداری ها بعد از شام غریبان چیست؟
ما در هیئت خودمان به طور مداوم مراسم برگزار می کنیم. خیلی ها فقط تا ظهر روز عاشورا عزاداری می کنند و بعد از آن تا محرم سال بعد همه چیز متوقف می شود. اما باید گفت تعدد مجالس و مراسم عزاداری در محرم نیز خود به خود اتفاق نمی افتد بلکه عنایت ویژه ی خود اهل بیت است تا عاشورا زنده بماند. اگر این عزاداری های پر رنگ بعد از عاشورا نیز ادامه داشته باشد، موضوع یک حالت عادی و روزمره به خود می گیرد. در حالی که اکنون چنین نیست و عاشورا برای مردم ما یک روز و دهه محرم دهه ی خیلی خاص است. با این همه بعد از عاشورا و شام غریبان نیز مراسماتی درهیئت های مختلف و در جاهای مختلف برگزار می شود.
چرا درجلسات، مکرر تاکید میکنید که عامل اصلی حضور در مجالس امام حسین(ع)، لقمه ی حلال و شیر حلال از طرف خانواده تان است؟ در حالی که شاید بعضی ها از خانواده ی معتقد به مسائل حلال و حرام برخوردار نبوده، ولی خودشان هیئتی و مذهبی و معتقد باشند .
اولا وظیفه ی دینی و شرعی ما این است که به همه چیز نگاه مثبت داشته باشیم و حتی زمانی هم که به حرام بودن لقمه ی کسی یقین کردیم، بازهم اجازه ابراز و اظهار نظر نداریم (زیرا حفظ آبروی مومن برای مسلمان از اوجب واجبات به شمار می رود) مگر اینکه عکس آن ثابت شود که آن هم شرایط خیلی سختی دارد و معمولا اثبات میسر نیست. من طبق وظیفه ی شرعی خود، همیشه نسبت به همه ی مستمعین مجلس، دید مثبت دارم و همه شان را حلال خور می دانم. دوما من از طرح این قضیه در جهت احترام به پدر و مادر بهره می گیرم تا به این نتیجه برسم که حتی اگر یک جوان شیر حلال هم نخورده باشد، باز این امر توجه داشته باشد. به نظر من بزرگترین مشکل ما این است که در جامعه ما فرزندان با والدین خود ارتباط معنوی ندارند و با همدیگر رفیق نیستند. لذا همواره سعی دارم حداقل مستمع خود را با پدر و مادرش آشتی بدهم.
برخی تصور می کنند که شغل شما مداحی است. اگر امکان دارد بفرمایید شغل شما چیست؟
مداحی به هیچ وجه شغل نیست و کسانی که مداحی را برای شغل قرار داده اند، بزرگترین اشتباه زندگیشان را مرتکب شده اند. من تا به حال در قبال مداحی پولی دریافت نکرده ام. البته گاه برخی از روی محبت هدایایی به ما داده اند، اما هرگز برای مداحی، دستمزدی تعیین و دریافت نکرده ام و با هدف دریافت مزد، به مجلسی نرفته ام. در مراسم مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی مرا به قم دعوت کردند. این برای من یک امتیاز بود که در قم برای چنین شخصیتی مداحی بخوانم. همه ی مستمعین روحانی بودند و همه ی مراجع قم نیز در مراسم حضور داشتند. همان طور که می دانید روحانیون در این موضوعات خیلی اطلاعات دارند و خیلی نیز دقیق هستند، لذا خواندن در این جور مجلس خیلی سخت است اما به لطف خدا مجلس، حال خوبی پیدا کرد و پس از اتمام مجلس، پسر مرحوم میرزا جواد تبریزی با تشکر فراوان به من گفت حاج آقا عبایی دارند؛ من آن را به شما خواهم داد. من هم به ایشان گفتم، هنگامی که از تبریز قصد قم کردم اصلا نیت دریافت چیزی را نداشتم. لکن چون خودتان این هدیه را به من می دهید، پس من عبا را قبول می کنم. آشیخ جعفر تبریزی می گفت که ایشان با این عبا چهل سال تهجّد کرده اند. این عبا برای من از نظر معنوی میلیاردها می ارزد.
من نظامی بودم واکنون هم بازنشسته شده ام. علاوه بر آن من در بازار مغازه دارم و از سال ۷۷ در بازار مشغول فرش فروشی هستم. من از این طریق امرار معاش می کنم و در قبال مداحی مزد دریافت نمی کنم که مزد مداحی را فقط خدا و اهل بیت علیهم السلام می توانند بدهند. ازین بابت ائمه (ع) آنقدر حق به گردن ما دارند که تا آخر عمر هم نوکری کنیم باز هم حق مطلب ادا نخواهد شد.
و اما حرف آخر
امروز مساله های موجود در امر مداحی ناشی از خلاء های معنوی است. قبح خیلی از رفتارهای قبیح از بین رفته است. مثلا غیبت کردن، برای خیلی ها عادی شده است، در حالی که من در یک حدیث دیدم که نوشته بود،هر کسی، هر غیبتی که کند، در اثر هر غیبت چهل روز اعمال خیرش ثبت نمی شود. لذا به مسائل اخلاقی مخصوصا کنترل سخن دقت فراوانی باید کرد.
در این میان برخی طلایه دار این عرصه اند. کسانی همچون حاج فیروز زیرک کار و حاج مهدی خادم آذریان که با نوای حسینی خود این شور و عشق را در جانها به اوج می رسانند.
در آذربایجان و ایران کمتر کسی هست که حاج مهدی را نشناسد و با سوز نوای او به لحظات ناب الهی نرسیده باشد. به همین بهانه در فرخنده روز میلاد امام حسین (ع) سراغ ایشان رفته ایم:
از اولین روزهایی بگویید که مداحی را شروع کردید؟
من در محله خیابان تبریز به دنیا آمده ام. محله ی خیابان تبریز قطب جلسات مذهبی تبریز و از جمله مناطقی بود که حرکاتش در شهر بخصوص در زمان مشروطه، تاثیرگذار بود. خانواده ما نسبتا مذهبی و پدرم نیز عضو هیئت قدیمی عجم میرچوپان و پایه ثابت هیئت زینبیه بود. من اولین فرزند خانواده هستم و دو برادر و دو خواهر دارم. با توجه به هیئتی بودن پدرم، پای من نیز از ۴ سالگی به هیئت باز شد. آن زمان سنت خوبی در تبریز وجود داشت (که امروزه این سنت در هیئت ها کمرنگ شده است) و آن این بود که روزهای جمعه قبل از نماز صبح زیارت عاشورا خوانده می شد و پس از آن نماز جماعت اقامه و بعد از نماز دعای توسل شروع می شد. بین صبحانه و جلسه ی روخوانی قرآن، آموزش حمد و سوره و احکام ابتدایی را به صورت عملی داشتیم. حدود سی چهل و گاه هفتاد نفر در آن جلسات شرکت می کردند.
آن جلسات برای من سنگین بود و من هر پنجشنبه شب دعا می کردم که ای کاش پدرم برنامه فردا را فراموش کند، اما پدر من یک فرد نظامی و منضبط بود و هیچ وقت جلسات فراموشش نمی شد. با این حال جلسات خسته کننده نبود چون بزرگان فوت و فن اداره جلسات را خوب می دانستند و به گونه ای برنامه ریزی می کردند که کودکان و سنین پایین تر خسته نشوند.
از جلسات قرآن به روضه خوانی رسیدم
من صدای نسبتا خوبی داشتم و حمد و سوره را با لحنی شبیه به ترتیل می خواندم. مدیر جلسات یک روحانی به نام کوچه باغی بود که به قفل گر معروف شده بود (وی قفل هایی را در یک سبد می ریخت و در کوچه ها و خیابان ها می فروخت و با درآمد ناچیز آن در حوزه تحصیل می کرد. او انسان بسیار بزرگواری است که من روحانی مثل او کمتر دیده ام.) لذا مدیر جلسه به من می گفت که بعد از همه در آخر حمد و سوره را با لحن بخوانم. درواقع در آن جلسات صدای من شناسایی شد و در زمینه آموزش قرآن نیز به صورت جدی تر وارد شدم. بعد از آن به صورت حرفه ای قرآن می خواندم و در مسابقات قرآن نیز میه موفق ظاهر می شدم.
توصیه ام به مداحان تحصیل در زمینه قرآن است
مداح باید قرآن را یاد بگیرد. به مداحان دیگر نیز توصیه می کنم حتما این امر را جدی بگیرند چون هرچقدر بیشتر قرآن بدانند در مداحی نیز موفق تر خواهند بود. البته یکی از شرایط پذیرش در کلاس های مداحی، آزمون قرآن است و اگر کسی به قرآن وارد نباشد او را به کلاس های آموزش قرآن (ترجمه، قرائت، مفاهیم و ...) معرفی می کنیم. در همین جلسات بود که در روز ولادت امام حسین(ع) از من خواستند که بعد از اتمام جلسه ی قرآن، شعر مشخصی را بخوانم. آن زمان هشت ساله بودم که اولین شعر (تلفیقی از فارسی و عربی) را در ولادت حضرت سیدالشهدا(ع) خواندم. البته یک هفته قبل از ان من آن شعر را تمرین و در مورد مضامین و مفاهیم آن پرس و جو کرده بودم. هنگام خواندن شعر، جملات عربی امام(ع) در روز عاشورا را نیز خوانده و با موج تشویق های حاضرین روبرو شدم. از آن پس در کنار قرآن شعر نیز می خواندم.
در روزهای اول شعر خوانی و مداحی تان اضطراب هم داشتید؟
من اکنون هم اضطراب دارم. من تا به امروز ۴۹ سال سابقه ی مداحی دارم و در مجالس بزرگ و کوچک زیادی اجرا کرده ام اما باز هم اضطراب دارم و از این جهت نیز خداوند را شاکرم چرا که اضطراب باعث می شود حواس من جمع تر باشد. در کودکی تشویق بزرگان اضطراب مرا به حداقل رسانده بود.
حاج مهدی از محضر چه کسانی در آموزش مداحی بهره بردید؟
من استاد مشخصی نداشتم و نزد فرد خاصی آموزش ندیده ام. با توجه به استعدادی که داشتم از هرکسی چیزی یاد گرفته ام. در واقع از یک جهت همه استاد من هستند اما از این جهت که تحت آموزش کسی بوده باشم، استادی نداشتم.
با دیدن اجرای مداحان بزرگ، تجربه آموختم
در سیزده سالگی، چهار سال به طور مداوم در موکب عزادارن تبریز شرکت کرده ام که از نظر کیفیت بهترین هیئت تبریز به شمار می رفت. از این طریق من با دیدن مداح های بزرگ و اجرای آن ها، کسب فن و تجربه نمودم. البته ناگفته نماند که من استاد اخلاق داشتم که ایشان دایی من اکبر رضاپور بود و باعث شد من به نوحه خوانی سوق پیدا کنم. دایی من با مرحوم حسین روزگار هم ردیف بود و هر دو مداح بزرگ تبریز محسوب می شدند. من تازه در خط مداحی افتاده بودم اما آن سال ها مثل امروز امکانات کافی مثل کتاب شعر و ... وجود نداشت. فقط در کافه نوحه خوانان آقایی بود بنام کاتب عمو که نسخه ای از شعر نو را می نوشت و می فروخت و برای من در آن زمان تهیه ی نوحه به این نحو نبود.
همیشه سعی کرده ام حرفی تازه برای گفتن داشته باشم
من از همان اول همیشه سعی می کردم در مجالس شعر تازه و غیر تکراری خوب بخوانم. اگر توجه کرده باشید حضرت آقا نیز یک بار به این موضوع اشاره و تذکری دادند؛ ایشان فرمودند در قدیم بین مداحان سنت خوبی وجود داشت که شعر را از حفظ می خواندند اما الحمدلله الان آن را کنار گذاشته و هر کس از روی یک کاغذ می خواند. اما رهبر در ادامه این کار را نیز به صورت نسبی تایید کردند و گفتند اشکالی ندارد، از روی کاغذ خواندن هم نشان از مستند بودن شعر است.
من به خاطر استفاده از شعر و کتاب های دایی ام به او نزدیکتر شدم و رابطه ی بیشتری با وی برقرار کردم.
یک بار از مادرم خواهش کردم که مرا به خانه دایی ببرد؛ هدفم نیز فقط این بود که از کتاب های دایی شعرهایی را رونوشت کنم. من بدون اجازه ی دایی به دفترها و کتاب هایش دست نمی زدم لذا همیشه زمانی به خانه شان می رفتیم که خودش نیز در منزل باشد.
یک سنت پسندیده
یکی از خصوصیات اخلاقی آقای رضاپور (دایی ام) این بود که وقتی به خانه شان می رسیدیم، در اولین سوال از ما می پرسید: شب را خانه ی ما می مانید و یا می روید؟ اگر مادرم می گفت نه نمی مانیم؛ مهدی را آورده ام که چند خط نوحه بنویسد. دایی هم می گفت پسرجان زود بنویس تا بروید.
اما اگر مادرم گفت: نه می مانیم؛ خیلی سریع دفترش را از طاقچه برمی داشت و عین هیئت شروع به مداحی می کرد! می گفت اگر برای احوال پرسی آمده اید؛ ما احوال پرسی کردیم و اگر کار دیگری با من ندارید، بلند شوید بروید و گرنه ممکن است مرتکب غیبت شویم! اما اگر نمی خواهید بروید و اگر می خواهید خانه ما بمانید، بهتر از همه ذکر یاد اهل بیت(علیهم السلام) است. لذا من همیشه او را استاد اخلاق خود می دانسته و می دانم.
من همراه با قرآن به مداحی و نوحه خوانی نیز مشغول شدم اما بعدها دیدم که از عهده ی هر دو برنمی آیم چرا که آیات اول را به ترتیل می خواندم اما بعد از تلاوت چند آیه می دیدم که لحن من ناهماهنگ شده است و قرآن را با آهنگ نوحه می خوانم! فلذا مداحی را ادامه دادم.
برای اولین بار در چند سالگی به صورت رسمی در یک مراسم، مداحی کردید؟
وقتی سوم ابتدایی را می خواندم در مدرسه مداحی کردم. بعد از آن که از محله خیابان اسباب کشی کرده و به چرنداب رفتیم. آنجا هیئتی به نام هیئت ائمه اطهار علیهم السلام بود که من در ۱۱ سالگی به آن هیئت می رفتم اما بعدا در ۱۲ سالگی خودم یک هیئت به نام "صغیران چهارده معصوم علیهم السلام" ایجاد و آنجا مداحی را شروع کردم. البته از لحاظ سنی بزرگترین فرد هیئت من بودم و بقیه همه از من کوچکتر بودند.
از آن زمان تا به حال من خودم هیئت دارم. اکنون نیز افتخار خدمتگزاری در دو هیئت بزرگ شهر تبریز را دارم.
چه نگاهی نسبت به هیئت ها دارید؟
من هیئت را به چشم حرم می بینم و این برگرفته از فرمایشات ائمه معصومین علیهم السلام است. زیرا در مجلس و محفلی که فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام ذکر و امر ایشان احیاء شود، آنجا به منزله ی حرم است. هرجا که قرآن تلاوت شود و هر جا که ذکر اهل بیت علیهم السلام باشد، آنجا محل هبوط ملائک است لذا هیئت برای من مقدس است و من هرگز بدون وضو شروع به نوحه خوانی نمی کنم.
برای مداحی هایم حتما وضو می گیرم
در واقع حتی اگر وضو هم داشته باشم به نیت نوحه ای که قرار است بخوانم وضو می گیرم. در این مورد باز هم اشاره ای به آموزش های استاد اخلاقم که سه مطلب اخلاقی به من یاد داده است: ۱. بدون وضو نوحه نخوانم ۲. نوحه را فقط برای خود معصوم (ع) بخوانم نه اهل مجلس ۳. وقتی میکروفن را به دست می گیری اگر در خود توانایی اداره ی ادامه مجلس را دیدی، شروع به نوحه خوانی کن وگرنه دیگر ادامه نده چرا که امام(ع) نه راضی به خراب شدن مجلس است و نه راضی به خراب شدن تو.
به نظر شما نقش هیئت ها در انتقال ارزش های دینی و مذهبی و معارف الهی چگونه است و تا چه اندازه در این زمینه موثر بوده است؟
طبق فرمایش رهبر معظم، کمتر رسانه ای به اندازه هیئت می تواند در انتقال مفاهیم و ارزش های اسلامی تاثیرگذار باشد. باید بگویم دلیل شکل گیری هیئت ها از همان ابتدا، یادگیری مفاهیم دینی و انتقال آن بوده است اما امروز متاسفانه هیئت ها نوحه محور و مداح محور شده اند و من این را جزو آفت های هیئت ها می دانم. متاسفانه اوضاع طوری شده است که تلاوت قرآن و منبر و ... را مقدمه ای برای مداحی می دانند و درواقع می خواهند مجلس را از این طریق صرفا برای مداحی آماده کنند! این آفت است. خواسته یا ناخواسته این روال در همه ی هیئت ها وجود دارد. به نظر من فلسفه ی وجود هیئت این است که از جایگاه والای امام حسین(ع) و سایر ائمه علیهم السلام و همچنین از غلیان احساسات مردم استفاده کرده و مفاهیم و ارزش های دین و مذهب خود را یاد بگیریم.
با توجه به تجربه ی چندین ساله ای که دارید، بفرمایید آیا هیئت های امروز نیز مثل قدیم می توانند در انتقال ارزش ها موثر باشند؟
ما به عنوان نسل دوم، حلقه ی اتصال بین نسل اول و نسل سوم هستیم. انتقال تجربیات مثبت نسل اول به نسل سوم، برای من که از نسل دوم هستم یک توفیق به حساب می آید اما در عین حال کار مرا سخت تر نیز می کند. در سازمان تبلیغات تشکیلاتی به نام شورای هیات مذهبی و کانون مداحان داریم که آنجا یکی از وظایف آنها دادن مجوز به هیئت های تازه تشکیل یافته است. یعنی اگر قرار باشد هیئتی تشکیل یابد، باید مجوز بگیرد (البته در این مورد اهرم های فشار و کنترل وجود ندارد و گاه می بینیم هیئت هایی تشکیل یافته اند، بدون اینکه مجوز گرفته باشند).
در هیئت ها به جوانان میدان نمی دهند
گاه چند نفر از جوانان آمده و می گویند ما قصد تشکیل هیئت داریم. ابتدا هیئت های منطقه شان را نام برده و می گویم که به جای تشکیل هیئت جدید، عضو همان هیئت های موجود باشند. ابتدا برخی دلایل دهن پر کن و محکمه پسند که فی نفسه خوب هستند ارائه می کنند، اما بعد از اینکه قدری از ان ها حرف کشیدیم، می گویند در هیئت های موجود به ما جوانان میدان نمی دهند. جوانان پرشور تر و بادغدغه تر هستند. اما نسل سنتی هیئت ها هنوز این واقعیت را نپذیرفته است. درحالی که من همیشه به ایشان می گویم که جوانان را تشویق و ترغیب و به هیئت جذب کنید و به آنان میدان بدهید.
در گذشته سطح معنویت و پایبندی به مسائل اخلاقی بیشتر بود. البته دلیل این تغییر منفی صرفا به اداره کنندگان هیات ها مربوط و مختص هیئت ها نیست بلکه در تمامی اقشار جامعه این امر واقعیت دارد، که شاید ناشی از پیشرفت تکنولوژی و استفاده نادرست از آن و دسترسی آسان به همه ی اطلاعات، بدون توجه به مثبت و منفی بودن آن، است. البته بهتر است اعتراف کنیم که متاسفانه ما نیز در جلساتمان نمی توانیم طبق طبع مخاطبان مطلب ارائه کنیم.
من یک بار به یکی از علما عرض کردم که جمع کردن ۵۰۰ نفر جوان در مسجد، آن هم در عصر کنونی و در روز جمعه که روز تفریح و فراغت آنان است، کار خیلی بزرگ و سختی است. اما من این کار را انجام داده ام و همه ی لوازم و امکانات را نیز فراهم ساخته ام؛ شما نیز طبق باب میل خودتان روحانی شده اید نه به اجبار کس دیگر؛ پس بیا و به این جمعیت جوان، دین را انتقال بده و مفاهیم مذهب شیعه را یادشان بدهید.
بنابراین باید گفت اگر امروز، هیئت ها چنان که باید تاثیر گذار نیستند، به این دلیل است که ما کم کاری می کنیم و در انتخاب مطالب و ارائه ی آن، مخاطبمان را در نظر نمی گیریم.
از فرهنگ غنی شیعه غافل شده ایم
قبل از انقلاب در ارتش خدمت میکردم و به طور مستند همه چیز را با چشم خودم دیده ام و کاملا درک می کنم که انقلاب چه چیزهایی برای ما به ارمغان آورده است.در زمان دفاع مقدس من نظامی بودم و در شروع جنگ به آن صورت تسلیحات هم نداشتیم. دشمن نیز تا دندان مسلح و تحت حمایت دنیا قرار داشت. ولی با این حال ما پیروز شدیم زیرا ما فرهنگی مثل فرهنگ شهادت و فرهنگ شیعی داشتیم. امروز نیز اگر این فرهنگ را تبلیغ کنیم و مفاهیم شیعی را در جوانانمان نهادینه کنیم، بزرگتر از آمریکا هم نمی تواند از سد این فرهنگ عبور کند. اشتباه ما این است که از ارزش های خود غافل شده ایم و به صورت ناخواسته دشمن را در نظر جوانانمان بزرگ جلوه می دهیم. ما باید با جوانان تعامل داشته باشیم. گاه بعد از مراسم ها برخی جوانان سوالاتی از من می پرسند که شاید هم بی ربط باشد؛ اما من جواب می دهم و به بهانه آن با جوان حرف می زنم هرچند که در آخر مراسم ها من معمولا خیلی خسته هستم. متاسفانه سخنرانان ما مطلب باب میل جوان را ارائه نمی کنند و تعامل و ارتباط با جوانان را ندارند و این خوب نیست. روحانیت در دین و نظام و انقلاب ما در محوریت قرار دارد و امام خمینی(ره) نیز می فرماید کشور بدون روحانیت مثل کشور بدون طبیب است.
در اختلاف فکری موجود در هیئت ها، شما یک شخصیت فراجناحی به شمار می روید؛ آیا شما سابقه ی تقابل با تفکرات مختلف را دارید؟
اکنون نیز تقابل مذکور وجود دارد اما شکل آن فرق کرده است. شهید بهشتی در جمله ای فرمود: جاذبه در حد اعلی خود و دافعه در حد ضرورت، از ویژگی های خط امام است. به نظر من این ویژگی نه تنها ویژگی خط امام بلکه ویژگی دین اسلام است. زمانی مدل فرق می کرد و بنا بر نیاز دافعه زیاد بود. من حال نیز با برخی تقابل دارم و اگر مداحی را ببینم که نوحه ای ناشایست می خواند، حتما به او تذکر می دهم. اما در تذکر دادن نحوه ی برخورد و نوع گفتار مهم است. در کلاس هایمان ۱۹ سرفصل را تدریس می کنیم که از این میان مهمترین آن ها اخلاق مداحی است. در استان و شهر ما، در اوایل انقلاب، اختلاف مراجع مطرح شد که هنوز هم اثرات آن، مخصوصا در هیئت ها، از بین نرفته است و متاسفانه هیئت ها خود به خود به دو دسته انقلابی و ضد انقلابی تقسیم شده اند. من از زمان جنگ تلاش خود را شروع کرده ام که این دودستگی را به حداقل برسانم که تاحدی نیز به نتیجه مطلوب رسیده ام. با این حال خود به خود تقابل به وجود می آید.
چرا رابطه صمیمی و عاطفی در بین مداحان کمتر به چشم میخورد؟
مجموعه ی هیئت (که متشکل از مداح، سخنران و خادمان هیئت است) مجموعه ی مقدسی است. می فرمایند هرکس برای امام حسین(ع) اندازه ی بال مگسی اشک بریزد، بهشت بر او واجب می شود. وقتی یک مجموعه ای از چنین بعد معنوی برخوردار می شود، شیطان و حالات شیطانی در کمین است. شیطان در می خانه کاری ندارد چون کسی که شرب خمر می کند خود شیطان است و نیازی به وسوسه ی شیطان ندارد بلکه شیطان در تلاش است که مومنین را از راه به در کند. ما مداحان و از همه بیشتر خود من، در زمینه ی تهذیب و تزکیه نفس تلاش نکرده ایم و همین، عامل عمده ی همه ی مشکلات ماست. من معمولا برای مبارزه با این نقص دست روی دست نگذاشته ام و اقداماتی هم معمولا انجام می دهم. حتی خیلی از شعر ها و موقعیت های مداحی را به کسانی سپرده ام که هیچ کس دیگر به آن ها میدان نمی دهد. البته ناگفته نماند که حسد یک معضل اخلاقی است که در هر کسی می تواند بروز کند و مختص نوحه خوان نیست. با این همه مستمع باید به دنبال هدف باشد نه شخص و به گفته ی نوحه خوان توجه کند نه گوینده و خود مداح. اما متاسفانه مردم بیشتر به جای نوحه، نوحه خوان را دوست دارند.
تا به حال قمه زده اید؟
به هیچ وجه این کار را نکرده و نمی کنم. ۱۲ یا ۱۳ ساله بودم که روز عاشورا عزاداری هیئت، به پایان رسید. به من گفتند که در حیاط پشتی عده ای می خواهند بر سر خود قمه بزنند، اما نوحه خوان ندارند؛ اگر ممکن است شما برایشان نوحه بخوانید. برای اولین بار شاهد این اتفاق بودم. به حیاط رفتم و دیدم دسته ی کوچکی تشکیل داده اند و چهار نفر سفید پوش و قمه به دست ایستاده اند. به محض اینکه من نوحه را شروع کردم، فرد قمه به دستی که روبروی من ایستاده بود، قمه را بر سر خود زد! خونش بر روی من نیز پاشید! چنان ترسیدم که از هوش رفتم. دیگر ندانستم چه شد تا اینکه دیدم مرا به منزل آورده و سعی می کنند که بیدارم کنند. از آن روز به بعد اصلا در چنان فضاهایی قرار نگرفته ام.
از حضرت علامه امینی (ره) در مورد قمه پرسیدند که آیا حرام است یا خیر؛ ایشان فرمودند چون این کار مقدمه دارد، حرام است. منظور از مقدمه این است که شما با قصد قبلی زخم زدن بر سرتان، قمه تهیه می کنید. اما اگر بدون قصد قبلی در مجلس عزا حاضر شوید و به قدری تحت تاثیر فضای معنوی مجلس قرار بگیرید که از خود بی خود شوید و در حالت از خود بی خودی سر خود را به دیوار بکوبید، من هم التماس دعا دارم.
علاوه بر قمه زنی، در قدیم رسم شده بود و مردم در عزاداری عاشورا خود را روی زمین می کشیدند(کشیدن صورت بر زمین حرم که منجر به زخمی شدن و جاری شدن خون می شود)! این کار به قدری مرسوم شده بود که حتی یک بار هیئت خود ما نیز این کار را انجام داد؛ من نگران بودم لذا در مورد حکم این عمل از امام خمینی(ره) استفتاء کردم و ایشان در جواب بنده نوشتند: عزاداری سنتی برای سید مظلومان(ع) مستحب است. من با این سخن امام با خود گفتم پس کشیدن خود بر روی زمین ثواب هم دارد. اما برای اطمینان بیشتر فتوای امام را نزد آیت الله ملکوتی بردم تا آن را برای من تفسیر کند. حاج آقا به محض خواندن فتوا گفتند، آقا اجازه برای کشیدن خود بر روی زمین نداده اند. گفتم پس چرا نوشته اند مستحب است؟! گفت شما باید به کلمه سنتی توجه کنید! عزاداری سنتی عبارت از زنجیرزنی و سینه زنی تا حدی است که آسیبی به بدن نرسد. کشیدن خود و صورت بر روی زمین جزء عزاداری های سنتی نیست.
اشعار شما را چه کسی می سراید؟ سبک مداحی تان چیست؟
سیستم مداحی یک مقوله ی فنی و تخصصی است و خود به خود از سبک سنتی خارج شده است. از طرفی باتوجه به سطح بالای آگاهی مخاطب، ما نیز باید به روز باشیم و در انتخابمان به نحوی عمل کنیم که بتوانیم ارتباط سازنده با مخاطب خود برقرار کنیم.
شعر نیز در بحث مداحی اهمیت زیادی دارد. متاسفانه گاه مخاطبان گرفتار تعصب کور می شوند؛ یعنی به خاطر علاقه ای که به مداح دارند، به مضمون شعر توجه نمی کنند و درستی یا نادرستی آن را مورد بررسی قرار نمی دهند.
خودم اصلا شعر نسروده ام و به شاعر خاصی هم مقید نیستم. من از اشعار خوب هر شاعری استفاده می کنم.البته ناگفته نماند که شعر خوب هم دارای معیارهایی است که بر اساس آن معیارها من شعر را انتخاب می کنم. اما اگر بخواهم به عنوان نمونه از شعرایی نام ببرم، به آقای عابد، آقای زینی و زینی زاده، آقای کلامی و ... اشاره می کنم. غزلهایم را معمولا از بین اشعار آقای عابد، نوحه هایم را از اشعار آقای زینی و زینی زاده، و بیت های مقدماتی را از اشعار آقای کلامی که شعرهایش به روز هستند، انتخاب می کنم. آقای کلامی برای مناسبت های مختلف شعر گفته اند. مثلا اگر در روز شهادت شهید مطهری، به مجلسی بروم در میان روضه و مداحی، شعری از استاد کلامی را نیز در رابطه با شهید مطهری نیز می خوانم تا مستمع از یک سو بداند که مداح باید به مناسبت های روز هم توجه کند.
جالب است بدانید اصل زمان یکی از اصول مداحی است و باید در وقت مقرر مداحی را آغاز کرده و در زمان تعیین شده نیز به پایان برسانیم. از بعد دیگر به مناسبت های زمانی نیز باید توجه شود. مثلا در روز شهادت حضرت زهرا(س) مجلس را نباید با روضه ی امام حسین(ع) شروع کرد. حال اگر می بینید در روضه و مداحی حضرت زهرا(س) از امیرالمومنین(ع) نیز گفته می شود؛ اولا این اتفاق به ندرت رخ می دهد و دوما کاملا اتفاقی از مناسبت اصلی خارج می شود. از طرفی حتی اگر قرار باشد مداحی از مناسبت خارج شود، باز هم باید به مناسبت مربوطه اشاره شود. برای مثال کودکی را برای شفا گرفتن می آورند و من از حضرت رقیه(س) می خوانم؛ اما در کنار آن به این موضوع هم اشاره می کنم که در ایام فاطمیه قرار داریم. ناگفته نماند که این عوض شدن ردیف از مناسبت یا بر اثر عوامل جانبی است و یا هدایت شده از طرف ائمه اطهار علیهم السلام. در واقع ما تصمیم گیرنده نیستیم و به همین دلیل است که هرگاه از من می پرسند در مراسم از چه خواهی خواند، من می گویم طبق مناسبت شروع خواهم کرد اما از ادامه خبر ندارم.
با کدام یک از ائمه اطهار علیهم السلام بیشتر مانوس هستید؟
عقیده ی شیعه نسبت به ائمه ی معصومین علیهم السلام باید واحد باشد چون آن بزرگان هیچ فرقی باهم ندارد و مثل یک روح در ۱۴ تن هستند. اما معمولا افراد با برخی از ائمه علیهم السلام انس بیشتری می گیرند. من نیز به حضرت زهرا(س) بیشتر توسل می کنم و با ایشان خیلی مانوس هستم. در مجالس و روضه ی حضرت زهرا(س) حال من جور دیگری است و حضرت زهرا(س) تاثیر عجیبی بر من دارند.
به نظر شما کدام یک از ائمه معصومین علیهم السلام در جامعه ی ما مظلوم هستند؟
باید ما به تمام ولادت ها و شهادت های ائمه (ع) هیئت و مراسم داشته باشیم که متاسفانه بعضی ها کمرنگ شده و یا اصلا مراسمی برایش نیست.
نظرتان در مورد ادامه عزاداری ها بعد از شام غریبان چیست؟
ما در هیئت خودمان به طور مداوم مراسم برگزار می کنیم. خیلی ها فقط تا ظهر روز عاشورا عزاداری می کنند و بعد از آن تا محرم سال بعد همه چیز متوقف می شود. اما باید گفت تعدد مجالس و مراسم عزاداری در محرم نیز خود به خود اتفاق نمی افتد بلکه عنایت ویژه ی خود اهل بیت است تا عاشورا زنده بماند. اگر این عزاداری های پر رنگ بعد از عاشورا نیز ادامه داشته باشد، موضوع یک حالت عادی و روزمره به خود می گیرد. در حالی که اکنون چنین نیست و عاشورا برای مردم ما یک روز و دهه محرم دهه ی خیلی خاص است. با این همه بعد از عاشورا و شام غریبان نیز مراسماتی درهیئت های مختلف و در جاهای مختلف برگزار می شود.
چرا درجلسات، مکرر تاکید میکنید که عامل اصلی حضور در مجالس امام حسین(ع)، لقمه ی حلال و شیر حلال از طرف خانواده تان است؟ در حالی که شاید بعضی ها از خانواده ی معتقد به مسائل حلال و حرام برخوردار نبوده، ولی خودشان هیئتی و مذهبی و معتقد باشند .
اولا وظیفه ی دینی و شرعی ما این است که به همه چیز نگاه مثبت داشته باشیم و حتی زمانی هم که به حرام بودن لقمه ی کسی یقین کردیم، بازهم اجازه ابراز و اظهار نظر نداریم (زیرا حفظ آبروی مومن برای مسلمان از اوجب واجبات به شمار می رود) مگر اینکه عکس آن ثابت شود که آن هم شرایط خیلی سختی دارد و معمولا اثبات میسر نیست. من طبق وظیفه ی شرعی خود، همیشه نسبت به همه ی مستمعین مجلس، دید مثبت دارم و همه شان را حلال خور می دانم. دوما من از طرح این قضیه در جهت احترام به پدر و مادر بهره می گیرم تا به این نتیجه برسم که حتی اگر یک جوان شیر حلال هم نخورده باشد، باز این امر توجه داشته باشد. به نظر من بزرگترین مشکل ما این است که در جامعه ما فرزندان با والدین خود ارتباط معنوی ندارند و با همدیگر رفیق نیستند. لذا همواره سعی دارم حداقل مستمع خود را با پدر و مادرش آشتی بدهم.
برخی تصور می کنند که شغل شما مداحی است. اگر امکان دارد بفرمایید شغل شما چیست؟
مداحی به هیچ وجه شغل نیست و کسانی که مداحی را برای شغل قرار داده اند، بزرگترین اشتباه زندگیشان را مرتکب شده اند. من تا به حال در قبال مداحی پولی دریافت نکرده ام. البته گاه برخی از روی محبت هدایایی به ما داده اند، اما هرگز برای مداحی، دستمزدی تعیین و دریافت نکرده ام و با هدف دریافت مزد، به مجلسی نرفته ام. در مراسم مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی مرا به قم دعوت کردند. این برای من یک امتیاز بود که در قم برای چنین شخصیتی مداحی بخوانم. همه ی مستمعین روحانی بودند و همه ی مراجع قم نیز در مراسم حضور داشتند. همان طور که می دانید روحانیون در این موضوعات خیلی اطلاعات دارند و خیلی نیز دقیق هستند، لذا خواندن در این جور مجلس خیلی سخت است اما به لطف خدا مجلس، حال خوبی پیدا کرد و پس از اتمام مجلس، پسر مرحوم میرزا جواد تبریزی با تشکر فراوان به من گفت حاج آقا عبایی دارند؛ من آن را به شما خواهم داد. من هم به ایشان گفتم، هنگامی که از تبریز قصد قم کردم اصلا نیت دریافت چیزی را نداشتم. لکن چون خودتان این هدیه را به من می دهید، پس من عبا را قبول می کنم. آشیخ جعفر تبریزی می گفت که ایشان با این عبا چهل سال تهجّد کرده اند. این عبا برای من از نظر معنوی میلیاردها می ارزد.
من نظامی بودم واکنون هم بازنشسته شده ام. علاوه بر آن من در بازار مغازه دارم و از سال ۷۷ در بازار مشغول فرش فروشی هستم. من از این طریق امرار معاش می کنم و در قبال مداحی مزد دریافت نمی کنم که مزد مداحی را فقط خدا و اهل بیت علیهم السلام می توانند بدهند. ازین بابت ائمه (ع) آنقدر حق به گردن ما دارند که تا آخر عمر هم نوکری کنیم باز هم حق مطلب ادا نخواهد شد.
و اما حرف آخر
امروز مساله های موجود در امر مداحی ناشی از خلاء های معنوی است. قبح خیلی از رفتارهای قبیح از بین رفته است. مثلا غیبت کردن، برای خیلی ها عادی شده است، در حالی که من در یک حدیث دیدم که نوشته بود،هر کسی، هر غیبتی که کند، در اثر هر غیبت چهل روز اعمال خیرش ثبت نمی شود. لذا به مسائل اخلاقی مخصوصا کنترل سخن دقت فراوانی باید کرد.
مرجع : آناج