تاریخ انتشار
دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۲۶
۱
کد مطلب : ۲۸۶۳۵

"حاج منصور نورایی" مداح باسابقه جبهه و جنگ

"حاج منصور نورایی" مداح باسابقه جبهه و جنگ
حاج‌منصور نورایی در میان بچه‌رزمنده‌ها، مخصوصا بچه‌های لشگر۲۷ محمد رسول‌الله(ص) و گردان تخریب، نامی آشناست؛ مداحی که سبک نوینی را در مناجات‌خوانی و مداحی در جبهه‌ها پایه‌گذاری کرد و بسیاری از کسانی که بعدها به‌عنوان مداح شناخته شدند، شاگرد او محسوب می‌شوند. وی از سال‌های پیش از انقلاب اسلامی، همراه شهید بروجردی و برادر شهیدش در مبارزه علیه رژیم طاغوت فعالیت داشت و بعد از انقلاب هم تا ۱۲ اردیبهشت ۵۸ در مدرسه رفاه، مسئول یک بند زندان بود. سال۶۰ به‌عضویت سپاه در‌آمد و با دستور حاج‌داوود‌ کریمی، مسئول روابط عمومی سپاه منطقه۱۰ شد. بعد از قطعی‌شدن اعزام قوای محمد رسول‌الله(ص) به لبنان، به‌درخواست حاج‌احمد متوسلیان به‌عنوان نیروی رزمی به سوریه رفت. بعد از بازگشت نیروها از سوریه، ۳ماه آن‌جا ماند و در فعالیت‌های فرهنگی - تبلیغی شرکت کرد و پس از آن تا پایان جنگ در گردان تخریب لشگر۲۷ محمد رسول‌الله(ص) حضور داشت و بارها مورد اصابت تیر و ترکش قرار گرفت.

برای بررسی تاثیر مداحی و عزاداری سید‌الشهدا(ع) در جبهه‌ها و درس‌هایش برای امروز جامعه، به‌سراغ وی رفتیم و بعد از مجلس صبح‌گاهی روضه در حسینیه فاطمه‌الزهرا(س) سپاه محمد رسول‌الله(ص) به گفت‌وگو نشستیم.

طی سه‌ماهی که به‌همراه قوای محمد رسول‌الله(ص) در لبنان حضور داشتید، فعالیت فرهنگی‌تان شامل چه کارهایی بود؟ آ‌ن‌جا هم مداحی و مناجات‌خوانی رونق داشت؟

بله. فردای آن‌روزی که به پادگان زبدانی رفتیم، به حرم حضرت رقیه(س)، راس‌الحسین(ع) و مسجد اموی رفتیم. من از بیرون شروع کردم به بیان مصائب اسارت حضرت زینب(س). بچه‌ها نیز زار می‌زدند تا این‌که وارد مسجد اموی شدیم. در آن‌جا خطبه حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) را خواندم. صحبت کردم، شعر خواندم و حال و هوا عوض شد. سپس شور خواندم و سینه زدیم. متوسلیان و همت سینه می‌زدند. گریه‌کنان به راس‌الحسین رفتیم و ذکر حسین‌جان حسین‌جان می‌گفتیم و دوباره روضه خواندم و همه به سر و سینه زدند.یک سرهنگ ارتش سوری، هرروز می‌آمد و پشت در محل استقرار ما می‌ایستاد.

من گفتم شاید می‌خواهد به ما تذکری بدهد. به او گفتم چه‌کار داری؟ گریه کرد و من را به‌آغوش کشید. گفت: خدا به شما خیر بدهد که ما را با اسلام آشنا کردید. از روزی‌که شما آمدید، دل من را با خدا آشنا کردید و فضای پادگان را تغییر دادید. او ما را تشویق کرد که هرروز این کار را انجام بدهیم. همین فرهنگ جبهه و مداحی و حتی سبک‌ها و اشعار من را در لبنان می‌خوانند و بچه‌های قدیمی‌شان همه را به‌یاد دارند.


از چه زمانی بحث مدح ائمه اطهار(ع) و عزاداری سیدالشهدا(ع) در جبهه‌ها همه‌گیر شد؟ درباره نحوه ورود مداحی به دفاع مقدس توضیح بدهید.

انقلاب ما «اسلامی» است و شعاری که از سال۴۲ و با شروع مبارزات شکل گرفت، «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه» بود. وقتی نهضت حسینی باشد، شعار و هدف ما، مشخص می‌شود. ستایش‌گری و مداحی، همراه با نهضت است و هیچ نهضتی نیست که در آن شعار نباشد. مداحی از سال۴۲ وارد عرصه انقلاب شد، نه از زمان جنگ؛ اما در دوران دفاع مقدس ظهور بیشتری داشت. گرچه در شکل‌گیری انقلاب و تزریق شور و حماسه، مداحان نقش به‌سزایی داشتند. مداحان بودند که اشعار حماسی را با بیان زیبا برای انقلاب، کاربردی کردند.

«سحر می‌شه، سحر می‌شه/ سیاهی‌ها به‌در می‌شه/ ولی آخر مسلمانان / جهان از ظلم به‌در می‌شه» اشخاصی که در راه‌پیمایی‌ها شعارهای اصلی را ارائه می‌کردند، اغلب مداح بودند؛ مانند حاج‌اکبر ناظم و امثال ایشان. یعنی مداحی، هم در شروع نهضت نقش اساسی را ایفا می‌کرد و هم در به‌ثمر نشستن آن، اما در دفاع‌مقدس ظهور بیشتری پیدا کرد؛ چراکه در دفاع مقدس به‌دلیل شهادت‌های پی‌درپی جوانان، اقتضا می‌کرد که مداحی ظهور بیشتری داشته باشد. همین امروز هم اگر نیاز به شور و حماسه بیشتری باشد، ‌مداحان هستند که نقش اساسی را برعهده دارند؛ مانند تشییع پیکر شهدا و روزهای حماسی مانند ۹دی. مداحی در تقویت و یا ایجاد حماسه نقش اساسی دارد. ممکن است هدف شما عالی باشد اما اگر نتوانی آن را با شور و حماسه دنبال کنی، هدفت گم می‌شود. این شور و حماسه توسط مداحی ایجاد می‌شود.

با نگاه دقیق به اشعار مداحان در دوران دفاع مقدس، مشاهده می‌شود که گرچه این اشعار ساده بودند، اما تاثیرگذاری بالایی داشتند. نظر شما در این مورد چیست؟

آن اشعار، با جان افراد عجین بود. هدف همه واحد بود. اگر مداح، آن هدف را با سلیقه شخصی بیان کند، تاثیر زیادی نخواهد داشت، اما اگر آن هدف را از طرف تمام مردم بیان کند، طبیعتا به‌جان همه می‌نشیند. در عرصه مداحی، مداح سعی می‌کند تصورات ذهنی خودش را با تصورات ذهنی جمع، هماهنگ کند.

هرچه مداح بیشتر به عشق درون خود متصل باشد، بهتر می‌تواند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند. در عرصه جنگ، این موضوع اتفاق افتاد. شما اشعار آقای آهنگران را ملاحظه بفرمایید که می‌گوید: «اسلام اگر بیند خطر / جان را فدایش می‌کنم»! خب این نگاه همه مردمی بود که در جبهه حاضر شده بودند و همین باعث می‌شود قدرت تاثیرپذیری و تاثیرگذاری بیشتر باشد. هرچه قدرت مداح بیشتر باشد و اهداف واحدتر باشند، نفوذ بیشتری خواهد داشت.



شما و دیگر مداحان، به‌صورت برنامه‌ریزی‌شده وارد جبهه شدید؟ مثلا از سوی ستاد تبلیغات جنگ یا تبلیغات یگان‌ها، برای مداحان برنامه‌ریزی شده بود؟

در مورد من اصلا این‌گونه نبود. بعید می‌دانم کسی به‌عنوان شغل مداحی در جبهه حضور پیدا کرده باشد. آن‌روزها مداحی به این‌شکل نبود که کار برخی‌ها مداحی باشد. کارهای دیگری داشتند و در کنارش مداحی هم می‌کردند. مثلا در آن‌روزها فقط من در جبهه مداحی می‌کردم. مداحی که خودش شعر بگوید و خودش نوحه بسازد، بسیار کم بود و بیشتر فقط تقلید و تکرار می‌کردند، ولی خب بعدها زیاد شد. در گردان میثم هم که به گردان مداحان معروف است، اوایل مداح معروفی نبود؛ اشعار تقلیدی را می‌خواندند. اما به‌مرور شرایط تغییر کرد. فضای جبهه به‌نحوی بود که روحیه رزمندگان را متحول می‌کرد. همین‌که بسیاری احساس می‌کردند، چندساعت یا چندروز بعد به‌شهادت خواهند رسید، بیشتر روی خودشان کار می‌کردند و این حس، هم بر روی خودشان و هم بر روی ما تاثیرگذار بود.

از مداحانی که در جبهه حضور داشتند، با کدام یک بیشتر رفاقت داشتید؟

این‌طور نبود که با همه مداحان عزیز در جبهه رفاقت داشته باشم. اما شهید جواد رسولی و شهید جواد اسلامی‌فرد، از شاگردان خودم بودند و شهید داوود بنی‌جمالی، آقای رضا‌ پوراحمد، آقای ارضی، آقای محمد طاهری و محسن طاهری را که به‌عنوان سرباز نیروی هوایی ارتش، در جبهه حضور داشت، گاها می‌دیدم.

شهرت شهید غلام‌علی رجبی در جبهه به چه علت بود؟ ایشان مناجات‌خوان بودند؟

ایشان در جبهه، مناجات نمی‌خواند، آن‌موقع مناجات‌خوان زیاد نبود، بلکه روضه‌خوان بسیار خوبی بود و به‌دلیل اخلاصش، روضه‌هایش نمک خاصی داشت.

بحث رجزخوانی هم در بین بچه‌هایی که مداحی می‌کردند رایج بود؟ درباره شهید مهدی خندان گفته شده که ایشان برای دشمن رجز‌خوانی می‌کرد.

همین بحر طویل خودش رجزخوانی است. در شعر سبکی داریم به اسم مثنوی که مثلا شرح زندگی یک‌نفر از زمان تولد تا از دنیا رفتنش را بیان می‌کند. ممکن است حماسی باشد، شاید هم نباشد، اما طولانی است. «بحر طویل» نه شعر است و نه مثنوی؛ با این فرق که حماسی است و با وزن خاصی مطرح می‌شود. شهید مهدی خندان که هم فرمانده تیپ بود و هم مداحی می‌کرد، در این سبک شعر می‌خواند، اما نه همیشه. زمانی‌که روضه و دعا برگزار می‌شد، در بین شور «بحر طویل» می‌خواند. ایشان مداح حرفه‌ای نبود، اما «بحر طویل»‌را خوب می‌خواند؛ چون خودش میان‌دار خوبی بود.

بعد از عملیات‌ها، به‌دلیل این‌که برخی به‌شهادت می‌رسیدند و برخی از قافله جامی‌مانند، حس خاصی بین رزمنده‌ها حاکم می‌شد. چه برنامه‌هایی به‌عنوان مداحی برگزار می‌شد؟

حالت شهادت، به‌طور مستمر در بین رزمندگان وجود داشت و همین باعث می‌شد که بیشتر روی به دعا و مناجات و روضه و مداحی بیاورند. من در لشگر۲۷ و در گردان تخریب بودم. شب‌های چهارشنبه به‌طور مستمر در حسینیه تخریب، دعای توسل برگزار می‌شد. هرروز صبح قبل از نماز، مناجات حضرت امیر‌(ع) و بعد از نماز، زیارت عاشورا می‌خواندیم. شب‌های جمعه هم اصولا با برگزاری مناجات‌های مختلف می‌گذشت. درطول روزهای مختلف، جمع بچه‌ها، همیشه جمع بود. در ماه مبارک رمضان، دعاهای خاص می‌خواندیم و یک یا دوساعت قبل از عملیات، دعای جوشن‌کبیر می‌خواندیم.

دلیل خاصی داشت که جوشن‌کبیر می‌خواندید؟

روایتی از پیامبر(ص) داریم که جبرئیل این دعا را آورد و فرمود که این دعا را بخوان تا زره شود بر اندام تو و تیر دشمن بر تنت اثر نگذارد. اتفاقا من این را تجربه کردم. در چند عملیات وقتی خواندم، خیلی شهید ندادیم. شب عملیات والفجر۸ به بچه‌ها گفتم امشب کار عملیات سخت است. این دعا را می‌خوانیم که مجروح نشویم و بیشتر بتوانیم خدمت کنیم. آن‌شب بچه‌ها همه سالم ماندند. شب‌های بعد شهید و مجروح دادیم، ولی آن‌شب نه.

آیا در جبهه هم سخنرانی به‌همراه مداحی انجام می‌شد؟

بستگی به شرایط داشت. بعضی مناطق این‌طور نبود که به‌طور کامل برگزار نشود. بنابه شرایط مختلف، سخنرانی هم برگزار می‌شد.

آیا جنگ در نحوه عزداری هیئت‌ها تاثیرگذار بود؟

آثار جنگ، هیئت‌های ما را تغییر داده بود. شور هیئت‌ها را زیاد کرده بود و شور‌ حماسی خاصی در سینه‌زنی‌ها ایجاد کرده بود. از همین هیئت‌ها بچه‌ها می‌رفتند جبهه و شهید می‌شدند و بقیه که یا مرخصی می‌گرفتند و یا عملیات‌شان تمام می‌شد، می‌آمدند در همان هیئت‌ها به‌یاد هم‌سنگرشان‌بودند.

بعد از پایان جنگ، تعداد زیادی هیئت در سطح کشور از جمع همان رزمندگان تشکیل شد.
بله. یکی از ویژگی‌های جنگ، تولید خوب فرهنگی بود که الان آن‌طور نیست. تولید فرهنگی در جنگ بسیار باکیفیت بود. انگیزه‌هایی که در جبهه وجود داشت، امروز وجود ندارد و انگیزه‌ها بیشتر به پول، شهرت و مقام کشیده شده است. کسی که در دوران دفاع مقدس، به‌ شهادت فکر می‌کرد، قطعا تاثیر بالایی در رشد معنوی و فرهنگی جامعه داشت.

هیئت رزمندگان اسلام، از سال۷۶ شکل گرفت. بعد از به‌روی کارآمدن دولت اصلاحات، بچه‌های دوران جبهه و جنگ، دورهم جمع شدند و تصمیم گرفتند که این هیئت را راه بیاندازند. به‌یاد دارم، بعد از جنگ، وقتی هنوز هیئت رزمندگان اسلام تاسیس نشده بود، این موضوع را مطرح کردم که اگر این هیئت راه بیفتد، خانواده‌های سپاه و خانواده‌های شهدا و ایثارگر بیمه می‌شوند. آن مسئولی که حرف مرا گوش می‌داد، گفت: «مگر با هیئت هم می‌شود، کشور را اداره کرد؟» خب او حرف من را نمی‌فهمید و با مؤلفه‌های روشن‌فکرمآبانه، سخنان مرا می‌سنجید. می‌گفت باید یک کار سیاسی و حزبی صورت بگیرد و فکرش خراب بود.کم‌کم فضای معنوی، به فضای مادی و دنیایی تغییر پیدا کرد. تا سال۷۶، تفکر و اعتقاد مردم را تغییر دادند. نگاه بدهکاربودن به انقلاب، به نگاه طلب‌کاری از انقلاب تبدیل شد. کسی که از انقلاب طلب‌کار است، هیچ‌وقت کار نمی‌کند و می‌نشیند و ادعاهایش را مطرح می‌کند. در سال۷۶، این خلاء به‌اندازه‌ای رسید که اصحاب انقلاب و جبهه به‌خودشان آمدند.

در کنار راه‌اندازی هیئت رزمندگان اسلام،‌ موج جدیدی از مداحان دیگر نیز ظهور و بروز داشتند که بعضا به فرهنگ جبهه متصل می‌شدند و تاثیر می‌گرفتند. گرچه مخالفت‌هایی با آنان می‌شد، اما فرهنگ جدید و صحیحی در بین جوانان و نوجوانان پایه‌گذاری شد.

به‌عنوان شخصی که هم تجربه مداحی در فضای نورانی جنگ و هم فضای بعد از آن را دارید، دراین‌باره نظرتان چیست؟

کاری که برای خدا باشد، قطعا تاثیرگذار است. در زمان امام حسین(ع)، نه اینترنت بود و نه شبکه‌های اجتماعی. هیچ حرفی هم از دهکده جهانی نبود. آن‌زمانی که امام(ع) فریاد می‌زد که «هل من ناصر ینصرنی»، شاید صدایش به‌گوش لشگریان مقابل هم نمی‌رسید، اما چه می‌شود که امروز ملت‌های سراسر دنیا، فریاد می‌زنند «بالروح، بالدم، نفدیک یا حسین» یا «لبیک یاحسین»؟ چون در کارش اخلاص داشت. امروز هم اگر کسی در ادامه این فرهنگ، موفق عمل کرده است، به این‌دلیل است. شما اگر برای فرهنگ شهادت و شهید کار کنی، از بین نمی‌رود. چون خداوند، حی و دائم است. شهدا هم که به خدا متصل بودند، حی می‌شوند و هر فرهنگی که در این مسیر باشند، از بین نخواهند رفت.

موضوعی که دراین خصوص از اهمیت خاصی برخوردار است، این است که اصل «سیدالشهدا(ع)» است. نباید صرفا از شهدا بگوییم و از حسین(ع) غفلت کنیم. «إنَّ لِقَتلِ الحُسَینِ حَرارَةً فی قُلوبِ المُؤمِنینَ لاتَبرُدُ أبَدا»، این حرارت هیچ‌وقت سردشدنی نیست. خود امام حسین(ع) به دخترشان می‌فرمایند که به شیعیان من بگو که هروقت آب گوارایی نوشیدید،‌ از لب تشنه من یاد کنید. اگر شنیدید کسی در دنیا شهید شده و یا غریب است، از من یاد کنید. نباید یادمان برود که هرچه که می‌خوانیم، باید به فرهنگ عاشورا و سیدالشهدا(ع) ختم شود.
پای صحبت حاج منصور نورایی مداح با سابقه دفاع‌مقدس

از میان مداحان جوانی، که برای شهدا و دفاع مقدس هم مداحی می‌کنند، کار کدام‌یک را می‌پسندید؟

کار آقای مطیعی را بیشتر می‌پسندم. ایشان اخیرا درباره یمن برنامه‌ای ارائه کردند که بسیار زیبا بود.

از مداحی‌تان در زمان جنگ، خاطره‌ای که در ذهن‌تان ماندگار باشد، برایمان بگویید.

به‌یاد دارم شهید دستواره دوساعت قبل از عملیات خیبر، برای توجیه رزمندگان به جفیر آمد. چشمش به من که افتاد، گفت:‌ توهم که این‌جا هستی؟ اصلا نیازی به توجیه عملیات، نیست. روضه بخوان که از همه‌چیز مهم‌تر است. من که شروع به خواندن کردم جنگنده‌های بعثی آمدند و منطقه را بمباران کردند. من هنوز داشتم می‌خواندم و اصلا متوجه هواپیماها نشدم. وقتی صدای شیرجه جنگنده‌ها آمد، همه پراکنده شدند، اما انفجار آن‌طرف‌تر بود و یکی از بمب‌ها وسط گروهان مقداد اصابت کرد. هاشم کلهر، ابراهیم حسامی و حسین محمدی در آن‌جا به‌شهادت رسیدند.
مرجع : فاش نیوز
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما