کد مطلب : ۱۱۲۳۲
بقاع متبرکه
تاریخچه شکلگیری امامزادهها
در عرف تشيع مراد از امامزاده، فرزندان يا فرزندزادگان ائمه اطهار(ع) است و اصطلاحا از باب ذكر حال و اراده محل، به مدفن و مزار آنان و بزرگان سادات كه در سراسر شهرها و روستاهای ايران پراكنده است، اطلاق میشود.
مهاجرت سادات حسنی و حسينی به نقاط امن سرزمينهای شرقی اسلامی از همان صدر اسلام در حكومت امويان و به خصوص در عهد حجاج بن يوسف و تسلط او بر عراقين از سوی امويان (95 75 ق) آغاز شده بوده است. از نظر كلی اين مهاجران را به چهار گروه میتوان تقسيم كرد:
گروه نخستين، آن دسته هستند كه برای فرار از بيدادگریهای امويان و به خصوص حَجاج راه مشرق را پيش گرفتند، گروه دوم، آنها هستند كه به هنگام ولايت عهدی امام رضا(ع) به این سرزمين رسيدند، گروه سوم آنها هستند كه در خروج برخی از فرزندان علی(ع) بر خلفای عباسی و اموی شركت داشتند و پس از شكست آنها بدين حدود گريختند و گروه چهارم كه نسبت به سه گروه ديگر فزونی داشتند، آن دسته هستند كه در زمان حكومت علويان در مازندران روی به دربار ايشان نهادند.
ب) گروه دوم، در تاريخ رويان اولياءالله آملی به اين صورت بيان شده است: «سادات علويه به سبب آوازه ولايت عهدی و حكومت امام رضا(ع) روی بدين طرف نهادهاند و او را بيست و يک برادر بودند با چندين برادرزادگان و بنی اعمام از بنی حسن و بنی حسين. اينها به ری و نواحی عراق و قومس رسيدند كه دست محبت دنيا قلم نسيان بر جريده بصيرت مامون كشيد و تخم كينه رضا[(ع)] در زمين سينه مامون نشاند و روی خرد او را به دود غفلت سياه كرده مرتبه دين و دولت بر او تباه كرد و او را بر آن داشت كه با آن همه عهد كه كرده بود، به آخر غدر كرد و زهر در انگور تعبيه كرده و خورد رضای مسموم داد. چون خبری غدری كه با رضا(ع) كرده، در راه به سادات رسيد، هر جا كه بودند پناه به كوهستان ديلمان و تبرستان و ری نهادند.
بعضی را همين جا شهيد كردند و مزار ايشان باقی است و بعضی وطن ساخته، همين جا مانده، تا به عهد متوكل خليفه كه ظلم او بر سادات از حد در گذشت، بگريختند و در كوهستان تبرستان و بيشه اين طرف جای ساختند و بنا بر آن كه اسفهبدان مازندران و ملوك باوند از قديمالايام كه در اسلام آمدند، متشيع بودهاند و معتقد سادات و ايشان هيچ وقتی جز امامی المذهب نبودهاند، سادات را دراين ملك مقام بهتر از جاهای ديگر بودی.»
چنان كه نوشته شد، دسته سوم آن جمعی هستند كه چون يكی از اولاد علی(ع) بر خليفه خروج میكرد، به همراه او و ياور او بودند و چون او كشته میشد، خليفه به قلع و قمع همراهان و يارانش فرمان میداد و آنها برای نجات جانشان روی به كوهستان عراق و ديلم مینهادند. سادات معروفی كه بر خلفا خروج كردند و به شهادت رسيدند عبارتند از:
1- زيدبن علی بن حسين بن علی بن ابیطالب(ع) كه بر هشام خليفه اموی خروج كرد و به سال 122 ق به شهادت رسيد.
2- محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب (ع) معروف به نفس زكيه كه در سال 145 ق در زمان منصور دوانيقی در مدينه خروج كرد، اشراف بنی هاشم با او بيعت كردند، ليكن حضرت امام جعفرصادق(ع) رضا نداد، منصور برادرزاده خود عيسی را به دفع وی فرستاد و در نزديكی مدينه تلاقی كردند و نفس زكيه به شهادت رسيد و سرش را به نزد منصور بردند.
3- ابراهيم بن عبدالله مشهور به قتيل باخمری برادر نفس زكيه كه به هنگام خلافت منصور (136 158 ق) در بصره خروج كرد و در ديهی به نام باخمری نزديك كوفه به شهادت رسيد.
4- حسين بن علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب (ع) معروف به صاحب فخ كه در مدينه به سال 169 ق در خلافت الهادی خروج كرد و در فخ به نزديكی مكه به شهادت رسيد.
5- يحيی بن عبدالله برادر نفس زكيه كه پس از خروج نفس زكيه به ديار طبرستان و ديلم درآمد و كارش بالا گرفت و مردم به دورش جمع شدند، تا آنكه به سال 176 ق هارونالرشيد فضل بن يحيی را مامور دفع او گردانيد و سرانجام يحيی بن عبدالله در بغداد زندانی شد و درگذشت.
6- ابوعبدالله محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن عبدالله ابن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) معروف به ابن طباطبا كه در سال 199 ق در خلافت مامون خروج كرد و كوفه را به دست آورد، اما ديری نپاييد كه در همانجا درگذشت.
7- محمد بن محمد بن زيد بن علی بن حسين بن علی بن ابیطالب(ع) كه بعد از وفات محمد بن ابراهيم جای او را گرفت، لكن فرمان به دست ابوالسرايا بود، ابوالسرايا به سال 200 ق اسير و كشته شد و محمد را نيز پيش مامون فرستادند.
8- ابراهيم بن موسی بو جعفر بن محمد بن علی بن حسين بن ابی طالب(ع) كه در سال 200 ق زمانی كه مامون در خراسان بود در يمن خروج كرد مامون بر او ظفر يافت و عفو كرد.
9- محمد بن قاسم بن عمر بن علی بن حسين بن علی بن ابیطالب(ع) كه در آغاز ملازم مسجد النبی بود، جمعی خراسانی با اوبيعت كردند و اين به سال 219 ق بود و سپس به جوزجان رفت و بعد او مدتی در طالقان خراسان خروج كرد، عبدالله بن طاهر بر او دست يافت و به نزد معتصم فرستاده معتصم او را زندانی كرد، اما او توانست از زندان فرار كند.
10-يحيی بن عمر بن يحيی بن حسين بن زيد بن علی بن حسين بن علی بن ابیطالب(ع) كه در خلافت المستعين به سال 250 ق در كوفه خروج كرد، مردم كوفه او را گفتند كه اگر به سبب تنگدستی خطری چنين پيش گرفتی ما مالها فدای تو كنيم، بنشين تا فتنه برنخيزد، سوگند خورد به طلاق كه جز به تعصب آن كه دين حق ذليل شده و احكام شريعت منسوخ گشته خروج نمیكنم، محمد بن عبدالله طاهر، حسين بن اسماعيل را به حرب او گسيل كرد و سيد را بگرفتند و سرش را برداشتند و پيش محمد بن عبدالله آوردند و محمد سر را پيش مستعين فرستاد، ياران يحيی به كوهستانهای ری و تبرستان گريختند.
د) گروه چهارم، جمعی انبوه از ساداتی هستند كه چون علويان زيدی مذهب در تبرستان سلسله حكومتی برای خود تشكيل دادند به ايشان پيوستند، كثرت اين دسته را ابن اسفنديار در تاريخ طبرستان چنين بيان كرده است:
در اين وقت ( اواسط سال 253ق) به عدد اوراق اشجار، سادات علويه و بني هاشم از حجاز و اطراف شام و عراق به خدمت او (حسن بن زيد) رسيدند. در حق همه مبرت و مكرمت فرمود و چنان شد كه هر وقت كه پای در ركاب آوردی سيصد نفر علوی شمشير كشيده گرداگرد او كله بستندی.
اين چهار گروه از سادات چون به نواحی بالنسبه امن ايران مانند نقاط كوهستانی عراق و قومس و ری و ديلم و نواحی تبرستان میرسيدند، رفته رفته با مردم اين سرزمینها در میآميختند و به تدريج صورت بوميان محل را به خود میگرفتند و سادات عصر، مقيم در نقاط مختلف كشور اعقاب آن بزرگواراناند.
آمار مشاهده و بقاع متبركه سادات و امامزادگان در پهنه ايران
پراكندگی سادات در تمام نقاط اين پهنه يكسان نبود. به جاهايی كه احساس امنيت بيشتر میكردند تعداد زيادتری روی میآوردند، همانند كوهستان ری و تبرستان و پارهيی نقاط مركزی، با اين حال، بعضی از ايشان گرفتار مخالفان میشدند و به شهادت میرسيدند. امروز مرقد اكابر اين بزرگواران باقی و مزار و مطاف است. از برسنجيدن تعداد آنها در نقاط مختلف میتوان پی برد كه اين نقاط به چه نسبت مورد توجه ايشان بوده است، گرچه برخی از اين بقاع در طی زمان خراب و آثار آنها محو شده است.
طبق آماری كه به وسيله سازمان اوقاف تهيه شد و به سال 1352ش در روزنامه كيهان انتشار يافت، در سراسر ايران حدود 1059 امامزاده شمارش شده است كه استان مركزی از اين لحاظ مقام نخست را دارد. در تنها استانی كه امامزاده ديده نشد، استان سيستان و بلوچستان است.
در كتاب تاريخچه وقف در اسلام نام مساجد، امامزادهها، بقاع متبركه و مدارس قديمه در شهرستانها، به ترتيب نام شهرستان درج آمده و آمار ذيل در باب امامزادهها (به جز بقاع متبركه ديگر) برآن اساس فراهم و احصا گرديده كه به ترتيب امامزادهها (از 9 بيشتر) در ذيل درج میافتد. در اين كتاب جمع كل نام امامزادههای كشور بر 872 بالغ میشود.
تهران و حومه يا ری قديم 112 (تهران 13، حومه 99)- كاشان، 86-شيراز،52-قم، 46-داراب، 35- فسا، 27-گروس، 27- گرگان،26- جهرم،25-نطنز، 25- محلات، 24-قائم شهر، 21- ملاير و تويسركان، 17- ساوه، 16-خمين، 15- كرج، 15- اصفهان، 14- سبزوار، 14- اراك، 12- نايين، 12- بابل، 11-بوشهر، 11-بيرجند، 11- همدان، 11-دامغان،10-رفسنجان، 10 و كرمان، 10.
چرا نمیتوان در احوال امامزادهها تحقیق کرد؟
1-بسياری از سادات از ترس عمال جور در خفا به صورت پنهان بدين مرز و بوم آمدند و مجهولوار زيستند و ارباب انساب و نقبای سادات را از احوال و پايان كار ايشان اطلاعی به دست نبوده و متعرض نام شان در كتابهای انساب نشدهاند. چون فوت كردند در محل، ارباب خير بقعتی برروی مزار ايشان بساختند و لوحه نامشان را برآن نصب كردند، لكن ترجمه حالشان ناگفته ماند.
2- لوحهيی كه در روز فوت برای نصب بر مزار اين بزرگواران فراهم میآمد به خط كوفی بود، در زمانهای بعد كه آنها را به خط ثلث يا نسخ برمیگرداندند، دشواریهای خط كوفی در اعجام و اعراب و قرائت و گاه فرسوده شدن و ريختن برخی كلمات سبب تحريف و تصحيف میشد، چنان كه مثلا حسين به صورت حسن و نقی به صورت تقی و عبيدالله به صورت عبدالله و ظاهر به صورت طاهر در میآمد و از اين دست شواهد زیادی وجود دارد.
3- در بسياری از موارد در ذكر پدران صاحب مرقد تا اتصال به معصوم از باب اختصار در نسب، نام يک يا چند واسطه حذف شده است، بدانسان كه اكنون در نقاط مختلف امامزادههای فراوانی را میبينيم كه فرزند امام موسی كاظم (ع) معرفی شدهاند، حال آنكه آن حضرت را بدين كثرت فرزند نبود و چنان كه در ابتدای اين مقاله در ذكر مهاجرت گروه دوم از سادات بيان شد، به نقل منابع، حضرت امام رضا (ع) بيستويك برادر بيش نداشت، بنابراين بقيه، فرزندزادگان و نبيره و احفاد و ذراری امام موسی كاظم (ع) هستند كه در نسبت شان يک چند واسطه حذف گرديده و اين موضوع آنان را به شكل فرزند بلافصل امام در آورده است.
بنا و تعمير بقاع امامزادهها
از ديرباز به حكم پارهيی اخبار، ظاهرا نخستين بنا بر روی مرقد معصومزادگان در همان زمان دفنشان به صورت سايبانی ساده به وسيله علاقهمندان به خاندان نبوت و ارادت مندان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به وجود میآمد و به مرور، ديگر نكوكاران چيزی برآن میافزودند تا آنكه زمان چندانی نمیگذشت كه صورت زيارت گاهی با آلت و عدت به خود میگرفت.
برای مثال احداث زيارت گاه حضرت معصومه (س) را در قم چنين نوشتهاند: «پس از رحلت حضرت فاطمه (س) در قم، نخستين بنا كه عبارت بود از سايبان بوريايی به وسيله شيعيان كه ساكن قم و معروف به خاندان سعد اشعری بودند بر روی قبر گذارده شد. پس از مدت كمی يكی از دختران حضرت امام محمدتقی (ع) به نام سيد زينب به قم آمد و قبه با گنبد سادهيی بر روی قبر بنا نهاد.»
از آن پس كه سادات علوی در تبرستان صاحب قدرت شدند و حكومت به سال 270 ق به محمد بن زيد علوی رسيد و بعد كه آل بويه روی كار آمدند، امر آباد ساختن مرقد مطهره و بقاع متبركه مورد توجه خاص قرار گرفت.
پس از آن نيز اين مهم ادامه يافت و هنوز قرنی نگذشته بود كه به عهد سلجوقيان مجدالملك از وزيران شيعی مذهب آن سلاله بدين امر قيام كرد.
عبدالجليل رازی در النقض مینويسد: «وزير سعيد شهيد مجدالملك اسعد بن محمد بن موسی البراوستانی القمی قدسالله روحه با بزرگی رفعت و قبول و حرمت، خيرات بسيار فرمود، چون قبه امام حسن بن علی و علی زينالعابدين و محمدالباقر و جعفرالصادق (ع) به بقيع، كه هرچهار معصوم در يك حظيره مدفوناند و عباس عبدالمطلب در آنجا مدفون است به مدينه رسول (ص) به گورستان بقيع و مشهد موسی كاظم و محمد تقی (ع) به مقابر قريش هم او فرموده است به بغداد و مشهد سيد عبدالعظيم حسنی به شهر ری و بسی از مشاهد سادات علوی و اشراف فاطمی (ع)، با آلت و عدت و شمع و اوقاف كه همه را دلالت است برصفای اعتقاد او و درم قابل تربت حسين بن علی (ع) در كربلا مدفون است.»
منابع:
تاريخچه وقف در اسلام، شهابی، (تهران، 1324 ش) 63، 81 135- تاريخ رويان، ص 77 به بعد- تاريخ طبرستان، ص 1\224 به بعد- تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، ص 67 به بعد- حج آنطور كه من رفتم، ص 43، 56- روزنامه كيهان، شماره 9111 (دوشنبه 28 آبان 1352 ش)- قصران، كريمان، 1\258- النقض، چاپ اول، ص 225.(etemaad)