کد مطلب : ۶۹۸۳
گفتوگو با حجتالاسلام علی نظری منفرد
قصه کربلا
عنوان کتاب طوری القا میکند که گویی، یک بیان روایی از حادثه کربلاست. آیا واقعاً اینطور است یا اینکه شما نگاه تحلیلی و انتقادی هم در کتاب داشتهاید؟
خیلی کم؛ نگاه من بیشتر روایی و توصیفی است.
علت آنکه در نگارش کتاب، شیوه ترتیب وقایع کربلا را انتخاب کردهاید، چیست؟
چون در مقاتل دیگر این نوآوری وجود نداشت و به طور عمده مطالب به هم ریخته بود، تصمیم گرفتم مطالب را دستهبندی و مرتب کنم تا برای کسی که میخواهد اتفاقات واقعه کربلا را دستهبندی شده به دست بیاورد، مقدور باشد.
مهمترین منابع شما در نگارش کتاب، چه بوده است؟
بیشتر از منابع دست اول استفاده کردهام، اما گاهی از غیردست اولها هم استفاده شده است، چون میخواستم کتاب جامع باشد. مثل تاریخ طبری، کامل ابناثیر و ... .
در صفحه ۲۸ اشاره کردهاید که «حسین (ع) در آن مقطع حساس تاریخی نمیتوانست شاهد پایمال شدن اصول مسلم اسلامی و جان گرفتن بدعتها و رواج بازار فساد باشد و...» همچنان که در صفحه ۷۴ هم به آگاهی امام از شهادت اشاره کردهاید؛ به نظر میرسد یک نوع نوسان بین نگاه صالحی نجفآبادی و مرحوم شریعتی وجود دارد. این طور نیست؟
بله؛ این نگاه را قبول نداشتم.
کدام نگاه ؟به طور مشخص نوع نگاه شما به قصه کربلا چیست؟
امام حسین (ع) با فدا کردن جانش آن توطئهها را خنثی کرد و میدانست کشته میشود؛ شواهد بسیار قوی و محکمی هست که میگوید امام میدانست کشته میشود. حتی عبدالله بن عمر هم میدانست، یعنی قرائن و شواهد نشان میداد که امام کشته میشود و هرکس که به امام میرسید، میگفت نرو که کشته میشوی؛ بنابراین نگاه تفاوت میکند. اگر بگویند کشته شدن چه فایدهای برای دین داشت؟ باید گفت؛ این کشته شدن باعث شد بساط بنیامیه برچیده شود، بنابراین عبدالملک دو سال بعد از یزید سر کار آمد و بساط آنها برچیده شد. او به تمام عمالش اطلاعیه داد و بخشنامه کرد که شما متعرض حال علیبنحسین (ع) نشوید، اما آنها متعرض شدند و از میان رفتند.
درباره اینکه چرا امام از همه مکانها کوفه را برگزیده است، از جانب امیرالمؤمنین (ع) به عنوان یکی از دلایل نقل کردهاید که «کوفه گنج ایمان و جمجمة اسلام و شمشیر و نیزه خداست که در هر کجا که بخواهد، قرار میدهد»، اما در باور عمومی کوفه و کوفیان نماد بیوفایی و خیانت هستند. علت این تناقض چیست؟
متأسفانه این اشتباه در اثر بدآموزیهایی است که تاکنون وجود داشته است. امسال خیلی در صحبتها گفتم. آن کسانی که جمع شدند و امام حسین (ع) را کشتند، بر اساس روایت امام صادق (ع) که میفرماید: «اجتمع علیه خیل اهل الشام »، یعنی کشندگان امام حسین (ع) سپاهی بودند که بیشتر از شام آمده بودند، البته نه اینکه اهل کوفه نبودند، برخی از این شامیها در کوفه حضور داشتند.کوفه شهری جدیدالاحداث بود که زمان خلیفة دوم تأسیس شد تا مسلمانان حملاتی را که از طرف دولت کسری میشد، دفع کنند و در این سوی فرات ملیتهای مختلف حجازی، عراقی، یمنی، شامی و ایرانی را در خود جای داده بود. این شهر شیعیان زیادی داشت و ابنزیاد حدود ۶۰هزار نفر از آنها را توسط رؤسای قبایل زندانی کرده بود، طوری که اجازة خروج نداشتند، وگرنه به امام میپیوستند.
استاد شهید مطهري در کتاب«حماسة حسینی» با نقد کتاب «روضةالشهداء»، مسائلی چون عروسی حضرت قاسم (ع) را نادرست میداند و دربارة حضور طفلان مسلم و اساساً وجود چنین طفلانی تشکیکهایی هست؛ شما هم در کتاب به اختلاف بین تعداد شهدای واقعه کربلا بین ۷۲، ۸۷، ۶۱، ۷۸، ۸۲، ۱۴۵اشاره کردهاید؛ منشأ این اختلاف نظرها درکجاست؟ متقنترین و جامعترین روایات درباره زندگانی امام حسین (ع) و واقعه عاشورا را در کدام مقتل باید دید؟
شهید مطهری کتاب روضةالشهداء را نقد کردند، اما اینطور نیست که همةۀ مطالب این کتاب باطل باشد. خیلی از مطالب آن در کتابهای دسته اول خاصه و عامه آمده است. البته بعضی نادرست و ضعیف است، مثل عروسی حضرت قاسم (ع)، اما دربارةۀ قصة طفلان مسلم، اصل قضیه درست است و جای تردید نیست. چون صدوق در مجلس ۲۱ امالی، جریان را نقل کرده است. منتها اختلاف این است که اینها فرزندان عقیل هستند یا نوههای جعفر طیار. فقط این اختلاف وجود دارد و اِلا، اصل مسئله درست است. در جنگ هشتساله نیز با تمام امکاناتی که داشتیم اختلافاتی در روایات جنگ وجود دارد. گویندگان مختلفی بودهاند که ممکن است اطلاعات را متفاوت گفته باشند. این طبیعی است. منتها انسان از لابهلای آن به یک اجماعی میرسد که اصل بوده و جمعیتی در این حول و حوش بوده است. مثلاً در رفتن پیامبر به حجةالوداع نیز از ۷۰تا ۱۲۰ هزار نفر نوشتهاند.
از میان مقاتلی که وجود دارد شما کدام را جامعتر و معتبرتر میدانید؟
این مقاتل هر کدام یک ویژگی دارند و از یک جهت خاص به قصة امام حسین (ع) پرداختهاند. برخی از مقاتل مختصر است؛ مثل لهوف سید و مثیرالاحزان و برخی متوسط هستند؛ مثل مقتل شیخ مفید در ارشاد. برخی هم مفصل هستند، اما مقتلی که معتبر است، مقتل لوط بن یحیی است که در قرن دوم میزیسته و متوفی سال ۱۷۰ هجری قمری در عصر امام صادق (ع) و تاریخنگار قویای بوده است. کنیهاش«ابومخنف» است و طبری هم بیشتر از او نقل میکند. البته تمام مطالب مقتل مربوط به او نمیشود. مثلاً ابناعثم کوفی مقتلی دارد که از دیگری نقل کرده یا شیخ صدوق در مجلس بیستم امالی که تمامش مقتل است، از شخص دیگری نقل میکند ولی مقتلی که قابل اعتبار است، مقتل لوط بن یحیی مشهور به «ابیمخنف» است.
همانطور که شما اشاره کردهاید از ویژگیهای حماسة کربلا ثبت و ضبط شدن شعرها و رجزهای اصحاب و یاران امام (ع)، نام اصحاب و ترتیب شهادت آنها، خطبهها و سخنرانی اهلبیت (ع) در طول سفر است. این موضوع در کنار تأيید و تأكيد بر اهمیت موضوع و تأثیر شگفتانگیز آن در تنویر افکار و ترغیب احساسات، این ظن را نیز به همراه خود دارد که چطور ممکن است درگیر و دار جنگ و در آن شرایط سخت، شخص یا اشخاصی این اشعار، رجزها، خطبهها و سخنرانیها را به یاد سپرده باشد یا ضبط کند؛ و این منجر به تشکیک در صحت مطالب میشود؛ پاسخ شما به چنین گمانهایی چیست؟
پاسخ اين است که نگارندةۀ حادثة کربلا يک نفر نبوده و افراد مختلفي قصةۀ کربلا را بیان کرده و نگاشتهاند. ما شايد در پاورقيها به اين امر اشاره کرده باشيم. بعضي از آنها مانند «حمید بن مسلم» در سپاه دشمن بودند؛ بعضي ديگر مانند «عقبه بن سمعان» که غلام بوده و به همراه امام حسين (ع) بوده و آخر کار از ايشان جدا شده و کشته نشده است، همينطور «ضحاک بن عبدا...» که با حضرت پيمان بسته بود که تا آخر بماند و بعد جدا شود؛ برخي حوادث از زبان امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) بيان شده است؛ روايتگران مختلفي بودهاند که هر کدام به شرح بخشي از ماجرا پرداختهاند.
دربارةۀ این موضوع استبعاد در صورتي ميتواند درست باشد که تمام ماجرا توسط يک نفر شرح داده شده باشد. تنها در اين صورت است که استبعاد ميکنيم و ميگوييم مگر ممکن است تمام اين ماجرا را يک نفر به یاد داشته باشد؟ اما از آن جهت که برخي از روايتگران جريان کربلا مانند «کعب بن مالک» که قاتل «بُرير» است، خود جزو «قتلة» امام حسين (ع) بودهاند، اطمينان بيشتري از وقوع حادثه و چگونگي آن ميتوان حاصل کرد.
دربارة علت و ريشة قيام امام حسين (ع)، اظهارنظرهاي متفاوتي وجود دارد. به عنوان مثال، «شيخ عبدا... علائلي» در کتاب «سمو المعنا في سمو ذات» ريشة اين قيام را در تاريخ عرب و تعصبات تاريخي اعراب ميداند. دکتر «زرگرينژاد» در کتاب «نهضت امام حسين (ع) و قيام کربلا» ريشة کربلا را در فتوحات بعد از رحلت پيامبر (ص) ميداند و ... .
در کتاب شما، اشارهاي شده به موضعگيري کساني مانند «حسن بصري» که صاحبنام بودند. به اين صورت که وي پس از شنيدن خبر شهادت به شدت گريست و گفت: «خوارترين امتاند که فرزند نابکار آنها، فرزند پيامبرشان را به قتل رساند.» صرفنظر از آنکه اشخاص مورد قبول ما باشند يا نه، به طور کلي از کتاب اينطور برميآيد که علت قيام را نوعي مسخشدگي به اصطلاح نخبگان جامعه و بیتفاوتی آنها نسبت به آنچه که در جامعه میگذرد میبینید؛ آيا اين برداشت صحيح است؟
اگر بخواهيم براي تحليل قيام عاشورا به سراغ حواشي رفته و پس از بررسي نظريههاي مختلف به يک نتيجهگيري کلي برسيم، راه را اشتباه رفتهايم. درستترين داوري، رجوع به حرفهاي خود امام حسين (ع) است. نامههايي که ايشان براي اطراف مرقوم کردهاند، نشاندهندة علت اصلي قيام است. به عنوان مثال، نامهاي که به مردم بصره نوشتهاند: «... اینک که سنت پیامبر اکرم (ص)به دست فراموشی سپرده شده و بدعتها یکی پس از دیگری ظاهر شده، من فرستادة خود را همراه این نامه به سوی شما فرستادم...» و در هنگام حرکت از مدينه ميفرمايند: «اني لم اخرجي اشراً و لابطرًا و لامفسداً و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح امت جدی ارید ان آمر بالمعروف و نهي عن المنکر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابیطالب»؛ همچنین با توجه به فرمایشهاي امام در مواجهه با حُر و بسیاری موارد دیگر، هدف قيام مشخص ميشود که همانا حرکت به سمت شهادت و قیام برای انجام فریضة الهی است.
اگر براي معرفي بهتر کتاب «قصه کربلا» مطلبي براي تکميل اين بحث داريد، بفرماييد.
تنها ميتوانم بگويم يکي از ويژگيهاي اين کتاب، دستهبندي شدن مطالب است. در هيچ مقتلي نديدهام که گفتارهای امام در تمام منازل اینگونه مرتب دستهبندی شده باشد. آنچه در كتابها موجود است، به صورت پراکنده است و از اين ويژگي برخوردار نيست.