کد مطلب : ۱۷۴۰
نشانهها سنگین میشوند
گزارش از ساخت علم های عزاداری در تهران (1)
به پنج و نیم میلیون «هدیه» شد
مغازه اول به شهادت تابلوی بالای سرش یک «علامت سازی» است. صاحبش عاقله مرد میانسالی است که میگوید از 30 سال پیش شغلش همین بوده. علم 5 تیغه بزرگی توی مغازه خودنمایی میکند که رویش با ماژیک نوشته «هدیه شد». اولش فکر میکنی این علم را به عنوان هدیه به هیات یا تکیهای بخشیدهاند اما با توضیحات آقای مغازهدار متوجه می شوی که این علم را به هیأتی «فروختهاند» و عبارت «هدیه شد»، نقش همان «فروخته شد» را بازی میکند.
«کار اصلی ما سرمایهگذاری و مونتاژکاری علامت است. در واقع 15ـ10 درصد کار که آهنگری و برشکاری است را انجام میدهیم؛ الباقی بیرون از اینجا در خانهها انجام میشود.» دلمان میخواهد سازندگان علم را حین کار ببینیم و باهاشان گپی بزنیم اما؛ «این موقع کسی برای ساخت علم کار نمیکند. الان وقت مونتاژ است. ما هم فردا «ناهار خوران» داریم و بچههای کارگاه باید علم را برای فردا آماده کنند.» ناهار خوران همان مراسم تحویل علم به هیأت خریدار است که معمولا در آن به سازندگان علم، ناهار یا پولی به عنوان شیرینی میدهند؛ گرچه بعضی وقتها هم ممکن است چیزی دستان را نگیرد و فقط به همان دستمزد بسنده کنند! آقای مغازهدار میگوید: «بچههای ما در تمام طول سال کار میکنند و مشغولند. هم با الگوهای قالبی و از پیش تعیین شده کار میکنیم و هم کار سفارشی انجام میدهیم».
وقتی سؤال میکنیم که فروششان محرم است یا در باقی سال هم فروش دارند، کاپشن تنمان را نشان میدهد و میگوید: «شما این کاپشن را الان میپوشید اما همین الان که نخریدهاید؛ ممکن است تابستان بخرید برای فصل سرد. ما هم همین طور اما بیشتر فروشمان ایام محرم است». علمها وزنهای متفاوتی دارند؛ مثلا همین علم هدیه شده، 80ـ70 کیلو وزن دارد؛ «زیاد سنگین نیست، فقط به خاطر همین لنگر انداختن حملش سخت است». و قیمتش؟ «از 200 هزار تومان داریم به بالا. این یکی را پنج و نیم میلیون فروختهایم.»
فردا روح توی اینها میآید
ضمن صحبتهای ما، چند جوان وارد مغازه میشوند. صاحب دکان یکی شان را معرفی میکند که گویا سازنده این علم بوده. به گفته خودش 6ـ5 سالی هست که این کار را انجام میدهد. شغل دومش است و خانهاش را کرده کارگاه. پیش کسی آموزش صنعتگری ندیده و تجربی این کار را یاد گرفته است.
مرد جوان شروع میکند درباره کارش صحبت کردن؛ «این علم «شبکه» است؛ یعنی مشکب و سوراخدار. آیههای قرآن را که میبینید، با اره مویی از داخل فلز درآوردهام؛ یعنی دورشان را خالی کردهام تا کلمهها خودشان را نشان دهند؛ چیزی مثل معرق کاری. این علم نزدیک به 30 هزار سوراخ دارد. یک سال تمام برایش وقت صرف کردهام. واقعا بعضی وقتها چشمم به سوزش میافتاد». البته همه علمها شبکه نیستند، علمهای معمولی هم داریم که طبعا ارزانترند. استاد خوشنویسی با لاک و رنگ، آیات و کلمات را روی تیغه مینوسند، بعد تیغه فولادی را داخل اسید میگذارند تا لاک و رنگ خورده شود و کلمهها به صورت حک شده خود را نشان دهند. «طوق» و «کتل» هم از دیگر انواع علامتها هستند.
میشود قطعههای مختلف علم را معرفی کنید؟
«به میله افقی علم که تیغه و سایر اقلام رویش سوار میشوند میگویند شاسی. تیغه بزرگ و اصلی، شاه تیغ است. تیغههای چپ و راست شاه تیغ را تیغه وزیر یا نیزه میگویند. تعداد تیغههای علمهای مختلف ثابت نیست؛ 3 تیغ، 5 تیغ، 7 تیغ و بیشتر. ما علم 63 تیغ هم ساختهایم. خودم علم 151 تیغ هم دیدهام.» به جز تیغهها و شاسی، کلی چیز دیگر به علم بسته شده است؛ «اینها که چراغ گردسوز هستند. روشنشان میکنند و یک حالت سنتی به خودش میگیرد. به این تبرزین و پایهاش هم «تبری» و «تبرنگ» میگویند. اسم این زنگولهها هم «حیدری» است». او ادامه میدهد: «کلا هر چیزی که روی علم قرار میگیرد حکمتی دارد و نشانه چیزی است. خود این علم هم به نام آقا ابوالفضل(ع) اسم گذاری شده و از نظر ما نشانه جلال و جبروت آن حضرت است». وقتی به طاووس روی علامت هدیه شده اشاره میکنیم تا بدانیم نشانه چیست، کمی مکث میکند و به فکر فرو میرود، بعد با کمی تردید میگوید: «طاووس نشانه حضرت داوود است یا هدهد نشانه حضرت سلیمان. اگر شیر روی علامت باشد، نماد مرتضی علی(ع) است. کلا تمام شمایلها و مجسمههایی که توی مغازه داریم مال علم است».
حالا همه این تکههای مختلف علم را خودت ساختهای؟ «آره. با چکش و قلم و سنگ واره مویی. خمهای میلهها و ورقها را هم با دست میزنیم؛ البته این مجسمهها و تمثالهای آدم و حیوانها را خودم نمیسازم؛ معمولا در شهرهایی مثل اصفهان و یزد ساخته میشود و برای ما میآید». جوابش در مورد علت نساختن حیوانها هم جالب است؛ «آخر میگویند اشکال شرعی دارد. بعد فردای قیامت توی این حیوانها روح میآید و حرف میزنند خب، ما نمیتوانیم جوابگو باشیم. این است که خودمان نمیسازیماش.» راستش دقیقا نمیفهمیم منظورش چیست، اما احتمالا میخواهد بگوید این کار شبهه دارد و ما نمیخواهیم گناه ساختش را گرد بگیریم. اما معلوم نیست چرا با وجود این اعتقاد، باز حیوان را روی علم میبندند و گناه احتمالی نصبش را میپذیرند.
ادامه دارد...