کد مطلب : ۸۲۰۸
انتظار مضاعف
مهدویت در سینمای ایران
در واقع نهضت انبیاء روندی را در این آثار به خود اختصاص میدهد كه فرجامش با حكومت جهانی امام زمان (عج) رقم خواهد خورد. از این منظر بین این آثار و انواع مشابهشان در سینمای غرب كه بر مبنای روایات انجیلی و توراتی و غیره ساخته شدهاند، تفاوتهایی ماهوی در مفهوم و معنا به چشم میخورد.
اما نوع دوم این فیلمها چندان به خود مصداق موعودیتی نمیپردازد و با در نظر گرفتن مفهوم امید به آیندهای بهتر برای بشریت و یا خروج امیدبخش قهرمانان داستان فیلم از درون ساحتی پررنج و محنت، با اشاره به برخی قرائن روشن و گاه تلویحی، ذهن مخاطب را معطوف به جانمایه انتظار میكند.
برای مثال در فیلم «بوی پیراهن یوسف» (ابراهیم حاتمیكیا) كه مربوط به انتظار خانواده آزادگان برای بازگشت عزیزان مفقودالاثرشان است، در سكانسهای پایانی كه پسر شخصیت اصلی در كمال ناباوری برمیگردد، دوربین روی پرچمی كه نام امام زمان (عج) روی آن نقش بسته است، در لحظاتی كوتاه مكث میكند تا در تاروپود داستان فیلم، اشاراتی گذرا هم به این مفهوم دینی-شیعی به عمل آید. از این دست فیلمها در سینمای ایران با مصداقهایی مانند «وعده دیدار» (جمال شورجه)، «قدمگاه» (محمدمهدی عسگرپور)، «اینجا چراغی روشن است» (سیدرضا میركریمی) و چند فیلم معدود دیگر شاخص هستند.
اما چرا در سینمای ما رویكرد به این موضوع شكل و رویهای محدود داشته است و چرا در قیاس با سینمای غرب كه مباحث آخرالزمانی عهد عتیق و عهد جدید در قالب مفاهیم «آپوكالیپس» و «آرماگدون» و «ظهور منجی» با حكومتی هزارهای و ... به شكلی ظریف و هنرمندانه طرح میشود، پیكرهای نحیف دارد؟
شاید سادهترین دلیلی كه بتوان در آغاز برای این رویكرد اقامه كرد، فقدان آگاهی عمیق فیلمسازان ما از معارف دین باشد؛ اما این انگاره جز یك نشانی غلط چیز دیگر نیست.
منجیباوری امری است كه در فرهنگ اعتقادی ما به شدت ظهور دارد و حتی اگر هم آن را معطوف به امیال فطری انسان نینگاریم، باز هم در زمینههای اجتماعی و فرهنگیاش آن قدر قوی است كه نتوان باورش را به راحتی از هنرمندان و اندیشمندان جامعه سلب كرد.
البته برخی از افراط و تفریطها و كژاندیشیها در باب امام عصر (عج) به خرافاتی منجر شده است كه خواهناخواه انسانهای حساستر به مسائل اجتماعی و احساسی مانند هنرمندان را تا حدی به واكنشهای منفی سوق خواهد داد.
با وصف این، شاید بتوان در چند قالب كلی علت اقبال اندك سینمای ما به این موضوع را در چند زمینه برشمرد:
۱- مفهوم مهدویت در انگارههای عقیدتی ما جدا از مصداق شخصیت امام مهدی (عج) نیست. برای همین در رویكردهای سرراستتر به این موضوع، ترسیم كاراكتر آن بزرگوار تا حدی اجتنابناپذیر جلوه میكند.
این امر در سطوح گستردهای با برخی احكام فقهی (مانند حرمت نمایش چهره پیامبر اسلام (ص) و ائمه اطهار (ع) در قالب بازیگرگزینی) تعارض دارد و همین محدودیت فقهی مانع از ترسیم سرراست مصداق تام و تمام مفهوم مهدویت میشود.
۲- ظهور امام زمان (عج) را راویان حدیث با نشانههایی مانند خروج سفیانی و فتنهگری دجال و قیام سید خراسانی و یمانی و صیحه آسمانی و طلوع خورشید از مغرب و ... همراه و قرین دانستهاند.
این نشانهها واجد پیچیدگیها و غموض و البته تناقضاتی است كه اهل فن باید نسبت به تنقیح آنها اقدام كنند و متنی پالایش یافته را در این باب كه متقن و مورد قبول عموم علما باشد، ارائه دهند. این پیشبینیها با اینكه ظاهری واجد جذابیتهای سینمایی دارند، از باب مقبولیت دینیشان، ممكن است خدشههایی فراوان را در بین صاحب نظران ایجاد كنند.
هنوز حساسیتهای بسیاری از علما در مواجهه با سریال امام علی (ع) در خاطر هست. با اینكه در گذر فیلمساز از روی زندگی ایشان، احوالات غریبی ترسیم نشده بود؛ اما اگر كسی بخواهد اتفاقات غریب آخرالزمان را به تصویر بكشد، آیا حساسیتها دوچندان نخواهد بود؟
۳- دو نكته بالا این نتیجه را دربر دارد كه پرداختن سینما به مهدویت در موقعیت كنونی، اصلاً با اشاره تصویری به امام مهدی (عج) و رخدادهای مربوط به ظهور ایشان امكانپذیر نخواهد بود؛ پس آنچه میماند، خود مفهوم مهدویت است و در نهایت اشاراتی غیر بصری به مصداق آن.
این مفهوم البته اگر سرراست عنوان شود كه حاصلش آثار سینمایی ضعیف خواهد بود؛ پس نیاز به تبیینی هنرمندانه دارد تا مفاهیمی از قبیل انتظار كنشمندانه، امید، منجی، مبارزه و ... كه مندرج در مكتب مهدویت هستند، در لابهلای تار و پود داستان فیلمها گنجانده شود و به دلیل عمق مفهومیشان بر ذهن مخاطب به شكل مؤثری ادراك آید. بدیهی است كه این مهم با صدور بخشنامه و برگزاری جشنواره و ارائه تسهیلات و ... خلق نمیشود و باید به حالتی خودجوش و منبعث از ایمان و نیاز درونی خود هنرمند تبلور پیدا كند. شاید انتظار برای تحقق این امر، خود بخشی از انتظار برای ظهور موعود هم باشد.