کد مطلب : ۳۲۱۵۸
سجاد محمدی:قبل از اینکه شاعر باشم، هیأتی هستم
زهرا جعفری: «کار باید برای امام حسین(ع) باشد. اگر کار برای امام حسین(ع) باشد مطمئنا ماندگار میشود. خیلیها که وارد هیات میشوند، نیتشان را خالص میکنند تا فقط برای امام کار کنند. اگر کارشان نگیرد پس حتما آن نیت خالص نبوده است.»این بخشی از صحبت های سجاد محمدی، شاعر و مداح اهل بیت است .ما برای اینکه بدانیم مداحان چگونه شعر های خود را انتخاب می کنند به سراغ محمدی رفتیم. او این روزها در کنار سیدمجید بنیفاطمه قرار دارد و برای او شعر میگوید اما در کنارش با مداحانی چون محمد طاهری هم کار کرده است.محمدی میگوید بسیاری از مردم اصلا نمیدانند تیمهایی وجود دارد که به شکل مفصل در طول سال برای این روزها برنامهریزی میکنند. برای همین باید اطلاعرسانی شود. گفتوگوی ذیل، حاصل یک ساعت صحبت با این شاعر جوان است.
از چه سالی شعر سرودن را آغاز کردهاید؟
سال 85 که تقریبا نوجوان بودم، به واسطه رفیق برادرم که در این عرصه فعالیت میکند به سمت این سبک شعری و هیات کشیده شدم. البته خانواده مذهبی هم داشتم. در آن سالها یکسری اشعار مثل «دل دریا، دل رویا» و «مادرِت مادر تموم عالمه» و اشعاری از این قبیل که متعلق به زنگنه بود، رواج داشت و ما علاقه بسیاری به این اشعار پیدا کردیم. خود آقای زنگنه هم میآمد در آن هیاتی که ما بودیم میخواند و ما شاهد بودیم که مداح معروف آن زمان، دارد میخواند و این برای ما تبدیل به انگیزه شد.
شعر گفتن به استعداد نیاز دارد، به صرف علاقه نیست
شعرگفتن به استعداد نیاز دارد و فکر میکنم به صرف اینکه علاقه داشته باشی، کفایت نمیکند؛ باید قریحه هم وجود داشته باشد تا فرد به این سمت کشیده شود. بعد هم به خود فرد بستگی دارد که چقدر تلاش کند. خیلیها به من میگفتند چرا به سمت غزل یا قصیده نمیروی؟ میگفتم من روی سبک تمرکز دارم. درواقع اگر تلاش میکردم، الان در عرصه غزل هم فعال بودم، اما آهنگ اشک را دوست داشتم.
مقداری در خصوص این سبک توضیح دهید؟
ممکن است مخاطبان ما از این سبک اطلاعی نداشته باشند.
بی خبری مردم از برنامه ریزی تیم های شاعران و مداحان
نوحهها و دمهای قدیمی مثل «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، علمدار نیامد» یا «همهجا کربلاست، همهجا نینواست» را مردم زیاد شنیدهاند. روی آهنگ شنیدههای مردم، شعر سروده میشود و به آن سبک گفته میشود. خیلیها معتقدند این سبک را زنگنه در هیات باب کرده است. باید دید که ما چند نفر مخاطب هیات داریم. بسیاری از مردم اصلا نمیدانند تیمهایی وجود دارد که به شکل مفصل در طول سال برای فاطمیه و مخصوصا محرم و صفر کار میکنند. یک وقت این انگ را به شعرا و سبکسازان و آهنگسازان آیینی میچسباندند که کپی میکنید.
مداح هم از نقص به دور نیست
اتفاقا این یکی از سوالات من بود. البته ما کپیکاری بسیار زیاد داریم. حتی توسط مداحهای معروف هم این اتفاق افتاده است. یکدفعه میبینیم یکسری آهنگهایی که مردم در طول سال از آن طرف آب میشنیدند، در محرم یک مداحی دارد روی همان سبک میخواند.
همهجا آسیب و نقص وجود دارد. نمیتوان گفت از مداحها دور است. خیلیها رسانه در اختیار دارند. مثلا 22 شبکه تلویزیونی داریم، اما تنها یک شبکه هست که سر ساعت 11 شب کل مردم را پای برنامهاش میکشاند، یا اگر فوتبال به جای شبکه 3 در شبکه 4 پخش میشد، سر ساعت پخش فوتبال، شبکه 4 ترافیک مخاطب داشت. حالا کسی هم در عرصه مداحی معروف است و جمعیت زیادی هم مخاطب او هستند، گاهی ممکن است اشتباهی هم انجام دهد. منظورم توجیه اشتباهات آنها نیست ولی باید پذیرفت که اینها استثناست که باید آسیبشناسی و برطرف شود.
برخی خواننده ها از ملودی هیات استفاده می کنند
در این سبک ما چند دسته هستیم. به اصطلاح از تیمی که پرورش یافته مهدی زنگنه بودند، الان پنج، شش نفر هستند. محمد رسولی، سید محمدرضا حسینی، حقیر و رفقای دیگری که مشغول کار هستند. این اسامی، تیمی هستند که بزرگ شده یک تفکر هستند که این تفکرات دارای چارچوب بوده است. یک عده هستند که نه استادی داشتهاند نه چیزی و به صورت خودجوش چیزی گفتهاند و کسی هم ایراد از آنها نگرفته است. ما این مصیبت را داریم. یک زمانی به ما این برچسب زده میشد که آقا اصلا شما چگونه آهنگ میسازید؟ چه چیزی به مغز شما میآید؟ نه نت بلد هستید بنویسید و نه چیزی. اینها قبلا میگفتند شما دارید کارهای قبلی را کپی میکنید. نمیخواهم مثال بزنم اما همین خوانندههایی که الان محبوب هستند و طرفدار هم دارند از ملودیهای هیات استفاده میکنند و این موفقیت بزرگی است.
خواننده ها هم به هیات می آیند میشود مثال بزنید؟
شاید حاشیه ایجاد کند؛ به همین خاطر از مثال آن عبور میکنم، ولی این اتفاق شاید پنج، شش سال پیش هم رخ داده است. خیلی پیش میآید. بعضی از رفقای ما با خوانندهها ارتباط دارند. خوانندهها هم هیات میآیند. پویا بیاتی و محمد علیزاده میآیند و گاهی اوقات شعرا را میبینند و با آنها صحبت میکنند. شعرای این طرف هم ارتباطاتی دارند. زمانی این ارتباطها باعث میشود که مثلا کاری را که سیدمجید بنیفاطمه خوانده بود، همان را پویا بیاتی یک ماه برای محرم خوانده است.
همین که خوانندهها به سمت هیات میآیند این هم میتواند برای جذب آنها موثر باشد و هم برای تعداد زیادی جوان که پشت سر آنها هستند. شما در این سبک و شعرها با این خوانندهها همکاری میکنید؟
خیر، هیچ بدهبستانی این وسط وجود ندارد. منتها حرف من این است که حضور دارند. عزای امام حسین(ع) بسیار گسترده است. مردم با این نغمهها و ملودیها بزرگ شدهاند. مثلا جوانی که حزباللهی است، شاید وقتی جوانی که با ترکیب لباس خاص به هیات میآید، پیش خودش بگوید سیستم این شخص به امام حسین(ع) نمیخورد، این خالکوبی دارد و تو کجا و هیات کجا؟ اما محرم همه میآیند.
خواننده ها به سراغ ملودی هیأت می روند چون مردم دوست دارند
الان خوانندهها به این نتیجه رسیدهاند که باید از همان آواهایی استفاده کنند که مردم با آنها بزرگ شدهاند. به همین خاطر است که میآیند و دست روی ملودی هیات میگذارند. این ادعای بزرگی است. شاید خیلی این حرف را از طرف دوستان نشنویم. ولی این واقعا موفقیت بچههای شاعر است.
امام حسین (ع) نخواهد هیچ رشدی صورت نمی گیرد
ممکن است یکی از سوالات این باشد که اصلا شما چطور این ملودی را میسازید؟ اصلا آیا این اثر شماست؟ نکته مهمی که وجود دارد، استعداد است. اگر استعداد نباشد رشدی هم نیست. موضوع دیگری که بعضی وقتها من بابت آن دلگیر میشوم و بزرگترهای ما آن را گوشزد نمیکنند این است که تا امام حسین(ع) نخواهد، در این سیستم هیچ اتفاقی نمیافتد. شما مثلا یک تاجر بزرگ میبینید. اگر خدا نمیخواست، او تاجر بزرگ نمیشد. برای مداح هم واقعا تا امام حسین(ع) نخواهد، هیچ اتفاقی نمیافتد. اگر از من بپرسند چگونه ملودی میسازی و به ذهنت میرسد، هیچ جوابی ندارم بدهم. همیشه میگویم امام حسین(ع). چون گاهی اوقات واقعا ساعتها، روزها و هفتهها به این فکر کردهام که من چرا دیگر نمیتوانم کاری انجام دهم. به یکباره یک ماه کار متوقف شده است و هیچ اثری نتوانستهام تولید کنم. اما بعضی وقتها هم پیش آمده که در روز، پنج اثر را در چهار دقیقه انجام دادهام. کارهای ماندگار هم همانهایی بودهاند که با شعر و ملودی، در 34 دقیقه گفته شده است.
عرضم این است که یک وقتهایی آثار میآید و میرود و چکشکاری میشود، اساتید میبینند و نظر میدهند که مثلا فلان کلمه را بردار و فلان مضمون را بگذار. ولی یک شعر را که در سه دقیقه گفته میشود همه میگویند عالی است و همین را بده تا بخوانند. خواهش بنده این است که این قسمت را برجسته کنید که تا امام حسین نخواهد، نه شاعری وجود دارد، نه مداح و نه سینهزنی.
دغدغه اصلی شما، شعر بوده یا مداحی؟ چون خیلیها میگویند کسانی که وارد این عرصه میشوند، به خاطر اینکه نتوانستهاند مداح شوند، خودشان را به مداحها میچسبانند و شعر میگویند.
اولین قدمی که من در سیستم سیدالشهدا برداشتهام، مربوط به خواندن بوده است. من هفت سال داشتم که در مدرسه میخواندم. 6 ساله بودم که در هیات پدرم میخواندم. کار را با خواندن شروع کردم. اما کمکم حس کردم که استعدادی در وجودم هست. اینکه مهمترین دغدغه من، خواندن است یا شعر گفتن؟ باید بگویم که مهمترین دغدغهام، نوکری است. فرقی هم نمیکند خواندن باشد یا شعر. امروز رسالت شعر بر دوش من است. امام حسین(ع) در کاسه من میریزد و کاسهام پر میشود. فردا ممکن است بگویند اصلا تو خواندنت بهتر است. تو که داری میسازی، خودت بساز، خودت هم بخوان. من دارم فعالیتم را انجام میدهم. اصراری برای اینکه چون با فلان خواننده رفیق هستم و به او شعر میدهم پس در جلسه او بخوانم، ندارم.
هرسال قبل از محرم استرس دارم که نتوانم کار کنم
نه من چنین اصراری دارم و نه رفقایم. ما همان استعدادی را که داریم- که البته متعلق به ما هم نیست و متعلق به خود امام حسین(ع) است- پرورش میدهیم. من هر سال قبل از محرم این استرس را دارم که نکند نتوانم کار کنم، نکند امسال نتوانم شعر بگویم. یکی از رفقای ما دو سال است که در بغض کامل است و میگوید دیگر نمیتوانم کار کنم. علتش را نمیدانم. خودش در خلوتش با امام حسین(ع) میداند. من هم اگر حواسم به چشمم، به رفتارم و به معاشرتم نباشد، قطعا از من گرفته میشود.
به نظرم شعر یک واژه کاملا مقدسی است. کاش رفقایی که سراغ ما میآیند بدانند که مقدس است و برای بازی سراغ آن نیایند.
قبل از اینکه شاعر باشم،هیأتی هستم
گفتید تیمی تشکیل دادهاید و شعر میگویید. میخواهم بدانم آیا با مداحها هماهنگ میشوید یا خیر؟ یعنی آنها با شما هماهنگ میکنند که در این سبک من شعر میخواهم؟
ما قبل از اینکه یک شاعر صرف یا یک سبکساز صرف باشیم، هیاتی هستیم. بله شاید این شعر سبک است که من و خواننده، من و سینهزن و من و بچههای هیات را کنار هم نگه میدارد. کمااینکه این خواندن یک مداح است که مردم را کنار او نگه میدارد. اینکه شعر، آن حلقه وصل است کاملا درست است.
برنامه ریزی ما در طول سال است
ما با هم زندگی میکنیم و اینگونه نیست که محرم که شد من بگویم آقای بنیفاطمه و آقای فلان، شما تشریف بیاورید، من این را ساختهام، حالا شما برو بخوان. ما با هم در تماس هستیم.
میخواهم گلهای بکنم از رفقای شاعر و سبکساز. من برای حضرت امام رضا(ع) به لطف خود امام حسین(ع) کار میکنم، برای امام باقر(ع) کار میکنم، برای امام هادی(ع) کار میکنم. چرا بچههای سبکساز نمیسازند؟ چرا موقعی که مناسبت مربوط به امام هادی(ع) میشود خوانندههای دیگری که در سطح کشور، حالا یک مقدار کوچکتر هستند؛ از نظر رسانهای البته اینها سرچ میکنند که فلان مداح چه خوانده است، میبینند اصلا جلسهای برگزار نشده است؛ نه سبکی، نه شعری و نه حرفی.
ما باید برای همه ائمه کار داشته باشیم
من به حوزه شعر وارد نمیشوم. چرا برای ولادت امام حسین(ع) همگی 10 سبک داریم، ولی مثلا برای ولادت امام هادی (ع) هیچ سبکی نداریم؟ اخیرا آقای طاهری به من زنگ زده و گفته است برای ولادت امام هادی(ع) چه کار کنیم؟ گفتم من تلاش میکنم و از خود آقا میخواهم که انشاءا... کار را برسانم. یک کاری برای حسینیه شهدای بسیج ساختیم. بعد از آن برایش پیام فرستادم که ممنون از شما، کاری کردی که من دو تا کار برسانم؛ خدا خیرت بدهد.
مداح سردمدار یک تشکیلات است
این ارتباط را با هم داریم در سبکها. شبها مینشینیم و صحبت میکنیم. البته این را بگویم مداح، همیشه کارشناسارشد جلسه است؛ چه در سبک، چه در شناخت ضرب. مداح، حداقل باید کارشناسارشد باشد؛ چون سردمدار یک تشکیلات است.
من چون بیشتر با سیدمجید بنیفاطمه ارتباط دارم، او را میگویم. ماحصل 25 سال خواندن، کلی اطلاعات است که ما هم باید در جریان آنها قرار بگیریم. مثلا سیدمجید بنیفاطمه میگوید ما وقتی میخواهیم کاری برای حضرت عباس بسازیم؛ با چند حالت میتوانیم کار را انجام بدهیم.
شعر و مداحی باید طوری باشد که همه بپسندیم
یکی اینکه بیاییم حماسی بگوییم؛ مثلا علمش روی دوشش بود، زد به قلب سپاه و ... . یک حالت این است که آن چیزی که حضرت آقا هم به آن انتقاد داشتند؛ اینکه بگوییم تو چقدر زیبا بودی، حیف دستهایت، حیف چشمهایت یا حالت دیگر این است که از زبان امالبنین یا بچههای کوچک بگوییم. اینها حالتهای مختلف هستند. برای اینکه سبکی گفته بشود از 15 زاویه مختلف میتوان به آن نگاه کرد. مردم ارادت ویژهای به حضرت عباس دارند و بینالمللیتر هستند و همه از راننده کامیون گرفته تا مادربزرگها و بچههای کوچک میگویند ابوالفضل، پس برای ابوالفضل باید چیزی بگویی که همه بپسندند. الزام نیست که من بگویم چشمهایت شروع دریا بود، نه. باید بگویم ابوالفضل ارادتمندت هستم، خیلی مرد هستی! که آن راننده کامیون هم بگوید به به.
برای گفتن شعرها با هم مشورت می کنیم
یعنی شعر با زبان عامه مردم باشد؟
بله، این نوع نگاه برای یک سال میتواند باشد. مثلا امسال شب تاسوعا با این نگاه این شعر را بگوییم. بعضا افرادی مثل سیدمجید بنیفاطمه اینها را به ما انتقال میدهند. ما شعر را در خلوتمان میسازیم. به عنوان مثال، برای حضرت علیاصغر، آنها تذکر میدهند که شب علیاصغر، شب گریه است و کاش مقداری اشکش بیشتر بود. ما میگوییم حاجآقا راست میگویی. یعنی آن تیمی که عرض کردم، خود مداح هم بین همین تیم است. این را حالا خیلی تاکید دارم که بدانند؛ ما در طول سال بعضی از رفقای شاعر را نمیبینیم. مثلا اگر محرم با ماه مهر همزمان میشود، ما از مرداد دوستان را میبینیم. اما محرم همه را داریم.
چرا اتاق فکرهای ماه رمضان کوچک تر از ماه محرم است؟
حجم کار محرم به نوعی است که همه باید بیایند. اما بقیه سال کجاییم؟ما شب نشینیهای ایام فاطمیه و ایام محرم را داریم، اما چرا اتاق فکرهای ماه رمضان کوچکتر از ماه محرم است؟ مردم نباید ساده به این موضوع نگاه کنند که همینطوری یک چیزی خوانده میشود.
خیلی ها فکر می کنند مداح فی البداهه می خواند
یــکــی از دوستــــان میگفت خیلیها فکر میکنند مداح همان جا فیالبداهه در حال خواندن است. اما ما سه ماه کار کردهایم تازه بند اول شعر درست شده است. الان مثلا آقای بنیفاطمه در روضه، با زمزمه و آرام با آهنگی شروع و چیزی را به شکل لطیف بیان میکنند. مثل همین چیزی که در هیات پخش شده بود که مثلا دارد تمام میشود، محرم دارد میرسد و با آهنگ خاصی همراه است؛ به این زمزمه میگویند. زمزمه کمک میکند ته گریه مردم ادامهدار باشد.
پیشزمینه دارد، بعد از پیش زمینه، زمینه، بعد زمینه شور و بعد وارد واحد میشود. خود واحد چند بخش دارد و سپس شور. خود شور چند نوع دارد. خیلی زیاد است. یعنی مردم فقط میبینند یک ساعت جلسه شد. اصلا کاری به شاعر ندارم. خود مداح چقدر باید زمان بگذارد تا حجم 10 شب را یاد بگیرد.
کاش مردم به مسأله هیأت ساده نگاه نکنند
مردم ساده نگاه نکنند. نگویند آقا فلان مداح این جوری شد. دارند زحمت میکشند. ساعت خواب من، چند وقت است که جابهجا شده است. من معلم هستم. ساعت کار من 6 صبح تا چهار بعدازظهر است. سه ماه است که اصلا با مدرسه خداحافظی کردهام. فضای من و استرس قبل محرم، این اجازه را نمیدهد که درس بدهم. 10برابر همین استرس را مداح دارد.
در یک محرم ما به اندازه کل سال یک خواننده کار می کنیم
حیف است مردم به مداحی ساده نگاه کنند. یک آهنگساز، یک خواننده مثل علیزاده، یا هر کس دیگری در سال چند آهنگ یا چند قطعه میسازد؟ خانه پر آن 10 تا 12 قطعه. آیا همهاش درجه یک است؟ قطعا در هر آلبوم چهار آهنگ شاخص میشود تازه اگر آهنگساز خبره باشد. یکی از این چهار آهنگ در دهان مردم قرار میگیرد. ما در محرم چقدر داریم کار میکنیم. در یک محرم ما داریم اندازه کل سال یک خواننده کار میکنیم. چه کسی اینها را میبیند؟ چه کسی به آن میپردازد؟
آهنگ سازی هیأ تی کار خیلی سختی است
آهنگسازی هیاتی خیلی سخت است. من الان بخواهم یک آهنگ عاشقانه غیرهیاتی بسازم خیلی برای من راحت است چون عبارات آن ملموس است. پیامی هم قرار نیست برسانم، دوستت دارم، عاشقت هستم، والسلام. چهار مایه عاشقانه هم به آن اضافه میکنم. شاید اگر قرار باشد آن طرف کار کنیم موفقتر هم باشیم. موفقتر از نظر کسانی که آنطرف دارند کار میکنند، وگرنه اینجایی که ما داریم کار میکنیم بینظیر است.
هیأتی ها در آهنگ سازی غیرهیأتی موفق میشوند
اگر ما هیاتیها آهنگسازی غیرهیاتی انجام دهیم قطعا موفق هستیم چون ذهن مردم را میشناسیم. شعرای هیاتی با مخاطب در تماس هستند و میدانند مخاطب کی میخندد و کی بغض میکند و کی به وجد میآید. بعضی از رفقا به من میگویند نوستراداموس. چون مینشینم میگویم آنجا مخاطب اینطوری رفتار میکند، این اتفاق هم میافتد، این هم سلیقهاش این است. همهاش هم درست درمیآید. چرا؟ چون هم میخوانم، هم شعر میگویم. یک روانشناس بسیار تجربی هستم و با مردم در تماس هستم. میدانم مردم کجا باید به گریه بیفتند و کجا به هیجان. پس قطعا میتوانم تحلیل شخصیت کنم.
یک زمانی شاید شعر به اندازه الان مهم نبود، شاید فقط همان گریه کردن مهم بود و اینکه چیزی بگوییم که مردم گریه کنند. اما چند سال است که به شعر دارد خیلی توجه میشود؛ اینکه در شعر چی بگوییم و پیام را برسانیم.
من مخالف این بخش از حرف شما هستم؛ یعنی دقیقا معکوس این حرف را میگویم. باید برویم نوحههای قدیمی را بررسی کنیم. شاید بعضا شعرهای کولاک که خیلی از جهت ادبی تمیز باشند روی آن پیاده نشده باشد. مثلا اگر از فلان سبک ساز قدیمی نوحهای را بررسی کنیم شاید بتوانیم 100 ایراد از آن بگیریم.
نمیخواهم به خیلی قدیم برویم. منظورم این است که در چند سال اخیر شعر اهمیت پیدا کرده است. شعر باید پیام داشته باشد. منظورم آن سبک نوحههای قدیمی نیست. چون آنها مطمئنا در یک سبک بسیار متفاوتی بودهاند.
حاج محمدطاهری شروع یک جریان برای سبک سازی در هیأت ها بود
بله. میخواستم دفاع کنم. حاج آقای محمد طاهری شروع یک جریانی برای سبکسازی و سبکخوانی در هیاتها بود. سبکهایی که همسن و سالهای من و یک مقدار از من بزرگتر به یاد دارند. مثلا 35 سالهها آن را قشنگ لمس میکنند. حاج محمد آقا در مسجد پنبهچی، به یکباره برای ولایت امیرالمومنین سبک جدید میخواند. الان شاید این سبکها باشند که شروع کننده یک جریان هستند. مثلا شعر «اگر آن ماه نمونه رخ خود را بنمونه» یا «به مولا علی مولا» اینها را خواند.
پایان دهه ۷۰ شروع یک جریان در مداحی بود
پایان دهه 70 شروع یک جریان بود. بعد از آن حاج محمود کریمی با تیم خودش از جمله محمد آقای صمیمی فعالیت میکردند. خود حاجمحمود که در زمینه سبک و شعر بسیار تواناست، آقایان زنگنه، محسن خالقی، مسعود اصلانی. اینها تیمهایی بودند که آن موقع کار میکردند. این شروع یک جریان بود. این فایل زمینه هم توسط خود کریمی وارد هیات شد. زمینه ما، معمولا یک چیز ثابت بود و 10 شب یک زمینه خوانده میشد. محوریت روی واحد میچرخید. زمینه یک فایل جدیدی بود که تقریبا ابداع حاج آقای طاهری بود که بعد آقای کریمی گسترش داد و رفقا فعالیت کردند. اینکه شما میفرمایید امروز به شعر بیشتر پرداخته میشود، اولا حضرت آقا سال به سال این نکات را میفرمایند و ما میخوانیم و بررسی میکنیم و تا حد توان تمام سعی میکنیم انجام دهیم.
با نوحههای قدیمی انقلاب کردیم
ما با نوحههای قدیمی انقلاب کردیم که از آنها سلیستر یک آهنگ نمیتواند خوانده شود. پس خیلی مهم است. حالا دیگر الان میگویند سبک همان نوحه است. امروز واژه مقداری بازاریتر و تبدیل به سبک شده و آهنگسازی شده است. ما الان اتفاقا کمتر پیام میرسانیم. ما بیشتر نقل مصیبت میکنیم یا حرف خودمانی میزنیم. یا امام حسین(ع) خیلی دوستت دارم، کاش حاجت من را بدهی، یا علی، حسین، تمام. الان بیشتر این حالت است. آن موقع میگفتند کفر باید ریشهکن شود.
افراط در برخی هیأت ها وجود دارد
بعضی از رفقای ما به شکل وحشتناکی افراط میکنند. یعنی تحلیلشان از سخن حضرت آقا اشتباه است، که به آن روز
می افتد. مثلا برای میانمار شعر میگویند. «میانمار ای که در خون» اصلا نیازی نیست کلمه میانمار را در شعر بیاوری که شعر زمخت شود. میتوانی به راحتی بگویی «مهدی محب تو بیاید، انتقامت را میگیرد».
با یک عبارت «غیرت حضرت عباس» می توان شعرهای زیادی گفت
ظلمی که امروز در کل جهان رخ میدهد، فقط مخصوص میانمار نیست. بر سر شیخ زکزاکی چه بلایی آوردند؟ مثلا میگویند زکزاکی تو که بودی چه بلایی بر سرت آمد. لازم نیست گل درشت شود. کمااینکه در مورد سیدالشهدا هم اینگونه است. مثلا من میگویم دستهای حضرت عباس جدا شدند؛ این اتفاق افتاد و زمین خورد و غرق در خون شد. شما با یک عبارت غیرت حضرت عباس میتوانی 24 شعر بگویی؛ این پیام است.
مطالب زیادی می تواند از طریق روضه منتقل شود
غیرت حضرت عباس برای من هم انگیزه ایجاد میکند که ببینم غیرت یعنی چه و چه چیزی باعث میشود به یکباره، شخصیتی مثل ایشان در تاریخ میماند. چرا این همه آدمی که مردند نماندند؟ امام حسین(ع) چه داشت؟ قربان شما بروم یا امام حسین که نماز ظهرتان را با اینکه جنگ بود خواندید. قطعا این مطلب مطلبی است که یا از طریق منبر باید انعکاس یابد یا روضه. در سبک هم قطعا خیلی کار مشکلی است. مثلا راجع به رجعت چیزی نداریم. یک موقعی گفتند یک روز میآید و خال هاشمی دارد، الان هیچی نداریم. رجعت یک مسأله وحشتناک زیاد و بزرگی است. دیگر افسانه شده است. به قدری به آن نپرداختهایم که تبدیل به افسانه شده است.
اینکه تبدیل به افسانه شده است، دلیلی است بر اینکه باز هم به آن نپردازیم؟
نه! حرف من این است که باید ببینیم چگونه بپردازیم. وقتی جومونگ تبدیل به افسانه میشود که برای بار سوم و چهارم پخش میشود و همچنان مردم میبینند، باید دید چه کار کردند. چرا سوپرمن را مردم قبول میکنند؟ چرا مرد عنکبوتی را قبول میکنند؟ اما چرا آن که واقعی است را قبول نمیکنند؟ یکی از خوانندهها میگفت بیایید یک سال از همه خوانندهها روضه گودال رو بگیریم و بگوییم آقا شما یک سال صحبت کن در مورد اینکه چه شعری میخواهیم بگوییم؟ چه حرفی میخواهیم بزنیم؟ آن موقع رشد میکنیم.
بله، رجعت را هم من میتوانم بگویم. همه سینه بزنید. قطعا نمیتوانم این را به آن شکل بگویم. باید آنقدر لطیف بیان کنم که مخاطب به راحتی هضم کند. بعد هم یک وقتهایی یکسری کارها میطلبد که یکجریانی را برای آن راه بیندازیم. چهار سال زمان لازم دارد تا شما رجعت را جا بیندازید. ابتدا از این شروع کنم که آقا میآید، در مرحله بعد بگویم آقا بیاید خیلی خوب میشود. مرحله بعد بگویم فلان اتفاق هم میافتد. بعد از چهار سال، بگویم وقتی رجعت شد، امام حسین هم میآید.
اتاق فکرها برای شاعران بیشتر شده
یک وقتی باید 76 سال زحمت بکشی تا یک چیزی جا بیفتد. الان مقداری شعرها بهتر شده است. به خاطر اینکه اتاق فکرهای بیشتری تاسیس شده است. همین الان کلاسهایی مثل کلاس محمد آقای سمیعی و کلاس آهنگر که مجموعه شاعران اهل بیت میروند یا حتی کلاس شعر آقای اسفندقه و عربخالقی برگزار میشود. اینها بزرگترهای ما هستند. من چون به شکل تخصصی روی سبک کار میکنم، خیلی درباره شعر حرف نمیزنم. ما کارهای ماندگار زیاد داشتهایم. یک بار یکی از اساتید به ما گفت که در یک جلسه چندین نفره بیایم بررسی کنیم آثار معروفی که تولید شدهاند، چه ویژگیهایی داشتهاند. شما اگر بخواهید یک کار معروف نام ببرید، شاید یکی از کارهایی که نام میبرید، عموعباس باشد که آقای سیدمجید بنیفاطمه خوانده است. به یاد دارم که نوجوان بودم و وقتی در خیابان آن را میشنیدیم، حالم عوض میشد. این کار چه ویژگی داشت که شنیده شد؟ استادان ما میآمدند بررسی میکردند میگفتند آقا آهنگ این کار اینگونه است، شعر آن اینگونه است.
خیلی از شعرها تاریخ مشخصی دارد و از یک زمان به بعد دیگر شاید به ذهن هیچکس نیاید که آن شعر را بخواند، اما یکسری شعرها میماند. تاریخ انقضا ندارد.
آفرین، همینطور است. شاید برخی مداحیها هم ماندگار شوند. ما نمیدانیم 6 سال دیگر شاید از برخی از نوحهها به عنوان نوحههای ماندگار یاد شود. ما داریم برای امام حسین(ع) کار میکنیم، پس یکسری چیزها را باید باور داشته باشیم. اگر یک آهنگساز بگوید چه میشود آهنگی ماندگار میشود؟ من منکر کار فلان آهنگساز و فعالیت فلان خواننده نیستم. اما میگویم باید امام حسین(ع) بخواهد.
اگر امام حسین (ع) را از من بگیرند هیچ چیزی ندارم
حرفم این است که نگوییم اگر این کارها را بررسی کنیم، فاجعهای رخ میدهد، نه. بگوییم اگر یک کاری، کار شد، برای امام حسین(ع) شده است، نیاییم خودمان را متخصص بدانیم. اگر امام حسین(ع) را از من بگیرند هیچ چیزی ندارم. در زندگی خالی هستم. من بدون ایشان خالی هستم. چرا این را به رفقای جدید نمیگوییم؟
خیلی ها نزدیک محرم می خواهند شاعر شوند
من مراجعات زیادی دارم. مخصوصا قبل محرم. اول باید ببینیم ما میخواهیم شاعر شویم که چه بشود؟ شروعش این است. بعد آخرش ببینیم چه کار باید بکنیم که سبک ما را آقا سید بخواند. طرف هنوز شروع نکرده، رویاپردازی میکند. مثل آن کسی که کنار دریاست و در دریا ماست میریزد و میگوییم اگر دوغ شود چه میشود! ما باید در ابتدا به نوجوانترها بگوییم که ببینند چه میخواهند از دم و دستگاه امام حسین(ع) بعد وارد شوند.
من مداحهای زیادی را دیدهام که معلم هستند؛ علت این موضوع چیست؟
نمیدانم. البته بسیاری از امثال ما، معلمی را به این صورت که برویم دانشگاه تربیت معلم و دوره تخصصی بگذرانیم، تجربه نکردهایم. ما معمولا غیرانتفاعی تدریس میکنیم. امام حسینیها یک خاصیت و کاریزمایی دارند. مثلا من در مدرسه کنار 20 تا معلم دارم کار میکنم ولی کسی که از سر و کولش بالا میروند آن کسی است که امام حسینی است. نمیگویم آن کسی که شیش تیغ است بد است یا آن کراواتی کار زشت یا بدی میکند. اصلا در جایگاه صحبت کردن درباره این موضوع نیستم.
ما دلی همه کارهایمان را انجام میدهیم
اما خیلیها میگویند شما چرا میخندید؟ ما شاید از 24 ساعت 25 ساعت را میخندیم. زمان گریه هم همهاش در حال گریه هستیم. طرف محرم به محرم سراغ امام حسین میآید، ولی هنگامی که صحبت میکنیم، با ذوق به حرفهای ما گوش میدهد، بعد رفقا میگویند فلانی به دنبال شماره شما بود. امام حسینیها اینگونهاند. قطعا در کار آموزش هم اینها موفق هستند. چرا؟ چون کار آموزش، به خصوص دوره دبستان صرفادو دو تا چهارتا نیست. دانشآموزان پنج سال پیش من میگویند چه کتابی بخوانیم، میخواهیم به سمت شعر برویم. معلم آن موقع تاثیرش را گذاشته است. واقعا به همه بگوییم که اگر امام حسین را از ما بگیرند هیچ چیزی نداریم. هیچ چیز. به همه آنهایی که جدید هستند بگوییم اولا اگر استعدادش را داری بیا، توانش را داری بیا؛ این هم نکته دوم. سوم اینکه این را بدان که بدون امام حسین هیچ اتفاقی برای تو نمیافتد. چند تا از آثار من خیلی شنیده شدهاند. یکی «بیمادری کشیدهام» بود، چون مادرم مرحوم شده بود؛ آن هم تاثیر داشت. یکی کار «خوشبختی یعنی حسین نگاهم کنه» بود.
همه را هم آقای بنیفاطمه خوانده است؟
بله. با حاج محمد آقایان طاهری، حسین طاهری، کرمانشاهی و خیلیهای دیگر کار کردهام. اما عمدتا پیش آقاسید هستم. رفاقت ما، شبانهروزی است. فقط شعر نمیگوییم. واقعا داریم با هم زندگی میکنیم. البته در کنار حاجمحمد طاهری بودن هم باعث افتخار است.
سیاست باید به هیأت وارد شود اما گل درشت نباشد
خیلیها میگویند مداحها و همچنین شعرهایی که گفته میشود نباید وارد حیطه سیاست شود، به نظرتان در مجلس روضه امام حسین باید وارد این مساله شد یا نه؟
در هر چیزی افراط باعث آسیب میشود. الان بعضی از رفقا دارند افراط میکنند. امام خمینی(ره) میفرمودند «دین از سیاست جدا نیست». هر چند خیلی از علمای دیگر هم اینها را یاد دادهاند. ولی آن کسی که موفق بوده، امام بوده است. بعد از امام هم هیچکس امام نشد جز حضرت آقا که پرچمدار این قضیه هستند. من میگویم سیاست باید باشد، اما چگونه؟ گلدرشت نباشد، مردم را زده نکنیم. من باید آنقدر هوشمندانه تفکرات درست سیاسی را بگویم که همه بعدا بروند فکر کنند.مطالب سیاسی را باید قشنگ بیان کرد. به جای اینکه در وسط مداحی اسم شخص خاصی را ببریم، بگو بروید ببینید کدام تفکر به تفکر امام حسین نزدیکتر است. ببینید آقا دارد امام حسینی کار میکند یا فلانی و فلانی؟ این را بفهمان، نه اینکه بگویی رهبر من قربان تو بشوم. خب آقا میگوید خواهش میکنم این را نگویید. من نمیدانم کی ما باید بفهمیم؟ روشنفکر بزرگ این مملکت کی است و چه دارد میگوید؟ بعضیها دارند افراط میکنند. آقا این را نمیخواهد. ما یادمان میرود آقا چه میخواهد. من یک بار با حاجمحمد طاهری رفتیم شب هشتم دیدار آقا.
سبک مدافعان حرمی داشتند. اتفاقا خیلی هم پیام داشت، شعرش را رفقای دیگر هم کمک کردند و خیلی خوب بود. محرم خواندیم. در محرم چون همه مشغول هستند خیلی صدای کارها درنمیآید. کاری که در محرم صدایش دربیاید یعنی خیلی کار شاخصی است. این اتفاق افتاد و همه در صفحاتشان من را منشن میکردند.
آقا شعر مدافعان حرم را دوست داشتند
شب هشت محرم بود و خیلی دوست داشتم هیات باشم ولی گفتم میروم و آقا را میبینم. حاج محمد گفت به آقا گفتهام که شاعر این کار ایشان بودهاند. آقا من را بغل و خیلی محبت کردند. منتظر بودم که آقا یک چیزی به من بگویند، ولی چیزی نگفتند و تشکر کردند. ما ممنون آقاییم، آقا تعریف کردند و گفتند بارک ا... . من از غزه هم گفتم. در رسانه بیت، میطلبد شما از غزه بگویی، اما در رسانه هیات نه. بعضی از بچههای خواننده تبدیل به یک ترکیب این شکلی شدهاند که هر کسی بدون چفیه آمد، خداحافظ و نباید وارد هیات شود. ببینید جلسه آقای مجید بنیفاطمه را که یک دورهای در رسانهها، به آن لقب جلسه ستارهها داده بودند. من مهدی رحمتی را میبینم.
بنیامین بهادری چه؟
بنیامین که به دنیا آمده هیات بود. حالا مسیرش را عوض کرد. بنیامین مثل ما کار میکرد. اصلا اسمش بنیامین نیست؛ اسم دیگری دارد. سیاوش خیرابی میآمد که شاید لباسهای متفاوتی میپوشید و من خوشم نمیآمد. بالاخره ما هم محرم خیلی حوصله نداریم. آمدم داخل اتاق و بچهها یک حوله روی دوشم انداختند و نشسته بودم. سید با او شوخی میکرد. من در کل 10 دقیقه خوانده بودم و در این وضع بودم، سید یک ساعت و 10 دقیقه خوانده بود، ولی همه را با اخلاق خوبش تحویل میگرفت. من همانجا برایم سوال شد و در ذهنم گذشت که نکند چیز دیگری دارد دنبال میشود؟ گذشت، تا اینکه شهادت محسن حججی پیش آمد. مصاحبهای با بازیگرها کرده بودند. یکی از آنها سیاوش خیرابی بود. به او گفتند میگویند مدافعان حرم پول میگیرند، شما نظرتان چیست؟ یکدفعه رگهایش باد کرد، گفت بعدا هر چقدر میخواهد برای من بد بشود، بشود من کاری ندارم، غلط میکنند. عیبی ندارد با من دشمن شوند. من حرفم این است که امروز یک بازیگری که هیچ ربطی به تشکیلات نداشته است وقتی اینگونه میشود، سابقهای دارد. یک مجید بنیفاطمهای بوده که وسیله امام حسین شود و روی سرش دست بکشد و بگوید خوش آمدی، بعد هم پشت سرش کلی حرف درست شد که جلسه ستارگان تشکیل داده است و دنبال فلان است. من دروازهبان میبینم، بازیگر میبینم، همه میآیند. اینها یک جایی باید دستی به سرشان کشیده شود.
از چه سالی شعر سرودن را آغاز کردهاید؟
سال 85 که تقریبا نوجوان بودم، به واسطه رفیق برادرم که در این عرصه فعالیت میکند به سمت این سبک شعری و هیات کشیده شدم. البته خانواده مذهبی هم داشتم. در آن سالها یکسری اشعار مثل «دل دریا، دل رویا» و «مادرِت مادر تموم عالمه» و اشعاری از این قبیل که متعلق به زنگنه بود، رواج داشت و ما علاقه بسیاری به این اشعار پیدا کردیم. خود آقای زنگنه هم میآمد در آن هیاتی که ما بودیم میخواند و ما شاهد بودیم که مداح معروف آن زمان، دارد میخواند و این برای ما تبدیل به انگیزه شد.
شعر گفتن به استعداد نیاز دارد، به صرف علاقه نیست
شعرگفتن به استعداد نیاز دارد و فکر میکنم به صرف اینکه علاقه داشته باشی، کفایت نمیکند؛ باید قریحه هم وجود داشته باشد تا فرد به این سمت کشیده شود. بعد هم به خود فرد بستگی دارد که چقدر تلاش کند. خیلیها به من میگفتند چرا به سمت غزل یا قصیده نمیروی؟ میگفتم من روی سبک تمرکز دارم. درواقع اگر تلاش میکردم، الان در عرصه غزل هم فعال بودم، اما آهنگ اشک را دوست داشتم.
مقداری در خصوص این سبک توضیح دهید؟
ممکن است مخاطبان ما از این سبک اطلاعی نداشته باشند.
بی خبری مردم از برنامه ریزی تیم های شاعران و مداحان
نوحهها و دمهای قدیمی مثل «ای اهل حرم میر و علمدار نیامد، علمدار نیامد» یا «همهجا کربلاست، همهجا نینواست» را مردم زیاد شنیدهاند. روی آهنگ شنیدههای مردم، شعر سروده میشود و به آن سبک گفته میشود. خیلیها معتقدند این سبک را زنگنه در هیات باب کرده است. باید دید که ما چند نفر مخاطب هیات داریم. بسیاری از مردم اصلا نمیدانند تیمهایی وجود دارد که به شکل مفصل در طول سال برای فاطمیه و مخصوصا محرم و صفر کار میکنند. یک وقت این انگ را به شعرا و سبکسازان و آهنگسازان آیینی میچسباندند که کپی میکنید.
مداح هم از نقص به دور نیست
اتفاقا این یکی از سوالات من بود. البته ما کپیکاری بسیار زیاد داریم. حتی توسط مداحهای معروف هم این اتفاق افتاده است. یکدفعه میبینیم یکسری آهنگهایی که مردم در طول سال از آن طرف آب میشنیدند، در محرم یک مداحی دارد روی همان سبک میخواند.
همهجا آسیب و نقص وجود دارد. نمیتوان گفت از مداحها دور است. خیلیها رسانه در اختیار دارند. مثلا 22 شبکه تلویزیونی داریم، اما تنها یک شبکه هست که سر ساعت 11 شب کل مردم را پای برنامهاش میکشاند، یا اگر فوتبال به جای شبکه 3 در شبکه 4 پخش میشد، سر ساعت پخش فوتبال، شبکه 4 ترافیک مخاطب داشت. حالا کسی هم در عرصه مداحی معروف است و جمعیت زیادی هم مخاطب او هستند، گاهی ممکن است اشتباهی هم انجام دهد. منظورم توجیه اشتباهات آنها نیست ولی باید پذیرفت که اینها استثناست که باید آسیبشناسی و برطرف شود.
برخی خواننده ها از ملودی هیات استفاده می کنند
در این سبک ما چند دسته هستیم. به اصطلاح از تیمی که پرورش یافته مهدی زنگنه بودند، الان پنج، شش نفر هستند. محمد رسولی، سید محمدرضا حسینی، حقیر و رفقای دیگری که مشغول کار هستند. این اسامی، تیمی هستند که بزرگ شده یک تفکر هستند که این تفکرات دارای چارچوب بوده است. یک عده هستند که نه استادی داشتهاند نه چیزی و به صورت خودجوش چیزی گفتهاند و کسی هم ایراد از آنها نگرفته است. ما این مصیبت را داریم. یک زمانی به ما این برچسب زده میشد که آقا اصلا شما چگونه آهنگ میسازید؟ چه چیزی به مغز شما میآید؟ نه نت بلد هستید بنویسید و نه چیزی. اینها قبلا میگفتند شما دارید کارهای قبلی را کپی میکنید. نمیخواهم مثال بزنم اما همین خوانندههایی که الان محبوب هستند و طرفدار هم دارند از ملودیهای هیات استفاده میکنند و این موفقیت بزرگی است.
خواننده ها هم به هیات می آیند میشود مثال بزنید؟
شاید حاشیه ایجاد کند؛ به همین خاطر از مثال آن عبور میکنم، ولی این اتفاق شاید پنج، شش سال پیش هم رخ داده است. خیلی پیش میآید. بعضی از رفقای ما با خوانندهها ارتباط دارند. خوانندهها هم هیات میآیند. پویا بیاتی و محمد علیزاده میآیند و گاهی اوقات شعرا را میبینند و با آنها صحبت میکنند. شعرای این طرف هم ارتباطاتی دارند. زمانی این ارتباطها باعث میشود که مثلا کاری را که سیدمجید بنیفاطمه خوانده بود، همان را پویا بیاتی یک ماه برای محرم خوانده است.
همین که خوانندهها به سمت هیات میآیند این هم میتواند برای جذب آنها موثر باشد و هم برای تعداد زیادی جوان که پشت سر آنها هستند. شما در این سبک و شعرها با این خوانندهها همکاری میکنید؟
خیر، هیچ بدهبستانی این وسط وجود ندارد. منتها حرف من این است که حضور دارند. عزای امام حسین(ع) بسیار گسترده است. مردم با این نغمهها و ملودیها بزرگ شدهاند. مثلا جوانی که حزباللهی است، شاید وقتی جوانی که با ترکیب لباس خاص به هیات میآید، پیش خودش بگوید سیستم این شخص به امام حسین(ع) نمیخورد، این خالکوبی دارد و تو کجا و هیات کجا؟ اما محرم همه میآیند.
خواننده ها به سراغ ملودی هیأت می روند چون مردم دوست دارند
الان خوانندهها به این نتیجه رسیدهاند که باید از همان آواهایی استفاده کنند که مردم با آنها بزرگ شدهاند. به همین خاطر است که میآیند و دست روی ملودی هیات میگذارند. این ادعای بزرگی است. شاید خیلی این حرف را از طرف دوستان نشنویم. ولی این واقعا موفقیت بچههای شاعر است.
امام حسین (ع) نخواهد هیچ رشدی صورت نمی گیرد
ممکن است یکی از سوالات این باشد که اصلا شما چطور این ملودی را میسازید؟ اصلا آیا این اثر شماست؟ نکته مهمی که وجود دارد، استعداد است. اگر استعداد نباشد رشدی هم نیست. موضوع دیگری که بعضی وقتها من بابت آن دلگیر میشوم و بزرگترهای ما آن را گوشزد نمیکنند این است که تا امام حسین(ع) نخواهد، در این سیستم هیچ اتفاقی نمیافتد. شما مثلا یک تاجر بزرگ میبینید. اگر خدا نمیخواست، او تاجر بزرگ نمیشد. برای مداح هم واقعا تا امام حسین(ع) نخواهد، هیچ اتفاقی نمیافتد. اگر از من بپرسند چگونه ملودی میسازی و به ذهنت میرسد، هیچ جوابی ندارم بدهم. همیشه میگویم امام حسین(ع). چون گاهی اوقات واقعا ساعتها، روزها و هفتهها به این فکر کردهام که من چرا دیگر نمیتوانم کاری انجام دهم. به یکباره یک ماه کار متوقف شده است و هیچ اثری نتوانستهام تولید کنم. اما بعضی وقتها هم پیش آمده که در روز، پنج اثر را در چهار دقیقه انجام دادهام. کارهای ماندگار هم همانهایی بودهاند که با شعر و ملودی، در 34 دقیقه گفته شده است.
عرضم این است که یک وقتهایی آثار میآید و میرود و چکشکاری میشود، اساتید میبینند و نظر میدهند که مثلا فلان کلمه را بردار و فلان مضمون را بگذار. ولی یک شعر را که در سه دقیقه گفته میشود همه میگویند عالی است و همین را بده تا بخوانند. خواهش بنده این است که این قسمت را برجسته کنید که تا امام حسین نخواهد، نه شاعری وجود دارد، نه مداح و نه سینهزنی.
دغدغه اصلی شما، شعر بوده یا مداحی؟ چون خیلیها میگویند کسانی که وارد این عرصه میشوند، به خاطر اینکه نتوانستهاند مداح شوند، خودشان را به مداحها میچسبانند و شعر میگویند.
اولین قدمی که من در سیستم سیدالشهدا برداشتهام، مربوط به خواندن بوده است. من هفت سال داشتم که در مدرسه میخواندم. 6 ساله بودم که در هیات پدرم میخواندم. کار را با خواندن شروع کردم. اما کمکم حس کردم که استعدادی در وجودم هست. اینکه مهمترین دغدغه من، خواندن است یا شعر گفتن؟ باید بگویم که مهمترین دغدغهام، نوکری است. فرقی هم نمیکند خواندن باشد یا شعر. امروز رسالت شعر بر دوش من است. امام حسین(ع) در کاسه من میریزد و کاسهام پر میشود. فردا ممکن است بگویند اصلا تو خواندنت بهتر است. تو که داری میسازی، خودت بساز، خودت هم بخوان. من دارم فعالیتم را انجام میدهم. اصراری برای اینکه چون با فلان خواننده رفیق هستم و به او شعر میدهم پس در جلسه او بخوانم، ندارم.
هرسال قبل از محرم استرس دارم که نتوانم کار کنم
نه من چنین اصراری دارم و نه رفقایم. ما همان استعدادی را که داریم- که البته متعلق به ما هم نیست و متعلق به خود امام حسین(ع) است- پرورش میدهیم. من هر سال قبل از محرم این استرس را دارم که نکند نتوانم کار کنم، نکند امسال نتوانم شعر بگویم. یکی از رفقای ما دو سال است که در بغض کامل است و میگوید دیگر نمیتوانم کار کنم. علتش را نمیدانم. خودش در خلوتش با امام حسین(ع) میداند. من هم اگر حواسم به چشمم، به رفتارم و به معاشرتم نباشد، قطعا از من گرفته میشود.
به نظرم شعر یک واژه کاملا مقدسی است. کاش رفقایی که سراغ ما میآیند بدانند که مقدس است و برای بازی سراغ آن نیایند.
قبل از اینکه شاعر باشم،هیأتی هستم
گفتید تیمی تشکیل دادهاید و شعر میگویید. میخواهم بدانم آیا با مداحها هماهنگ میشوید یا خیر؟ یعنی آنها با شما هماهنگ میکنند که در این سبک من شعر میخواهم؟
ما قبل از اینکه یک شاعر صرف یا یک سبکساز صرف باشیم، هیاتی هستیم. بله شاید این شعر سبک است که من و خواننده، من و سینهزن و من و بچههای هیات را کنار هم نگه میدارد. کمااینکه این خواندن یک مداح است که مردم را کنار او نگه میدارد. اینکه شعر، آن حلقه وصل است کاملا درست است.
برنامه ریزی ما در طول سال است
ما با هم زندگی میکنیم و اینگونه نیست که محرم که شد من بگویم آقای بنیفاطمه و آقای فلان، شما تشریف بیاورید، من این را ساختهام، حالا شما برو بخوان. ما با هم در تماس هستیم.
میخواهم گلهای بکنم از رفقای شاعر و سبکساز. من برای حضرت امام رضا(ع) به لطف خود امام حسین(ع) کار میکنم، برای امام باقر(ع) کار میکنم، برای امام هادی(ع) کار میکنم. چرا بچههای سبکساز نمیسازند؟ چرا موقعی که مناسبت مربوط به امام هادی(ع) میشود خوانندههای دیگری که در سطح کشور، حالا یک مقدار کوچکتر هستند؛ از نظر رسانهای البته اینها سرچ میکنند که فلان مداح چه خوانده است، میبینند اصلا جلسهای برگزار نشده است؛ نه سبکی، نه شعری و نه حرفی.
ما باید برای همه ائمه کار داشته باشیم
من به حوزه شعر وارد نمیشوم. چرا برای ولادت امام حسین(ع) همگی 10 سبک داریم، ولی مثلا برای ولادت امام هادی (ع) هیچ سبکی نداریم؟ اخیرا آقای طاهری به من زنگ زده و گفته است برای ولادت امام هادی(ع) چه کار کنیم؟ گفتم من تلاش میکنم و از خود آقا میخواهم که انشاءا... کار را برسانم. یک کاری برای حسینیه شهدای بسیج ساختیم. بعد از آن برایش پیام فرستادم که ممنون از شما، کاری کردی که من دو تا کار برسانم؛ خدا خیرت بدهد.
مداح سردمدار یک تشکیلات است
این ارتباط را با هم داریم در سبکها. شبها مینشینیم و صحبت میکنیم. البته این را بگویم مداح، همیشه کارشناسارشد جلسه است؛ چه در سبک، چه در شناخت ضرب. مداح، حداقل باید کارشناسارشد باشد؛ چون سردمدار یک تشکیلات است.
من چون بیشتر با سیدمجید بنیفاطمه ارتباط دارم، او را میگویم. ماحصل 25 سال خواندن، کلی اطلاعات است که ما هم باید در جریان آنها قرار بگیریم. مثلا سیدمجید بنیفاطمه میگوید ما وقتی میخواهیم کاری برای حضرت عباس بسازیم؛ با چند حالت میتوانیم کار را انجام بدهیم.
شعر و مداحی باید طوری باشد که همه بپسندیم
یکی اینکه بیاییم حماسی بگوییم؛ مثلا علمش روی دوشش بود، زد به قلب سپاه و ... . یک حالت این است که آن چیزی که حضرت آقا هم به آن انتقاد داشتند؛ اینکه بگوییم تو چقدر زیبا بودی، حیف دستهایت، حیف چشمهایت یا حالت دیگر این است که از زبان امالبنین یا بچههای کوچک بگوییم. اینها حالتهای مختلف هستند. برای اینکه سبکی گفته بشود از 15 زاویه مختلف میتوان به آن نگاه کرد. مردم ارادت ویژهای به حضرت عباس دارند و بینالمللیتر هستند و همه از راننده کامیون گرفته تا مادربزرگها و بچههای کوچک میگویند ابوالفضل، پس برای ابوالفضل باید چیزی بگویی که همه بپسندند. الزام نیست که من بگویم چشمهایت شروع دریا بود، نه. باید بگویم ابوالفضل ارادتمندت هستم، خیلی مرد هستی! که آن راننده کامیون هم بگوید به به.
برای گفتن شعرها با هم مشورت می کنیم
یعنی شعر با زبان عامه مردم باشد؟
بله، این نوع نگاه برای یک سال میتواند باشد. مثلا امسال شب تاسوعا با این نگاه این شعر را بگوییم. بعضا افرادی مثل سیدمجید بنیفاطمه اینها را به ما انتقال میدهند. ما شعر را در خلوتمان میسازیم. به عنوان مثال، برای حضرت علیاصغر، آنها تذکر میدهند که شب علیاصغر، شب گریه است و کاش مقداری اشکش بیشتر بود. ما میگوییم حاجآقا راست میگویی. یعنی آن تیمی که عرض کردم، خود مداح هم بین همین تیم است. این را حالا خیلی تاکید دارم که بدانند؛ ما در طول سال بعضی از رفقای شاعر را نمیبینیم. مثلا اگر محرم با ماه مهر همزمان میشود، ما از مرداد دوستان را میبینیم. اما محرم همه را داریم.
چرا اتاق فکرهای ماه رمضان کوچک تر از ماه محرم است؟
حجم کار محرم به نوعی است که همه باید بیایند. اما بقیه سال کجاییم؟ما شب نشینیهای ایام فاطمیه و ایام محرم را داریم، اما چرا اتاق فکرهای ماه رمضان کوچکتر از ماه محرم است؟ مردم نباید ساده به این موضوع نگاه کنند که همینطوری یک چیزی خوانده میشود.
خیلی ها فکر می کنند مداح فی البداهه می خواند
یــکــی از دوستــــان میگفت خیلیها فکر میکنند مداح همان جا فیالبداهه در حال خواندن است. اما ما سه ماه کار کردهایم تازه بند اول شعر درست شده است. الان مثلا آقای بنیفاطمه در روضه، با زمزمه و آرام با آهنگی شروع و چیزی را به شکل لطیف بیان میکنند. مثل همین چیزی که در هیات پخش شده بود که مثلا دارد تمام میشود، محرم دارد میرسد و با آهنگ خاصی همراه است؛ به این زمزمه میگویند. زمزمه کمک میکند ته گریه مردم ادامهدار باشد.
پیشزمینه دارد، بعد از پیش زمینه، زمینه، بعد زمینه شور و بعد وارد واحد میشود. خود واحد چند بخش دارد و سپس شور. خود شور چند نوع دارد. خیلی زیاد است. یعنی مردم فقط میبینند یک ساعت جلسه شد. اصلا کاری به شاعر ندارم. خود مداح چقدر باید زمان بگذارد تا حجم 10 شب را یاد بگیرد.
کاش مردم به مسأله هیأت ساده نگاه نکنند
مردم ساده نگاه نکنند. نگویند آقا فلان مداح این جوری شد. دارند زحمت میکشند. ساعت خواب من، چند وقت است که جابهجا شده است. من معلم هستم. ساعت کار من 6 صبح تا چهار بعدازظهر است. سه ماه است که اصلا با مدرسه خداحافظی کردهام. فضای من و استرس قبل محرم، این اجازه را نمیدهد که درس بدهم. 10برابر همین استرس را مداح دارد.
در یک محرم ما به اندازه کل سال یک خواننده کار می کنیم
حیف است مردم به مداحی ساده نگاه کنند. یک آهنگساز، یک خواننده مثل علیزاده، یا هر کس دیگری در سال چند آهنگ یا چند قطعه میسازد؟ خانه پر آن 10 تا 12 قطعه. آیا همهاش درجه یک است؟ قطعا در هر آلبوم چهار آهنگ شاخص میشود تازه اگر آهنگساز خبره باشد. یکی از این چهار آهنگ در دهان مردم قرار میگیرد. ما در محرم چقدر داریم کار میکنیم. در یک محرم ما داریم اندازه کل سال یک خواننده کار میکنیم. چه کسی اینها را میبیند؟ چه کسی به آن میپردازد؟
آهنگ سازی هیأ تی کار خیلی سختی است
آهنگسازی هیاتی خیلی سخت است. من الان بخواهم یک آهنگ عاشقانه غیرهیاتی بسازم خیلی برای من راحت است چون عبارات آن ملموس است. پیامی هم قرار نیست برسانم، دوستت دارم، عاشقت هستم، والسلام. چهار مایه عاشقانه هم به آن اضافه میکنم. شاید اگر قرار باشد آن طرف کار کنیم موفقتر هم باشیم. موفقتر از نظر کسانی که آنطرف دارند کار میکنند، وگرنه اینجایی که ما داریم کار میکنیم بینظیر است.
هیأتی ها در آهنگ سازی غیرهیأتی موفق میشوند
اگر ما هیاتیها آهنگسازی غیرهیاتی انجام دهیم قطعا موفق هستیم چون ذهن مردم را میشناسیم. شعرای هیاتی با مخاطب در تماس هستند و میدانند مخاطب کی میخندد و کی بغض میکند و کی به وجد میآید. بعضی از رفقا به من میگویند نوستراداموس. چون مینشینم میگویم آنجا مخاطب اینطوری رفتار میکند، این اتفاق هم میافتد، این هم سلیقهاش این است. همهاش هم درست درمیآید. چرا؟ چون هم میخوانم، هم شعر میگویم. یک روانشناس بسیار تجربی هستم و با مردم در تماس هستم. میدانم مردم کجا باید به گریه بیفتند و کجا به هیجان. پس قطعا میتوانم تحلیل شخصیت کنم.
یک زمانی شاید شعر به اندازه الان مهم نبود، شاید فقط همان گریه کردن مهم بود و اینکه چیزی بگوییم که مردم گریه کنند. اما چند سال است که به شعر دارد خیلی توجه میشود؛ اینکه در شعر چی بگوییم و پیام را برسانیم.
من مخالف این بخش از حرف شما هستم؛ یعنی دقیقا معکوس این حرف را میگویم. باید برویم نوحههای قدیمی را بررسی کنیم. شاید بعضا شعرهای کولاک که خیلی از جهت ادبی تمیز باشند روی آن پیاده نشده باشد. مثلا اگر از فلان سبک ساز قدیمی نوحهای را بررسی کنیم شاید بتوانیم 100 ایراد از آن بگیریم.
نمیخواهم به خیلی قدیم برویم. منظورم این است که در چند سال اخیر شعر اهمیت پیدا کرده است. شعر باید پیام داشته باشد. منظورم آن سبک نوحههای قدیمی نیست. چون آنها مطمئنا در یک سبک بسیار متفاوتی بودهاند.
حاج محمدطاهری شروع یک جریان برای سبک سازی در هیأت ها بود
بله. میخواستم دفاع کنم. حاج آقای محمد طاهری شروع یک جریانی برای سبکسازی و سبکخوانی در هیاتها بود. سبکهایی که همسن و سالهای من و یک مقدار از من بزرگتر به یاد دارند. مثلا 35 سالهها آن را قشنگ لمس میکنند. حاج محمد آقا در مسجد پنبهچی، به یکباره برای ولایت امیرالمومنین سبک جدید میخواند. الان شاید این سبکها باشند که شروع کننده یک جریان هستند. مثلا شعر «اگر آن ماه نمونه رخ خود را بنمونه» یا «به مولا علی مولا» اینها را خواند.
پایان دهه ۷۰ شروع یک جریان در مداحی بود
پایان دهه 70 شروع یک جریان بود. بعد از آن حاج محمود کریمی با تیم خودش از جمله محمد آقای صمیمی فعالیت میکردند. خود حاجمحمود که در زمینه سبک و شعر بسیار تواناست، آقایان زنگنه، محسن خالقی، مسعود اصلانی. اینها تیمهایی بودند که آن موقع کار میکردند. این شروع یک جریان بود. این فایل زمینه هم توسط خود کریمی وارد هیات شد. زمینه ما، معمولا یک چیز ثابت بود و 10 شب یک زمینه خوانده میشد. محوریت روی واحد میچرخید. زمینه یک فایل جدیدی بود که تقریبا ابداع حاج آقای طاهری بود که بعد آقای کریمی گسترش داد و رفقا فعالیت کردند. اینکه شما میفرمایید امروز به شعر بیشتر پرداخته میشود، اولا حضرت آقا سال به سال این نکات را میفرمایند و ما میخوانیم و بررسی میکنیم و تا حد توان تمام سعی میکنیم انجام دهیم.
با نوحههای قدیمی انقلاب کردیم
ما با نوحههای قدیمی انقلاب کردیم که از آنها سلیستر یک آهنگ نمیتواند خوانده شود. پس خیلی مهم است. حالا دیگر الان میگویند سبک همان نوحه است. امروز واژه مقداری بازاریتر و تبدیل به سبک شده و آهنگسازی شده است. ما الان اتفاقا کمتر پیام میرسانیم. ما بیشتر نقل مصیبت میکنیم یا حرف خودمانی میزنیم. یا امام حسین(ع) خیلی دوستت دارم، کاش حاجت من را بدهی، یا علی، حسین، تمام. الان بیشتر این حالت است. آن موقع میگفتند کفر باید ریشهکن شود.
افراط در برخی هیأت ها وجود دارد
بعضی از رفقای ما به شکل وحشتناکی افراط میکنند. یعنی تحلیلشان از سخن حضرت آقا اشتباه است، که به آن روز
می افتد. مثلا برای میانمار شعر میگویند. «میانمار ای که در خون» اصلا نیازی نیست کلمه میانمار را در شعر بیاوری که شعر زمخت شود. میتوانی به راحتی بگویی «مهدی محب تو بیاید، انتقامت را میگیرد».
با یک عبارت «غیرت حضرت عباس» می توان شعرهای زیادی گفت
ظلمی که امروز در کل جهان رخ میدهد، فقط مخصوص میانمار نیست. بر سر شیخ زکزاکی چه بلایی آوردند؟ مثلا میگویند زکزاکی تو که بودی چه بلایی بر سرت آمد. لازم نیست گل درشت شود. کمااینکه در مورد سیدالشهدا هم اینگونه است. مثلا من میگویم دستهای حضرت عباس جدا شدند؛ این اتفاق افتاد و زمین خورد و غرق در خون شد. شما با یک عبارت غیرت حضرت عباس میتوانی 24 شعر بگویی؛ این پیام است.
مطالب زیادی می تواند از طریق روضه منتقل شود
غیرت حضرت عباس برای من هم انگیزه ایجاد میکند که ببینم غیرت یعنی چه و چه چیزی باعث میشود به یکباره، شخصیتی مثل ایشان در تاریخ میماند. چرا این همه آدمی که مردند نماندند؟ امام حسین(ع) چه داشت؟ قربان شما بروم یا امام حسین که نماز ظهرتان را با اینکه جنگ بود خواندید. قطعا این مطلب مطلبی است که یا از طریق منبر باید انعکاس یابد یا روضه. در سبک هم قطعا خیلی کار مشکلی است. مثلا راجع به رجعت چیزی نداریم. یک موقعی گفتند یک روز میآید و خال هاشمی دارد، الان هیچی نداریم. رجعت یک مسأله وحشتناک زیاد و بزرگی است. دیگر افسانه شده است. به قدری به آن نپرداختهایم که تبدیل به افسانه شده است.
اینکه تبدیل به افسانه شده است، دلیلی است بر اینکه باز هم به آن نپردازیم؟
نه! حرف من این است که باید ببینیم چگونه بپردازیم. وقتی جومونگ تبدیل به افسانه میشود که برای بار سوم و چهارم پخش میشود و همچنان مردم میبینند، باید دید چه کار کردند. چرا سوپرمن را مردم قبول میکنند؟ چرا مرد عنکبوتی را قبول میکنند؟ اما چرا آن که واقعی است را قبول نمیکنند؟ یکی از خوانندهها میگفت بیایید یک سال از همه خوانندهها روضه گودال رو بگیریم و بگوییم آقا شما یک سال صحبت کن در مورد اینکه چه شعری میخواهیم بگوییم؟ چه حرفی میخواهیم بزنیم؟ آن موقع رشد میکنیم.
بله، رجعت را هم من میتوانم بگویم. همه سینه بزنید. قطعا نمیتوانم این را به آن شکل بگویم. باید آنقدر لطیف بیان کنم که مخاطب به راحتی هضم کند. بعد هم یک وقتهایی یکسری کارها میطلبد که یکجریانی را برای آن راه بیندازیم. چهار سال زمان لازم دارد تا شما رجعت را جا بیندازید. ابتدا از این شروع کنم که آقا میآید، در مرحله بعد بگویم آقا بیاید خیلی خوب میشود. مرحله بعد بگویم فلان اتفاق هم میافتد. بعد از چهار سال، بگویم وقتی رجعت شد، امام حسین هم میآید.
اتاق فکرها برای شاعران بیشتر شده
یک وقتی باید 76 سال زحمت بکشی تا یک چیزی جا بیفتد. الان مقداری شعرها بهتر شده است. به خاطر اینکه اتاق فکرهای بیشتری تاسیس شده است. همین الان کلاسهایی مثل کلاس محمد آقای سمیعی و کلاس آهنگر که مجموعه شاعران اهل بیت میروند یا حتی کلاس شعر آقای اسفندقه و عربخالقی برگزار میشود. اینها بزرگترهای ما هستند. من چون به شکل تخصصی روی سبک کار میکنم، خیلی درباره شعر حرف نمیزنم. ما کارهای ماندگار زیاد داشتهایم. یک بار یکی از اساتید به ما گفت که در یک جلسه چندین نفره بیایم بررسی کنیم آثار معروفی که تولید شدهاند، چه ویژگیهایی داشتهاند. شما اگر بخواهید یک کار معروف نام ببرید، شاید یکی از کارهایی که نام میبرید، عموعباس باشد که آقای سیدمجید بنیفاطمه خوانده است. به یاد دارم که نوجوان بودم و وقتی در خیابان آن را میشنیدیم، حالم عوض میشد. این کار چه ویژگی داشت که شنیده شد؟ استادان ما میآمدند بررسی میکردند میگفتند آقا آهنگ این کار اینگونه است، شعر آن اینگونه است.
خیلی از شعرها تاریخ مشخصی دارد و از یک زمان به بعد دیگر شاید به ذهن هیچکس نیاید که آن شعر را بخواند، اما یکسری شعرها میماند. تاریخ انقضا ندارد.
آفرین، همینطور است. شاید برخی مداحیها هم ماندگار شوند. ما نمیدانیم 6 سال دیگر شاید از برخی از نوحهها به عنوان نوحههای ماندگار یاد شود. ما داریم برای امام حسین(ع) کار میکنیم، پس یکسری چیزها را باید باور داشته باشیم. اگر یک آهنگساز بگوید چه میشود آهنگی ماندگار میشود؟ من منکر کار فلان آهنگساز و فعالیت فلان خواننده نیستم. اما میگویم باید امام حسین(ع) بخواهد.
اگر امام حسین (ع) را از من بگیرند هیچ چیزی ندارم
حرفم این است که نگوییم اگر این کارها را بررسی کنیم، فاجعهای رخ میدهد، نه. بگوییم اگر یک کاری، کار شد، برای امام حسین(ع) شده است، نیاییم خودمان را متخصص بدانیم. اگر امام حسین(ع) را از من بگیرند هیچ چیزی ندارم. در زندگی خالی هستم. من بدون ایشان خالی هستم. چرا این را به رفقای جدید نمیگوییم؟
خیلی ها نزدیک محرم می خواهند شاعر شوند
من مراجعات زیادی دارم. مخصوصا قبل محرم. اول باید ببینیم ما میخواهیم شاعر شویم که چه بشود؟ شروعش این است. بعد آخرش ببینیم چه کار باید بکنیم که سبک ما را آقا سید بخواند. طرف هنوز شروع نکرده، رویاپردازی میکند. مثل آن کسی که کنار دریاست و در دریا ماست میریزد و میگوییم اگر دوغ شود چه میشود! ما باید در ابتدا به نوجوانترها بگوییم که ببینند چه میخواهند از دم و دستگاه امام حسین(ع) بعد وارد شوند.
من مداحهای زیادی را دیدهام که معلم هستند؛ علت این موضوع چیست؟
نمیدانم. البته بسیاری از امثال ما، معلمی را به این صورت که برویم دانشگاه تربیت معلم و دوره تخصصی بگذرانیم، تجربه نکردهایم. ما معمولا غیرانتفاعی تدریس میکنیم. امام حسینیها یک خاصیت و کاریزمایی دارند. مثلا من در مدرسه کنار 20 تا معلم دارم کار میکنم ولی کسی که از سر و کولش بالا میروند آن کسی است که امام حسینی است. نمیگویم آن کسی که شیش تیغ است بد است یا آن کراواتی کار زشت یا بدی میکند. اصلا در جایگاه صحبت کردن درباره این موضوع نیستم.
ما دلی همه کارهایمان را انجام میدهیم
اما خیلیها میگویند شما چرا میخندید؟ ما شاید از 24 ساعت 25 ساعت را میخندیم. زمان گریه هم همهاش در حال گریه هستیم. طرف محرم به محرم سراغ امام حسین میآید، ولی هنگامی که صحبت میکنیم، با ذوق به حرفهای ما گوش میدهد، بعد رفقا میگویند فلانی به دنبال شماره شما بود. امام حسینیها اینگونهاند. قطعا در کار آموزش هم اینها موفق هستند. چرا؟ چون کار آموزش، به خصوص دوره دبستان صرفادو دو تا چهارتا نیست. دانشآموزان پنج سال پیش من میگویند چه کتابی بخوانیم، میخواهیم به سمت شعر برویم. معلم آن موقع تاثیرش را گذاشته است. واقعا به همه بگوییم که اگر امام حسین را از ما بگیرند هیچ چیزی نداریم. هیچ چیز. به همه آنهایی که جدید هستند بگوییم اولا اگر استعدادش را داری بیا، توانش را داری بیا؛ این هم نکته دوم. سوم اینکه این را بدان که بدون امام حسین هیچ اتفاقی برای تو نمیافتد. چند تا از آثار من خیلی شنیده شدهاند. یکی «بیمادری کشیدهام» بود، چون مادرم مرحوم شده بود؛ آن هم تاثیر داشت. یکی کار «خوشبختی یعنی حسین نگاهم کنه» بود.
همه را هم آقای بنیفاطمه خوانده است؟
بله. با حاج محمد آقایان طاهری، حسین طاهری، کرمانشاهی و خیلیهای دیگر کار کردهام. اما عمدتا پیش آقاسید هستم. رفاقت ما، شبانهروزی است. فقط شعر نمیگوییم. واقعا داریم با هم زندگی میکنیم. البته در کنار حاجمحمد طاهری بودن هم باعث افتخار است.
سیاست باید به هیأت وارد شود اما گل درشت نباشد
خیلیها میگویند مداحها و همچنین شعرهایی که گفته میشود نباید وارد حیطه سیاست شود، به نظرتان در مجلس روضه امام حسین باید وارد این مساله شد یا نه؟
در هر چیزی افراط باعث آسیب میشود. الان بعضی از رفقا دارند افراط میکنند. امام خمینی(ره) میفرمودند «دین از سیاست جدا نیست». هر چند خیلی از علمای دیگر هم اینها را یاد دادهاند. ولی آن کسی که موفق بوده، امام بوده است. بعد از امام هم هیچکس امام نشد جز حضرت آقا که پرچمدار این قضیه هستند. من میگویم سیاست باید باشد، اما چگونه؟ گلدرشت نباشد، مردم را زده نکنیم. من باید آنقدر هوشمندانه تفکرات درست سیاسی را بگویم که همه بعدا بروند فکر کنند.مطالب سیاسی را باید قشنگ بیان کرد. به جای اینکه در وسط مداحی اسم شخص خاصی را ببریم، بگو بروید ببینید کدام تفکر به تفکر امام حسین نزدیکتر است. ببینید آقا دارد امام حسینی کار میکند یا فلانی و فلانی؟ این را بفهمان، نه اینکه بگویی رهبر من قربان تو بشوم. خب آقا میگوید خواهش میکنم این را نگویید. من نمیدانم کی ما باید بفهمیم؟ روشنفکر بزرگ این مملکت کی است و چه دارد میگوید؟ بعضیها دارند افراط میکنند. آقا این را نمیخواهد. ما یادمان میرود آقا چه میخواهد. من یک بار با حاجمحمد طاهری رفتیم شب هشتم دیدار آقا.
سبک مدافعان حرمی داشتند. اتفاقا خیلی هم پیام داشت، شعرش را رفقای دیگر هم کمک کردند و خیلی خوب بود. محرم خواندیم. در محرم چون همه مشغول هستند خیلی صدای کارها درنمیآید. کاری که در محرم صدایش دربیاید یعنی خیلی کار شاخصی است. این اتفاق افتاد و همه در صفحاتشان من را منشن میکردند.
آقا شعر مدافعان حرم را دوست داشتند
شب هشت محرم بود و خیلی دوست داشتم هیات باشم ولی گفتم میروم و آقا را میبینم. حاج محمد گفت به آقا گفتهام که شاعر این کار ایشان بودهاند. آقا من را بغل و خیلی محبت کردند. منتظر بودم که آقا یک چیزی به من بگویند، ولی چیزی نگفتند و تشکر کردند. ما ممنون آقاییم، آقا تعریف کردند و گفتند بارک ا... . من از غزه هم گفتم. در رسانه بیت، میطلبد شما از غزه بگویی، اما در رسانه هیات نه. بعضی از بچههای خواننده تبدیل به یک ترکیب این شکلی شدهاند که هر کسی بدون چفیه آمد، خداحافظ و نباید وارد هیات شود. ببینید جلسه آقای مجید بنیفاطمه را که یک دورهای در رسانهها، به آن لقب جلسه ستارهها داده بودند. من مهدی رحمتی را میبینم.
بنیامین بهادری چه؟
بنیامین که به دنیا آمده هیات بود. حالا مسیرش را عوض کرد. بنیامین مثل ما کار میکرد. اصلا اسمش بنیامین نیست؛ اسم دیگری دارد. سیاوش خیرابی میآمد که شاید لباسهای متفاوتی میپوشید و من خوشم نمیآمد. بالاخره ما هم محرم خیلی حوصله نداریم. آمدم داخل اتاق و بچهها یک حوله روی دوشم انداختند و نشسته بودم. سید با او شوخی میکرد. من در کل 10 دقیقه خوانده بودم و در این وضع بودم، سید یک ساعت و 10 دقیقه خوانده بود، ولی همه را با اخلاق خوبش تحویل میگرفت. من همانجا برایم سوال شد و در ذهنم گذشت که نکند چیز دیگری دارد دنبال میشود؟ گذشت، تا اینکه شهادت محسن حججی پیش آمد. مصاحبهای با بازیگرها کرده بودند. یکی از آنها سیاوش خیرابی بود. به او گفتند میگویند مدافعان حرم پول میگیرند، شما نظرتان چیست؟ یکدفعه رگهایش باد کرد، گفت بعدا هر چقدر میخواهد برای من بد بشود، بشود من کاری ندارم، غلط میکنند. عیبی ندارد با من دشمن شوند. من حرفم این است که امروز یک بازیگری که هیچ ربطی به تشکیلات نداشته است وقتی اینگونه میشود، سابقهای دارد. یک مجید بنیفاطمهای بوده که وسیله امام حسین شود و روی سرش دست بکشد و بگوید خوش آمدی، بعد هم پشت سرش کلی حرف درست شد که جلسه ستارگان تشکیل داده است و دنبال فلان است. من دروازهبان میبینم، بازیگر میبینم، همه میآیند. اینها یک جایی باید دستی به سرشان کشیده شود.
مرجع : فرهیختگان