تاریخ انتشار
چهارشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۰۸:۴۴
۰
کد مطلب : ۲۳۳۷۴

چرا زينب(س) راعقيلهٔ بنی هاشم می خوانند؟

چرا زينب(س) راعقيلهٔ بنی هاشم می خوانند؟
درباره القاب بانوي كربلا زينب كبري(س) بايد گفت كه عقيله زني را گويند كه در ميان خويشانش كريمه و گرامي بوده و درخانه‌اش عزيز و ارجمند باشد.[۱]

كرامت و بزرگواري زينب(س) براي تمامي انسانها ثابت شده است. كافي است تاريخ عاشورا را از ذهن خود بگذرانيم و زينب را در برابر آن مصايب تنها ببينيم و عملكرد او را با وجود اين همه مصايب و تأثيرش را در حفظ اسلام بفهميم عقيله بودن آن بانوي با عصمت براي ما به راحتي قابل فهم و درك است.

آن حضرت را، عقيله بني هاشم و عقيلة ‌الطالبين[۲] و عقيلة القريش و عقيلة النساء نيز لقب داده‌اند. از آن جا كه اكثر منابع تاريخي اين لقب را به حضرت زينب نوشته‌اند، از متون قديمي تا عصر حاضر اين لقب به آن بانوي مخدره اطلاق شده.[۳] و در منابع معتبر شيعه و سني آمده است.

حضرت زينب(س) القاب زيادي دارد و حقيقتا شايستگي همه اين القاب را دارد و ذات آن بانوي قهرمان برخوردار از اوصاف عاليه انساني است، و تا انسان صاحب اوصاف متمايز از ديگران نباشد به او لقب نمي‌دهند و در عرب رسم بوده و هست كه براي هر كس كنيه و القاب مي‌دهند كه برخاسته از اوصاف ذاتي اوست، مثلاً به كسي كه بسيار شجاع باشد اسد مي‌گويند، و زينب كبري به خاطر برخورداري از اوصاف عاليه و زكيه ملقب به القاب زيادي شده به طوري كه بيش از شصت لقب به آن حضرت در كتب معتبره آمده است. لفظ عقيله به آن حضرت نيز قبل از وقوع حادثه كربلا داده شده است. زيرا از جمله ويژگي‌هاي زينب(س) كه به او موقعيت ويژه مي‌بخشيد عقل و تدبيرش بود.

اگر او عاقله نبود چگونه اين همه حوادث را كه بعد از جدش رسول الله به او روي آورد، تحمل مي‌نمود. او در بين زنان قريش و بني هاشم به خاطر درايت و تدبير و حلم و بردباريش ملقب به عاقله و عقيله و عقيلة النساء شده بود. مثلا ابن عباس وقتي مي‌خواهد از زينب چيزي نقل كند مي‌گويد: «حدثتني عقيلتنا زينب»[۴].

در مجلس يزيد آن مرد سرخ رنگ شامي وقتي به جناب سكينه اشاره كرد و از يزيد خواست كه فاطمه به او ببخشد فاطمه مي‌گويد: «من به زينب پناه بردم چرا كه او بزرگتر و عاقلتر از من بود. خطبه‌اي غراء و آتشين كه در كاخ يزيد و عبيدالله و در بين مردم كوفه و شام ايراد كرد همه را به تعجب و تحسين و تأثر و حزن و پشيماني از كارشان واداشت در حالي كه زني بود مصيبت زده آن هم چه مصيبت‌هاي بزرگ.

ازكارهاي مدبرانه و عاقلانه او اين بود كه در حين كوچ دادن اسراء به شام دستور داد محمل‌ها را سياه پوش كنند اين كارهاي او از نظر دشمن بي‌اهميت بود ولي عقل و درايت زينب به آينده و به حفظ نهضت حسيني با اين مظاهر پرمعني حكم مي‌نمود.

علامة قزويني در بيان عقيله بودن زينب در كتاب من المهد الي اللحد مي‌نويسد عقل و درايتي كه زينب داشت حادثه كربلا را رهبري و از فرزندان امام چنان آبرومندانه سرپرستي نمود و جان امام زين العابدين(ع) از مرگ حتمي نجات داد. و كاخ يزيد را به لرزه در آورد.[۵] و نهضت حسيني تا به امروز زنده و پاينده نمود.

بنابراين عقيله بودن حضرت زينب ـ سلام الله عليها ـ و مقلب شدنش به اين لقب قبل از حادثه سال ۶۱ هجري بود. و در منابع به طور دقيق مشخص نشده است كه اين لقب از طرف چه كسي به آن حضرت براي اولين بار داده شده است، ولي آن چه كه قطعي است، اين لقب همواره به حضرت از طرف بزرگان داده شده. حتي امام زين العابدين(ع) نيز از او بسيار تجليل و احترام نموده است. براي نمونه وقتي يزيد بعد از اين كه آنها را مخير نمود به ماندن در شام و يا عودت به مدينه امام سجاد(ع) مسئله را موكول به رأي حضرت زينب نمود.

چنان كه امام سجاد(ع) در مقام علمي آن حضرت چنين فرموده است: «اَنتِ بحمدالله عالمة بلا معلمة، فهمة غير مفهمه،[۶] شكر خدا اي عمه كه دانشمندي هستي بدون اين كه از كسي تعليم ببيني و فهيم هستي بدون اين كه كسي آن را به تو ياد بدهد».

يعني آن چه داري در تو ذاتي است نه اكتسابي، آري او از مادرش زهرا و اجدادش رسول خدا و علي، اين همه اوصاف و فضايل را به ميراث داشت. او در حقيقت ثاني فاطمه (س) بود در تمام اوصاف و معصوم بود چون در مقام امامت نيابت داشت تا اين كه امام سجاد بهبودي يافت. اينها حقايقي است كه علماي بزرگ اهل سنت بدان معترفند.

چنان كه سيوطي مي‌گويد: «و كانت لبيبة جَزُلة و عاقلةُ لها قُوه جنانٍ»[۷]. بنابراين هيچ بعدي وجود ندارد كه اين لقب به آن حضرت در دوران خردسالي توسط پدرش امير المؤمنين به خاطر ذكاوت و تيزهوشي كه داشت داده شده باشد.[۸]


پی نوشت ها:
[۱] . المنجد الطلاب و كتاب العين چنين معنا كرده است: «العقيلة المراة مخدره و عقيلة كل شيء اكرمه»، ص ۲۵۴، ج ۲، اسوه.
[۲] . فيض الاسلام، خاتون دو سرا، چاپ دوم، تهران، مركز نشر اسراء، آثار فيض الاسلام، ۶۶، ص ۱۳۷.
[۳] . ابي الفرج اصفهاني، مقاتل الطالبين، چ اول، قم، منشورات، ۱۴۱۴، ص ۱۱۹.
[۴] .حائری مازندرانی، معالي السبطين، ج ۲، ص ۱۰۹.
[۵] . علامه قزويني، زينب من المهد الي اللحد، چاپ اول، قم، چاپ و نشر، ۱۴۲۳، ص ۴۰.
[۶] . قائمي علي، زندگاني حضرت زينب، تهران، اميري، ۷۲، ص ۱۲۳.
[۷] . همان، به نقل از رساله زينبيه سيوطي.
[۸] . همان، ص ۳۹.
مرجع : باشگاه خبرنگاران
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما