کد مطلب : ۴۶۲۱
دكتر محمدرضا سنگري:
كربلا آيه شگفت خداست
خیمه، نمادها تجسم كوتاه و صريح تمثالهاي خاطره انگيزند كه بر روح آدمي پيوسته مي مانند و بدين سان مي توان آنها را نمود جنبش و حركت دانست.
دريافت ذهني مخاطبان از نمادها، به تعلق آنها به اين عناصر باز مي گردد. بنابراين عناصر وارداتي را كه از دايره نظام فرهنگي و اعتقادي جوامع خارج هستند، نمي توان نمادهايي پايدار دانست.
نمادهاي «عاشورا» كه برخي همچون دكتر سنگري ترجيح مي دهند آن را «آيه شگفت خدا» بنامند، دريافتي از صحنه هاي توامان شور و شعور و تعابيرعبرت آموز عبد و معبود است.
پنجره ژرفي كه مفاهيم عاشورايي بر روي شيفتگان آن گشوده است، راه را براي خلق و يا استفاده مجدد از نمادهاي پيشين هموار ساخته است. اما در عين حال، بهره جستن از آنها ملاحظاتي را مي طلبد كه گستره و شمول مخاطب آن بخش اعظم جامعه امروز را در بر مي گيرد. گفتوگو با دكتر محمدرضا سنگري، به بررسي همين ملاحظات اشاره دارد:
* پنجره ژرفي كه مفاهيم عاشورايي بر روي شيفتگان آن گشوده است، راه را براي خلق و يا استفاده مجدد از نمادهاي پيشين هموار ساخته است. اما در عين حال، بهره جستن از آنها ملاحظاتي را مي طلبد كه گستره و شمول مخاطب آن بخش اعظم جامعه امروز را در بر مي گيرد. گفتگوي ما با دكتر محمد رضا سنگري، به بررسي همين ملاحظات اشاره دارد؟
** براي نامگذاري آنچه در كربلا گذشته است، بسياري تاكنون از واژه هايي بس متداول و تا حدي نيز مستعمل بهره گرفته و درخصوص آن بحث كرده اند.
كربلا را از يك سو به واسطه آنكه تجلي بارز حركت و خيزش است مي توان «قيام» ناميد؛ در عين حال ممكن است واژه «قيام» با وجود آنكه تداعي كننده و يادآورحركتهاي سياسي روزگار ماست، عظمت، گستره و تأثيري را كه اين حركت در طول تاريخ بر جاي گذاشته است، به درستي تبيين نكند.
از سويي ديگر، اگر بگوييم كربلا يك حادثه است، تنها از نوعي رويداد سخن به ميان آورده ايم؛ يعني آنچه به وقوع پيوسته است.
كاربرد اين تعبير نيز ممكن است اين مسأله را در ذهن تداعي كند كه رويداد برش تاريخي دارد؛ يعني زماني آغاز شده و در مقطعي به اتمام رسيده است.
ويژگي حدوث و حادثه، رخدادي است كه كرانه آغاز و پايان دارد؛ در حالي كه كربلا واقعيتي بي انتهاست. پيامبر اكرم(ص) مي فرمود:از شهادت حسين آتشي در جانها افروخته مي شود كه هرگز خاموشي نمي پذيرد.
بنابراين، عنوان حادثه نيز نمي تواند براي تبيين آنچه در كربلا رخ داده است، بيان كاملي باشد. اگر كربلا را نهضت به معناي حركت، شور و بيداري بناميم، به تعريف جامعي دست نيافته ايم. از ديگر سوي، برخي نيز حركت كربلا را انقلاب به معناي حركتي سياسي مي دانند، كه كاربرد اين واژه نيز نمي تواند تمامي ويژگيهاي اين حركت را تشريح سازد.
به گمان من، بهترين نام براي حركت اباعبدا... همان است كه امام(ع) خود به آن اشاره كرده است. چنانچه انگيزه حركت خويش را اصلاح امت پيامبر(ص) و بازگشت به اسلامي كه از آن فاصله گرفته شده است، بيان مي فرمايد.
مي گويند سرمبارك امام بر نيزه، اين آيه از سوره كهف را قرائت مي كرد كه: آيا فكر مي كنيد قصه اصحاب كهف و رقيم..... آيت شگرفي است؟ به يكباره يكي از ميان جمعيت گفت: آنچه بر شما گذشته است، از اصحاب كهف و رقيم شگفت انگيزتر است.
شايد اين تعبير قرآني، رساترين عبارت براي بيان حركت عظيم كربلا باشد كه كربلا آيه شگفت خدا است.
آيه هر آن چيزي است كه مي خواهد چيز ديگري را به ما نشان دهد. در حقيقت، آيه، آينه است. همان گونه كه وقتي به آينه مي نگريم نمي خواهيم خود آينه را ببينيم و مقصودمان ديدن شيء ديگري در آينه است.
كربلا آيه شگفت خداست كه در آن خدا و تمام حقيقت دين نشان داده شده است. بنابراين، بهتر است كربلا را آيه شگفت خدا بناميم.
* در هر حركتي از نمادها كه صحبت به ميان مي آيد، زاويه اي از جهت گيري هاي ايدئولوژي آن نيز مشخص مي شود. نمادهاي عاشورا چگونه ايدئولوژي فرهنگي آن را ترسيم مي كند؟
** در كربلا، تمام پديده هايي كه همراه امام و ياران ايشان بوده است، به گونه اي نماد به شمار مي روند؛ هر چند در تاريخ تنها برخي از آنها به عنوان نماد معرفي شده و متأسفانه برخي حتي در عصري كه ما در آن زندگي مي كنيم، مطرح نشده اند.
براي نمونه، آنچه امروز با عنوان تكيه برگزار مي شود، نمادي از خيمه هاي امام است، به گونه اي كه فردي كه درتكايا حاضر مي شود، خود را به گونه اي در خيمه حسين و در زير چتر توجه ابا عبدا.. . مي يابد.
نماد ديگري كه ازكربلا برجاي مانده علم است كه گاه آن را همراه با پنجه اي كه تداعي كننده دست غيرت ابا الفضل العباس(ع) در فداكاري او در نينواست، نشان مي دهند.
اين علم علاوه براين، نماد دست آب آور و فتوت خيز و جوانمردانه عباس است. صريحترين پيام اين نماد براي ما آن است تا بياموزيم چگونه خود را فراموش كنيم تا عظمت اباالفضلي را به دست آوريم.
آنها كه تنها خود را مي بينند هرگزعاشورايي نيستند، بلكه آنها كه از خود مي گذرند و ديگران را مي بينند، به سيرت عاشورايي دست خواهند يافت.
جام؛ يكي ديگر از نمادهاي عاشوراست كه درهياتهاي مذهبي همراه مشك مورد استفاده قرار مي گيرد. كلاه خود، شمشير و زره نيزتمامي نمادهايي است كه ازعاشورا به يادگارمانده است.
سيب، نماد ديگركربلا است. امام سجاد(ع) مي فرمايند در آخرين لحظات پدرم سيبي در دست داشت كه وقتي عطش بر او غلبه مي كرد، آن را مي بوييد.
صبح روز يازدهم محرم هنگام اذان صبح به سوي گودال شتافتم تا شايد باقي مانده آن سيب را بيابم. آن را نيافتم، اما بوي سيب سرخ در فضاي كربلا باقي مانده بود.
بنابراين، سيب نمادي ازكربلا و مظهر نجابت،عشق و پاكي و شيرين كامي است. آب نيز يادآورعطشناكي ابا عبدا... و ياران اوست. امام و ياران وفادار ايشان عطش آب نداشتند،عطش دوست داشتند همه اين نمادها بدين جهت است تا كربلا همچنان در خاطره ها بماند.
* با وجود تلاش بسيار براي درك برخي از اين نمادها، ممكن است نسل جوان امروز را براي شناخت مرز بين مجاز و واقعيت دچار مشكل كند. چرا اين حدود شكل مي گيرند و براي شفاف سازي آن چه مي توان كرد؟
** ببينيد؛ از حركت سرنوشت ساز كربلا تا امروز 1369 سال مي گذرد. هر حادثه اي با گذشت زمان وقوع، ممكن است در رهگذر خويش به جوامع مختلف رنگ و بوي آن جامعه را به خود بگيرد.
در اين ميان، ممكن است هر جامعه اي باورها و حتي برخي از نمادهاي خود را با واقعيات تركيب كند و بنابر اين اصل حادثه در گذر زمان به گونه اي ديگر معرفي شود.
مرحوم شريعتي مي گويد: «وقتي اروپاييان چهره مسيح را نقاشي مي كنند چشمهاي او را آبي و موهايش را به رنگ طلايي ترسيم مي كنند؛ يعني از مسيح چهره اي اروپايي ارائه مي كنند. شايد اگرهمان زمان چيني ها نيز بخواهند مسيح را ترسيم كنند، چشمان او را هم مثل چشمان خود ترسيم مي كنند. بنابر اين هر جامعه ذهنيت خود را به موضوع اضافه مي كند.»
يكي از نمادهايي كه در فرآيند تاريخي رخداد كربلا به جامعه امروزرسيده، «علامت» و به تعبير اشتباه برخي علم است.
دراين وسيله كه از اروپا وارد كشورما گرديده و قدري نيز در آن دستكاري شده است، مي توان نمادهايي بيگانه را به وضوح مشاهده نمود. اگر مي توانستيم به اين وسيله رنگ و بويي كاملا عاشورايي بدهيم، در تبيين رسالت پيام رساني خود موفق تر مي بوديم.
شيعه مي داند كه اگرچه نمي تواند بار ديگر كربلا را خلق كند، اما قادراست نمادهاي كربلا را به خوبي حفظ كند. او مي داند كه همايش عظيم و حركت دسته هاي سينه زني، يادآور يك گروه و لشكر نظامي در حال حركت است.
در مقطعي از تاريخ، گروه هايي با تشكيل حلقه هاي نمادين، شمشير و سپر در دست گرفته و شيپور زنان به مبارزه مي پرداختند، گويي مي خواهند روحيه تهييج و حماسه حسيني را همچنان حفظ كنند. بنابراين، واضح است آنچه را با اين آيت شگفت عاشورا تناسب ندارد، بايد از ميان برداشت.
كربلا براي ناليدن نيست؛ براي باليدن است. براي شنيدن نيست براي شدن است. بايد ازكربلا زندگي را آموخت. اگر بتوانيم غبار از چهره نمادهاي اصيل خود برداريم، كار بزرگي انجام داده ايم.
به جاي آنكه تصاويري را كه هيچ استناد تاريخي ندارند ترسيم كنيم، چرا نمادهايي چون سيب را نشان ندهيم.
به تعبيرمقام معظم رهبري، ارزش ابوالفضل(ع) به چشمان او نيست. با نشان دادن تصاويري اين چنيني، تنها اعتقاد مردم را نسبت به بزرگان خويش متزلزل مي كنيم.
اصلا مگر ارزش اين بزرگان به داشتن چهره هايي اين چنيني است؟ گاهي تشخيص پيامبر(ص) در ميان امت خود مشكل بوده است، به گونه اي كه وقتي فردي به حلقه آنها وارد مي شد، سؤال مي كرد پيامبر كدام يك از شماييد.
اگر ايشان از نظر ظاهر با ديگران خيلي متفاوت بود، در اولين نگاه كافي بود تا از ميان سايرين بازشناخته شود.
قرآن كريم خطاب به پيامبر(ص) مي فرمايد به مردم بگو من بشري مثل شما هستم. عظمت پيامبر اكرم(ص)،اميرمؤمنان(ع) و ابوالفضل العباس نه به ظاهر كه به روح بزرگ آنهاست.
* براي انعكاس بهتر پيام اين نمادها در جامعه چه بايد كرد؟
** اجازه بدهيد در نگاهي كلي تر و با مثالي بسيار ساده، اين موضوع را بررسي كنيم. اگر قرار باشد ميهماني برمن وارد شود، اولين پرسش من آن است كه او چه مي پسندد تا به تناسب آن فضا را تغيير دهم.
اگر ميهمان ترجيح مي دهد به جاي مبلمان روي زمين بنشيند، كافي است براي راحتي او بالشت و يا پشتي تهيه كنم. ديگر آنكه از وي سؤال كنم چه غذايي را دوست دارد تا برايش تدارك ببينم.بنابراين، براي خوشامد او هر آنچه را متناسب با ذوق و علاقه اوست، تهيه مي كنم.
بايد ببينيم حسين(ع) چه خواسته است. انگيزه و پيام اين حركت چه بوده است. اگر به آن خواسته بپردازم، با او همراه شده ام. حسين(ع) قيام نمود و به شهادت رسيد تا دين و زيباييهاي آن باقي بماند. در شب عاشورا امان گرفت و فرمود: من نماز و تلاوت قرآن و ذكر خدارا دوست دارم. بايد ببينيم آنچه را انجام مي دهيم، مي تواند ما را به محبوبمان نزديك كند يا خير.
امام(ع) به كودكان عشق مي ورزيد و به آنها محبت مي كرد. حتي براي همسر خويش شعر عاشقانه مي گويد، آيا ما نيز با فرزند و همسر خود اين گونه سخن مي گوييم.
ايشان از انفاق به نيازمندان دريغ نمي ورزيد؛ ما نيز اين گونه ايم؟ اگر بتوانيم اين فضا را احيا كنيم، به امام(ع) نزديك شده ايم.
خلاصه آنكه اگر تمامي اين فرصت محرم ما را به زندگي، برنامه و جهت گيري امام حسين نزديك نكند، محرم خوبي نداشته ايم. حتي به گمان من، با وجود تمامي تأكيدي كه به اشك ريختن شده است، بايد گفت اشك ريختن مقصد نيست؛ بلكه پل و بهانه اي است تا عواطف ما براي پذيرش ارزشهايي كه حسين(ع) براي آنها به شهادت رسيده است، تلطيف شود.
اين ماه تمرين حسيني شدن و زيبا زيستن است، در غير اين صورت حتي با وجود بر سر و سينه زدن، از امام خود فاصله گرفته ايم.
به گزارش دريافت ذهني مخاطبان از نمادها، به تعلق آنها به اين عناصر باز مي گردد. بنابراين عناصر وارداتي را كه از دايره نظام فرهنگي و اعتقادي جوامع خارج هستند، نمي توان نمادهايي پايدار دانست.
نمادهاي «عاشورا» كه برخي همچون دكتر سنگري ترجيح مي دهند آن را «آيه شگفت خدا» بنامند، دريافتي از صحنه هاي توامان شور و شعور و تعابيرعبرت آموز عبد و معبود است.
پنجره ژرفي كه مفاهيم عاشورايي بر روي شيفتگان آن گشوده است، راه را براي خلق و يا استفاده مجدد از نمادهاي پيشين هموار ساخته است. اما در عين حال، بهره جستن از آنها ملاحظاتي را مي طلبد كه گستره و شمول مخاطب آن بخش اعظم جامعه امروز را در بر مي گيرد. گفتوگو با دكتر محمدرضا سنگري، به بررسي همين ملاحظات اشاره دارد:
* پنجره ژرفي كه مفاهيم عاشورايي بر روي شيفتگان آن گشوده است، راه را براي خلق و يا استفاده مجدد از نمادهاي پيشين هموار ساخته است. اما در عين حال، بهره جستن از آنها ملاحظاتي را مي طلبد كه گستره و شمول مخاطب آن بخش اعظم جامعه امروز را در بر مي گيرد. گفتگوي ما با دكتر محمد رضا سنگري، به بررسي همين ملاحظات اشاره دارد؟
** براي نامگذاري آنچه در كربلا گذشته است، بسياري تاكنون از واژه هايي بس متداول و تا حدي نيز مستعمل بهره گرفته و درخصوص آن بحث كرده اند.
كربلا را از يك سو به واسطه آنكه تجلي بارز حركت و خيزش است مي توان «قيام» ناميد؛ در عين حال ممكن است واژه «قيام» با وجود آنكه تداعي كننده و يادآورحركتهاي سياسي روزگار ماست، عظمت، گستره و تأثيري را كه اين حركت در طول تاريخ بر جاي گذاشته است، به درستي تبيين نكند.
از سويي ديگر، اگر بگوييم كربلا يك حادثه است، تنها از نوعي رويداد سخن به ميان آورده ايم؛ يعني آنچه به وقوع پيوسته است.
كاربرد اين تعبير نيز ممكن است اين مسأله را در ذهن تداعي كند كه رويداد برش تاريخي دارد؛ يعني زماني آغاز شده و در مقطعي به اتمام رسيده است.
ويژگي حدوث و حادثه، رخدادي است كه كرانه آغاز و پايان دارد؛ در حالي كه كربلا واقعيتي بي انتهاست. پيامبر اكرم(ص) مي فرمود:از شهادت حسين آتشي در جانها افروخته مي شود كه هرگز خاموشي نمي پذيرد.
بنابراين، عنوان حادثه نيز نمي تواند براي تبيين آنچه در كربلا رخ داده است، بيان كاملي باشد. اگر كربلا را نهضت به معناي حركت، شور و بيداري بناميم، به تعريف جامعي دست نيافته ايم. از ديگر سوي، برخي نيز حركت كربلا را انقلاب به معناي حركتي سياسي مي دانند، كه كاربرد اين واژه نيز نمي تواند تمامي ويژگيهاي اين حركت را تشريح سازد.
به گمان من، بهترين نام براي حركت اباعبدا... همان است كه امام(ع) خود به آن اشاره كرده است. چنانچه انگيزه حركت خويش را اصلاح امت پيامبر(ص) و بازگشت به اسلامي كه از آن فاصله گرفته شده است، بيان مي فرمايد.
مي گويند سرمبارك امام بر نيزه، اين آيه از سوره كهف را قرائت مي كرد كه: آيا فكر مي كنيد قصه اصحاب كهف و رقيم..... آيت شگرفي است؟ به يكباره يكي از ميان جمعيت گفت: آنچه بر شما گذشته است، از اصحاب كهف و رقيم شگفت انگيزتر است.
شايد اين تعبير قرآني، رساترين عبارت براي بيان حركت عظيم كربلا باشد كه كربلا آيه شگفت خدا است.
آيه هر آن چيزي است كه مي خواهد چيز ديگري را به ما نشان دهد. در حقيقت، آيه، آينه است. همان گونه كه وقتي به آينه مي نگريم نمي خواهيم خود آينه را ببينيم و مقصودمان ديدن شيء ديگري در آينه است.
كربلا آيه شگفت خداست كه در آن خدا و تمام حقيقت دين نشان داده شده است. بنابراين، بهتر است كربلا را آيه شگفت خدا بناميم.
* در هر حركتي از نمادها كه صحبت به ميان مي آيد، زاويه اي از جهت گيري هاي ايدئولوژي آن نيز مشخص مي شود. نمادهاي عاشورا چگونه ايدئولوژي فرهنگي آن را ترسيم مي كند؟
** در كربلا، تمام پديده هايي كه همراه امام و ياران ايشان بوده است، به گونه اي نماد به شمار مي روند؛ هر چند در تاريخ تنها برخي از آنها به عنوان نماد معرفي شده و متأسفانه برخي حتي در عصري كه ما در آن زندگي مي كنيم، مطرح نشده اند.
براي نمونه، آنچه امروز با عنوان تكيه برگزار مي شود، نمادي از خيمه هاي امام است، به گونه اي كه فردي كه درتكايا حاضر مي شود، خود را به گونه اي در خيمه حسين و در زير چتر توجه ابا عبدا.. . مي يابد.
نماد ديگري كه ازكربلا برجاي مانده علم است كه گاه آن را همراه با پنجه اي كه تداعي كننده دست غيرت ابا الفضل العباس(ع) در فداكاري او در نينواست، نشان مي دهند.
اين علم علاوه براين، نماد دست آب آور و فتوت خيز و جوانمردانه عباس است. صريحترين پيام اين نماد براي ما آن است تا بياموزيم چگونه خود را فراموش كنيم تا عظمت اباالفضلي را به دست آوريم.
آنها كه تنها خود را مي بينند هرگزعاشورايي نيستند، بلكه آنها كه از خود مي گذرند و ديگران را مي بينند، به سيرت عاشورايي دست خواهند يافت.
جام؛ يكي ديگر از نمادهاي عاشوراست كه درهياتهاي مذهبي همراه مشك مورد استفاده قرار مي گيرد. كلاه خود، شمشير و زره نيزتمامي نمادهايي است كه ازعاشورا به يادگارمانده است.
سيب، نماد ديگركربلا است. امام سجاد(ع) مي فرمايند در آخرين لحظات پدرم سيبي در دست داشت كه وقتي عطش بر او غلبه مي كرد، آن را مي بوييد.
صبح روز يازدهم محرم هنگام اذان صبح به سوي گودال شتافتم تا شايد باقي مانده آن سيب را بيابم. آن را نيافتم، اما بوي سيب سرخ در فضاي كربلا باقي مانده بود.
بنابراين، سيب نمادي ازكربلا و مظهر نجابت،عشق و پاكي و شيرين كامي است. آب نيز يادآورعطشناكي ابا عبدا... و ياران اوست. امام و ياران وفادار ايشان عطش آب نداشتند،عطش دوست داشتند همه اين نمادها بدين جهت است تا كربلا همچنان در خاطره ها بماند.
* با وجود تلاش بسيار براي درك برخي از اين نمادها، ممكن است نسل جوان امروز را براي شناخت مرز بين مجاز و واقعيت دچار مشكل كند. چرا اين حدود شكل مي گيرند و براي شفاف سازي آن چه مي توان كرد؟
** ببينيد؛ از حركت سرنوشت ساز كربلا تا امروز 1369 سال مي گذرد. هر حادثه اي با گذشت زمان وقوع، ممكن است در رهگذر خويش به جوامع مختلف رنگ و بوي آن جامعه را به خود بگيرد.
در اين ميان، ممكن است هر جامعه اي باورها و حتي برخي از نمادهاي خود را با واقعيات تركيب كند و بنابر اين اصل حادثه در گذر زمان به گونه اي ديگر معرفي شود.
مرحوم شريعتي مي گويد: «وقتي اروپاييان چهره مسيح را نقاشي مي كنند چشمهاي او را آبي و موهايش را به رنگ طلايي ترسيم مي كنند؛ يعني از مسيح چهره اي اروپايي ارائه مي كنند. شايد اگرهمان زمان چيني ها نيز بخواهند مسيح را ترسيم كنند، چشمان او را هم مثل چشمان خود ترسيم مي كنند. بنابر اين هر جامعه ذهنيت خود را به موضوع اضافه مي كند.»
يكي از نمادهايي كه در فرآيند تاريخي رخداد كربلا به جامعه امروزرسيده، «علامت» و به تعبير اشتباه برخي علم است.
دراين وسيله كه از اروپا وارد كشورما گرديده و قدري نيز در آن دستكاري شده است، مي توان نمادهايي بيگانه را به وضوح مشاهده نمود. اگر مي توانستيم به اين وسيله رنگ و بويي كاملا عاشورايي بدهيم، در تبيين رسالت پيام رساني خود موفق تر مي بوديم.
شيعه مي داند كه اگرچه نمي تواند بار ديگر كربلا را خلق كند، اما قادراست نمادهاي كربلا را به خوبي حفظ كند. او مي داند كه همايش عظيم و حركت دسته هاي سينه زني، يادآور يك گروه و لشكر نظامي در حال حركت است.
در مقطعي از تاريخ، گروه هايي با تشكيل حلقه هاي نمادين، شمشير و سپر در دست گرفته و شيپور زنان به مبارزه مي پرداختند، گويي مي خواهند روحيه تهييج و حماسه حسيني را همچنان حفظ كنند. بنابراين، واضح است آنچه را با اين آيت شگفت عاشورا تناسب ندارد، بايد از ميان برداشت.
كربلا براي ناليدن نيست؛ براي باليدن است. براي شنيدن نيست براي شدن است. بايد ازكربلا زندگي را آموخت. اگر بتوانيم غبار از چهره نمادهاي اصيل خود برداريم، كار بزرگي انجام داده ايم.
به جاي آنكه تصاويري را كه هيچ استناد تاريخي ندارند ترسيم كنيم، چرا نمادهايي چون سيب را نشان ندهيم.
به تعبيرمقام معظم رهبري، ارزش ابوالفضل(ع) به چشمان او نيست. با نشان دادن تصاويري اين چنيني، تنها اعتقاد مردم را نسبت به بزرگان خويش متزلزل مي كنيم.
اصلا مگر ارزش اين بزرگان به داشتن چهره هايي اين چنيني است؟ گاهي تشخيص پيامبر(ص) در ميان امت خود مشكل بوده است، به گونه اي كه وقتي فردي به حلقه آنها وارد مي شد، سؤال مي كرد پيامبر كدام يك از شماييد.
اگر ايشان از نظر ظاهر با ديگران خيلي متفاوت بود، در اولين نگاه كافي بود تا از ميان سايرين بازشناخته شود.
قرآن كريم خطاب به پيامبر(ص) مي فرمايد به مردم بگو من بشري مثل شما هستم. عظمت پيامبر اكرم(ص)،اميرمؤمنان(ع) و ابوالفضل العباس نه به ظاهر كه به روح بزرگ آنهاست.
* براي انعكاس بهتر پيام اين نمادها در جامعه چه بايد كرد؟
** اجازه بدهيد در نگاهي كلي تر و با مثالي بسيار ساده، اين موضوع را بررسي كنيم. اگر قرار باشد ميهماني برمن وارد شود، اولين پرسش من آن است كه او چه مي پسندد تا به تناسب آن فضا را تغيير دهم.
اگر ميهمان ترجيح مي دهد به جاي مبلمان روي زمين بنشيند، كافي است براي راحتي او بالشت و يا پشتي تهيه كنم. ديگر آنكه از وي سؤال كنم چه غذايي را دوست دارد تا برايش تدارك ببينم.بنابراين، براي خوشامد او هر آنچه را متناسب با ذوق و علاقه اوست، تهيه مي كنم.
بايد ببينيم حسين(ع) چه خواسته است. انگيزه و پيام اين حركت چه بوده است. اگر به آن خواسته بپردازم، با او همراه شده ام. حسين(ع) قيام نمود و به شهادت رسيد تا دين و زيباييهاي آن باقي بماند. در شب عاشورا امان گرفت و فرمود: من نماز و تلاوت قرآن و ذكر خدارا دوست دارم. بايد ببينيم آنچه را انجام مي دهيم، مي تواند ما را به محبوبمان نزديك كند يا خير.
امام(ع) به كودكان عشق مي ورزيد و به آنها محبت مي كرد. حتي براي همسر خويش شعر عاشقانه مي گويد، آيا ما نيز با فرزند و همسر خود اين گونه سخن مي گوييم.
ايشان از انفاق به نيازمندان دريغ نمي ورزيد؛ ما نيز اين گونه ايم؟ اگر بتوانيم اين فضا را احيا كنيم، به امام(ع) نزديك شده ايم.
خلاصه آنكه اگر تمامي اين فرصت محرم ما را به زندگي، برنامه و جهت گيري امام حسين نزديك نكند، محرم خوبي نداشته ايم. حتي به گمان من، با وجود تمامي تأكيدي كه به اشك ريختن شده است، بايد گفت اشك ريختن مقصد نيست؛ بلكه پل و بهانه اي است تا عواطف ما براي پذيرش ارزشهايي كه حسين(ع) براي آنها به شهادت رسيده است، تلطيف شود.
اين ماه تمرين حسيني شدن و زيبا زيستن است، در غير اين صورت حتي با وجود بر سر و سينه زدن، از امام خود فاصله گرفته ايم.