کد مطلب : ۳۰۶۱۴
گفت و گو با دکتر عبدالحسین طالعی درباره کار علمی در حوزه مداحی
مداحان نباید سرمایه 1400 ساله را هدر بدهند/ کار علمی نگاه بیتعصب می خواهد
مقام معظم رهبری در دیدار با مداحان در سال ۹۵ به دانشجویان، اساتید و محقّقین توصیه کردند که درباره مداحی کار علمی کنند: «هم تفسیر و تحلیل کنند، هم راههای علمیِ گسترش این را به ما نشان بدهند و یاد بدهند. ما در واقع دستِکم گرفتیم این پدیده را؛ خیلی پدیدهی مهمّی است»
به همین بهانه به سراغ برخی از اساتید دانشگاه و کارشناسان آشنا با این مباحث رفتیم تا نظرشان درباره کار علمی در حوزه مداحی جویا شویم. گفت و گوی دعبل با دکتر عبدالحسین طالعی استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر دین را بخوانید؛
بررسی علمی و تفصیل و تحلیل پدیده مداحی به چه معناست و چه ساحتهایی را در بر میگیرد؟
دربارة مسئله مداحی اشتباه بزرگی صورت گرفته است از طرفی در نگاه عموم جامعه ارزش کار ترویجی نسبت به کار پژوهشی کمتر است؛ به این معنا که معمولاً به کسانی که هم ذوق تحقیق و هم ذوق ترویج دارند توصیه میشود که عمر خود را صرف ترویج نکنند در حالی که میتوانند صاحب تحقیق جدید باشند. این نظر اشتباه بزرگی ایجاد کرده است و هر کس میخواهد با زبان ساده با مردم سخن بگوید گرفتار این تهمت که بیسواد و کمسواد و تنبل و بیحوصله است، میشود. مداحی ترویج یافتههای علمی به زبان ساده و عمومی بزرگان اهل علم است به نوعی که مردم آن را متوجه شوند به همین دلیل عدهای که اهل تحقیق بودند نسبت به این موضوع اقبال کمتری داشتند از طرفی عدهای تصور کردند که مداحی کار آسانی است و چون در کار دیگری موفق نشدهایم وارد این حوزه شویم. به نظرم کسی باید وارد حوزة مداحی شود که از هوش بالا و سرشاری برخوردار باشد تا شأن واقعی مطلب ادا شود.
در کارهای علمی دو گروه وجود دارند؛ یک گروه معتقدند که این رشته تخصصی و گروه دیگر آن را میانرشتهای میدانند. منظور از رشتة تخصصی، شخصی است که در باب ریاضیات مسئلة خاصی را حل میکند و وقتی از تاریخ ریاضیات سخن میگوید این موضوع به میانرشتهای تبدیل میشود؛ چون هم مربوط به تاریخ و هم مربوط به ریاضیات است. کسی که قصد مطرح کردن بحثی را به صورت میانرشتهای دارد طبیعتاً باید به آن رشتهها آشنایی داشته باشد. قابلیت میانرشتهای کردن یک موضوع بسیار مهم است به طوری که بتواند دو رشته را تلفیق و بحث جدیدی مطرح کند.
مداحی یک کار میانرشتهای و تلفیقی از چند هنر، حرفه، فکر و ایده است. بخشی از مداحی یک ایدة علمی را ترویج میکند و بخشی دیگر از آن ادبیات و بخش دیگر صوت است. بحث مخاطبشناسی، نیازشناسی، زمانشناسی، وظیفهشناسی و روانشناسی بحثهای مختلفی هستند؛ بنابراین چون مداحی حالت پیچیدة میانرشتهای دارد پژوهش در باب آن نیز باید میانرشتهای باشد. به این معنا که تخصصهای مختلف در باب مداحی نظر دهند تا شأن قدیمی خود را که از دست داده است، کسب کند.
مداحی کار دعبل، کمیت، حمیری و فرزدق است. فرزدق کسی است که یکی از ناقدان قدیمی ادبیات عرب دربارة او میگوید که اگر شعرهای فرزدق نبود یک سوم ادبیات عرب از میان میرفت. به تعبیر استاد دیگری دو خط شعر فرزدق به کوه قاف بند است. یا اشعار دعبل بعد از حدود 1200 سال هنوز بر آن شعر و شرح، تحقیق و پژوهش انجام میشود.
عدهای با روشهای علم تاریخ، تاریخ ریاضی را مطرح میکنند یا کسانی که فلسفة تاریخ را مطرح میکنند با نوع معرفتشناسی فلسفی، فلسفه ریاضی را هم مطرح میکنند؛ اما کاملاً مشخص است که ریاضی در فلسفة ریاضی موضوعیت دارد. موضوعیت مداحی چیست؟ به تعبیری دیگر در تاریخ آمده است که در یک مقطع زمانی، بزرگواری به نام محمد(ص) که همه او را میشناسند و امین مردم است پیامی برای مردم میآورد؛ «اقرا باسم ربک الذی خلق». پس از قرائت این پیام، جریانی تشکیل میشود که دغدغة همة ماست و ما را به اینجا آورده است به نظرتان مداحی در این منظومه چه جایگاهی دارد؟
پاسخم را در قالب مثالی بیان میکنم؛ ما سه آینه در قسمتهای مختلف خانه داریم که میتوانیم در این سه آینه یک بار نگاه کنیم به عنوان اینکه خود را در آینه ببینیم، نوع دیگر اینکه به آینهها به عنوان خود آینه بنگریم و تفاوت آنها را بیان کنیم. گاهی آینه ابزاری است که کار ما را انجام میدهد و گاهی ابزاری برای تحقیق میشود.
رسانهها مانند روزنامه، رادیو، تلویزیون و ... وسیلهای برای انتقال پیام به عموم مردم هستند؛ اما دغدغة کار علمی عدهای این است که رسانه چیست؟ همانطور که بیان کردم باید رابطهای میان ترویج و تحقیق در هر علمی وجود داشته باشد که این موضوع در برخی علوم جا افتاده است؛ مثلاً علم پزشکی یک جنبة مطالعات در آزمایشگاهها در کلاسهای درس و در سالن تشریح دارد و یک جنبة ترویج در مطب و اتاق عمل دارد که عدهای از آن استفاده میکنند.
مداحی نیز ظاهری دارد که عدهای از آن استفاده میکنند مثل اینکه چهرة خود را در آینه نگاه میکنند و دیگر کاری با اینکه این آینه متعلق به چه کارخانهای است؟ یا جنس آن چیست و غیره ندارند.
مداحی رسانه است؛ حال باید پرسید که این رسانه چیست؟ و از روزی که حسان بن ثابت کنار غدیر، مداح پیغمبر (ص) شد تا به امروز چه تحولی یافته است؟ بنابراین بحث روی تحولات است. اینکه این فرآیندها و تحولات چگونه بهبود یابند؟ یا چگونه آنچه گفته میشود بازتاب مباحث علمی، صحیح، متقن و حسابی باشد نه اینکه صرف احساس و شور و مجلسی گرم شود؟ از خاصیتهای اشعار شاعرانی مانند دعبل، بحرالعلوم و ... این است که یک بار مصرف نیستند و بعد از گذشت قرنها هنوز ماندگار هستند.
آقای حسان ملازم علامه امینی و شاگرد ایشان بود. اشعار او بسیار پخته است و احساس را برمیانگیزاند و در عین حال عقل را بیدار میکند. به نظرم این رسانه به ورطه سقوط افتاده است به طوری که روحانیونی که استاد دانشگاه شدهاند؛ وقتی بالای منبر میروند خجالت میکشند دو خط مرثیه بخوانند و مرثیه خواندن را به دیگران میسپارند. چرا باید شأن مرثیهخوانی آنقدر پایین بیاید که یک روحانی به صرف اینکه استاد دانشگاه شده است از مرثیه خواندن خجالت بکشد. مگر کُمیت خدمت حضرت باقر (ع) نمیآمد و مرثیه نمیخواند. کُمیت و دعبل، عالم و محدث بودند. امروز برای بسیاری از بزرگان به نوعی شاعر بودن سرشکستگی است؛ مثلاً قصد داشتیم اشعار یکی از فقهای گذشته را منتشر کنیم؛ اما یکی از شاگردان ایشان خواستند که نام ایشان به عنوان شاعر بیان نشود؛ بلکه فقیه نامیده شوند. به نظرم باید مشکلات این رسانه مرتفع شود.
حسان بن ثابت برای ذائقهای مانند پیامبر (ص) شعر میگفت و باید علومی مانند روانشناسی و جامعهشناسی میدانست تا شعری میگفت که در تاریخ ماندگار میشد؛ اما برای مداحان امروز تغییر ذائقة مخاطب بسیار راحتتر از کسب آن علوم است. آنها ذائقه مخاطب را پایین میآورند. به نظرتان چنین چالشی از کجا شروع میشود؟
دانشآموزان یک کلاس 30 نفره وقت زنده و اعتمادشان را نزد معلم امانت میگذارند؛ آیا معلم حق دارد در امانت آنها خیانت کند؟ یا چون آنها اعتراضی نمیکنند هر چه خواست بگوید؟ معلم اگر وجدان کاری داشته و دنبال نان حلال باشد به گونهای تدریس میکند که دانشآموزان به کم قانع و دنبال نمره در انتهای سال نباشند.
صاحب کتاب «عبقات الانوار» مرحوم علامه میرحامد حسین از بزرگان شیعه است. ایشان برای بسیاری از شیعیان ناشناخته هستند که البته همایشی در قم در حال انجام است تا جوانب و ابعاد علامه میرحامد حسین برای همگان روشن شود.
علامه میرحامد حسین کتاب «عبقات الانوار» را در پاسخ به باب هفتم کتاب «تحفه اثنا عشریه» نوشته است. این کتاب 400 صفحه و باب هفتم آن 50 صفحه و پاسخ میرحامد حسین به آن نزدیک به 700 جلد است. وی میتوانست ردیهای 50 صفحهای دربارة آن بنویسد اما چنین نکرد و 60 سال از عمر پر از فقر و مریضی خود را صرف کتاب «عبقات الانوار» کرد که امروز از هر گوشة آن تحقیقی استخراج میشود. میرحامد حسین در وجدان کاری در اوج قرار داشت و فکر معاصران زمان خود را نکرد؛ البته برای معاصران خود نیز سخنان بسیاری داشت.
علامه مجلسی صاحب کتب «بحارالانوار» و «مرآت العقول» است. او دربارة کتاب بحارالانوار میگوید که این کتاب سفرهای باشد که تا ظهور امام زمان (عج) پهن است. علامه مجلسی علاوه بر این دو کتاب تعدادی کتاب به زبان فارسی ساده هم نوشته است.
سید مهدی شجاعی درباره ذائقه مخاطب میگوید که وقتی ذائقه را به پیتزا عادت دادید دیگر از آبگوشت خوشش نخواهد آمد. میتوان ذائقة مخاطب را پایین آورد تا کار راحت شود؛ اما باید به این نکته توجه کرد که ما حامل چه امانتی هستیم. مداح، علوم اهل بیت (ع) را ترویج میکند؛ به همین دلیل معتقدم که مداحی از تدریس بالاتر است و اگر بگویم تنه به تنة مرجعیت میزند غلو نکردهام. شیخ جعفر شوشتری در ابتدا مجتهد سپس منبری شد. در یادداشتهای ایشان دیدهام که میگوید که من گشتم میان عبادات و بالاتر از زیارت سیدالشهدا (ع) پیدا نکردم و مقدار بیشتری گشتم و متوجه شدم که معرفت سیدالشهدا (ع) از زیارت سیدالشهدا (ع) بالاتر است.
کسی که با هزینة خود افرادی را برای زیارت کربلا میبرد فرد بسیار خوبی میدانیم؛ اما باید بدانیم که کسی که معرفت سیدالشهدا (ع) را به مردم میدهد شأن بالاتری دارد؛ چرا باید این شأن را پایین بیاوریم. چرا مداح زمانی را که مردم اعتماد کرده و در اختیار او قرار دادهاند باید از دست بدهد؟
از جوادالائمه (ع) حدیثی نقل میشود و آن اینکه «نعمتی که شکرش ادا نشود مانند گناهی است که بخشیده نشود». مداح باید بداند که در یک مجلس عدهای فکر و وقت و اعتمادشان را نزد او امانت گذاشتهاند که لقمه نیست؛ بلکه امانت است. مداح باید بداند که نباید در این امانت خیانت کند؛ اگر نمیتواند چنین کند باید کنار برود؛ بنابراین مداحی از مدرسی و تألیف بالاتر است و در امور دینی تنه به تنة مرجعیت میزند و در امور تحقیقی از یک محقق بالاتر است؛ چون محقق با متخصصان صحبت میکند و به مابقی قضایا کاری ندارد؛ اما مداح همان مضمون را با زبانی ساده بیان میکند.
در سالی که کتاب داستان راستان آقای مطهری منتشر شد نوجوانان فقط از مجلة «دختران و پسران»، «کیهان بچهها» و غیره داستانهایی دریافت میکردند که البته بار معنوی هم نداشتند؛ ایشان به دلیل زمانشناسی و وظیفهشناسی در آن فضا کتاب اصول فلسفة آقای طباطبایی را رها میکند و داستان راستان را مینویسد؛ پس از انتشار جلد اول اعتراضاتی نسبت به ایشان صورت میگیرد که این اعتراضات را به مقدمة جلد دوم منتقل میکند.
در مقدمة جلد دوم بیان میشود که چرا کارهای علمی را رها کردهاید و برای بچهها داستان مینویسید و ایشان در پاسخ میگوید که هدف ما از درس خواندن و یاد گرفتن و علم چیست؟ آیا هدف ما تربیت نسل جدید است یا نیست؟ اگر نیست باید همة اینها را جمع کنیم؛ اگر هست داستان ابزار خوبی برای این کار است.
آقای مطهری داستاننویس نبود؛ اما داستانهایی از تاریخ اسلام، انتخاب و سادهنویسی میکرد؛ اما امروز با کتابهای متنوع و فراوانی که وجود دارد خود را نشان نمیدهد؛ اما این کتاب نسبت به کتابهای سنگین آن روزگار شاهکار بود.
ایشان بیان میکند که اتفاقاً وقتی این بیماری (گسست بین کار تحقیقی و آنچه به مردم گفته میشود) را دیدم اتفاقاً برای نوشتن جلد دوم جدیتر شدم. جالبتر اینکه پس از چاپ یادداشتهای ایشان متوجه شدیم که ایشان طرح مفصلی برای ادامة داستان راستان داشتند؛ اما به دلیل گرفتاری کاری نتوانستهاند آن را ادامه دهند. شاید سوژة 500 داستان دیگر هم داشته است؛ اما همین دو جلد و به ویژه مقدمة جلد دوم همان بیماریای است که امروز ما دچار آن شدهایم.
چرا ذائقة را بالا نبریم؟ مدرسة سیار گستردهای به گستردگی مداحی از کجا پیدا کنیم؟ مدرسة مداحی هزینهای ندارد و همه جا از زن و بچه و مرد و بیسواد و باسواد در روستا و شهر و اخیراً فضای مجازی نیز به کمک آمده است میتوانند از آن استفاده کنند.
روش کار علمی در این حوزه باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
مدیریت علمی بیمار است یا اصلاً مدیریت علمی نداریم. در کار علمی به تحقیق و محقق و مقاله و پژوهش و کتاب توجه میکنند؛ اما در اینجا علاوه بر مبحث میانرشتهای بودن کلیات دیگری که در هر کار علمی مانند جامعنگری و نگاه بیتعصب وجود دارد، هست. در قدیم مداح برای یک مجلس میخواند و تمام میشد؛ اما امروز چندین دستگاه آن را ضبط میکنند و فردا به کلیپ در شبکههای مجازی تبدیل میشود.
یک، نگاه جامعنگر و بیتعصب و دوم، رویکرد حفظ این سرمایة فرهنگی و بالا بردن و بهرهوری از آن. مداح باید بداند که همة مجالس من ضبط خدایی میشوند و روز قیامت به من نشان خواهند داد و از من خواهند پرسید که آنجا بهترین فرصت برای تذکر به افراد بود چرا تذکر ندادید؟ امروز جامعه از لحاظ اخلاقی گرفتار طلاقها، فسادهای اخلاقی، فسادهای مالی، خشونتها، عصبیتها، لجاجتها و ... است. این مشکلات اخلاقی کجا و چه زمانی باید مداوا شوند؟ آیا برای این کار مدرسهای شیرینتر و سیارتر و روانتر از مداحی وجود دارد؟
سوم، به دو پژوهش همزمان و ترکیب آنها نیاز داریم؛ یکی پژوهش پیمایشی مبنی بر اینکه وضع فعلی ما در باب مداحی چیست؟ و پژوهش دیگر کتابخانهای است که میخواهیم بدانیم به کجا میرسیم؟ اگر این اتفاق خوبی است که هیچ اما اگر خوب نیست به آسیبشناسی و آفتشناسی نیاز دارد و پایاننامهها میطلبد. باید مخاطبان و نیاز آنها را شناخت منظور از نیاز، نیاز واقعی است نه نیاز کاذب. حال تفاوت نیاز کاذب و واقعی چیست؟ برای پاسخ به این سؤال مثالی میزنم و آن اینکه فرد سیگاری پس از یک روز روزه گرفتن به اولین چیزی که نیاز دارد، چیست؟ آن فرد سیگاری حتماً خواهد گفت که به یک سیگار نیاز دارد در حالی که نیاز واقعی او شربت یا آب است. نیاز کاذب خیلی راحت میتواند خود را به جای نیاز واقعی جا بزند؛ بنابراین نیاز کاذب را بشناسیم.
نیاز یک مداح به شعر کاذب است او قبل از آن به معرفت نیاز دارد. ما برای عبادت به معرفت نیاز داریم و مداحی نیز نوعی عبادت است.
چهارم، مداحی سایهای است از درخت دین. درخت دین را باید بارور، آسیبزدایی و آفتزدایی کرد. من بر این مطلب که دین از نماز، خمس، حجاب و اعتکاف شروع نمیشود؛ بلکه از توحید شروع میشود، مصر هستم. آقا سید مجتبی لاری همیشه در پاسخ به سؤالات بیان میکرد که مشکل از توحید است؛ اگر توحید را یاد بگیرید به پاسخ همة سؤالاتتان خواهید رسید.
مشکل نماز نیست، «اقم الصلاه لذکری»؛ «نماز باید اقامه شود برای یاد خدا». حال باید پرسید یاد کدام خدا؟
در عالم ریاضیات انقلابی صورت گرفت و هندسة اقلیدسی به هندسة تحلیلی تبدیل شد؛ ولی درگیری صورت نگرفت و حتی بزرگان هندسة تحلیلی بیان کردند که هندسة اقلیدسی هم باید باشد؛ اما در این حوزه هم در جهان مسیحیت و هم در یهودیت و هم در بودائیان وقتی بحث صورت میگیرد درگیری ایجاد میشود. روش کار علمی ما باید چگونه باشد که چنین اتفاقی نیفتد؟
عدهای از افراد که در این حوزه وارد کار علمی میشوند ممکن است تاریخ تشیع در دورة علویها را بررسی کنند و به نگاهی از مداحی برسند و عدهای دیگر تاریخ تشیع در دورة صفویه را بررسی کنند و به نگاهی دیگر دست یابند. این دو گروه ممکن است به یکدیگر سیلی بزنند و یکدیگر را بکشند.
برای پاسخ به این سؤال به سخن جواد الائمه (ع) میپردازم. ایشان 16 حدیث به حضرت عبدالعظیم حسنی بیان کردند که یکی از آنها این است که «لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا فاذا استووا هلکوا»؛ «مردم به خیر هستند تا زمانی که تفاوت دارند و اگر مساوی شوند هلاک میشوند». قد کوتاه و بلند، شب و روز، خواب و بیداری، مکمل یکدیگر هستند باید قبول کنیم که تفاوتها سبب تکامل هستند. تفاوت ظرفیتی ایجاد میکند که برای رشد و بالندگی مناسب است. تفاوت فضایی است برای کار و رشد و بهتر شدن. اصلاً اشکالی ندارد که یکی این برداشت را دارد و دیگری برداشت دیگری. باید بدانیم که 14 معصوم وجود دارند و بنا نیست که هیچ کدام از ما معصوم باشیم نه روش الف و نه روش ب. نمیتوان بیان کرد که کدام معصوم کدام روشها را امضا کرده است. باید با یکدیگر گفتوگو کنیم و نیتخوانی نکنیم.
چقدر امید دارید که این امر امکانپذیر باشد؟
اگر نظر ما به کار گسترده در سطح جهان اسلام باشد هیچ امیدی ندارم؛ اما اگر این گره کور را باز و آن را در سطحهای کوچک و محدود بررسی کنیم میتوان جواب گرفت. برای خود راهکار دارد؛ بنابراین باید درخت دین را بشناسیم و آن را در جای خود بکاریم به این معنا که دین را از نماز شروع نکنیم؛ بلکه از توحید شروع کنیم؛ حتی گاهی باید آن را از اخلاق شروع کنیم؛ اگر چنین شود نماز و حجاب و غیره پشت آن خواهد آمد. مداحی نیز چنین است و باید این مسیر را طی کند.
اگر از منظر علت و معلولی به این قضیه بنگریم وضعیت امروز جهان اسلام به گونهای است که هم در حجاب و هم در نماز، مسائلی داریم؛ بنابراین اغلب ما مسلمانان مشرک هستیم.
برای پاسخ به سؤال شما به قرآن و انتهای سورة یوسف (ع) رجوع میکنم و آن اینکه «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ»؛ «بیشتر این مؤمنین مشرک هستند». مشرک نه به معنای نجس فقهی بلکه مشرک به معنای درجات خفی شرک. درجاتی از شرک در همة ما وجود دارد.
یعنی هم نگاه دروندینی از نظر وحی این موضوع را اثبات میکند و هم نگاه بروندینی.
بله. چون درون دین با بیرون دین تفاوتی با یکدیگر ندارند و به اشتباه این دو را از یکدیگر جدا کردهاند. در واقع همة قرآن، همة اهل بیت (ع) و همة نبوت برای احیای عقل هستند.
در مورد توسعة پایدار و توسعة موقت با مثالی توضیح میدهم و آن اینکه دو نوع میتوان درخت کاشت؛ به این صورت که یک باغبان تعدادی درخت را در باغی میکارد و جوانی خود را صرف آنها میکند و سیر و فرآیند باغبانی را طی میکند و از دنیا میرود؛ ولی درختان باقی میمانند و ثمره میدهند. مدل دیگر باغبانی به این صورت است که خبر میدهند که مدیر یا وزیر یا شهردار میخواهد برای بازدید فلان خیابان بیاید؛ بنابراین مسئولان سریع دست به کار میشوند و بوتههایی در زمین میکارند و صحنهای را ایجاد میکنند که بتوان از آن فیلم و عکس گرفت؛ اما فردای آن روز همة درختان خشک میشوند و از بین میروند. کار باغبان اول توسعة پایدار و باغبان دوم توسعة موقت است.
مداحی در کشور مانند توسعة موقت و توسعة گذرا پیش رفته است. ایام محرم و صفر در هر کوچهای ده مجلس برگزار میشود و در پایان دهه، دو همسایه خون به پا میکنند؛ چرا؟ آیا مداحان این مجالس داستان جناب حر را نگفتند؟ آیا نگفتند کسی که بیشترین لطمه را به سیدالشهدا (ع) زد حر قبل از توبه بود؟ و آیا نگفتند که چطور امام حسین (ع) حر را تحویل گرفت؟ اگر گفتهاند؛ حتماً به صورت توسعة گذرا و نمایشی بیان کردهاند. ما باید به سمت توسعة پایدار برویم و از علم مدیریت یاد بگیریم و به مدل آن باغبان کار کنیم آن باغبان برای وجدانش و برای کسب نان حلال کار میکرد.
فرهنگ از ریشة فرهنگیدن است. فرهنگیدن نوعی کشاورزی است؛ بنابراین فرهنگ نوعی کشاورزی محسوب میشود.
نکتة بعدی اینکه برای دست یافتن به آن اهداف باید فازبندی و مرحلهبندی صورت گیرد؛ مثلاً بنیاد دعبل به مداحان توصیه کند که امسال بر قضیة حر تأکید کنند. سال بعد بر حضرت علی اصغر (ع) تکیه شود و ...
این کارها را میتوان در عالم مدیریت انجام داد؛ اگر ما یک کارگاه کوچک اقتصادی داشته باشیم این کار را انجام میدهیم؛ چون سرمایه از جیب خودمان میرود؛ چرا وقتی سرمایهای که نتیجة 1400 سال بزرگان ماست هدر بدهیم.
پایین آوردن ذائقة مخاطبان هدر دادن سرمایه است و سوزاندن سرمایه هیچ توجیحی ندارد. مبحث دیگر اولویتهای پژوهشی در مداحی است. باید به چند نکته در اینباره اشاره کنم؛ در این بحث باید از عوامگرایی و خواصگرایی پرهیز کرد. عوامزدگی چیست؟ به این معنا که عوام دوست دارند رؤیا و خواب تعریف کنند و خواصزدگی چیست؟ به این معنا که خواص دوست دارند تشکیک ایجاد کنند. قصدم بیان خوب یا بد بودن اینها نیست؛ بلکه میخواهم بگویم در عوامزدگی و خواصزدگی غش نکنیم و از خرافات عوام و خواص اجتناب کنیم. در عین حال هر دوی این گروهها روشهای مثبتی دارند.
نکتة دیگر اینکه از روزمرگی حذر کنیم و به آینده بنگریم. امروز فضای آیندهنگری در دنیا به گونهای است که اگر کسی آینده را نبیند محکوم به شکست است. امروز دنیا از آیندهنگری عبور کرده و به آیندهنگاری رو آورده است؛ مثلاً یک کمپانی ساعت آیندهنگاری و بیان میکند که میزان فروش امسال در کل دنیا 2000 ساعت بوده است و سال آینده باید 5000 ساعت باشد. این نوع رفتار آیندهنگاری و تعیین کردن هدف است. زمینههای جهانی که امروز پیام دین به ویژه پیام تشیع پیدا کردهاند بعضی از مکاتب شکست خوردهاند و اسلام نیز در بعد قرائت داعشی شکست خورده است. درست است که جنایت میکند؛ ولی از نظر وجدانهای بیدار شکست خورده است. این بعد داعشی پس زمینههایی در بعضی از متون و فرقههای اسلامی دارد که آنها نیز شکست خوردهاند.
متأسفانه یا خوشبختانه تابلوی تشیع امامی اثنی عشری، مداحی است نه تحقیقات فلان عالم. بنابراین مداحان باید به جایگاه خود واقف باشند و درد بیدرمان را درمان کند و راهکار ارائه کند.
باید به این نکته برسیم که حل معضلات حتی در عدهای قلیل، موفقیت است؛ مثلاً اگر معضل دروغ در 50 نفر حل شود یک قدم ولو کوچک است؛ اما میتوان آن را به عنوان تجربه منتقل کرد.
شهردار زنجان در اوایل دوره رضاشاه پهلوی علیاکبر توفیق بود. او که فردی خیر و متدین بود رختشوییخانهای در زنجان تأسیس میکند که امروز موزة مردمشناسی زنجان است. هنگامی که رضاشاه دستور منع حجاب را صادر کرد، توفیق که متدین هم بود برای حفظ حجاب زنان دست به اقداماتی زد. آن زمان در زنجان آب لولهکشی وجود نداشت و زنان برای شستن لباسها باید از خانه خارج میشدند و کنار جویها میآمدند و چون دستور منع حجاب صادر شده بود باید بیحجاب به خیابانها میآمدند؛ بنابراین شهردار زنجان طی نامهای به تهران نوشت که لولههای موجود در خیابان که مردم برای شستن لباسها استفاده میکنند غیر بهداشتی هستند و من میخواهم رختشوییخانهای بهداشتی تأسیس کنم؛ بنابراین در محلی بشکهای قرار داد و آب را با شیبی ملایم به زیرزمین محصوری منتقل کرد این فضا کاملاً زنانه بود و آقایان حق ورود به آن را نداشتند. این آب از بالا میآمد و در جوی میچرخید و وقتی پایان مییافت دوباره آب تمیز بالا میرفت. به این ترتیب در آن زمان این رختشویخانه به عنوان الگوی بهداشتی در سطح کشور مطرح شد؛ اما هدف شهردار زنجان فقط بهداشت مردم نبود؛ بلکه حفظ حجاب هم بود. این روش، روش کاربردی و اجرایی است و به جای اینکه کتاب بنویسد و منبر برود حجاب را اجرایی کرد. گامی که 80 الی 90 سال پیش توفیق برداشت امروز به الگویی برای ما تبدیل شده است.
ولو در یک جزیره کوچک بتوانیم یک مطلب را پیاده کنیم خوب است؛ حتی در راهکارهای مدیریتی نیز آمده است که راهکاری که در یک جزیره بکار بردید میتواند توسعه پیدا کند و به الگو تبدیل شود.
بیان کردید که باید آیندهنگری داشته باشیم؛ ولی در زمان حال مداحی از نظر محتوایی رو به افول است. چطور مداحی را در جهتی به سمت سیر صعودی ببریم؟
یکی از ائمة جماعات که امروز بسیار ناتوان شدهاند در مسجد خودشان قریب 50 الی 60 سال امام جماعت بودند. ایشان مجتهد و از شاگردان آقایان مطهری، خوانساری و ... هستند. این امام جماعت در مسجد خود برای هر قشری برنامة جداگانهای داشت؛ مثلاً برای کودکان جلسه جداگانه و برای نوجوانان جداگانه و برای پیرمردهای کاسب جداگانه و برای منبریها و مداحان نیز برنامهای جداگانه برگزار میکرد. شاید این جلسات ماهی یک بار اما به صورت منظم و مداوم برگزار میشدند.
ایشان یک فرد رسانهای نیستند که دو روز مانده به محرم تحریفات عاشورا را بیان کنند و ...؛ اما عملاً به همان 10 الی 15 مداحی که اطرافش بودند میگفت که مراقب باشید که خبر سست یا خبر صحیحی که موجب وهن شود، نخوانید. شعری که کلمات وهنآمیز داشته باشد یا شما را به سمت اباهیگری سوق دهد، نخوانید. شعری که ضوابط اهل بیت (ع) را زیر پا بگذارد، نخوانید. مداحانی که تحت نظر ایشان تربیت شدهاند با اطمینان خاطر میتوان در مجالس دعوت کرد. از یکی از آن مداحان شنیدم که تا مدتها اشعار و مرثیههایشان را روی کاغذ مینوشتند و ایشان آنها را ویرایش میکرد و میگفت؛ مثلاً این بیت را نخوانید چون وهنآمیز است یا این مرثیه را نخوانید چون مشکلاتی دارد. این امام جماعت 15 مداح را تربیت کرد؛ ولی در آن تربیت راهکار نشان داد.
متولی رسمی و شبه رسمی و شبه دولتی برای این کار مناسب نیست؛ چون دقیقاً برعکس نتیجه میدهد و لج کردن و باند بازی و جناح بازی سکة رایج این کار است؛ اما اگر سازمانهای مردمی در این کار پیشقدم شوند و توصیههایی کنند و پیشنهاداتی بدهند خوب خواهد بود؛ حتی میتوان جلساتی تشکیل داد تا بعضی از هیئتها تجربیات خود و کارهایی که برای جذب جوانان و پیشرفت آنان انجام دادهاند، بیان کنند؛ مثلاً آفتهای اخلاقی مانند چاقوکشی را در محلهای کاهش دادهاند؛ اگر چنین شود سازمانها میتوانند سیاست تشویقی داشته باشند نه تنبیهی. امروز روش تحلیل پاسخ میدهد نه تهدید و تنبیه. امروز تعدیل مفید است نه تعطیل. امروز خیر و شر را نمیتوان تعطیل کرد. امروز سیستمهای مجازی مانع از تعطیل شدن هستند؛ از طرفی میتوان کاری کرد تا در ذهن افراد چیزهایی را مهمتر از چیزهای دیگری جلوه داد. کما اینکه بسیاری این کار را در فضای مجازی انجام دادهاند.
در 20 الی 30 سال اخیر دگردیسی فرهنگی روی داده است؛ مثلاً نگفتهاند که نماز نخوانید یا روضه نروید؛ بلکه گفتهاند ولنتاین مهمتر از روضه است. باید به نوع بیان احکام در قرآن توجه کنیم. افراد بیان میکنند که اگر مثلاً فلان کارها را انجام ندهید شب اول قبر، مار، عقرب و ... اما قرآن چنین بیان نمیکند قرآن میگوید که مثلاً در فلان قضیه میتوانید حقتان را بگیرید یا عفو کنید. باید توجه کنیم که لحن قرآن و خدا ملاطفت و خدا رحمان و رحیم است. معتقدم همین تعدادی که از دین فرار نکردهاند معجزة اهل بیت (ع) است؛ وگرنه با این روشهای غلط همه باید از دین فرار میکردند.
چه نسبتی میان فعالیتهای علمی و سیاستگذاری فرهنگی در حوزه مداحی وجود دارد؟
همان نسبتی که در همه جا هست؛ به معنای دیگر هیچ نیست. مگر کارهای دیگر بنابر علم است؟ مگر تأسیس دانشگاه و توسعة آموزش عالی بر اساس نیازسنجی بود؟ مگر کتابنویسی بنابر نیاز است؟
به نظرتان چه نسبتی باید وجود داشته باشد؟ به بیانی دیگر با توجه به فروبستگیای که در این جریان وجود دارد عدهای معتقدند که باید با پژوهشهای علمی آن را مرتفع کرد در حالی که آن پژوهشهای علمی گشایش سیاسی هم ایجاد میکنند؛ چون در فضای دین در خاورمیانه و جهان اسلام و حتی در کل جهان فروبستگی وجود دارد؛ اما در جوامعی که به لحاظ سیاسی توسعهیافتهتر هستند و دموکراسی با همة نواقصی که در آن سراغ داریم وجود دارد افراد یکدیگر را برمیتابند؛ اما در خاورمیانه اینگونه نیست؛ حتی در جامعة خودمان دو هیئت با یکدیگر کنار نمیآیند باید چه کنیم؟ به نظرتان سیاست یا کار علمی کدام باید قدم اول را بردارند؟
در مورد جامعة بسته سؤالی دارم؛ آیا جامعة امروز بستهتر از جامعة کوفة 1400 سال پیش است؟ چند سال بعد هزار و چهارصدمین سال شهادت حضرت امیر (ع) است چگونه میخواهیم از این فرصت برای معرفی ایشان در سطح جهانی استفاده کنیم؟ چند سال پیش هزار و چهارصدمین سال حکومت امیرالمؤمنین (ع) بود چه کار جدی در این زمینه صورت گرفت؟ فرصتها اینگونه سوخته میشود. آیا جامعة امروز بستهتر از جامعة کوفة 1400 سال پیش است؟
از دو منظر میتوان به این موضوع نگریست. به نظر من جامعة آن زمان بستهتر بود و در جامعة بسته اتفاقاتی مانند سقیفه رخ میدهد؛ ولی انسان امروز به واسطۀ درک متفاوت از آزادی بیشتر احساس گشایش میکند؛ ولی این دو اصلاً قابل مقایسه نیستند.
در جامعة بستة هزار و چهارصد سال پیش امیرالمؤمنین (ع) صد توصیه به کمیل دارد که یکی از آنها اینکه «یا کمیل مامِنْ حَرَکَة اِلاَّ وَاَنْتَ مُحْتاجٌ فیها اِلى مَعْرِفَۀ»؛ «ای کمیل کاری نیست که بخواهید انجام دهید که پشتوانة آن معرفت باشد.»
من برای ورود به جمع شما نیاز به یک معرفت دارم؛ اگر معرفت نباشد حضورم در جمع شما بیحاصل و حتی مضر است. مطلب روشن است ما اینجا هستیم تا سؤالات را پاسخ دهیم. گعده برگزار نمیکنیم؛ به معنای دیگر اگر تحلیل هزینه و منفعت کنیم خوب خواهد بود درست است که برای یک هیئت کسی پول نمیدهد و پول نمیگیرد؛ ولی 1400 سال هزینه شده است که هیئتها برپا شدهاند. یادمان نرود که در حدیثی در روضه کافی آمده است که روز عاشورا اصحابی به خانة امام صادق (ع) آمدند تا مجلسی برگزار کنند. در طول مجلس صدای گریه به بیرون از خانه رسید و همسایهها جمع شدند و پرسیدند که چه اتفاقی افتاده است؟ در حالی که آن روز عاشورا بود. امام صادق (ع) فرمودند که بگویید بچهای مرده است به همین دلیل گریه میکنیم.
هیئت، سرمایه است؛ اگر یک کار علمی میان رشتهای و با حفظ اصالتها و با شناخت روزگار انجام ندهیم این سرمایه از بین خواهد رفت و روزی برای سوزاندن این سرمایه باید پاسخگو باشیم. کسانی که مجاهدات خاموش را انجام دادهاند از ما خواهند پرسید که شما چگونه امانتداری کردید.
آقای طارمی بیان میکرد که به نمایشگاهی در مراکش رفتیم و خانمی به غرفة ایران مراجعه کرد و گفت که در منطقة محل سکونتم 20 خانوار شیعه زندگی میکنند و روزهای عاشورا مرخصی میگیریم و در یک خانه جمع میشویم و مجلس برپا میکنیم؛ اما اگر هر سال همین تعداد در یک خانة مشخص جمع شوند سؤال ایجاد میشود؛ به همین دلیل هر سال در خانة یکی از افراد تجمع میکنیم؛ بنابراین برای این کار باید یک کار سنگین انجام شود تا کارها علمی باشد.
همه جا معمول است که وقتی نویسنده دستنویسهایش را به ناشر میدهد فرمی را پر میکند شامل چنین سؤالاتی؛ پیش از این چه کارهایی در این زمینه انجام شده است؟ کتابهای دیگر چه مشکلی داشتند که شما این کتاب را نوشتید؟ چه ابتکاری در این کتاب به خرج دادید؟ مخاطب شما چه کسانی هستند؟ ولی ناشران در ایران هیچ کدام از این سؤالات را نمیپرسند؛ بنابراین نشر ما علمی نیست، آموزش و دانشگاه و مسجد ما علمی نیستند. آیا واقعاً در یک بنبست به چهار حسینیه کنار هم نیاز داریم؟
به نظر من این کار نیز باید علمی صورت گیرد؛ ولی باید راهکار خود را طی کند. عدهای واقعاً از جان گذشته از هیاهو گذشته و از سر و صدا گذشته به روش باغبانی یک جزیره بگیرند و گوشهای را درست کنند مانند همان امام جماعت که بیان کردم.
به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه واقعبین باشیم و واقعبینی را از خدا بیاموزیم در جنگ احد شخص رسول الله (ص) که در میان مردم حضور داشتند؛ مسلمانان شکست خوردند. خداوند 60 الی 70 آیه از قرآن را به قصة این شکست اختصاص داده است. چرا خداوند این شکست را با چنین آب و تابی تفسیر میکند؟ در حالی که انسان از پیروزی تعریف و تمجید میکند نه از شکست. خداوند میخواهد، بگوید که اگر به سخنان پیغمبر (ص) گوش ندهید ولو کنار او باشید شکست خواهید خورد. چرا برای شکست احد سمینار برگزار نمیکنیم؟ ما برای شکست احد یک روضة حضرت حمزه میخوانیم و تمام میشود؛ ولی شکست احد قصة بسیار مهمی است. خداوند میفرماید واقعبین باشید. «آنکه را روی به بهبود نبود / دیدن روی نبی سود نبود».
در عالم قلم سادهنگاری و سادهانگاری داریم. سادهنگاری یعنی اینکه آقای مطهری از میان داستانهای تاریخ اسلام، 150 داستان را سادهنویسی و کتاب داستان راستان را خلق میکند؛ به معنایی دیگر اگر من بدون دقت و مسئولیت از یک گوشة تاریخ شروع به سادهنویسی کنم سادهانگاری است نه سادهنویسی. سادهنگاری لازم و سادهانگاری غلط و مضر است. مداحی نیز نوعی ساده بیان کردن است. ساده بیان کردن، ساده نیست بسیار سخت است. سیاستگذاری فرهنگی کار بسیار دشواری است. استادی بیان میکرد که 90 درصد پژوهش و برنامهریزی کار و 10 درصد اجراست و گاهی 90 درصد شش ماه زمان میبرد و آن 10 درصد صد سال. کار پژوهش نیز متعلق به کسانی است که صاحب فکر و تجربه هستند. 90 درصد افراد صاحب تجربه، برنامه میریزند و 10 درصد که جوانان هستند، اجرا میکنند.
حضرت امیر (ع) فرمود؛ «رأي الشيخ أحب إلى من جلد الغلام»؛ «من نظر پیرمرد پخته را ترجیح میدهم به چابکی یک جوان» و من معتقدم جمع میان این دو یعنی طراحی یک پیر و اجرای یک جوان. البته اینکه بیان کردم مطلق نیست و یک جوان ممکن است پختگی یک پیر را داشته باشد؛ ولی واقعیت این است که باید این نسبت را در همة کارها برقرار کنیم؛ در صورتی که در هیچ یک از کارها رعایت نمیشود. باید واقعبین باشیم شکست را یادآوری کنیم و از خدا یاد بگیریم.
جامعة مداحان و حوزههای علمیه چه نقشی میتوانند در این زمینه داشته باشند؟
هدف از تشکیل حوزه چه بود؟ عدهای به مراکز علمی بروند و به قوم خود بازگردند و در دین و نه فقط در احکام تفقه کنند.
اولاً آنها باید در کل دین تفقه کنند که البته باید پرسید که حوزه چقدر به این موضوع عمل کرده است؟ آنچه برای دشمن مهم است توحید، امامت و اخلاق است این قسمتها 85 درصد را تشکیل میدهند که حوزه آن را رها کرده است.
دوم انذار است. کسی که میخواهد انذار کند باید ابتدا خود را انذار کند «خفته را خفته کی کند بیدار / مست را مست کی کند هوشیار» صاحب کتاب جواهر در کتاب امر به معروف و نهی از منکر خود یکی از مصادیق اعلای امر به معروف و نهی از منکر را امر به معروف کردن خود و نهی از منکر کردن خود میداند و اگر چنین نکند به جایی نمیرسد.
همانطور که بیان کردم او باید دین را با تفقه یاد بگیرد. در رأس دین توحید قرار دارد در توحید بهتر از کتاب توحید صدوق نداریم باید پرسید که در حوزه چند جلسه تدریس توحید صدوق وجود دارد؟ در حوزه مانند دانشگاه فرآیند بیماری وجود دارد. چرا شکست را قبول نمیکنیم؟ بنا بود این امر علمی و مقدمه عمل باشد؛ اما آنقدر در علم ماندیم که نوبت به عمل نرسید. علم از مقدمه به ذیالمقدمه تبدیل شد. آیتالله بهجت بیان کردند که مجالس ما مقدمهای برای ذیالمقدمه بود. مجلس روضه، هیئت و ... مقدمهای برای ذیالمقدمه که همان تربیت دینی و قرآنی است، باشد؛ اگر مجلس ذیالمقدمه شد بیچاره میشویم؛ اگر علم ذیالمقدمه شد بیچاره میشویم که شدیم. اهل منبر و خطبا برای تبلیغ میآیند؛ اما باید پرسید چقدر از مطالبی که در حوزه خواندهاند در منبر خود استفاده میکنند؟ پنج درصد.
در چنین شرایطی چه کسی باید کار علمی انجام دهد؟ چون همانطور که بیان کردید بهتر است نهاد رسمی در این زمینه ورود نکند.
یک شخص دلسوز چند نفر را دور خود جمع کند. «روشن شود هزار چراغ از فتیلهای». در حوزه جزیرههای کوچکی هستند که این کار را انجام میدهند منظورم جریان رسمی حوزه نیست؛ بلکه سازمانهای کوچک است. کاری که مدیریت جدید حوزه انجام داده اینکه سازمانهای کوچک را به رسمیت شناخته است. این مؤسسهها به مرجعیت و دولت و حوزه وابسته نیستند؛ مثلاً مؤسسة تخصصی امامت، مؤسسة تخصصی تبلیغ که حتی مؤسسة تخصصی تبلیغ نیز به تبلیغ منطقة اسپانیا، منطقة آرژانتین و ... تقسیم شده است که کار بسیار صحیحی است. این جزیرهها فعالیت میکنند و راهحل نیز همین است؛ اما فعالیت این مؤسسات باید بر اساس مبانی اصلی فقاهت صورت گیرد؛ بنابراین کاری از جریان رسمی و مشهور رایج حوزه در این قسمت برنمیآید؛ چون درسهایی میخواند که وقتی بالای منبر میرود آن درسها به درد او نمیخورند.
بخش بسیار مهم در این عرصه شاعران هستند. حوزة علمیه شاعران را رها کرده است؛ ولی بعد از خواندن شعرها نسبت به شعر شاعران اعتراض میکنند در حالی که باید شاعران را جمع کنند و بایدها و نبایدها را به آنها اطلاع دهند و به آنها بگویند که میتوانند مضامین زیارتنامهها را در غالب شعر درآورند یا مضامین احادیث را شعر کنند؛ اگر حوزهها بخواهند در این عرصه نقش داشته باشند فقط نباید به محرم و صفر بیندیشند؛ بلکه باید در طول سال به آنها بپردازند و تمرکزشان روی دو شهر قم و مشهد نباشد و تمام روستاها را در نظر بگیرند.
سال 1320 قمری یعنی 117 سال پیش عالمی در نجف به نام محدث میرزا حسین نوری که در زمان خود مشهور نبود و مراجعهکنندة زیادی نداشت حاصل 66 سال عمر خود را در کاری به نام لؤلؤ و مرجان خلاصه کرد. مرحوم سید مرتضی جونپوری که هندی و از دوستان محدث نوری محسوب میشد از هند برای او نامهای نوشت و از او خواست تا برای وضعیت نامناسب منبرهای هند کاری کند. مرحوم نوری کتابی به نام لؤلؤ و مرجان مینویسد و چند ماه بعد از آن دنیا میرود.
لؤلؤ و مرجان عملاً منشأ تحولات عجیبی شد و امروز بعد از گذشت 120 سال در باب منبر چیزی بهتر از این کتاب نداریم. این کتاب در بعضی از شاگردان محدث نوری مؤثر واقع شد که یکی از آنها حاج عباس قمی بود که از شاگردان خاص محدث نوری بود.
امروز که امکانات بسیاری وجود دارد باید کاری پیشرفتهتر از این صورت گیرد؛
1. تشویق کارهای مثبت: یعنی فرهنگسازی از طریق تشویق و نه تنبیه.
2. مراقب باشند که کار خود را یک بار مصرف و جناحزده و وابسته به هیئت و مرجعیتی نکنند.
3. وقت و اعتماد مردم را سرمایه و نه ملک شخصی بدانند. حضرت امیر (ع) به مالک فرمود که حکومت برای تو لقمه نیست؛ بلکه امانت است. مجالس نیز در حد خود سرمایهای محسوب میشود.
4. مداحان بدانند که سخن آنان به یاد مردم میماند؛ حتی زمانی که ضبط صوت و ضبط تصویری نبود. اهل بیت (ع) میفرمایند که کلامی که میگویید اسیر آن میشوید.
5. حضرت امیر جملهای در حکمت هفتاد دارد و «من نصب نفسه للنّاس اماما» کسی که خود را برای مردم امام (الگو) قرار میدهد «فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره» اول باید خود را تعلیم دهد؛ سپس دیگران را و کسی که میخواهد تعلیم و تأدیب کند باید بیشتر به عمل تأدیب کند تا به زبان.
قرآن میفرماید؛ «كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ»؛ «خشم خدا بسیار بزرگ میشود»، «أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُون»؛ «هنگامی که حرفی بزنید که عمل نکنید». زندگی مداح و منبری و پیشنماز زیر میکروسکوپ مردم است آنها مباحش را از منبری و مداح قبول نمیکنند چه رسد به حرام و مبهم آن. بنابراین مسئلة عمل در اینجا بسیار مهم است. صاحب جواهر بیان میکند که کسی که میخواهد امر به معروف کند اول خود را به معروف امر کند. ما خدمتگزار مردم هستیم نه ارباب مردم. عموم کسانی که کار دینی میکنند خدمتگزار مردم هستند و به عبارت دیگر همة ما باید خدمتگزار حضرت ولی عصر (عج) باشیم.
امام موسی بن جعفر (ع) دعایی را به شخصی یاد داد که این دعا در کتاب دعای کافی آمده است. این دعا یک سطر بیشتر نیست؛ ولی خدا میداند دریا دریا معرفت در آن قرار دارد. حضرت موسی بن جعفر (ع) به آن شخص فرمود که زیاد این دعا را بخوان. «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ» در بحث ایمان معتقدیم که عدهای ثابت و مستقر و محکم هستند و عدهای ایمان عاریتی و موقتی و گذرا دارند. معارین کسانی هستند که ایمانشان عاریتی و موقتی است. «وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ»؛ «خدایا کاری کن که من همیشه خود را به درگاه تو مقصر بدانم» به معنای دیگر اینکه هیچگاه احساس نکنم که وظیفهام را به طور کامل انجام دادهام؛ بلکه همیشه احساس کوتاهی و کمبود به درگاه تو داشته باشم.
6. بخواهیم یا نخواهیم الگو هستیم. فرزند، پدر و مادر و معلم خود را الگو قرار میدهد؛ حتی به حرکات و نوع نگاهش توجه دارد؛ بنابراین وقتی الگو هستیم باید مراقب باشیم غلطی از اعمال ما به دیگران منتقل نشود.
7. تفاوت را عامل تفرق قرار ندهیم. تفاوت یک واقعیت است و آن را به عنوان پتانسیل نگه داریم و از آن استفاده کنیم. حدیث امام جواد (ع) بسیار مهم است؛ «لا یزال الناس بخیر ما تفاوتو؛ فاذا استووا هلکوا» قد بلند در کنار قد کوتاه، شهر در کنار دهات، باسواد کنار بیسواد و ... معنا مییابند. هر کس پتانسیلی دارد.
8. برای بحث معرفت از ظرفیت زیارت مشاهد مشرفه استفاده کنیم. زیارت یک قصة بسیاربسیار طولانی است. زیارت مدرسهای بوده که ائمة اطهار (ع) نمیتوانستند به صراحت آن را درس بدهند؛ بنابراین مدرسة زیارت را دایر کردند تا از طریق آداب و محتوای زیارت آن را درس دهند.
در باب زیارت آمده است که «من زار عارفا بحقها» کسی که زیارت کند ثوابها متعلق به اوست. باید بگویم که متن زیارت ابوالفضل العباس (ع) میان زیارتنامة امامان معدود و استثنایی است؛ چون این زیارتنامه به طریق معتبر از حضرت صادق (ع) رسیده است. برخی زیارتنامهها توسط علما نوشته شدهاند؛ بنابراین گفته میشود که به نیت رجا بخوانید؛ ولی زیارت حضرت ابوالفضل (ع) از امام صادق (ع) به طریق معتبر رسیده و در طول تاریخ دو بار شرح شده است؛ یک شرح عربی که ناظر به بحثهای لغوی و یک شرح فارسی که اخیراً چاپ شده است.
میلیونها نفر این عبارات را خواندهاند؛ ولی چند نفر واقعاً متوجه شدهاند که چه چیزی خواندهاند. این کلمات حسابشده به کار رفتهاند و معنا و مفهوم دارند. اینها مانند معدن هستند و اگر یک لایه بردارید غلط است و باید داخل معدن بروید و استخراج کنید.
مداحان ظرفیت زیارت را نادیده نگیرند و بخش عمدهای از کارشان را به زیارت اختصاص دهند. برخی مداحان تاریخچة نجف، کمیل، عمار و ... را نمیدانند. در کتابخانة علامه امینی حضور داشتم که اعضای برخی هیئتها را کنار مزار علامه امینی آوردند. گویندهای پشت میکروفن توضیح میداد که کتاب الغدیر علامه امینی 100 جلد است که همه باید آن را مطالعه کنند. عدهای پرسیدند که آیا خودتان آن را مطالعه کردهاید؟ گوینده در پاسخ گفت که من کار دارم. آنها گفتند که شما که کارتان این است نخواندهاید از ما که کاسب هستیم انتظار خواندن آن را دارید.
کتاب الغدیر 11 جلد بیشتر نیست؛ همچنین خلاصهای از آن تهیه شده است؛ بنابراین آشنا شدن و آشنا کردن با متون زیارتی بسیار مهم است. چرا دعبل یا فرزدق یا کمیت ماندگار شدند؟ چون دقت و دلسوزی به خرج دادند تا کلمهای بیمورد استفاده نکنند.
آقای حسان تعریف میکرد که گاهی قصیدهای حدود 20 بیت مینویسم و در نهایت آن را کنار میگذارم و شش ماه یا یک سال بعد سراغ آن میروم و مانند سنگی که از یک معدن میگیریم و آن را تراش میدهیم و یک برلیان کوچک از آن میسازیم من نیز از آن 20 بیت 15 بیت را حذف میکنم و 5 بیت میماند. دعبل و امثال او دقت بسیاری داشتند دعبل شعر گفت تا امام رضا (ع) را به عنوان امام زمان خود معرفی کند. فرزدق شعر گفت تا امام سجاد (ع) را به عنوان امام زمان خود معرفی کند و کمیت نیز شعر گفت تا امام باقر (ع) را به عنوان امام زمان خود معرفی کند؛ بنابراین آنی ماندنی و صاحب برکت میشود که امام زمان خود را معرفی کند؛ یعنی شعر را وسیلهای برای رساندن به شعور و نه برای رساندن به شعار بداند. در واقع گنجینههای عقول را به کمک الفاظ شعر احیا و معرفت را نسبت به امام زمان خود ایجاد کند. حدیث امام هادی (ع) واقعاً تکاندهنده است و آن اینکه اگر بعد از غیبت حضرت حجت علمایی (به معنای عام) نبود تا مردم را بعد از ظهور امام زمان (عج) به سوی او سوق دهند «لما بقی احد الا ارتد عن دین الله»؛ همه مرتد میشدند.
انتهای پیام/
به همین بهانه به سراغ برخی از اساتید دانشگاه و کارشناسان آشنا با این مباحث رفتیم تا نظرشان درباره کار علمی در حوزه مداحی جویا شویم. گفت و گوی دعبل با دکتر عبدالحسین طالعی استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر دین را بخوانید؛
بررسی علمی و تفصیل و تحلیل پدیده مداحی به چه معناست و چه ساحتهایی را در بر میگیرد؟
دربارة مسئله مداحی اشتباه بزرگی صورت گرفته است از طرفی در نگاه عموم جامعه ارزش کار ترویجی نسبت به کار پژوهشی کمتر است؛ به این معنا که معمولاً به کسانی که هم ذوق تحقیق و هم ذوق ترویج دارند توصیه میشود که عمر خود را صرف ترویج نکنند در حالی که میتوانند صاحب تحقیق جدید باشند. این نظر اشتباه بزرگی ایجاد کرده است و هر کس میخواهد با زبان ساده با مردم سخن بگوید گرفتار این تهمت که بیسواد و کمسواد و تنبل و بیحوصله است، میشود. مداحی ترویج یافتههای علمی به زبان ساده و عمومی بزرگان اهل علم است به نوعی که مردم آن را متوجه شوند به همین دلیل عدهای که اهل تحقیق بودند نسبت به این موضوع اقبال کمتری داشتند از طرفی عدهای تصور کردند که مداحی کار آسانی است و چون در کار دیگری موفق نشدهایم وارد این حوزه شویم. به نظرم کسی باید وارد حوزة مداحی شود که از هوش بالا و سرشاری برخوردار باشد تا شأن واقعی مطلب ادا شود.
در کارهای علمی دو گروه وجود دارند؛ یک گروه معتقدند که این رشته تخصصی و گروه دیگر آن را میانرشتهای میدانند. منظور از رشتة تخصصی، شخصی است که در باب ریاضیات مسئلة خاصی را حل میکند و وقتی از تاریخ ریاضیات سخن میگوید این موضوع به میانرشتهای تبدیل میشود؛ چون هم مربوط به تاریخ و هم مربوط به ریاضیات است. کسی که قصد مطرح کردن بحثی را به صورت میانرشتهای دارد طبیعتاً باید به آن رشتهها آشنایی داشته باشد. قابلیت میانرشتهای کردن یک موضوع بسیار مهم است به طوری که بتواند دو رشته را تلفیق و بحث جدیدی مطرح کند.
مداحی یک کار میانرشتهای و تلفیقی از چند هنر، حرفه، فکر و ایده است. بخشی از مداحی یک ایدة علمی را ترویج میکند و بخشی دیگر از آن ادبیات و بخش دیگر صوت است. بحث مخاطبشناسی، نیازشناسی، زمانشناسی، وظیفهشناسی و روانشناسی بحثهای مختلفی هستند؛ بنابراین چون مداحی حالت پیچیدة میانرشتهای دارد پژوهش در باب آن نیز باید میانرشتهای باشد. به این معنا که تخصصهای مختلف در باب مداحی نظر دهند تا شأن قدیمی خود را که از دست داده است، کسب کند.
مداحی کار دعبل، کمیت، حمیری و فرزدق است. فرزدق کسی است که یکی از ناقدان قدیمی ادبیات عرب دربارة او میگوید که اگر شعرهای فرزدق نبود یک سوم ادبیات عرب از میان میرفت. به تعبیر استاد دیگری دو خط شعر فرزدق به کوه قاف بند است. یا اشعار دعبل بعد از حدود 1200 سال هنوز بر آن شعر و شرح، تحقیق و پژوهش انجام میشود.
عدهای با روشهای علم تاریخ، تاریخ ریاضی را مطرح میکنند یا کسانی که فلسفة تاریخ را مطرح میکنند با نوع معرفتشناسی فلسفی، فلسفه ریاضی را هم مطرح میکنند؛ اما کاملاً مشخص است که ریاضی در فلسفة ریاضی موضوعیت دارد. موضوعیت مداحی چیست؟ به تعبیری دیگر در تاریخ آمده است که در یک مقطع زمانی، بزرگواری به نام محمد(ص) که همه او را میشناسند و امین مردم است پیامی برای مردم میآورد؛ «اقرا باسم ربک الذی خلق». پس از قرائت این پیام، جریانی تشکیل میشود که دغدغة همة ماست و ما را به اینجا آورده است به نظرتان مداحی در این منظومه چه جایگاهی دارد؟
پاسخم را در قالب مثالی بیان میکنم؛ ما سه آینه در قسمتهای مختلف خانه داریم که میتوانیم در این سه آینه یک بار نگاه کنیم به عنوان اینکه خود را در آینه ببینیم، نوع دیگر اینکه به آینهها به عنوان خود آینه بنگریم و تفاوت آنها را بیان کنیم. گاهی آینه ابزاری است که کار ما را انجام میدهد و گاهی ابزاری برای تحقیق میشود.
رسانهها مانند روزنامه، رادیو، تلویزیون و ... وسیلهای برای انتقال پیام به عموم مردم هستند؛ اما دغدغة کار علمی عدهای این است که رسانه چیست؟ همانطور که بیان کردم باید رابطهای میان ترویج و تحقیق در هر علمی وجود داشته باشد که این موضوع در برخی علوم جا افتاده است؛ مثلاً علم پزشکی یک جنبة مطالعات در آزمایشگاهها در کلاسهای درس و در سالن تشریح دارد و یک جنبة ترویج در مطب و اتاق عمل دارد که عدهای از آن استفاده میکنند.
مداحی نیز ظاهری دارد که عدهای از آن استفاده میکنند مثل اینکه چهرة خود را در آینه نگاه میکنند و دیگر کاری با اینکه این آینه متعلق به چه کارخانهای است؟ یا جنس آن چیست و غیره ندارند.
مداحی رسانه است؛ حال باید پرسید که این رسانه چیست؟ و از روزی که حسان بن ثابت کنار غدیر، مداح پیغمبر (ص) شد تا به امروز چه تحولی یافته است؟ بنابراین بحث روی تحولات است. اینکه این فرآیندها و تحولات چگونه بهبود یابند؟ یا چگونه آنچه گفته میشود بازتاب مباحث علمی، صحیح، متقن و حسابی باشد نه اینکه صرف احساس و شور و مجلسی گرم شود؟ از خاصیتهای اشعار شاعرانی مانند دعبل، بحرالعلوم و ... این است که یک بار مصرف نیستند و بعد از گذشت قرنها هنوز ماندگار هستند.
آقای حسان ملازم علامه امینی و شاگرد ایشان بود. اشعار او بسیار پخته است و احساس را برمیانگیزاند و در عین حال عقل را بیدار میکند. به نظرم این رسانه به ورطه سقوط افتاده است به طوری که روحانیونی که استاد دانشگاه شدهاند؛ وقتی بالای منبر میروند خجالت میکشند دو خط مرثیه بخوانند و مرثیه خواندن را به دیگران میسپارند. چرا باید شأن مرثیهخوانی آنقدر پایین بیاید که یک روحانی به صرف اینکه استاد دانشگاه شده است از مرثیه خواندن خجالت بکشد. مگر کُمیت خدمت حضرت باقر (ع) نمیآمد و مرثیه نمیخواند. کُمیت و دعبل، عالم و محدث بودند. امروز برای بسیاری از بزرگان به نوعی شاعر بودن سرشکستگی است؛ مثلاً قصد داشتیم اشعار یکی از فقهای گذشته را منتشر کنیم؛ اما یکی از شاگردان ایشان خواستند که نام ایشان به عنوان شاعر بیان نشود؛ بلکه فقیه نامیده شوند. به نظرم باید مشکلات این رسانه مرتفع شود.
حسان بن ثابت برای ذائقهای مانند پیامبر (ص) شعر میگفت و باید علومی مانند روانشناسی و جامعهشناسی میدانست تا شعری میگفت که در تاریخ ماندگار میشد؛ اما برای مداحان امروز تغییر ذائقة مخاطب بسیار راحتتر از کسب آن علوم است. آنها ذائقه مخاطب را پایین میآورند. به نظرتان چنین چالشی از کجا شروع میشود؟
دانشآموزان یک کلاس 30 نفره وقت زنده و اعتمادشان را نزد معلم امانت میگذارند؛ آیا معلم حق دارد در امانت آنها خیانت کند؟ یا چون آنها اعتراضی نمیکنند هر چه خواست بگوید؟ معلم اگر وجدان کاری داشته و دنبال نان حلال باشد به گونهای تدریس میکند که دانشآموزان به کم قانع و دنبال نمره در انتهای سال نباشند.
صاحب کتاب «عبقات الانوار» مرحوم علامه میرحامد حسین از بزرگان شیعه است. ایشان برای بسیاری از شیعیان ناشناخته هستند که البته همایشی در قم در حال انجام است تا جوانب و ابعاد علامه میرحامد حسین برای همگان روشن شود.
علامه میرحامد حسین کتاب «عبقات الانوار» را در پاسخ به باب هفتم کتاب «تحفه اثنا عشریه» نوشته است. این کتاب 400 صفحه و باب هفتم آن 50 صفحه و پاسخ میرحامد حسین به آن نزدیک به 700 جلد است. وی میتوانست ردیهای 50 صفحهای دربارة آن بنویسد اما چنین نکرد و 60 سال از عمر پر از فقر و مریضی خود را صرف کتاب «عبقات الانوار» کرد که امروز از هر گوشة آن تحقیقی استخراج میشود. میرحامد حسین در وجدان کاری در اوج قرار داشت و فکر معاصران زمان خود را نکرد؛ البته برای معاصران خود نیز سخنان بسیاری داشت.
علامه مجلسی صاحب کتب «بحارالانوار» و «مرآت العقول» است. او دربارة کتاب بحارالانوار میگوید که این کتاب سفرهای باشد که تا ظهور امام زمان (عج) پهن است. علامه مجلسی علاوه بر این دو کتاب تعدادی کتاب به زبان فارسی ساده هم نوشته است.
سید مهدی شجاعی درباره ذائقه مخاطب میگوید که وقتی ذائقه را به پیتزا عادت دادید دیگر از آبگوشت خوشش نخواهد آمد. میتوان ذائقة مخاطب را پایین آورد تا کار راحت شود؛ اما باید به این نکته توجه کرد که ما حامل چه امانتی هستیم. مداح، علوم اهل بیت (ع) را ترویج میکند؛ به همین دلیل معتقدم که مداحی از تدریس بالاتر است و اگر بگویم تنه به تنة مرجعیت میزند غلو نکردهام. شیخ جعفر شوشتری در ابتدا مجتهد سپس منبری شد. در یادداشتهای ایشان دیدهام که میگوید که من گشتم میان عبادات و بالاتر از زیارت سیدالشهدا (ع) پیدا نکردم و مقدار بیشتری گشتم و متوجه شدم که معرفت سیدالشهدا (ع) از زیارت سیدالشهدا (ع) بالاتر است.
کسی که با هزینة خود افرادی را برای زیارت کربلا میبرد فرد بسیار خوبی میدانیم؛ اما باید بدانیم که کسی که معرفت سیدالشهدا (ع) را به مردم میدهد شأن بالاتری دارد؛ چرا باید این شأن را پایین بیاوریم. چرا مداح زمانی را که مردم اعتماد کرده و در اختیار او قرار دادهاند باید از دست بدهد؟
از جوادالائمه (ع) حدیثی نقل میشود و آن اینکه «نعمتی که شکرش ادا نشود مانند گناهی است که بخشیده نشود». مداح باید بداند که در یک مجلس عدهای فکر و وقت و اعتمادشان را نزد او امانت گذاشتهاند که لقمه نیست؛ بلکه امانت است. مداح باید بداند که نباید در این امانت خیانت کند؛ اگر نمیتواند چنین کند باید کنار برود؛ بنابراین مداحی از مدرسی و تألیف بالاتر است و در امور دینی تنه به تنة مرجعیت میزند و در امور تحقیقی از یک محقق بالاتر است؛ چون محقق با متخصصان صحبت میکند و به مابقی قضایا کاری ندارد؛ اما مداح همان مضمون را با زبانی ساده بیان میکند.
در سالی که کتاب داستان راستان آقای مطهری منتشر شد نوجوانان فقط از مجلة «دختران و پسران»، «کیهان بچهها» و غیره داستانهایی دریافت میکردند که البته بار معنوی هم نداشتند؛ ایشان به دلیل زمانشناسی و وظیفهشناسی در آن فضا کتاب اصول فلسفة آقای طباطبایی را رها میکند و داستان راستان را مینویسد؛ پس از انتشار جلد اول اعتراضاتی نسبت به ایشان صورت میگیرد که این اعتراضات را به مقدمة جلد دوم منتقل میکند.
در مقدمة جلد دوم بیان میشود که چرا کارهای علمی را رها کردهاید و برای بچهها داستان مینویسید و ایشان در پاسخ میگوید که هدف ما از درس خواندن و یاد گرفتن و علم چیست؟ آیا هدف ما تربیت نسل جدید است یا نیست؟ اگر نیست باید همة اینها را جمع کنیم؛ اگر هست داستان ابزار خوبی برای این کار است.
آقای مطهری داستاننویس نبود؛ اما داستانهایی از تاریخ اسلام، انتخاب و سادهنویسی میکرد؛ اما امروز با کتابهای متنوع و فراوانی که وجود دارد خود را نشان نمیدهد؛ اما این کتاب نسبت به کتابهای سنگین آن روزگار شاهکار بود.
ایشان بیان میکند که اتفاقاً وقتی این بیماری (گسست بین کار تحقیقی و آنچه به مردم گفته میشود) را دیدم اتفاقاً برای نوشتن جلد دوم جدیتر شدم. جالبتر اینکه پس از چاپ یادداشتهای ایشان متوجه شدیم که ایشان طرح مفصلی برای ادامة داستان راستان داشتند؛ اما به دلیل گرفتاری کاری نتوانستهاند آن را ادامه دهند. شاید سوژة 500 داستان دیگر هم داشته است؛ اما همین دو جلد و به ویژه مقدمة جلد دوم همان بیماریای است که امروز ما دچار آن شدهایم.
چرا ذائقة را بالا نبریم؟ مدرسة سیار گستردهای به گستردگی مداحی از کجا پیدا کنیم؟ مدرسة مداحی هزینهای ندارد و همه جا از زن و بچه و مرد و بیسواد و باسواد در روستا و شهر و اخیراً فضای مجازی نیز به کمک آمده است میتوانند از آن استفاده کنند.
روش کار علمی در این حوزه باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
مدیریت علمی بیمار است یا اصلاً مدیریت علمی نداریم. در کار علمی به تحقیق و محقق و مقاله و پژوهش و کتاب توجه میکنند؛ اما در اینجا علاوه بر مبحث میانرشتهای بودن کلیات دیگری که در هر کار علمی مانند جامعنگری و نگاه بیتعصب وجود دارد، هست. در قدیم مداح برای یک مجلس میخواند و تمام میشد؛ اما امروز چندین دستگاه آن را ضبط میکنند و فردا به کلیپ در شبکههای مجازی تبدیل میشود.
یک، نگاه جامعنگر و بیتعصب و دوم، رویکرد حفظ این سرمایة فرهنگی و بالا بردن و بهرهوری از آن. مداح باید بداند که همة مجالس من ضبط خدایی میشوند و روز قیامت به من نشان خواهند داد و از من خواهند پرسید که آنجا بهترین فرصت برای تذکر به افراد بود چرا تذکر ندادید؟ امروز جامعه از لحاظ اخلاقی گرفتار طلاقها، فسادهای اخلاقی، فسادهای مالی، خشونتها، عصبیتها، لجاجتها و ... است. این مشکلات اخلاقی کجا و چه زمانی باید مداوا شوند؟ آیا برای این کار مدرسهای شیرینتر و سیارتر و روانتر از مداحی وجود دارد؟
سوم، به دو پژوهش همزمان و ترکیب آنها نیاز داریم؛ یکی پژوهش پیمایشی مبنی بر اینکه وضع فعلی ما در باب مداحی چیست؟ و پژوهش دیگر کتابخانهای است که میخواهیم بدانیم به کجا میرسیم؟ اگر این اتفاق خوبی است که هیچ اما اگر خوب نیست به آسیبشناسی و آفتشناسی نیاز دارد و پایاننامهها میطلبد. باید مخاطبان و نیاز آنها را شناخت منظور از نیاز، نیاز واقعی است نه نیاز کاذب. حال تفاوت نیاز کاذب و واقعی چیست؟ برای پاسخ به این سؤال مثالی میزنم و آن اینکه فرد سیگاری پس از یک روز روزه گرفتن به اولین چیزی که نیاز دارد، چیست؟ آن فرد سیگاری حتماً خواهد گفت که به یک سیگار نیاز دارد در حالی که نیاز واقعی او شربت یا آب است. نیاز کاذب خیلی راحت میتواند خود را به جای نیاز واقعی جا بزند؛ بنابراین نیاز کاذب را بشناسیم.
نیاز یک مداح به شعر کاذب است او قبل از آن به معرفت نیاز دارد. ما برای عبادت به معرفت نیاز داریم و مداحی نیز نوعی عبادت است.
چهارم، مداحی سایهای است از درخت دین. درخت دین را باید بارور، آسیبزدایی و آفتزدایی کرد. من بر این مطلب که دین از نماز، خمس، حجاب و اعتکاف شروع نمیشود؛ بلکه از توحید شروع میشود، مصر هستم. آقا سید مجتبی لاری همیشه در پاسخ به سؤالات بیان میکرد که مشکل از توحید است؛ اگر توحید را یاد بگیرید به پاسخ همة سؤالاتتان خواهید رسید.
مشکل نماز نیست، «اقم الصلاه لذکری»؛ «نماز باید اقامه شود برای یاد خدا». حال باید پرسید یاد کدام خدا؟
در عالم ریاضیات انقلابی صورت گرفت و هندسة اقلیدسی به هندسة تحلیلی تبدیل شد؛ ولی درگیری صورت نگرفت و حتی بزرگان هندسة تحلیلی بیان کردند که هندسة اقلیدسی هم باید باشد؛ اما در این حوزه هم در جهان مسیحیت و هم در یهودیت و هم در بودائیان وقتی بحث صورت میگیرد درگیری ایجاد میشود. روش کار علمی ما باید چگونه باشد که چنین اتفاقی نیفتد؟
عدهای از افراد که در این حوزه وارد کار علمی میشوند ممکن است تاریخ تشیع در دورة علویها را بررسی کنند و به نگاهی از مداحی برسند و عدهای دیگر تاریخ تشیع در دورة صفویه را بررسی کنند و به نگاهی دیگر دست یابند. این دو گروه ممکن است به یکدیگر سیلی بزنند و یکدیگر را بکشند.
برای پاسخ به این سؤال به سخن جواد الائمه (ع) میپردازم. ایشان 16 حدیث به حضرت عبدالعظیم حسنی بیان کردند که یکی از آنها این است که «لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا فاذا استووا هلکوا»؛ «مردم به خیر هستند تا زمانی که تفاوت دارند و اگر مساوی شوند هلاک میشوند». قد کوتاه و بلند، شب و روز، خواب و بیداری، مکمل یکدیگر هستند باید قبول کنیم که تفاوتها سبب تکامل هستند. تفاوت ظرفیتی ایجاد میکند که برای رشد و بالندگی مناسب است. تفاوت فضایی است برای کار و رشد و بهتر شدن. اصلاً اشکالی ندارد که یکی این برداشت را دارد و دیگری برداشت دیگری. باید بدانیم که 14 معصوم وجود دارند و بنا نیست که هیچ کدام از ما معصوم باشیم نه روش الف و نه روش ب. نمیتوان بیان کرد که کدام معصوم کدام روشها را امضا کرده است. باید با یکدیگر گفتوگو کنیم و نیتخوانی نکنیم.
چقدر امید دارید که این امر امکانپذیر باشد؟
اگر نظر ما به کار گسترده در سطح جهان اسلام باشد هیچ امیدی ندارم؛ اما اگر این گره کور را باز و آن را در سطحهای کوچک و محدود بررسی کنیم میتوان جواب گرفت. برای خود راهکار دارد؛ بنابراین باید درخت دین را بشناسیم و آن را در جای خود بکاریم به این معنا که دین را از نماز شروع نکنیم؛ بلکه از توحید شروع کنیم؛ حتی گاهی باید آن را از اخلاق شروع کنیم؛ اگر چنین شود نماز و حجاب و غیره پشت آن خواهد آمد. مداحی نیز چنین است و باید این مسیر را طی کند.
اگر از منظر علت و معلولی به این قضیه بنگریم وضعیت امروز جهان اسلام به گونهای است که هم در حجاب و هم در نماز، مسائلی داریم؛ بنابراین اغلب ما مسلمانان مشرک هستیم.
برای پاسخ به سؤال شما به قرآن و انتهای سورة یوسف (ع) رجوع میکنم و آن اینکه «وَمَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِكُونَ»؛ «بیشتر این مؤمنین مشرک هستند». مشرک نه به معنای نجس فقهی بلکه مشرک به معنای درجات خفی شرک. درجاتی از شرک در همة ما وجود دارد.
یعنی هم نگاه دروندینی از نظر وحی این موضوع را اثبات میکند و هم نگاه بروندینی.
بله. چون درون دین با بیرون دین تفاوتی با یکدیگر ندارند و به اشتباه این دو را از یکدیگر جدا کردهاند. در واقع همة قرآن، همة اهل بیت (ع) و همة نبوت برای احیای عقل هستند.
در مورد توسعة پایدار و توسعة موقت با مثالی توضیح میدهم و آن اینکه دو نوع میتوان درخت کاشت؛ به این صورت که یک باغبان تعدادی درخت را در باغی میکارد و جوانی خود را صرف آنها میکند و سیر و فرآیند باغبانی را طی میکند و از دنیا میرود؛ ولی درختان باقی میمانند و ثمره میدهند. مدل دیگر باغبانی به این صورت است که خبر میدهند که مدیر یا وزیر یا شهردار میخواهد برای بازدید فلان خیابان بیاید؛ بنابراین مسئولان سریع دست به کار میشوند و بوتههایی در زمین میکارند و صحنهای را ایجاد میکنند که بتوان از آن فیلم و عکس گرفت؛ اما فردای آن روز همة درختان خشک میشوند و از بین میروند. کار باغبان اول توسعة پایدار و باغبان دوم توسعة موقت است.
مداحی در کشور مانند توسعة موقت و توسعة گذرا پیش رفته است. ایام محرم و صفر در هر کوچهای ده مجلس برگزار میشود و در پایان دهه، دو همسایه خون به پا میکنند؛ چرا؟ آیا مداحان این مجالس داستان جناب حر را نگفتند؟ آیا نگفتند کسی که بیشترین لطمه را به سیدالشهدا (ع) زد حر قبل از توبه بود؟ و آیا نگفتند که چطور امام حسین (ع) حر را تحویل گرفت؟ اگر گفتهاند؛ حتماً به صورت توسعة گذرا و نمایشی بیان کردهاند. ما باید به سمت توسعة پایدار برویم و از علم مدیریت یاد بگیریم و به مدل آن باغبان کار کنیم آن باغبان برای وجدانش و برای کسب نان حلال کار میکرد.
فرهنگ از ریشة فرهنگیدن است. فرهنگیدن نوعی کشاورزی است؛ بنابراین فرهنگ نوعی کشاورزی محسوب میشود.
نکتة بعدی اینکه برای دست یافتن به آن اهداف باید فازبندی و مرحلهبندی صورت گیرد؛ مثلاً بنیاد دعبل به مداحان توصیه کند که امسال بر قضیة حر تأکید کنند. سال بعد بر حضرت علی اصغر (ع) تکیه شود و ...
این کارها را میتوان در عالم مدیریت انجام داد؛ اگر ما یک کارگاه کوچک اقتصادی داشته باشیم این کار را انجام میدهیم؛ چون سرمایه از جیب خودمان میرود؛ چرا وقتی سرمایهای که نتیجة 1400 سال بزرگان ماست هدر بدهیم.
پایین آوردن ذائقة مخاطبان هدر دادن سرمایه است و سوزاندن سرمایه هیچ توجیحی ندارد. مبحث دیگر اولویتهای پژوهشی در مداحی است. باید به چند نکته در اینباره اشاره کنم؛ در این بحث باید از عوامگرایی و خواصگرایی پرهیز کرد. عوامزدگی چیست؟ به این معنا که عوام دوست دارند رؤیا و خواب تعریف کنند و خواصزدگی چیست؟ به این معنا که خواص دوست دارند تشکیک ایجاد کنند. قصدم بیان خوب یا بد بودن اینها نیست؛ بلکه میخواهم بگویم در عوامزدگی و خواصزدگی غش نکنیم و از خرافات عوام و خواص اجتناب کنیم. در عین حال هر دوی این گروهها روشهای مثبتی دارند.
نکتة دیگر اینکه از روزمرگی حذر کنیم و به آینده بنگریم. امروز فضای آیندهنگری در دنیا به گونهای است که اگر کسی آینده را نبیند محکوم به شکست است. امروز دنیا از آیندهنگری عبور کرده و به آیندهنگاری رو آورده است؛ مثلاً یک کمپانی ساعت آیندهنگاری و بیان میکند که میزان فروش امسال در کل دنیا 2000 ساعت بوده است و سال آینده باید 5000 ساعت باشد. این نوع رفتار آیندهنگاری و تعیین کردن هدف است. زمینههای جهانی که امروز پیام دین به ویژه پیام تشیع پیدا کردهاند بعضی از مکاتب شکست خوردهاند و اسلام نیز در بعد قرائت داعشی شکست خورده است. درست است که جنایت میکند؛ ولی از نظر وجدانهای بیدار شکست خورده است. این بعد داعشی پس زمینههایی در بعضی از متون و فرقههای اسلامی دارد که آنها نیز شکست خوردهاند.
متأسفانه یا خوشبختانه تابلوی تشیع امامی اثنی عشری، مداحی است نه تحقیقات فلان عالم. بنابراین مداحان باید به جایگاه خود واقف باشند و درد بیدرمان را درمان کند و راهکار ارائه کند.
باید به این نکته برسیم که حل معضلات حتی در عدهای قلیل، موفقیت است؛ مثلاً اگر معضل دروغ در 50 نفر حل شود یک قدم ولو کوچک است؛ اما میتوان آن را به عنوان تجربه منتقل کرد.
شهردار زنجان در اوایل دوره رضاشاه پهلوی علیاکبر توفیق بود. او که فردی خیر و متدین بود رختشوییخانهای در زنجان تأسیس میکند که امروز موزة مردمشناسی زنجان است. هنگامی که رضاشاه دستور منع حجاب را صادر کرد، توفیق که متدین هم بود برای حفظ حجاب زنان دست به اقداماتی زد. آن زمان در زنجان آب لولهکشی وجود نداشت و زنان برای شستن لباسها باید از خانه خارج میشدند و کنار جویها میآمدند و چون دستور منع حجاب صادر شده بود باید بیحجاب به خیابانها میآمدند؛ بنابراین شهردار زنجان طی نامهای به تهران نوشت که لولههای موجود در خیابان که مردم برای شستن لباسها استفاده میکنند غیر بهداشتی هستند و من میخواهم رختشوییخانهای بهداشتی تأسیس کنم؛ بنابراین در محلی بشکهای قرار داد و آب را با شیبی ملایم به زیرزمین محصوری منتقل کرد این فضا کاملاً زنانه بود و آقایان حق ورود به آن را نداشتند. این آب از بالا میآمد و در جوی میچرخید و وقتی پایان مییافت دوباره آب تمیز بالا میرفت. به این ترتیب در آن زمان این رختشویخانه به عنوان الگوی بهداشتی در سطح کشور مطرح شد؛ اما هدف شهردار زنجان فقط بهداشت مردم نبود؛ بلکه حفظ حجاب هم بود. این روش، روش کاربردی و اجرایی است و به جای اینکه کتاب بنویسد و منبر برود حجاب را اجرایی کرد. گامی که 80 الی 90 سال پیش توفیق برداشت امروز به الگویی برای ما تبدیل شده است.
ولو در یک جزیره کوچک بتوانیم یک مطلب را پیاده کنیم خوب است؛ حتی در راهکارهای مدیریتی نیز آمده است که راهکاری که در یک جزیره بکار بردید میتواند توسعه پیدا کند و به الگو تبدیل شود.
بیان کردید که باید آیندهنگری داشته باشیم؛ ولی در زمان حال مداحی از نظر محتوایی رو به افول است. چطور مداحی را در جهتی به سمت سیر صعودی ببریم؟
یکی از ائمة جماعات که امروز بسیار ناتوان شدهاند در مسجد خودشان قریب 50 الی 60 سال امام جماعت بودند. ایشان مجتهد و از شاگردان آقایان مطهری، خوانساری و ... هستند. این امام جماعت در مسجد خود برای هر قشری برنامة جداگانهای داشت؛ مثلاً برای کودکان جلسه جداگانه و برای نوجوانان جداگانه و برای پیرمردهای کاسب جداگانه و برای منبریها و مداحان نیز برنامهای جداگانه برگزار میکرد. شاید این جلسات ماهی یک بار اما به صورت منظم و مداوم برگزار میشدند.
ایشان یک فرد رسانهای نیستند که دو روز مانده به محرم تحریفات عاشورا را بیان کنند و ...؛ اما عملاً به همان 10 الی 15 مداحی که اطرافش بودند میگفت که مراقب باشید که خبر سست یا خبر صحیحی که موجب وهن شود، نخوانید. شعری که کلمات وهنآمیز داشته باشد یا شما را به سمت اباهیگری سوق دهد، نخوانید. شعری که ضوابط اهل بیت (ع) را زیر پا بگذارد، نخوانید. مداحانی که تحت نظر ایشان تربیت شدهاند با اطمینان خاطر میتوان در مجالس دعوت کرد. از یکی از آن مداحان شنیدم که تا مدتها اشعار و مرثیههایشان را روی کاغذ مینوشتند و ایشان آنها را ویرایش میکرد و میگفت؛ مثلاً این بیت را نخوانید چون وهنآمیز است یا این مرثیه را نخوانید چون مشکلاتی دارد. این امام جماعت 15 مداح را تربیت کرد؛ ولی در آن تربیت راهکار نشان داد.
متولی رسمی و شبه رسمی و شبه دولتی برای این کار مناسب نیست؛ چون دقیقاً برعکس نتیجه میدهد و لج کردن و باند بازی و جناح بازی سکة رایج این کار است؛ اما اگر سازمانهای مردمی در این کار پیشقدم شوند و توصیههایی کنند و پیشنهاداتی بدهند خوب خواهد بود؛ حتی میتوان جلساتی تشکیل داد تا بعضی از هیئتها تجربیات خود و کارهایی که برای جذب جوانان و پیشرفت آنان انجام دادهاند، بیان کنند؛ مثلاً آفتهای اخلاقی مانند چاقوکشی را در محلهای کاهش دادهاند؛ اگر چنین شود سازمانها میتوانند سیاست تشویقی داشته باشند نه تنبیهی. امروز روش تحلیل پاسخ میدهد نه تهدید و تنبیه. امروز تعدیل مفید است نه تعطیل. امروز خیر و شر را نمیتوان تعطیل کرد. امروز سیستمهای مجازی مانع از تعطیل شدن هستند؛ از طرفی میتوان کاری کرد تا در ذهن افراد چیزهایی را مهمتر از چیزهای دیگری جلوه داد. کما اینکه بسیاری این کار را در فضای مجازی انجام دادهاند.
در 20 الی 30 سال اخیر دگردیسی فرهنگی روی داده است؛ مثلاً نگفتهاند که نماز نخوانید یا روضه نروید؛ بلکه گفتهاند ولنتاین مهمتر از روضه است. باید به نوع بیان احکام در قرآن توجه کنیم. افراد بیان میکنند که اگر مثلاً فلان کارها را انجام ندهید شب اول قبر، مار، عقرب و ... اما قرآن چنین بیان نمیکند قرآن میگوید که مثلاً در فلان قضیه میتوانید حقتان را بگیرید یا عفو کنید. باید توجه کنیم که لحن قرآن و خدا ملاطفت و خدا رحمان و رحیم است. معتقدم همین تعدادی که از دین فرار نکردهاند معجزة اهل بیت (ع) است؛ وگرنه با این روشهای غلط همه باید از دین فرار میکردند.
چه نسبتی میان فعالیتهای علمی و سیاستگذاری فرهنگی در حوزه مداحی وجود دارد؟
همان نسبتی که در همه جا هست؛ به معنای دیگر هیچ نیست. مگر کارهای دیگر بنابر علم است؟ مگر تأسیس دانشگاه و توسعة آموزش عالی بر اساس نیازسنجی بود؟ مگر کتابنویسی بنابر نیاز است؟
به نظرتان چه نسبتی باید وجود داشته باشد؟ به بیانی دیگر با توجه به فروبستگیای که در این جریان وجود دارد عدهای معتقدند که باید با پژوهشهای علمی آن را مرتفع کرد در حالی که آن پژوهشهای علمی گشایش سیاسی هم ایجاد میکنند؛ چون در فضای دین در خاورمیانه و جهان اسلام و حتی در کل جهان فروبستگی وجود دارد؛ اما در جوامعی که به لحاظ سیاسی توسعهیافتهتر هستند و دموکراسی با همة نواقصی که در آن سراغ داریم وجود دارد افراد یکدیگر را برمیتابند؛ اما در خاورمیانه اینگونه نیست؛ حتی در جامعة خودمان دو هیئت با یکدیگر کنار نمیآیند باید چه کنیم؟ به نظرتان سیاست یا کار علمی کدام باید قدم اول را بردارند؟
در مورد جامعة بسته سؤالی دارم؛ آیا جامعة امروز بستهتر از جامعة کوفة 1400 سال پیش است؟ چند سال بعد هزار و چهارصدمین سال شهادت حضرت امیر (ع) است چگونه میخواهیم از این فرصت برای معرفی ایشان در سطح جهانی استفاده کنیم؟ چند سال پیش هزار و چهارصدمین سال حکومت امیرالمؤمنین (ع) بود چه کار جدی در این زمینه صورت گرفت؟ فرصتها اینگونه سوخته میشود. آیا جامعة امروز بستهتر از جامعة کوفة 1400 سال پیش است؟
از دو منظر میتوان به این موضوع نگریست. به نظر من جامعة آن زمان بستهتر بود و در جامعة بسته اتفاقاتی مانند سقیفه رخ میدهد؛ ولی انسان امروز به واسطۀ درک متفاوت از آزادی بیشتر احساس گشایش میکند؛ ولی این دو اصلاً قابل مقایسه نیستند.
در جامعة بستة هزار و چهارصد سال پیش امیرالمؤمنین (ع) صد توصیه به کمیل دارد که یکی از آنها اینکه «یا کمیل مامِنْ حَرَکَة اِلاَّ وَاَنْتَ مُحْتاجٌ فیها اِلى مَعْرِفَۀ»؛ «ای کمیل کاری نیست که بخواهید انجام دهید که پشتوانة آن معرفت باشد.»
من برای ورود به جمع شما نیاز به یک معرفت دارم؛ اگر معرفت نباشد حضورم در جمع شما بیحاصل و حتی مضر است. مطلب روشن است ما اینجا هستیم تا سؤالات را پاسخ دهیم. گعده برگزار نمیکنیم؛ به معنای دیگر اگر تحلیل هزینه و منفعت کنیم خوب خواهد بود درست است که برای یک هیئت کسی پول نمیدهد و پول نمیگیرد؛ ولی 1400 سال هزینه شده است که هیئتها برپا شدهاند. یادمان نرود که در حدیثی در روضه کافی آمده است که روز عاشورا اصحابی به خانة امام صادق (ع) آمدند تا مجلسی برگزار کنند. در طول مجلس صدای گریه به بیرون از خانه رسید و همسایهها جمع شدند و پرسیدند که چه اتفاقی افتاده است؟ در حالی که آن روز عاشورا بود. امام صادق (ع) فرمودند که بگویید بچهای مرده است به همین دلیل گریه میکنیم.
هیئت، سرمایه است؛ اگر یک کار علمی میان رشتهای و با حفظ اصالتها و با شناخت روزگار انجام ندهیم این سرمایه از بین خواهد رفت و روزی برای سوزاندن این سرمایه باید پاسخگو باشیم. کسانی که مجاهدات خاموش را انجام دادهاند از ما خواهند پرسید که شما چگونه امانتداری کردید.
آقای طارمی بیان میکرد که به نمایشگاهی در مراکش رفتیم و خانمی به غرفة ایران مراجعه کرد و گفت که در منطقة محل سکونتم 20 خانوار شیعه زندگی میکنند و روزهای عاشورا مرخصی میگیریم و در یک خانه جمع میشویم و مجلس برپا میکنیم؛ اما اگر هر سال همین تعداد در یک خانة مشخص جمع شوند سؤال ایجاد میشود؛ به همین دلیل هر سال در خانة یکی از افراد تجمع میکنیم؛ بنابراین برای این کار باید یک کار سنگین انجام شود تا کارها علمی باشد.
همه جا معمول است که وقتی نویسنده دستنویسهایش را به ناشر میدهد فرمی را پر میکند شامل چنین سؤالاتی؛ پیش از این چه کارهایی در این زمینه انجام شده است؟ کتابهای دیگر چه مشکلی داشتند که شما این کتاب را نوشتید؟ چه ابتکاری در این کتاب به خرج دادید؟ مخاطب شما چه کسانی هستند؟ ولی ناشران در ایران هیچ کدام از این سؤالات را نمیپرسند؛ بنابراین نشر ما علمی نیست، آموزش و دانشگاه و مسجد ما علمی نیستند. آیا واقعاً در یک بنبست به چهار حسینیه کنار هم نیاز داریم؟
به نظر من این کار نیز باید علمی صورت گیرد؛ ولی باید راهکار خود را طی کند. عدهای واقعاً از جان گذشته از هیاهو گذشته و از سر و صدا گذشته به روش باغبانی یک جزیره بگیرند و گوشهای را درست کنند مانند همان امام جماعت که بیان کردم.
به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه واقعبین باشیم و واقعبینی را از خدا بیاموزیم در جنگ احد شخص رسول الله (ص) که در میان مردم حضور داشتند؛ مسلمانان شکست خوردند. خداوند 60 الی 70 آیه از قرآن را به قصة این شکست اختصاص داده است. چرا خداوند این شکست را با چنین آب و تابی تفسیر میکند؟ در حالی که انسان از پیروزی تعریف و تمجید میکند نه از شکست. خداوند میخواهد، بگوید که اگر به سخنان پیغمبر (ص) گوش ندهید ولو کنار او باشید شکست خواهید خورد. چرا برای شکست احد سمینار برگزار نمیکنیم؟ ما برای شکست احد یک روضة حضرت حمزه میخوانیم و تمام میشود؛ ولی شکست احد قصة بسیار مهمی است. خداوند میفرماید واقعبین باشید. «آنکه را روی به بهبود نبود / دیدن روی نبی سود نبود».
در عالم قلم سادهنگاری و سادهانگاری داریم. سادهنگاری یعنی اینکه آقای مطهری از میان داستانهای تاریخ اسلام، 150 داستان را سادهنویسی و کتاب داستان راستان را خلق میکند؛ به معنایی دیگر اگر من بدون دقت و مسئولیت از یک گوشة تاریخ شروع به سادهنویسی کنم سادهانگاری است نه سادهنویسی. سادهنگاری لازم و سادهانگاری غلط و مضر است. مداحی نیز نوعی ساده بیان کردن است. ساده بیان کردن، ساده نیست بسیار سخت است. سیاستگذاری فرهنگی کار بسیار دشواری است. استادی بیان میکرد که 90 درصد پژوهش و برنامهریزی کار و 10 درصد اجراست و گاهی 90 درصد شش ماه زمان میبرد و آن 10 درصد صد سال. کار پژوهش نیز متعلق به کسانی است که صاحب فکر و تجربه هستند. 90 درصد افراد صاحب تجربه، برنامه میریزند و 10 درصد که جوانان هستند، اجرا میکنند.
حضرت امیر (ع) فرمود؛ «رأي الشيخ أحب إلى من جلد الغلام»؛ «من نظر پیرمرد پخته را ترجیح میدهم به چابکی یک جوان» و من معتقدم جمع میان این دو یعنی طراحی یک پیر و اجرای یک جوان. البته اینکه بیان کردم مطلق نیست و یک جوان ممکن است پختگی یک پیر را داشته باشد؛ ولی واقعیت این است که باید این نسبت را در همة کارها برقرار کنیم؛ در صورتی که در هیچ یک از کارها رعایت نمیشود. باید واقعبین باشیم شکست را یادآوری کنیم و از خدا یاد بگیریم.
جامعة مداحان و حوزههای علمیه چه نقشی میتوانند در این زمینه داشته باشند؟
هدف از تشکیل حوزه چه بود؟ عدهای به مراکز علمی بروند و به قوم خود بازگردند و در دین و نه فقط در احکام تفقه کنند.
اولاً آنها باید در کل دین تفقه کنند که البته باید پرسید که حوزه چقدر به این موضوع عمل کرده است؟ آنچه برای دشمن مهم است توحید، امامت و اخلاق است این قسمتها 85 درصد را تشکیل میدهند که حوزه آن را رها کرده است.
دوم انذار است. کسی که میخواهد انذار کند باید ابتدا خود را انذار کند «خفته را خفته کی کند بیدار / مست را مست کی کند هوشیار» صاحب کتاب جواهر در کتاب امر به معروف و نهی از منکر خود یکی از مصادیق اعلای امر به معروف و نهی از منکر را امر به معروف کردن خود و نهی از منکر کردن خود میداند و اگر چنین نکند به جایی نمیرسد.
همانطور که بیان کردم او باید دین را با تفقه یاد بگیرد. در رأس دین توحید قرار دارد در توحید بهتر از کتاب توحید صدوق نداریم باید پرسید که در حوزه چند جلسه تدریس توحید صدوق وجود دارد؟ در حوزه مانند دانشگاه فرآیند بیماری وجود دارد. چرا شکست را قبول نمیکنیم؟ بنا بود این امر علمی و مقدمه عمل باشد؛ اما آنقدر در علم ماندیم که نوبت به عمل نرسید. علم از مقدمه به ذیالمقدمه تبدیل شد. آیتالله بهجت بیان کردند که مجالس ما مقدمهای برای ذیالمقدمه بود. مجلس روضه، هیئت و ... مقدمهای برای ذیالمقدمه که همان تربیت دینی و قرآنی است، باشد؛ اگر مجلس ذیالمقدمه شد بیچاره میشویم؛ اگر علم ذیالمقدمه شد بیچاره میشویم که شدیم. اهل منبر و خطبا برای تبلیغ میآیند؛ اما باید پرسید چقدر از مطالبی که در حوزه خواندهاند در منبر خود استفاده میکنند؟ پنج درصد.
در چنین شرایطی چه کسی باید کار علمی انجام دهد؟ چون همانطور که بیان کردید بهتر است نهاد رسمی در این زمینه ورود نکند.
یک شخص دلسوز چند نفر را دور خود جمع کند. «روشن شود هزار چراغ از فتیلهای». در حوزه جزیرههای کوچکی هستند که این کار را انجام میدهند منظورم جریان رسمی حوزه نیست؛ بلکه سازمانهای کوچک است. کاری که مدیریت جدید حوزه انجام داده اینکه سازمانهای کوچک را به رسمیت شناخته است. این مؤسسهها به مرجعیت و دولت و حوزه وابسته نیستند؛ مثلاً مؤسسة تخصصی امامت، مؤسسة تخصصی تبلیغ که حتی مؤسسة تخصصی تبلیغ نیز به تبلیغ منطقة اسپانیا، منطقة آرژانتین و ... تقسیم شده است که کار بسیار صحیحی است. این جزیرهها فعالیت میکنند و راهحل نیز همین است؛ اما فعالیت این مؤسسات باید بر اساس مبانی اصلی فقاهت صورت گیرد؛ بنابراین کاری از جریان رسمی و مشهور رایج حوزه در این قسمت برنمیآید؛ چون درسهایی میخواند که وقتی بالای منبر میرود آن درسها به درد او نمیخورند.
بخش بسیار مهم در این عرصه شاعران هستند. حوزة علمیه شاعران را رها کرده است؛ ولی بعد از خواندن شعرها نسبت به شعر شاعران اعتراض میکنند در حالی که باید شاعران را جمع کنند و بایدها و نبایدها را به آنها اطلاع دهند و به آنها بگویند که میتوانند مضامین زیارتنامهها را در غالب شعر درآورند یا مضامین احادیث را شعر کنند؛ اگر حوزهها بخواهند در این عرصه نقش داشته باشند فقط نباید به محرم و صفر بیندیشند؛ بلکه باید در طول سال به آنها بپردازند و تمرکزشان روی دو شهر قم و مشهد نباشد و تمام روستاها را در نظر بگیرند.
سال 1320 قمری یعنی 117 سال پیش عالمی در نجف به نام محدث میرزا حسین نوری که در زمان خود مشهور نبود و مراجعهکنندة زیادی نداشت حاصل 66 سال عمر خود را در کاری به نام لؤلؤ و مرجان خلاصه کرد. مرحوم سید مرتضی جونپوری که هندی و از دوستان محدث نوری محسوب میشد از هند برای او نامهای نوشت و از او خواست تا برای وضعیت نامناسب منبرهای هند کاری کند. مرحوم نوری کتابی به نام لؤلؤ و مرجان مینویسد و چند ماه بعد از آن دنیا میرود.
لؤلؤ و مرجان عملاً منشأ تحولات عجیبی شد و امروز بعد از گذشت 120 سال در باب منبر چیزی بهتر از این کتاب نداریم. این کتاب در بعضی از شاگردان محدث نوری مؤثر واقع شد که یکی از آنها حاج عباس قمی بود که از شاگردان خاص محدث نوری بود.
امروز که امکانات بسیاری وجود دارد باید کاری پیشرفتهتر از این صورت گیرد؛
1. تشویق کارهای مثبت: یعنی فرهنگسازی از طریق تشویق و نه تنبیه.
2. مراقب باشند که کار خود را یک بار مصرف و جناحزده و وابسته به هیئت و مرجعیتی نکنند.
3. وقت و اعتماد مردم را سرمایه و نه ملک شخصی بدانند. حضرت امیر (ع) به مالک فرمود که حکومت برای تو لقمه نیست؛ بلکه امانت است. مجالس نیز در حد خود سرمایهای محسوب میشود.
4. مداحان بدانند که سخن آنان به یاد مردم میماند؛ حتی زمانی که ضبط صوت و ضبط تصویری نبود. اهل بیت (ع) میفرمایند که کلامی که میگویید اسیر آن میشوید.
5. حضرت امیر جملهای در حکمت هفتاد دارد و «من نصب نفسه للنّاس اماما» کسی که خود را برای مردم امام (الگو) قرار میدهد «فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره» اول باید خود را تعلیم دهد؛ سپس دیگران را و کسی که میخواهد تعلیم و تأدیب کند باید بیشتر به عمل تأدیب کند تا به زبان.
قرآن میفرماید؛ «كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ»؛ «خشم خدا بسیار بزرگ میشود»، «أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُون»؛ «هنگامی که حرفی بزنید که عمل نکنید». زندگی مداح و منبری و پیشنماز زیر میکروسکوپ مردم است آنها مباحش را از منبری و مداح قبول نمیکنند چه رسد به حرام و مبهم آن. بنابراین مسئلة عمل در اینجا بسیار مهم است. صاحب جواهر بیان میکند که کسی که میخواهد امر به معروف کند اول خود را به معروف امر کند. ما خدمتگزار مردم هستیم نه ارباب مردم. عموم کسانی که کار دینی میکنند خدمتگزار مردم هستند و به عبارت دیگر همة ما باید خدمتگزار حضرت ولی عصر (عج) باشیم.
امام موسی بن جعفر (ع) دعایی را به شخصی یاد داد که این دعا در کتاب دعای کافی آمده است. این دعا یک سطر بیشتر نیست؛ ولی خدا میداند دریا دریا معرفت در آن قرار دارد. حضرت موسی بن جعفر (ع) به آن شخص فرمود که زیاد این دعا را بخوان. «اللَّهُمَّ لَا تَجْعَلْنِي مِنَ الْمُعَارِينَ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ» در بحث ایمان معتقدیم که عدهای ثابت و مستقر و محکم هستند و عدهای ایمان عاریتی و موقتی و گذرا دارند. معارین کسانی هستند که ایمانشان عاریتی و موقتی است. «وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ»؛ «خدایا کاری کن که من همیشه خود را به درگاه تو مقصر بدانم» به معنای دیگر اینکه هیچگاه احساس نکنم که وظیفهام را به طور کامل انجام دادهام؛ بلکه همیشه احساس کوتاهی و کمبود به درگاه تو داشته باشم.
6. بخواهیم یا نخواهیم الگو هستیم. فرزند، پدر و مادر و معلم خود را الگو قرار میدهد؛ حتی به حرکات و نوع نگاهش توجه دارد؛ بنابراین وقتی الگو هستیم باید مراقب باشیم غلطی از اعمال ما به دیگران منتقل نشود.
7. تفاوت را عامل تفرق قرار ندهیم. تفاوت یک واقعیت است و آن را به عنوان پتانسیل نگه داریم و از آن استفاده کنیم. حدیث امام جواد (ع) بسیار مهم است؛ «لا یزال الناس بخیر ما تفاوتو؛ فاذا استووا هلکوا» قد بلند در کنار قد کوتاه، شهر در کنار دهات، باسواد کنار بیسواد و ... معنا مییابند. هر کس پتانسیلی دارد.
8. برای بحث معرفت از ظرفیت زیارت مشاهد مشرفه استفاده کنیم. زیارت یک قصة بسیاربسیار طولانی است. زیارت مدرسهای بوده که ائمة اطهار (ع) نمیتوانستند به صراحت آن را درس بدهند؛ بنابراین مدرسة زیارت را دایر کردند تا از طریق آداب و محتوای زیارت آن را درس دهند.
در باب زیارت آمده است که «من زار عارفا بحقها» کسی که زیارت کند ثوابها متعلق به اوست. باید بگویم که متن زیارت ابوالفضل العباس (ع) میان زیارتنامة امامان معدود و استثنایی است؛ چون این زیارتنامه به طریق معتبر از حضرت صادق (ع) رسیده است. برخی زیارتنامهها توسط علما نوشته شدهاند؛ بنابراین گفته میشود که به نیت رجا بخوانید؛ ولی زیارت حضرت ابوالفضل (ع) از امام صادق (ع) به طریق معتبر رسیده و در طول تاریخ دو بار شرح شده است؛ یک شرح عربی که ناظر به بحثهای لغوی و یک شرح فارسی که اخیراً چاپ شده است.
میلیونها نفر این عبارات را خواندهاند؛ ولی چند نفر واقعاً متوجه شدهاند که چه چیزی خواندهاند. این کلمات حسابشده به کار رفتهاند و معنا و مفهوم دارند. اینها مانند معدن هستند و اگر یک لایه بردارید غلط است و باید داخل معدن بروید و استخراج کنید.
مداحان ظرفیت زیارت را نادیده نگیرند و بخش عمدهای از کارشان را به زیارت اختصاص دهند. برخی مداحان تاریخچة نجف، کمیل، عمار و ... را نمیدانند. در کتابخانة علامه امینی حضور داشتم که اعضای برخی هیئتها را کنار مزار علامه امینی آوردند. گویندهای پشت میکروفن توضیح میداد که کتاب الغدیر علامه امینی 100 جلد است که همه باید آن را مطالعه کنند. عدهای پرسیدند که آیا خودتان آن را مطالعه کردهاید؟ گوینده در پاسخ گفت که من کار دارم. آنها گفتند که شما که کارتان این است نخواندهاید از ما که کاسب هستیم انتظار خواندن آن را دارید.
کتاب الغدیر 11 جلد بیشتر نیست؛ همچنین خلاصهای از آن تهیه شده است؛ بنابراین آشنا شدن و آشنا کردن با متون زیارتی بسیار مهم است. چرا دعبل یا فرزدق یا کمیت ماندگار شدند؟ چون دقت و دلسوزی به خرج دادند تا کلمهای بیمورد استفاده نکنند.
آقای حسان تعریف میکرد که گاهی قصیدهای حدود 20 بیت مینویسم و در نهایت آن را کنار میگذارم و شش ماه یا یک سال بعد سراغ آن میروم و مانند سنگی که از یک معدن میگیریم و آن را تراش میدهیم و یک برلیان کوچک از آن میسازیم من نیز از آن 20 بیت 15 بیت را حذف میکنم و 5 بیت میماند. دعبل و امثال او دقت بسیاری داشتند دعبل شعر گفت تا امام رضا (ع) را به عنوان امام زمان خود معرفی کند. فرزدق شعر گفت تا امام سجاد (ع) را به عنوان امام زمان خود معرفی کند و کمیت نیز شعر گفت تا امام باقر (ع) را به عنوان امام زمان خود معرفی کند؛ بنابراین آنی ماندنی و صاحب برکت میشود که امام زمان خود را معرفی کند؛ یعنی شعر را وسیلهای برای رساندن به شعور و نه برای رساندن به شعار بداند. در واقع گنجینههای عقول را به کمک الفاظ شعر احیا و معرفت را نسبت به امام زمان خود ایجاد کند. حدیث امام هادی (ع) واقعاً تکاندهنده است و آن اینکه اگر بعد از غیبت حضرت حجت علمایی (به معنای عام) نبود تا مردم را بعد از ظهور امام زمان (عج) به سوی او سوق دهند «لما بقی احد الا ارتد عن دین الله»؛ همه مرتد میشدند.
انتهای پیام/