کد مطلب : ۲۶۱۱۰
راههای اصلاح اخلاق در اندیشۀ علوی
یکی از سنت های همیشگی آیت الله جوادی آملی و صاحب تفسیر تسنیم،تشریح و تبیین نامه ها و جملات مولای متقیان علی(ع) از کتاب نهج البلاغه می باشد که پیوسته دارای زیباییهای در فصاحت و بلاغت بوده و به أخ القرآن معروف است. در این میان نامه پنجاه و سوم آن حضرت گرچه خطاب به مالک اشتر نخعی است ولکن ابعاد تربیت اخلاق فردی و اختماعی بسیار قابل توجهی را مورد توجه قرار داده و انحصاری به آن زمان خاص ندارد و استاد جوادی آملی نیز تأکید خاصی نسبت به این بیانات نورانی حضرت امیر(سلام اله علیه) داشته و نکات بسیار ظریفی را گوشزد نموده اند:
یکم: حفظ اصل دین از اوجب واجبات
تلاش راهنمایان دینی در آزادی دین از چنگال بدخواهان دین یکی از توجهات آن بزرگواران در طول عمر شریف خود بوده و کرارا نسبت به رهایی آن توصیه نموده ودین اسیر را مانع پیشرفت مبانی اسلام می دانسته اند چنانکه وجود مبارک حضرت امير(سلام الله علیه) نیز در نامه پنجاه و سوم به مالک اشتر مرقوم داشتند: «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ کَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» ما دین اسيري داشتيم که آنرا آزاد کرديم و بايد بکوشيم که ديگران اين را به اسارت نبرند.
به تعبیر ایشان بيتالغزل اين عهدنامه اين است که آن حضرت فرمودند: مالک! دين که بود، اسلام و قرآن بود، نماز جماعت و نماز جمعه بود لکن اين دين زنجيري بود و اسير دست حکومت سقفيها و امثال ذلک بود و غدير را کنار گذاشتند و با سقيفه پيش آمدند. بنابراین قرآنِ اسير و نمازِ اسير کاري از پيش نميبرد چرا که اين قرآن و آن نماز، مطابق ميل هيئت حاکم عمل کرده و هرکس با سلیقه و غرض شخصی دین را تفسیر می کرد که نمونه های آن در مدتی نه چندان دور به چشم خورد و اسارت دین بدست نا اهلان نموّ خاصی پیداکرد. به عنوان مثال نبیّ مکرم اسلام (ص) که در هنگام فتح مکه، بتها را شکستند و بمانند حضرت ابراهیم(ع) بت شکن عصر خود بودند، بعد از مدت کوتاهی از رحلت شهادت گونۀ ایشان و در زمان معاویه، تفسیر از دین به آنجا ختم گردید که خلیفۀ مسلمین بتها را که نشکست هیچ بلکه آنها را مرصّع می نمود و بخاطر جلب سود به کشورهای همسایه نیز صادر می کرد.
دوم: کسب تقوا مهمترین عامل بازدارندۀ نفوذ گناه
تقوا که از توصیه های دایمی مولای متقیان (ع) و سپری در برابر هجمه های نافرمانی خداست از دیگر سفارشات آن حضرت در نامۀ خویش به مالک اشتر علی(ع) است. ایشان در بخشی دیگر می فرمایند: ای مالک مهمترين کاري که تو را وادار و هدايت ميکند تقواي خداست. تقوا از وقايه است و وقايه يعني سپر داشتن لذا کسي که سپر در دستش است از اصابت تير مصون است و هر جا تيري بخواهد بيايد فرد سپرش را بالا ميگيرد تا محفوظ شود.
باور به اینکه گناه به منزله اصابت تير است را انسان بايد جدی بگیرد و طبق بیان استاد اخلاق حوزه، این اصابت فقط تشبيه نيست بلکه در روايات به آن تصریح شده است که: «النظرة سهمٌ مِن سِهام ابليس» نگاه به نامحرم تير مسموم شيطان است، مال حرام ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾ همين است لذا در قرآن کريم نفرمود رشوه نگيريد فرمود چيزي که پوستتان را ميکَند نگيريد. سُحت به چه چيزي ميگويند؟ نهالي که تازه سبز شده و ميخواهد رشد بکند اگر پوستش را بکنيد اين پس فردا مرده است؛ اِسحات يعني پوست کندن. فرمود: اين رشوه، سُحت است و پوست زندگي شما را ميکَند، پوست آبروي شما را ميکَند. يک وقت ميبينيد ميگوييد فلان کس مبتلا شده به اعدام يا به بيست سال زندان اين همان پوست کندن است لذا فرمود: اين کار را نکنيد «أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ» يعني همين؛ اگر کسي روميزي یا زيرميزي بگيرد بالأخره پوستش کنده ميشود چرا که اين نظام، نظام حق است.
معظم له زوال انسانی را به واسطۀ دست آلودگی به گناه حتمی می داند چنانکه آن حضرت به مالک فرمودند: مالک! مبادا دستت آلوده بشود مبادا خودت را با تير مسموم در معرض زوال قرار بدهي؛ تو را به تقواي خدا امر ميکنم و «وَ ايثارَ طاعَتِهِ وَ وَاتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بهِ فِي کِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لاَ يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلاَّ بِاتِّبَاعِهَا» هيچ کس سعادتمند نميشود مگر طبق رهنمود خداي سبحان؛ خدا فريضهاي و سنّتي دارد که اگر کسي بخواهد از خطر نجات پيدا کند باید به آن فريضه عمل کند و اگر بخواهد به نفع و کمال برتر برسد به سنن او بها ميدهد.
سوم: شتر چموش غضب و شهوت را کنترل کنید
صاحب تفسیر تسنیم با استناد به ادامۀ نامۀ آن حضرت چنین بیان داشته است: دوری از امیال و هوسهای باطنی و نیز پروراندن آرزوهای پوچ در خیال، انسان را به حیوانی سرکش و افسار گسیخته مبدّل کرده و او را از هدف غایی و رسیدن به تکامل دور می سازد چنانکه آن حضرت به مالک مرقوم داشتند: «وَ أَمَرَهُ أَنْ يَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ» با ميل زندگي نکن بعضيها با ميل کار ميکنند ميگويند من هر چه بخواهم ميگويم، هر جا بخواهم ميروم، هر چه بخواهم ميخرم يعني به ميل حرکت ميکنم؛ انسان ضابطهاي دارد حسابي و کتابي دارد، اينطور نيست که جلويش باز باشد چرا که درباره اين گروه خداي سبحان فرمود: ﴿لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ يعني او ميخواهد جلويش باز باشد که هر فجوري بکند و کسي جلويش را نگيرد «بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ» لذا چنين آدمي متحرک بالميل است نه به اراده، حيوان هم متحرّک به ميل است نه به اراده. فرمود: «وَ أَمَرَهُ أَنْ يَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الجَمَحَاتِ» اين شتر جموح و چموش و سرکش را که ميبينيد در درون انسان هم وجود دارد و آن غضب يا شهوت است که جموحي و چموشي دارد لذا حضرت فرمود:«اِعقل و توکّل»،«فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ اللَّهُ».*
*منبع: برگزیدۀ بیانات آیت الله جوادی آملی در جلسۀ درس اخلاق ۹۱/۱۲/۰۳
یکم: حفظ اصل دین از اوجب واجبات
تلاش راهنمایان دینی در آزادی دین از چنگال بدخواهان دین یکی از توجهات آن بزرگواران در طول عمر شریف خود بوده و کرارا نسبت به رهایی آن توصیه نموده ودین اسیر را مانع پیشرفت مبانی اسلام می دانسته اند چنانکه وجود مبارک حضرت امير(سلام الله علیه) نیز در نامه پنجاه و سوم به مالک اشتر مرقوم داشتند: «فَإِنَّ هذا الدِّيْنَ قَدْ کَانَ أَسِيْراً فِي أَيْدِي الْأَشْرَارِ يُعْمَلُ فِيْهِ بِالْهَوي وَ تُطْلَبُ بِهِ الدُّنْيَا» ما دین اسيري داشتيم که آنرا آزاد کرديم و بايد بکوشيم که ديگران اين را به اسارت نبرند.
به تعبیر ایشان بيتالغزل اين عهدنامه اين است که آن حضرت فرمودند: مالک! دين که بود، اسلام و قرآن بود، نماز جماعت و نماز جمعه بود لکن اين دين زنجيري بود و اسير دست حکومت سقفيها و امثال ذلک بود و غدير را کنار گذاشتند و با سقيفه پيش آمدند. بنابراین قرآنِ اسير و نمازِ اسير کاري از پيش نميبرد چرا که اين قرآن و آن نماز، مطابق ميل هيئت حاکم عمل کرده و هرکس با سلیقه و غرض شخصی دین را تفسیر می کرد که نمونه های آن در مدتی نه چندان دور به چشم خورد و اسارت دین بدست نا اهلان نموّ خاصی پیداکرد. به عنوان مثال نبیّ مکرم اسلام (ص) که در هنگام فتح مکه، بتها را شکستند و بمانند حضرت ابراهیم(ع) بت شکن عصر خود بودند، بعد از مدت کوتاهی از رحلت شهادت گونۀ ایشان و در زمان معاویه، تفسیر از دین به آنجا ختم گردید که خلیفۀ مسلمین بتها را که نشکست هیچ بلکه آنها را مرصّع می نمود و بخاطر جلب سود به کشورهای همسایه نیز صادر می کرد.
دوم: کسب تقوا مهمترین عامل بازدارندۀ نفوذ گناه
تقوا که از توصیه های دایمی مولای متقیان (ع) و سپری در برابر هجمه های نافرمانی خداست از دیگر سفارشات آن حضرت در نامۀ خویش به مالک اشتر علی(ع) است. ایشان در بخشی دیگر می فرمایند: ای مالک مهمترين کاري که تو را وادار و هدايت ميکند تقواي خداست. تقوا از وقايه است و وقايه يعني سپر داشتن لذا کسي که سپر در دستش است از اصابت تير مصون است و هر جا تيري بخواهد بيايد فرد سپرش را بالا ميگيرد تا محفوظ شود.
باور به اینکه گناه به منزله اصابت تير است را انسان بايد جدی بگیرد و طبق بیان استاد اخلاق حوزه، این اصابت فقط تشبيه نيست بلکه در روايات به آن تصریح شده است که: «النظرة سهمٌ مِن سِهام ابليس» نگاه به نامحرم تير مسموم شيطان است، مال حرام ﴿أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ﴾ همين است لذا در قرآن کريم نفرمود رشوه نگيريد فرمود چيزي که پوستتان را ميکَند نگيريد. سُحت به چه چيزي ميگويند؟ نهالي که تازه سبز شده و ميخواهد رشد بکند اگر پوستش را بکنيد اين پس فردا مرده است؛ اِسحات يعني پوست کندن. فرمود: اين رشوه، سُحت است و پوست زندگي شما را ميکَند، پوست آبروي شما را ميکَند. يک وقت ميبينيد ميگوييد فلان کس مبتلا شده به اعدام يا به بيست سال زندان اين همان پوست کندن است لذا فرمود: اين کار را نکنيد «أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ» يعني همين؛ اگر کسي روميزي یا زيرميزي بگيرد بالأخره پوستش کنده ميشود چرا که اين نظام، نظام حق است.
معظم له زوال انسانی را به واسطۀ دست آلودگی به گناه حتمی می داند چنانکه آن حضرت به مالک فرمودند: مالک! مبادا دستت آلوده بشود مبادا خودت را با تير مسموم در معرض زوال قرار بدهي؛ تو را به تقواي خدا امر ميکنم و «وَ ايثارَ طاعَتِهِ وَ وَاتِّبَاعِ مَا أَمَرَ بهِ فِي کِتَابِهِ مِنْ فَرَائِضِهِ وَ سُنَنِهِ الَّتِي لاَ يَسْعَدُ أَحَدٌ إِلاَّ بِاتِّبَاعِهَا» هيچ کس سعادتمند نميشود مگر طبق رهنمود خداي سبحان؛ خدا فريضهاي و سنّتي دارد که اگر کسي بخواهد از خطر نجات پيدا کند باید به آن فريضه عمل کند و اگر بخواهد به نفع و کمال برتر برسد به سنن او بها ميدهد.
سوم: شتر چموش غضب و شهوت را کنترل کنید
صاحب تفسیر تسنیم با استناد به ادامۀ نامۀ آن حضرت چنین بیان داشته است: دوری از امیال و هوسهای باطنی و نیز پروراندن آرزوهای پوچ در خیال، انسان را به حیوانی سرکش و افسار گسیخته مبدّل کرده و او را از هدف غایی و رسیدن به تکامل دور می سازد چنانکه آن حضرت به مالک مرقوم داشتند: «وَ أَمَرَهُ أَنْ يَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ» با ميل زندگي نکن بعضيها با ميل کار ميکنند ميگويند من هر چه بخواهم ميگويم، هر جا بخواهم ميروم، هر چه بخواهم ميخرم يعني به ميل حرکت ميکنم؛ انسان ضابطهاي دارد حسابي و کتابي دارد، اينطور نيست که جلويش باز باشد چرا که درباره اين گروه خداي سبحان فرمود: ﴿لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ﴾ يعني او ميخواهد جلويش باز باشد که هر فجوري بکند و کسي جلويش را نگيرد «بَلْ يُرِيدُ الْإِنسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ» لذا چنين آدمي متحرک بالميل است نه به اراده، حيوان هم متحرّک به ميل است نه به اراده. فرمود: «وَ أَمَرَهُ أَنْ يَکْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ يَزَعَهَا عِنْدَ الجَمَحَاتِ» اين شتر جموح و چموش و سرکش را که ميبينيد در درون انسان هم وجود دارد و آن غضب يا شهوت است که جموحي و چموشي دارد لذا حضرت فرمود:«اِعقل و توکّل»،«فَإِنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ اللَّهُ».*
*منبع: برگزیدۀ بیانات آیت الله جوادی آملی در جلسۀ درس اخلاق ۹۱/۱۲/۰۳
مرجع : مهر