کد مطلب : ۳۱۳۳۴
سلسله نشستهای سیاه مشق عشق؛
مداحانی که حقالناس به گردنشان است/ شعرآیینی به اندازه زندگی ما اهمیت دارد
سرودن شعر در رثاي اهل بيت پيامبر(ص) از مستحبات و عبادات بسيار بزرگ و ارزشمندي است كه پاداش آن بهشت است و شعري كه محتواي آن مدح و ثناي اهلبيت(ع) باشد مقدس و نماد احسان است. از اين رو، اهل بيت(ع) براي شاعران خويش دعا كرده و از پروردگار جزاي خير خواستهاند.
شعر ولايي ارزش معنوي فراواني دارد؛ زيرا شاعر اهل بيت(ع) با سلاح برنده شعر و كلام رسا و هنر الهي خويش، امامان را به مردم ميشناساند و با دعوت مردم به اطاعت و پيروي از امامان، راهنماي زندگي برتر و حيات طيبه و مدينه فاضله الهي میشود. از اين رو، امامان معصوم(ع) علاوه بر ستايش زباني و تشكر قولي از شاعران اسلامی و تبيين فضايل و پاداش معنوي و اخروي آنان، همواره با صله و عطاياي خويش آنان را بر وفاداري و پايداري در راه حق تشويق نمودهاند که همین موضوع، اهميت و ضرورت گسترش شعر اسلامی و لزوم افزايش شاعران متعهد در این زمینه را مشخص میکند.
شعر ولايي ارزش معنوي فراواني دارد؛ زيرا شاعر اهل بيت(ع) با سلاح برنده شعر و كلام رسا و هنر الهي خويش، امامان را به مردم ميشناساند و با دعوت مردم به اطاعت و پيروي از امامان، راهنماي زندگي برتر و حيات طيبه و مدينه فاضله الهي میشود. از اين رو، امامان معصوم(ع) علاوه بر ستايش زباني و تشكر قولي از شاعران اسلامی و تبيين فضايل و پاداش معنوي و اخروي آنان، همواره با صله و عطاياي خويش آنان را بر وفاداري و پايداري در راه حق تشويق نمودهاند که همین موضوع، اهميت و ضرورت گسترش شعر اسلامی و لزوم افزايش شاعران متعهد در این زمینه را مشخص میکند.
در سومین برنامه از سلسله نشستهای سیاه مشق عشق این بار به سراغ شاعر جوان و پرآوازه کشور «قاسم صرافان» رفته ایم؛ شاعری که ویژگی اشعارش استفاده از تلمیحات گسترده و زیبا و سرودن اشعار بسیار در خصوص اهل بیت(ع)، تاریخ اسلام و اشعار برگرفته از قرآن است. او از شعرای قدیمی به حافظ و مولانا علاقه ویژه دارد و معتقد است اشعار سهراب سپهری حال و هوا و ارتباط حسی فوقالعادهای در او ایجاد میکند. در ادامه این گفت و گو را دنبال خواهید کرد:
*خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چگونه شد که به شعر و شاعری روی آوردید؟
قاسم صرافان، متولد دی ماه سال ۱۳۵۵ در شهر آبادان هستم؛ تا ۴ سالگی و همزمان با شروع جنگ آنجا زندگی کردهام، ولی از آن سال به بعد به شهر پدری خود یعنی کازرون مهاجرت کردیم؛ تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در کازرون گذراندم و بعد از آن در رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه اصفهان قبول شدم و به این شهر آمدم؛ در اصفهان نیز ۱۵ سال یعنی تا سال ۹۰ حضور داشتم. کارشناسی ارشد را هم در همان رشته و دانشگاه گذراندم و پس از اتمام تحصیلات، به عنوان عضو هیئت علمی نزدیک به ۱۰ سال مشغول تدریس در دانشگاه شدم و در حال حاضر هم ساکن تهران هستم.
افتخار این را داشتهام که در حوزه شعر و ادب قلم بزنم، خصوصا این افتخار نصیبم شد که بیشتر به عنوان شاعر اهل بیت(ع)، شعر بنویسم؛ هرچند این عنوانی است که مسئولیت هم پشت آن دارد ولی سعی میکنم که زیاد از این عنوان استفاده نکنم، چراکه واقعا شعار اهل بیت(ع) و مواردی که به آن پیوند خورده است مسئولیت سنگینی را متوجه من خواهد کرد که این موضوع کار را برای زندگی، صحبت کردن و قلم زدن سخت میکند.
سال ۱۳۸۰ در شب ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه(س)، من هم یک غزل نوشتم و همان جرقهای شد که من را به این فضا متصل کرد. رشته تحصیلیام هیچ ارتباطی به صورت مستقیم با ادبیات ندارد؛ اما در دانشگاه که تدریس میکردم، دوستان دانشجو جلسهای ادبی را برگزار میکردند که مجری آن جلسه هم عبدالله روا، مجری حال صدا و سیما بود؛ او در آن زمانها اجرا را از همان جلسه آغاز کرده بود و سعید بیابانکی هم در آن دوران هنوز اصفهان بود و به عنوان منتقد در این جلسه ادبی حضور داشت.
زمانی که در آن جلسه حضور پیدا کردم ابتدای شعر گفتنم بود؛ آنجا شعرها را میخواندیم و نقد میکردیم که در چند جلسه ابتدایی اشعار من به نظر دوستان خوب آمد، تا جایی که آقای بیابانکی من را به برنامه میلاد آفتاب که بزرگترین برنامه مردمی شعر آن روزگار بود و در خمینی شهر با حضور شاعران مطرح کشور و چندین هزار نفر به مدت سه شب برگزار میشد، دعوت کرد. تمامی بزرگان شعر ایران در آن جلسه حضور داشتند و برای من بسیار جذاب بود که برای اولین بار به جایی دعوت شده بودم که همه بزرگان شعر کشور در آنجا هستند. این فرصت نصیبم شده بود که آنجا شعر بخوانم؛ در آن زمان هم فضاهای مجازی جدید وجود نداشت ولی خوشبختانه یکی از حضار در آن زمان شعرخوانی من را با گوشی ضبط کرده بود که هنوز هم آن را دارم؛ البته این کلیپ را از اینترنت به صورت اتفاقی پیدا کردم.
حدود سال ۹۱ بود که ترجیح دادم تدریس را رها کنم و وارد کارهای پروژهای کامپیوتر شوم؛ در شرکتی وارد شدم که بعدها در تهران دفتری راهاندازی کرد و من به واسطه این انتقال به تهران آمدم، اما آن کار را هم بعد از دو سال رها کردم تا به صورت حرفهای تر وارد حوزه شعر شوم. قطعا این روزها تا به شکل حرفهای و جدی به مقولهای نپردازید، خیلی نمیتوانید انتظار موفقیت داشته باشد؛ همه چیز نیاز به تمرکز دارد. حوزه شعر هم یک رسانه بزرگ است و میتواند پایه رسانههای دیگری مثل سرود، ترانه و موسیقی قرار گیرد و با نماهنگ، کلیپ و تصویر همراه باشد. در حقیقت شعر باید فرآوری شود و تبدیل به محصولات دیگری در حوزه رسانه شود حس کردم اگر در خودم این توانمندی را میبینم باید برایش وقت بگذارم؛ لذا به صورت حرفهایتر وارد این عرصه شدم.
*خودتان را معرفی کنید و بفرمایید چگونه شد که به شعر و شاعری روی آوردید؟
قاسم صرافان، متولد دی ماه سال ۱۳۵۵ در شهر آبادان هستم؛ تا ۴ سالگی و همزمان با شروع جنگ آنجا زندگی کردهام، ولی از آن سال به بعد به شهر پدری خود یعنی کازرون مهاجرت کردیم؛ تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در کازرون گذراندم و بعد از آن در رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه اصفهان قبول شدم و به این شهر آمدم؛ در اصفهان نیز ۱۵ سال یعنی تا سال ۹۰ حضور داشتم. کارشناسی ارشد را هم در همان رشته و دانشگاه گذراندم و پس از اتمام تحصیلات، به عنوان عضو هیئت علمی نزدیک به ۱۰ سال مشغول تدریس در دانشگاه شدم و در حال حاضر هم ساکن تهران هستم.
افتخار این را داشتهام که در حوزه شعر و ادب قلم بزنم، خصوصا این افتخار نصیبم شد که بیشتر به عنوان شاعر اهل بیت(ع)، شعر بنویسم؛ هرچند این عنوانی است که مسئولیت هم پشت آن دارد ولی سعی میکنم که زیاد از این عنوان استفاده نکنم، چراکه واقعا شعار اهل بیت(ع) و مواردی که به آن پیوند خورده است مسئولیت سنگینی را متوجه من خواهد کرد که این موضوع کار را برای زندگی، صحبت کردن و قلم زدن سخت میکند.
سال ۱۳۸۰ در شب ازدواج حضرت علی(ع) و فاطمه(س)، من هم یک غزل نوشتم و همان جرقهای شد که من را به این فضا متصل کرد. رشته تحصیلیام هیچ ارتباطی به صورت مستقیم با ادبیات ندارد؛ اما در دانشگاه که تدریس میکردم، دوستان دانشجو جلسهای ادبی را برگزار میکردند که مجری آن جلسه هم عبدالله روا، مجری حال صدا و سیما بود؛ او در آن زمانها اجرا را از همان جلسه آغاز کرده بود و سعید بیابانکی هم در آن دوران هنوز اصفهان بود و به عنوان منتقد در این جلسه ادبی حضور داشت.
زمانی که در آن جلسه حضور پیدا کردم ابتدای شعر گفتنم بود؛ آنجا شعرها را میخواندیم و نقد میکردیم که در چند جلسه ابتدایی اشعار من به نظر دوستان خوب آمد، تا جایی که آقای بیابانکی من را به برنامه میلاد آفتاب که بزرگترین برنامه مردمی شعر آن روزگار بود و در خمینی شهر با حضور شاعران مطرح کشور و چندین هزار نفر به مدت سه شب برگزار میشد، دعوت کرد. تمامی بزرگان شعر ایران در آن جلسه حضور داشتند و برای من بسیار جذاب بود که برای اولین بار به جایی دعوت شده بودم که همه بزرگان شعر کشور در آنجا هستند. این فرصت نصیبم شده بود که آنجا شعر بخوانم؛ در آن زمان هم فضاهای مجازی جدید وجود نداشت ولی خوشبختانه یکی از حضار در آن زمان شعرخوانی من را با گوشی ضبط کرده بود که هنوز هم آن را دارم؛ البته این کلیپ را از اینترنت به صورت اتفاقی پیدا کردم.
حدود سال ۹۱ بود که ترجیح دادم تدریس را رها کنم و وارد کارهای پروژهای کامپیوتر شوم؛ در شرکتی وارد شدم که بعدها در تهران دفتری راهاندازی کرد و من به واسطه این انتقال به تهران آمدم، اما آن کار را هم بعد از دو سال رها کردم تا به صورت حرفهای تر وارد حوزه شعر شوم. قطعا این روزها تا به شکل حرفهای و جدی به مقولهای نپردازید، خیلی نمیتوانید انتظار موفقیت داشته باشد؛ همه چیز نیاز به تمرکز دارد. حوزه شعر هم یک رسانه بزرگ است و میتواند پایه رسانههای دیگری مثل سرود، ترانه و موسیقی قرار گیرد و با نماهنگ، کلیپ و تصویر همراه باشد. در حقیقت شعر باید فرآوری شود و تبدیل به محصولات دیگری در حوزه رسانه شود حس کردم اگر در خودم این توانمندی را میبینم باید برایش وقت بگذارم؛ لذا به صورت حرفهایتر وارد این عرصه شدم.
در حوزه شعر و شاعری نیاز به نقد فرهنگی داریم؛ چراکه متاسفانه هنوز نتوانستهایم سیستم و زیرساختی را طراحی کنیم که اگر کسی در حوزه ادبی و هنری توانمندی خاصی داشت بتواند استعدادش را به راحتی شکوفا کند؛ دلیل آن هم این است که استعدادها و نخبگان ما در این عرصه بعد شرکت در رقابتهای موجود جذب حوزههای مهندسی، پزشکی، حقوق و مشاغل پر درآمد میشوند؛ بنابر این بسیار سخت است که فردی با ضریب هوشی بالا و با رضایت خانواده و با این استعداد وارد عرصه هنر و شعر و یا مسیری که فکر میکند توانمند است، وارد شود.
*خود شما به چه دلیل وارد این عرصه شدید؟
من برای اینکه به این عرصه به صورت حرفهای ورود داشته باشم و به موضوعی که در آن توانمند هستم برسم از عضو هیئت علمی بودن، کار خوب و حتی تدریسم در دانشگاه کنار کشیدم تا به این حوزه برسم. نخبهپروری یکی از مواردی است که ما باید در کشور به آن بپردازیم، اما متاسفانه نه تنها به آن نمیپردازیم بلکه نخبه سوزی میکنم و نه تنها کمک نمیکنیم بلکه در مواردی دلسردی هم ایجاد میکنیم. شعر بی شک نیازمند حمایت است چراکه در هر اثر شاعر بیشترین وقت، مطالعه و نگاههای جدید را باید داشته باشد، اما در نهایت میبینیم که نه تنها حمایت نمیشود بلکه کمترین بهای مادی و معنوی به آن داده میشود و مورد بیمهری و بیلطفی هم قرار میگیرد.
یک شاعر باید ترکیبی از مطالعات یک عالم حوزوی، عارف، فیلسوف، انسان مدرن جدید امروزی و حتی نماینده ذوق مردم کوچه بازار باشد و همه اینها را در درونش متعادل و تنظیم کند تا بتواند یک اثر متفاوت، تاثیرگذار، عمیق و چندلایه را بنویسد، اما بعد میبینیم نسبت به هزینهای که برای محصول شده، آخرین و کمترین پرداختها از شاعر است و همواره بیشترین توقعات نیز از شاعر است.
*از عملکرد مسئولان در حوزه شعر آیینی و حمایتهایشان بگویید:
در شعر آیینی کلام و محتوا زیر ذره بین است؛ اما وقتی در این حوزه آثاری تولید میشود، مشاهده میکنیم که تعادلی در این آثار نیست و مسئولین امر ما حتی در زمان رونمایی برخی از آثار، تقدیر شایستهای از شاعر آثار انجام نمیدهند؛ لذا در نهایت با نخبهسوزی در حوزه شعر روبهرو میشویم. وقتی که زحمتهایی که در شعر گذاشته شده را با بازخوردها مقایسه میکنیم دیگر شور و شوقی برای ادامه کار باقی نمیماند. در ادبیات عرب وقتی توسط یک مداح و یا شعرخوان قرار است شعری خوانده شود، ابتدا اسم شاعر را میبرند و بیشترین تشویق هم، مربوط به زمانی است که اسم شاعر گفته میشود، اما در مجامع شعری و هیاتی خودمان میبینیم که برخی مداحان میگویند که نمیشود اسم شاعر را در وسط جلسه مداحی گفت؛ به نظر من که به راحتی این کار امکان پذیر است و اگر مداح و یا فرد شعر خوان بخواهد، این فرهنگ به خوبی میتواند مرسوم شود.
مداحانی که حقالناس به گردنشان است
بعضا میبینیم که حتی حمایتهای ساده معنوی را از یک شاعر دریغ میکنند؛ حتی همه مداحانی که شعر شاعری را میخوانند و اسم شاعر را بیان نمیکنند حقالناس را رعایت نکردهاند که باید به این نکته دقت کنیم. به نظرم این کمترین حمایت معنوی و قدردانی است که میتوان از شاعر اهل بیت داشت.
* یک شاعر اهل بیتی و اخلاقمدار چه منش و رفتاری باید داشته باشد؟
شاعران آمدهاند که به خودشان، دوستانشان و مردم یاد بدهند که دغدغهمندتر، ظریفتر و زیباتر به مسائل نگاه کنند. همان چیزی که دین برای آموزشش آمده. رسالتی که یک شاعر در شعرش دارد همان رسالتی است که در دین آمده است؛ لذا وظیفه اصلی من این است که به مردم یادآوری کنم به راحتی از نکتههای ظریف و زیبای اطرافشان نگذرند؛ وقتی یاد بگیریم به راحتی مشاهده این نکتهها را از دست ندهیم، به نوعی شهود در زندگی و تعامل با دیگران و ارتباط با خداوند و عالم هستی دست پیدا میکنیم. آنچه که از درون دل یک شاعر به عنوان یک انسان عاقل، زیبا بین، اندیشمند و ترکیب این موارد میجوشد موضوعاتی است که در روایات ما هم به آنها تاکید شده است؛ لذا این موضوع خیلی مهم است. مقام معظم رهبری در جلساتی که با شاعران دارند بارها گفتهاند که شعر آنگونه که باید، جدی گرفته نشده؛ باید بگویم که این شعر به اندازه زندگی ما اهمیت دارد، چراکه نگاه شاعرانه میتواند اصول دین ما را تبیین کند. من فعلا در حال کسب فیض از اساتیدی هستم که اخلاق و منششان پر رنگتر از شعرشان است؛ این نکته بسیار مهمی است که خیلی از شاعران جوان هم باید روی آن توجه کنند، چرا که ما را به اسم اهل بیت(ع) میشناسند و ما باید غیر از حوزه شعر در زندگی هم موضوع ادب، اخلاق و شأن را مراعات کنیم.
برای سرودن شعر درباره اهل بیت(ع)، شاعر باید معارف را در ذهن و قلب خود عمق ببخشد که لازمه آن در کنار مطالعه قرآن، تفسیر آیات و روایات و شیوه زندگی اهل بیت(ع)، زندگی کردن در مسیر مورد نظر آنهاست. همیشه اینگونه بیان کردهام که من شاعرم و مشتاق بودهام که بیشتر برای اهل بیت(ع)، شعر بگویم و قلم بزنم و سعی کردهام این علاقه را در شعرهایم به شکلی نشان دهم؛ من هم مانند سایر کسانی که در این حوزه فعالیت دارند در حال یادگرفتن و تلاش هستم.
*مهمترین قانون اخلاق شاعری چیست؟
قانون طلایی اخلاق شاعری این است که در هر لحظه که به موضوعی مینگیرم باید ابعاد مختلف آن موضوع را هم در نظر بگیریم، در این عرصه زمانی ضربه میخوریم که تک بعدی و یا کم بعدی به ماجرا نگاه میکنیم که هردوی این موارد آسیب اخلاق شاعری است. از جنبه شاعر، ما شاعران، جهادگر، سرباز فرهنگی و همانند شهدا که جانشان را به عنوان مهمترین داری خود فدا کردهاند، ما هم قرار است همین کار را انجام دهیم؛ ما هم در قبال اهل بیت(ع) و موضوعاتی که نسبت به آنها علاقه داریم مسئولیتی را بر عهده داریم.
*چطور باید جوانان را به این حوزه تشویق کرد؟
به نظر شما امام رضا(ع) و سایر ائمه با صلههای چشمگیری که به شاعران میدهند چه هدفی را دنبال کردهاند؟ آیا میخواهند این افراد را به مال دنیا، بد عادت کنند و یا در حال ترویج یک فرهنگ هستند؟ ما سود و زیان این قصه را زمانی که بررسی میکنیم، به این سوالات هم باید پاسخ بدهیم که آیا واقعا با شاعر شدن فرد به فلاکت و فقر گرفتار میشود و یا اینکه این احتمال در سایر حالات هم رخ خواهد داد؛ یا اینکه اگر فقر را با شاعری مساوی بگیریم چقدر احتمال خواهیم داد که افراد خوش استعداد از نسلهای بعدی ما به این حوزه روی خواهند آورد؟
هرکسی که برای سفارش سرود یا ترانه ای با من تماس میگیرید اولین حرفش بعد از سلام و احوال پرسی این است که «ما یک کار متفاوت میخواهیم»؛ انتظار دارند که در تمامی ادبیات خلاقیت باشد و حجم خرج خلاقیت را اینجا باید مشاهده کنید؛ لذا باید مجموعهای از زیرساختها باشد تا به این برسیم که چگونه میتوان چرخه اقتصادی را به این حوزه تزریق کنیم تا اینکه شأن شاعر هم حفظ شود.
متاسفانه در حوزه فرهنگ دو چیز را با هم اشتباه گرفتهایم و یعنی تقوا را از وسواس نمیتوانیم تشخیص بدهیم. فرد وسواسی به خیال اینکه هرچیزی را چند بار انجام میدهد صفت منظم بودن و پاک بودن و امثال آن را با خود تکرار میکند و این نگرش در حوزه فرهنگ به جمود و افراطی گری و نوعی تکفیری گری می انجامد. ولی حقیقت چه چیز را نشان میدهد؟ اهل بیت(ع)، به ما آموختهاند که اگر بیش از خط تعادل جلو رفتی به خدا و پیغمبرش دروغ بستهای و همینجاست که جایگاه افراط و تفریط هم مشخص میشود و اینجاست که تحجر ظهور میکند. معتقدم که افسار حوزه فرهنگی ما در اکثر حوزهها از جمله صدا و سیما به دست اهلش نیست و انسانهای متعادل چند بعدی را غیر خودی میدانیم و انسانهای افراطی، متظاهر و وسواسی را مطمئنتر؛ به همین دلیل رویکرد ما همیشه بها دادن به احتیاط افراطی است تا اعتدال.
تاکنون حرکت منسجمی در حوزه تشویق جوانان به این عرصه ندیدهام؛ اتاق فکرهایی که باید ایدهپردازی کنند و راهکار ارائه بدهند و اینکه چهکسی باید از شعر من استفاده کند وجود ندارد؛ زمانی هم که میخواهیم اتاق فکر راهاندازی کنیم به سراغ افرادی میرویم که اسمشان جلوتر از فکرشان است، لذا باید کسانی را انتخاب کنند که غیر از انتقاد کردن و ایراد گرفتن از جوانها، دغدغه این حوزه را هم داشته باشند و این فضا را درک کرده باشند.
*چطور شد که شعر قرآنی را آغاز کردید؟
زمانی که در حوزههای مختلف شعر میگفتم به این نتیجه رسیدم که در حوزه قرآنی هم کار ویژهای انجام نشده، لذا تصمیم گرفتم کار ویژه ای را در این حوزه داشته باشم؛ لذا با توجه بهاین موضوع اشعاری را سرودم که از مفاهیم قرآنی گرفته شده و اقتباسی از ترجمان سورههای مشخصی از قرآن است. در این اشعار به عنوان مثال سوره انسان را با مفاهیم قرآن که بخشی از آن به اهل بیت(ع)، ارتباط پیدا میکند، آوردهایم. معتقدم این فعالیت پیوند خوبی را برای جریانسازی نگاهی دوباره و زیباتر، اجتماعی تر و کاربردی تر به مفاهیم قرآنی می دهد؛ پیوند دادن مفاهیم زیبا به موضوعات قرآنی برای مردم و نسل جوان و حتی در حوزه کودک و نوجوان میتواند بسیار اثرگذار باشد؛ البته کار ما در این حوزه باید یک کار جدید باشد و دقت کنیم زمانی که در حوزه اهل بیت(ع) و قرآن کار می کنیم باید موضوع را سختتر و با حساسیت بیشتر انجام دهیم
*از شاعران جدید و قدیم به چه کسانی علاقهمندید؟
از شعرای قدیمی به حافظ و مولانا علاقهای ویژه دارم و از شعرای معاصر با سهراب سپهری و حال و هوای آثارش ارتباط حسی فوقالعادهای برقرار میکنم و از شعرای جوانتر تعداد زیادی هستند که نمیتوانم نام همه آنها را بگویم.
* ضرورت هدایت جوانان بر عرصه شعر آیینی چقدر احساس میشود؟
ما برای پیدا کردن و زنده کردن نخبگان این عرصه و جلوگیری از مرگ استعدادی، فرهنگی و سرمایهای کشور باید کسی را داشته باشیم که بتواند در این حوزه قانونگذاری کند. گاهی اوقات زمانی که صحبت از حرفهای شدن میشود آن را با پولکی شدن مقایسه میکنند و متاسفانه خیلی از پیشکسوتان ما هم این حرف را میزنند؛ حرفهای شدن با پولکی شدن خیلی تفاوت دارد و قرار نیست کسی از طریق شعر سرمایهدار شود و قرار هم نیست که تلاش کنی و همه موضوعات در حوزه اندیشه و عرفان را به دست آوردی ولی هیچ زیر ساختی برای تامین زندگی و رفع دغدغههای زندگی شاعر وجود نداشته باشد.
انتظار دارم که پیشکسوتان به عنوان پرچمدار این عرصه از حق و حقوق شاعران دفاع کنند و آنها را معرفی کنند. هدفی که دنبال آن هستم و معتقدم که باید محقق شود این است که آدمهایی از جنس فرهنگ که دغدغه این جنس فرهنگی را داشته و آن را درک کردهاند، در مناسب مدیریتی و قانونگذاری این موضوع قرار گیرند و قوانین حمایتی را ایجاد کنند تا بتوانیم موجی را در این عرصه ایجاد کنیم.
وی در پایان جلسه سخنان خود را با شعری از حضرت زینب(س) پایان داد و گفت:
هرچند نام نیک فراوان شنیدهایم نامی به باشکوهی زینب ندیدهایم
ارث از دل شجاع تو برده است یا علی نامش گره به نام تو خورده ست یا علی
پیوند عقل روشن و بیداری دل است شاگردی تو کرده که استاد کامل است
قانون عقل و عشق جهان را به هم زند وقتی عقیلةالعرب از عشق دم زند
زینب به بند بندگی یار می کند گیر است زلف یار و گرفتار می کند
از چشم یار قامت دلدار دیدنی است نام حسین از لب زینب شنیدنی است
انتهای پیام/
مرجع : ایکنا