کد مطلب : ۲۵۶۵۹
هلالی:از مداحان بپرسید چه برنامه ای برای تحقق خواسته رهبری دارند
شبهایی مثل شب قدر یا ایام عزاداری سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین (ع) در ذهن ما با صدای روضهخوانی و مدیحهسرایی مداحان اهل بیت(ع) گره خورده است. به مناسب این شب عزیز از "حاج عبدالرضا هلالی"، مداح مشهور و محبوب اهل بیت(ع) دعوت کردیم تا با حضور در باشگاه خبرنگاران به سوالات مفصل درباره متن و حاشیه زندگی شخصی و کاریاش پاسخ دهد.
سین : آقای هلالی از دوران کودکی تان برای ما بگید.
جیم : من بچه جنگ زده جنوبم، اصالتاً خوزستانی و به دنیا آمده بندرعباسم که البته در تهران بزرگ شدم. خانواده من عِرق خاصی به خرمشهر داشتن و همه میگفتن ما در خرمشهر میمونیم و همونجا میمیریم. تا اینکه یک روز یک بمب یا خمپاره به خانه مجاور ما برخورد کرد و تکه هایی از جسد بچه های همسایه داخل حیاط افتاد. پدربزرگ من با دیدن این صحنه تصمیم گرفت که از خرمشهر نقل مکان کنیم و اعراب هم سنتی دارند که همه تابع پدر خانواده هستند و بنابراین ما به محله شمس آباد مجیدیه تهران اومدیم.
سین : خودتان از جنگ چیزی به خاطر دارین؟
جیم : نه، اما من و خانواده ام در سالهای جنگ خیلی زجر کشیدیم. وضع مالی ما در خوزستان بسیار خوب و اعیانی بود و پدربزرگم لنج و کشتی داشت اما جنگ باعث شد همه دارایی های ما از بین بره و به تهران بیایم. در محله ای که ساکن بودیم مردم نمی تونستن جنگزده ها رو بپذیرند و میگفتند حضور ما باعث شده کلاس محله پایین بیاد. مردم همون محله هزاران گرفتاری برای ما ایجاد کردند و ما حتی آب یخ در خانه نداشتیم و اگر هوس آب سرد میکردیم باید از همسایه ها میگرفتیم. عده ای از خانواده هم در خرمشهر باقی مانده بودند و پدربزرگ مادری بنده و پسرخاله ام - که در جنگ های خرمشهر مبارزه می کرد - مفقود الاثر شدند. بی بی من چشمهاشو از دست داد (توضیح می دهد که ما عرب ها به مادربزرگ میگیم بی بی) و عمو و داییم جانباز شدند.
سین : عبدالرضا هلالی بچه شیطونی بود؟
جیم :بله، من بچه فوق العاده شیطون، درس نخون، فراری از مدرسه و عاشق فوتبال بودم به اندازه ای که تا معلم سرش رو به طرف تخته برمیگردوند من از پنجره فرار می کردم و تو حیاط سراغ فوقبال بازی کردن میرفتم. ما در مدرسه یک معلم عربی داشتیم که خیلی سر کلاسش شیطونی می کردم و همیشه به من میگفت تو یا معتاد میشی، یا دزد میشی یا گوشه خیابون میمیری. تا اینکه گذشت و سالها بعد من در مسجد جامع ابوذر (هیئت الرضای خودمان) مداحی میکردم. دیدم یه آقای قد بلندی که موهاش هم کمی ریخته بود چقدر چهره اش آشناست، اومد پیشم گفت شمای آقای هلالی هستین؟ گفتم بله. گفت منو میشناسین؟ گفتم چهره تان آشناست اما من یادم نمیاد. گفت من معلم عربی مدرسه جهان تربیت هستم. گفت تو همه کاری بهت میومد الا اینکه مداح بشی و بشینی روی منبر مردم رو موعظه کنی. اینقدر که من شیطون بودم معلم های من این باور را نداشتند که آقای هلالی به جایی برسه که در جلسات امام حسین بخواند که البته این از خواست خدا و اهل بیت(ع) بود.
سین : چی شد که به سمت مداحی گرایش پیدا کردین؟
جیم : وقتی ما اومدیم تهران در خانه ای که لوکیشن فیلم ممل آمریکایی بود ساکن شدیم. من خودم فیلم رو ندیدم اما خانه رو به چند بخش تقسیم کرده و در اختیار جنگ زده ها گذاشته بودند. همه شیطونی و شرارت من هم بخاطر حضور در اون محله بود. بعد که محله مان عوض شد و به مجیدیه جنوبی رفتیم، فضا برگشت و من در همونجا با شهید "عباس صابری" آشنا شدم. یک روز در کوچه مان فوتبال بازی می کردیم که دیدم یه آقای خوش قیافه و محاسن دار ایستاده و بازی ما رو نگاه می کنه. من هم قیچی میزدم، فوتبال بازی می کردم که ایشان جلو اومد و گفت شما فوتبالت خیلی خوبه، خوب بازی می کنی. من هم گفتم شما بچه محل ما نیستید اینجا چیکار می کنید؟ گفت که هیئت ما در محله شما برگزار میشه و من رو به جلساتشان دعوت کرد. اولین جرقه مذهبی شدن و هیئت رفتن همونجا خورده شد. آن زمان من ۱۱ – ۱۲ سالم بود و بعد از شهادت عباس صابری اینقدر ایشان رو دوست داشتم که خودم رفتم در هیئت و شروع به روضه خواندن و سینه زنی کردم.
سین : استادتان در مداحی چه کسی بود؟
جیم : آن زمان مثل الآن کتاب چاپ نمی شد و اشعار و سبک ها بدین شکل نبود. من هم که چیزی بلد نبودم مجبور شدم برای یادگرفتن اشعار به جلسات حاج منصور ارضی برم. در جلسات حاج منصور مینشستم و از دور گوش میدادم، شعرها رو می نوشتم و آداب رو یاد می گرفتم. چون دوست داشتم اشعار ناب و دست اولی داشته باشم، هر روز ساعت شش صبح به هیئت صنف لباس فروش ها در بازار می رفتم و در جلساتی می نشستم که رنج سنی آنها از ۴۰ سال به بالا بود و جوانی در بینشان حضور نداشت. اشعار را یادداشت می کردم و در هیئت خودمان برای جوانتر ها میخواندم.
سین : اولین شعری رو که خواندین خاطرتون هست؟
جیم: بله. بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا / بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا....
سین : تاحالا شده در مکان خاصی یا در محضر فردی بخوانید که برای شما خیلی افتخار آمیز باشه؟
جیم : بله اولین بار که نزد "حاج منصور ارضی" خواندم احساس غرور بهم دست داد چون ایشان در آن زمان و همینطور الآن یک قطب مداحی محسوب میشدن و من هیچ وقت فکر نمی کردم که کنارشان خوندن به این سادگی ها باشه و من این تجربه رو در سن ۱۹ یا ۲۰ سالگی به دست آوردم. شاید خیلی جاها دوست داشته باشم مداحی کنم ولی در جلسه ای که ما مداحی می کنیم اعتقادمان بر اینه که ذوات مقدس اهل بیت اونجا حضور دارن، برای همین همیشه سعی کردم در جلساتی که میشینم و شروع به خواندن می کنم حضور حضرت زهرا (س) را در آنجا حس کنم.
سین : اگر قرار باشه از تریبون هیئت سخنرانی کنید درباره مذاکرات هسته ای به مردم چی میگید؟
جیم : میگم افرادی هستن که دارن در زمینه به نتیجه رسیدن مذاکرات تلاش می کنن و فردی هم هست که با درایت و هوش بسیار به چگونگی و نحوه کار آنها رسیدگی می کنه. بهتره به گروه مذاکره کنندگان اجازه داده بشه تا با آرامش بیشتری کارشان را دنبال کنند و من فکر می کنم این خواسته رهبر هم هست.
سین : به مقام معظم رهبری اشاره کردید، آیا تا حالا در بیت رهبری مداحی داشتید؟
جیم : در بیت رهبری برای پاسدارها خواندم اما حضرت آقا تشریف نداشته اند.
سین: کدام یک از بیانات رهبری درباره مداحان رو سرلوحه کارتان قرار دادین؟
جیم : مقام معظم رهبری درباره مداحی فرمایشات بسیاری دارند و ما هم سعی کردیم تا جایی که ممکنه به خواسته های ایشان نزدیک بشیم. ولی منصفانه باید گفت که به طور مطلق هم حرف گوش کن نبوده ایم.
سین : یکی از بیانات رهبری درباره مداحی این بوده که ایشان گفتند برهنگی در هیئت های عزاداری را دوست ندارند. شما به عنوان یک مداح سرشناس تا به حال اقدامی برای تحقق این خواسته کرده اید؟
جیم : این موضوع خواسته قلبی حضرت آقاست که باید هر چه سریعتر اجرا بشه. ما هم دوست داریم و تلاشمان را می کنیم که به این مطلب برسیم اما در این امر به کمک همه مسئولان فرهنگی نیاز داریم. جلسات ما مستمع زیاد داره و یک جلسه صد یا دویست نفره نیست، خصوصاً در ایام محرم از کل کشور در هیئت ها شرکت می کنند و باید مسئولان فرهنگی برای کنترل این موضوع تمهیداتی رو در نظر بگیرند، فعالیت هایی رو انجام بدن و ما رو یاری کنند اما متأسفانه از هیچ کدام شان خبری نیست. ما سال گذشته به صورت نمادین یک جلسه عزاداری بدون برهنگی برگزار کردیم تا نشان بدیم صحبت های رهبری برای ما اهمیت داره اما قبول کنید با شرایط فعلی کاری از دست من ساخته نیست. من از مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی و همه نهادهای متولی خواهش دارم تا امروز که چهار ماه با محرم فاصله داریم جلسه ای را با حضور مداحان برگزار کنند و از ما بپرسند چه برنامه ریزی و هدفی برای تحقق این خواسته رهبری داریم. اما متاسفانه نه تنها کمک نمیشه بلکه سراغی هم از ما نمی گیرند و شب اول محرم که میشه ما تازه یادمان می افته که این بحث را آسیب شناسی کنیم. حل مشکل برهنگی در هیئت ها نیاز به کارشناسی داره و کاری نیست که یک شبه به نتیجه برسه.
سین : به نظرتون بزرگترین ضعف جامعه مداحان در حال حاضر چیه؟
جیم: من فکر می کنم که جامعه مداحی در فضای امروزی ما از جمله انتخابات سال ۸۸ ، اتفاقات سیاسی، کارهای فرهنگی و غیره نمره قبولی گرفته.الآن کدوم نهاد و اجتماع رو سراغ دارین که مثل هیئت های مذهبی پرطرفدار باشه؟ البته ضعف هایی هم به این حوزه وارد هست از جمله اینکه ورود به صنف مداحی خیلی ساده شده و بسیاری از افراد بدون هیچ علمی یا با کمترین سطح اطلاعات وارد این فضا میشن. درسته که مداحی یک فضای مردمی هست و من هم به همین صورت وارد این کار شدم اما برخی اشعاری می خوانن که در شأن اهل بیت (ع) نیست و به جلسات امام حسین (ع) صدمه می زنه. من فکر می کنم بهتره افرادی که وارد کار مداحی میشن نسبت به اشعار و سبک هایی که میخوانند بیشتر مراعات کنن چون خواسته یا ناخواسته این کار به نام همه قشر مداحان تموم میشه. الآن تعداد شعرا و اشعار خیلی بیشتر شدن، ملودی ها همین طور، بنابراین باید اشتباهات به حداقل برسه. به عنوان یک تجربه به مداحان جوان تر عرض می کنم که کاری نکنند که به بهانه به دست دشمن بیفتد و این جایگاه و فضا را متزلزل کند.
سین: خط قرمز آقای هلالی چیه؟
جیم : اهل بیت (ع) و مقام معظم رهبری.
سین : هلالی ۸۴ نسبت به هلالی ۹۴ چقدر فرق کرده؟
جیم : خیلی! هم در ظاهر و هم از لحاظ رفتاری خیلی فرق کرده ام. آرام تر، صبورتر و مهربون تر شدم و سعی کردم افتاده تر بشم. قبلاً شاید در خیابان کسی بهم حرفی میزد و توهینی میکرد واقعاً از کوره در میرفتم و دوست داشتم آن فرد را متوجه اشتباهش بکنم. اما الآن اینطور نیستم، بیشتر سعی می کنم بخندم.
سین : چقدر خودتان را در حاشیه هایی که براتون ایجاد شد، مقصر می دونید؟
جیم : حاشیه اصلا از من ساخته شد، شاید من یکی از پرحاشیه ترین مداحان ایران بودم. حاشیه هایی که مسبب خیلی از اونها من نبودم اما گناهم این بود که نوجوان بودم و فکر می کنم شامل لطف بسیار زیاد سیدالشهدا شدم و این خودش منشاء تمام افرادی بود که به نوعی مریض بودند و آزار به من رسوندن و من هم گاهی اوقات از روی جهالت، سادگی و نپختگی شاید کارهایی می کردم که به آن حاشیه ها بیشتر دامن میزد. به قول آقای مهران مدیری در سریال مرد هزار چهره که میگفت من اشتباهی ام، من هیچ وقت برای حاشیه درست کردن نیامده بودم و فکر نمی کردم شرایط اینطور بشه. مداحی صنف پر رفت و آمدیه که از همه قشر از کاسب گرفته تا وزیر و رئیس جمهور مخاطب داره و این مسائل باعث میشه طمع هم نسبت به صنف مداحان زیاد باشه.
سین : سریال پایتخت رو میبینید؟
جیم : بله، سریال خوبیه به این خاطر که با ظرافت اعتقادهای مردم رو عنوان می کنه. در پایتخت ۱ اون قسمتی که به سفر زیارت امام رضا می رفتن رو خیلی دوست داشتم و من که خودم مداحم و به قول گفتنی همه رو گریه می اندازم ، با دیدن آن قسمت از سریال گریه ام گرفت. در این سری قسمت هایی که در مورد نماز و مسائل اعتقادی هست خیلی با زبان ساده و امروزی بیان شده و بنظر من سریال پربیننده و خوبیه.
سین : اخیراً یکی از مداحان از سریال پایتخت بخاطر صدمه زدن به اعتقادات مردم انتقاد کرده بود، نظر شما در این مورد چیه؟ چقدر با اینکه مداحان در مورد همه مسائل اظهار نظر کنند، موافقید؟
جیم : نظر پیشکسوت های رشته ما قابل احترام هست و شاید ایشان از دیدگاهی به مساله نگرش دارند که ما از آن زاویه به سریال دقت نکرده ایم. فکر می کنم الآن عصر و زمان گفتگو و تبادل نظره و نباید با یک انتقاد، اینقدر همدیگرو به چالش بکشیم.من می تونم انتقادها رو بپذیرم یا نپذریم، چرا باید وحشت داشته باشیم از اینکه این حرف ها عیان بشه؟
سین : اشاره کردید که به فوتبال علاقه مندین، پرسپولیسی هستید یا استقلالی؟
جیم : پرسپولیسی.
سین: از هنرمندان و ورزشکاران با چه کسانی بیشتر دوستید؟
جیم: با خیلی ها... بیشتر مراوده های ما در بحث هیئت و روضه است. اهل کنسرت نیستم اما با اکثر خواننده ها دوست هستم و گاهاً صداشان را شنیدم، با آقای بنیامین بهادری، حامد زمانی و خیلی از ورزشکاران و بازیگران در ارتباطم.
سین : اهل سینما رفتن یا فیلم دیدن هم هستید؟
جیم: فیلم دیدن را دوست دارم اما وقت نمیکنم زیاد ببینم، بیشتر فیلم های طنز دوست دارم. اگر یک آدم سینمایی بودم سعی می کردم برای کارم فیلماهای زیادی ببینم اما اینقدر که اشتیاق و علاقه به کارهای مذهبی دارم فرصتی باقی نمی ماند. قبلاً رمان خیلی زیاد میخواندم اما الآن به کتاب های تاریخی و اسلامی بیشتر علاقه مندم. داستان های کوتاه چخوف، داستایوفسکی، هفت رمان بزرگ دنیا، سرخ و سیاه استاندال، ابلوموف و خیلی کتاب های دیگر را خوانده ام.
سین: برای سئوال آخر، چه شد که صدای آقای هلالی تغییر کرد؟ اینکه گفته میشه در چای شما سرمه ریخته اند صحت داره؟
جیم: هزاران دلیل میتونه دراین قضیه دخیل باشه که هنوز برای خودم هم روشن نیست و به همین دلیل نمی تونم در مورد حنجره ام پاسخ قاطعی بدم. خب من از خیلی سن پایین میخواندم، سنم زیاد نیست ۳۴ سالمه ولی خب از چهارده سالگی حقیقتاً هر هفته در هیئت الرضا دارم می خونم و بیست ساله دارم میخونم. سبک و سیاق خوندن من هم با خیلی ها فرق می کنه و جوری نبوده که عبا رو دوشمون بندازیم و خواندمان آرامش داشته باشه. خواندن من همش با هیجان و شور بوده و همین خودش صدمه میزنه به حنجره، بالاخره دو تا تار صوته دیگه. اما مطلب دیگر اینکه دکتر گفت شما چیزی خوردین که سازگار با حنجره تان نیست ولی من هم نمی تونم تشخیص بدم که این چی هست؟ ولی این ورم و سرخی بیش از اندازه حنجره طبیعی نیست. یقیناً سرمه نیست ولی خب دکتر گفت مثل اینکه شما دوا گلی توی چای بریزید و بخورید، مثل چای مونده میشه... اینها چیزهاییه که شما هیچ وقت متوجه نمیشید و من هم اربعین سال ۸۵ به چند جلسه رفتم که تدر آنها شک و شبهه و اختلاف های سلیقه ای بود و شاید اتفاقاتی افتاده که خودم هم آگاهی ندارم. اما اعتقادم اینه که حتماً خیری بوده و این خواست اهل بیت (ع) هست.
سین : آقای هلالی از دوران کودکی تان برای ما بگید.
جیم : من بچه جنگ زده جنوبم، اصالتاً خوزستانی و به دنیا آمده بندرعباسم که البته در تهران بزرگ شدم. خانواده من عِرق خاصی به خرمشهر داشتن و همه میگفتن ما در خرمشهر میمونیم و همونجا میمیریم. تا اینکه یک روز یک بمب یا خمپاره به خانه مجاور ما برخورد کرد و تکه هایی از جسد بچه های همسایه داخل حیاط افتاد. پدربزرگ من با دیدن این صحنه تصمیم گرفت که از خرمشهر نقل مکان کنیم و اعراب هم سنتی دارند که همه تابع پدر خانواده هستند و بنابراین ما به محله شمس آباد مجیدیه تهران اومدیم.
سین : خودتان از جنگ چیزی به خاطر دارین؟
جیم : نه، اما من و خانواده ام در سالهای جنگ خیلی زجر کشیدیم. وضع مالی ما در خوزستان بسیار خوب و اعیانی بود و پدربزرگم لنج و کشتی داشت اما جنگ باعث شد همه دارایی های ما از بین بره و به تهران بیایم. در محله ای که ساکن بودیم مردم نمی تونستن جنگزده ها رو بپذیرند و میگفتند حضور ما باعث شده کلاس محله پایین بیاد. مردم همون محله هزاران گرفتاری برای ما ایجاد کردند و ما حتی آب یخ در خانه نداشتیم و اگر هوس آب سرد میکردیم باید از همسایه ها میگرفتیم. عده ای از خانواده هم در خرمشهر باقی مانده بودند و پدربزرگ مادری بنده و پسرخاله ام - که در جنگ های خرمشهر مبارزه می کرد - مفقود الاثر شدند. بی بی من چشمهاشو از دست داد (توضیح می دهد که ما عرب ها به مادربزرگ میگیم بی بی) و عمو و داییم جانباز شدند.
سین : عبدالرضا هلالی بچه شیطونی بود؟
جیم :بله، من بچه فوق العاده شیطون، درس نخون، فراری از مدرسه و عاشق فوتبال بودم به اندازه ای که تا معلم سرش رو به طرف تخته برمیگردوند من از پنجره فرار می کردم و تو حیاط سراغ فوقبال بازی کردن میرفتم. ما در مدرسه یک معلم عربی داشتیم که خیلی سر کلاسش شیطونی می کردم و همیشه به من میگفت تو یا معتاد میشی، یا دزد میشی یا گوشه خیابون میمیری. تا اینکه گذشت و سالها بعد من در مسجد جامع ابوذر (هیئت الرضای خودمان) مداحی میکردم. دیدم یه آقای قد بلندی که موهاش هم کمی ریخته بود چقدر چهره اش آشناست، اومد پیشم گفت شمای آقای هلالی هستین؟ گفتم بله. گفت منو میشناسین؟ گفتم چهره تان آشناست اما من یادم نمیاد. گفت من معلم عربی مدرسه جهان تربیت هستم. گفت تو همه کاری بهت میومد الا اینکه مداح بشی و بشینی روی منبر مردم رو موعظه کنی. اینقدر که من شیطون بودم معلم های من این باور را نداشتند که آقای هلالی به جایی برسه که در جلسات امام حسین بخواند که البته این از خواست خدا و اهل بیت(ع) بود.
سین : چی شد که به سمت مداحی گرایش پیدا کردین؟
جیم : وقتی ما اومدیم تهران در خانه ای که لوکیشن فیلم ممل آمریکایی بود ساکن شدیم. من خودم فیلم رو ندیدم اما خانه رو به چند بخش تقسیم کرده و در اختیار جنگ زده ها گذاشته بودند. همه شیطونی و شرارت من هم بخاطر حضور در اون محله بود. بعد که محله مان عوض شد و به مجیدیه جنوبی رفتیم، فضا برگشت و من در همونجا با شهید "عباس صابری" آشنا شدم. یک روز در کوچه مان فوتبال بازی می کردیم که دیدم یه آقای خوش قیافه و محاسن دار ایستاده و بازی ما رو نگاه می کنه. من هم قیچی میزدم، فوتبال بازی می کردم که ایشان جلو اومد و گفت شما فوتبالت خیلی خوبه، خوب بازی می کنی. من هم گفتم شما بچه محل ما نیستید اینجا چیکار می کنید؟ گفت که هیئت ما در محله شما برگزار میشه و من رو به جلساتشان دعوت کرد. اولین جرقه مذهبی شدن و هیئت رفتن همونجا خورده شد. آن زمان من ۱۱ – ۱۲ سالم بود و بعد از شهادت عباس صابری اینقدر ایشان رو دوست داشتم که خودم رفتم در هیئت و شروع به روضه خواندن و سینه زنی کردم.
سین : استادتان در مداحی چه کسی بود؟
جیم : آن زمان مثل الآن کتاب چاپ نمی شد و اشعار و سبک ها بدین شکل نبود. من هم که چیزی بلد نبودم مجبور شدم برای یادگرفتن اشعار به جلسات حاج منصور ارضی برم. در جلسات حاج منصور مینشستم و از دور گوش میدادم، شعرها رو می نوشتم و آداب رو یاد می گرفتم. چون دوست داشتم اشعار ناب و دست اولی داشته باشم، هر روز ساعت شش صبح به هیئت صنف لباس فروش ها در بازار می رفتم و در جلساتی می نشستم که رنج سنی آنها از ۴۰ سال به بالا بود و جوانی در بینشان حضور نداشت. اشعار را یادداشت می کردم و در هیئت خودمان برای جوانتر ها میخواندم.
سین : اولین شعری رو که خواندین خاطرتون هست؟
جیم: بله. بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا / بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا....
سین : تاحالا شده در مکان خاصی یا در محضر فردی بخوانید که برای شما خیلی افتخار آمیز باشه؟
جیم : بله اولین بار که نزد "حاج منصور ارضی" خواندم احساس غرور بهم دست داد چون ایشان در آن زمان و همینطور الآن یک قطب مداحی محسوب میشدن و من هیچ وقت فکر نمی کردم که کنارشان خوندن به این سادگی ها باشه و من این تجربه رو در سن ۱۹ یا ۲۰ سالگی به دست آوردم. شاید خیلی جاها دوست داشته باشم مداحی کنم ولی در جلسه ای که ما مداحی می کنیم اعتقادمان بر اینه که ذوات مقدس اهل بیت اونجا حضور دارن، برای همین همیشه سعی کردم در جلساتی که میشینم و شروع به خواندن می کنم حضور حضرت زهرا (س) را در آنجا حس کنم.
سین : اگر قرار باشه از تریبون هیئت سخنرانی کنید درباره مذاکرات هسته ای به مردم چی میگید؟
جیم : میگم افرادی هستن که دارن در زمینه به نتیجه رسیدن مذاکرات تلاش می کنن و فردی هم هست که با درایت و هوش بسیار به چگونگی و نحوه کار آنها رسیدگی می کنه. بهتره به گروه مذاکره کنندگان اجازه داده بشه تا با آرامش بیشتری کارشان را دنبال کنند و من فکر می کنم این خواسته رهبر هم هست.
سین : به مقام معظم رهبری اشاره کردید، آیا تا حالا در بیت رهبری مداحی داشتید؟
جیم : در بیت رهبری برای پاسدارها خواندم اما حضرت آقا تشریف نداشته اند.
سین: کدام یک از بیانات رهبری درباره مداحان رو سرلوحه کارتان قرار دادین؟
جیم : مقام معظم رهبری درباره مداحی فرمایشات بسیاری دارند و ما هم سعی کردیم تا جایی که ممکنه به خواسته های ایشان نزدیک بشیم. ولی منصفانه باید گفت که به طور مطلق هم حرف گوش کن نبوده ایم.
سین : یکی از بیانات رهبری درباره مداحی این بوده که ایشان گفتند برهنگی در هیئت های عزاداری را دوست ندارند. شما به عنوان یک مداح سرشناس تا به حال اقدامی برای تحقق این خواسته کرده اید؟
جیم : این موضوع خواسته قلبی حضرت آقاست که باید هر چه سریعتر اجرا بشه. ما هم دوست داریم و تلاشمان را می کنیم که به این مطلب برسیم اما در این امر به کمک همه مسئولان فرهنگی نیاز داریم. جلسات ما مستمع زیاد داره و یک جلسه صد یا دویست نفره نیست، خصوصاً در ایام محرم از کل کشور در هیئت ها شرکت می کنند و باید مسئولان فرهنگی برای کنترل این موضوع تمهیداتی رو در نظر بگیرند، فعالیت هایی رو انجام بدن و ما رو یاری کنند اما متأسفانه از هیچ کدام شان خبری نیست. ما سال گذشته به صورت نمادین یک جلسه عزاداری بدون برهنگی برگزار کردیم تا نشان بدیم صحبت های رهبری برای ما اهمیت داره اما قبول کنید با شرایط فعلی کاری از دست من ساخته نیست. من از مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی و همه نهادهای متولی خواهش دارم تا امروز که چهار ماه با محرم فاصله داریم جلسه ای را با حضور مداحان برگزار کنند و از ما بپرسند چه برنامه ریزی و هدفی برای تحقق این خواسته رهبری داریم. اما متاسفانه نه تنها کمک نمیشه بلکه سراغی هم از ما نمی گیرند و شب اول محرم که میشه ما تازه یادمان می افته که این بحث را آسیب شناسی کنیم. حل مشکل برهنگی در هیئت ها نیاز به کارشناسی داره و کاری نیست که یک شبه به نتیجه برسه.
سین : به نظرتون بزرگترین ضعف جامعه مداحان در حال حاضر چیه؟
جیم: من فکر می کنم که جامعه مداحی در فضای امروزی ما از جمله انتخابات سال ۸۸ ، اتفاقات سیاسی، کارهای فرهنگی و غیره نمره قبولی گرفته.الآن کدوم نهاد و اجتماع رو سراغ دارین که مثل هیئت های مذهبی پرطرفدار باشه؟ البته ضعف هایی هم به این حوزه وارد هست از جمله اینکه ورود به صنف مداحی خیلی ساده شده و بسیاری از افراد بدون هیچ علمی یا با کمترین سطح اطلاعات وارد این فضا میشن. درسته که مداحی یک فضای مردمی هست و من هم به همین صورت وارد این کار شدم اما برخی اشعاری می خوانن که در شأن اهل بیت (ع) نیست و به جلسات امام حسین (ع) صدمه می زنه. من فکر می کنم بهتره افرادی که وارد کار مداحی میشن نسبت به اشعار و سبک هایی که میخوانند بیشتر مراعات کنن چون خواسته یا ناخواسته این کار به نام همه قشر مداحان تموم میشه. الآن تعداد شعرا و اشعار خیلی بیشتر شدن، ملودی ها همین طور، بنابراین باید اشتباهات به حداقل برسه. به عنوان یک تجربه به مداحان جوان تر عرض می کنم که کاری نکنند که به بهانه به دست دشمن بیفتد و این جایگاه و فضا را متزلزل کند.
سین: خط قرمز آقای هلالی چیه؟
جیم : اهل بیت (ع) و مقام معظم رهبری.
سین : هلالی ۸۴ نسبت به هلالی ۹۴ چقدر فرق کرده؟
جیم : خیلی! هم در ظاهر و هم از لحاظ رفتاری خیلی فرق کرده ام. آرام تر، صبورتر و مهربون تر شدم و سعی کردم افتاده تر بشم. قبلاً شاید در خیابان کسی بهم حرفی میزد و توهینی میکرد واقعاً از کوره در میرفتم و دوست داشتم آن فرد را متوجه اشتباهش بکنم. اما الآن اینطور نیستم، بیشتر سعی می کنم بخندم.
سین : چقدر خودتان را در حاشیه هایی که براتون ایجاد شد، مقصر می دونید؟
جیم : حاشیه اصلا از من ساخته شد، شاید من یکی از پرحاشیه ترین مداحان ایران بودم. حاشیه هایی که مسبب خیلی از اونها من نبودم اما گناهم این بود که نوجوان بودم و فکر می کنم شامل لطف بسیار زیاد سیدالشهدا شدم و این خودش منشاء تمام افرادی بود که به نوعی مریض بودند و آزار به من رسوندن و من هم گاهی اوقات از روی جهالت، سادگی و نپختگی شاید کارهایی می کردم که به آن حاشیه ها بیشتر دامن میزد. به قول آقای مهران مدیری در سریال مرد هزار چهره که میگفت من اشتباهی ام، من هیچ وقت برای حاشیه درست کردن نیامده بودم و فکر نمی کردم شرایط اینطور بشه. مداحی صنف پر رفت و آمدیه که از همه قشر از کاسب گرفته تا وزیر و رئیس جمهور مخاطب داره و این مسائل باعث میشه طمع هم نسبت به صنف مداحان زیاد باشه.
سین : سریال پایتخت رو میبینید؟
جیم : بله، سریال خوبیه به این خاطر که با ظرافت اعتقادهای مردم رو عنوان می کنه. در پایتخت ۱ اون قسمتی که به سفر زیارت امام رضا می رفتن رو خیلی دوست داشتم و من که خودم مداحم و به قول گفتنی همه رو گریه می اندازم ، با دیدن آن قسمت از سریال گریه ام گرفت. در این سری قسمت هایی که در مورد نماز و مسائل اعتقادی هست خیلی با زبان ساده و امروزی بیان شده و بنظر من سریال پربیننده و خوبیه.
سین : اخیراً یکی از مداحان از سریال پایتخت بخاطر صدمه زدن به اعتقادات مردم انتقاد کرده بود، نظر شما در این مورد چیه؟ چقدر با اینکه مداحان در مورد همه مسائل اظهار نظر کنند، موافقید؟
جیم : نظر پیشکسوت های رشته ما قابل احترام هست و شاید ایشان از دیدگاهی به مساله نگرش دارند که ما از آن زاویه به سریال دقت نکرده ایم. فکر می کنم الآن عصر و زمان گفتگو و تبادل نظره و نباید با یک انتقاد، اینقدر همدیگرو به چالش بکشیم.من می تونم انتقادها رو بپذیرم یا نپذریم، چرا باید وحشت داشته باشیم از اینکه این حرف ها عیان بشه؟
سین : اشاره کردید که به فوتبال علاقه مندین، پرسپولیسی هستید یا استقلالی؟
جیم : پرسپولیسی.
سین: از هنرمندان و ورزشکاران با چه کسانی بیشتر دوستید؟
جیم: با خیلی ها... بیشتر مراوده های ما در بحث هیئت و روضه است. اهل کنسرت نیستم اما با اکثر خواننده ها دوست هستم و گاهاً صداشان را شنیدم، با آقای بنیامین بهادری، حامد زمانی و خیلی از ورزشکاران و بازیگران در ارتباطم.
سین : اهل سینما رفتن یا فیلم دیدن هم هستید؟
جیم: فیلم دیدن را دوست دارم اما وقت نمیکنم زیاد ببینم، بیشتر فیلم های طنز دوست دارم. اگر یک آدم سینمایی بودم سعی می کردم برای کارم فیلماهای زیادی ببینم اما اینقدر که اشتیاق و علاقه به کارهای مذهبی دارم فرصتی باقی نمی ماند. قبلاً رمان خیلی زیاد میخواندم اما الآن به کتاب های تاریخی و اسلامی بیشتر علاقه مندم. داستان های کوتاه چخوف، داستایوفسکی، هفت رمان بزرگ دنیا، سرخ و سیاه استاندال، ابلوموف و خیلی کتاب های دیگر را خوانده ام.
سین: برای سئوال آخر، چه شد که صدای آقای هلالی تغییر کرد؟ اینکه گفته میشه در چای شما سرمه ریخته اند صحت داره؟
جیم: هزاران دلیل میتونه دراین قضیه دخیل باشه که هنوز برای خودم هم روشن نیست و به همین دلیل نمی تونم در مورد حنجره ام پاسخ قاطعی بدم. خب من از خیلی سن پایین میخواندم، سنم زیاد نیست ۳۴ سالمه ولی خب از چهارده سالگی حقیقتاً هر هفته در هیئت الرضا دارم می خونم و بیست ساله دارم میخونم. سبک و سیاق خوندن من هم با خیلی ها فرق می کنه و جوری نبوده که عبا رو دوشمون بندازیم و خواندمان آرامش داشته باشه. خواندن من همش با هیجان و شور بوده و همین خودش صدمه میزنه به حنجره، بالاخره دو تا تار صوته دیگه. اما مطلب دیگر اینکه دکتر گفت شما چیزی خوردین که سازگار با حنجره تان نیست ولی من هم نمی تونم تشخیص بدم که این چی هست؟ ولی این ورم و سرخی بیش از اندازه حنجره طبیعی نیست. یقیناً سرمه نیست ولی خب دکتر گفت مثل اینکه شما دوا گلی توی چای بریزید و بخورید، مثل چای مونده میشه... اینها چیزهاییه که شما هیچ وقت متوجه نمیشید و من هم اربعین سال ۸۵ به چند جلسه رفتم که تدر آنها شک و شبهه و اختلاف های سلیقه ای بود و شاید اتفاقاتی افتاده که خودم هم آگاهی ندارم. اما اعتقادم اینه که حتماً خیری بوده و این خواست اهل بیت (ع) هست.
مرجع : باشگاه خبرنگاران