کد مطلب : ۷۶۴۶
غیبت به معنی عدم ظهور است نه عدم حضور
گفتوگو با حجتالاسلام علی صدوقی
آيا برداشت عاميانهاي که از هيئت به عنوان مکاني براي عزاداري و توسل به ائمه (ع) وجود دارد، برداشت درستي است؟ تعريف شما از هيئت چيست؟
صدوقی: تعريف هيئت به نوع نگاه به اين مقوله بستگي دارد، اگر به هيئت به عنوان جمعي بنگريم که دنبال معرفت به امام(ع) و ايجاد زمينهاي مناسب براي رسيدن به يک نظام تربيتي مبتني بر امامت باشد، آنگاه هيئت يعني عدهاي که دور هم جمع ميشوند تا ضمن عزاداري براي امام حسين(ع) به معرفت برسند و اين جمع قصد دارند، يک قدم به رشد و ارزشهاي تربيتي مبتني بر امامت و ولايت نزديک شوند.
اما با يک نگاه تشکيلاتي، هيئت، جمعي است که تلاش ميکند در يک تشکيلات منسجم پيام ويژهاي را به عزاداران حسيني برساند، در نگاه نخست مجموعة هيئتداران تلاش ميکنند، بسترهاي تربيتي را در جامعه فراهم کنند تا جامعه در آن بستر و فضا يک تنفس تربيتي داشته باشد، هويت خود را درک کند و وظيفة رسالتي را که در نظام هستي بر دوش اوست، بشناسد تا با اين شناخت راه سعادت را دريابد و در مسير آن حرکت کند.
به استناد حديث معروف نبوي (ص) که ميفرمايد: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتـ‹ جاهليـ‹» مهمترين رسالت هيئات ايجاد زمينة مناسب براي رسيدن به معرفت امام زمان (عج) است که در غير اين صورت نه تنها در مسير درست حرکت نکردهاند، بلکه زمينه را براي دوري از امام زمان (عج) و گمراهي فراهم کردهاند.
* اما به نظر ميرسد در موارد قابل توجهي اين برداشت از هيئت که مکاني براي عزاداري و توسل به ائمه (ع) است، بر تعاريف ديگر پيشي ميگيرد و حتي از همين تعريف هم سوءتعبير ميشود تا جايي که به نظر ميرسد، نوعي تخدير در ساز و کار هيئات نه تنها تقبيح نميشود، بلکه طبيعي مينمايد.
صدوقی: نگاه من اينگونه نيست؛ من عقيده دارم؛ انسان بايد مدام در حال حرکت باشد، هر گاه اين حرکت متوقف شد، انسان به رکود ميرسد، رکود يعني گنديده شدن انسان.
انسان تا زماني که در حرکت است و جوش و خروش دارد، در جهت رشد و بالندگي است. نشست ديني بايد منجر به اين شود که اولاً، اين حرکت متوقف نشود؛ ثانياً، اين حرکت مديريت شود؛ ثالثاً، در مسيري قرار بگيرد که حضور امام زمان(عج) را باور کند.
اگر حضور امام زمان(عج) باور شود، بسياري از مشکلات جامعة ما حل ميشود. عدهاي ناخودآگاه غيبت را به معناي «عدم حضور» گرفتهاند، ولي غيبت به معني «عدم ظهور» است. او ظاهر نيست.
اما نه اينکه حاضر هم نباشد. نگاه اول، باعث ميشود، بعد از جريان عزاداري در هيئت شخص با مقولة امامت خداحافظي کند و امام(ع) در زندگي چنين شخصي وجود ندارد و او التزام عملي به اينکه در مسير ايشان قدم جانانهاي بردارد، ندارد.
اين شخص آرامآرام هويت خود را از دست ميدهد و ارتباطش با جلسات يک ارتباط عاطفي ميشود و چنين عزادارياي در متن زندگي او تأثيري ندارد.
ما بايد کاري کنيم که مفهوم عزاداري به معناي اصلياش بازگردد؛ بعضي از هيئات در اين راستا حرکت نميکنند و نگاهشان به عاشورا، تنها عاطفي است؛ پس خيليها هستند که در هيئت حضور پيدا ميکنند. اما هيئت در آنها دگرديسياي ايجاد نميکند.
* به نظر شما چه چيزي سبب ميشود از دل فرهنگ والايي چون عاشورا، آسيبهايي که از آن ياد شد، بيرون بيايد و آيا الزامي براي فعاليت هيئاتي که به موارد مذکور توجهي ندارند، وجود دارد؟
صدوقی: ما با سلایق خودمان با نهضت امام حسین(ع) برخورد میکنیم؛ یعنی هیئت یادش رفته رسالت تربیتی بر دوش دارد.
بنابراین وقتی که این موضوع را فراموش کند، هیئت، مداحمدار میشود نه عالممدار و به جای عقلگرایی، عرفیگرا میشود و به دنبال چیزی میرود که عرف جامعه آن را میپسندد و میگوید: «فلانی را دعوت کنیم، خوب میخواند، سبکش فلان است. بچهها به سبک او گوش میدهند و احساسات خود را ارضا میکنند.»
نمیروند تولد دوباره پیدا کنند؛ نمیروند به فهم، بینش، شعور و هویت جدید برسند و فاصلة آنچه که هستند و آنچه را که باید باشند، درک کنند و اینکه چگونه باید آن فاصله را پر کنند.
هیئتها اگر به دنبال معرفی امام (ع) هستند، باید از طریق احیای عزاداری امام حسین(ع) و معرفی شخصیت، راه، هدف، هویت و در یک کلمه، معرفی امام(ع) به عنوان یک شاخص تربیتی و هدایتی در متن زندگی انسانها به هدفشان نیل پیدا کنند؛ در غیر این صورت بحث در بودن و نبودن معنایی ندارد و باید فوراً به حذف آنها فتوا دهیم و تلاش کنیم که از گردونه خارج شوند.
اگر رسالت اصلی که همانا تربیت است، انجام نشود ما در مسیر حرکت به سوی امام حسین(ع) قدم برنمیداریم، بلکه او را در حاشیه قرار میدهیم.
او را وسیلهای برای ارضای حس خود قرار میدهیم، نه اینکه ما در خدمت او باشیم؛ او در خدمت ما قرار میگیرد؛ در این صورت مجلس عزاداری، مجلسی میشود که در آن ما دور هم مینشینیم و گعده میگیریم و به دنبال آن هستیم که فلانی را دعوت کنیم تا بخواند و ما «حال» کنیم.
این عبارت «حال کنیم» که بعضی به کار میبرند؛ یعنی من میخواهم احساسات خود را ارضا کنم. دنبال آن نیستم، معرفت جدیدی در من ایجاد شود تا به استناد آن معرفت، هویت و ساختار جدیدی پیدا کنم.
* عدهاي با استناد به احاديث و روايات متعددي که ائمه (ع) دربارة تباکي فرمودهاند، هرگونه انتقاد به چگونگي بروز احساسات و عواطف در حوزة مدح و مرثيه را تقبيح ميکنند، حال آنکه افراط و تفريط در اين حوزه پيامدهاي دلآزاري را به همراه داشته است.
صدوقی: تباکي يعني بيعت قلبي با امام حسين(ع) که نشانة آن تأثر روحياي است که من به آن دچار شدهام؛ گاهي گرية شخص براي از دست دادن محبوبي است که به آن وابسته است و گاهي به علت حزني است که از فرصتهاي از دست رفته به وجود ميآيد.
اينکه من ميتوانستم در مسير رشد و تعالي فعالتر باشم، ولي نبودم؛ ميتوانستم زودتر از حد متعارف به مقاصد اصلي زندگي و قلههاي رفيع و ارزشمند برسم، ولي در جهت نيل به آن کاري نکردم.
دربارة عزاداري هم به همين شکل است؛ اگر ما نسبت به امام (ع) معرفت پيدا کنيم و رابطة خودمان را با او درک کنيم، حسرت ميخوريم و واقعاً گريه ميکنيم که چرا اين وجود عالي و ظرفيت گسترده را از دست دادهايم.
کاش ميتوانستيم از او بيشتر بهرهمند شويم و ... اين اي کاشها هست که مرا به گريه واميدارد؛ گريه اگر مبتني به معرفت نباشد، حرکتي در انسان ايجاد نميکند، اما گرية همراه با معرفت زمينة تولدي ديگر و بلوغ را در انسان مهيا ميسازد.
از نظر روانشناسي سه حيطه داريم: حيطة شناختي که آگاهيها را ميگيريم. حيطة عاطفي که اين آگاهيها با عاطفة ما عجين شده و تبديل به ايمان ميشود و حيطة عملي که رفتارهاي ما را بر اساس آن شناخت و اين بينش شکل ميدهد.
جريان امام حسين(ع) اگر با معرفت و آگاهي باشد، در من شور و هيجان جديدي را به وجود ميآورد و گريهاي را سبب ميشود که حکايت از بلوغ دوبارهاي در من دارد. گرية واقعي، گريهاي است که مبتني بر معرفت امام(ع) باشد و هويت جديدي به زندگي ميبخشد.
* گفته ميشود ماهيت و هويت اجزاء يک کل، در تعامل با آن کل تشخص مييابد. هويت جديد مبتني بر معرفت امام(ع) براي مخاطبان هيئت مستلزم آن است که هيئات داراي هويتي شکيل و برنامههايي مشخص باشند، آيا در حال حاضر ميتوانيم ويژگيهاي مشخصي را براي هيئات برشمريم، آنچه هيئت را از ساير تشکلهاي فرهنگي و مذهبي، همايشها، NGOها و ... متمايز ميکند يا بايد متمايز کند، چيست؟
صدوقی: مهمترين رسالت هيئت، مسئوليت تربيتي آن است و اينکه شخصي که وارد هيئت ميشود، بايد رفتنش با آمدنش فرق داشته باشد. هيئت جايي است که در آن شخص بايد فاصلة بين آنچه که هست و آنچه را که بايد باشد، درک کند.
نگاه ما به هيئت بايد به مثابة يک کلاس درس باشد؛ سخنران و مداحان، معلمان اين کلاسها هستند و بايد به اين موضوع فکر کنند که رسالتشان اين است که زمينههاي مناسب را براي تحولآفريني در مخاطب ايجاد کنند، در تاريخ اباعبدا... (ع) نقل شده، وقتي ايشان از مدينه به سمت کوفه حرکت کردند، بيش از پنج هزار نفر همراه ايشان بودند، ولي شب عاشورا اين تعداد به حدود 70 نفر ميرسد.
اينها کجا رفتند؟ اينها با نقشههاي دنيوي وارد صحنه شدند و خودشان را زير بيرق امام حسين(ع) قرار دادند، ولي وقتي ديدند اين کاروان به سمت مرگ ميرود و بوي خون به مشامشان رسيد، آرام و بيسر و صدا راه خود را کج کردند.
اينها واقعياتي است که در هيئات بايد به آنها توجه شود. فکر ميکنم که اگر برخي از حرفها را صريحتر بگويم، زودتر به نتيجه ميرسيم. اگر با ادبيات امروز حرفهاي همان کوفيها را نقل کنيم، بايد بگويم که آنها ميگفتند: «اي امام زمان (عج)، تو در ظهورت تعجيل کن تا ما در رکابت بجنگيم.» امام زمانشان نشان داد که من ظهور کردم، اما شما آماده نبوديد.
با تأکيد بر رسالت تربيتي هيئات آنچه به هيئت، هويتي مشخص ميبخشد. تلاش آن براي نشان دادن فاصلة آنچه که هستيم با آنچه که بايد باشيم، است که اين مهم با حصول معرفت نسبت به امام زمان (عج) حاصل ميشود.
* هويتي که از آن ياد کرديد، تا چه اندازه در نهاد هيئات در عصر حاضر نهادينه شده است؟
صدوقی: در بسياري از هيئتهاي قديم، عقلگرايي بر عرفيگرايي حاکم بود و تلاشها در مسير معرفت به امام(ع) و متکي بر معرفت ديني بود، جلسات بيشتر عالممحور بود تا مداح محور.
متأسفانه در برخي از هيئات در عصر حاضر حتي سخنراني ابتداي مجلس هم تنها به منظور جمع کردن افراد و آماده شدن فضا براي مداح است.
امروز بيشتر به دنبال سبک و صوت هستيم و بسيار شنيده ميشود که به فلان هيئت برويم که فلاني در آنجا با فلان سبک ميخواند؛ اين نشان ميدهد که ما نميرويم بهرهاي براي تولد دوبارة خودمان ببريم. ميرويم به هيئت که ارضا شويم؛ يعني من نميخواهم رشد کنم.
در گذشته به علت پيوند ويژة بين هيئات و مرجعيت برنامهها به تأييد مراجع ميرسيد و سعي بر اين بود سخنرانيها در جهت حل معضلات جامعه باشد.
يا ما نبايد جلسهاي براي عزاداري امام حسين(ع) بگيريم يا اگر گرفتيم بايد يادمان نرود که وظيفه داريم زمينة ظهور ولي خدا (عج) را فراهم کنيم.
متأسفانه در عصر حاضر برخي از هيئات رسالت تربيتيشان را فراموش کردهاند و بيشتر انگيزههاي حزبي و تشکيلاتي دارند و به مخاطب القاء ميکنند که آنگونه که من ميگويم، بينديش، نه اينکه من زمينة انديشيدن تو را فراهم ميکنم.
استاد شهيد مطهري، در يکي از کتابهايشان، جملة زيبايي دارند و ميگويند: «من دوست دارم به مدرسهاي بروم که به من روش انديشيدن را ياد دهد، نه اينکه به من بگويد آنگونه که من ميانديشم، تو نيز همانگونه بينديش.»
* به گمان من يکي از مهمترين دلايل نواقصي که از آنها صحبت شد، دوري از مساجد است.
صدوقی: تا زماني که مسجد محور بود، سلامتي رواني جامعه نيز تضمين بود؛ شور و نشاط و انسجام مسلمانان نيز بيشتر بود؛ اما به مرور زمان هيئتهاي عزاداري، حسينيهها را براي عزاداري بر پا کردند.
در حالي که با وجود مساجد نيازي براي اين کار نبود، برپايي حسينيهها، پشتوانة روايي و استنادات قوياي ندارد و با دلايل غير موجه بنا شدهاند؛ فکر نميکنم که خالي شدن مساجد و پر شدن هيئات مورد رضايت امام حسين(ع) باشد.
ما دو موضوع محوري در اسلام داريم؛ يکي مسجد و ديگري امام(ع). مسجد، فضايي است که ملائکه در آن تردد ميکنند؛ روايات متقن و متعددي دربارة ساختن و تعمير کردن مساجد داريم، اما دربارة حسينيه خير.
من موظف هستم، آنچه را که از دين خدا فهميدهام، بگويم و داوطلب هستم که مطالب دوستاني را که مخالف هستند و دلايل متقني دارند، گوش دهم و در صورت درست بودن، از نظر خود بازگردم.
* آيا متوليان مساجد از عهدة برقراري ارتباط مناسب، با بخش وسيعي از مخاطبهاي حسينيهها و هيئات که عمدتاً از جوانان هستند، برميآيند؟ چه پاسخي براي جواناني که با دلايلي از قبيل عدم شناخت و ارتباط مفيد و سازندة مسئولان مساجد با مخاطبان جوان، به حسينيهها روي ميآروند، داريد؟
صدوقی: قبول دارم که برخي از متوليان مساجد به دليل عدم بينش تربيتي، تعامل خوبي با مخاطبان خود بهخصوص نسل جوان جامعه، ندارند؛ اما اين دليل نميشود که مساجد را خالي کنيم.
بايد متولي را اصلاح کنيم و همانطور که گفتم بعضي از دلايل هم موجه نيستند؛ خروج از مساجد زمينهساز بدعتهايي ميشود که در انديشة ديني پايه و اساسي ندارد؛ به عنوان مثال طبل زدن نشانة چيست؟ آيا در روز عاشورا طبال در لشکر امام حسين(ع) طبل ميزند يا در لشکر ابن زياد؟ اگر طبل و طبال در لشکر ابن زياد است، پس امروزه در عزاداري امام حسين (ع) چه ميکند؟
انجام کارهايي که در مسجد نميتوان آنها را انجام داد، خارج از مسجد ميسر ميشود و بدعتها شروع ميشوند و باعث ميشود کمکم از مسير اصلي فاصله گرفته شود.
دوري از مسجد سبب ميشود، بيشتر از آنکه به موضوع اصلي يعني حصول معرفت بينديشيم به علمکشي، بيرقکشي، زنجير زدن، مخفيانه قمه زدن و ... که هيچ سندي ندارند و بيشتر براي خودنمايي و اميال شخصي است، سرگرم شويم و عزاداري بايد به گونهاي باشد که اولاً، مورد پسند اهل بيت(ع) قرار گيرد و ثانياً، زمينهساز تولدي دوباره، حرکت، پويايي، رشد و تعالي باشد.
مهمترين آسيبي که در حال حاضر وجود دارد و اگر توجه جدي به آن صورت نگيرد، در درازمدت زندگي ما را مختل ميکند، عدم معرفت و آگاهي به وظايف اصلي و کارکردهاي هيئات است.
باز هم تأکيد ميکنم که وظيفة اصلي هيئات اين است که دست ما را بگيرند و در دست امام زمان(عج) بگذارند و اين موضوع در مساجد ميتواند محقق شود.
* همانطور که شما هم اشاره کرديد، انگيزههاي حزبي و نگاه تشکيلاتي در برخي از هيئات وجود دارد و در توجيه اين رويکرد هم گفته ميشود، اسلام يک دين سياسي است و اين حق و وظيفة مداحان است که به اين حوزه وارد شوند و به تنوير افکار عمومي بپردازند.
صدوقی: برخي از روشنفکران ميگويند، وقتي سياست در کنار دين قرار ميگيرد يا هنگامي که دين و سياست در هم آميخته ميشوند، دين هويتش را از دست ميدهد، اين حرف را نه ميتوان به صورت مطلق رد کرد و نه اينکه کامل پذيرفت.
اگر دين با سياستي آميخته شود که مبتني بر انديشة ديني و مبتني بر اصل امامت و ولايت نباشد و بيشتر با فرهنگ توسعه و فرهنگهاي جهاني همخواني داشته باشد و به دنبال اين باشد که خود را در فرهنگهاي جهاني تعريف کند نه در فرهنگي ديني، به طور قطع آسيب ميبيند.
اما اگر سياست از يک عقبه و پشتوانة ديني موجه برخوردار باشد، نه تنها به دين آسيب نميزند، بلکه بسترهاي مناسب جهت شکوفايي آن را فراهم ميکند.
اما آفت امروز برخي از هيئات مذهبي استفادة ابزاري از عزاداري امام حسين(ع) در مسير يک جناح سياسي خاص است؛ به عنوان مثال، وقتي شوراي نگهبان صلاحيت کانديدايي را براي رياست جمهوري يا مجلس تأئيد ميکند، يک مداح با چه مجوزي و چرا در جلسة عزاداري امام حسين(ع) به نفع کانديدايي ديگر در برابر او موضع ميگيرد؟ بهتر نيست در اين مراسم به جاي پرداختن به اشخاص به اخلاق انتخاباتي و معيار گزينش اصلح پرداخته شود؟
ما بايد بينش، شعور و معرفت چگونه زندگي کردن را به مردم يادآور شويم، اگر بپذيريم که هيئات رسالت تربيتي بر دوش دارند و بايد معيار اخلاق ديني را به مردم ياد دهند، درمييابيم که بايد با پرداختن به مباني، مصاديق را به خود مردم واگذار کرد.
* شما چه راهکاري را براي رسيدن به «آنچه که بايد باشد» براي هيئات پيشنهاد ميکنيد؟ آيا با برخوردهاي بخشنامهاي جهت رسيدن به مطلوب موافق هستيد؟
صدوقی: اولين نکته اين است که نگوييم «هيئتي»، بلکه بگوييم «حسيني». با لفظ هيئتي، نگاه تشکيلاتي به وجود ميآيد و نوعي موضعگيري در برابر ساير هيئات شکل ميگيرد.
دربارة لفظ هيئتي بايد کمي تأمل کرد. ما ميخواهيم؛ حسيني، رضوي و علوي باشيم، اگر خودمان را اهل بيتي تعريف کنيم، ديگر دنبال يک سري رقابتهاي نادرست نيستيم.
براي رسيدن به وضعيت مطلوب هم بايد فرهنگسازي کرد. دربارة برخورد بخشنامهاي اين موضوع، مهم است که اگر حکم حکومتياي براي صيانت از اسلام داده شد، نظير آنچه آقا دربارة قمه زدن فرمودند، همه بايد اجرا کنند و در چنين شرايطي حتي ساير مراجع تقليد هم بايد در جهت حکم حاکم اسلامي حرکت کنند.
عزاداري واقعي يعني انس با امام حسين (ع) که با فرهنگسازي مناسب بايد به سمت و سوي آن حرکت کرد.
* معاون دفتر برنامهریزی و تالیف کتب درسی ادارات آموزش و پرورش
گفتگو از محسن واحدي پور