تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۲۷
۰
کد مطلب : ۲۶۳۸
حجت‌الاسلام سيد ابوالقاسم حسينی در گفت‌وگو با خيمه:

دين براي پادشاهان نوعي افيون بود

دين براي پادشاهان نوعي افيون بود
با وی که متولد هفتم خرداد 1341 است و از 1359 به کسوت طلبگی علوم دینی درآمده در حالی سخن گفتیم که نظر ارايه شده وی در سخنرانی‌اش نسبت به عاشورا و زوايای اجتماعی آن مورد نقد و نظر بسیاری قرار گرفته است؛ او در حوزه دانشگاهی دارای درجه کارشناسی ارشد حقوق بين‌الملل از دانشگاه شهید بهشتی است.


خیمه: درباره‌ ریشه‌های اغراق و تحریف برخی از واقعیت‌های تاریخی، دلایل متفاوتی مطرح شده است، اغراق و تحریف در حوزه مناسک دینی و آیینی، وجهی دیگر نیز پیدا می‌کند؛ تحلیل شما در این‌باره چیست؟ منشا تحریف در این حوزه کجاست و تا کجا می‌رود؟
ژرفا: در این باره می‌توان واقعه عاشورا و نقل قول های مختلف از آن را نمونه مناسب و قابل مطالعه دانست؛ در اين حوزه، برخی ذاکران و مداحان اغراق‌ها و تحريفاتی را بيان می‌کنند که کم و بيش، همه از آنها آگاه هستند، فقط آنها آگاه نيستند.

همان‌طور که اشاره شد، این نوع معرفی عاشورا، منشأ و ريشه‌ای دارد؛ در تحليل دقیق اين جریان باید به منابعی که مداحان به آن‌ها مراجعه می‌کنند، بیشتر توجه کنيم و ببینیم که سند حرف‌های ذاکران و واعظان چه منبعی است، ریشه این بزرگ‌نمایی‌ها، در آثار علمایی است که از صفویه به بعد، حضوری چشمگير و تأثيری بسزا در اين زمينه داشته‌اند.


خیمه: همان تشیع صفوی که هدفش، استفاده نادرست از برخی مفاهیم دینی بود؟
ژرفا: بله، منشأ خيلی از مشکلات یاد شده، حاکمان صفوی بودند. زمانی که شیعه از سوی آنان مذهب رسمی کشور اعلام شد، بهره‌برداری از مذهب به نفع حکومت نيز اوج گرفت؛ آنان تشیع را ابزاری برای همراه کردن توده‌ها با منویات خود می‌دانستند.

البته ممکن است از اين رهگذر، کار مثبتی هم انجام شده باشد، اما هدف اصلی آنها استفاده ابزاری از شيعه بود؛ شيعه بايد در مقابل عثمانی‌ها که سنی بودند، صف‌آرايی می‌کرد. به همين دليل تشيع در خدمت دستگاه حکومتی آن زمان قرار گرفت.

اسلام، با تأثير از آن فضا، به آموزه‌های مذهبی خاصی منحصر شد. از اين رو برای آنها مهم نبود شیعه حق است یا نه. بلکه سعی داشتند از این مذهب استفاده سیاسی کنند؛ برای رسیدن به این هدف باید مذهب نیز متناسب با اهداف حاکمان تنظیم می‌شد.


خیمه: نتیجه این تغییرات در مذهب چه بود؟ مهندسی جدید مذهب در زمان صفویه، چه بلایی بر سر بنیاد مذهب آورد؟
ژرفا: بدین ترتیب وزن عناصر موجود در مذهب، به نفع حاکمیت تغییر کرد، یک سری آموزه‌ها بر بعضی از مفاهیم غلبه کرد و در مقابل برخی عناصر
دینی تضعیف شد تا مذهب جدید بتواند به عنوان یک ابزار قدرتمند مطرح باشد.

به عنوان مثال در همان بيان مشهور پیامبر که «حدیث ثقلين» است، قرآن ثقل اکبر و عترت، ثقل اصغر است، اما بعد از صفويه، اين نسبت به هم خورد؛ به نحوی که سهم قرآن، کمتر شد و برخی از مفاهیم آن رو به فراموشی رفت.

نمونه دیگر آن، نگاه به عاشورا در این دوره است.؛ اگر به ترکيب‌بند مشهور «محتشم کاشانی» توجه کنید، متوجه خواهيد شد که اشعار او نیز با تأثیر از همان مذهبی است که بسياری از عناصرش نامتوازن است. به تعبیر ديگر، کفه‌ی عقل‌گرايی و آرمان‌گرايی سبک‌تر شد و کفه‌ عواطف مذهبی متبلور در عزاداری‌ها سنگين‌تر.

خیمه: با این توصیف، یکی از قربانیان نگاه نامتوازن به مذهب، واقعه عاشوراست.
ژرفا: همین‌طور است. در بحث شعر عاشورایی، با تأثیر اين عواطف، تعزیه و شعر و نوحه، جدی‌تر و جنبه‌های تئوریک عاشورا کم‌رنگ‌تر شد؛ عالمان این دوره هم به این بخش بیشتر توجه می‌کنند و مداحان و واعظان نیز با تأثیر گرفتن از آن‌ها به عواطف مذهبی بیشتر توجه می‌کنند.

مثلاً حدیث «اگر بر حسين بگرييد، همه‌ی گناهان محو می‌شود» که بسيار معروف شد؛ اگر به این حديث در چرخه‌ ساير آموزه‌ها نگاه کنیم، منطقی است، اما اگر بدون عقبه‌ تئوریک آن بررسی شود، نتیجه منطقی و معقولی ندارد؛ حدیث مذکور ناظر به فرض‌های خاصی است.

اگر با دل سالم به سوی حسین که سفینه نجات و چراغ هدایت است، برویم و اشک بریزیم، در اثر آن اشک ریختن، بسیاری از گناهان محو می‌شود؛ اگر فقط مسائل عاطفی مطرح شود، بدیهی است که اشک بر حسین(ع) هم نتیجه خاصی ندارد.

طبیعی است وقتی عالمی، این تفکر را تبلیغ می‌کند، مداح هم يک پله بالاتر می‌رود و می‌گوید: «چه اشکال دارد چند روايت هم من برای حسين که مقرب این درگاه است، بسازم تا مردم بيشتر اشک بريزند.» به این ترتیب درباره‌ی عاشورا بيش از پيش اغراق می‌شود.


خیمه: اغراق در برخی از مفاهیم و وقایع هم‌چون عاشورا، زمینه‌ساز مشکلات دیگری نیز هست که در جوامع مختلف شکل متفاوتی دارد. در ایران چه مشکلاتی به وجود آمد؟
ژرفا: نگاه نامتوازن به مذهب و نگاه اغراق‌آمیز به عاشورا، با نوعی عصبیت و افراط و تفریط همراه شد؛ دلیل آن نیز همان‌طور که گفته شد، صف‌آرایی در مقابل دشمن خارجی بود، از این رو نوعی از تشیع رایج شد که اجزایش، متناسب نبود.

شاهان زيارت را گسترش می‌دادند تا مردم بيشتر بخوابند، چون اگر
به ثقل اکبر اهميت می‌دادند، ممکن بود خيلی از ريشه‌های خودشان از ميان می‌رفت؛ دین برای آن‌ها وسيله‌ای برای خواباندن مردم و به نوعی افيون بود.

نتیجه این نگاه، افراط و تفریط است و در این میان، نگاه مذهب‌گرا باعث می‌شود بعضی مواقع سره از ناسره به خوبی تفکیک نشود و اصل موضوع به خوبی برای توده‌ی مردم جا نیفتد.


خیمه: برای حل این مسئله، باید به کدام بخش بیشتر توجه کرد؟
ژرفا: طبیعی است این مشکل با اصلاح و روشن‌گری تا حد زیادی برطرف می‌شود؛ در اصلاح این نگاه باید مصلحت‌گرایی‌هایی نیز در نظر گرفته شود و نباید اساس باورهای مردم به یک باره از میان برود؛ در اصلاح نگاه مذهب‌گرا باید هم به تدریج و هم به تدبیر عمل کرد. در عین این که آرمان‌ها باید حفظ شود، عاطفه هم باشد و نکاتی که باعث می‌شود مردم شناخت بهتری از عاشورا داشته باشند، در کنار این شور عاشورایی مطرح شود.

يعنی در اصلاح‌گری نباید همان افراط و عدم توازن به ميان آيد، بلکه باید به همه عناصر حرکت عاشورا توجه شود و به بهای نگاه عمیق و منطقی از عنصر عشق و شور غفلت نشود.


خیمه: فکر نمی‌کنید یکی از مشکلات در این حوزه نگاه ایدئولوژیک به مذهب و دین است؟ در صورت پذیرش این مشکل، چه راه حلی برای این معضل پیشنهاد می‌کنید؟
ژرفا: نگاه ایدئولوژیک به دین را ریشه‌های این مشکل نمی‌دانم؛ ايدئولوژیک کردن دين، به معنای نامتناسب کردن دین و مذهب نیست؛ بین این دو نگاه ارتباط محکمی نیست.

ممکن است بعضی دچار افراط باشند، اما به دین نگاه ایدئولوژیک نداشته باشند؛ اشتباه برخی از اندیشمندان امروز این است که این ملازمه‌ها را کلی و قطعی می‌دانند، بین افراطی‌گری و ایدئولوژیک اندیشیدن، ارتباط منطقی برقرار نیست.؛ به عنوان مثال انجمن حجتیه نگاه ایدئولوژیک به دین نداشت اما نگاه افراطی به دین داشت.


خیمه: بنابراین باید نتیجه نگاه ایدئولوژیک به دین را مثبت ارزیابی کرد؟
ژرفا: اوج نگاه ایدئولوژیک به دين، در بخش روشنفکری، مرحوم شريعتی بود و در بين عالمان، امام خمينی(ره) که بحث ولايت مطلقه فقيه را مطرح کرد.

در مجموع در ميان دينداران سنتی که اعتقادی به دين ايدئولوژيک نداشتند، جنبه‌های افراطی‌گری بيشتری ديده می‌شود که در جمع دينداران ايدئولوژیک کمرنگ‌تر است.

امام در بحث ولايت فقیه اعتقاد داشت که برای مصلحت، ممکن است فقیهی حکم کند مسلمانان10 سال به حج نروند؛ این یعنی فروع، فدای اصول می‌شود، این نوع نگاه، بسیار باز و کارآمد است.
خیلی از کسانی که دین ایدئولوژیک را قبول ندارند، سنتی‌تر و افراطی‌تر هستند.


خیمه: نگاه ایدئولوژیک به دین، موجب رسمی شدن یک قرائت خاص از دین می‌شود که آثار آن در مناسک دینی نیز دیده می شود.
ژرفا: بله، اين انتقاد به دین ایدئولوژیک را می‌پذیرم؛ وقتی به یک نگاه، تقدس بخشیدند، بقیه نگاه‌ها محکوم می‌شوند، تا زمانی که عالمان به نام علم از دین صحبت می‌کنند، نه تنها نبايد با آنها برخورد شود، بلکه حکومت باید زحمت بکشد و هزینه کند تا آن‌ها نگاه‌شان را عرضه کنند.

ما نمی‌توانيم بر همه نقدها سرپوش بگذاريم و تخطئه کنیم، چطور شيخ صدوق و شيخ مفيد در مورد سهو النبی آن همه بحث می‌کنند اما متأسفانه برخی سياستمندان ما، به نام دين هر نگاه مخالف را تکفير می‌کنند؟ اگر نظريه‌ای خطا باشد، باید در چارچوب و روال خود مطرح شود و مجال عرضه و بروز بيابد تا اگر ماندنی بود، بماند، وگرنه برود.

در حکومت اسلامی، آفتی که ممکن است به وجود آید، این است که نگاه رسمی از دین مطرح شود و بقیه نگاه‌ها محکوم شوند. این نوع برخوردها در تفکر امام جایگاهی نداشت، امام به تعبیر خودشان قائل به اسلام ناب بودند. این تعبیر در مقابل علمایی که امام، اسلام آنها را اسلام آمریکايی می‌نامیدند، قرار می‌گیرد.

اسلام ناب محمدی، اعتراضی است مؤدبانه، اما به طنز به اسلامی که ديروز شاه عباس آورد و امروز نيز استکبار می‌خواهد؛ يعنی اسلام آمريکايی، يعنی همان اسلامی که در آن، همه جنبه‌ها با هم رشد نمی‌کنند و تناسب ندارند.

دینداری امام، با مذهب‌داری‌اش فرقی نداشت، مناسکش طوری نبود که موجب از بین رفتن اصل دین شود؛ حتی در زندگی خانوادگی ایشان، این مسئله جریان داشت و فتواهای بازی که از جمله در مورد حجاب داشتند، نماینده همین تفکر است.

امام دينی را عرضه می‌کرد که در آن آموزه‌های علوی و محمدی با هم منطبق بود، نه تشيعی که حاکمان صفوی می‌خواستند و بسياری از عالمان سنتی ترويج می‌کنند. مثلاً ايشان بارها مسئله فقیر و غنی را مطرح می‌کردند، چون اعتقاد داشتند نباید دینی به وجود آید که عده‌ای سرمایه‌دار باشند و ديگران زيردست و بندگان آنها باشند.

نتیجه آن که می‌توان و بايد در چارچوب نگاه امام، يک بار ديگر به تفسيری انقلابی و ناب از اسلام رسيد و باور کرد که در اين تفسیر، هر چند اصل نگاه ايدئولوژیک به دين محفوظ می‌ماند، توازن میان دو ثقل دين هم پابرجاست و همه اسلام، با اندام‌وارگی متوازنش در نظر است.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما