کد مطلب : ۲۵۵۸۵
رمضان در شعر مولوی، سعدی و حافظ
این پژوهشگر ادبی و استاد دانشگاه در بیان مروری بر انعکاس رمضان در شعر فارسی، با بیان اینکه به علت گستردگی این موضوع در شعر فارسی نمیتوان از همه شاعران نام برد اظهار کرد: برای جلوگیری از پراکندگی موضوع به اختصار سیری کوتاه در آثار مولوی، سعدی و حافظ خواهیم داشت.
او درباره بازتاب رمضان و روزهداری در شعرهای مولوی گفت: مولوی زمانی روزه را درست میداند که انسان به خدا وصل باشد؛ یعنی تقوای او چنان از سر اخلاص باشد که انسان خود را در محضر خدا بداند.
روزه گوید کرد تقوا از حلال / در حرامش دان که نبود اتصال
سپس تصویر زیبایی از نماز میدهد:
گفت پیغمبر رکوع است و سجود / بر در حق، کوفتن حلقه وجود
حلقه آن در هر آن کو میزند / بهر او دولت سری بیرون کند
این کارشناس برنامههای ادبی صدا و سیما اضافه کرد: اینکه انسان به وقت نماز در سجود یا رکوع خود را به صورت حلقه درمیآورد در حقیقت این حلقهای است که بر در خانه خدا است. در این صورت است که اقبال به او روی میآورد. در این زمینه نصیحتی از حضرت پیامبر اعظم (ص) میآورد و انسان را به قناعت تشویق میکند:
چون قناعت را پیامبر گنج گفت / هر کسی را کی رسد گنج نهفت
حد خود بشناس و بر بالا مپر / تا نیفتی در نشیب شور و شر
او افزود: مولوی همچنین در «مثنوی» شرحی درباره روزهداران میآورد:
جای روح پاک علیین بود / کرم باشد کش وطن سرگین بود
بهر مخمور خدا جام طهور / بهر این مرغان کور این آب شور
چون برهنه رفت پیش شاه فرد / شاهش از اوصاف قدسی جامه کرد
خلعتی پوشید از اوصاف شاه / بر پرید از چاه بر ایوان شاه
عاشقان عریان همی خواهند تن / پیش عنینان چه جامه چه بدن
روزهداران را بود آن نان و خوان / خرمگس را چه ابا چه دیگران
آذر در توضیحی گفت: روح پاک از نظر مولوی روحی است که جسم ممزوج با دنیا نشود. انسان باید برهنه پیش شاه فرد برود. شاه فرد کنایه از حضرت خداوند است و عریانی یعنی خالی از اغراض و مطامع زمینی بودن. خداوند به چنین کسی شراپ پاک جام طهور میدهد و از شراب مراد فیض خویش مستش میکند. حال اگر انسان برهنه (خالی از اغراض زمینی) نزد خداوند برود، آن هم در ماه مبارک رمضان خداوند جامه قدسی بر تن او میپوشاند.
او در ادامه به شرح تاثیر رمضان در شعرهای سعدی پرداخت و گفت: سعدی مطالب مفصلی در باب روزه و ماه صیام دارد. سخن او پندآمیز و اثرگذار است. سعدی در بوستان حکایتی نقل کرده و در پایان فلسفه روزهداری را بیان میکند.
به سرهنگ سلطان چنین گفت زن / که خیز ای مبارک در رزق زن
برو تا ز خوانت نصیبی دهند / که فرزندکانت نظر بر رهند
بگفتا بود مطبخ امروز سرد / که سلطان به شب نیت روزه کرد
زن از ناامیدی سر انداخت پیش / همی گفت با خود دل از فاقه ریش
که سلطان از این روزهگویی چه خواست / که افطار او عید طفلان ماست
خورنده که خیرش برآید ز دست / به از صائم الدهر دنیاپرست
مسلم کسی را بود روزه داشت / که درماندهای را دهد نان چاشت
وگرنه چه لازم که سعیی بری / ز خود بازگیری و هم خود خوری؟
در این حکایت کلیترین بحث همین است که:
مسلم کسی را بود روزه داشت / که درماندهای را دهد نان چاشت
این پژوهشگر ادبی در ادامه افزود: سعدی با زبان خیلی ملایم و لطیف روزهداران را دلداری میدهد تا مبادا صبرشان لبریز شود. اگر خوب در زبان و شیوه گفتار سعدی توجه کنیم، لحن متین و بااحترام او را لمس خواهیم کرد.
نگفتم روزه بسیاری نپاید / ریاضت بگذرد سختی سر آید
پس از دشواری آسانی است ناچار / ولیکن آدمی را صبر باید
همچنین سعدی شعر بلند دیگری در وداع با ماه رمضان دارد، که مجموعا ۱۶ بیت است و به گونهای سروده که گویی با رفتن این ماه انسان را غم فرامیگیرد:
برگ تحویل میکند رمضان / بار تودیع بر دل اخوان
یار نادیده سیر، زود برفت / دیر ننشست نازنین مهمان
ماه فرخنده، روی برپیچید / و علیک السلام یا رمضان
الوداع ای زمان طاعت و خیر / مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب / نفس در بند و دیو در زندان
تا دگر روزه با جهان آید / بس بگردد به گونه گونه جهان
کار جان پیش اهل دل سهل است / تو نگه دار جوهر ایمان
آذر سپس به بررسی رمضان در شعر حافظ پرداخت و گفت: حافظ هم رمضان را حافظانه در شعرش آورده اما مضامین مورد استفادهاش را در لفافهای از هنر پیچیده است. به عنوان مثال در بیت "زان می عشق کزو پخته شود هر خامی/ گر چه ماه رمضان است بیاور جامی" در ابتدا مراد از می که ذکر کرده است "می عشق" است. از مشخصات این می پخته شدن فرد خام است. این به این معناست که انسان متظاهر در ماه رمضان بر تظاهر خود میافزاید و میخواهد بهجز خدا همه مردم هم بدانند که او روزه گرفته است. در همین راستا حافظ میگوید می عشق به متظاهرین بدهید تا ارزش رمضان را بدانند. "می عشق" عقل معیشتانگیز و معاشطلب را از بین میبرد و انسان را به خدا نزدیک میکند.
او افزود: حافظ در این زمینه بیتهای زیبایی دارد:
ثواب روزه و حج قبول آن کس بود / که خاک میکده عشق را زیارت کند
نیز حسرت حافظ در رفتن ماه رمضان:
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل / صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
چرا «رفتن روزه انعامی در پی دارد؟» برای اینکه وقتی آدمی یک ماه فارغ از گناه و فشارهای درونی زندگی میکند پس از آن به آرامشی موعود دست مییازد.
و یا این بیت که از همان جنس بیتی است که مختصر معنی کردم:
زان ماده که در مصطبه عشق فروشند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
اسماعیل آذر در پایان به شعری از سعدی اشاره کرد:
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن / کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار / چون گوش روزهدار بر الله اکبر است
او درباره بازتاب رمضان و روزهداری در شعرهای مولوی گفت: مولوی زمانی روزه را درست میداند که انسان به خدا وصل باشد؛ یعنی تقوای او چنان از سر اخلاص باشد که انسان خود را در محضر خدا بداند.
روزه گوید کرد تقوا از حلال / در حرامش دان که نبود اتصال
سپس تصویر زیبایی از نماز میدهد:
گفت پیغمبر رکوع است و سجود / بر در حق، کوفتن حلقه وجود
حلقه آن در هر آن کو میزند / بهر او دولت سری بیرون کند
این کارشناس برنامههای ادبی صدا و سیما اضافه کرد: اینکه انسان به وقت نماز در سجود یا رکوع خود را به صورت حلقه درمیآورد در حقیقت این حلقهای است که بر در خانه خدا است. در این صورت است که اقبال به او روی میآورد. در این زمینه نصیحتی از حضرت پیامبر اعظم (ص) میآورد و انسان را به قناعت تشویق میکند:
چون قناعت را پیامبر گنج گفت / هر کسی را کی رسد گنج نهفت
حد خود بشناس و بر بالا مپر / تا نیفتی در نشیب شور و شر
او افزود: مولوی همچنین در «مثنوی» شرحی درباره روزهداران میآورد:
جای روح پاک علیین بود / کرم باشد کش وطن سرگین بود
بهر مخمور خدا جام طهور / بهر این مرغان کور این آب شور
چون برهنه رفت پیش شاه فرد / شاهش از اوصاف قدسی جامه کرد
خلعتی پوشید از اوصاف شاه / بر پرید از چاه بر ایوان شاه
عاشقان عریان همی خواهند تن / پیش عنینان چه جامه چه بدن
روزهداران را بود آن نان و خوان / خرمگس را چه ابا چه دیگران
آذر در توضیحی گفت: روح پاک از نظر مولوی روحی است که جسم ممزوج با دنیا نشود. انسان باید برهنه پیش شاه فرد برود. شاه فرد کنایه از حضرت خداوند است و عریانی یعنی خالی از اغراض و مطامع زمینی بودن. خداوند به چنین کسی شراپ پاک جام طهور میدهد و از شراب مراد فیض خویش مستش میکند. حال اگر انسان برهنه (خالی از اغراض زمینی) نزد خداوند برود، آن هم در ماه مبارک رمضان خداوند جامه قدسی بر تن او میپوشاند.
او در ادامه به شرح تاثیر رمضان در شعرهای سعدی پرداخت و گفت: سعدی مطالب مفصلی در باب روزه و ماه صیام دارد. سخن او پندآمیز و اثرگذار است. سعدی در بوستان حکایتی نقل کرده و در پایان فلسفه روزهداری را بیان میکند.
به سرهنگ سلطان چنین گفت زن / که خیز ای مبارک در رزق زن
برو تا ز خوانت نصیبی دهند / که فرزندکانت نظر بر رهند
بگفتا بود مطبخ امروز سرد / که سلطان به شب نیت روزه کرد
زن از ناامیدی سر انداخت پیش / همی گفت با خود دل از فاقه ریش
که سلطان از این روزهگویی چه خواست / که افطار او عید طفلان ماست
خورنده که خیرش برآید ز دست / به از صائم الدهر دنیاپرست
مسلم کسی را بود روزه داشت / که درماندهای را دهد نان چاشت
وگرنه چه لازم که سعیی بری / ز خود بازگیری و هم خود خوری؟
در این حکایت کلیترین بحث همین است که:
مسلم کسی را بود روزه داشت / که درماندهای را دهد نان چاشت
این پژوهشگر ادبی در ادامه افزود: سعدی با زبان خیلی ملایم و لطیف روزهداران را دلداری میدهد تا مبادا صبرشان لبریز شود. اگر خوب در زبان و شیوه گفتار سعدی توجه کنیم، لحن متین و بااحترام او را لمس خواهیم کرد.
نگفتم روزه بسیاری نپاید / ریاضت بگذرد سختی سر آید
پس از دشواری آسانی است ناچار / ولیکن آدمی را صبر باید
همچنین سعدی شعر بلند دیگری در وداع با ماه رمضان دارد، که مجموعا ۱۶ بیت است و به گونهای سروده که گویی با رفتن این ماه انسان را غم فرامیگیرد:
برگ تحویل میکند رمضان / بار تودیع بر دل اخوان
یار نادیده سیر، زود برفت / دیر ننشست نازنین مهمان
ماه فرخنده، روی برپیچید / و علیک السلام یا رمضان
الوداع ای زمان طاعت و خیر / مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب / نفس در بند و دیو در زندان
تا دگر روزه با جهان آید / بس بگردد به گونه گونه جهان
کار جان پیش اهل دل سهل است / تو نگه دار جوهر ایمان
آذر سپس به بررسی رمضان در شعر حافظ پرداخت و گفت: حافظ هم رمضان را حافظانه در شعرش آورده اما مضامین مورد استفادهاش را در لفافهای از هنر پیچیده است. به عنوان مثال در بیت "زان می عشق کزو پخته شود هر خامی/ گر چه ماه رمضان است بیاور جامی" در ابتدا مراد از می که ذکر کرده است "می عشق" است. از مشخصات این می پخته شدن فرد خام است. این به این معناست که انسان متظاهر در ماه رمضان بر تظاهر خود میافزاید و میخواهد بهجز خدا همه مردم هم بدانند که او روزه گرفته است. در همین راستا حافظ میگوید می عشق به متظاهرین بدهید تا ارزش رمضان را بدانند. "می عشق" عقل معیشتانگیز و معاشطلب را از بین میبرد و انسان را به خدا نزدیک میکند.
او افزود: حافظ در این زمینه بیتهای زیبایی دارد:
ثواب روزه و حج قبول آن کس بود / که خاک میکده عشق را زیارت کند
نیز حسرت حافظ در رفتن ماه رمضان:
روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل / صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
چرا «رفتن روزه انعامی در پی دارد؟» برای اینکه وقتی آدمی یک ماه فارغ از گناه و فشارهای درونی زندگی میکند پس از آن به آرامشی موعود دست مییازد.
و یا این بیت که از همان جنس بیتی است که مختصر معنی کردم:
زان ماده که در مصطبه عشق فروشند / ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
اسماعیل آذر در پایان به شعری از سعدی اشاره کرد:
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن / کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار / چون گوش روزهدار بر الله اکبر است
مرجع : ایسنا