کد مطلب : ۳۰۷۲۶
پژوهش در حوزه مداحی در گفتو گو با دکتر مسلم نادعلیزاده؛
کار علمی باید روشمند و ضمانت اجرایی داشته باشد
مقام معظم رهبری در دیدار با مداحان در سال ۹۵ به دانشجویان، اساتید و محقّقین توصیه کردند که درباره مداحی کار علمی کنند: «هم تفسیر و تحلیل کنند، هم راههای علمیِ گسترش این را به ما نشان بدهند و یاد بدهند. ما در واقع دستِکم گرفتیم این پدیده را؛ خیلی پدیدهی مهمّی است»
به همین بهانه به سراغ برخی از اساتید دانشگاه و کارشناسان آشنا با این مباحث رفتیم تا نظرشان درباره کار علمی در حوزه مداحی جویا شویم. گفت و گوی دعبل با دکتر مسلم نادعلی زاده، نویسنده و عاشورا پژوه را بخوانید؛
بررسی علمی و تفصیل و تحلیل پدیدة مداحی به چه معناست و چه ساحتهایی را در بر میگیرد؟
پدیدة مداحی امروز از مهمترین پدیدهها در عرصة حیات اجتماعی ایرانیان و به ویژه پیروان مذهب تشیع به شمار میرود. طبیعی است که اگر قرار باشد با این پدیده برخورد علمی صورت گیرد باید سؤالاتی داشته باشیم تا با یافتن پاسخ آنها بر اساس یک روش و متد علمی خاص به این پدیده بپردازیم و آن را از جوانب مختلف بررسی کنیم. به نظر میرسد بخشی از سؤالاتی که در مورد پدیدة مداحی میتوان طرح کرد مربوط به مباحث نظری و اینکه مداحی چیست، مداح کیست، پیشینة این مباحث به چه دورهای بازمیگردد و حدود و ثغور مداحی چیست، میشود.
این مباحث، بحثهای نظری دارند و صاحبنظران و اندیشمندان و متفکران باید بنشینند و برای آنها پاسخ بیابند؛ اما بخشی از سؤالات پیرامون پدیدة مداحی به میزان تأثیر و تأثر این پدیده در اجتماع بازمیگردد. اینکه مداحی در دنیای امروز چه جایگاه و چه میزان تأثیری بر مخاطبان دارد؟ فواید و مزاید آن چیست؟ آیا محاسنی دارد آن محاسن چیستند؟ آیا مضار دارد و آن ضررها چه چیزهایی هستند؟ پاسخ به این سؤالات به پژوهشهای اجتماعی نیاز دارد اما به طور کلی بررسی علمی پدیدة مداحی مثل خیلی از پدیدههای اجتماعی دیگر قطعاً کار مفیدی هست و دستگاههای مسئول و افرادی که در این زمینه دغدغه دارند باید به این مسئله روی بیاورند.
اگر بخواهیم به فضای مداحی به عنوان یک پدیدة اجتماعی از حوزة جامعهشناسی، مردمشناسی و آسیبشناسی بنگریم تصور نمیکنید که نتایج آن مشکلاتی را در فضای فکری امروز دامن بزند؟
بخشی از مطالبی که بنده عرض کردم سؤالاتی بود که میتوانست در این زمینه مطرح شود و امروز پاسخی برای این سؤالات پیدا نکردیم و بنده نیز پاسخی برای این سؤالات بیان نکردم. بخشی از این موضوع به اینکه ما واقعاً بدانیم «مداح کیست؟» بازمیگردد. آیا آنچه امروز در شکل و شمایل و غالب مداحی میبینیم همان مطلوبی است که انتظار داریم؟ یا سیری اتفاق افتاده و فرآیندهایی طی شده است که امروز به این نقطه رسیدهایم. طبیعی است که اگر سراغ مطالعة علمی این پدیده برویم و سابقه و اتفاقاتی که برای آن افتاده را بررسی کنیم متوجه میشویم که در یک الی دو دهة اخیر آنچه از مداحی میبینیم و میشنویم با آنچه در گذشته بوده بسیار متفاوت است و تغییرات و تحولات عمدهای در معنا و مفهوم آن رخ داده است که البته نمیخواهم له و علیه آن در این مرحله اظهارنظر کنم.
صرفنظر از این فاصله اساساً برخورد علمی با این قضیه بخشی از ساحت دین را سکولاریزه نمیکند؟
اتفاقاً معتقدم برخورد علمی یک عمل دینی است. با هر پدیدهای برخورد علمی کنیم یک کار دینی انجام دادهایم. مقصود ما از برخورد علمی این نیست که یک سری از مطالب و لوازم را نادیده بگیریم و از منظر یک روشنفکر سکولار خارج از مذهب برخورد کنیم؛ بلکه از منظر یک متفکر مذهبی میتوان مطالعة علمی کرد.
از اولین گامهای یک کار علمی این است که پاسخ را از قبل نمیدانیم و دعوایی هم بر سر پاسخهای متفاوت و متعددی که بعدها ممکن است پژوهشگران و عالمان دین در این راه به دست آورند، نداریم؛ اما اگر کسی در فضای علمی، مداحی در دوران صفویه را بررسی کرد و نتایجی به دست آورد و اعلام کرد که بخشی از مناسکی که در خراسان و قم اتفاق میافتد حاصل نگاه فتحعلیشاه یا شاهاسماعیل است آیا سعة صدری در جامعه برای برخورد معقول با این قضیه وجود دارد؟
عمدتاً برخورد علمی با مطالبی که به عوام مردم مربوط است واکنشهایی در جامعه ایجاد میکند. مرحوم شهید مطهری میفرمایند که بسیاری از بزرگان و علما در گذشته انسانهای صالحی بودند؛ ولی مصلح نبودند به این معنا که خیلی وقتها در جامعه متوجه انحرافات، بدعتها و اشتباهات میشدند؛ ولی جسارت مقابله با انحرافات و بدعتها را نداشتند و لازمة این کار این بود که با عوام روبهرو شوند و چه بسا عطای آن را به لقایش میبخشیدند؛ البته این کار باید طبق روش علمی و تأمل و تفکر صورت گیرد. معتقدم باید کار علمی صورت گیرد و روشمند هم باشد؛ ولی اگر به یک نتیجه رسیدیم باید ضمانت اجرایی داشته باشد که بتوانیم آن نتیجه را در جامعه اجرایی کنیم. شاید ما به این نتیجه برسیم که فلان روش مداحی یا فلان آیین یا سنت اشکال دارد و ریشه در مذهب ندارد؛ بلکه ضررهایش بر فوایدش میچربد؛ یعنی بیشتر از آنکه رسانهای برای تبلیغ دین باشد، رسانهای علیه دین و برای تخریب دین است؛ اگر ما واقعاً بر اساس یک روش علمی و مطالعة علمی به این نکته برسیم که آثار تخریبی فلان عمل در جامعه بیشتر از آثار تبلیغیاش است آیا باز اصرار به ادامة آن روش داریم؟ قطعاً عقل سلیم این حکم را نمیکند؛ اگر به این نتیجه رسیدیم که باید در مورد پدیدة مداحی به مطالعات علمی روی آوریم باید این ظرفیت و سعة صدر را در جامعه یا حداقل در نهادهای مسئول و در خواص جامعه ایجاد کنیم تا اگر حاصل این مطالعات علمی چیزی خلاف ذائقه و آنچه ما فکر میکردیم بود در مقابل آن مطالعات علمی تسلیم شویم.
اگر واقعاً به این درک برسیم که کار علمی ولو نتایجش خلاف نظر ما باشد مفید است آن زمان به تدریج جامعة ما این استعداد را پیدا میکند که به عقلانیت و تأمل و تفکر روی آورد. اگر در این حوزه بخواهیم کار علمی انجام دهیم نباید به این فکر کنیم که فردا جامعه چه واکنشی نشان خواهد داد. آیا قرار است تکفیر و تفسیر شویم نباید به این چیزها فکر کرد باید عزم را جزم کرد و بند پوتین را محکم بست و وارد این حوزه شد. کار علمی در حوزههایی که مربوط به عوام جامعه است مرد میخواهد. از طرفی دستاندرکاران این جمع باید امنیت را برای صاحبنظران و اندیشمندان ایجاد کنند تا آنها حاصل تأملات خود را عرضه کنند.
یکی از ساحتهای مداحی و ستایشگری ادبیات است که تخصص شما نیز محسوب میشود. میخواهم بدانم چه ملاحظاتی در این حوزه باید وجود داشته باشد؟
یک سری کارها مربوط به گذشته است که باید آنها را بازخوانی و نقد کنیم؛ بنابراین سه حوزه فعالیت داریم؛ یکی کارهای روی زمین مانده و نشده و یک سری کارهایی که باید صورت گیرد و یک سری نقد کارهایی که تا به امروز انجام شده است؛ اگر بخواهیم وارد این سه حوزه شویم به نیروی انسانی توانمند و متخصص و آموزشدیده و دغدغهمند نیاز داریم و از طرفی کار علمی هزینه دارد و لوازم مورد نیاز خود را میخواهد.
در مورد سه حوزة ذکر شده توضیحاتی میدهم. در مورد کارهای روی زمین مانده و انجام نشده باید بگویم؛ مثلاً در حوزة کاری من هزاران نسخة خطی وجود دارد که به حوزة ادبیات شیعی مربوط است و در کتابخانههای مختلف و گنجینههای نسخ خطی خاک میخورند؛ ابتداییترین کار، تصحیح و انتشار آنهاست که صورت نگرفته است؛ اگر قرار باشد هزاران نسخة خطی تصحیح و منتشر شوند امکانات و زمان بسیار زیادی نیاز است. این مرحلة اول کار است و تحلیل، نقد و تفسیر این نسخهها مراحلی است که باید صورت گیرد.
در گوشه و کنار کشور شاعران آیینی بسیاری وجود دارند که چه بسا اسم آنها به گوش ما نخورده است؛ ولی در توانمندی و قوت شعری چیزی از شعرایی که آثارشان منتشر شده است یا به واسطة حضور در شهرهای بزرگ معروف شدهاند، ندارند.
از کارهای دیگری که باید صورت بگیرد بحثهایی است که در این جلسه انجام میدهیم و آن اینکه مداحی در دنیای امروز چه جایگاهی دارد و باید داشته باشد؟ و چه منافع و چه مضاری دارد؟ اینکه در حوزة ادبیات چه کارهایی باید صورت گیرد؟ آیا ادبیات شیعی نقطة مطلوب است یا با آن چیزی که باید باشد فاصله دارد؛ مثلاً شعر محتشم کاشانی از منظر مرثیه و از نظر تأثیرگذاری در جامعه رسوخ در نفوس و قلوب مردم جایگاه وسیعی دارد؛ ولی باید پرسید 12 بند محتشم کاشانی شامل چه مقدار مباحث معرفتی است و چه چیزی به مخاطب آموزش میدهد؟
در اشعار شعرای عرب به ویژه شعرای متقدم شیعه مباحث معرفتی قویای هست؛ مثلاً شعر دعبل خزاعی با این مضمون که «قٌبرانِ في طُوسَ»؛ «دو قبر در طوس»، «خيرُ الناسِ كلِّهُم، وقَبْرُ شرِّهُم، هذا مِن الْعِبَرِ!»؛ «یکی قبر بهترین مردم و یکی قبر بدترین مردم و این از عبرتهای روزگار است»، «ما ينفعُ الرجسَ منْ قربِ الزكيَّ، وما على الزكيَّ بقربِ الرجسِ منْ ضررِ»؛ «نه آن انسان پلید (هارونالرشید) از نزدیکی به آن انسان پاک (علی بن موسی الرضا(ع)) نفعی میبرد و نه آن انسان پاک از نزدیکی به آن انسان به اصطلاح پلید متضرر میشود»، «هيهات كلُّ امرىء رَهْنٌ بما كسبت، لَهُ يَدَاهُ فَخُذْ مَا شِئْتَ أَوْ فَذَرِ»؛ «هر کس در گرو اعمال خودش است حال راه پاکان را در پیش بگیرید یا راه ناپاکان را در پیش بگیرید». این شعر سرشار از معرفت است.
جملة «كلُّ امرىء رَهْنٌ بما كسبت» هم آیة قرآن است هم در روایات به آن تأکید شده است هم در شعر شیعی متبلور میشود حال این شعر را با اشعاری که در ادبیات فارسی غالباً در نوحهها و مداحیها خوانده میشود و اصلاً بار معرفتی ندارد مقایسه کنید. کمیت بن زید اسدی وقتی در هاشمیات مباحث را طرح میکند؛ مثلاً «فقل لبنـي أمية حيث حلّـوا»؛ «به بنی امیه هر کجا دید ولو میترسیدی از شمشیرهای آنها این پیام را برسانید»، یا در جایی میگوید «خدا گرسنه کند شکمهایی را که شما گرسنه کردید و سیر کند شکمهایی را که به خاطر جور و ستم شما گرسنه شدند و گرسنه ماندند». پدیدة گرسنگی و اختلافات طبقاتی و اینکه عدهای در جامعه برخوردار باشند و عدة کثیری در محرومیت به سر ببرند در شعر متبلور میشود. امروز بعد از گذشت 1400 سال وقتی این شعر را میخوانیم متوجه میشویم که چه فضایی در آن دوران حاکم بوده است و نمونة چنین اشعاری بسیار زیاد است.
وقتی یکی از خلفای بنی عباس از دنیا رفت و خلیفة دیگری جانشین او شد، یکی از شاعران چنین شعری سرود؛ «خليفةٌ ماتَ لمْ يحزنْ لُه أَحدٌ»؛ «خلیفهای مرد و شخص دیگری جای او نشست»، «وآخرٌ قَامَ لم يفرحْ بِهِ أحدٌ»؛ «هیچ کس از جایگزین او خوشحال نشد». این شاعر چقدر زیبا فاصلة مردم و حکومت را تبیین میکند. حال باید این اشعار را با اشعار محافل و مداحیهای کشورمان که منحصر به توصیفات بسیار سطحی از چشم و گوش و ابرو و فاقد بار معرفتی هستند مقایسه کنیم که صرفاً احساسات مردم را تهییج و تحریک میکنند و نه عقل و منطق آنها را. باید در حوزة ادبیات جستوجو کنیم و بدانیم کدام یک از شعرای ما از این منظر نمرة بالایی دارد تا اشعار آنها را تبلیغ کنیم. درست است که نمیتوانیم در محافل و مجالس به زبان عربی مداحی کنیم؛ ولی میتوانیم جستوجو کنیم و اشعار فارسی ناب را بیابیم. آیا همة شعرای فارسیزبان و اشعار آنها در یک سطح بودند؟ قطعاً اینگونه نیست. بسیاری از شاعران را نمیشناسیم و وقتی به آنها مراجعه میکنیم متوجه میشویم که اینها گنجینههایی هستند که به جامعه معرفی نشدهاند.
حوزة سوم نقد آثاری است که تاکنون منتشر شدهاند. به نظر میرسد بسیاری از کتابها و آثاری که تا به امروز منتشر شدهاند نیاز به نقد جدی دارند. مدتی که در وزارت ارشاد مشغول بودم کتابهایی از مداحان شناخته شده با عنوان مجموع اشعار مذهبی برای دریافت مجوز میآمد؛ ولی اول تا آخر این کتابها یک بیت سالم نمییافتیم؛ ولی اینها منتشر میشوند و مورد استفاده قرار میگیرند و تبلیغ میشوند و سیدی میشوند و در جامعه و تلویزیون منتشر میشوند و هیچ کس آنها را نقد نمیکند؛ ولی این آثار باید نقد شوند آثاری که مربوط به مقتلها هستند باید نقد شوند باید کار جدی صورت گیرد. از مباحثی که رهبر انقلاب نیز بر آن تأکید دارند بحث اتقان است. آیا جایز است که هر چیزی را بگوییم و هر نقل قولی را مطرح کنیم؟ یا در کتابی خواندم صرف اینکه مطلبی در کتابی بیاید سندیت ندارد بسیاری از مطالب در کتابها هست؛ ولی غیرقابل استناد هستند باید دقت کنیم. مداح خود را منتسب به تشیع و دین میداند. آیا این عبارت یا جملهای که استفاده میکند متقن و محکم است؟ فقط نباید به این نکته که گفتن این جمله میتواند شور مجلس و هیجان مجلس را بالا ببرد اکتفا کرد. این کافی نیست و دلیل نمیشود که ما همه چیز را به زبان بیاوریم.
از ساحتهای سهگانهای که مطرح کردید کدام یک اولویت دارند؟ لطفاً این سؤال را در دو منظر پاسخ دهید یکی به عنوان استاد ادبیات که در این حوزه فعالیت میکند و میدانم که معلم و مدرس و تعزیهپژوهش هستید و ارتباط گسترده و عمیقی با این فضا دارید و هم از منظر متفکری که در جامعه حضور دارد و در یک جامعة شیعی زندگی میکند.
شناخت آنچه داریم بسیار مهم است. در ابتدا باید میراث خود را بشناسیم. حجم وسیعی از آثار شیعی، منتشر نشدهاند بنابراین در ابتدا باید از سرمایة خود آگاهی یابیم و از داشتههایمان به ناداشتههایمان برسیم. ما باید سراغ آنها برویم و تولید و خلأها را پر کنیم تا زمانی که از سرمایة خود آگاهی نداشته باشیم متوجه نخواهیم شد که در چه زمینههایی ضعف داریم.
اگر نقاط ضعفمان را شناختیم و کمبودها را شناسایی کردیم برای جبران آنها اقدام میکنیم و سراغ اهل ذوق، شعرا، نویسندگان، هنرمندان و ... میرویم و از آنها میخواهیم که کار تولید کنند. بخشی از وظیفة علمی ما ایجاب میکند که سراغ تولید آثار فاخر برویم. گاهی یک رمان یا یک مجموعة شعر در میلیونها نفوس تأثیر میگذارد.
باید نقایص را بشناسیم و برای جبران کمبودها به تولید آثار فاخر روی بیاوریم و از پتانسیلهای موجود استفاده کنیم و اگر لازم است نیروهایی را تربیت کنیم. نباید حلقهها را ببندیم و فقط در ادبیات دینی و شیعی و در حوزههای شیعی به یک حلقة بسته اکتفا کنیم؛ بلکه باید از همة پتانسیلها استفاده کنیم.
به نقد آثار روی زمین مانده و انتشار آنها اشاره کردید. برای کسی که میخواهد کار کند چه ویژگیای وجود دارد و چرا باید این کار را انجام دهد و چه پیشنهادی برای این فضا دارید.
در این روزگار به شدت شاهد دینستیزی و ترویج شبهات هستیم. متأسفانه بعضی از مجالس مذهبی ما نه تنها کمکی به رفع شبهات نمیکنند؛ بلکه شبههزا هستند؛ یعنی همانطور که فرمودید با سرعت رشد عجیب به اصطلاح مجالس مذهبی در قالب هیئتها مواجه هستیم و طبیعتاً هر چیزی زیاد شود از کیفیت آن کاهش مییابد؛ وقتی در طول سال یک دهة عاشورا را عزاداری کنیم آن را به نحو احسن برگزار میکنیم؛ اما اگر قرار باشد این دهه در طول سال تکثیر یابد و به جای یک دهه، دهها دهه برگزار کنیم کیفیت آن کاهش مییابد.
البته در برخورد با چنین پدیدههایی که در ارتباط با عموم مردم است باید با ظرافت پیش رفت. نه میتوان با آنها ضربتی برخورد کرد و نه میتوان دست روی دست گذاشت تا این روند ادامه یابد باید کجدار و مریض به نحوی وارد شد و مسائل را اصلاح کرد منتها این ظرافت خود مستلزم کار علمی است. به عقیدة من این روند و این صورت مجالس و هیئات مذهبی صورت مطلوبی نیست. حضرت صادق (ع) فرمودند؛ «كونوا لنا زيناً ولا تكونوا علينا شيناً»؛ «زینت ما اهل بیت باشید نه مایة نفرت و بیزاری مردم از ما» آیا واقعاً هیئات مذهبی در جامعة ما موجب علاقهمندی یا موجب فراری مردم از مذهب میشوند؟
شناخت مشکلات و مسائل بسیار مهم است و تکتک این حوزهها جای کار علمی دارد و جای این را دارد که یک نهاد یا گروه یا مجموعهای از نهادها وارد شوند و کار علمی کنند؛ البته اینگونه نباشد که یک کار علمی صورت بگیرد و بایگانی شود؛ چون بیشتر مواقع اینگونه است و عدهای در یک زمینهای تلاش میکنند و به نتیجهای میرسند؛ ولی این نتایج بایگانی میشوند و از بین میروند واقعاً ضمانت اجرایی بسیار مهم است باید قدرتی وجود داشته باشد و نتایج آن کار علمی ملموس باشد و ببینیم که در جامعه تأثیر گذاشته است. وگرنه آن هم تلاش بیهودهای میشود.
به نظر شما فعالیت علمی در حوزة مداحی نیاز به متولی واحد و راهبری ملی دارد؟
بله. اگر متولیان و نهادهای متعدد بخواهند وارد یک حوزه شوند موازیکاری صورت میگیرد و نتیجة مطلوبی نخواهد داشت؛ یعنی اگر قرار باشد نهادهای متفاوتی وارد شوند و از منظرهای خاصی یا در یک حوزههای خاصی مطالعاتی انجام دهند و قرار باشد حاصل پژوهش آنها در جامعه عملیاتی شود شاید به این نتیجه برسیم که تضادها و اختلافاتی وجود دارد که عملاً حل آن مشکلات متولی دیگری میطلبد به نظر میرسد که اگر نهادی تعریف شود که بتواند سازماندهی و از پژوهشهای علمی حمایت کند و بتواند از محققان و صاحبنظران دعوت و در این زمینه اظهارنظر کند و بعد نتایج این پژوهشها را عملیاتی کند این نهاد میتواند در جامعه مثمرثمر و برکت داشته باشد.
چه نسبتی میان فعالیتهای علمی و سیاستگذاری فرهنگی در حوزة مداحی وجود دارد؟
طبیعی است که حوزة مداحی جدای از فرهنگ عمومی جامعه نیست و کسانی که متولی سیاستگذاری فرهنگی در جامعه هستند قطعاً باید نیمنگاهی به این پدیده داشته باشند ولو مخاطبان این پدیده در جامعه اقلیت باشند درست است که امروز مداحان و هیئات مذهبی در جامعه رواج دارند؛ ولی باید برآوردی داشته باشیم که چند درصد مردم مخاطب این مجالس هستند؛ اگر تاسوعا و عاشورا را کنار بگذاریم که یک مراسم عمومی و سنتی چند صد سالة عظیم است که همة اقشار مردم در آن دخالت دارند و اتفاقاً به خاطر همین مشارکت عمومی بهترین مراسم در طول سال هست.
در مراسم مذهبی دیگر اقلیتی از مردم حضور مستمر دارند و مخاطب این مجالس هستند؛ ولی در عین حال نمیتوان تأثیر این مجالس را ولو در روحیات همان طبقة خاص مذهبی جامعه نادیده گرفت؛ سیاستگذاران فرهنگی باید این موضوع را در نظر داشته باشند؛ ولی آیا یک سیاستگذار فرهنگی میتواند سیاستی بدون اتکا به مطالعة علمی بچیند؟ قطعاً چنین چیزی امکانپذیر نیست و اگر نهادهای متولی بحث فرهنگ بدون پشتوانة علمی دور هم بنشینند و با یکدیگر صحبت و سیاستگذاری کنند، سیاستهایی که تصویب و اجرا میکنند ارزشی ندارد؛ بنابراین سیاستگذاران علمی و نهادهای سیاستگذار فرهنگی باید با افراد محقق و صاحبنظر در این حوزه ارتباط مستمر داشته باشند. حال باید روی این موضوع که این ارتباط باید چگونه باشد و چه کیفیتی داشته باشد و چطور صورت گیرد، بحث شود.
اساساً در این فضا باید بگوییم که اصلاً سیاستگذاری نکنیم و به عهدة خود مردم بگذاریم؛ کما اینکه در هیئت خانوادگیمان که آخر هفتهها جمع میشویم از داخل آن آفتی خارج نمیشود و مشکلات خانوادگی هم در همان هیئت برطرف میشوند؛ اما وقتی هیئتهای خانوادگی تعطیل شدند آن کارکرد را از دست میدهیم و حسینیههای بزرگ نیز مشکلات دیگری دارند و هر کس که پول داشته باشد میخواهد هیئت را با نظر خود اداره کند در چنین فضایی واقعاً سیاستگذاری فرهنگی چه رابطهای با فعالان فرهنگی دارد؟
گمان میکنم در اینجا با دو اصطلاح مواجه هستیم؛ یکی سیاستگذاری فرهنگ و دیگری سیاستگذاری فرهنگی. به نظرم سیاستگذاری در فرهنگ معنا ندارد؛ چون فرهنگ را نمیتوان تغییر داد. فرهنگ همان چیزی است که در جامعه رواج دارد و ادامه مییابد؛ ولی سیاستگذاری فرهنگی متفاوت است. سیاستگذاری چه بخواهیم و چه نخواهیم وجود دارد. آیا سیاستگذارهای ما دید فرهنگی دارند یا ندارند؟ این سیاستگذاری فرهنگی است اگر سیاستگذارهای ما دید فرهنگی داشته باشند اتفاقاً به همین میرسند که فرهنگ را نمیشود با دستورالعمل و بخشنامه در جامعه مدیریت کرد. شما که کار فرهنگی در جامعه کردهاید و در ارتباط با فرهنگ عمومی جامعه هستید متوجه میشوید که نمیشود در مورد فرهنگ سیاستگذاری کرد؛ ولی سیاستگذاری فرهنگی غیر از سیاستگذاری فرهنگ است.
حال سیاستگذاری فرهنگی ما باید در چه حوزههایی باشد؟ وقتی میبینیم این جریانات دچار انحرافات خاصی میشوند و پشت سر این انحرافات خاص یک جریانهایی وجود دارد فکری برای آنها و آگاهیبخشی کنیم؛ مثلاً اگر یک جریانی ضد وحدت شیعه و سنی در جلسات مذهبی اقداماتی انجام میدهد باید آن را بررسی کنیم. نباید برخورد قضایی داشته باشیم ممکن است یک موقعی نیاز به برخورد قضایی باشد؛ ولی سیاستگذاری فرهنگی با برخورد قضایی متفاوت است. باید آگاهیبخشی صورت گیرد؛ مثلاً ضرورت وحدت چیست و اصلاً چرا باید وحدت شیعه و سنی صورت گیرد؟ ائمه (ع) چه تأکیداتی در این زمینه داشتند؟. گاهی جریانی بدعتهایی را رواج میدهد؛ مثلاً قمهزنی را به عنوان سنت رواج میدهد. میدانیم که این از سر جهل نیست؛ بلکه از سر تصمیمات و برنامهریزیهاست. باید فکر کنیم که چگونه با این پدیده برخورد کنیم و برخورد درست هم برخورد قضایی نیست ممکن است یک روزی به این نتیجه برسیم و آن زمانی است که کارهای علمی و سیاستگذاری فرهنگی جواب نمیدهد و باید آگاهیبخشی کنیم؛ ولی واقعیت این است که فرهنگ قابل سیاستگذاری نیست.
سیاستگذاری فرهنگیای که در جامعة ما حاکم است برای یک جامعه و اقشار عمومی مردم هم موسیقی پاپ و هم موسیقی سنتی را در نظر میگیرد آیا چنین چیزی شدنی است؟
سیاستگذاران فرهنگی نباید وارد این مقولهها شوند. یک زمانی من به عنوان مسئول صدا و سیما میخواهم تصمیم بگیرم که چه مداحیای را پخش کنم و چه مداحیای را پخش نکنم این متفاوت است؛ ولی اینکه یک وقت میخواهم بگویم که اصولاً چه مجالس مذهبیای باید با چه موسیقی خاصی در جامعه رواج پیدا کند و جلوی چه موسیقیهایی گرفته شود. من مخالف چنین چیزی هستم؛ معتقدم باید اجازه دهیم که جامعه سیر عادی خود را طی کند در این صورت اگر زمانی به واسطة بعضی رفتارها به یک سری چیزها گرایش پیدا کردند دوباره به خانة اول بازمیگردند؛ اما برای سازمانی مانند صدا و سیما که بالاخره باید برای او تصمیمگیری شود که برای یک مخاطب، موسیقی سنتی پخش کند و برای مخاطب دیگر موسیقی پاپ باید تصمیمگیری شود که آنچه متناسب شأن اهل بیت (ع) و الگوی یک مجلس و هیئت مذهبی از دید حاکمیت است اتفاق بیفتد؛ البته باید بگویم که صدا و سیما یک سری اشتباهات بزرگ در دهههای اخیر داشته است تلویزیون به طور کلی از منظر ارتباطات یک وسیلة سرگرمکننده است.
متخصصان علوم ارتباطات معتقدند که کارکرد تلویزیون سرگرم کردن مردم است تلویزیون نه دانشگاه و نه منبر است؛ بلکه وسیلة سرگرمکننده است چه کسی تلویزیون را روشن میکند کسی که هیچ کار دیگری ندارد و در اوقات بیکاری خود تلویزیون نگاه میکند. مخاطبان تلویزیون را روشن میکنند تا خندوانه ببیند یا سریالی نگاه کنند. اصولاً تلویزیون جای هیئت یا منبر نیست؛ اما وقتی وارد این حوزهها شویم در این زمینهها مشکل پیدا میکنیم و باید سیاستگذاری کنیم اینکه کدام سخنران را بیاوریم یا کدام مداح را بیاوریم چقدر زمان برای آنها اختصاص دهیم؟ این یک بحث ریشهای است و معتقدم که هر چیزی باید جایگاهش مشخص باشد؛ اگر یک نفر در خانه ماند و گفت که شب قتل به مسجد نمیروم؛ اما سنت ما و رفتار سنتی ما این است که شب قتل باید به مسجد برویم یا فلان حسینیه یا اجتماعی از مؤمنان که حضور دارند زیارت میخوانند و دعا میخوانند حال اگر تلویزیون دعای جوشن پخش کرد و قرآن به سر گذاشت مردم دیگر به مسجد و منبر نمیروند و اماکن مذهبی خلوت میشود. مردم باید طعم حضور در مجلس مذهبی را فقط در آن مجلس مذهبی بچشند باید طعم نماز جماعت را در مسجد بچشند.
نماز جماعت در اداره برگزار کردن اشتباه است در فلان مدرسه نماز جماعت برگزار کردن اشتباه است مردم باید طعم نماز جماعت را در مسجد بچشند طعم هیئت را در هیئت بچشند کما اینکه طعم تحصیل را در مدرسه و دانشگاه بچشند و لذتش را احساس کنند. همه چیز بر هم خورده است دانشگاه به هیئت و محلی برای برگزاری نماز جماعت و نماز جمعه شده است. مسجد به کلاس آمادگی دفاعی و بسیج و غیره تبدیل شده است و ... هیچ چیز جایگاه خود را ندارد. این مشکلات ریشهای هستند و واقعاً باید برای آن تدبیری اندیشیده شود. مقام معظم رهبری با عتاب میفرمایند که چه معنی دارد که در ادارات دستورالعمل صادر شود که افراد به نماز جماعت بروند. ارباب رجوع که به اداره مراجعه میکند باید کارشناس مربوطه را سر جای خود ببیند تا مشکلش را حل کند. اگر کارمند یک اداره میخواهد نماز بخواند میتواند همان جا کنار صندلی خود سجاده پهن کند و کار مردم را راه بیندازد؛ ولی اگر قرار باشد برویم یک ساعت وضو بگیریم و آماده شویم و یک ساعت بعد بیاید نه آن نماز، نماز است و نه اینکه مردم احساس خوبی به این نوع دینداری پیدا میکنند. جای نماز جماعت فقط در مسجد است؛ اگر اینها جایشان عوض شود دیگر آن طعمی که دینداری باید در جامعه داشته باشد ندارد. اینگونه است که مردم اشباع میشوند و احساس میشود که به نوعی سیری از این مسائل دینی و سنتها و آیینهای مذهبی رسیدهاند این خوب نیست نباید متاع دین را اینقدر ارزان کرد و ارزان فروخت. نماز جماعت ارزش دارد و باید برای خوان آن باید وقت گذاشت و به مسجد رفت.
ایران جامعة دینی است؛ اما در وقت اذان خیابانها و مساجد را نگاه کنید. ما درست رفتار نکردهایم. تلویزیون ما نماز جماعت پخش میکند. این یعنی چه؟ آیا پر کردن سیما اینقدر اهمیت دارد که ما مسائل دینی را بیارزش و پیش پا افتاده کنیم.
حوزههای علمیه در این زمینه چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
متولیان رسمی دین در جامعه حوزههای علمیه هستند و ادعای این را دارند و طبیعتاً انتظاری که هست اینکه اگر مسئلهای در جامعه مربوط به دین ایجاد میشود حوزههای علمیه پاسخگو باشند. در کارهای علمی و اینکه مجالس مذهبی مملو از صداقت باشد و همچنین در کنترل واعظان و مداحان تا هر حرفی نزنند میتوانند کمک کنند. امروز بعد از گذشت 37 الی 38 سال از انقلاب میتوانیم انتظار داشته باشیم که حوزههای علمیه در موضوعات تاریخ اسلام و مسائلی از این قبیل آثار قابل عرضهای داشته باشد؛ اما آیا اینگونه است؟ آیا ما هنوز در مورد تاریخ عاشورا و ائمه (ع) و روایاتی که خیلی رایج هستند و در مجالس مذهبی خوانده میشوند به یک نتیجة درست علمی و قابل دفاع رسیدهایم یا نرسیدهایم؟
هنوز همان رفتارهای 200 الی 300 سال گذشته که در مورد بعضی از سنتها وجود داشت و غیر علمی هم بود امروز نیز همین رفتارها وجود دارد؛ مثلاً قیامی در حوزة علمیه علیه فیلمی که میخواهد چهرة حضرت اباالفضل (ع) را به نمایش بگذارد صورت میگیرد حال باید پرسید چرا نباید چهرة ایشان را نشان داد آیا حضرت اباالفضل (ع) دارای مقام عصمت بودند؟ ممکن است ایشان درجهای از عصمت را داشته باشند و قدسیت و مقام شامخ ایشان غیر قابل مقایسه با دیگران است. حال فرض میکنیم ایشان معصوم هستند این عبارت بسیار عظیمی است که بیان کردم. چرا چنین حساسیتی نسبت به چهرة حضرت مسیح، حضرت یعقوب و حضرت موسی و حضرت ابراهیم و حضرت ایوب (ع) وجود نداشت آنها نیز معصوم و پیامبران اولوالعزم بودند. اما به یک باره در مورد حضرت اباالفضل (ع) احساس مسئولیت میکنیم و موضع میگیریم که نشاندهندة موضعگیری احساساتی در حوزههای علمیه است.
حوزة عملیه تلاش نکرده است که یک کار علمی درست در این زمینه ارائه کند؛ اگر نباید پخش شود همه آنها نباید پخش شوند. این واکنشهای احساسی زیبندة حوزة علمیه نیست. حوزههای علمیه قطعاً میتوانند در این مسئله کمک کنند منتها به این شرط که لوازم کار علمی و پژوهش علمی را رعایت کنند. واقعاً آنها نیز باید به این نتیجه برسند که باید وارد شد کما اینکه بزرگانی از حوزه وارد شدند و موضع گرفتند؛ مثلاً محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان صریح و واضح نسبت به برخی بدعتها موضعگیری میکند یا شهید مطهری موضعگیری جدی دارد و اشخاص دیگر در حوزة علمی برخوردهای علمی و لااقل برخوردهای غیر احساسی با موضوع داشتند. امروز نیز احساس میشود که به این حضور نیاز است و علما و اهل فن باید وارد شوند و بازخوانی جدی در متون مذهبی و تاریخی ترتیب دهند و برای ما روشن کنند که به چه اقوالی میتوان و به چه اقوالی نمیتوان استناد کرد.
جامعة مداحان در این زمینه چه نقشی دارند؟
مداحان باید تسلیم عالمان باشند؛ اگر مداحان ادعای علمیت و تخصص در مباحث علمی دارند با کارشناسان و متخصصان در چارچوب مباحث علمی مباحثه و مناظره کنند؛ اما اگر ورودی به مباحث علمی ندارند به صرف خواندن دو کتاب و چهار مقاله کسی عالم و متخصص نمیشود. آنها باید در مقابل عالم تسلیم باشند. اینطور نباشد که اگر متخصص و کارشناسی اظهارنظری کرد در فلان هیئت به او فحاشی و اهانت کنند. جامعة مداحان اگر واقعاً به دین علاقهمند هستند؛ اگر واقعاً کیسهای برای کاسبی از راه دین و مذهب ندوختهاند باید تلاش کنند تا مجلس اهل بیت (ع) مجلس تبلیغ دین باشد نه مجلس ایجاد نفرت نسبت به دین. آنها باید تلاش کنند مایة زینت اهل بیت (ع) باشند نه اینکه زندگی و رفتار و منش و سخنان آنان مردم را از دین گریزان کند. آنها باید در برابر نتایج و مباحث علمی تعظیم کنند. اگر جامعه به سمتی برود که به علم و عالم احترام بگذارد آن جامعه رشد میکند و در نتیجه مجالس آنها رونق بیشتری مییابد. حاصل تلاش عالمان رونق مجالس مذهبی و نه بیرون کردن مجالس مذهبی است.
انتهای پیام/
به همین بهانه به سراغ برخی از اساتید دانشگاه و کارشناسان آشنا با این مباحث رفتیم تا نظرشان درباره کار علمی در حوزه مداحی جویا شویم. گفت و گوی دعبل با دکتر مسلم نادعلی زاده، نویسنده و عاشورا پژوه را بخوانید؛
بررسی علمی و تفصیل و تحلیل پدیدة مداحی به چه معناست و چه ساحتهایی را در بر میگیرد؟
پدیدة مداحی امروز از مهمترین پدیدهها در عرصة حیات اجتماعی ایرانیان و به ویژه پیروان مذهب تشیع به شمار میرود. طبیعی است که اگر قرار باشد با این پدیده برخورد علمی صورت گیرد باید سؤالاتی داشته باشیم تا با یافتن پاسخ آنها بر اساس یک روش و متد علمی خاص به این پدیده بپردازیم و آن را از جوانب مختلف بررسی کنیم. به نظر میرسد بخشی از سؤالاتی که در مورد پدیدة مداحی میتوان طرح کرد مربوط به مباحث نظری و اینکه مداحی چیست، مداح کیست، پیشینة این مباحث به چه دورهای بازمیگردد و حدود و ثغور مداحی چیست، میشود.
این مباحث، بحثهای نظری دارند و صاحبنظران و اندیشمندان و متفکران باید بنشینند و برای آنها پاسخ بیابند؛ اما بخشی از سؤالات پیرامون پدیدة مداحی به میزان تأثیر و تأثر این پدیده در اجتماع بازمیگردد. اینکه مداحی در دنیای امروز چه جایگاه و چه میزان تأثیری بر مخاطبان دارد؟ فواید و مزاید آن چیست؟ آیا محاسنی دارد آن محاسن چیستند؟ آیا مضار دارد و آن ضررها چه چیزهایی هستند؟ پاسخ به این سؤالات به پژوهشهای اجتماعی نیاز دارد اما به طور کلی بررسی علمی پدیدة مداحی مثل خیلی از پدیدههای اجتماعی دیگر قطعاً کار مفیدی هست و دستگاههای مسئول و افرادی که در این زمینه دغدغه دارند باید به این مسئله روی بیاورند.
اگر بخواهیم به فضای مداحی به عنوان یک پدیدة اجتماعی از حوزة جامعهشناسی، مردمشناسی و آسیبشناسی بنگریم تصور نمیکنید که نتایج آن مشکلاتی را در فضای فکری امروز دامن بزند؟
بخشی از مطالبی که بنده عرض کردم سؤالاتی بود که میتوانست در این زمینه مطرح شود و امروز پاسخی برای این سؤالات پیدا نکردیم و بنده نیز پاسخی برای این سؤالات بیان نکردم. بخشی از این موضوع به اینکه ما واقعاً بدانیم «مداح کیست؟» بازمیگردد. آیا آنچه امروز در شکل و شمایل و غالب مداحی میبینیم همان مطلوبی است که انتظار داریم؟ یا سیری اتفاق افتاده و فرآیندهایی طی شده است که امروز به این نقطه رسیدهایم. طبیعی است که اگر سراغ مطالعة علمی این پدیده برویم و سابقه و اتفاقاتی که برای آن افتاده را بررسی کنیم متوجه میشویم که در یک الی دو دهة اخیر آنچه از مداحی میبینیم و میشنویم با آنچه در گذشته بوده بسیار متفاوت است و تغییرات و تحولات عمدهای در معنا و مفهوم آن رخ داده است که البته نمیخواهم له و علیه آن در این مرحله اظهارنظر کنم.
صرفنظر از این فاصله اساساً برخورد علمی با این قضیه بخشی از ساحت دین را سکولاریزه نمیکند؟
اتفاقاً معتقدم برخورد علمی یک عمل دینی است. با هر پدیدهای برخورد علمی کنیم یک کار دینی انجام دادهایم. مقصود ما از برخورد علمی این نیست که یک سری از مطالب و لوازم را نادیده بگیریم و از منظر یک روشنفکر سکولار خارج از مذهب برخورد کنیم؛ بلکه از منظر یک متفکر مذهبی میتوان مطالعة علمی کرد.
از اولین گامهای یک کار علمی این است که پاسخ را از قبل نمیدانیم و دعوایی هم بر سر پاسخهای متفاوت و متعددی که بعدها ممکن است پژوهشگران و عالمان دین در این راه به دست آورند، نداریم؛ اما اگر کسی در فضای علمی، مداحی در دوران صفویه را بررسی کرد و نتایجی به دست آورد و اعلام کرد که بخشی از مناسکی که در خراسان و قم اتفاق میافتد حاصل نگاه فتحعلیشاه یا شاهاسماعیل است آیا سعة صدری در جامعه برای برخورد معقول با این قضیه وجود دارد؟
عمدتاً برخورد علمی با مطالبی که به عوام مردم مربوط است واکنشهایی در جامعه ایجاد میکند. مرحوم شهید مطهری میفرمایند که بسیاری از بزرگان و علما در گذشته انسانهای صالحی بودند؛ ولی مصلح نبودند به این معنا که خیلی وقتها در جامعه متوجه انحرافات، بدعتها و اشتباهات میشدند؛ ولی جسارت مقابله با انحرافات و بدعتها را نداشتند و لازمة این کار این بود که با عوام روبهرو شوند و چه بسا عطای آن را به لقایش میبخشیدند؛ البته این کار باید طبق روش علمی و تأمل و تفکر صورت گیرد. معتقدم باید کار علمی صورت گیرد و روشمند هم باشد؛ ولی اگر به یک نتیجه رسیدیم باید ضمانت اجرایی داشته باشد که بتوانیم آن نتیجه را در جامعه اجرایی کنیم. شاید ما به این نتیجه برسیم که فلان روش مداحی یا فلان آیین یا سنت اشکال دارد و ریشه در مذهب ندارد؛ بلکه ضررهایش بر فوایدش میچربد؛ یعنی بیشتر از آنکه رسانهای برای تبلیغ دین باشد، رسانهای علیه دین و برای تخریب دین است؛ اگر ما واقعاً بر اساس یک روش علمی و مطالعة علمی به این نکته برسیم که آثار تخریبی فلان عمل در جامعه بیشتر از آثار تبلیغیاش است آیا باز اصرار به ادامة آن روش داریم؟ قطعاً عقل سلیم این حکم را نمیکند؛ اگر به این نتیجه رسیدیم که باید در مورد پدیدة مداحی به مطالعات علمی روی آوریم باید این ظرفیت و سعة صدر را در جامعه یا حداقل در نهادهای مسئول و در خواص جامعه ایجاد کنیم تا اگر حاصل این مطالعات علمی چیزی خلاف ذائقه و آنچه ما فکر میکردیم بود در مقابل آن مطالعات علمی تسلیم شویم.
اگر واقعاً به این درک برسیم که کار علمی ولو نتایجش خلاف نظر ما باشد مفید است آن زمان به تدریج جامعة ما این استعداد را پیدا میکند که به عقلانیت و تأمل و تفکر روی آورد. اگر در این حوزه بخواهیم کار علمی انجام دهیم نباید به این فکر کنیم که فردا جامعه چه واکنشی نشان خواهد داد. آیا قرار است تکفیر و تفسیر شویم نباید به این چیزها فکر کرد باید عزم را جزم کرد و بند پوتین را محکم بست و وارد این حوزه شد. کار علمی در حوزههایی که مربوط به عوام جامعه است مرد میخواهد. از طرفی دستاندرکاران این جمع باید امنیت را برای صاحبنظران و اندیشمندان ایجاد کنند تا آنها حاصل تأملات خود را عرضه کنند.
یکی از ساحتهای مداحی و ستایشگری ادبیات است که تخصص شما نیز محسوب میشود. میخواهم بدانم چه ملاحظاتی در این حوزه باید وجود داشته باشد؟
یک سری کارها مربوط به گذشته است که باید آنها را بازخوانی و نقد کنیم؛ بنابراین سه حوزه فعالیت داریم؛ یکی کارهای روی زمین مانده و نشده و یک سری کارهایی که باید صورت گیرد و یک سری نقد کارهایی که تا به امروز انجام شده است؛ اگر بخواهیم وارد این سه حوزه شویم به نیروی انسانی توانمند و متخصص و آموزشدیده و دغدغهمند نیاز داریم و از طرفی کار علمی هزینه دارد و لوازم مورد نیاز خود را میخواهد.
در مورد سه حوزة ذکر شده توضیحاتی میدهم. در مورد کارهای روی زمین مانده و انجام نشده باید بگویم؛ مثلاً در حوزة کاری من هزاران نسخة خطی وجود دارد که به حوزة ادبیات شیعی مربوط است و در کتابخانههای مختلف و گنجینههای نسخ خطی خاک میخورند؛ ابتداییترین کار، تصحیح و انتشار آنهاست که صورت نگرفته است؛ اگر قرار باشد هزاران نسخة خطی تصحیح و منتشر شوند امکانات و زمان بسیار زیادی نیاز است. این مرحلة اول کار است و تحلیل، نقد و تفسیر این نسخهها مراحلی است که باید صورت گیرد.
در گوشه و کنار کشور شاعران آیینی بسیاری وجود دارند که چه بسا اسم آنها به گوش ما نخورده است؛ ولی در توانمندی و قوت شعری چیزی از شعرایی که آثارشان منتشر شده است یا به واسطة حضور در شهرهای بزرگ معروف شدهاند، ندارند.
از کارهای دیگری که باید صورت بگیرد بحثهایی است که در این جلسه انجام میدهیم و آن اینکه مداحی در دنیای امروز چه جایگاهی دارد و باید داشته باشد؟ و چه منافع و چه مضاری دارد؟ اینکه در حوزة ادبیات چه کارهایی باید صورت گیرد؟ آیا ادبیات شیعی نقطة مطلوب است یا با آن چیزی که باید باشد فاصله دارد؛ مثلاً شعر محتشم کاشانی از منظر مرثیه و از نظر تأثیرگذاری در جامعه رسوخ در نفوس و قلوب مردم جایگاه وسیعی دارد؛ ولی باید پرسید 12 بند محتشم کاشانی شامل چه مقدار مباحث معرفتی است و چه چیزی به مخاطب آموزش میدهد؟
در اشعار شعرای عرب به ویژه شعرای متقدم شیعه مباحث معرفتی قویای هست؛ مثلاً شعر دعبل خزاعی با این مضمون که «قٌبرانِ في طُوسَ»؛ «دو قبر در طوس»، «خيرُ الناسِ كلِّهُم، وقَبْرُ شرِّهُم، هذا مِن الْعِبَرِ!»؛ «یکی قبر بهترین مردم و یکی قبر بدترین مردم و این از عبرتهای روزگار است»، «ما ينفعُ الرجسَ منْ قربِ الزكيَّ، وما على الزكيَّ بقربِ الرجسِ منْ ضررِ»؛ «نه آن انسان پلید (هارونالرشید) از نزدیکی به آن انسان پاک (علی بن موسی الرضا(ع)) نفعی میبرد و نه آن انسان پاک از نزدیکی به آن انسان به اصطلاح پلید متضرر میشود»، «هيهات كلُّ امرىء رَهْنٌ بما كسبت، لَهُ يَدَاهُ فَخُذْ مَا شِئْتَ أَوْ فَذَرِ»؛ «هر کس در گرو اعمال خودش است حال راه پاکان را در پیش بگیرید یا راه ناپاکان را در پیش بگیرید». این شعر سرشار از معرفت است.
جملة «كلُّ امرىء رَهْنٌ بما كسبت» هم آیة قرآن است هم در روایات به آن تأکید شده است هم در شعر شیعی متبلور میشود حال این شعر را با اشعاری که در ادبیات فارسی غالباً در نوحهها و مداحیها خوانده میشود و اصلاً بار معرفتی ندارد مقایسه کنید. کمیت بن زید اسدی وقتی در هاشمیات مباحث را طرح میکند؛ مثلاً «فقل لبنـي أمية حيث حلّـوا»؛ «به بنی امیه هر کجا دید ولو میترسیدی از شمشیرهای آنها این پیام را برسانید»، یا در جایی میگوید «خدا گرسنه کند شکمهایی را که شما گرسنه کردید و سیر کند شکمهایی را که به خاطر جور و ستم شما گرسنه شدند و گرسنه ماندند». پدیدة گرسنگی و اختلافات طبقاتی و اینکه عدهای در جامعه برخوردار باشند و عدة کثیری در محرومیت به سر ببرند در شعر متبلور میشود. امروز بعد از گذشت 1400 سال وقتی این شعر را میخوانیم متوجه میشویم که چه فضایی در آن دوران حاکم بوده است و نمونة چنین اشعاری بسیار زیاد است.
وقتی یکی از خلفای بنی عباس از دنیا رفت و خلیفة دیگری جانشین او شد، یکی از شاعران چنین شعری سرود؛ «خليفةٌ ماتَ لمْ يحزنْ لُه أَحدٌ»؛ «خلیفهای مرد و شخص دیگری جای او نشست»، «وآخرٌ قَامَ لم يفرحْ بِهِ أحدٌ»؛ «هیچ کس از جایگزین او خوشحال نشد». این شاعر چقدر زیبا فاصلة مردم و حکومت را تبیین میکند. حال باید این اشعار را با اشعار محافل و مداحیهای کشورمان که منحصر به توصیفات بسیار سطحی از چشم و گوش و ابرو و فاقد بار معرفتی هستند مقایسه کنیم که صرفاً احساسات مردم را تهییج و تحریک میکنند و نه عقل و منطق آنها را. باید در حوزة ادبیات جستوجو کنیم و بدانیم کدام یک از شعرای ما از این منظر نمرة بالایی دارد تا اشعار آنها را تبلیغ کنیم. درست است که نمیتوانیم در محافل و مجالس به زبان عربی مداحی کنیم؛ ولی میتوانیم جستوجو کنیم و اشعار فارسی ناب را بیابیم. آیا همة شعرای فارسیزبان و اشعار آنها در یک سطح بودند؟ قطعاً اینگونه نیست. بسیاری از شاعران را نمیشناسیم و وقتی به آنها مراجعه میکنیم متوجه میشویم که اینها گنجینههایی هستند که به جامعه معرفی نشدهاند.
حوزة سوم نقد آثاری است که تاکنون منتشر شدهاند. به نظر میرسد بسیاری از کتابها و آثاری که تا به امروز منتشر شدهاند نیاز به نقد جدی دارند. مدتی که در وزارت ارشاد مشغول بودم کتابهایی از مداحان شناخته شده با عنوان مجموع اشعار مذهبی برای دریافت مجوز میآمد؛ ولی اول تا آخر این کتابها یک بیت سالم نمییافتیم؛ ولی اینها منتشر میشوند و مورد استفاده قرار میگیرند و تبلیغ میشوند و سیدی میشوند و در جامعه و تلویزیون منتشر میشوند و هیچ کس آنها را نقد نمیکند؛ ولی این آثار باید نقد شوند آثاری که مربوط به مقتلها هستند باید نقد شوند باید کار جدی صورت گیرد. از مباحثی که رهبر انقلاب نیز بر آن تأکید دارند بحث اتقان است. آیا جایز است که هر چیزی را بگوییم و هر نقل قولی را مطرح کنیم؟ یا در کتابی خواندم صرف اینکه مطلبی در کتابی بیاید سندیت ندارد بسیاری از مطالب در کتابها هست؛ ولی غیرقابل استناد هستند باید دقت کنیم. مداح خود را منتسب به تشیع و دین میداند. آیا این عبارت یا جملهای که استفاده میکند متقن و محکم است؟ فقط نباید به این نکته که گفتن این جمله میتواند شور مجلس و هیجان مجلس را بالا ببرد اکتفا کرد. این کافی نیست و دلیل نمیشود که ما همه چیز را به زبان بیاوریم.
از ساحتهای سهگانهای که مطرح کردید کدام یک اولویت دارند؟ لطفاً این سؤال را در دو منظر پاسخ دهید یکی به عنوان استاد ادبیات که در این حوزه فعالیت میکند و میدانم که معلم و مدرس و تعزیهپژوهش هستید و ارتباط گسترده و عمیقی با این فضا دارید و هم از منظر متفکری که در جامعه حضور دارد و در یک جامعة شیعی زندگی میکند.
شناخت آنچه داریم بسیار مهم است. در ابتدا باید میراث خود را بشناسیم. حجم وسیعی از آثار شیعی، منتشر نشدهاند بنابراین در ابتدا باید از سرمایة خود آگاهی یابیم و از داشتههایمان به ناداشتههایمان برسیم. ما باید سراغ آنها برویم و تولید و خلأها را پر کنیم تا زمانی که از سرمایة خود آگاهی نداشته باشیم متوجه نخواهیم شد که در چه زمینههایی ضعف داریم.
اگر نقاط ضعفمان را شناختیم و کمبودها را شناسایی کردیم برای جبران آنها اقدام میکنیم و سراغ اهل ذوق، شعرا، نویسندگان، هنرمندان و ... میرویم و از آنها میخواهیم که کار تولید کنند. بخشی از وظیفة علمی ما ایجاب میکند که سراغ تولید آثار فاخر برویم. گاهی یک رمان یا یک مجموعة شعر در میلیونها نفوس تأثیر میگذارد.
باید نقایص را بشناسیم و برای جبران کمبودها به تولید آثار فاخر روی بیاوریم و از پتانسیلهای موجود استفاده کنیم و اگر لازم است نیروهایی را تربیت کنیم. نباید حلقهها را ببندیم و فقط در ادبیات دینی و شیعی و در حوزههای شیعی به یک حلقة بسته اکتفا کنیم؛ بلکه باید از همة پتانسیلها استفاده کنیم.
به نقد آثار روی زمین مانده و انتشار آنها اشاره کردید. برای کسی که میخواهد کار کند چه ویژگیای وجود دارد و چرا باید این کار را انجام دهد و چه پیشنهادی برای این فضا دارید.
در این روزگار به شدت شاهد دینستیزی و ترویج شبهات هستیم. متأسفانه بعضی از مجالس مذهبی ما نه تنها کمکی به رفع شبهات نمیکنند؛ بلکه شبههزا هستند؛ یعنی همانطور که فرمودید با سرعت رشد عجیب به اصطلاح مجالس مذهبی در قالب هیئتها مواجه هستیم و طبیعتاً هر چیزی زیاد شود از کیفیت آن کاهش مییابد؛ وقتی در طول سال یک دهة عاشورا را عزاداری کنیم آن را به نحو احسن برگزار میکنیم؛ اما اگر قرار باشد این دهه در طول سال تکثیر یابد و به جای یک دهه، دهها دهه برگزار کنیم کیفیت آن کاهش مییابد.
البته در برخورد با چنین پدیدههایی که در ارتباط با عموم مردم است باید با ظرافت پیش رفت. نه میتوان با آنها ضربتی برخورد کرد و نه میتوان دست روی دست گذاشت تا این روند ادامه یابد باید کجدار و مریض به نحوی وارد شد و مسائل را اصلاح کرد منتها این ظرافت خود مستلزم کار علمی است. به عقیدة من این روند و این صورت مجالس و هیئات مذهبی صورت مطلوبی نیست. حضرت صادق (ع) فرمودند؛ «كونوا لنا زيناً ولا تكونوا علينا شيناً»؛ «زینت ما اهل بیت باشید نه مایة نفرت و بیزاری مردم از ما» آیا واقعاً هیئات مذهبی در جامعة ما موجب علاقهمندی یا موجب فراری مردم از مذهب میشوند؟
شناخت مشکلات و مسائل بسیار مهم است و تکتک این حوزهها جای کار علمی دارد و جای این را دارد که یک نهاد یا گروه یا مجموعهای از نهادها وارد شوند و کار علمی کنند؛ البته اینگونه نباشد که یک کار علمی صورت بگیرد و بایگانی شود؛ چون بیشتر مواقع اینگونه است و عدهای در یک زمینهای تلاش میکنند و به نتیجهای میرسند؛ ولی این نتایج بایگانی میشوند و از بین میروند واقعاً ضمانت اجرایی بسیار مهم است باید قدرتی وجود داشته باشد و نتایج آن کار علمی ملموس باشد و ببینیم که در جامعه تأثیر گذاشته است. وگرنه آن هم تلاش بیهودهای میشود.
به نظر شما فعالیت علمی در حوزة مداحی نیاز به متولی واحد و راهبری ملی دارد؟
بله. اگر متولیان و نهادهای متعدد بخواهند وارد یک حوزه شوند موازیکاری صورت میگیرد و نتیجة مطلوبی نخواهد داشت؛ یعنی اگر قرار باشد نهادهای متفاوتی وارد شوند و از منظرهای خاصی یا در یک حوزههای خاصی مطالعاتی انجام دهند و قرار باشد حاصل پژوهش آنها در جامعه عملیاتی شود شاید به این نتیجه برسیم که تضادها و اختلافاتی وجود دارد که عملاً حل آن مشکلات متولی دیگری میطلبد به نظر میرسد که اگر نهادی تعریف شود که بتواند سازماندهی و از پژوهشهای علمی حمایت کند و بتواند از محققان و صاحبنظران دعوت و در این زمینه اظهارنظر کند و بعد نتایج این پژوهشها را عملیاتی کند این نهاد میتواند در جامعه مثمرثمر و برکت داشته باشد.
چه نسبتی میان فعالیتهای علمی و سیاستگذاری فرهنگی در حوزة مداحی وجود دارد؟
طبیعی است که حوزة مداحی جدای از فرهنگ عمومی جامعه نیست و کسانی که متولی سیاستگذاری فرهنگی در جامعه هستند قطعاً باید نیمنگاهی به این پدیده داشته باشند ولو مخاطبان این پدیده در جامعه اقلیت باشند درست است که امروز مداحان و هیئات مذهبی در جامعه رواج دارند؛ ولی باید برآوردی داشته باشیم که چند درصد مردم مخاطب این مجالس هستند؛ اگر تاسوعا و عاشورا را کنار بگذاریم که یک مراسم عمومی و سنتی چند صد سالة عظیم است که همة اقشار مردم در آن دخالت دارند و اتفاقاً به خاطر همین مشارکت عمومی بهترین مراسم در طول سال هست.
در مراسم مذهبی دیگر اقلیتی از مردم حضور مستمر دارند و مخاطب این مجالس هستند؛ ولی در عین حال نمیتوان تأثیر این مجالس را ولو در روحیات همان طبقة خاص مذهبی جامعه نادیده گرفت؛ سیاستگذاران فرهنگی باید این موضوع را در نظر داشته باشند؛ ولی آیا یک سیاستگذار فرهنگی میتواند سیاستی بدون اتکا به مطالعة علمی بچیند؟ قطعاً چنین چیزی امکانپذیر نیست و اگر نهادهای متولی بحث فرهنگ بدون پشتوانة علمی دور هم بنشینند و با یکدیگر صحبت و سیاستگذاری کنند، سیاستهایی که تصویب و اجرا میکنند ارزشی ندارد؛ بنابراین سیاستگذاران علمی و نهادهای سیاستگذار فرهنگی باید با افراد محقق و صاحبنظر در این حوزه ارتباط مستمر داشته باشند. حال باید روی این موضوع که این ارتباط باید چگونه باشد و چه کیفیتی داشته باشد و چطور صورت گیرد، بحث شود.
اساساً در این فضا باید بگوییم که اصلاً سیاستگذاری نکنیم و به عهدة خود مردم بگذاریم؛ کما اینکه در هیئت خانوادگیمان که آخر هفتهها جمع میشویم از داخل آن آفتی خارج نمیشود و مشکلات خانوادگی هم در همان هیئت برطرف میشوند؛ اما وقتی هیئتهای خانوادگی تعطیل شدند آن کارکرد را از دست میدهیم و حسینیههای بزرگ نیز مشکلات دیگری دارند و هر کس که پول داشته باشد میخواهد هیئت را با نظر خود اداره کند در چنین فضایی واقعاً سیاستگذاری فرهنگی چه رابطهای با فعالان فرهنگی دارد؟
گمان میکنم در اینجا با دو اصطلاح مواجه هستیم؛ یکی سیاستگذاری فرهنگ و دیگری سیاستگذاری فرهنگی. به نظرم سیاستگذاری در فرهنگ معنا ندارد؛ چون فرهنگ را نمیتوان تغییر داد. فرهنگ همان چیزی است که در جامعه رواج دارد و ادامه مییابد؛ ولی سیاستگذاری فرهنگی متفاوت است. سیاستگذاری چه بخواهیم و چه نخواهیم وجود دارد. آیا سیاستگذارهای ما دید فرهنگی دارند یا ندارند؟ این سیاستگذاری فرهنگی است اگر سیاستگذارهای ما دید فرهنگی داشته باشند اتفاقاً به همین میرسند که فرهنگ را نمیشود با دستورالعمل و بخشنامه در جامعه مدیریت کرد. شما که کار فرهنگی در جامعه کردهاید و در ارتباط با فرهنگ عمومی جامعه هستید متوجه میشوید که نمیشود در مورد فرهنگ سیاستگذاری کرد؛ ولی سیاستگذاری فرهنگی غیر از سیاستگذاری فرهنگ است.
حال سیاستگذاری فرهنگی ما باید در چه حوزههایی باشد؟ وقتی میبینیم این جریانات دچار انحرافات خاصی میشوند و پشت سر این انحرافات خاص یک جریانهایی وجود دارد فکری برای آنها و آگاهیبخشی کنیم؛ مثلاً اگر یک جریانی ضد وحدت شیعه و سنی در جلسات مذهبی اقداماتی انجام میدهد باید آن را بررسی کنیم. نباید برخورد قضایی داشته باشیم ممکن است یک موقعی نیاز به برخورد قضایی باشد؛ ولی سیاستگذاری فرهنگی با برخورد قضایی متفاوت است. باید آگاهیبخشی صورت گیرد؛ مثلاً ضرورت وحدت چیست و اصلاً چرا باید وحدت شیعه و سنی صورت گیرد؟ ائمه (ع) چه تأکیداتی در این زمینه داشتند؟. گاهی جریانی بدعتهایی را رواج میدهد؛ مثلاً قمهزنی را به عنوان سنت رواج میدهد. میدانیم که این از سر جهل نیست؛ بلکه از سر تصمیمات و برنامهریزیهاست. باید فکر کنیم که چگونه با این پدیده برخورد کنیم و برخورد درست هم برخورد قضایی نیست ممکن است یک روزی به این نتیجه برسیم و آن زمانی است که کارهای علمی و سیاستگذاری فرهنگی جواب نمیدهد و باید آگاهیبخشی کنیم؛ ولی واقعیت این است که فرهنگ قابل سیاستگذاری نیست.
سیاستگذاری فرهنگیای که در جامعة ما حاکم است برای یک جامعه و اقشار عمومی مردم هم موسیقی پاپ و هم موسیقی سنتی را در نظر میگیرد آیا چنین چیزی شدنی است؟
سیاستگذاران فرهنگی نباید وارد این مقولهها شوند. یک زمانی من به عنوان مسئول صدا و سیما میخواهم تصمیم بگیرم که چه مداحیای را پخش کنم و چه مداحیای را پخش نکنم این متفاوت است؛ ولی اینکه یک وقت میخواهم بگویم که اصولاً چه مجالس مذهبیای باید با چه موسیقی خاصی در جامعه رواج پیدا کند و جلوی چه موسیقیهایی گرفته شود. من مخالف چنین چیزی هستم؛ معتقدم باید اجازه دهیم که جامعه سیر عادی خود را طی کند در این صورت اگر زمانی به واسطة بعضی رفتارها به یک سری چیزها گرایش پیدا کردند دوباره به خانة اول بازمیگردند؛ اما برای سازمانی مانند صدا و سیما که بالاخره باید برای او تصمیمگیری شود که برای یک مخاطب، موسیقی سنتی پخش کند و برای مخاطب دیگر موسیقی پاپ باید تصمیمگیری شود که آنچه متناسب شأن اهل بیت (ع) و الگوی یک مجلس و هیئت مذهبی از دید حاکمیت است اتفاق بیفتد؛ البته باید بگویم که صدا و سیما یک سری اشتباهات بزرگ در دهههای اخیر داشته است تلویزیون به طور کلی از منظر ارتباطات یک وسیلة سرگرمکننده است.
متخصصان علوم ارتباطات معتقدند که کارکرد تلویزیون سرگرم کردن مردم است تلویزیون نه دانشگاه و نه منبر است؛ بلکه وسیلة سرگرمکننده است چه کسی تلویزیون را روشن میکند کسی که هیچ کار دیگری ندارد و در اوقات بیکاری خود تلویزیون نگاه میکند. مخاطبان تلویزیون را روشن میکنند تا خندوانه ببیند یا سریالی نگاه کنند. اصولاً تلویزیون جای هیئت یا منبر نیست؛ اما وقتی وارد این حوزهها شویم در این زمینهها مشکل پیدا میکنیم و باید سیاستگذاری کنیم اینکه کدام سخنران را بیاوریم یا کدام مداح را بیاوریم چقدر زمان برای آنها اختصاص دهیم؟ این یک بحث ریشهای است و معتقدم که هر چیزی باید جایگاهش مشخص باشد؛ اگر یک نفر در خانه ماند و گفت که شب قتل به مسجد نمیروم؛ اما سنت ما و رفتار سنتی ما این است که شب قتل باید به مسجد برویم یا فلان حسینیه یا اجتماعی از مؤمنان که حضور دارند زیارت میخوانند و دعا میخوانند حال اگر تلویزیون دعای جوشن پخش کرد و قرآن به سر گذاشت مردم دیگر به مسجد و منبر نمیروند و اماکن مذهبی خلوت میشود. مردم باید طعم حضور در مجلس مذهبی را فقط در آن مجلس مذهبی بچشند باید طعم نماز جماعت را در مسجد بچشند.
نماز جماعت در اداره برگزار کردن اشتباه است در فلان مدرسه نماز جماعت برگزار کردن اشتباه است مردم باید طعم نماز جماعت را در مسجد بچشند طعم هیئت را در هیئت بچشند کما اینکه طعم تحصیل را در مدرسه و دانشگاه بچشند و لذتش را احساس کنند. همه چیز بر هم خورده است دانشگاه به هیئت و محلی برای برگزاری نماز جماعت و نماز جمعه شده است. مسجد به کلاس آمادگی دفاعی و بسیج و غیره تبدیل شده است و ... هیچ چیز جایگاه خود را ندارد. این مشکلات ریشهای هستند و واقعاً باید برای آن تدبیری اندیشیده شود. مقام معظم رهبری با عتاب میفرمایند که چه معنی دارد که در ادارات دستورالعمل صادر شود که افراد به نماز جماعت بروند. ارباب رجوع که به اداره مراجعه میکند باید کارشناس مربوطه را سر جای خود ببیند تا مشکلش را حل کند. اگر کارمند یک اداره میخواهد نماز بخواند میتواند همان جا کنار صندلی خود سجاده پهن کند و کار مردم را راه بیندازد؛ ولی اگر قرار باشد برویم یک ساعت وضو بگیریم و آماده شویم و یک ساعت بعد بیاید نه آن نماز، نماز است و نه اینکه مردم احساس خوبی به این نوع دینداری پیدا میکنند. جای نماز جماعت فقط در مسجد است؛ اگر اینها جایشان عوض شود دیگر آن طعمی که دینداری باید در جامعه داشته باشد ندارد. اینگونه است که مردم اشباع میشوند و احساس میشود که به نوعی سیری از این مسائل دینی و سنتها و آیینهای مذهبی رسیدهاند این خوب نیست نباید متاع دین را اینقدر ارزان کرد و ارزان فروخت. نماز جماعت ارزش دارد و باید برای خوان آن باید وقت گذاشت و به مسجد رفت.
ایران جامعة دینی است؛ اما در وقت اذان خیابانها و مساجد را نگاه کنید. ما درست رفتار نکردهایم. تلویزیون ما نماز جماعت پخش میکند. این یعنی چه؟ آیا پر کردن سیما اینقدر اهمیت دارد که ما مسائل دینی را بیارزش و پیش پا افتاده کنیم.
حوزههای علمیه در این زمینه چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
متولیان رسمی دین در جامعه حوزههای علمیه هستند و ادعای این را دارند و طبیعتاً انتظاری که هست اینکه اگر مسئلهای در جامعه مربوط به دین ایجاد میشود حوزههای علمیه پاسخگو باشند. در کارهای علمی و اینکه مجالس مذهبی مملو از صداقت باشد و همچنین در کنترل واعظان و مداحان تا هر حرفی نزنند میتوانند کمک کنند. امروز بعد از گذشت 37 الی 38 سال از انقلاب میتوانیم انتظار داشته باشیم که حوزههای علمیه در موضوعات تاریخ اسلام و مسائلی از این قبیل آثار قابل عرضهای داشته باشد؛ اما آیا اینگونه است؟ آیا ما هنوز در مورد تاریخ عاشورا و ائمه (ع) و روایاتی که خیلی رایج هستند و در مجالس مذهبی خوانده میشوند به یک نتیجة درست علمی و قابل دفاع رسیدهایم یا نرسیدهایم؟
هنوز همان رفتارهای 200 الی 300 سال گذشته که در مورد بعضی از سنتها وجود داشت و غیر علمی هم بود امروز نیز همین رفتارها وجود دارد؛ مثلاً قیامی در حوزة علمیه علیه فیلمی که میخواهد چهرة حضرت اباالفضل (ع) را به نمایش بگذارد صورت میگیرد حال باید پرسید چرا نباید چهرة ایشان را نشان داد آیا حضرت اباالفضل (ع) دارای مقام عصمت بودند؟ ممکن است ایشان درجهای از عصمت را داشته باشند و قدسیت و مقام شامخ ایشان غیر قابل مقایسه با دیگران است. حال فرض میکنیم ایشان معصوم هستند این عبارت بسیار عظیمی است که بیان کردم. چرا چنین حساسیتی نسبت به چهرة حضرت مسیح، حضرت یعقوب و حضرت موسی و حضرت ابراهیم و حضرت ایوب (ع) وجود نداشت آنها نیز معصوم و پیامبران اولوالعزم بودند. اما به یک باره در مورد حضرت اباالفضل (ع) احساس مسئولیت میکنیم و موضع میگیریم که نشاندهندة موضعگیری احساساتی در حوزههای علمیه است.
حوزة عملیه تلاش نکرده است که یک کار علمی درست در این زمینه ارائه کند؛ اگر نباید پخش شود همه آنها نباید پخش شوند. این واکنشهای احساسی زیبندة حوزة علمیه نیست. حوزههای علمیه قطعاً میتوانند در این مسئله کمک کنند منتها به این شرط که لوازم کار علمی و پژوهش علمی را رعایت کنند. واقعاً آنها نیز باید به این نتیجه برسند که باید وارد شد کما اینکه بزرگانی از حوزه وارد شدند و موضع گرفتند؛ مثلاً محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان صریح و واضح نسبت به برخی بدعتها موضعگیری میکند یا شهید مطهری موضعگیری جدی دارد و اشخاص دیگر در حوزة علمی برخوردهای علمی و لااقل برخوردهای غیر احساسی با موضوع داشتند. امروز نیز احساس میشود که به این حضور نیاز است و علما و اهل فن باید وارد شوند و بازخوانی جدی در متون مذهبی و تاریخی ترتیب دهند و برای ما روشن کنند که به چه اقوالی میتوان و به چه اقوالی نمیتوان استناد کرد.
جامعة مداحان در این زمینه چه نقشی دارند؟
مداحان باید تسلیم عالمان باشند؛ اگر مداحان ادعای علمیت و تخصص در مباحث علمی دارند با کارشناسان و متخصصان در چارچوب مباحث علمی مباحثه و مناظره کنند؛ اما اگر ورودی به مباحث علمی ندارند به صرف خواندن دو کتاب و چهار مقاله کسی عالم و متخصص نمیشود. آنها باید در مقابل عالم تسلیم باشند. اینطور نباشد که اگر متخصص و کارشناسی اظهارنظری کرد در فلان هیئت به او فحاشی و اهانت کنند. جامعة مداحان اگر واقعاً به دین علاقهمند هستند؛ اگر واقعاً کیسهای برای کاسبی از راه دین و مذهب ندوختهاند باید تلاش کنند تا مجلس اهل بیت (ع) مجلس تبلیغ دین باشد نه مجلس ایجاد نفرت نسبت به دین. آنها باید تلاش کنند مایة زینت اهل بیت (ع) باشند نه اینکه زندگی و رفتار و منش و سخنان آنان مردم را از دین گریزان کند. آنها باید در برابر نتایج و مباحث علمی تعظیم کنند. اگر جامعه به سمتی برود که به علم و عالم احترام بگذارد آن جامعه رشد میکند و در نتیجه مجالس آنها رونق بیشتری مییابد. حاصل تلاش عالمان رونق مجالس مذهبی و نه بیرون کردن مجالس مذهبی است.
انتهای پیام/